تفسیر روایی سوره نمل

تفسیر روایی سوره نمل فضیلت 1 (نمل/ مقدمه) الرّسول (صلی الله علیه و آله) - وَ أُعْطِیتُ طه وَ الطَّوَاسِینَ مِنْ أَلْوَاحِ مُوسَی (علیه السلام). پیامبر (صلی الله علیه و آله) - سوره‌ی طه و طواسین از الواح موسی (علیه السلام) [که از آسمان بر او نازل شده و به تورات معروف است] به من داده شده است. تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص8/نورالثقلین httpalvahy.com.

بسم الله الرحمن الرحیم

تفسیرروایی سوره نمل

فضیلت

1

(نمل/ مقدمه)

الرّسول (صلی الله علیه و آله) - وَ أُعْطِیتُ طه وَ الطَّوَاسِینَ مِنْ أَلْوَاحِ مُوسَی (علیه السلام).

پیامبر (صلی الله علیه و آله) - سوره‌ی طه و طواسین از الواح موسی (علیه السلام) [که از آسمان بر او نازل شده و به تورات معروف است] به من داده شده است.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص8

نورالثقلین

ثواب قرائت

1

(نمل/ مقدمه)

الرّسول (صلی الله علیه و آله) - مَنْ قَرَأَ هَذِهِ السُّورَهًَْ کَانَ لَهُ بِعَدَدِ مَنْ صَدَّقَ سُلَیْمَانَ (علیه السلام) وَ مَنْ کَذَّبَ هُوداً وَ صالِحاً وَ إِبْرَاهِیمَ (علیهم السلام) عَشْرُ حَسَنَاتٍ وَ خَرَجَ مِنْ قَبْرِهِ وَ هُوَ یُنَادِی لَا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ. وَ مَنْ کَتَبَهَا فِی رَقِّ غَزَالٍ وَ جَعَلَهَا فِی مَنْزِلِهِ لَمْ یَقْرُبْ ذَلِکَ الْمَنْزِلَ حَیَّهًُْ وَ لَا عَقْرَبٌ وَ لَا دُودٌ وَ لَا جُرَذٌ وَ لَا کَلْبٌ عَقُورٌ وَ لَا ذِئْبٌ وَ لَا شَیْءٌ یُؤْذِیهِ أَبَداً.

پیامبر (صلی الله علیه و آله) - هرکس این سوره را بخواند، ده برابر تعداد افرادی که سلیمان (علیه السلام) را تصدیق کرده و افرادی که هود و صالح و ابراهیم (علیهم السلام) را تکذیب نمودند، حسنه برایش نوشته می‌شود و در روز قیامت لا إله إلاّ الله‌گویان از قبر برمی‌خیزد. و هرکس آن را بر پوست آهویی بنویسد و در خانه‌اش قرار دهد، هرگز نه مار به آن خانه نزدیک می‌شود و نه عقرب و نه کرم و نه موش و نه سگ هار و نه گرگ و نه چیزی که او را بیازارد.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص8

البرهان

2

(نمل/ مقدمه)

الصادق (علیه السلام) - مَنْ کَتَبَهَا لَیْلَهًًْ فِی رَقِّ غَزَالٍ وَ جَعَلَهَا فِی رَقٍّ مَدْبُوغٍ لَمْ یُقْطَعْ مِنْهُ شَیْءٌ وَ جَعَلَهَا فِی صُنْدُوقٍ، لَمْ یَقْرُبْ ذَلِکَ الْبَیْتَ حَیَّهًٌْ وَ لَا عَقْرَبٌ وَ لَا بَعُوضٌ وَ لَا شَیْءٌ یُؤْذِیهِ بِإِذْنِ اللَّهِ تَعَالَی.

امام صادق (علیه السلام) - هرکه در شبی آن را بر پوست آهویی بنویسد و آن را درون پوستی کامل و دبّاغی شده قرار دهد و در صندوقی بگذارد، به اذن خداوند متعال نه ماری به آن خانه نزدیک می‌شود و نه عقربی و نه پشه‌ای و یا چیزی که وی را آزار دهد.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص8

البرهان

3

(نمل/ مقدمه)

الصّادق (علیه السلام) - مَنْ قَرَأَ سُوَرَ الطَّوَاسِینِ الثَّلَاثَ فِی لَیْلَهًِْ الْجُمُعَهًِْ کَانَ مِنْ أَوْلِیَاءِ اللَّهِ وَ فِی جِوَارِ اللَّهِ وَ کَنَفِهِ وَ لَمْ یُصِبْهُ فِی الدُّنْیَا بُؤْسٌ أَبَداً وَ أُعْطِیَ فِی الْآخِرَهًِْ مِنَ الْجَنَّهًِْ حَتَّی یَرْضَی وَ فَوْقَ رِضَاهُ وَ زَوَّجَهُ اللَّهُ مِائَهًَْ زَوْجَهًٍْ مِنَ الْحُورِ الْعِینِ.

امام صادق (علیه السلام) - هرکس سوره‌های سه‌گانه‌ی طواسین (سوره‌های شعراء، نمل و قصص که با طس شروع می‌شوند) را در شب‌جمعه بخواند از اولیای خدا به‌حساب می‌آید و در پناه و سایه‌ی لطف و رحمت خداوند می‌باشد و هیچ‌گاه در دنیا دچار فقر و تنگدستی نمی‌گردد و در آخرت به‌قدری از بهشت به او داده می‌شود که خشنود گردد و حتّی بیشتر از آن مقدار به او داده می‌شود و خداوند صد همسر از حوریان چشم‌درشت را به ازدواج او در می‌آورد.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص8

البرهان/ نورالثقلین

4

(نمل/ مقدمه)

الصّادق (علیه السلام) - وَ رَوَی أَبُو بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِاللهِ (علیه السلام) قَالَ: مَنْ قَرَأَ الطَّوَاسِینَ الثَّلَاثَ. وَ ذَکَرَ مِثْلَهُ وَ زَادَ فِی آخِرِهِ: وَ أَسْکَنَهُ اللَّهُ فِی جَنَّهًِْ عَدْنٍ وَسَطِ الْجَنَّهًِْ مَعَ النَّبِیِّینَ وَ الْمُرْسَلِینَ وَ الْوَصِیِّینَ الرَّاشِدِینَ.

امام صادق (علیه السلام) - هرکس سوره‌های سه‌گانه‌ی طواسین را در شب جمعه بخواند از اولیای خدا به‌حساب آید و در پناه و سایه‌ی لطف و رحمت خداوند باشد و خداوند او را در بهشت جاودان و در وسط آن همراه پیامبران، رسولان و جانشینان هدایت یافته (علیهم السلام) جای می‌دهد

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص8

البرهان/ نورالثقلین

آیه طس، تِلْکَ آیاتُ الْقُرْآنِ وَ کِتابٍ مُبِینٍ [1]

طس، این آیات قرآن و کتاب مبین است.

آیه هُدیً وَ بُشْری لِلْمُؤْمِنِینَ [2]

که وسیله‌ی هدایت و بشارت برای مؤمنان است.

1

(نمل/ 2)

الصّادق (علیه السلام) - أَمَّا… طس فَمَعْنَاهُ أَنَا الطَّالِبُ السَّمِیعُ.

امام صادق (علیه السلام) - امّا… و طس یعنی منم جوینده‌ی شنوا.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص10

بحار الأنوار، ج89، ص373/ معانی الأخبار، ص22/ نورالثقلین

2

(نمل/ 2)

الرّسول (صلی الله علیه و آله) - قال الواقدیّ: لما نَزَلَ النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله) مِنَ الْجَبَلِ فَرَأَی عَیْنَ مَاءٍ بَارِدٍ أَحْلَی مِنَ الْعَسَلِ وَ أَلْیَنَ مِنَ الزُّبْدِ فَقَعَدَ النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله) عِنْدَ الْعَیْنِ فَنَزَلَ جَبْرَئِیلُ (علیه السلام) فِی ذَلِکَ الْمَوْضِعِ وَ مِیکَائِیلُ وَ إِسْرَافِیلُ وَ دَرْدَائِیلُ فَقَالَ جَبْرَئِیلُ: السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا مُحَمَّدُ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أَحْمَدُ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا حَامِدُ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا مَحْمُودُ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا طه السَّلَامُ عَلَیْکَ یا أَیُّهَا الْمُدَّثِّرُ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أَیُّهَا الْمَلِیحُ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا طَابُ {یَا} طَابُ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا سَیِّدُ یَا سَیِّدُ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا فَارِقْلِیطُ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا طس السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا طسم.

پیامبر (صلی الله علیه و آله) - واقدی گوید: پیامبر (صلی الله علیه و آله) از کوه پایین آمد و به چشمه‌ی آب سردی رسید که شیرین¬تر از عسل و گواراتر از کره بود. پیامبر (صلی الله علیه و آله) کنار چشمه نشست. در آن دم جبرئیل، میکائیل، اسرافیل و دردائیل آنجا فرود آمدند. جبرئیل (علیه السلام) گفت: «سلام بر توای محمّد! سلام بر توای احمد! سلام بر توای حامد! سلام بر توای محمود! سلام بر توای طه! سلام بر توای جامه‌ی به خود پیچیده! (مدّثّر/1) سلام بر توای ملیح (نمکین)! سلام بر توای پاکیزه! سلام بر توای سرور! سلام بر توای فارقلیط (نام پیامبر (صلی الله علیه و آله) به زبان عبری)! سلام بر توای طس! سلام بر توای طسم»!

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص10

بحار الأنوار، ج15، ص350

آیه أَلَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ یُوقِنُونَ [3]

همان کسانی‌که نماز را برپا می‌دارند و زکات را ادا می‌کنند و آن‌ها که به آخرت یقین دارند.

1

(نمل/ 3)

الکاظم (علیه السلام) - شِیعَتُنَا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ.

امام کاظم (علیه السلام) - شیعیان ما کسانی هستند که نماز را برپا می‌دارند و زکات را ادا می‌کنند.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص10

بحار الأنوار، ج65، ص167

آیه إِنَّ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ زَیَّنّا لَهُمْ أَعْمالَهُمْ فَهُمْ یَعْمَهُونَ [4]

کسانی که به آخرت ایمان ندارند، اعمال [بد]شان را برای آنان زینت می‌دهیم به‌گونه‌ای که [در تشخیص حق] سرگردان می‌شوند.

آیه أُوْلئِکَ الَّذِینَ لَهُمْ سُوءُ الْعَذابِ وَ هُمْ فِی الْآخِرَةِ هُمُ الْأَخْسَرُونَ [5]

آنان کسانی هستند که عذاب بد [و دردناک] برای آن‌هاست و آن‌ها در آخرت، زیانکارترین مردمند!

1

(نمل/ 5)

علی‌بن‌إبراهیم (رحمة الله علیه) - یَعْمَهُونَ یَعْنِی یَتَحَیَّرُونَ.

علیّ‌بن‌ابراهیم (رحمة الله علیه) - یَعْمَهُونَ؛ یعنی متحیّر می‌شوند.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص10

البرهان

آیه وَ إِنَّکَ لَتُلَقَّی الْقُرْآنَ مِنْ لَدُنْ حَکِیمٍ عَلِیمٍ [6]

به یقین این قرآن از سوی [خداوند] حکیم و دانا بر تو القا می‌شود.

1

(نمل/ 6)

علی‌بن‌إبراهیم (رحمة الله علیه) - وَ إِنَّکَ مُخَاطَبَهًًْ لِرَسولِ اللهِ (صلی الله علیه و آله) لَتُلَقَّی الْقُرْآنَ مِنْ لَدُنْ أیْ مِنْ عِنْدِ حَکِیمٍ عَلِیم.

علیّ‌بن‌ابراهیم (رحمة الله علیه) - وَ إِنَّکَ؛ در مقام خطاب به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) است؛ لَتُلَقَّی الْقُرْآنَ مِن لَّدُنْ؛ یعنی از نزدِ [خداوند] حکیم و داناست.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص10

القمی، ج2، ص126

آیه إِذْ قالَ مُوسی لِأَهْلِهِ إِنِّی آنَسْتُ ناراً سَآتِیکُمْ مِنْها بِخَبَرٍ أَوْ آتِیکُمْ بِشِهابٍ قَبَسٍ لَعَلَّکُمْ تَصْطَلُونَ [7]

[به خاطر بیاور] هنگامی را که موسی به خانواده‌ی خود گفت: «من آتشی [از دور] دیدم؛ [همین‌جا توقف کنید] به‌زودی خبری از آن برای شما می‌آورم، یا شعله‌ی آتشی تا گرم شوید».

آیه فَلَمّا جاءَها نُودِیَ أَنْ بُورِکَ مَنْ فِی النّارِ وَ مَنْ حَوْلَها وَ سُبْحانَ اللهِ رَبِّ الْعالَمِینَ [8]

نگامی‌که نزد آتش آمد، ندایی برخاست که: «پر برکت باد آن‌کس‌که در آتش است و آن‌کس‌که در اطراف آن است (فرشتگان و موسی) و منزّه است خداوندی که پروردگار جهانیان است»!

آیه مُوسی إِنَّهُ أَنَا اللهُ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ [9]

ای موسی! من خداوند توانا و حکیمم.

آیه وَ أَلْقِ عَصاکَ فَلَمّا رَآها تَهْتَزُّ کَأَنَّها جَانٌّ وَلّی مُدْبِراً وَ لَمْ یُعَقِّبْ یا مُوسی لا تَخَفْ إِنِّی لا یَخافُ لَدَیَّ الْمُرْسَلُونَ [10]

عصایت را بیفکن! هنگامی‌که [موسى] به آن نگاه کرد، دید [با سرعت] همچون ماری به هر سو می‌دود، [ترسید و] پشت کرد [وگریخت] و حتّی به پشت سرخود نگاه نکردای موسی! نترس، که پیامبران در نزد من نمی‌ترسند.

1

(نمل/ 10)

ابن‌عبّاس (رحمة الله علیه) - صَارَتْ حَیَّهًًْ صَفْرَاءَ لَهَا عُرْفٌ کَعُرْفِ الْفَرَسِ وَ جُعِلَتْ تَتَوَرَّمُ حَتَّی صَارَتْ ثُعْبَاناً وَ هِیَ أَکْبَرُ الْحَیَّاتِ.

ابن‌عبّاس (رحمة الله علیه) - به ماری زرد که یالی به مانند یال اسب داشت تبدیل می‌شد و به اندازه ثعبان که بزرگترین نوع مار است، بزرگ می‌شد.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص12

بحار الأنوار، ج13، ص89

آیه إِلّا مَنْ ظَلَمَ ثُمَّ بَدَّلَ حُسْناً بَعْدَ سُوءٍ فَإِنِّی غَفُورٌ رَحِیمٌ [11]

مگر کسی که ستم کرده؛ سپس بدی را به نیکی تبدیل نموده، که [توبه‌ی او را مى‌پذیرم] زیرا منم آمرزنده‌ی مهربان.

1

(نمل/ 11)

علی‌بن‌إبراهیم (رحمة الله علیه) - قَوْلُهُ إِلَّا مَنْ ظَلَمَ مَعْنَاهُ وَ لَا مَنْ ظَلَمَ فَوُضِعَ حَرْفٌ مَکَانَ حَرْفٍ.

علیّ‌بن‌ابراهیم (رحمة الله علیه) - إِلَّا مَنْ ظَلَمَ معنایش و لا مَنْ ظَلَمَ است که حرف الّا به‌جای حرف لا گذاشته شده است.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص12

بحار الأنوار، ج13، ص108/ القمی، ج1، ص8؛ «فوضع حرف مکان حرف» محذوف/ القمی، ج2، ص126

2

(نمل/ 11)

أمیرالمؤمنین (علیه السلام) - أَمَّا مَا جَاءَ فِی أَصْلِ التَّنْزِیلِ حَرْفٌ مَکَانَ حَرْفٍ فَهُوَ قَوْلُهُ عَزَّوَجَلَّ وَما کانَ لِمُؤْمِنٍ أَنْ یَقْتُلَ مُؤْمِناً إِلَّا خَطَأً مَعْنَاهُ وَ لَا خَطَأً وَ کَقَوْلِهِ یا مُوسی لاتَخَفْ إِنِّی لایَخافُ لَدَیَّ الْمُرْسَلُونَ إِلَّا مَنْ ظَلَمَ ثُمَّ بَدَّلَ حُسْناً بَعْدَ سُوءٍ وَ إِنَّمَا مَعْنَاهُ وَلَا مَنْ ظَلَمَ ثُمَّ بَدَّلَ حُسْناً بَعْدَ سُوءٍ.

امام علی (علیه السلام) - امّا آیاتی که در ظاهر آن‌ها کلمه‌ای به جای کلمه‌ای دیگر به کار رفته است مانند این آیه است: … هیچ فرد باایمانی مجاز نیست که مؤمنی را به قتل برساند، مگر اینکه این کار از روی خطا و اشتباه از او سر زند. (نساء/92) معنایش و لاخطأ است [که همزه جای واو آمده و شده الاّّ خطأ] و مانند این سخن خداوند: یا مُوسی لا تَخَفْ إِنِّی لا یَخافُ لَدَیَّ المُرْسَلُونَ؛ إِلَّا مَنْ ظَلَمَ ثُمَّ بَدَّلَ حُسْناً بَعْدَ سُوءٍ که معنای آن لَا مَنْ ظَلَمَ ثُمَّ بَدَّلَ حُسْناً بَعْدَ سُوءٍ است.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص12

بحار الأنوار، ج90، ص31

آیه وَ أَدْخِلْ یَدَکَ فِی جَیْبِکَ تَخْرُجْ بَیْضاءَ مِنْ غَیْرِ سُوءٍ فِی تِسْعِ آیاتٍ إِلی فِرْعَوْنَ وَ قَوْمِهِ إِنَّهُمْ کانُوا قَوْماً فاسِقِینَ [12]

و دستت را در گریبانت داخل کن؛ هنگامی‌که خارج می‌شود، سفید و نورانی است بی‌آنکه عیبی در آن باشد این از جمله معجزات نُه‌گانه‌ایست که تو با آن‌ها به‌سوی فرعون و قومش فرستاده می‌شوی، آنان قومی فاسق و نافرمانند.

1

(نمل/ 12)

الصّادق (علیه السلام) - قَالَ لِمُوسَی (علیه السلام) أَدْخِلْ یَدَکَ فِی جَیْبِکَ تَخْرُجْ بَیْضاءَ مِنْ غَیْرِ سُوءٍ قَالَ مِنْ غَیْرِ مَرَضٍ.

امام صادق (علیه السلام) - [خداوند] به موسی (علیه السلام) فرمود: أَدْخِلْ یَدَکَ فِی جَیْبِکَ تَخْرُجْ بَیْضاءَ مِنْ غَیْرِ سُوءٍ [منظور از مِنْ غَیْرِ سُوءٍ] بدون مرض است.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص12

بحار الأنوار، ج59، ص111/ طب الأیمهًْ (ص55/ معانی الأخبار، ص172؛ «برص» بدل «مرض» / مستدرک الوسایل، ج13، ص78

2

(نمل/ 12)

الصّادق (علیه السلام) - أَدْخِلْ یَدَکَ فِی جَیْبِکَ تَخْرُجْ بَیْضاءَ مِنْ غَیْرِ سُوءٍ قَالَ: مِنْ غَیْرِ بَرَصٍ.

امام صادق (علیه السلام) - وَ أَدْخِلْ یَدََکَ فِی جَیْبِکَ تَخْرُجْ بَیْضَاءَ مِنْ غَیْرِ سُوءٍ؛ منظور از مِنْ غَیْرِ سُوءٍ، بدون بَرَص (پیسی) است.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص14

بحار الأنوار، ج13، ص136/ وسایل الشیعهًْ، ج17، ص112/ نورالثقلین/ البرهان/ معانی الأخبار، ص172

آیه فَلَمّا جاءَتْهُمْ آیاتُنا مُبْصِرَةً قالُوا هذا سِحْرٌ مُبِینٌ [13]

هنگامی‌که آیات روشنی‌بخش ما به سراغ آن‌ها آمد، گفتند: «این سِحری آشکار است»!

آیه وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَیْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَ عُلُوّاً فَانْظُرْ کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُفْسِدِینَ [14]

و آن را از روی ظلم و تکبّر انکار کردند، درحالی‌که در دل به آن یقین داشتند. پس بنگر سرانجام تبهکاران و مفسدان چگونه بود!

1

(نمل/ 14)

الصّادق (علیه السلام) - عَن أَبِی‌عَمْرٍو الزُّبَیْرِیِّ عَنْ أَبِی‌عَبْدِاللَّهِ (علیه السلام) قَالَ: قُلْتُ لَهُ: أَخْبِرْنِی عَنْ وُجُوهِ الْکُفْرِ فِی کِتَابِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ قَالَ: الْکُفْرُ فِی کِتَابِ اللَّهِ عَلَی خَمْسَهًِْ أَوْجُهٍ فَمِنْهَا کُفْرُ الْجُحُودُ وَ الْجُحُودُ عَلَی وَجْهَیْن… وَ أَمَّا الْوَجْهُ الْآخَرُ مِنَ الْجُحُودِ عَلَی مَعْرِفَهًٍْ وَ هُوَ أَنْ یَجْحَدَ الْجَاحِدُ وَ هُوَ یَعْلَمُ أَنَّهُ حَقٌّ قَدِ اسْتَقَرَّ عِنْدَهُ وَ قَدْ قَالَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ وَجَحَدُوا بِها وَ اسْتَیْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَ عُلُوًّا.

امام صادق (علیه السلام) - ابوعمروزبیری گوید: به امام صادق (علیه السلام) عرض کردم: «مرا از وجوه کفر در کتاب خدای عزّوجلّ آگاه نما». فرمود: «کفر در کتاب خدا پنج نوع است؛ که از میان آن‌ها، کفر جحود است که خود دو وجه دارد… امّا وجه دیگر جحود، انکار از روی آگاهی است و آن این است که جاحد (منکِر) با علم به اینکه توحید حق است و این امر بر وی مسلّم شده، آن را انکار می‌کند. و خداوند عزّوجلّ می‌فرماید: وَ جَحَدُوا بِهَا وَ اسْتَیْقَنَتْهَا أَنفُسُهُمْ ظُلْمًا وَ عُلُوًّا».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص14

الکافی، ج2، ص389/ وسایل الشیعهًْ، ج1، ص32/ مستدرک الوسایل، ج1، ص76/ نورالثقلین/ البرهان

2

(نمل/ 14)

أمیرالمؤمنین (علیه السلام) - فی تفسیرالنعمانی: عَنْ أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) قَالَ وَ أَمَّا الْکُفْرُ الْمَذْکُورُ فِی کِتَابِ اللَّهِ تَعَالَی فَخَمْسَهًُْ وُجُوهٍ مِنْهَا کُفْرُ الْجُحُودِ وَ مِنْهَا کُفْرٌ فَقَطْ وَ الْجُحُودُ یَنْقَسِمُ عَلَی وَجْهَیْن… الْوَجْهُ الْآخَرُ مِنَ الْجُحُودِ هُوَ الْجُحُودُ مَعَ الْمَعْرِفَهًِْ بِحَقِیقَتِهِ قَالَ تَعَالَیوَجَحَدُوا بِها وَ اسْتَیْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَ عُلُوًّا.

امام علی (علیه السلام) - کفری که در قرآن مجید از آن نام برده شده پنج قسم می‌باشد و آن‌ها عبارتند از: کفر جحود، کفر مطلق، کفر ترک، امّا کفر جحود بر دو قسم است… وجه دوّم کفر جحود آن است که حقیقت و واقعیّت را می‌شناسد ولی در عمل و هنگام نیاز انکار می‌کند، خداوند در قرآن می‌فرماید: وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَیْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَ عُلُوًّا [حقیقت را انکار می‌کنند درحالی‌که آن را در دل قبول دارند].

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص14

بحار الأنوار، ج69، ص100/ بحار الأنوار، ج90، ص59

آیه وَ لَقَدْ آتَیْنا داوُدَ وَ سُلَیْمانَ عِلْماً وَ قالَا الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِی فَضَّلَنا عَلی کَثِیرٍ مِنْ عِبادِهِ الْمُؤْمِنِینَ [15]

و ما به داوود و سلیمان، دانشی عظیم دادیم و آنان گفتند: «ستایش مخصوص خداوندی است که ما را بر بسیاری از بندگان مؤمنش برتری بخشید».

و ما به داوود و سلیمان، دانشی عظیم دادیم

1 -1

(نمل/ 15)

علی‌بن‌إبراهیم (رحمة الله علیه) - وَ لَقَدْ آتَیْنا داوُدَ إِلَی قَوْلِهِ الْمُؤْمِنِینَ قَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ أَعْطَی دَاوُدَ وَ سُلَیْمَانَ (علی‌ها السلام) مَا لَمْ یُعْطَ أَحَداً مِنْ أَنْبِیَاءِ اللَّهِ مِنَ الْآیَاتِ عَلَّمَهُمَا مَنْطِقَ الطَّیْرِ وَ أَلَانَ لَهُمَا الْحَدِیدَ وَ الصُّفْرَ مِنْ غَیْرِ نَارٍ وَ جُعِلَتِ الْجِبَالُ یُسَبِّحْنَ مَعَ دَاوُدَ (علیه السلام) وَ أَنْزَلَ عَلَیْهِ الزَّبُورَ فِیهِ تَوْحِیدٌ وَ تَمْجِیدٌ

وَ دُعَاءٌ وَ أَخْبَارُ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) وَ أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) وَ الْأَئِمَّهًِْ (علیهم السلام) وَ أَخْبَارُ الرَّجْعَهًِْ وَ ذِکْرُ الْقَائِمِ (عجل الله تعالی فرجه الشریف) لِقَوْلِهِ وَ لَقَدْ کَتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصَّالِحُونَ.

علیّ‌بن‌ابراهیم (رحمة الله علیه) - وَ لَقَدْ آتَیْنا دَاوُودَ وَ سُلَیْمانَ عِلْماً وَ قالَا الحَمْدُ لِلهِ الَّذِی فَضَّلَنا عَلی کَثِیرٍ مِنْ عِبادِهِ المُؤْمِنِینَ؛ آیاتی که به داوود و سلیمان (علی‌ها السلام) داده شده بود، به احدی از پیامبران خدا داده نشده است. [خداوند متعال] به آن دو زبان پرندگان را آموخت و آهن و مس را بدون حرارت آتش برایشان نرم گردانید و کوه‌ها وادار شدند همراه با داوود (علیه السلام) تسبیح گویند و خداوند بر وی زبور را نازل کرد که توحید و ستایش و دعاکردن به درگاه خودش را در آن قرار داد؛ همچنین اخبار رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و امیرالمؤمنین (علیه السلام) و دیگر امامانی که از ذرّیّه‌ی آن دو هستند و اخبار رجعت و حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را در آن قرار داد. به همین دلیل می‌فرماید: در «زبور» بعد از ذکر [تورات] نوشتیم: «بندگان شایسته‌ام وارث [حکومت] زمین خواهند شد»! (انبیاء/105)

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص14

بحار الأنوار، ج14، ص3/ القمی، ج2، ص126/ البرهان؛ «ولقد آیتنا داود الی قوله المؤمنین» محذوف

1 -2

(نمل/ 15)

الصّادق (علیه السلام) - إِنَّ آخِرَ الْأَنْبِیَاءِ دُخُولًا إِلَی الْجَنَّهًِْ سُلَیْمَانُ (علیه السلام) وَ ذَلِکَ لِمَا أُعْطِیَ مِنَ الدُّنْیَا.

امام صادق (علیه السلام) - آخرین پیامبری که وارد بهشت خواهد شد؛ سلیمان (علیه السلام) است زیرا او دنیای مفصّلی داشت.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص16

بحار الأنوار، ج14، ص75

1 -3

(نمل/ 15)

الصّادق (علیه السلام) - کَانَ سُلَیْمَانُ (علیه السلام) یُطْعِمُ أَضْیَافَهُ اللَّحْمَ بِالْحُوَّارَی وَ عِیَالَهُ الْخُشْکَارَ وَ یَأْکُلُ هُوَ الشَّعِیرَ غَیْرَ مَنْخُولٍ.

امام صادق (علیه السلام) - آن حضرت (سلیمان (علیه السلام) ) مهمانان خود را با گوشت و نان سفید پذیرایی می‌کرد، امّا خانواده‌ی او از نان سیاه سبوس‌دار ارتزاق می‌کردند و غذای خودش جوی سبوس‌دار و الک‌نشده بود.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص16

بحار الأنوار، ج14، ص70

1 -4

(نمل/ 15)

الباقر (علیه السلام) - عَنْ سُفْیَانَ‌بْنِ‌نَجِیحٍ عَنْ أَبِی‌جَعْفَرٍ (علیه السلام) قَالَ: قَالَ سُلَیْمَانُ‌بْنُ‌دَاوُدَ (علیه السلام) أُوتِینَا مَا أُوتِیَ النَّاسُ وَ مَا لَمْ یُؤْتَوْا وَ عُلِّمْنَا مَا عُلِّمَ النَّاسُ وَ مَا لَمْ یُعَلَّمُوا فَلَمْ نَجِدْ شَیْئاً أَفْضَلَ مِنْ خَشْیَهًِْ اللَّهِ فِی الْغَیْبِ وَ الْمَشْهَدِ وَ الْقَصْدِ فِی الْغِنَی وَ الْفَقْرِ وَ کَلِمَهًِْ الْحَقِّ فِی الرِّضَا وَ الْغَضَبِ وَ التَّضَرُّعِ إِلَی اللَّهِ عَزَّ‌وَ‌جَلَّ فِی کُلِّ حَالٍ.

امام باقر (علیه السلام) - سفیان‌بن‌نجیح از امام باقر (علیه السلام) روایت می‌کند که فرمود: سلیمان‌بن‌داوود (علیه السلام) گفت: «نعمت¬هایی که به دیگران بخشیده شده و نشده به صورت یکجا به ما بخشیده شده است، و ما از چیزهایی که مردم از آن آگاه شده و نشده¬اند آگاه شده¬ایم، و چیزی را برتر از ترس و حذر از خداوند در نهان و آشکار، میانه‌روی در ثروتمندی و فقیری، سخن حقّ به هنگام رضایت و خشنودی و تضّرع و زاری به درگاه خداوند متعال در هر حال نیافتیم».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص16

الخصال، ج1، ص241

1 -5

(نمل/ 15)

ابن‌عبّاس (رحمة الله علیه) - وَ لَقَدْ آتَیْنا داوُدَ وَ سُلَیْمانَ عِلْماً أَیْ عِلْماً بِالْقَضَاءِ بَیْنَ الْخَلْقِ وَ بِکَلَامِ الطَّیْرِ وَ الدَّوَابِّ. .

ابن‌عبّاس (رحمة الله علیه) - وَ لَقَدْ آتَیْنا دَاوُودَ وَ سُلَیْمانَ عِلْماً، یعنی به داوود و سلیمان (علی‌ها السلام) دانش قضاوت بین مردم و زبان پرندگان و حیوانات را عطا کردیم.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص16

بحار الأنوار، ج14، ص66

1 -6

(نمل/ 15)

أمیرالمؤمنین (علیه السلام) - عَنْ أَبِی‌جَعْفَرٍ (علیه السلام) قَالَ: خَرَجَ أَمِیرُ‌الْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) ذَاتَ لَیْلَهًٍْ بَعْدَ عَتَمَهًٍْ وَ هُوَ یَقُولُ هَمْهَمَهًٌْ هَمْهَمَهًٌْ وَ لَیْلَهًٌْ مُظْلِمَهًٌْ خَرَجَ عَلَیْکُمُ الْإِمَامُ عَلَیْهِ قَمِیصُ آدَمَ (علیه السلام) وَ فِی یَدِهِ خَاتَمُ سُلَیْمَانَ (علیه السلام) وَ عَصَا مُوسَی (علیه السلام).

امام علی (علیه السلام) - امام باقر (علیه السلام) فرمود: امیرالمؤمنین (علیه السلام) در شبی بسیار تاریک از منزل بیرون آمد، درحالی‌که با خود زمزمه می‌کرد: «در شب تاریک همهمه‌ای برپاست؛ همهمه همهمه، در شبی تاریک امامی بر شما خروج کرده است که پیراهن آدم (علیه السلام) بر تن و انگشتر سلیمان (علیه السلام) در دست و عصای موسی (علیه السلام) بر کف دارد».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص16

بحار الأنوار، ج14، ص81

1 -7

(نمل/ 15)

أمیرالمؤمنین (علیه السلام) - فِی حَدِیثِ مَعرِفَهًِْ عَلِیٍّ (علیه السلام) بِالنُّورَانِیَّهًِْ: أَنَا مُعَلِّمُ سُلَیْمَانَ‌بْنِ‌دَاوُدَ (علیه السلام) وَ أَنَا ذُوالْقَرْنَیْنِ وَ أَنَا قُدْرَهًُْ اللَّهِ عَزَّ‌وَ‌جَل.

امام علی (علیه السلام) - در حدیث معرفتِ امام امیرالمؤمنین (علیه السلام) به روشنی آمده است: من معلّم سلیمان‌بن‌داودم، من ذوالقرنین و قدرت اللَّه هستم.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص16

بحارالأنوار، ج26، ص6

1 -8

(نمل/ 15)

الجواد (علیه السلام) - عَلِیِّ‌بْنِ‌سَیْفٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِی‌جَعْفَرٍ الثَّانِی (علیه السلام) قَالَ: قُلْتُ لَهُ إِنَّهُمْ یَقُولُونَ فِی حَدَاثَهًِْ سِنِّکَ فَقَالَ: إِنَّ اللَّهَ تَعَالَی أَوْحَی إِلَی دَاوُدَ (علیه السلام) أَنْ یَسْتَخْلِفَ سُلَیْمَانَ (علیه السلام) وَ هُوَ صَبِیٌّ یَرْعَی الْغَنَمَ. فَأَنْکَرَ ذَلِکَ عُبَّادُ بَنِی إِسْرَائِیلَ وَ عُلَمَاؤُهُمْ فَأَوْحَی اللَّهُ إِلَی دَاوُدَ (علیه السلام) أَنْ خُذْ عَصَا الْمُتَکَلِّمِینَ وَ عَصَا سُلَیْمَانَ (علیه السلام) وَ اجْعَلْهَا فِی بَیْتٍ وَ اخْتِمْ عَلَیْهَا بِخَوَاتِیمِ الْقَوْمِ فَإِذَا کَانَ مِنَ الْغَدِ فَمَنْ کَانَتْ عَصَاهُ قَدْ أَوْرَقَتْ وَ أَثْمَرَتْ فَهُوَ الْخَلِیفَهًُْ فَأَخْبَرَهُمْ دَاوُدُ فَقَالُوا قَدْ رَضِینَا وَ سَلَّمْنَا.

امام جواد (علیه السلام) - علی‌بن‌سیف از یکی از یارانمان نقل می‌کند که گوید: به امام جواد (علیه السلام) عرض کردم: «آن‌ها از کم سنّ و سالی شما ایراد می‌گیرند». فرمود: «خداوند متعال زمانی‌که به داوود (علیه السلام) وحی فرمود تا سلیمان (علیه السلام) را به جانشینی خود برگزیند، سلیمان (علیه السلام) کودک بود و به چوپانی گوسفندان مشغول بود. بنابراین عدّه‌ای از عابدان و علمای بنی‌اسرائیل منکر این امر شدند. خداوند به داوود (علیه السلام) فرمود که عصاهای طعنه‌زنان را از ایشان بگیر و عصای سلیمان (علیه السلام) را نیز بگیر و مُهر صاحبان عصاها را بر عصاهایشان بزن و همه‌ی آن عصاها را تا فردا در خانه بگذار. فردا عصای هرکس سبز شد و برگ و میوه داد، او خلیفه خواهد شد. داوود (علیه السلام) آنان را از این امر آگاه نمود، همگی گفتند: «به این پیشنهاد راضی و تسلیم هستیم».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص16

الکافی، ج1، ص383/ البرهان

1 -9

(نمل/ 15)

أمیرالمؤمنین (علیه السلام) - سَلْمَانَ الْفَارِسِیِّ قَالَ: کُنْتُ أَنَا وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ (علیه السلام) وَ مُحَمَّدُ‌بْنُ الْحَنَفِیَّهًِْ وَ مُحَمَّدُ‌بْنُ‌أَبِی‌بَکْرٍ وَ عَمَّارُ‌بْنُ‌یَاسِرٍ وَ الْمِقْدَادُ‌بْنُ‌الْأَسْوَدِ الْکِنْدِیُّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ… فَقَالَ (علیه السلام): تُرِیدُونَ أَنْ أُرِیَکُمْ سُلَیْمَانَ بْنَ دَاوُدَ (علیه السلام)؟ قُلْنَا: نَعَمْ. فَقَامَ وَ نَحْنُ مَعَهُ حَتَّی دَخَلَ بُسْتَاناً مَا رَأَیْنَا أَحْسَنَ مِنْهُ وَ فِیهِ مِنْ جَمِیعِ الْفَوَاکِهِ وَ الْأَعْنَابِ وَ أَنْهَارُه تَجْرِی وَ الْأَطْیَارُ یَتَجَاوَبْنَ عَلَی الْأَشْجَارِ فَحِینَ رَأَتْهُ الْأَطْیَارُ أَتَتْ تُرَفْرِفُ حَوْلَهُ حَتَّی تَوَسَّطْنَا الْبُسْتَانَ وَ إِذَا سَرِیرٌ عَلَیْهِ شَابٌ مُلْقًی عَلَی ظَهْرِهِ وَاضِعٌ یَدَهُ عَلَی صَدْرِهِ فَأَخْرَجَ أَمِیرُ‌الْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) الْخَاتَمَ مِنْ جَیْبِهِ وَ جَعَلَهُ فِی إِصْبَعِ سُلَیْمَانَ‌بْنِ‌دَاوُدَ فَنَهَضَ قَائِماً وَ قَالَ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أَمِیرَ‌الْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) وَ وَصِیَّ رَسُولِ رَبِّ الْعَالَمِینَ أَنْتَ وَ اللَّهِ الصِّدِّیقُ الْأَکْبَرُ وَ الْفَارُوقُ الْأَعْظَمُ قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَمَسَّکَ بِکَ وَ قَدْ خَابَ وَ خَسِرَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْکَ وَ إِنِّی سَأَلْتُ اللَّهَ عَزَّ‌وَ‌جَلَّ بِکُمْ أَهْلَ الْبَیْتِ فَأُعْطِیتُ ذَلِکَ الْمُلْکَ قَالَ سَلْمَانُ: فَلَمَّا سَمِعْنَا کَلَامَ سُلَیْمَانَ‌بْنِ‌دَاوُدَ (علیه السلام) لَمْ أَتَمَالَکْ نَفْسِی حَتَّی وَقَعْتُ عَلَی أَقْدَامِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) أُقَبِّلُهَا وَ حَمِدْتُ اللَّهَ عَزَّ‌وَ‌جَلَّ عَلَی جَزِیلِ عَطَائِهِ بِهِدَایَتِهِ إِلَی وَلَایَهًِْ أَهْلِ الْبَیْتِ الَّذِینَ أَذْهَبَ اللَّهُ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهَّرَهُمْ تَطْهِیراً وَ فَعَلَ أَصْحَابِی کَمَا فَعَلْت.

امام علی (علیه السلام) - سلمان فارسی (رحمة الله علیه) گوید: من و حسن و حسین (علی‌ها السلام) و محمّدبن‌حنفیّه و محمدبن‌أبی‌بکر و عمّاربن‌یاسر و مقدادبن‌أسود کندی [نزد امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) بودیم]… امام علی (علیه السلام) فرمود: «مایلید به شما سلیمان‌بن‌داود (علیه السلام) را نشان بدهم»؟ گفتیم: «آری»! از جای حرکت کرد و ما در خدمت آن جناب بودیم تا وارد بستانی شدیم که نیکوتر از آن ندیده بودیم. در آن باغ انواع میوه‌ها و انگور و نهرهای جاری وجود داشت و پرندگان روی درخت‌ها به نغمه‌سرایی مشغول بودند. همین که پرنده‌ها آن جناب را مشاهده کردند، آمدند و اطراف ایشان پر زدند تا بالأخره به وسط باغ رسیدیم. ناگهان تختی را دیدیم که بر آن جوانی به پشت خوابیده و دست خود را روی سینه‌اش گذاشته بود. امیرالمؤمنین (علیه السلام) انگشتر را از گریبان خارج نمود و آن را در انگشت سلیمان کرد. او از جای حرکت کرد و ایستاد و گفت: «سلام بر توای امیرالمؤمنین و وصی پیامبر خدا! به خدا قسم تو صدّیق اکبر و فاروق اعظمی. هرکس به دامن تو چنگ زد رستگار شد و هرکس از تو کناره گرفت، ناامید و زیانکار گردید. من از خداوند به حقّ شما اهل‌بیت (علیهم السلام) درخواست نمودم و خداوند این قدرت را به من داد». من سخن سلیمان‌بن‌داود (علیه السلام) را که شنیدم نتوانستم خود را نگه دارم و خود را بر روی پاهای امیرالمؤمنین (علیه السلام) انداختم و شروع به بوسه نمودم و خدا را بر این نعمت بزرگی که نصیب من نموده و به ولایت اهل‌بیت (علیهم السلام) که آن‌ها را از آلودگی پاک و پاکیزه نموده، هدایتم کرده شکر کردم. بقیه دوستان من نیز کار مرا انجام دادند.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص18

بحار الأنوار، ج27، ص37

آیه وَ وَرِثَ سُلَیْمانُ داوُدَ وَ قالَ یا أَیُّهَا النّاسُ عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّیْرِ وَ أُوتِینا مِنْ کُلِّ شَیْءٍ إِنَّ هذا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِینُ [16]

و سلیمان وارث داود شد و گفت: «ای مردم! زبان پرندگان به ما تعلیم داده شده و از هرچیز به ما عطا گردیده به یقین، این فضیلت آشکاری است».

ارث

1

(نمل/ 16)

الزّهراء (سلام الله علیها) - عَنْ أَبِی‌جَعْفَرٍ (علیه السلام) قَالَ: دَخَلَتْ فَاطِمَهًُْ (سلام الله علیها) بِنْتُ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله) عَلَی أَبِی‌بَکْرٍ، فَسَأَلَتْهُ فَدَکاً، قَالَ: النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله) لَا یُوَرِّثُ، فَقَالَتْ قَدْ قَالَ اللَّهُ تَعَالَی وَ وَرِثَ سُلَیْمانُ داوُدَ. فَلَمَّا حَاجَّتْهُ أَمَرَ أَنْ یُکْتَبَ لَهَا، وَ شَهِدَ عَلِیُّ‌بْنُ‌أَبِی‌طَالِبٍ (علیه السلام) وَ أُمُّ أَیْمَنَ.

حضرت زهرا (سلام الله علیها) - امام باقر (علیه السلام) روایت فرمود: فاطمه (سلام الله علیها) دختر محمّد (صلی الله علیه و آله) بر ابوبکر وارد شد و فدک را مطالبه کرد. ابوبکر گفت: «کسی از پیامبر (صلی الله علیه و آله) ارث نمی¬برد». فرمود: «خداوند متعال می¬فرماید: وَ وَرِثَ سُلَیْمانُ داوُدَ». چون برای او دلیل آورد و علی‌بن‌ابی‌طالب (علیه السلام) و امّ ایمن شهادت دادند، دستور داد در حکمی، فدک برای او نوشته شود.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص18

بحار الأنوار، ج29، ص157

و سلیمان وارث داوود شد و گفت: «ای مردم! زبان پرندگان به ما تعلیم داده شده و از هرچیز به ما عطا گردیده است

1 -1

(نمل/ 16)

الجواد (علیه السلام) - عَن عَلِیِّ‌بْنِ‌سَیْفٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِی‌جَعْفَرٍ الثَّانِی (علیه السلام) قَالَ: قُلْتُ لَهُ إِنَّهُمْ یَقُولُونَ فِی حَدَاثَهًِْ سِنِّکَ فَقَالَ: إِنَّ اللَّهَ تَعَالَی أَوْحَی إِلَی دَاوُدَ (علیه السلام) أَنْ یَسْتَخْلِفَ سُلَیْمَانَ (علیه السلام) وَ هُوَ صَبِیٌّ یَرْعَی الْغَنَمَ. فَأَنْکَرَ ذَلِکَ عُبَّادُ بَنِی إِسْرَائِیلَ وَ عُلَمَاؤُهُمْ فَأَوْحَی اللَّهُ إِلَی دَاوُدَ (علیه السلام) أَنْ خُذْ عَصَا الْمُتَکَلِّمِینَ وَ عَصَا سُلَیْمَانَ (علیه السلام) وَ اجْعَلْهَا فِی بَیْتٍ وَ اخْتِمْ عَلَیْهَا بِخَوَاتِیمِ الْقَوْمِ فَإِذَا کَانَ مِنَ الْغَدِ فَمَنْ کَانَتْ عَصَاهُ قَدْ أَوْرَقَتْ وَ أَثْمَرَتْ فَهُوَ الْخَلِیفَهًُْ فَأَخْبَرَهُمْ دَاوُدُ (علیه السلام) فَقَالُوا قَدْ رَضِینَا وَ سَلَّمْنَا.

امام جواد (علیه السلام) - علی‌بن‌سیف از یکی از یارانمان نقل می‌کند که گوید: به امام جواد (علیه السلام) عرض کردم: «آن‌ها از کم سنّ و سالی شما ایراد می‌گیرند». فرمود: «خداوند متعال زمانی‌که به داوود (علیه السلام) وحی فرمود تا سلیمان (علیه السلام) را به جانشینی خود برگزیند، سلیمان (علیه السلام) کودک بود و به چوپانی گوسفندان مشغول بود. بنابراین عدّه‌ای از عابدان و علمای بنی‌اسرائیل منکر این امر شدند. خداوند به داوود (علیه السلام) فرمود که عصاهای طعنه‌زنان را از ایشان بگیر و عصای سلیمان (علیه السلام) را نیز بگیر و مُهر صاحبان عصاها را بر عصاهایشان بزن و همه‌ی آن عصاها را تا فردا در خانه بگذار. فردا عصای هرکس سبز شد و برگ و میوه داد، او خلیفه باشد. داوود (علیه السلام) آنان را از این امر آگاه نمود، همگی گفتند: به این پیشنهاد راضی و تسلیم هستیم».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص20

الکافی، ج1، ص383/ البرهان/ نورالثقلین

1 -2

(نمل/ 16)

الصّادق (علیه السلام) - إِنَّ دَاوُدَ (علیه السلام) أَرَادَ أَنْ یَسْتَخْلِفَ سُلَیْمَانَ (علیه السلام) لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ‌وَ‌جَلَّ أَوْحَی إِلَیْه یَأْمُرُهُ بِذَلِکَ فَلَمَّا أَخْبَرَ بَنِی‌إِسْرَائِیلَ ضَجُّوا مِنْ ذَلِکَ وَ قَالُوا یَسْتَخْلِفُ عَلَیْنَا حَدَثاً وَ فِینَا مَنْ هُوَ أَکْبَرُ مِنْهُ فَدَعَا أَسْبَاطَ بَنِی‌إِسْرَائِیلَ فَقَالَ لَهُمْ قَدْ بَلَغَتْنِی مَقَالَتُکُمْ فَأَرُونِی عِصِیَّکُمْ فَأَیُّ عَصًا أَثْمَرَتْ فَصَاحِبُهَا وَلِیُّ الْأَمْرِ بَعْدِی فَقَالُوا رَضِینَا وَ قَالَ لِیَکْتُبْ کُلُّ وَاحِدٍ مِنْکُمْ اسْمَهُ عَلَی عَصَاهُ فَکَتَبُوا ثُمَّ جَاءَ سُلَیْمَانُ (علیه السلام) بِعَصَاهُ فَکَتَبَ عَلَیْهَا اسْمَهُ ثُمَّ أُدْخِلَتْ بَیْتاً وَ أُغْلِقَ الْبَابُ وَ حَرَسَهُ رُءُوسُ أَسْبَاطِ بَنِی إِسْرَائِیلَ فَلَمَّا أَصْبَحَ صَلَّی بِهِمُ الْغَدَاهًَْ ثُمَّ أَقْبَلَ فَفَتَحَ الْبَابَ فَأَخْرَجَ عِصِیَّهُمْ وَ قَدْ أَوْرَقَتْ عَصَا سُلَیْمَانَ (علیه السلام) وَ قَدْ أَثْمَرَتْ فَسَلَّمُوا ذَلِکَ لِدَاوُدَ (علیه السلام) فَاخْتَبَرَهُ بِحَضْرَهًِْ بَنِی إِسْرَائِیلَ فَقَالَ لَهُ: یَا بُنَیَّ أَیُّ شَیْءٍ أَبْرَدُ؟ قَالَ: عَفْوُ اللَّهِ عَنِ النَّاسِ وَ عَفْوُ النَّاسِ بَعْضِهِمْ عَنْ بَعْضٍ. قَالَ یَا بُنَیَّ فَأَیُّ شَیْءٍ أَحْلَی قَالَ الْمَحَبَّهًُْ وَ هِیَ رَوْحُ اللَّهِ فِی عِبَادِهِ فَافْتَرَّ دَاوُدُ (علیه السلام) ضَاحِکاً فَسَارَ بِهِ فِی بَنِی إِسْرَائِیلَ فَقَالَ هَذَا خَلِیفَتِی فِیکُمْ مِنْ بَعْدِی ثُمَّ أَخْفَی سُلَیْمَانُ (علیه السلام) بَعْدَ ذَلِکَ أَمْرَهُ وَ تَزَوَّجَ بِامْرَأَهًٍْ وَ اسْتَتَرَ مِنْ شِیعَتِهِ مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ یَسْتَتِرَ ثُمَّ إِنَّ امْرَأَتَهُ قَالَتْ لَهُ ذَاتَ یَوْمٍ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی مَا أَکْمَلَ خِصَالُکَ وَ أَطْیَبَ رِیحُکَ وَ لَا أَعْلَمُ لَکَ خَصْلَهًًْ أَکْرَهُهَا إِلَّا أَنَّکَ فِی مَئُونَهًِْ أَبِی فَلَوْ دَخَلْتَ السُّوقَ فَتَعَرَّضْتَ لِرِزْقِ اللَّهِ رَجَوْتُ أَنْ لَا یُخَیِّبَکَ فَقَالَ لَهَا سُلَیْمَانُ (علیه السلام) إِنِّی وَ اللَّهِ مَا عَمِلْتُ عَمَلًا قَطُّ وَ لَا أُحْسِنُهُ فَدَخَلَ السُّوقَ فَجَالَ یَوْمَهُ ذَلِکَ ثُمَّ رَجَعَ فَلَمْ یُصِبْ شَیْئاً فَقَالَ لَهَا: مَا أَصَبْتُ شَیْئاً؟ قَالَتْ: لَا عَلَیْکَ إِنْ لَمْ یَکُنِ الْیَوْمَ کَانَ غَداً فَلَمَّا کَانَ مِنَ الْغَدِ خَرَجَ إِلَی السُّوقِ فَجَالَ فِیهِ فَلَمْ یَقْدِرْ عَلَی شَیْءٍ وَ رَجَعَ فَأَخْبَرَهَا فَقَالَتْ: یَکُونُ غَداً إِنْ شَاءَ اللَّهُ فَلَمَّا

کَانَ فِی الْیَوْمِ الثَّالِثِ مَضَی حَتَّی انْتَهَی إِلَی سَاحِلِ الْبَحْرِ فَإِذَا هُوَ بِصَیَّادٍ فَقَالَ لَهُ: هَلْ لَکَ أَنْ أُعِینَکَ وَ تُعْطِیَنَا شَیْئاً قَالَ نَعَمْ فَأَعَانَهُ فَلَمَّا فَرَغَ أَعْطَاهُ الصَّیَّادُ سَمَکَتَیْنِ فَأَخَذَهُمَا وَ حَمِدَ اللَّهَ عَزَّ‌وَ‌جَلَّ ثُمَّ إِنَّهُ شَقَّ بَطْنَ إِحْدَاهُمَا فَإِذَا هُوَ بِخَاتَمٍ فِی بَطْنِهَا فَأَخَذَهُ فَصَیَّرَهُ فِی ثَوْبِهِ وَ حَمِدَ اللَّهَ وَ أَصْلَحَ السَّمَکَتَیْنِ وَ جَاءَ بِهِمَا إِلَی مَنْزِلِهِ وَ فَرِحَتِ امْرَأَتُهُ بِذَلِکَ وَ قَالَتْ لَهُ إِنِّی أُرِیدُ أَنْ تَدْعُوَ أَبَوَیَّ حَتَّی یَعْلَمَا أَنَّکَ قَدْ کَسَبْتَ فَدَعَاهُمَا فَأَکَلَا مَعَهُ فَلَمَّا فَرَغُوا قَالَ لَهُمْ هَلْ تَعْرِفُونِّی قَالُوا لَا وَ اللَّهِ إِلَّا أَنَّا لَمْ نَرَ خَیْراً مِنْکَ فَأَخْرَجَ خَاتَمَهُ فَلَبِسَهُ فَخَرَّ عَلَیْهِ الطَّیْرُ وَ الرِّیحُ وَ غَشِیَه الْمُلْکُ وَ حَمَلَ الْجَارِیَهًَْ وَ أَبَوَیْهَا إِلَی بِلَادِ إِصْطَخْرَ وَ اجْتَمَعَتْ إِلَیْهِ الشِّیعَهًُْ وَ اسْتَبْشَرُوا بِهِ فَفَرَّجَ اللَّهُ عَنْهُمْ مَا کَانُوا فِیهِ مِنْ حَیْرَهًِْ غَیْبَتِهِ فَلَمَّا حَضَرَتْهُ الْوَفَاهًُْ أَوْصَی إِلَی آصَفَ‌بْنِ‌بَرْخِیَا بِإِذْنِ اللَّهِ تَعَالَی ذِکْرُهُ فَلَمْ یَزَلْ بَیْنَهُمْ تَخْتَلِفُ إِلَیْهِ الشِّیعَهًُْ وَ یَأْخُذُونَ عَنْهُ مَعَالِمَ دِینِهِمْ ثُمَّ غَیَّبَ اللَّهُ عَزَّ‌وَ‌جَلَّ آصَفَ غَیْبَهًًْ طَالَ أَمَدُهَا ثُمَّ ظَهَرَ لَهُمْ فَبَقِیَ بَیْنَ قَوْمِهِ مَا شَاءَ اللَّهُ ثُمَّ إِنَّهُ وَدَّعَهُمْ فَقَالُوا لَهُ: أَیْنَ الْمُلْتَقَی؟ قَالَ: عَلَی الصِّرَاطِ وَ غَابَ عَنْهُمْ مَا شَاءَ اللَّهُ وَ اشْتَدَّتِ الْبَلْوَی عَلَی بَنِی إِسْرَائِیلَ بِغَیْبَتِهِ وَ تَسَلَّطَ عَلَیْهِم بُخْتَنَصَّر.

امام صادق (علیه السلام) - داود (علیه السلام) خواست که سلیمان (علیه السلام) را جانشین خود بکند؛ چون خداوند آن را به او دستور داده بود. هنگامی‌که بنی‌اسرائیل این خبر را شنیدند اعتراض کردند که آیا جوانی را به جانشینی خود انتخاب می¬کنی درحالی‌که بزرگتر از او در بین ما هست. بنابراین بزرگان بنی‌اسرائیل را فراخواند و به آن‌ها گفت: «سخنانتان به من رسید، عصاهایتان را نشانم دهید. عصای هرکدام از شما میوه داد، صاحب آن عصا جانشین من می‌شود». گفتند: «قبول می‌کنیم». و گفت: «هرکس اسمش را بر عصایش بنویسد». و آن‌ها نوشتند. سپس سلیمان (علیه السلام) عصایش را آورد و اسمش را بر عصا نوشت. سپس عصاها را در یک خانه گذاشته و در آن خانه را قفل کردند و بزرگان بنی‌اسرائیل خودشان از آن خانه نگهبانی می‌کردند، حضرت داود (علیه السلام) فردای آن روز، نماز ظهر را با آن‌ها خواند. سپس آمد و در را باز کرد و عصاها را بیرون آورد که عصای سلیمان (علیه السلام) برگ در آورده بود و میوه داده بود. عصای سلیمان (علیه السلام) را به داود (علیه السلام) دادند و در حضور بنی‌اسرائیل او را امتحان کرد. و به او گفت: «ای پسرم چه چیزی به انسان احساس آرامش می‌دهد»؟ جواب داد: «گذشت خداوند از بندگانش و گذشت مردم از همدیگر». داوود (علیه السلام) پرسید: «چه چیزی زیباترین است»؟ جواب داد: «مهربانی و آن روح خداوند در بندگانش است». داوود (علیه السلام) با یک لبخند از او خوشنود شد و او را به بین مردم برد و گفت: «سلیمان (علیه السلام) بعد از من، جانشین من است». سپس سلیمان (علیه السلام) بعد از آن؛ کارهایش را از مردم مخفی نگه داشت و با زنی ازدواج کرد و تا آن زمانی‌که خداوند مقدّر کرده بود از پیروانش پنهان شد. یک روز همسرش به او گفت: «فدایت شوم، اخلاقت چقدر نیکوست و بویت چقدر خوش است و هیچ‌کدام از رفتارهایت اذیّتم نمی‌کند. جز اینکه یک خصلت داری که من از آن خوشنود نیستم و آن این است که هنوز تحت سرپرستی پدرت هستی، اگر به بازار بروی و دنبال کسب روزی باشی امید دارم که خداوند تو را ناامید نمی‌کند». سلیمان (علیه السلام) گفت: «به خدا قسم! که من تاکنون کاری را انجام نداده¬ام و کاری را درست بلد نیستم». به بازار رفت و تمام روز را در بازار گشت و سپس به خانه برگشت درحالی‌که چیزی به دست نیاورده بود، به زنش گفت: «چیزی به دست نیاوردم». زنش گفت: «مشکلی ندارد اگر امروز چیزی به دست نیاوردی، فردا به دست می‌آوری». فردای آن روز هم به بازار رفت و در بازار گشت و چیزی به دست نیاورد و به زنش این خبر را داد. زنش گفت: «ان شاء الله فردا به دست می‌آوری». در روز سوّم از بازار گذشت تا به ساحل دریا رسید و در آنجا با ماهیگیری برخورد کرد. به ماهیگیر گفت: «می¬خواهی که در کارت به تو کمک کنم و در آخر سهمی به من بدهی»؟ ماهیگیر قبول کرد. سلیمان (علیه السلام) به ماهیگیر کمک کرد و هنگامی که کارشان تمام شد به او دو ماهی داد. سلیمان (علیه السلام) آن‌ها را گرفت و خدا را شکر کرد. سپس وقتی شکم یکی از ماهی‌ها را پاره کرد ناگهان یک انگشتری در شکمش پیدا کرد. آن را برداشت و آن را به لباسش بست و خدا را شکر کرد و شکم ماهی‌ها را درست کرد و آن‌ها را به خانه برد. زنش به خاطر آن‌ها خوشحال شد و گفت: «من می‌خواهم که پدر و مادرم را دعوت کنم تا بدانند که تو خودت چیزی به دست آوردی، آن‌ها را دعوت کرد و با هم دو ماهی را خوردند. بعد از غذا سلیمان به آن‌ها گفت: «آیا مرا به خوبی می‌شناسید»؟ گفتند: «به خدا قسم! نه، ولی جز خوبی چیزی از تو ندیده‌ایم». انگشتر را در آورد و آن را در انگشتش کرد. ناگهان پرندگان و باد برای او سجده کردند و پادشاه نزد او آمد. و همسر و پدر و مادر همسرش را با خود به شهر اصطخر برد. آنجا پیروانش نزد او جمع شدند و مردم را به آمدن او بشارت دادند و خداوند با آمدن او فرج و پیروزی را که در زمان غیبتش از آن محروم بودند برای آن‌ها آورد. در هنگام مرگش به اذن خداوند آصف‌بن‌برخیا را به جانشینی خود انتخاب کرد. پس همیشه پیروانش نزد او رفت و آمد داشتند و نشانه‌های دینشان را از او می¬گرفتند. سپس خداوند به مدّت طولانی آصف را نیز از آن‌ها پنهان کرد. سپس بر آن‌ها ظهور کرد و همان اندازه که خدا خواست در بین آنان ماند و سپس او با آن‌ها خداحافظی کرد. به او گفتند: «کجا همدیگر را ببینیم»؟ فرمود: «بر پل صراط و تا آن زمان که خداوند اراده کرده بود از آن‌ها پنهان شد». با غیبت او بدبختی در بین بنی‌اسرائیل زیاد شد، و بخت نصر بر آن‌ها غلبه کرد.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص20

بحار الأنوار، ج14، ص67

1 -3

(نمل/ 16)

الصّادق (علیه السلام) - فَلَمَّا قُبِضَ دَاوُدُ (علیه السلام) وَلِیَ سُلَیْمَانُ (علیه السلام) قَالَ یا أَیُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّیْرِ سَخَّرَ اللَّهُ لَهُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ وَ کَانَ لَا یَسْمَعُ بِمَلِکٍ فِی نَاحِیَهًِْ الْأَرْضِ إِلَّا أَتَاهُ حَتَّی یُذِلَّهُ وَ یُدْخِلَهُ فِی دِینِهِ وَ سَخَّرَ الرِّیحَ لَهُ فَکَانَ إِذَا خَرَجَ إِلَی مَجْلِسِهِ عَکَفَ عَلَیْهِ الطَّیْرُ وَ قَامَ الْجِنُّ وَ الْإِنْسُ وَ کَانَ إِذَا أَرَادَ أَنْ یَغْزُوَ أَمَرَ بِمُعَسْکَرِهِ فَضَرَبَ لَهُ بِسَاطاً مِنَ الْخَشَبِ ثُمَّ جَعَلَ عَلَیْهِ النَّاسَ وَ الدَّوَابَّ وَ آلَهًَْ الْحَرْبِ کُلَّهَا حَتَّی إِذَا حَمَلَ مَعَهُ مَا یُرِیدُ أَمَرَ الْعَاصِفَ مِنَ الرِّیحِ فَدَخَلَتْ تَحْتَ الْخَشَبِ فَحَمَلَهُ حَتَّی یَنْتَهِیَ بِهِ إِلَی حَیْثُ یُرِیدُ وَ کَانَ غُدُوُّهَا شَهْراً وَ رَوَاحُهَا شَهْراً.

امام صادق (علیه السلام) - وقتی که داوود (علیه السلام) وفات نمود، سلیمان (علیه السلام) عهده‌دار حکومت شد و او به زبان پرندگان علم داشت و جنّ و انس مسخّر او بودند و در زمان او در همه‌ی نقاط زمین مردم تحت فرمان او بوده و به دین او درآمدند و باد نیز تحت فرمان او بود و هروقت برای سخن گفتن می‌رفت، جنّ و انس و همه‌ی طیور در برابر او به صف می‌ایستادند و هرگاه قصد جنگ داشت به سپاه خود فرمان می‌داد، جایگاهی از چوب برایش مهیّا می‌کردند و تمام چهارپایان و مردم و سلاح‌ها را در آن قرار می‌داد و سپس به باد فرمان می‌داد تا آن را حرکت دهد و به محلّ مورد نظر وی برساند و او در یک روز و شب مسافتی را که به‌صورت عادیّ در دو ماه پیموده می‌شود، طی می‌کرد.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص22

بحار الأنوار، ج14، ص71/ قصص الأنبیاءللراوندی، ص208؛ «بساطا» محذوف

1 -4

(نمل/ 16)

الباقر (علیه السلام) - أُعْطِیَ سلیمان‌بن‌داود (علیه السلام) مُلْکَ مَشَارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبِهَا فَمَلَکَ سَبْعَمِائَهًِْ سَنَهًٍْ وَ سَبْعَهًَْ أَشْهُرٍ مُلْکَ أَهْلِ الدُّنْیَا کُلِّهِمْ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ وَ الشَّیَاطِینِ وَ الدَّوَابِّ وَ الطَّیْرِ وَ السِّبَاعِ وَ أُعْطِیَ عِلْمَ کُلِّ شَیْءٍ وَ مَنْطِقَ کُلِّ شَیْءٍ وَ فِی زَمَانِهِ صُنِعَتِ الصَّنَائِعُ الْمُعْجِبَهًُْ الَّتِی سَمِعَ بِهَا النَّاسُ وَ ذَلِکَ قَوْلُهُ عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّیْرِ وَ أُوتِینا مِنْ کُلِّ شَیْءٍ إِنَّ هذا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِینُ.

امام باقر (علیه السلام) - پادشاهی شرق و غرب عالم به سلیمان‌بن‌داوود (علیه السلام) داده شد. وی هفتصد سال و شش ماه پادشاهی کرد و بر همه‌ی جهانیان حُکم راند، از جنّ و اِنس و شیاطین و چهارپایان و پرندگان و درّندگان. علم هرچیز و زبان هرچیزی به وی داده شد. در زمان او صنعت‌های شگفت‌آوری پدید آمد که همه‌ی مردم، خبر آن‌ها را شنیدند و آیه: عُلِّمْنَا مَنطِقَ الطَّیْرِ وَ أُوتِینَا مِن کُلِّ شَیْءٍ إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْفَضْلُ المُبِینُ، دلیل بر همین امر است.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص22

بحار الأنوار، ج14، ص80/ نورالثقلین/ البرهان

1 -5

(نمل/ 16)

الصّادق (علیه السلام) - قَالَ الصَّادِقُ (علیه السلام) أُعْطِیَ سُلَیْمَانُ‌بْنُ‌دَاوُدَ (علیه السلام) مَعَ عِلْمِهِ مَعْرِفَهًَْ الْمَنْطِقِ بِکُلِ لِسَانٍ وَ مَعْرِفَهًَْ اللُّغَاتِ وَ مَنْطِقِ الطَّیْرِ وَ الْبَهَائِمِ وَ السِّبَاعِ فَکَانَ إِذَا شَاهَدَ الْحُرُوبَ تَکَلَّمَ بِالْفَارِسِیَّهًِْ وَ إِذَا قَعَدَ لِعُمَّالِهِ وَ جُنُودِهِ وَ أَهْلِ مَمْلَکَتِهِ تَکَلَّمَ بِالرُّومِیَّهًِْ فَإِذَا خَلَا مَعَ نِسَائِهِ تَکَلَّمَ بِالسُّرْیَانِیَّهًِْ وَ النَّبَطِیَّهًِْ وَ إِذَا قَامَ فِی مِحْرَابِهِ لِمُنَاجَاهًِْ رَبِّهِ تَکَلَّمَ بِالْعَرَبِیَّهًِْ وَ إِذَا جَلَسَ لِلْوُفُودِ وَ الْخُصَمَاءِ تَکَلَّمَ بِالْعِبْرَانِیَّهًْ.

امام صادق (علیه السلام) - به سلیمان‌بن‌داوود (علیه السلام) علاوه بر علمش سخن‌گفتن به همه‌ی زبان‌ها و شناخت لغات و زبان پرندگان و چهارپایان و وحوش داده شد. به‌گونه‌ای که وقتی در جنگ‌ها حضور می‌یافت؛ به زبان فارسی سخن می‌گفت و اگر در میان کارگزاران و سربازان و اهل مملکت خود بود؛ به زبان رومی سخن می‌گفت و اگر با همسران خویش خلوت می‌کرد؛ به زبان‌های سریانی و نَبَطی تکلّم می‌کرد و اگر به نماز و مناجات با خدا در محراب خود می‌ایستاد؛ به زبان عربی سخن می‌گفت و اگر با نمایندگان و فرستادگان دیگر ممالک و دشمنان می‌نشست؛ به زبان عِبری سخن می‌گفت.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص24

بحار الأنوار، ج14، ص112/ نورالثقلین

1 -6

(نمل/ 16)

علی‌بن‌إبراهیم (رحمة الله علیه) - قَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ‌وَ‌جَلَّ أَعْطَی دَاوُدَ (علیه السلام) وَ سُلَیْمَانَ (علیه السلام) مَا لَمْ یُعْطَ أَحَداً مِنْ أَنْبِیَاءِ اللَّهِ مِنَ الْآیَاتِ عَلَّمَهُمَا مَنْطِقَ الطَّیْرِ وَ أَلَانَ لَهُمَا الْحَدِیدَ وَ الصُّفْرَ مِنْ غَیْرِ نَارٍ وَ جُعِلَتِ الْجِبَالُ یُسَبِّحْنَ مَعَ دَاوُدَ وَ أَنْزَلَ عَلَیْهِ الزَّبُورَ فِیهِ تَوْحِیدٌ وَ تَمْجِیدٌ وَ دُعَاءٌ وَ أَخْبَارُ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) وَ أَمِیرِ‌الْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) وَ الْأَئِمَّهًِْ (علیهم السلام) وَ أَخْبَارُ الرَّجْعَهًِْ وَ ذِکْرُ الْقَائِمِ (عجل الله تعالی فرجه الشریف) لِقَوْلِهِ وَ لَقَدْ کَتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصَّالِحُون. وَ حُشِرَ لِسُلَیْمانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ وَ الطَّیْرِ قَعَدَ عَلَی کُرْسِیِّهِ وَ حَمَلَتْهُ الرِّیحُ عَلَی وَادِی النَّمْلِ وَ هُوَ وَادٍ یُنْبِتُ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّهًَْ وَ قَدْ وَکَّلَ اللَّهُ بِهِ النَّمْلَ وَ هُوَ قَوْلُ الصَّادِقِ (علیه السلام) إِنَّ لِلَّهِ وَادِیاً یُنْبِتُ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّهًَْ قَدْ حَمَاهُ اللَّهُ بِأَضْعَفِ خَلْقِهِ وَ هُوَ النَّمْلُ لَوْ رَامَتْهُ الْبَخَاتِیُّ مَا قَدَرَتْ عَلَیْهِ.

علیّ‌بن‌ابراهیم (رحمة الله علیه) - آیاتی که به داوود و سلیمان (علی‌ها السلام) داده شده بود، به احدی از پیامبران خدا داده نشده است. [خداوند متعال] به آن دو زبان پرندگان آموخت و آهن و مس را بدون حرارت آتش برایشان نرم گردانید و کوه‌ها وادار شدند همراه با داوود (علیه السلام) تسبیح گویند و خداوند بر وی زبور را نازل کرد که توحید و ستایش و دعاکردن به درگاه خودش را در آن قرار داد، همچنین اخبار رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و امیرالمؤمنین (علیه السلام) و دیگر امامانی که از ذرّیّه‌ی آن دو هستند و اخبار رجعت و حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را در آن قرار داد. به همین خاطر می‌فرماید: در «زبور» بعد از ذکر [تورات] نوشتیم: «بندگان شایسته‌ام وارث [حکومت] زمین خواهند شد»! . (انبیاء/105) سلیمان (علیه السلام) بر تخت خود نشست و باد او را با خود برد و بر وادی النّمل که در آن طلا و نقره می‌رویید و خداوند، مورچگان را مأمور مراقبت از آن کرده بود، گذر کرد. این سخن، کلام امام صادق (علیه السلام) نیز هست که می‌فرماید: «خداوند درّه‌ای دارد که طلا و نقره می‌رویاند و این درّه را با ضعیف‌ترین مخلوقاتش یعنی مورچه‌ها محافظت می‌کرد، به‌گونه‌ای که اگر شتران قوی هیکل هم قصد آن می‌کردند، از عهده‌ی مورچگان محافظ آن برنمی‌آمدند».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص24

بحار الأنوار، ج14، ص3

ولایت

1

(نمل/ 16)

الصّادق (علیه السلام) - عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ‌اللهِ (علیه السلام) قَالَ: کَانَ سُلَیْمَانُ (علیه السلام) عِنْدَهُ اسْمُ اللَّهِ الْأَکْبَرُ الَّذِی إِذَا سَأَلَهُ أَعْطَی وَ إِذَا دَعَا بِهِ أَجَابَ وَ لَوْ کَانَ الْیَوْمَ لَاحْتَاجَ إِلَیْنَا.

امام صادق (علیه السلام) - ابوبصیر از امام صادق (علیه السلام) نقل می‌کند که فرمود: سلیمان (علیه السلام) دارای اسم اکبر خدا بود هر وقت خدا را به آن اسم می‌خواند، هرچه می‌خواست به او داده می¬شد و اگر دعا می‌کرد، جواب او را می‌داد. [ولی] اگر سلیمان (علیه السلام) در زمان ما بود، به ما احتیاج داشت.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص24

نورالثقلین

2

(نمل/ 16)

الباقر (علیه السلام) - عَنْ مُحَمَّدِ‌بْنِ‌مُسْلِمٍ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَاجَعْفَرٍ (علیه السلام) یَقُولُ یا أَیُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّیْرِ وَ أُوتِینا مِنْ کُلِّ شَیْءٍ إِنَّ هذا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِینُ.

امام باقر (علیه السلام) - محمّدبن‌مسلم گوید: از امام باقر (علیه السلام) شنیدم که فرمود: یا أَیُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّیْرِ وَ أُوتِینا مِنْ کُلِّ شَیْءٍ إِنَّ هذا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِینُ.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص24

بحار الأنوار، ج27، ص264/ بصایرالدرجات، ص344

3

(نمل/ 16)

الصّادق (علیه السلام) - عَن الْفَیْضِ‌بْنِ‌الْمُخْتَار قال: سَمِعْتُ أَبَاعَبْدِاللَّهِ (علیه السلام) یَقُولُ إِنَّ سلیمان‌بن‌داود (علیه السلام) قَالَ عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّیْرِ وَأُوتِینا مِنْ کُلِّ شَیْءٍ وَ قَدْ وَ اللهِ عُلِّمْنَا مَنْطِقَ الطَّیْرِ وَ عِلْمَ کُلِّ شَیْءٍ.

امام صادق (علیه السلام) - فیض‌بن‌مختار گوید: از امام صادق (علیه السلام) شنیدم که فرمود: «سلیمان‌بن‌داوود (علیه السلام) گفت: «عُلِّمْنَا مَنطِقَ الطَّیْرِ وَأُوتِینَا مِن کُلِّ شَیْءٍ». و به خدا سوگند! ما نیز زبان پرندگان را تعلیم یافته‌ایم و از هرچیزی به ما داده شده است».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص24

بحار الأنوار، ج27، ص264/ الاختصاص، ص293/ الخرایج والجرایح، ج2، ص834/ نورالثقلین/ البرهان

4

(نمل/ 16)

السّجّاد (علیه السلام) - عَن أَبِی‌حَمْزَهًَْ الثُّمَالِیِّ قَال: کُنْتُ مَعَ عَلِیِّ‌بْنِ‌الْحُسَیْنِ (علیه السلام) فِی دَارِهِ وَ فِیهَا شَجَرَهًٌْ فِیهَا عَصَافِیرُ فَانْتَشَرَتِ الْعَصَافِیرُ وَ صَوَّتَتْ فَقَالَ یَا أَبَا حَمْزَهًَْ أَتَدْرِی مَا تَقُولُ قُلْتُ لَا قَالَ تُقَدِّسُ رَبَّهَا وَ تَسْأَلُهُ قُوتَ یَوْمِهَا قَالَ ثُمَّ قَالَ یَا أَبَا حَمْزَهًَْ عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّیْرِ وَ أُوتِینا مِنْ کُلِّ شَیْءٍ.

امام سجّاد (علیه السلام) - ابوحمزه ثمالی گوید: نزد امام سجّاد (علیه السلام) بودم، در خانه‌اش درختی بود که گنجشک‌ها روی آن قرار داشتند ناگهان پرواز نموده صدایی کردند، فرمود: «اباحمزه! می‌دانی چه گفتند»؟ عرض کردم: «نه»! فرمود: «پروردگار را تقدیس نمودند و روزی امروز خود را درخواست کردند». و سپس فرمود: «ای اباحمزه (رحمة الله علیه)! زبان پرندگان به ما تعلیم داده شده و از هرچیز به ما عطا گردیده است».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص26

بحار الأنوار، ج46، ص23/ نورالثقلین؛ «فی‌ها شجرهًْ فی‌ها عصافیر» محذوف

5

(نمل/ 16)

أمیرالمؤمنین (علیه السلام) - عَن أَبِی‌عَبْدِاللَّهِ (علیه السلام) قَالَ قَالَ أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام): عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّیْرِکَمَا عُلِّمَهُ سلیمان‌بن‌داود (علیه السلام) کُلَّ دَابَّهًٍْ فِی بَرٍّ أَوْ بَحْرٍ.

امام علی (علیه السلام) - زبان پرندگان به ما تعلیم داده شده؛ همان‌گونه‌که سلیمان‌بن‌داوود (علیه السلام)، زبان همه‌ی حیوانات خشکی و دریا را آموخت.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص26

بحار الأنوار، ج40، ص170/ البرهان

6

(نمل/ 16)

الصّادق (علیه السلام) - عَن ضُرَیْسٍ‌الْکُنَاسِیِّ قَالَ: کُنْتُ عِنْدَ أَبِی‌عَبْدِاللَّهِ (علیه السلام) وَ عِنْدَهُ أَبُوبَصِیر فَقَالَ ابوعبد الله (علیه السلام) إِنَّ دَاوُدَ (علیه السلام) وَرِثَ عِلْمَ الْأَنْبِیَاءِ وَ إِنَّ سُلَیْمَانَ (علیه السلام) وَرِثَ دَاوُدَ (علیه السلام) وَ إِنَّ مُحَمَّداً (صلی الله علیه و آله) وَرِثَ سُلَیْمَانَ (علیه السلام) وَ إِنَّا وَرِثْنَا مُحَمَّداً (صلی الله علیه و آله) وَ إِنَّ عِنْدَنَا صُحُفَ إِبْرَاهِیمَ (علیه السلام) وَ أَلْوَاحَ مُوسَی (علیه السلام). فَقَالَ أَبُو بَصِیرٍ: إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْعِلْمُ. فَقَالَ: یَا أَبَامُحَمَّدٍ لَیْسَ هَذَا هُوَ الْعِلْمَ إِنَّمَا الْعِلْمُ مَا یَحْدُثُ بِاللَّیْلِ وَ النَّهَارِ یَوْماً بِیَوْمٍ وَ سَاعَهًًْ بِسَاعَهًٍْ.

امام صادق (علیه السلام) - ضریس کناسی گوید: خدمت امام صادق (علیه السلام) بودم و ابوبصیر [هم] نزد ایشان بود. امام صادق (علیه السلام) فرمود: «داوود (علیه السلام) علم پیامبران را به ارث بُرد و سلیمان (علیه السلام)، وارث داوود (علیه السلام) شد و محمّد (صلی الله علیه و آله) وارث سلیمان (علیه السلام) گردید و ما وارثان محمّد (صلی الله علیه و آله) هستیم و صُحُف ابراهیم (علیه السلام) و الواح موسی (علیه السلام) نزد ماست». ابوبصیر عرض کرد: «این است علم راستین». پس فرمود: «ای ابامحمّد! این علم نیست، بلکه علم آن است که در شب و روز پدید می‌آید؛ هر روز و هر ساعت».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص26

الکافی، ج1، ص225/ البرهان/ نورالثقلین

7

(نمل/ 16)

الکاظم (علیه السلام) - عَنْ أَبِی‌بَصِیرٍ عَنْ أَبِی‌الْحَسَنِ‌الْمَاضِی (علیه السلام) قَال… قَالَ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ إِنَ الْإِمَامَ لَا یَخْفَی عَلَیْهِ کَلَامُ أَحَدٍ مِنَ النَّاسِ وَ لَا طَیْرٍ وَ لَا بَهِیمَهًٍْ وَ لَا شَیْءٍ فِیهِ رُوحٌ بِهَذَا یُعْرَفُ الْإِمَامُ فَإِنْ لَمْ تَکُنْ فِیهِ هَذِهِ الْخِصَالُ فَلَیْسَ هُوَ بِإِمَام.

امام کاظم (علیه السلام) - ابوبصیر نقل می‌کند که امام کاظم (علیه السلام) فرمود: «…‌ای ابامحمّد! همانا سخن هیچ‌یک از مردم بر امام پوشیده نیست و نه سخن پرندگان و نه سخن چارپایان و نه سخن هیچ جانداری، پس هرکس این صفات را نداشته باشد، امام نیست».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص26

بحار الأنوار، ج25، ص133/ نورالثقلین

8

(نمل/ 16)

الکاظم (علیه السلام) - قَالَ بَدْرٌ مَوْلَی الرِّضَا (علیه السلام) إِنَّ إِسْحَاقَ‌بْنَ‌عَمَّارٍ دَخَلَ عَلَی مُوسَی‌بْنِ‌جَعْفَرٍ (علیه السلام) فَجَلَسَ عِنْدَهُ إِذَا اسْتَأْذَنَ عَلَیْهِ رَجُلٌ خُرَاسَانِیٌّ فَکَلَّمَهُ بِکَلَامٍ لَمْ یُسْمَعْ مِثْلُهُ کَأَنَّهُ کَلَامُ الطَّیْرِ قَالَ إِسْحَاقُ فَأَجَابَهُ مُوسَی بِمِثْلِهِ وَ بِلُغَتِهِ إِلَی أَنْ قَضَی وَطَرَهُ مِنْ مُسَاءَلَتِهِ وَ خَرَجَ مِنْ عِنْدِهِ فَقُلْتُ: مَا سَمِعْتُ بِمِثْلِ هَذَا الْکَلَامِ. قَالَ: هَذَا کَلَامُ قَوْمٍ مِنْ أَهْلِ الصِّینِ وَ لَیْسَ کُلُ کَلَامِ أَهْلِ الصِّینِ مِثْلَهُ ثُمَّ قَالَ: أَ تَعْجَبُ مِنْ کَلَامِی؟ قُلْتُ: هُوَ مَوْضِعُ الْعَجَبِ. قَالَ: أُخْبِرُکَ بِمَا هُوَ أَعْجَبُ مِنْهُ إِنَّ الْإِمَامَ یَعْلَمُ مَنْطِقَ الطَّیْرِ وَ نُطْقَ کُلِّ ذِی رُوحٍ خَلَقَهَ اللَّهُ وَ مَا یَخْفَی عَلَی الْإِمَامِ شَیْءٌ.

امام کاظم (علیه السلام) - بدر غلام امام رضا (علیه السلام) گوید: اسحاق‌بن‌عمّار خدمت امام کاظم (علیه السلام) رسید و نزد ایشان نشست. در این موقع مردی خراسانی اجازه‌ی ورود خواست و وارد شد و با لهجه‌ای صحبت کرد که هرگز نشنیده بودم، لهجه¬اش مانند صدای پرندگان بود. حضرت موسی (علیه السلام) با همان زبان و همان لهجه‌ی خودش جوابش را داد تا اینکه صحبت آن‌ها تمام شد و از محضر ایشان خارج شد. عرض کردم: «من تاکنون چنین زبانی را نشنیده بودم». فرمود: «این زبانی است که گروهی از مردم چین مانند آن صحبت می¬کنند». سپس فرمود: «تعجّب کردی که به زبان خودش صحبت کردم»؟ عرض کردم: «جای تعجّب است». فرمود: «از این عجیب¬تر به تو ¬بگویم؛ امام زبان پرندگان و زبان هر موجود صاحب روحی که خدا خلق کرده را می¬داند و بر امام چیزی مخفی نمی¬ماند».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص26

نورالثقلین/ کشف الغمّهًْ، ج2، ص247

9

(نمل/ 16)

الکاظم (علیه السلام) - عَن عَلِیِّ‌بْنِ‌أَبِی‌حَمْزَهًَْ قَالَ دَخَلَ رَجُلٌ مِنْ مَوَالِی أَبِی‌الْحَسَنِ (علیه السلام) فَقَالَ جُعِلْتُ فِدَاکَ أُحِبُّ أَنْ تَتَغَدَّی عِنْدِی فَقَامَ أَبُوالْحَسَنِ (علیه السلام) حَتَّی مَضَی مَعَهُ فَدَخَلَ الْبَیْتَ فَإِذَا فِی الْبَیْتِ

سَرِیرٌ فَقَعَدَ عَلَی السَّرِیرِ وَ تَحْتَ السَّرِیرِ زَوْجُ حَمَامٍ فَهَدَرَ الذَّکَرُ عَلَی الْأُنْثَی وَ ذَهَبَ الرَّجُلُ لِیَحْمِلَ الطَّعَامَ فَرَجَعَ وَ أَبُو الْحَسَنِ (علیه السلام) یَضْحَکُ فَقَالَ أَضْحَکَ اللَّهُ سِنَّکَ بِمَ ضَحِکْتَ فَقَالَ إِنَّ هَذَا الْحَمَامَ هَدَرَ عَلَی هَذِهِ الْحَمَامَهًِْ فَقَالَ لَهَا یَا سَکَنِی وَ عِرْسِی وَ اللَّهِ مَا عَلَی وَجْهِ الْأَرْضِ أَحَدٌ أَحَبَّ إِلَیَّ مِنْکِ مَا خَلَا هَذَا الْقَاعِدِ عَلَی السَّرِیرِ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ وَ تَفْهَمُ کَلَامَ الطَّیْرِ فَقَالَ نَعَمْ عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّیْرِ وَ أُوتِینا مِنْ کُلِّ شَیْءٍ.

امام کاظم (علیه السلام) - علیّ‌بن‌ابی‌حمزه گوید: یکی از ارادتمندان امام کاظم (علیه السلام) وارد شد و عرض کرد: «فدایتان شوم! مشتاقم امروز صبح با من غذا میل بفرمایید». امام با او رفت و وارد خانه¬اش شد و روی تختی که در اتاق بود نشست. در زیر تخت یک جفت کبوتر قرار داشت. کبوتر نر شروع به خواندن برای کبوتر ماده کرد. مرد میزبان رفت که غذا بیاورد. وقتی برگشت دید در حال خندیدن هستند؛ عرض کرد: «همیشه خندان باشید! به چه می¬خندید»؟ فرمود: «این کبوتر برای ماده‌ی خود می¬خواند و به او می¬گفت: ای آرام جان وای عروسم! به خدا روی زمین کسی را از تو بیشتر دوست ندارم مگر همین شخصی که روی تخت نشسته است». عرض کرد: «فدایتان شوم! مگر شما زبان پرنده‌ها را هم می¬دانید»؟ فرمود: «آری، زبان پرندگان به ما تعلیم داده شده و از هرچیز به ما عطا گردیده است».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص26

بحار الأنوار، ج48، ص56/ نورالثقلین/ البرهان

10

(نمل/ 16)

الباقر (علیه السلام) - عَنْ مُحَمَّدِ‌بْنِ‌مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی‌جَعْفَرٍ (علیه السلام) قَالَ: کُنْتُ عِنْدَهُ یَوْماً إِذْ وَقَعَ زَوْجُ وَرَشَانٍ عَلَی الْحَائِطِ وَ هَدَلَا هَدِیلَهُمَا فَرَدَّ أَبُوجَعْفَرٍ (علیه السلام) عَلَیْهِمَا کَلَامَهُمَا سَاعَهًًْ ثُمَّ نَهَضَا فَلَمَّا طَارَا عَلَی الْحَائِطِ هَدَلَ الذَّکَرُ عَلَی الْأُنْثَی سَاعَهًًْ ثُمَ نَهَضَا فَقُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ مَا هَذَا الطَّیْرُ؟ قَالَ: یَا ابْنَ مُسْلِمٍ کُلُّ شَیْءٍ خَلَقَهُ اللَّهُ مِنْ طَیْرٍ أَوْ بَهِیمَهًٍْ أَوْ شَیْءٍ فِیهِ رُوحٌ فَهُوَ أَسْمَعُ لَنَا وَ أَطْوَعُ مِنِ ابْنِ آدَمَ إِنَّ هَذَا الْوَرَشَانَ ظَنَّ بِامْرَأَتِهِ فَحَلَفَتْ لَهُ مَا فَعَلْتُ فَقَالَتْ تَرْضَی بِمُحَمَّدِ‌بْنِ‌عَلِیٍّ فَرَضِیَا بِی فَأَخْبَرْتُهُ أَنَّهُ لَهَا ظَالِمٌ فَصَدَّقَهَا.

امام باقر (علیه السلام) - محمّدبن‌مسلم گوید: روزی نزد امام باقر (علیه السلام) بودم که یک جفت قمری آمدند و روی دیوار نشسته طبق عادت خود بانگ می‌کردند و امام باقر (علیه السلام) ساعتی به آن‌ها پاسخ می‌داد، سپس آماده‌ی پریدن گشتند و چون روی دیوار دیگری پریدند، قمری نر ساعتی بر قمری مادّه بانگ می‌کرد، سپس آماده‌ی پریدن شدند، من عرض کردم: «فدایت شوم! داستان این پرندگان چه بود»؟ فرمود: «ای پسر مسلم! هر پرنده و چارپا و جانداری را که خدا آفریده، نسبت به ما شنواتر و فرمانبردارتر از انسان است، این قمری به مادّه‌ی خود بدگمان شده بود و او سوگند یاد کرده بود که انجام نداده است و گفته بود به داوری محمّدبن‌علی راضی هستی؟ پس هر دو به داوری من راضی‌گشته و من به قمری نر گفتم که نسبت به مادّه‌ی خود ستم‌کرده‌ای و او تصدیق کرد».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص28

مرآهًْ العقول؛ ج6، ص20/ نورالثقلین

11

(نمل/ 16)

الرّضا (علیه السلام) - عَن سُلَیْمَانَ مِنْ وُلْدِ جَعْفَرِ‌بْنِ‌أَبِی‌طَالِبٍ قَالَ: کُنْتُ مَعَ أَبِی‌الْحَسَنِ الرِّضَا (علیه السلام) فِی حَائِطٍ لَهُ إِذْ جَاءَ عُصْفُورٌ فَوَقَعَ بَیْنَ یَدَیْهِ وَ أَخَذَ یَصِیحُ وَ یُکْثِرُ الصِّیَاحَ وَ یَضْطَرِبُ فَقَالَ لِی: یَا فُلَانُ أَ تَدْرِی مَا تَقُولُ هَذَا الْعُصْفُورُ؟ قُلْتُ: اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ ابْنُ رَسُولِهِ أَعْلَمُ. قَالَ: إِنَّهَا تَقُولُ إِنَّ حَیَّهًًْ تُرِیدُ أَکْلَ فِرَاخِی فِی الْبَیْتِ فَقُمْ فَخُذْ تِیکَ النَّبْعَهًَْ وَ ادْخُلِ الْبَیْتَ وَ اقْتُلِ الْحَیَّهًَْ قَالَ فَأَخَذْتُ النَّبْعَهًَْ وَ هِیَ الْعَصَا وَ دَخَلْتُ الْبَیْتَ وَ إِذَا حَیَّهًٌْ تَجُولُ فِی الْبَیْتِ فَقَتَلْتُهَا.

امام رضا (علیه السلام) - سلیمان از فرزندان جعفر طیّار (رحمة الله علیه) گوید: در باغی متعلّق به امام رضا (علیه السلام) بودم که گنجشکی سراسیمه خود را به محضر امام (علیه السلام) رساند و سروصدای بسیاری به راه انداخت. امام (علیه السلام) رو به من کرده و فرمود: «ای فلانی! آیا می‌دانی این گنجشک چه می‌گوید»؟ عرض کردم: «خدا و رسول و فرزند رسول او آگاه‌ترند». فرمود: «او می‌گوید: ماری قصد خوردن جوجه‌هایم را در خانه دارد، پس عصایی با خود بردار و وارد خانه شو و مار را بکش». شاخه‌ی درخت خرما را برداشتم و وارد خانه شدم و ناگهان ماری دیدم که در خانه می‌گشت، پس آن را کُشتم.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص28

بحار الأنوار، ج49، ص88/ نورالثقلین/ البرهان؛ «اقبل» بدل «ادخل» و «السعفه» بدل «النبعهًْ»

12

(نمل/ 16)

السّجّاد (علیه السلام) - عَنِ الثُّمَالِیِّ قَالَ: کُنْتُ مَعَ عَلِیِّ‌بْنِ‌الْحُسَیْنِ (علیه السلام) فِی دَارِهِ وَ فِیهَا عَصَافِیرُ وَ هُنَّ یَصِحْنَ فَقَالَ لِی: أَ تَدْرِی مَا یَقُلْنَ هَؤُلَاءِ؟ قُلْتُ: لَا أَدْرِی. قَالَ: یُسَبِّحْنَ رَبَّهُنَّ وَ یَطْلُبْنَ رِزْقَهُن.

امام سجّاد (علیه السلام) - ابوحمزه ثمالی گوید: با امام سجّاد (علیه السلام) در خانه‌ی ایشان بودم. در آن درختی بود که گنجشک‌ها بر روی آن درحال سروصدا کردن بودند. امام (علیه السلام) فرمود: «آیا می‌دانی چه می‌گویند»؟ عرض کردم: «نمی‌دانم». فرمود: «پروردگارشان را تسبیح می‌گویند و روزی خویش را طلب می‌کنند».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص28

بحار الأنوار، ج27، ص263/ نورالثقلین/ البرهان

13

(نمل/ 16)

الصّادق (علیه السلام) - عَن عَبْدِ اللَّهِ‌بْنِ‌فَرْقَدٍ قَالَ: خَرَجْنَا مَعَ أَبِی‌عَبْدِ‌اللَّهِ (علیه السلام) مُتَوَجِّهِینَ إِلَی مَکَّهًَْ حَتَّی إِذَا کُنَّا بِسَرَفٍ اسْتَقْبَلَهُ غُرَابٌ یَنْعِقُ فِی وَجْهِهِ فَقَالَ: مُتْ جُوعاً مَا تَعْلَمُ شَیْئاً إِلَّا وَ نَحْنُ نَعْلَمُهُ إِلَّا أَنَا أَعْلَمُ بِاللَّهِ مِنْکَ فَقُلْنَا: هَلْ کَانَ فِی وَجْهِهِ شَیْءٌ؟ قَالَ: نَعَمْ سَقَطَتْ نَاقَهًٌْ بِعَرَفَاتٍ.

امام صادق (علیه السلام) - عبدالله‌بن‌فرقد گوید: به همراه امام صادق (علیه السلام) عازم مکّه بودیم تا اینکه به سَرِف رسیدیم. در آنجا کلاغی قارقارکُنان به سمت امام صادق (علیه السلام) به پرواز درآمد. پس امام (علیه السلام) فرمود: «از گرسنگی بمیر! چیزی نیست که تو بدانی و ما از آن آگاه نباشیم با این تفاوت که من به خدا از تو آگاه‌ترم». عرض کردیم: «آیا چیزی در چهره‌ی او دیدید»؟ فرمود: «بلی! ناقه‌ای در عرفات زمین خورد».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص28

بصایر الدرجات؛ ج1، ص345/ نورالثقلین/ البرهان

14

(نمل/ 16)

الحسین (علیه السلام) - إِذَا صَاحَ النَّسْرُ قَالَ ابْنَ آدَمَ (علیه السلام) عِشْ مَا شِئْتَ آخِرُهُ الْمَوْتُ وَ إِذَا صَاحَ الْغُرَابُ قَالَ: إِنَّ فِی الْبُعْدِ مِنَ النَّاسِ أُنْساً وَ إِذَا صَاحَ الْقُنْبُرَهًُْ قَالَ اللَّهُمَّ الْعَنْ مُبْغِضِی آلِ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله) وَ إِذَا صَاحَ الْخُطَّافُ قَرَأَ الْحَمْدُ لِلهِ رَبِّ الْعالَمِینَ وَ یَمُدُّ الضَّالِّینَ کَمَا یَمُدُّهَا الْقَارِئُ.

امام حسین (علیه السلام) - هنگامی‌که کرکس بانگ کند، می‌گوید: «ای فرزند آدم، هرچه خواهی زندگی کن که پایانش مرگ است». و هنگامی‌که کلاغ آواز کند، گوید: «همانا در دوری از مردم آسودگی است». و قنبره در آوازش می‌گوید: «خدایا دشمنان خاندان محمّد (صلی الله علیه و آله) را لعنت کن». و هنگامی‌که چلچله آواز سر دهد، سوره‌ی حمد می‌خواند و مدّ الضَّالِّینَ را مانند قاری می‌کشد.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص30

بحار الأنوار، ج61، ص34/ نورالثقلین

15

(نمل/ 16)

الرّسول (صلی الله علیه و آله) - عَن مُحَمَّدِ‌بْنِ‌جَعْفَرٍ عَنْ أَبِیهِ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) اسْتَوْصُوا بِالصَّائِنَاتِ خَیْراً یَعْنِی الْخُطَّافَ فَإِنَّهُ آنَسُ طَیْرِ النَّاسِ بِالنَّاسِ ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله): أَ تَدْرُونَ مَا تَقُولُ الصَّائِنِیُّهًُْ إِذَا تَرَنَّمَتْ؟ تَقُولُ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ الْحَمْدُ لِلهِ رَبِّ الْعالَمِینَ حَتَّی تَقْرَأَ أُمَّ الْکِتَابِ فَإِذَا کَانَ فِی آخِرِ تَرَنُّمِهَا قَالَتْ وَ لَا الضَّالِّینَ.

پیامبر (صلی الله علیه و آله) - از امام باقر (علیه السلام) روایت است: رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود: «درباره‌ی خوش‌رفتاری با پرنده خُطّاف یکدیگر را سفارش کنید؛ زیرا مأنوس‌ترین پرنده به مردم است». سپس فرمود: «آیا می‌دانید خُطّاف‌ها به هنگام ترانه‌سرایی چه می‌گویند؟ می‌گویند: «به نام خداوند بخشنده‌ی بخشایشگر. * ستایش مخصوص خداوندی است که پروردگار جهانیان است. * [خداوندی که] بخشنده و بخشایشگر است [و رحمت عام و خاصّش همگان را فرا گرفته]. * [خداوندی که] مالک روز جزاست. [پروردگارا]! * تنها تو را می‌پرستیم و تنها از تو یاری می‌جوییم. * ما را به راه راست هدایت کن. * راه کسانی که آنان را مشمول نعمت خود ساختی نه کسانی که بر آنان غضب کرده‌ای و نه گمراهان. (فاتحه/71)».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص30

بصایر الدرجات؛ ج1، ص346/ نورالثقلین/ نورالثقلین

16

(نمل/ 16)

الباقر (علیه السلام) - عَنْ سَعْدِ‌بْنِ‌الْحَسَنِ قَالَ: کُنْتُ عِنْدَ أَبِی‌جَعْفَرٍ (علیه السلام) جَالِساً فَسَمِعَ صَوْتَ فَاخِتَهًٍْ قَالَ: أَ تَدْرُونَ مَا تَقُولُ هَذِهِ؟ قُلْنَا: لَا وَ اللَّهِ مَا نَدْرِی. قَالَ: تَقُولُ فَقَدْتُکُمْ فَافْقِدُوهَا قَبْلَ أَنْ تَفْقِدَکُم.

امام باقر (علیه السلام) - سعدبن‌حسن گوید: در محضر امام باقر (علیه السلام) نشسته بودم که صدای فاخته‌ای شنیدم. فرمود: «آیا می‌دانید این پرنده چه می‌گوید»؟ عرض کردیم: «به خدا نمی‌دانیم»! فرمود: «می‌گوید: «شما را از دست دادم»، پس شما پیش از آنکه او شما را از دست دهد، وی را از دست دهید».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص30

بصایر الدرجات؛ ج1، ص344/ نورالثقلین/ البرهان

17

(نمل/ 16)

الصّادق (علیه السلام) - عَنْ عَلِیِّ‌بْنِ‌سِنَانٍ قَالَ: کُنَّا عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) فَسَمِعَ صَوْتَ فَاخِتَهًٍْ فِی الدَّارِ فَقَالَ أَیْنَ هَذِهِ الَّتِی أَسْمَعُ صَوْتَهَا قُلْنَا هِیَ فِی الدَّارِ أُهْدِیَتْ لِبَعْضِهِمْ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) أَمَا لَنَفْقِدَنَّکِ قَبْلَ أَنْ تَفْقِدِینَا قَالَ فَأَمَرَ بِهَا فَأُخْرِجَتْ مِنَ الدَّارِ.

امام صادق (علیه السلام) - علیّ‌بن‌سنان گوید: در حضور امام صادق (علیه السلام) بودیم که صدای فاخته‌ای از خانه به گوش رسید. امام (علیه السلام) فرمود: «این پرنده که صدایش را می‌شنوم کجاست»؟ گفتیم: «در خانه است. به یکی از افراد خانه هدیه داده شده است». امام صادق (علیه السلام) فرمود: «امّا پیش از آنکه ما را از دست دهی، تو را از دست می‌دهیم». سپس امر فرمود آن را از خانه بیرون انداختند.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص30

وسایل الشیعهًْ؛ ج11، ص529

18

(نمل/ 16)

الصّادق (علیه السلام) - عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ قَالَ أُهْدِیَ إِلَی أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) فَاخِتَهًٌْ وَ وَرَشَانٌ وَ طَیْرٌ رَاعِبِیٌّ. فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) أَمَّا الْفَاخِتَهًُْ فَتَقُولُ فَقَدْتُکُمْ فَقَدْتُکُمْ فَافْقِدُوهَا قَبْلَ أَنْ تَفْقِدَکُمْ وَ أَمَرَ بِهَا فَذُبِحَتْ وَ أَمَّا الْوَرَشَانُ فَیَقُولُ قُدِّسْتُمْ قُدِّسْتُمْ فَوَهَبَهُ لِبَعْضِ أَصْحَابِهِ وَ الطَّیْرُ الرَّاعِبِیُّ یَکُونُ عِنْدِی أُنْسِی بِه.

امام صادق (علیه السلام) - علیّ‌بن‌محمّد نقل می‌کند: یک فاخته، یک قُمری و یک نوع کبوتری خوش صدا به نام راعبی به امام صادق (علیه السلام) هدیه شد. پس آن حضرت (علیه السلام) فرمود: «فاخته می‌گوید: «شما را از دست دادم، شما را از دست دادم». پس پیش از آنکه شما را از دست دهد، آن را از دست دهید»؛ پس دستور داد ذبح شود و امّا قُمری می‌گوید: «مقدّس باشید، مقدّس باشید»، پس آن را به یکی از یاران خود هدیه کرد و در ادامه فرمود: «امّا راعبی نزد من می‌ماند تا با آن مأنوس و سرگرم شوم».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص30

الإختصاص؛ ص294

19

(نمل/ 16)

أمیرالمؤمنین (علیه السلام) - رُوِیَ عَنِ الْحَسَنِ (علیه السلام) أَنَّ عَلِیّاً (علیه السلام) کَانَ یَوْماً بِأَرْضِ قَفْرٍ فَرَأَی دُرَّاجاً فَقَالَ یَا دُرَّاجُ مُنْذُ کَمْ أَنْتَ فِی هَذِهِ الْبَرِّیَّهًِْ وَ مِنْ أَیْنَ مَطْعَمُکَ وَ مَشْرَبُکَ فَقَالَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) أَنَا فِی هَذِهِ الْبَرِّیَّهًِْ مُنْذُ مِائَهًِْ سَنَهًٍْ إِذَا جُعْتُ أُصَلِّی عَلَیْکُمْ فَأَشْبَعُ وَ إِذَا عَطِشْتُ أَدْعُو عَلَی ظَالِمِیکُمْ فَأَرْوَی.

امام علی (علیه السلام) - از امام حسن (علیه السلام) روایت است: روزی علی‌بن‌ابی‌طالب (علیه السلام) در بیابانی بی‌آب و علف بود. کبکی را دید، فرمود: «ای کبک! تو در این بیابان آب و غذا پیدا می‌کنی»؟ گفت: «یا امیر المؤمنین! من صد سال است که در این بیابان هستم؛ هر وقت گرسنه می‌شوم بر شما صلوات می‌فرستم و سیر می‌شوم و هر وقت تشنه شوم، ستمگران شما را نفرین می‌کنم و سیراب می‌شوم».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص30

بحارالأنوار، ج62، ص43

این فضیلت آشکاری است

2 -1

(نمل/ 16)

الصّادق (علیه السلام) - إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِینُ وَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام): یَعْنِی الْمُلْکَ وَ النُّبُوَّهًَْ.

امام صادق (علیه السلام) - إِنَّ هذا لَهُوَ الْفَضْلُ المُبینُ؛ منظور [از فضیلت آشکار]، پادشاهی و پیامبری است.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص32

نورالثقلین

2 -2

(نمل/ 16)

الصّادق (علیه السلام) - عَنْ الْأَصْبَغِ قَالَ: خَرَجَ سُلَیْمَانُ‌بْنُ‌دَاوُدَ (علیه السلام) مِنْ بَیْتِ الْمَقْدِسِ مَعَ ثَلَاثِمِائَهًِْ أَلْفِ کُرْسِیٍّ عَنْ یَمِینِهِ عَلَیْهَا الْإِنْسُ وَ ثَلَاثِمِائَهًِْ أَلْفِ کُرْسِیٍّ عَنْ یَسَارِهِ عَلَیْهَا الْجِنُّ وَ أَمَرَ الطَّیْرَ فَأَظَلَّتْهُمْ وَ أَمَرَ الرِّیحَ فَحَمَلَتْهُمْ حَتَّی وَرَدَتْ بِهِمُ الْمَدَائِنَ ثُمَّ رَجَعَ وَ بَاتَ فِی إِصْطَخْرَ ثُمَّ غَدَا فَانْتَهَی إِلَی جَزِیرَهًِْ بَرْکَاوَانَ ثُمَّ أَمَرَ الرِّیحَ فَخَفَضَتْهُمْ حَتَّی کَادَتْ أَقْدَامُهُمْ یُصِیبُهَا الْمَاءُ فَقَالَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ هَلْ رَأَیْتُمْ مُلْکاً أَعْظَمَ مِنْ هَذَا فَنَادَی مَلَکٌ مِنَ السَّمَاءِ لَثَوَابُ تَسْبِیحَهًٍْ وَاحِدَهًٍْ أَعْظَمُ مِمَّا رَأَیْتُم.

امام صادق (علیه السلام) - اصبغ نقل می‌کند: سلیمان‌بن‌داوود (علیه السلام) از بیت المقدّس خارج شد درحالی‌که سیصدهزار انسان در سمت راست او و سیصدهزار جنّ در سمت چپش قرار داشتند، و به پرندگان فرمان داد تا آنان را زیر پر و بال گرفتند و به باد دستور داد تا آنان را حمل کرد و وارد مدائن شدند، سپس بازگشت و شب را در سرزمین اصطخر به صبح رسانید، آنگاه قبل از طلوع خورشید به راه افتاد تا به جزیره‌ی برکاوان رسید و به باد دستور داد آنان را پایین بیاورد تا جایی که نزدیک بود آب به پاهایشان برخورد کند، و پیروان سلیمان (علیه السلام) به یکدیگر می¬گفتند: «آیا پادشاهی بزرگتر از این مشاهده کرده¬اید»؟ در این هنگام فرشته¬ای از آسمان ندا سر داد: «پاداش و ثواب یک تسبیح گفتن از آنچه مشاهده کردید، بیشتر است».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص32

بحارالأنوار، ج14، ص72

آیه وَ حُشِرَ لِسُلَیْمانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ وَ الطَّیْرِ فَهُمْ یُوزَعُونَ [17]

لشکریان سلیمان، از جنّ و انس و پرندگان، نزد او گردآوری شدند، آن‌ها [آن قدر زیاد بودند که] باید توقّف می‌کردند تا به هم ملحق شوند.

1

(نمل/ 17)

علی‌بن‌إبراهیم (رحمة الله علیه) - وَ حُشِرَ لِسُلَیْمانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ وَ الطَّیْرِ قَعَدَ عَلَی کُرْسِیِّهِ وَ حَمَلَتْهُ الرِّیحُ عَلَی وَادِی النَّمْلِ وَ هُوَ وَادٍ یُنْبِتُ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّهًَْ وَ قَدْ وَکَّلَ اللَّهُ بِهِ النَّمْلَ وَ هُوَ قَوْلُ ألصّادق (علیه السلام) إِنَّ لِلَّهِ وَادِیاً یُنْبِتُ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّهًَْ قَدْ حَمَاهُ اللَّهُ بِأَضْعَفِ خَلْقِهِ وَ هُوَ النَّمْلُ لَوْ رَامَتْهُ الْبَخَاتِیُّ مَا قَدَرَتْ عَلَیْهِ فَلَمَّا انْتَهَی سُلَیْمَانُ (علیه السلام) إِلَی وَادِی النَّمْلِ فَقَالَتْ نَمْلَهًٌْ یا أَیُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَساکِنَکُمْ لا یَحْطِمَنَّکُمْ سُلَیْمانُ وَ جُنُودُهُ وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ فَتَبَسَّمَ ضاحِکاً مِنْ قَوْلِها وَ قالَ رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَ عَلی والِدَیَّ إِلَی قَوْلِهِ فِی عِبادِکَ الصَّالِحِینَ.

علیّ‌بن‌ابراهیم (رحمة الله علیه) - وَ حُشِرَ لِسُلَیْمانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ وَ الطَّیْرِ؛ سلیمان بر تختش نشست و باد او را تا وادی مورچگان حمل کرد، از قضا در آن وادی طلا و نقره می¬رویید و خداوند مورچه¬ها را مسؤول آن گردانده بود، امام صادق (علیه السلام) در این‌باره می¬فرماید: «خداوند صاحب وادی و درّه¬ای است که در آن طلا و نقره می¬روید، و مسؤولیّت نگهداری آن را بر عهده‌ی ضعیف¬ترین مخلوقات خود یعنی مورچه¬ها نهاده است، که اگر شتران خراسانی قصد این وادی کنند توان قدرت یافتن برآن را نخواهند داشت». و هنگامی که سلیمان به وادی مورچه¬ها رسید، یکی از آن‌ها گفت: یا أَیُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَساکِنَکُمْ لا یَحْطِمَنَّکُمْ سُلَیْمانُ وَ جُنُودُهُ وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ فَتَبَسَّمَ ضاحِکاً مِنْ قَوْلِها وَ قالَ رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَ عَلی والِدَیَّ… فِی عِبادِکَ الصَّالِحِینَ.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص32

بحار الأنوار، ج14، ص91/ القمی، ج2، ص126/ نورالثقلین

2

(نمل/ 17)

الباقر (علیه السلام) - عن أبی‌الجارود عَنْ أَبِی‌جَعْفَرٍ (علیه السلام) فِی قَوْلِهِ فَهُمْ یُوزَعُونَ قَالَ یُحْبَسُ أَوَّلُهُمْ عَلَی آخِرِهِمْ.

امام باقر (علیه السلام) - فَهُمْ یُوزَعُونَ؛ اوّلینشان به خاطر آخرینشان حبس می‌شوند.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص32

بحار الأنوار، ج14، ص92/ القمی، ج2، ص129

آیه حَتّی إِذا أَتَوْا عَلی وادِ النَّمْلِ قالَتْ نَمْلَةٌ یا أَیُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَساکِنَکُمْ لا یَحْطِمَنَّکُمْ سُلَیْمانُ وَ جُنُودُهُ وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ [18]

[سپس حرکت‌ کردند] تا به سرزمین مورچگان رسیدند؛ مورچه‌ای گفت: «ای مورچگان! به لانه‌های خود بروید تا سلیمان و لشکرش شما را پایمال نکنند درحالی‌که نمی‌فهمند».

1

(نمل/ 18)

الصّادق (علیه السلام) - لَمَّا قَالَتِ النَّمْلَهًُْ یا أَیُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَساکِنَکُمْ لا یَحْطِمَنَّکُمْ سُلَیْمانُ وَ جُنُودُهُ حَمَلَتِ الرِّیحُ صَوْتَ النَّمْلَهًِْ إِلَی سُلَیْمَانَ (علیه السلام) وَ هُوَ مَارٌّ فِی الْهَوَاءِ وَالرِّیحُ قَدْ حَمَلَتْهُ فَوَقَفَ وَ قَالَ عَلَیَّ بِالنَّمْلَهًِْ فَلَمَّا أُتِیَ بِهَا قَالَ سُلَیْمَانُ (علیه السلام) یَا أَیَّتُهَا النَّمْلَهًُْ أَمَا عَلِمْتِ أَنِّی نَبِیُّ اللَّهِ وَ أَنِّی لَا أَظْلِمُ أَحَداً قَالَتِ النَّمْلَهًُْ بَلَی قَالَ سُلَیْمَانُ (علیه السلام) فَلِمَ حَذَّرْتِنِیهِمْ ظُلْمِی وَ قُلْتِ یا أَیُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَساکِنَکُمْ قَالَتِ النَّمْلَهًُْ خَشِیتُ أَنْ یَنْظُرُوا إِلَی زِینَتِکَ فَیُفْتَتَنُوا بِهَا فَیَبْعُدُوا عَنِ اللَّهِ تَعَالَی ذِکْرُهُ ثُمَّ قَالَتِ النَّمْلَهًُْ أَنْتَ أَکْبَرُ أَمْ أَبُوکَ دَاوُدُ قَالَ سُلَیْمَانُ (علیه السلام) بَلْ أَبِی‌دَاوُدُ قَالَتِ النَّمْلَهًُْ فَلِمَ زِیدَ فِی حُرُوفِ اسْمِکَ حَرْفٌ عَلَی حُرُوفِ اسْمِ أَبِیکَ دَاوُدَ قَالَ سُلَیْمَانُ (علیه السلام) مَا لِی بِهَذَا عِلْمٌ قَالَتِ النَّمْلَهًُْ لِأَنَّ أَبَاکَ دَاوُدَ دَاوَی جُرْحَهُ بِوُدٍّ فَسُمِّیَ دَاوُدَ (علیه السلام) وَ أَنْتَ یَا سُلَیْمَانُ (علیه السلام) أَرْجُو أَنْ تَلْحَقَ بِأَبِیکَ ثُمَّ قَالَتِ النَّمْلَهًُْ هَلْ تَدْرِی لِمَ سُخِّرَتْ لَکَ الرِّیحُ مِنْ بَیْنِ سَائِرِ الْمَمْلَکَهًِْ قَالَ سُلَیْمَانُ (علیه السلام) مَا لِی بِهَذَا عِلْمٌ قَالَتِ النَّمْلَهًُْ یَعْنِی عَزَّوَجَلَّ بِذَلِکَ لَوْ سَخَّرْتُ لَکَ جَمِیعَ الْمَمْلَکَهًِْ کَمَا سَخَّرْتُ لَکَ هَذِهِ الرِّیحَ لَکَانَ زَوَالُهَا مِنْ یَدِکَ کَزَوَالِ الرِّیحِ فَحِینَئِذٍ تَبَسَّمَ ضاحِکاً مِنْ قَوْلِها.

امام صادق (علیه السلام) - امام رضا (علیه السلام) از پدرش موسی‌بن‌جعفر و ایشان نیز از امام صادق (علیه السلام) در مورد این فرموده‌ی خداوند متعال: فَتَبَسَّمَ ضاحِکاً مِنْ قَوْلِها نقل می¬کند: هنگامی که مورچه گفت: یا أَیُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَساکِنَکُمْ لا یَحْطِمَنَّکُمْ سُلَیْمانُ وَ جُنُودُهُ؛ باد صدای او را به سلیمان که در هوا گذر می¬کرد و توسّط باد جابه‌جا می¬شد، رساند، پس ایستاد و گفت: «آن مورچه را نزد من بیاورید»، هنگامی که آورده شد، سلیمان گفت: «ای مورچه، آیا می¬دانی که من پیامبر خدا هستم و به هیچ‌کس ظلم نمی¬کنم»؟ مورچه پاسخ داد: «آری، سلیمان گفت: پس چرا سایر مورچه¬ها را از ظلم من برحذر داشتی و گفتی: «ای مورچگان! به لانه‌های خود بروید»؟ مورچه پاسخ داد: «ترسیدم که به زینت تو بنگرند و فریفته‌ی آن شوند و از ذکر خداوند متعال دور شوند». سپس مورچه گفت: «ای سلیمان تو بزرگتری یا پدرت داوود (علیه السلام)»؟ سلیمان (علیه السلام) گفت: «پدرم داوود (علیه السلام)». مورچه گفت: «پس چرا تعداد حروف اسم تو یکی بیشتر از اسم پدرت است»؟ سلیمان گفت: «آگاهی و علمی به این موضوع ندارم». مورچه گفت: «چرا که پدرت داوود (علیه السلام) زخمش را با دوستی و محبّت مداوا کرد؛ پس داوود نامیده شد، و توای سلیمان (علیه السلام)، امیدوارم که در این زمینه به پدرت ملحق شوی». آن¬گاه گفت: «آیا می¬دانی چرا از میان فرمانروایان سایر سرزمین‌ها باد فقط برای تو مسخّر گشته است»؟ سلیمان گفت: «در این‌باره علمی ندارم». مورچه گفت: «منظور خداوند عزّوجلّ از این کار این بوده که اگر تمام مملکت و سرزمین‌ها مانند این باد مسخّر فرمان تو گردند، زوال و نابودی آن‌ها مانند زوال و نابودی این باد است». در این هنگام سلیمان (علیه السلام) از این سخن مورچه به خنده افتاد.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص34

بحار الأنوار، ج14، ص92/ علل الشرایع، ج1، ص72/ عیون أخبارالرضا (ج2، ص78/ قصص الأنبیاءللجزایری، ص368

2

(نمل/ 18)

الباقر (علیه السلام) - عن أبی‌بصیر قال: کَانَ مَوْلَانَا أَبُوجَعْفَرٍمُحَمَّدُبْنُ‌عَلِیٍّ الْبَاقِرُ (علیه السلام) جَالِساً فِی الْحَرَمِ وَحَوْلَهُ عِصَابَهًٌْ مِنْ أَوْلِیَائِهِ إِذْ أَقْبَلَ طَاوُسٌ الْیَمَانِیُّ فِی جَمَاعَهًٍْ مِنْ أَصْحَابِهِ ثُمَّ قَالَ لِأَبِی‌جَعْفَرٍ (علیه السلام) ائْذَنْ لِی بِالسُّؤَالِ قَالَ أَذِنَّا لَکَ فَسَل… قَالَ فَأَخْبِرْنِی عَمَّنْ أَنْذَرَ قَوْمَهُ لَیْسَ مِنَ الْجِنِّ وَ لَا مِنَ الْإِنْسِ وَ لَا مِنَ الْمَلَائِکَهًِْ ذَکَرَهُ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ فِی کِتَابِهِ قَالَ النَّمْلَهًُْ… حِینَ قَالَتْ یا أَیُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَساکِنَکُمْ لا یَحْطِمَنَّکُمْ سُلَیْمانُ وَ جُنُودُهُ وَ هُمْ لا یَشْعُرُون.

امام باقر (علیه السلام) - ابوبصیر گوید: امام باقر (علیه السلام) در مسجد الحرام نشسته بود اطرافش گروهی از ارادتمندان جمع شده بودند؛ دراین‌موقع طاووس یمانی با چند نفر از اطرافیان خود آمد. به امام (علیه السلام) عرض کرد: «اجازه می‌دهی سؤالی بپرسم»؟ فرمود: «اجازه داری! بپرس». … گفت: «چه کسی بود که همنوعان خود را بیم داد و برحذر داشت با اینکه از بشر و جنّ و ملائکه هم نبود و در قرآن داستانش نیز ذکر شده است». فرمود: «همان مورچه‌ای که گفت: … یا أَیُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَساکِنَکُمْ لا یَحْطِمَنَّکُمْ سُلَیْمانُ وَ جُنُودُهُ وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص34

بحار الأنوار، ج46، ص353/ الاحتجاج، ج2، ص328

3

(نمل/ 18)

أمیرالمؤمنین (علیه السلام) - عَن ابنِ‌عَبَّاس (رحمة الله علیه) قَالَ لَمَّا وُلِّیَ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ الْخِلَافَهًَْ أَتَاهُ أَقْوَامٌ مِنْ أَحْبَارِ الْیَهُودِ فَقَالُوا یَا عُمَرُ أَنْتَ وَلِیُّ الْأَمْرِ مِنْ بَعْدِ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله) قَالَ نَعَمْ قَالُوا نُرِیدُ أَنْ نَسْأَلَکَ عَنْ خِصَالٍ إِنْ أَخْبَرْتَنَا بِهَا دَخَلْنَا فِی الْإِسْلَامِ وَ عَلِمْنَا أَنَّ دِیْنَ الْإِسْلَامِ حَقٌّ وَ أَنَّ مُحَمَّداً (صلی الله علیه و آله) کَانَ نَبِیّاً وَ إِنْ لَمْ تُخْبِرْنَا بِهَا عَلِمْنَا أَنَّ دِیْنَ الْإِسْلَامِ بَاطِلٌ وَ أَنَّ مُحَمَّداً (صلی الله علیه و آله) لَمْ یَکُنْ نَبِیّاً قَالَ عُمَرُ سَلُونَا عَمَّا بَدَا لَکُمْ وَ لا قُوَّهًَْ إِلَّا بِاللَّهِ قَالُوا أَخْبِرْنَا عَنْ أَقْفَالِ السَّمَاوَاتِ مَا هِیَ وَ أَخْبِرْنَا عَنْ مَفَاتِیحِ هَذِهِ الْأَقْفَالِ مَا هِیَ وَ أَخْبِرْنَا عَنْ قَبْرٍ سَارَ بِصَاحِبِهِ مَا هُوَ وَ أَخْبِرْنَا عَمَّنْ أَنْذَرَ قَوْمَهُ لَا مِنَ الْجِنِّ وَ لَا مِنَ الْإِنْسِ… قَالَ فَنَکَسَ عُمَرُ رَأْسَهُ فِی الْأَرْضِ ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ إِلَی عَلِیِّ‌بْنِ‌أَبِی‌طَالِبٍ (علیه السلام) فَقَالَ یَا أَبَاالْحَسَنِ (علیه السلام) مَا أَرَی جَوَابَهُمْ إِلَّا عِنْدَکَ فَإِنْ کَانَ لَهَا جَوَابٌ فَأَجِبْ فَقَالَ لَهُمْ سَلُوا عَمَّا بَدَا لَکُمْ وَ لِی عَلَیْکُمْ شَرِیطَهًٌْ قَالُوا فَمَا شَرِیطَتُکَ قَالَ (علیه السلام) إِذَا أَخْبَرْتُکُمْ بِمَا فِی التَّوْرَاهًِْ دَخَلْتُمْ فِی دِینِنَا قَالُوا نَعَمْ قَالَ (علیه السلام) سَلُونِی عَنْ خَصْلَهًٍْ خَصْلَهًْ… قَالُوا أَخْبِرْنَا عَمَّنْ أَنْذَرَ قَوْمَهُ لَا مِنَ الْإِنْسِ وَ لَا مِنَ الْجِنِّ قَالَ تِلْکَ نَمْلَهًُْ سُلَیْمَانَ (علیه السلام) إِذْ قَالَتْ یا أَیُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَساکِنَکُمْ لا یَحْطِمَنَّکُمْ سُلَیْمانُ وَ جُنُودُه.

امام علی (علیه السلام) - ابن‌عبّاس (رحمة الله علیه) نقل می‌کند: در زمان خلافت عمر، گروهی از دانشمندان یهود نزد او آمدند و پرسیدند: «تو پس از محمّد ولیّ امری»؟ عمر گفت: «بلی»! گفتند: «پرسش‌هایی داریم که اگر به ما پاسخ درست بدهی به دین اسلام ایمان می‌آوریم و می‌فهمیم که این دین حق و محمّد (صلی الله علیه و آله) پیامبر خداست وگرنه چنین نیست»؟ عمر گفت: «بپرسید، به حول و قوّه‌ی الهی پاسختان را می‌دهم». پرسیدند: «قفل‌های آسمان‌ها و کلید این قفل‌ها چیست؟ چه قبری صاحب خود را سیر داد؟ چه کسی قوم خود را انذار کرد که آن قوم نه از جن بودند و نه از انس…»؟ عمر سرش را به زیر انداخت، آنگاه به امام علی (علیه السلام) که در مجلس حضور داشت گفت: «پاسخی جز از شما بر ایشان ندارم اگر جوابی دارند، برای ایشان بیان کن»؟ امام (علیه السلام) به آن‌ها فرمود: «شرایطی دارم»؟ پرسیدند: «شرایط شما چیست»؟ فرمود: «اگر به آنچه در تورات آمده برایتان بگویم، مسلمان می‌شوید»؟ گفتند: «آری»! فرمود: «حالا پرسش‌های خود را یک‌به‌یک طرح کنید»؟ گفتند: «… چه کسی به پند و اندرزگویی و هشدار میان قوم خویش پرداخت امّا از جنس انسان و پری نبود»؟ فرمود: «آن مورچه‌ای است که همراهیان خود را از آسیب سپاهیان سلیمان (علیه السلام) برحذر داشت؛ یا أَیُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَساکِنَکُمْ لا یَحْطِمَنَّکُمْ سُلَیْمانُ وَ جُنُودُه».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص34

إرشادالقلوب، ج2، ص358

4

(نمل/ 18)

الرّسول (صلی الله علیه و آله) - عَن ابْنِ‌عَبَّاسٍ (رحمة الله علیه) قَالَ: جاء عَبْدِاللَّهِ‌بْنِ‌سَلَامٍ إِلَی مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله) و قَال أَنَا مِنْ رُسُلِ بَنِی إِسْرَائِیلَ وَ مِمَّنْ قَرَأَ التَّوْرَاهًَْ وَ أَنَا رَسُولُ الْیَهُودِ إِلَیْکَ مَعَ شَیْءٍ لِتُبَیِّنَهُ لَنَا مَا هُوَ وَ أَنْتَ مِنَ الْمُحْسِنِینَ فَقَالَ النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله) اجْلِسْ یَا ابْنَ سَلَامٍ وَ سَلْ عَمَّا شِئْتَ… قَالَ فَأَخْبِرْنِی عَنْ نَبِیٍّ لَا مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ وَ لَا مِنَ الطَّیْرِ وَ لَا مِنَ الْوَحْشِ قَالَ یَا ابْنَ سَلَامٍ ذَلِکَ النَّمْلَهًُْ الَّتِی أَنْذَرَتْ قَوْمَهَا حِینَ قَالَتْ یا أَیُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَساکِنَکُمْ.

پیامبر (صلی الله علیه و آله) - ابن‌عبّاس (رحمة الله علیه) نقل می‌کند: عبدالله‌بن‌سلام نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله) رفت و گفت: «من عبداللَّه‌بن‌سلام هستم و از رسولان بنی‌اسرائیل و از کسانی که تورات را خوانده‌اند و من نماینده و پیک یهود به‌سوی تو با پرسش‌هایی که آن‌ها را برای ما شرح دهی و تو از نیکوکارانی». پیغمبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: «ای ابن‌سلام بنشین و هرچه می‌خواهی بپرس» … گفت: «مرا آگاه کن که، کدام پیغمبر است که نه پری بود و نه آدمی نه پرنده و نه وحشی»؟ فرمود: «آن مورچه که قومش را بیم داد و گفت: و یا أَیُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَساکِنَکُمْ».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص36

بحار الأنوار، ج57، ص249

آیه فَتَبَسَّمَ ضاحِکاً مِنْ قَوْلِها وَ قالَ رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَ عَلی والِدَیَّ وَ أَنْ أَعْمَلَ صالِحاً تَرْضاهُ وَ أَدْخِلْنِی بِرَحْمَتِکَ فِی عِبادِکَ الصّالِحِینَ [19]

[سلیمان] از سخن او تبسّمی کرد و خندید و گفت: «پروردگارا! شکر نعمت‌هایت را که بر من و پدر و مادرم ارزانی داشته‌ای به من الهام کن، [و توفیق ده] تا عمل صالحی که موجب رضای توست انجام دهم و مرا به رحمت خود در زمره‌ی بندگان صالحت وارد کن».

[سلیمان] از سخن او تبسّمی‌کرد و خندید و گفت: «پروردگارا! شکر نعمت‌هایت را که بر من و پدر و مادرم ارزانی داشته‌ای به من الهام کن، [و توفیق ده] تا عمل صالحی که موجب رضای توست انجام دهم

1 -1

(نمل/ 19)

ابن‌عبّاس (رحمة الله علیه) - فَوَقَفَ بِجُنُودِهِ حَتَّی دَخَلَ النَّمْلُ مَسَاکِنَهُ فَتَبَسَّمَ سُلَیْمَانُ (علیه السلام) ضَاحِکاً مِنْ قَوْلِها وَ سَبَبُ ضِحْکِ سُلَیْمَانَ (علیه السلام) التَّعَجُّبُ وَ ذَلِکَ أَنَّ الْإِنْسَانَ إِذَا رَأَی مَا لَا عَهْدَ لَهُ بِهِ، تَعَجَّبَ وَ ضَحِکَ.

ابن‌عبّاس (رحمة الله علیه) - سلیمان (علیه السلام) لشکریانش را متوقّف کرد تا مورچه¬ها وارد خانه¬هایشان شوند، آنگاه به سخن آن مورچه خندید؛ و سبب خندیدن سلیمان (علیه السلام) تعجّب و شگفتی او بود، چراکه انسان از دیدن هر چیز تازه‌ای که قبلاً ندیده است تعجّب کرده و می‌خندد.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص36

بحرالعرفان، ج12، ص132

ومرا به رحمت خود در زمره‌ی بندگان صالحت وارد کن

2 -1

(نمل/ 19)

ابن‌عبّاس (رحمة الله علیه) - وَ أَدْخِلْنِی بِرَحْمَتِکَ فِی عِبَادِکَ الصَّالِحِینَ قَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ (رحمة الله علیه) یَعْنِی إِبْرَاهِیمَ وَ إِسْمَاعِیلَ وَ إِسْحَاقَ وَ یَعْقُوبَ (علیهم السلام) وَ مَنْ بَعْدَهُمْ مِنَ النَّبِیِّینَ أَیْ أَدْخِلْنِی فِی جُمْلَتِهِمْ وَ اثْبُتْ إِسْمِی مَعَ أَسْمَائِهِمْ وَ احْشُرْنِی فِی زُمْرَتِهِمْ.

ابن‌عبّاس (رحمة الله علیه) - وَ أَدْخِلْنی بِرَحْمَتِکَ فی عِبادِکَ الصَّالِحینَ؛ منظور [از بندگان صالح] ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب (علیهم السلام) و پیامبران بعد از آن‌هاست. یعنی مرا در زمره‌ی آنان درآور و نام مرا با نام‌های آنان ثبت کن و مرا در جماعت آن‌ها محشور گردان».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص36

بحرالعرفان، ج12، ص132

آیه وَ تَفَقَّدَ الطَّیْرَ فَقالَ ما لِیَ لا أَرَی الْهُدْهُدَ أَمْ کانَ مِنَ الْغائِبِین [20]

[سلیمان] جویای حال پرندگان شد و گفت: «چرا هُدهُد را نمی‌بینم، آیا او از غایبان است»؟!

1

(نمل/ 20)

الکاظم (علیه السلام) - عَن إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی‌الْحَسَنِ‌الْأَوَّلِ (علیه السلام) قَالَ قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ أَخْبِرْنِی عَنِ النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله) وَرِثَ النَّبِیِّینَ کُلَّهُمْ قَالَ نَعَمْ قُلْتُ مِنْ لَدُنْ آدَمَ (علیه السلام) حَتَّی انْتَهَی إِلَی نَفْسِهِ قَالَ مَا بَعَثَ اللَّهُ نَبِیّاً إِلَّا وَ مُحَمَّدٌ (صلی الله علیه و آله) أَعْلَمُ مِنْهُ قَالَ قُلْتُ إِنَّ عِیسَی ابْنَ مَرْیَمَ (علیه السلام) کَانَ یُحْیِی الْمَوْتَی بِإِذْنِ اللَّهِ قَالَ صَدَقْتَ وَ سلیمان‌بن‌داود (علیه السلام) کَانَ یَفْهَمُ مَنْطِقَ الطَّیْرِ وَ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) یَقْدِرُ عَلَی هَذِهِ الْمَنَازِلِ قَالَ فَقَالَ إِنَّ سلیمان‌بن‌داود (علیه السلام) قَالَ لِلْهُدْهُدِ حِینَ فَقَدَهُ وَ شَکَّ فِی أَمْرِهِ فَقالَ ما لِیَ لاأَرَی الْهُدْهُدَ أَمْ کانَ مِنَ الْغائِبِینَ حِینَ فَقَدَهُ فَغَضِبَ عَلَیْهِ فَقَالَ لَأُعَذِّبَنَّهُ عَذاباً شَدِیداً أَوْ لَأَذْبَحَنَّهُ أَوْ لَیَأْتِیَنِّی بِسُلْطانٍ مُبِینٍ وَ إِنَّمَا غَضِبَ لِأَنَّهُ کَانَ یَدُلُّهُ عَلَی الْمَاءِ فَهَذَا وَ هُوَ طَائِرٌ قَدْ أُعْطِیَ مَا لَمْ یُعْطَ سُلَیْمَانُ (علیه السلام) وَ قَدْ کَانَتِ الرِّیحُ وَ النَّمْلُ وَ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ وَ الشَّیَاطِینُ وَ الْمَرَدَهًُْ لَهُ طَائِعِینَ وَ لَمْ یَکُنْ یَعْرِفُ الْمَاءَ تَحْتَ الْهَوَاءِ وَ کَانَ الطَّیْرُ یَعْرِفُهُ وَ إِنَّ اللَّهَ یَقُولُ فِی کِتَابِهِ وَ لَوْ أَنَّ قُرْآناً سُیِّرَتْ بِهِ الْجِبالُ أَوْ قُطِّعَتْ بِهِ الْأَرْضُ أَوْ کُلِّمَ بِهِ الْمَوْتی وَ قَدْ وَرِثْنَا نَحْنُ هَذَا الْقُرْآنَ الَّذِی فِیهِ مَا تُسَیَّرُ بِهِ الْجِبَالُ وَ تُقَطَّعُ بِهِ الْبُلْدَانُ وَ تُحْیَا بِهِ الْمَوْتَی وَ نَحْنُ نَعْرِفُ الْمَاءَ تَحْتَ الْهَوَاءِ وَ إِنَّ فِی کِتَابِ اللَّهِ لآَیَاتٍ مَا یُرَادُ بِهَا أَمْرٌ إِلَّا أَنْ یَأْذَنَ اللَّهُ بِهِ مَعَ مَا قَدْ یَأْذَنُ اللَّهُ مِمَّا کَتَبَهُ الْمَاضُونَ جَعَلَهُ اللَّهُ لَنَا فِی أُمِّ الْکِتَابِ إِنَّ اللَّهَ یَقُولُ وَ ما مِنْ غائِبَةٍ فِی السَّماءِ وَ الْأَرْضِ إِلَّا فِی کِتابٍ مُبِینٍ ثُمَّ قَالَ ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْکِتابَ الَّذِینَ اصْطَفَیْنا مِنْ عِبادِنا فَنَحْنُ الَّذِینَ اصْطَفَانَا اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ وَ أَوْرَثَنَا هَذَا الَّذِی فِیهِ تِبْیَانُ کُلِّ شَیْءٍ.

امام کاظم (علیه السلام) - ابراهیم، از پدرش، نقل می‌کند: خدمت امام کاظم (علیه السلام) عرض کردم: «فدایت شوم! مرا از پیامبر (صلی الله علیه و آله) خبر دهید که آیا وارث همه‌ی پیامبران بود»؟ فرمود: «بلی»! عرض کردم: «از آدم (علیه السلام) تا خودشان»؟ فرمود: «خداوند پیامبری را مبعوث نکرده است، مگر اینکه محمّد (صلی الله علیه و آله) از او اعلم باشد». عرض کردم: «عیسی‌بن‌مریم (علیه السلام) به اذن خدا، مردگان را زنده می‌کرد». فرمود: «راست گفتی! و سلیمان‌بن‌داوود (علیه السلام) سخن پرندگان را می‌فهمید و رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بر همه‌ی این کارها توانا بود». سپس ادامه داده و فرمود: «سلیمان‌بن‌داوود (علیه السلام) آنگاه که هدهد را نیافت و در کار او به تردید افتاد، گفت: «مَا لِیَ لَا أَرَی الهُدْهُدَ أَمْ کَانَ مِنَ الْغَائِبِینَ» و بر وی خشم گرفته و گفت: «قطعاً او را کیفر شدیدی خواهم داد، یا او را ذبح می‌کنم. (نمل/21)». و علّت خشم سلیمان (علیه السلام) آن بود که هدهد او را از مکان‌هایی که آب داشت آگاه می‌نمود و این درحالی است که هدهد فقط یک پرنده بود، امّا قدرتی به او داده شده بود که آن قدرت به سلیمان (علیه السلام) داده نشده بود. باد و مورچگان و جنّ و انس و شیاطین و دیوها به فرمان او بودند، امّا نمی‌توانست آب را همچون پرنده بیابد و خداوند در کتاب خود می‌فرماید: اگر به‌وسیله‌ی قرآن، کوه‌ها به حرکت درآیند یا زمین‌ها قطعه‌قطعه شوند، یا به‌وسیله‌ی آن با مردگان سخن گفته شود. (رعد/31). و این درحالی است که ما این قرآن که کوه‌ها بدان روان گشته یا زمین بدان قطعه‌قطعه گردیده و مرده، زنده شده است، به ارث برده-ایم. می‌دانیم در زیر آسمان آب کجاست. در کتاب خدا آیات بسیاری است که نشان‌دهنده و بیانگر اموری هستند که جز به اذن خدا تحقّق نمی‌یابند و آنچه گذشتگان درباره‌ی برخی از این آیات نوشته‌اند نیز به اذن خدا واقع شده و همه‌ی آن‌ها را خداوند برای ما در اُمّ الکتاب قرار داده است. خداوند می‌فرماید: و هیچ موجود پنهانی در آسمان و زمین نیست مگر اینکه در کتاب مبین [در لوح محفوظ و علم بی‌پایان پروردگار] ثبت است! . (نمل/75). سپس فرمود: سپس این کتاب (آسمانی) را به گروهی از بندگان برگزیده‌ی خود به میراث دادیم. (فاطر/32) ». این برگزیدگان که خداوند عزّوجلّ می‌فرماید: وَ أَوْرَثَنَا هَذَا الَّذِی فِیهِ تِبْیَانُ کُلِّ شَیْءٍ؛ ما هستیم و این کتاب را که روشنگری هرچیزی در آن است، میراث ما قرار داده است».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص38

الکافی، ج1، ص226/ بحار الأنوار، ج14، ص112/ بصایرالدرجات، ص47؛ «یقطع» بدل «تسیر» و «المداین» بدل «البلدان» / تأویل الآیات الظاهرهًْ، ص480/ نورالثقلین/ البرهان

2

(نمل/ 20)

علی‌بن‌إبراهیم (رحمة الله علیه) - کَانَ سُلَیْمَانُ (علیه السلام) إِذَا قَعَدَ عَلَی کُرْسِیِّهِ جَاءَتْ جَمِیعُ الطَّیْرِ الَّتِی سَخَّرَهَا اللَّهُ لِسُلَیْمَانَ (علیه السلام) فَتُظِلُّ الْکُرْسِیَّ وَ الْبِسَاطَ بِجَمِیعِ مَنْ عَلَیْهِ مِنَ الشَّمْسِ فَغَابَ عَنْهُ الْهُدْهُدُ مِنْ بَیْنِ الطَّیْرِ فَوَقَعَتِ الشَّمْسُ مِنْ مَوْضِعِهِ فِی حِجْرِ سُلَیْمَانَ (علیه السلام) فَرَفَعَ رَأْسَهُ وَ

قَالَ کَمَا حَکَی اللَّهُ ما لِیَ لا أَرَی الْهُدْهُدَ إِلَی قَوْلِهِ بِسُلْطانٍ مُبِینٍ أَیْ بِحُجَّهًٍْ قَوِیَّهًٍْ فَلَمْ یَمْکُثْ إِلَّا قَلِیلًا إِذْ جَاءَ الْهُدْهُدُ فَقَالَ لَهُ سُلَیْمَانُ (علیه السلام) أَیْنَ کُنْتَ قَالَ أَحَطْتُ بِما لَمْ تُحِطْ بِهِ وَ جِئْتُکَ مِنْ سَبَإٍ بِنَبَإٍ یَقِینٍ أَیْ بِخَبَرٍ صَحِیحٍ إِنِّی وَجَدْتُ امْرَأَةً تَمْلِکُهُمْ وَ أُوتِیَتْ مِنْ کُلِّ شَیْءٍ وَ هَذَا مِمَّا

لَفْظُهُ عَامٌّ وَ مَعْنَاهُ خَاصٌّ لِأَنَّهَا لَمْ تُؤْتَ أَشْیَاءَ کَثِیرَهًًْ مِنْهَا الذَّکَرُ وَ اللِّحْیَهًُْ ثُمَّ قَالَ وَجَدْتُها وَ قَوْمَها یَسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ مِنْ دُونِ اللهِ إِلَی قَوْلِهِ فَهُمْ لا یَهْتَدُونَ ثُمَّ قَالَ الْهُدْهُدُ أَلَّا یَسْجُدُوا لِلهِ الَّذِی یُخْرِجُ الْخَبْءَ فِی السَّماواتِ أَیِ الْمَطَرَ وَ فِی الْأَرْضِ النَّبَاتَ ثُمَّ قَالَ سُلَیْمَانُ سَنَنْظُرُ أَ صَدَقْتَ أَمْ کُنْتَ مِنَ الْکاذِبِینَ إِلَی قَوْلِهِ ما ذا یَرْجِعُونَ فَقَالَ الْهُدْهُدُ إِنَّهَا فِی عَرْشٍ عَظِیمٍ أَیْ سَرِیرٍ فَقَالَ سُلَیْمَانُ أَلْقِ الْکِتَابَ عَلَی قُبَّتِهَا فَجَاءَ الْهُدْهُدُ فَأَلْقَی الْکِتَابَ فِی حِجْرِهَا فَارْتَاعَتْ مِنْ ذَلِکَ وَ جَمَعَتْ جُنُودَهَا وَ قَالَتْ لَهُمْ کَمَا حَکَی اللَّهُ یا أَیُّهَا الْمَلَأُ إِنِّی أُلْقِیَ إِلَیَّ کِتابٌ کَرِیم أَیْ مَخْتُومٌ إِنَّهُ مِنْ سُلَیْمانَ وَ إِنَّهُ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ أَلَّا تَعْلُوا عَلَیَّ وَ أْتُونِی مُسْلِمِینَ أَیْ لَا تَتَکَبَّرُوا عَلَیَ ثُمَ قَالَتْ یا أَیُّهَا الْمَلَأُ أَفْتُونِی فِی أَمْرِی ما کُنْتُ قاطِعَةً أَمْراً حَتَّی تَشْهَدُونِ قالُوا لَهَا کَمَا حَکَی اللَّهُ نَحْنُ أُولُوا قُوَّةٍ وَ أُولُوا بَأْسٍ شَدِیدٍ وَ الْأَمْرُ إِلَیْکِ فَانْظُرِی ما ذا تَأْمُرِینَ فَقَالَتْ لَهُمْ إِنَّ الْمُلُوکَ إِذا دَخَلُوا قَرْیَةً أَفْسَدُوها وَ جَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِها أَذِلَّةً فَقَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ کَذلِکَ یَفْعَلُونَ ثُمَّ قَالَتْ إِنْ کَانَ هَذَا نَبِیّاً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ کَمَا یَدَّعِی فَلَا طَاقَهًَْ لَنَا بِهِ فَإِنَّ اللَّهَ لَا یُغْلَبُ وَ لَکِنْ سَأَبْعَثُ إِلَیْهِ بِهَدِیَّهًٍْ فَإِنْ کَانَ مَلِکاً یَمِیلُ إِلَی الدُّنْیَا قَبِلَهَا وَ عَلِمْتُ أَنَّهُ لَا یَقْدِرُ عَلَیْنَا فَبَعَثَتْ إِلَیْهِ حُقّاً فِیهِ جَوْهَرَهًٌْ عَظِیمَهًٌْ وَ قَالَتْ لِلرَّسُولِ قُلْ لَهُ یَثْقُبُ هَذِهِ الْجَوْهَرَهًَْ بِلَا حَدِیدٍ وَ لَا نَارٍ فَأَتَاهُ الرَّسُولُ بِذَلِکَ فَأَمَرَ سُلَیْمَانُ (علیه السلام) بَعْضَ جُنُودِهِ مِنَ الدِّیدَانِ فَأَخَذَ خَیْطاً فِی فَمِهِ ثُمَّ ثَقَبَهَا وَ أَخْرَجَ الْخَیْطَ مِنَ الْجَانِبِ الْآخَرِ وَ قَالَ سُلَیْمَانُ لِرَسُولِهَا فَما آتانِیَ اللهُ خَیْرٌ مِمَّا آتاکُمْ بَلْ أَنْتُمْ بِهَدِیَّتِکُمْ تَفْرَحُونَ ارْجِعْ إِلَیْهِمْ فَلَنَأْتِیَنَّهُمْ بِجُنُودٍ لا قِبَلَ لَهُمْ بِها أَیْ لَا طَاقَهًَْ وَ لَنُخْرِجَنَّهُمْ مِنْها أَذِلَّةً وَ هُمْ صاغِرُونَ فَرَجَعَ إِلَیْهَا الرَّسُولُ فَأَخْبَرَهَا بِذَلِکَ وَ بِقُوَّهًِْ سُلَیْمَانَ فَعَلِمَتْ أَنَّهُ لَا مَحِیصَ لَهَا فَارْتَحَلَتْ وَ خَرَجَتْ نَحْوَ سُلَیْمَانَ (علیه السلام) فَلَمَّا أَخْبَرَ اللَّهُ سُلَیْمَانَ (علیه السلام) بِإِقْبَالِهَا نَحْوَهُ قَالَ لِلْجِنِّ وَ الشَّیَاطِینِ أَیُّکُمْ یَأْتِینِی بِعَرْشِها قَبْلَ أَنْ یَأْتُونِی مُسْلِمِینَ قالَ عِفْرِیتٌ مِنَ عَفَارِیتِ الْجِنِّ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ تَقُومَ مِنْ مَقامِکَ وَ إِنِّی عَلَیْهِ لَقَوِیٌّ أَمِینٌ قَالَ سُلَیْمَانُ (علیه السلام) أُرِیدُ أَسْرَعَ مِنْ ذَلِکَ فَقَالَ آصَفُ بْنُ بَرْخِیَا أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ فَدَعَا اللَّهَ بِاسْمِهِ الْأَعْظَمِ فَخَرَجَ السَّرِیرُ مِنْ تَحْتِ کُرْسِیِّ سُلَیْمَانَ بْنِ دَاوُدَ (علیه السلام) فَقَالَ سُلَیْمَانُ (علیه السلام) نَکِّرُوا لَها عَرْشَها أَیْ غَیِّرُوهُ نَنْظُرْ أَ تَهْتَدِی أَمْ تَکُونُ مِنَ الَّذِینَ لا یَهْتَدُونَ فَلَمَّا جاءَتْ قِیلَ أَ هکَذا عَرْشُکِ قالَتْ کَأَنَّهُ هُوَ وَ کَانَ سُلَیْمَانُ (علیه السلام) قَدْ أَمَرَ أَنْ یُتَّخَذَ لَهَا بَیْتٌ مِنْ قَوَارِیرَ وَ وَضَعَهُ عَلَی الْمَاءِ ثُمَ قِیلَ لَهَا ادْخُلِی الصَّرْحَ فَظَنَّتْ

أَنَّهُ مَاءٌ فَرَفَعَتْ ثَوْبَهَا وَ أَبْدَتْ سَاقَیْهَا فَإِذَا عَلَیْهَا شَعْرٌ کَثِیرٌ فَقِیلَ لَهَا إِنَّهُ صَرْحٌ مُمَرَّدٌ مِنْ قَوارِیرَ قالَتْ رَبِّ إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسِی وَ أَسْلَمْتُ مَعَ سُلَیْمانَ لِلهِ رَبِّ الْعالَمِین فَتَزَوَّجَهَا سُلَیْمَانُ وَ هِیَ بِلْقِیسُ بِنْتُ الشَّرْحِ الْجُبَیْرِیَّهًُْ وَ قَالَ سُلَیْمَانُ (علیه السلام) لِلشَّیَاطِینِ اتَّخِذُوا لَهَا شَیْئاً یُذْهِبُ هَذَا الشَّعْرَ عَنْهَا فَعَمِلُوا الْحَمَّامَاتِ وَ طَبَخُوا النُّورَهًَْ فَالْحَمَّامَاتُ وَ النُّورَهًُْ مِمَّا اتَّخَذَتْهُ الشَّیَاطِینُ لِبِلْقِیسَ وَ کَذَا الْأَرْحِیَهًُْ الَّتِی تَدُورُ عَلَی الْمَاء.

علیّ‌بن‌ابراهیم (رحمة الله علیه) - روزی سلیمان (علیه السلام) بر تخت خود نشست و جمیع پرندگان در پیشگاه او حاضر شدند و به سر او سایه افکندند، امّا هدهد غایب بود و آفتاب از موضعی که همیشه هدهد در آنجا بود بر صورت سلیمان (علیه السلام) تابید، سلیمان (علیه السلام) سر خود را بالا گرفت و متوجّه‌عدم حضور او گشت و گفت: ما لِیَ لا أَرَی الهُدْهُدَ أَمْ کانَ مِنَ الْغائِبین* لَأُعَذِّبَنَّهُ عَذاباً شَدیداً أَوْ لَأَذْبَحَنَّهُ أَوْ لَیَأْتِیَنِّی بِسُلْطانٍ مُبین». مدّت کوتاهی نگذشت که هدهد حاضر شد؛ من بر چیزی آگاهی یافتم که تو بر آن آگاهی نیافتی من از سرزمین «سبا» یک خبر قطعی برای تو آورده‌ام! . (نمل/22) ». او گفت: «من زنی را دیدم که بر آنان حکومت می‌کند، و همه چیز در اختیار دارد. (نمل/23)». سلیمان (علیه السلام) به هدهد مأموریت داد نامه‌ای به‌سوی بلقیس برده و او را به دین حق و پیروی از سلیمان (علیه السلام) دعوت کند، [سلیمان] گفت: «ما تحقیق می‌کنیم ببینیم راست گفتی یا از دروغگویان هستی؟ این نامه‌ی مرا ببر و بر آنان بیفکن سپس برگرد [و در گوشه‌ای توقّف کن] ببین آن‌ها چه عکس العملی نشان می‌دهند! . (نمل/2728)». هدهد نامه را به نزد ملکه‌ی سبأ برد و آن را در دامان او انداخت، او با دیدن نامه، بزرگان قوم خود را جمع کرد تا با آن‌ها مشورت کند و [ملکه سبا] گفت: «ای اشراف! نامه پرارزشی به‌سوی من افکنده شده! . (نمل/29)». این نامه مختوم از جانب سلیمان (علیه السلام) است: بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ أَلَّا تَعْلُوا عَلَیَّ وَ أْتُونِی مُسْلِمِینَ؛ یعنی در مقابل من تکبّر و غرور نورزید، سپس ملکه گفت: «ای اشراف (وای بزرگان)! نظر خود را در این امر مهمّ به من بازگو کنید، که من هیچ کار مهمّی را بدون حضور (و مشورت) شما انجام نداده‌ام! (نمل/32) آنان نیز آن¬گونه که خداوند متعال حکایت می¬کند گفتند: «ما دارای نیروی کافی و قدرت جنگی فراوان هستیم، ولی تصمیم نهایی با توست ببین چه دستور می‌دهی»! . گفت: «پادشاهان هنگامی‌که وارد منطقه آبادی شوند آن را به فساد و تباهی می‌کشند». (نمل/3433) ». پس خداوند متعال فرمود: و این گونه رفتار می¬کنند. سپس ملکه گفت: اگر این شخص آن¬گونه که ادعا می‌کند پیامبری از جانب خدا باشد، توان و نیرویی در مقابل او نخواهیم داشت، چرا که خداوند مغلوب نمی¬شود، ولی من هدیه¬ای به سوی او می¬فرستم، اگر پادشاه باشد و به دنیا تمایل داشته باشد آن را می¬پذیرد و اطمینان می¬بم که بر ما غلبه نمی¬کند، پس بلوری به سوی سلیمان فرستاد که مروارید بزرگی در آن قرار داشت، و به فرستاده¬اش گفت: «به او بگو: این مروارید بدون استفاده از آهن و آتش سوراخ می¬شود»، آن¬گاه فرستاده ملکه نزد سلیمان آمد و هدیه را برایش آورد، پس سلیمان (علیه السلام) به یکی از سربازانش که از گروه کرم‌ها بود دستور داد که نخی را به دهان بگیرد و مروارید را سوراخ کند و نخ را از سوی دیگر بیرون آورد، و کرم چنان کرد، آن¬گاه سلیمان به فرستاده ملکه گفت: آنچه خدا به من داده، بهتر است از آنچه به شما داده است بلکه شما هستید که به هدیه‌هایتان خوشحال می‌شوید! به‌سوی آنان بازگرد [و اعلام کن] با لشکریانی به سراغ آنان می‌آییم که قدرت مقابله با آن را نداشته باشند. (نمل/3736) ». فرستاده به سوی ملکه بازگشت و او را از این ماجرا و قدرت سلیمان آگاه کرد، ملکه فهمید که چاره¬ای ندارد، پس بار سفر برگرفت و به سوی سلیمان رفت، هنگامی که خداوند متعال سلیمان را از آمدن ملکه به سویش آگاه کرد به جنّ و شیاطین گفت: «ای بزرگان! کدام‌یک از شما تخت او را برای من می‌آورد پیش از آنکه به حال تسلیم نزد من آیند»؟ عفریتی از جنّ گفت: «من آن را نزد تو می‌آورم پیش از آنکه از مجلست برخیزی و من نسبت به این امر، توانا و امینم»! . (نمل/3938) ». پس خدا را با اسم اعظم الهی خواند و ناگهان تخت بلقیس در کنار تخت سلیمان (علیه السلام) ظاهر شد، [سلیمان] گفت: «تخت او را برایش ناشناس سازید». (نمل/41) ببینم آیا متوجّه می‌شود یا از کسانی است که هدایت نخواهند شد؟! هنگامی‌که آمد، به او گفته شد: «آیا تخت تو این‌گونه است»؟ گفت: گویا خود آن است! . (نمل/4241) ». سپس سلیمان (علیه السلام) دستور داد قصری از شیشه و بلور بسازند و آن را بر سطحی از آب قرار دهند، سپس به بلقیس فرمود: «وارد شو». بلقیس گمان کرد که آن قصر بر دریاچه‌ی عمیقی واقع شده، پس دامن لباس خود را بالا زد و ساق پایش آشکار شد، که موی زیادی بر آن روییده بود، امّا سلیمان (علیه السلام) به او گفت: «[این آب نیست]، بلکه قصری است از بلور صاف! . (نمل/44)». پس بلقیس متوجّه عظمت و قدرت الهی سلیمان (علیه السلام) شد و [ملکه سبا] گفت: «پروردگارا! من به خود ستم کردم و [اینک] با سلیمان برای خداوندی که پروردگار عالمیان است اسلام آوردم! . (نمل/44) پس سلیمان (علیه السلام) با بلقیس ازدواج کرد و به شیاطین دستور داد مادّه‌ای تهیّه کنند که موی بدن را برطرف کند و بنابراین شیاطین از حمام و داروی نظافت و آسیاب¬هایی که بر روی آب می¬چرخید برای بلقیس استفاده کردند.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص38

بحار الأنوار، ج14، ص110/ القمی، ج27، ص127

3

(نمل/ 20)

الصّادق (علیه السلام) - قال آصف‌بن‌برخیا وزیر سلیمان (علیه السلام) لسلیمان (علیه السلام) أَخْبِرْنِی عَنْکَ یَا سُلَیْمَانُ (علیه السلام) صِرْتَ تُحِبُ الْهُدْهُدَ وَ هُوَ أَخَسُ الطَّیْرِ مُنْتِناً وَ أَنْتَنُهُ رِیحاً. قَالَ: إِنَّهُ یُبْصِرُ الْمَاءَ مِنْ وَرَاءِ الصَّفَا الْأَصَمِّ، قَالَ: وَ کَیْفَ یُبْصِرُ الْمَاءَ مِنْ وَرَاءِ الصَّفَا وَ إِنَّمَا یُوَارَی عَنْهُ الْفَخُّ بِکَفٍّ مِنْ تُرَابٍ حَتَّی یُؤْخَذَ بِعُنُقِهِ! فَقَالَ سُلَیْمَانُ (علیه السلام): قِفْ یَا وَقَّافُ! إِنَّهُ إِذَا جَاءَ الْقَدَرُ حَالَ دُونَ الْبَصَر.

امام صادق (علیه السلام) - آصف‌بن‌برخیا وزیر سلیمان (علیه السلام) به او گفت: «اکنون به من خبر بده، چرا از میان پرندگان، هدهد را که از همه بدبوتر است، این قدر دوست می‌داری»؟ سلیمان (علیه السلام) گفت: «از آنجا که او دیده‌ای بینا و تیزبین دارد که آب را از ورای صخره سنگی می‌بیند»، آصف گفت: «پس چگونه است که دام را از ورای دانه‌ی گندم نمی‌بیند و صیّاد به آسانی او را صید می‌کند»؟! سلیمان (علیه السلام) فرمود: «اینجا جای مقایسه نیست، چون وقتی قضاوقدر الهی برسد مانع از نفوذ دید او می‌گردد».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص42

القمی؛ ج2، ص238/ نورالثقلین

4

(نمل/ 20)

الصّادق (علیه السلام) - رَوَی الْعَیَّاشِیُّ بِالْإِسْنَادِ قَالَ: قَالَ أَبُوحَنِیفَهًَْ لِأَبِی‌عَبْدِ‌اللَّهِ (علیه السلام): کَیْفَ تَفَقَّدَ سُلَیْمَانُ (علیه السلام) الْهُدْهُدَ مِنْ بَیْنِ الطَّیْرِ؟ قَالَ: لِأَنَ الْهُدْهُدَ یَرَی الْمَاءَ فِی بَطْنِ الْأَرْضِ کَمَا یَرَی أَحَدُکُمُ الدُّهْنَ فِی الْقَارُورَهًِْ. فَنَظَرَ أَبُوحَنِیفَهًَْ إِلَی أَصْحَابِهِ وَ ضَحِکَ. فَقَالَ أَبُوعَبْدِ‌اللَّهِ (علیه السلام): مَا یُضْحِکُکَ؟ قَالَ: ظَفِرْتُ بِکَ جُعِلْتُ فِدَاکَ. قَالَ: وَ کَیْفَ ذَاکَ؟ قَالَ: الَّذِی یَرَی الْمَاءَ فِی بَطْنِ الْأَرْضِ لَا یَرَی الْفَخَّ فِی التُّرَابِ حَتَّی تَأْخُذَ بِعُنُقِهِ. فَقَالَ أَبُوعَبْدِ‌اللَّهِ (علیه السلام): یَا نُعْمَانُ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّهُ إِذَا نَزَلَ الْقَدَرُ أَغْشَی الْبَصَر؟

امام صادق (علیه السلام) - عیاشی با سند خود چنین نقل می‌کند: ابوحنیفه از امام صادق (علیه السلام) پرسید: «چگونه سلیمان (علیه السلام) از میان پرندگان به جست‌وجوی هدهد پرداخت»؟ فرمود: «چون هدهد آب را در باطن زمین می‌بیند، همان‌طور که شما روغن را در شیشه می‌بینید». پس ابوحنیفه نگاهی به دوستانش انداخته و خندید. امام صادق (علیه السلام) فرمود: «چرا می‌خندی»؟ عرض کرد: «فدایت شوم! شما را محکوم کردم». امام فرمود: «چگونه»؟ عرض کرد: «کسی که آب را در درون زمین می‌بیند، چگونه دام را در خاک نمی‌بیند و گردنش در آن گرفتار می‌شود»؟! امام صادق (علیه السلام) فرمود: «ای نُعمان! مگر نمی‌دانی که چون تقدیر آید، چشم را کور می‌کند»؟

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص42

بحار الأنوار، ج14، ص116/ نورالثقلین/ البرهان

5

(نمل/ 20)

الصّادق (علیه السلام) - أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) نَهَی عَنْ قَتْلِ سِتَّهًٍْ النَّحْلَهًِْ وَ النَّمْلَهًِْ وَ الضِّفْدِعِ وَ الصُّرَدِ وَ الْهُدْهُدِ وَ الْخُطَّاف… وَ أَمَّا الْهُدْهُدُ فَإِنَّهُ کَانَ دَلِیلَ سُلَیْمَانَ (علیه السلام) إِلَی مُلْکِ بِلْقِیس.

امام صادق (علیه السلام) - پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) از کشتن شش حیوان نهی کرده است: زنبور عسل، مورچه، قورباغه، جغد، هدهد و پرستو… امّا هدهد، او راهنمای سلیمان (علیه السلام) به سرزمین بلقیس بود.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص42

بحار الأنوار، ج61، ص266/ نورالثقلین

6

(نمل/ 20)

أمیرالمؤمنین (علیه السلام) - عَنْ عَلِیٍّ (علیه السلام) قَالَ: فِی جَنَاحِ کُلِ هُدْهُدٍ خَلَقَهُ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ مَکْتُوبٌ بِالسُّرْیَانِیَّهًِْ آلُ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله) خَیْرُ الْبَرِیَّهًِْ.

امام علی (علیه السلام) - در بال هر هدهد که خدای عزّوجلّ آفریده به سریانی نوشته است؛ آل محمّد (صلی الله علیه و آله) بهترین خلق خدا می‌باشند.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص42

بحار الأنوار، ج66، ص271/ نورالثقلین

آیه لَأُعَذِّبَنَّهُ عَذاباً شَدِیداً أَوْ لَأَذْبَحَنَّهُ أَوْ لَیَأْتِیَنِّی بِسُلْطانٍ مُبِینٍ [21]

به یقین او را کیفر شدیدی خواهم داد، یا او را ذبح می‌کنم، مگر آنکه دلیل روشنی [براى غیبتش] برای من بیاورد»!

1

(نمل/ 21)

علی‌بن‌إبراهیم (رحمة الله علیه) - ما لِیَ لا أَرَی الْهُدْهُدَ إِلَی قَوْلِهِ بِسُلْطانٍ مُبِینٍ أَیْ بِحُجَّهًٍْ قَوِیَّهًٍْ.

علیّ‌بن‌ابراهیم (رحمة الله علیه) - لَأُعَذِّبَنَّهُ عَذاباً شَدِیداً أَوْ لَأَذْبَحَنَّهُ أَوْ لَیَأْتِیَنِّی بِسُلْطانٍ مُبِینٍ یعنی با حجّتی قوی.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص42

بحار الأنوار، ج14، ص110/ القمی، ج2، ص127

2

(نمل/ 21)

الصّادق (علیه السلام) - قَوْلُهُ لَأُعَذِّبَنَّهُ عَذاباً شَدِیداً یَقُولُ لَأَنْتِفَنَّ رِیشَه.

امام صادق (علیه السلام) - لَأُعَذِّبَنَّهُ عَذاباً شَدِیداً؛ یعنی پرهای هدهد را خواهم کند.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص44

بحار الأنوار، ج14، ص112/ القمی، ج2، ص129

3

(نمل/ 21)

الکاظم (علیه السلام) - عَن إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی‌الْحَسَنِ الْأَوَّلِ (علیه السلام) قَالَ: إِنَّ سلیمان‌بن‌داود (علیه السلام) قَالَ لِلْهُدْهُدِ حِینَ فَقَدَهُ وَ شَکَ فِی أَمْرِهِ فَقالَ ما لِیَ لاأَرَی الْهُدْهُدَ أَمْ کانَ مِنَ الْغائِبِینَ حِینَ فَقَدَهُ فَغَضِبَ عَلَیْهِ فَقَالَ لَأُعَذِّبَنَّهُ عَذاباً شَدِیداً أَوْ لَأَذْبَحَنَّهُ أَوْ لَیَأْتِیَنِّی بِسُلْطانٍ مُبِینٍ وَ إِنَّمَا غَضِبَ لِأَنَّهُ کَانَ یَدُلُّهُ عَلَی الْمَاءِ فَهَذَا وَ هُوَ طَائِرٌ قَدْ أُعْطِیَ مَا لَمْ یُعْطَ سُلَیْمَانُ (علیه السلام) وَ قَدْ کَانَتِ الرِّیحُ وَ النَّمْلُ وَ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ وَ الشَّیَاطِینُ وَ الْمَرَدَهًُْ لَهُ طَائِعِینَ وَ لَمْ یَکُنْ یَعْرِفُ الْمَاءَ تَحْتَ الْهَوَاءِ وَکَانَ الطَّیْرُ یَعْرِفُه.

امام کاظم (علیه السلام) - ابراهیم از پدرش از امام کاظم (علیه السلام) نقل می‌کند: وقتی سلیمان‌بن‌داوود (علیه السلام) هدهد را گم کرد و درباره‌اش به شک افتاد؛ گفت: «چرا هدهد را نمی‌بینم، یا اینکه او از غایبان است؟! . (نمل/20)». وقتی دید که حاضر نیست، خشمگین شد و گفت: لَأُعَذِّبَنَّهُ عَذاباً شَدِیداً أَوْ لَأَذْبَحَنَّهُ أَوْ لَیَأْتِیَنِّی بِسُلْطانٍ مُبِینٍ و نسبت به او خشمگین شد چرا که هدهد راهنمای سلیمان برای پیدا کردن آب بود. بنابراین به همین پرنده‌ی کوچک چیزی عطا شده بود که سلیمان (علیه السلام) نداشت و با اینکه باد و مورچه و انس و جن و شیاطین و سرکشان، همه مطیع او بودند، آب را زیر هوا تشخیص نمی‌داد و آن پرنده تشخیص می‌داد.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص44

الکافی، ج1، ص226

4

(نمل/ 21)

العسکری (علیه السلام) - فِی تَفْسِیرِ الْعَسْکَرِیِّ (علیه السلام) أَنَّ سُلَیْمَانَ (علیه السلام) لَمَّا سَارَ مِنْ مَکَّهًَْ وَ نَزَلَ بِالْیَمَنِ قَالَ الْهُدْهُدُ إِنَّ سُلَیْمَانَ (علیه السلام) قَدْ اشْتَغَلَ بِالنُّزُولِ فَارْتَفَعَ نَحْوَ السَّمَاءِ فَانْظُرْ إِلَی طُولِ الدُّنْیَا وَ عَرْضِهَا فَفَعَلَ ذَلِکَ وَ نَظَرَ یَمِیناً وَ شِمَالًا فَرَأَی بُسْتَاناً لِبِلْقِیسَ فَمَالَ إِلَی الْخُضْرَهًِْ فَوَقَعَ فِیهِ فَإِذَا هُوَ بِهُدْهُدٍ فَهَبَطَ عَلَیْهِ وَ کَانَ اسْمُ هُدْهُدِ سُلَیْمَانَ (علیه السلام) یَعْفُورَ وَ اسْمُ هُدْهُدِ الْیَمَنِ عَنْقِیرَ فَقَالَ عَنْقِیرُ لِیَعْفُورَ: مِنْ أَیْنَ أَقْبَلْتَ وَ أَیْنَ تُرِیدُ؟ قَالَ: أَقْبَلْتُ مِنَ الشَّامِ مَعَ صَاحِبِی سُلَیْمَانَ بْنِ دَاوُدَ (علیه السلام). قَالَ: وَ مَنْ سُلَیْمَانُ بْنُ دَاوُدَ (علیه السلام)؟ قَالَ: مَلِکُ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ وَ الطَّیْرِ وَ الْوُحُوشِ وَ الشَّیَاطِینِ وَ الرِّیَاحِ. فَمِنْ أَیْنَ أَنْتَ: قَالَ: أَنَا مِنْ هَذِهِ الْبِلَاد. قَالَ: وَ مَنْ مَلِکُهَا؟ قَالَ: امْرَأَهًٌْ یُقَالُ لَهَا بِلْقِیسُ وَ إِنَ لِصَاحِبِکُمْ سُلَیْمَانَ (علیه السلام) مُلْکاً عَظِیماً وَ لَیْسَ مُلْکُ بِلْقِیسَ دُونَهُ فَإِنَّهَا مَلِکَهًُْ الْیَمَنِ وَ تَحْتَ یَدَهَا اثْنَیْ عَشَرَ أَلْفَ قَائِدٍ فَهَلْ أَنْتَ مُنْطَلِقٌ مَعِی حَتَّی تَنْظُرَ إِلَی مُلْکِهَا؟ قَالَ: أَخَافُ أَنْ یَتَفَقَّدَنِی سُلَیْمَانُ (علیه السلام) فِی وَقْتِ الصَّلَاهًِْ إِذَا احْتَاجَ إِلَی الْمَاءِ. قَالَ الْهُدْهُدُ الْیَمَانِیُّ: إِنَّ صَاحِبَکَ لَیَسُرُّهُ أَنْ تَأْتِیَهُ بِخَبَرِ هَذِهِ الْمَلِکَهًِْ. فَانْطَلَقَ مَعَهُ وَ نَظَرَ إِلَی بِلْقِیسَ وَ مُلْکِهَا وَ مَا رَجَعَ إِلَی سُلَیْمَانَ (علیه السلام) إِلَّا وَقْتَ الْعَصْرِ فَلَمَّا طَلَبَهُ سُلَیْمَانُ (علیه السلام) فَلَمْ یَجِدْهُ دَعَا عَرِیفَ الطُّیُورِ وَ هُوَ النَّسْرُ فَسَأَلَهُ عَنْهُ فَقَالَ: مَا أَدْرِی أَیْنَ هُوَ وَ مَا أَرْسَلْتُهُ مَکَاناً. ثُمَّ دَعَا بِالْعُقَابِ فَقَالَ: عَلَیَّ بِالْهُدْهُدِ. فَارْتَفَعَ فَإِذَا هُوَ بِالْهُدْهُدِ مُقْبِلًا فَانْقَضَّ نَحْوَهُ فَنَاشَدَهُ الْهُدْهُدُ بِحَقِّ اللَّهِ الَّذِی قَوَّاکَ وَ غَلَّبَکَ عَلَیَّ إِلَّا مَا رَحِمْتَنِی وَ لَمْ تَعَرَّضْ لِی بِسُوءٍ. فَوَلَّی عَنْهُ الْعُقَابُ وَ قَالَ لَهُ: وَیْلَکَ ثَکِلَتْکَ أُمُّکَ إِنَّ نَبِیَّ اللَّهِ حَلَفَ أَنْ یُعَذِّبَکَ أَوْ یَذْبَحَکَ. ثُمَّ طَارَا مُتَوَجِّهَیْنِ إِلَی سُلَیْمَانَ (علیه السلام) فَلَمَّا انْتَهَی إِلَی الْمُعَسْکَرِ تَلَقَّتْهُ النَّسْرُ وَ الطَّیْرُ فَقَالُوا: تَوَعَّدَکَ نَبِیُّ اللَّهِ. فَقَالَ الْهُدْهُدُ: أَ وَ مَا اسْتَثْنَی نَبِیُّ اللَّهِ؟ فَقَالُوا: بَلَی أَوْ لَیَأْتِیَنِّی بِسُلْطانٍ مُبِینٍ. فَلَمَّا أَتَیَا سُلَیْمَانَ (علیه السلام) وَ هُوَ قَاعِدٌ عَلَی کُرْسِیِّهِ قَالَ الْعُقَابُ: قَدْ أَتَیْتُکَ بِهِ یَا نَبِیَّ اللَّهِ فَلَمَّا قَرُبَ فَانْقَضَّ نَحْوَهُ فَنَاشَدَهُ الْهُدْهُدُ بِحَقِّ اللَّهِ الَّذِی قَوَّاکَ وَ غَلَّبَکَ عَلَیَّ إِلَّا مَا رَحِمْتَنِی وَ لَمْ تَعَرَّضْ لِی بِسُوءٍ فَوَلَّی عَنْهُ الْعُقَابُ وَ قَالَ لَهُ وَیْلَکَ ثَکِلَتْکَ أُمُّکَ إِنَّ نَبِیَّ اللَّهِ حَلَفَ أَنْ یُعَذِّبَکَ أَوْ یَذْبَحَکَ ثُمَ طَارَا مُتَوَجِّهَیْنِ إِلَی سُلَیْمَانَ (علیه السلام) فَلَمَّا انْتَهَی إِلَی الْمُعَسْکَرِ تَلَقَّتْهُ النَّسْرُ وَ الطَّیْرُ فَقَالُوا: تَوَعَّدَکَ نَبِیُّ اللَّهِ. فَقَالَ الْهُدْهُدُ: أَ وَ مَا اسْتَثْنَی نَبِیُّ اللَّهِ؟ فَقَالُوا: بَلَی أَوْ لَیَأْتِیَنِّی بِسُلْطانٍ مُبِینٍ فَلَمَّا أَتَیَا سُلَیْمَانَ (علیه السلام) وَ هُوَ قَاعِدٌ عَلَی کُرْسِیِّهِ قَالَ الْعُقَابُ: قَدْ أَتَیْتُکَ بِهِ یَا نَبِیَّ اللَّهِ. فَلَمَّا قَرُبَ الْهُدْهُدُ مِنْهُ رَفَعَ رَأْسَهُ وَ أَرْخَی ذَنَبَهُ وَ جَنَاحَیْهِ یَجُرُّهُمَا عَلَی الْأَرْضِ تَوَاضُعاً لِسُلَیْمَانَ (علیه السلام) فَأَخَذَ بِرَأْسِهِ فَمَدَّهُ إِلَیْهِ فَقَالَ: أَیْنَ کُنْتَ؟ فَقَالَ یَا نَبِیَّ اللَّهِ اذْکُرْ وُقُوفَکَ بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ تَعَالَی فَارْتَعَدَ سُلَیْمَانُ (علیه السلام) وَ عَفَا عَنْه.

امام عسکری (علیه السلام) - در تفسیر امام عسکری (علیه السلام) آمده است: وقتی سلیمان (علیه السلام) از مکّه به‌جانب یمن به‌راه افتاد، هدهد گفت: «تا شما مشغول تدارکات نزول هستید، من به دنبال آب می‌روم»، پس در جانب راست و چپ به‌دنبال آب گشت، ناگهان چشمش به باغی سرسبز از باغ‌های ملکه‌ی سبا افتاد و در آنجا فرود آمد، در آنجا هدهد دیگری را دید، نام هدهد سلیمان (علیه السلام) یعفور بود و نام هدهد یمن «عنقیر» بود، عنقیر به یعفور گفت: «تو از کجا آمده‌ای»؟ او گفت: «من از شام به همراه سرورم سلیمان (علیه السلام) آمده‌ام که همه‌ی ملک جنّ و انس و پرندگان و وحوش و شیاطین و بادها به‌دست اوست، تو کیستی»؟ او گفت: «من اهل همین سرزمین یمن هستم و مالک و سرور ما زنی به نام بلقیس است که ملک او کمتر از سلیمان (علیه السلام) نیست، او ملکه‌ی یمن است و دوازده‌هزار فرمانده و رهبر تحت فرمان او هستند، آیا تو همراه من می‌شوی تا به ملک او نظری بیافکنی»؟ یعفور گفت: «ترس آن دارم که سلیمان (علیه السلام) در وقت نماز به آب احتیاج پیدا کند و متوجّه فقدان من شود»، عنقیر گفت: «حتماً سلیمان (علیه السلام) خوشحال خواهد شد که از تو خبری درباره‌ی یمن بشنود»، پس هدهد سلیمان (علیه السلام) همراه هدهد یمنی به راه افتاد و مُلک بلقیس را مشاهده کرد و تا هنگام عصر نتوانست به نزد سلیمان (علیه السلام) بازگردد. هنگام نماز ظهر سلیمان (علیه السلام) هدهد را طلب کرد و چون او را نیافت بزرگ پرندگان یعنی کرکس را فرا خواند و از او درباره‌ی هدهد پرسید، سپس عقاب را فراخواند و درباره‌ی هدهد پرسید عقاب اوج گرفت تا او را بیابد، در همان‌دم هدهد درحال بازگشت بود، عقاب به‌سوی او رفت و هدهد گفت: «به حقّ آن کسی‌که به تو قدرت و غلبه عطا نموده، به من رحم کن و قصد سویی درباره‌ی من نداشته باش و عقاب را از من بردار». عقاب گفت: «وای بر تو! مادرت به عزایت بنشنید! پیامبر خدا سلیمان (علیه السلام) سوگند خورده که تو را ذبح نموده یا به‌سختی عذاب کند». سپس هر دو به طرف سلیمان (علیه السلام) پرواز کردند. وقتی به نزد سلیمان (علیه السلام) رسیدند او بر تخت خود نشسته بود، عقاب گفت: «ای پیامبر خدا (علیه السلام)! هدهد را به نزد تو آورده‌ام. هدهد با تواضع و خشوع درحالی‌که بال‌وپر خود را روی زمین گشوده بود، به سلیمان (علیه السلام) نزدیک شد، سلیمان (علیه السلام) سر او را در دست گرفت و به او نگریست و فرمود: «کجا بودی»؟ او گفت: «ای پیامبر خدا (علیه السلام)! به یاد هنگام وقوف خود در پیشگاه الهی باش! سلیمان (علیه السلام) به لرزه افتاد و او را عفو نمود و از وی درگذشت».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص44

قصص الأنبیاءللجزایری، ص379

آیه فَمَکَثَ غَیْرَ بَعِیدٍ فَقالَ أَحَطْتُ بِما لَمْ تُحِطْ بِهِ وَ جِئْتُکَ مِنْ سَبَإٍ بِنَبَإٍ یَقِینٍ [22]

چندان درنگ نکرد [که هُدهُد آمد و] گفت: «من بر چیزی آگاهی یافتم که تو بر آن آگاهی نیافتی؛ من از سرزمین «سبا» خبری قطعی برای تو آورده‌ام.

1

(نمل/ 22)

علی‌بن‌إبراهیم (رحمة الله علیه) - فَلَمْ یَمْکُثْ إِلَّا قَلِیلًا إِذْجَاءَ الْهُدْهُدُ فَقَالَ لَهُ سُلَیْمَانُ أَیْنَ کُنْتَ قَالَ أَحَطْتُ بِما لَمْ تُحِطْ بِهِ وَ جِئْتُکَ مِنْ سَبَإٍ بِنَبَإٍ یَقِینٍ أَیْ بِخَبَرٍ صَحِیحٍ.

علیّ‌بن‌ابراهیم (رحمة الله علیه) - پس دیری نپایید که هدهد آمد و سلیمان (علیه السلام) به او گفت: «کجا بودی»؟ گفت: «أَحَطْتُ بِما لَمْ تُحِطْ بِهِ وَ جِئْتُکَ مِنْ سَبَإٍ بِنَبَإٍ یَقِینٍ». یعنی گزارشی درست [برای تو آورده‌ام].

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص46

بحار الأنوار، ج14، ص110

2

(نمل/ 22)

ابن‌عبّاس (رحمة الله علیه) - فَأَتَاهُ الْهُدْهُدُ بِحُجَّهًٍْ وَاضِحَهًٍْ فَقالَ أَحَطْتُ بِما لَمْ تُحِطْ بِهِ أَیِ اطَّلَعْتُ عَلَی مَا لَمْ تَطَّلِعْ عَلَیْهِ وَ جِئْتُکَ بِأَمْرٍ لَمْ یُخْبِرْکَ بِهِ الْجِنُّ وَ لَمْ تَعْلَمْ بِهِ الْإِنْسُ وَ بَلَغْتُ مَا لَمْ تَبْلُغْهُ أَنْتَ وَ لَا جُنُودُکَ وَ هُوَ قَوْلُهُ وَ جِئْتُکَ مِنْ سَبَإٍ بِنَبَإٍ یَقِینٍ.

ابن‌عبّاس (رحمة الله علیه) - هدهد با دلیلی آشکار نزد سلیمان (علیه السلام) آمد؛ فَقالَ أَحَطْتُ بِما لَمْ تُحِطْ بِهِ؛ یعنی از چیزی آگاهی یافته‌ام که تو از آن آگاهی نداری و خبری برایت آورده‌ام که جنّیان تو را از آن آگاه نکرده و انسان‌ها از آن مطّلع نشده‌اند و به‌چیزی دست یافته‌ام که تو و سپاهیانت به آن دست نیافته‌اید؛ چنان‌که خداوند [سخن هدهد را نقل کرده و] فرموده است: وَ جِئْتُکَ مِنْ سَبَإٍ بِنَبَإٍ یَقِینٍ.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص46

بحار الأنوار، ج14، ص117

3

(نمل/ 22)

ابن‌عبّاس (رحمة الله علیه) - سُئِلَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) عَنْ سَبَإٍ فَقَالَ: هُوَ رَجُلٌ وُلِدَ لَهُ عَشَرَهًٌْ مِنَ الْعَرَبِ تَیَامَنَ مِنْهُمْ سِتَّهًٌْ وَ تَشَاءَمَ مِنْهُمْ أَرْبَعَهًٌْ؛ فَالَّذِینَ تَشَاءَمُوا: اللَّخْمُ وَ الْجُذَامُ وَ غَسَّانُ وَ عَامِلَهًُْ، وَ الَّذِینَ تَیَامَنُوا: کِنْدَهًُْ وَ الْأَشْعَرُونَ وَ الْأَزْدُ وَ حِمْیَرٌ وَ مَذْحِجٌ وَ أَنْمَارٌ وَ مِنَ الْأَنْمَارِ خَثْعَمٌ وَ بَجِیلَهًُْ.

ابن‌عبّاس (رحمة الله علیه) - از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) درباره‌ی سبأ سؤال شد و ایشان فرمود: «او مردی است که سران ده قبیله عرب از او زاده شده‌اند، شش نفر از آنان با برکت و خوش یمن و چهار نفر دیگر شوم و بی‌برکت بوده¬اند، کسانی که شوم بوده¬اند: لخت، جذام، غسّان و عامله؛ و کسانی که خوش یمن بوده¬اند: کندهًْ، الأشعرون، أزد، کمیر، مذحج و أنمار، و خثعم و بجیله نیز از آن‌ها هستند».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص46

نور الثقلین

آیه إِنِّی وَجَدْتُ امْرَأَةً تَمْلِکُهُمْ وَ أُوتِیَتْ مِنْ کُلِّ شَیءٍ وَ لَها عَرْشٌ عَظِیمٌ [23]

من زنی را دیدم که بر آنان حکومت می‌کند و همه‌چیز به او داده شده و [به‌خصوص] تخت سلطنتی بزرگی دارد!

1

(نمل/ 23)

أمیرالمؤمنین (علیه السلام) - سَأَلُوهُ (علیه السلام) عَنِ الْخَاصِّ وَ الْعَامِّ فِی کِتَابِ اللَّهِ تَعَالَی فَقَالَ إِنَّ مِنْ کِتَابِ اللَّهِ تَعَالَی آیَاتٍ لَفْظُهَا الْخُصُوصُ وَ الْعُمُومُ وَ مِنْهُ آیَاتٌ لَفْظُهَا لَفْظُ الْخَاصِّ وَ مَعْنَاهُ عَامُّ وَ مِنْ ذَلِکَ لَفْظٌ عَامٌّ یُرِیدُ بِهِ اللَّهُ تَعَالَی الْعُمُومَ وَ کَذَلِکَ الْخَاصُّ أَیْضاً فَأَمَّا مَا ظَاهِرُهُ الْعُمُومُ وَ مَعْنَاهُ الْخُصُوصُ کَقَوْلِهِ تَعَالَی وَأُوتِیَتْ مِنْ کُلِّ شَیْءٍ وَ لَها عَرْشٌ عَظِیمٌ یَعْنِی سُبْحَانَهُ بِلْقِیسَ وَ هِیَ مَعَ هَذَا لَمْ یُؤْتَ أَشْیَاءَ کَثِیرَهًًْ مِمَّا فَضَّلَ اللَّهُ تَعَالَی بِهِ الرِّجَالَ عَلَی النِّسَاء.

امام علی (علیه السلام) - سپس از ایشان درباره عام و خاص قرآن سؤال کردند که فرمود: «در قرآن برخی آیات خاص و عام است. گروهی از آن‌ها لفظشان خاص است امّا معنایشان عام. از جمله آن‌ها آیاتی است که لفظ آن عام است و خداوند از آن عموم را اراده کرده است و خاص نیز این چنین است. امّا آیاتی که ظاهرشان عام امّا معنایشان خاص است مانند این آیه است: … وَ أُوتِیَتْ مِنْ کُلِّ شَیْءٍ وَ لَها عَرْشٌ عَظِیمٌ، که مقصود بلقیس است امّا بسیاری از چیزها به او داده نشده بود، مانند خصوصیّات و برتری‌هایی که خداوند مردان را به وسیله آن‌ها بر زنان برتری داده است».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص46

بحار الأنوار، ج90، ص23

2

(نمل/ 23)

ابن‌عبّاس (رحمة الله علیه) - کَانَ عَرْشُ بِلْقِیسَ ثَلَاثِینَ ذَرْعاً فِی ثَلَاثِینَ ذِرَاعاً وَ طُولُهُ فِی الْهَوَاءِ ثَلَاثُونَ ذِرَاعاً.

ابن‌عبّاس (رحمة الله علیه) - طول و عرض تخت بلقیس سی ذراع و ارتفاع آن نیز سی ذراع بوده است.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص48

بحار الأنوار، ج14، ص117

آیه وَجَدْتُها وَ قَوْمَها یَسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ مِنْ دُونِ اللهِ وَ زَیَّنَ لَهُمُ لشَّیْطانُ أَعْمالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِیلِ فَهُمْ لا یَهْتَدُونَ [24]

او و قومش را دیدم که برای خورشید سجده می‌کنند نه برای خدا و شیطان اعمالشان را در نظرشان جلوه داده و آن‌ها را از راه [حق] بازداشته؛ ازاین‌رو هدایت نمی‌شوند.

او و قومش را دیدم که برای خورشید سجده می‌کنند نه برای خدا

1 -1

(نمل/ 24)

الصّادق (علیه السلام) - إِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَهًِْ أُتِیَ بِالشَّمْسِ وَ الْقَمَرِ فِی صُورَهًِْ ثَوْرَیْنِ عَقِیرَیْنِ فَیُقْذَفَانِ بِهِمَا وَ بِمَنْ یَعْبُدُهُمَا فِی النَّارِ وَ ذَلِکَ أَنَّهُمَا عُبِدَا فَرَضِیَا.

امام صادق (علیه السلام) - روز قیامت خورشید و ماه را چون دو گاو پی شده می‌آورند و با هرکس که آن‌ها را پرستیده است در دوزخ می‌افکنند، برای آنکه آنان را پرستیدند و به آن خشنود شدند.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص48

بحار الأنوار، ج7، ص177

1 -2

(نمل/ 24)

الرّسول (صلی الله علیه و آله) - إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی یَأْتِی یَوْمَ الْقِیَامَهًِْ بِکُلِ شَیْءٍ یُعْبَدُ مِنْ دُونِهِ مِنْ شَمْسٍ أَوْ قَمَرٍ أَوْ غَیْرِ ذَلِکَ، ثُمَّ یَسْأَلُ کُلَّ إِنْسَانٍ عَمَّا کَانَ یَعْبُدُ، فَیَقُولُ کُلُّ مَنْ عَبَدَ غَیْرَهُ: رَبَّنَا إِنَّا کُنَّا نَعْبُدُهَا لِتُقَرِّبَنَا إِلَیْکَ زُلْفَی. قَالَ فَیَقُولُ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی لِلْمَلَائِکَهًِْ: اذْهَبُوا بِهِمْ وَ بِمَا کَانُوا یَعْبُدُونَ إِلَی النَّارِ مَا خَلَا مَنِ اسْتَثْنَیْتُ فَإِنَّ أُولئِکَ عَنْها مُبْعَدُون.

پیامبر (صلی الله علیه و آله) - امام صادق (علیه السلام) از پدر خود از رسول خد (صلی الله علیه و آله) نقل فرمود که حضرت فرمود: «خدای تبارک و تعالی در روز قیامت هر آن چیزی را که جز خود پرستیده می‌شده از خورشید و ماه و جز آن می‌آورد؛ سپس از هر انسانی از آنچه می‌پرستیده می‌پرسد؛ پس هرکس که جز خدا را می‌پرستیده می‌گوید: «پروردگارا! ما این را می‌پرستیدیم تا ما را به تو نزدیک و مقرّب سازد»؛ پس خدای تبارک و تعالی به ملائکه می‌فرماید: «اینان و معبودانشان را به جهنّم ببرید به جز کسی که من استثنا کنم که آنان از جهنم دور شدگان هستند».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص48

نوادر الأخبار، ص342

ازاین‌رو هدایت نمی‌شوند

2 -1

(نمل/ 24)

الرّسول (صلی الله علیه و آله) - وَ الَّذِی بَعَثَنِی بِالْحَقِّ لَیَأْتِی عَلَی النَّاسِ زَمَانٌ یَسْتَحِلُّونَ الْخَمْرَ یُسَمُّونَهُ النَّبِیذَ عَلَیْهِمْ لَعْنَهًُْ اللَّهِ وَ الْمَلَائِکَهًِْ وَ النَّاسِ أَجْمَعِینَ أَنَا مِنْهُمْ بَرِیءٌ وَ هُمْ مِنِّی بِرَاءٌ یَا ابْنَ‌مَسْعُودٍ الزَّانِی بِأُمِّهِ أَهْوَنُ عِنْدَ اللَّهِ بِأَنْ یُدْخِلَ فِی الرِّبَا مِثْقَالَ حَبَّهًٍْ مِنْ خَرْدَلٍ وَ مَنْ شَرِبَ الْمُسْکِرَ قَلِیلًا أَوْ کَثِیراً هُوَ أَشَدُّ عِنْدَ اللَّهِ مِنْ آکِلِ الرِّبَا إِنَّهُ مِفْتَاحُ کُلِّ شَرٍّ أُولَئِکَ یَظْلِمُونَ الْأَبْرَارَ وَ یُصَدِّقُونَ الْفُجَّارَ وَ الْفَسَقَهًَْ الْحَقُّ عِنْدَهُمْ بَاطِلٌ وَ الْبَاطِلُ عِنْدَهُمْ حَقٌّ هَذَا کُلُّهُ لِلدُّنْیَا وَ هُمْ یَعْلَمُونَ أَنَّهُمْ عَلَی غَیْرِ الْحَقِّ وَلَکِنْ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أَعْمالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِیلِ فَهُمْ لا یَهْتَدُونَ رَضُوا بِالْحَیاهًِْ الدُّنْیا وَ اطْمَأَنُّوا بِها وَ الَّذِینَ هُمْ عَنْ آیاتِنا غافِلُونَ أُولئِکَ مَأْواهُمُ النَّارُ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ.

پیامبر (صلی الله علیه و آله) - [پیامبر (صلی الله علیه و آله) خطاب به ابن‌مسعود فرمود:] قسم به خداوندی که مرا به حق فرستاده! زمانی خواهد آمد که مردم شراب را حلال خواهند شمرد و آن را نبیذ می‌نامند، لعنت خدا و ملائکه و مردم بر آن‌ها باد که من از آن‌ها بیزارم و آن‌ها نیز از من برکنارند. پسر مسعود! آنکه با مادر زنا کند گناهش کمتر است از آنکه به‌قدر خردلی ربا داخل مالش شود و هرکه شراب بنوشد کم یا زیاد نزد خدا از رباخوار بدتر می‌باشد که شراب مفتاح همه شرور می‌باشد. آنان به نیکان ستم می‌کنند و فاجران و بدکاران را تصدیق نمایند، حق در نظرشان باطل و باطل حق خواهد بود و همه‌ی این‌ها برای دنیا است که خود می‌دانند بر غیر حق می‌روند؛ وَلَکِنْ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أَعْمالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِیلِ فَهُمْ لا یَهْتَدُونَ به زندگی دنیا دلخوش و قانع گشتند و به آن آرامش و اطمینان یافتند و آن‌ا که از آیات ما غافلند، [همه] آن‌ها جایگاهشان آتش است، به خاطر کارهایی که انجام می‌دادند! (یونس8-7)

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص48

مستدرک الوسایل، ج12، ص331/ بحار الأنوار، ج74، ص103

آیه أَلّا یَسْجُدُوا لِلهِ الَّذِی یُخْرِجُ الْخَبْءَ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ یَعْلَمُ ما تُخْفُونَ وَ ما تُعْلِنُونَ [25]

تا برای خداوندی سجده کنند که آنچه را در آسمان‌ها و زمین پنهان است خارج [و آشکار] می‌سازد و آنچه را پنهان می‌دارید یا آشکار می‌کنید می‌داند؟!

1

(نمل/ 25)

علی‌بن‌إبراهیم (رحمة الله علیه) - قَالَ الْهُدْهُدُ أَلَّا یَسْجُدُوا لِلهِ الَّذِی یُخْرِجُ الْخَبْءَ فِی السَّماواتِ أَیِ الْمَطَرَ وَ فِی الْأَرْضِ النَّبَات.

علیّ‌بن‌ابراهیم (رحمة الله علیه) - هدهد گفت: «تا برای خدایی که نهان را در آسمان‌ها و زمین بیرون می‌آورد و آنچه را پنهان می‌دارید و آنچه را آشکار می‌نمایید، می‌داند سجده نکنند». منظور از الخَبءُ؛ باران و منظور از الْأَرْضِ، گیاه است.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص50

بحار الأنوار، ج14، ص110/ القمی، ج2، ص127

آیه أَللهُ لا إِلهَ إِلّا هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ [26]

خداوند یگانه‌ای که معبودی جز او نیست و پروردگار عرش عظیم است.

1

(نمل/ 26)

الصّادق (علیه السلام) - حَنَانِ‌بْنِ‌سَدِیرٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَاعَبْدِاللَّهِ (علیه السلام) عَنِ الْعَرْشِ وَ الْکُرْسِیِّ فَقَالَ إِنَّ لِلْعَرْشِ صِفَاتٍ کَثِیرَهًًْ مُخْتَلِفَهًًْ لَهُ فِی کُلِّ سَبَبٍ وَ صُنْعٍ فِی الْقُرْآنِ صِفَهًٌْ عَلَی حِدَهًٍْ فَقَوْلُهُ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ یَقُولُ الْمُلْکُ الْعَظِیمُ وَ قَوْلُهُ الرَّحْمنُ عَلَی الْعَرْشِ اسْتَوی یَقُولُ عَلَی الْمُلْکِ احْتَوَی وَ هَذَا مُلْکُ الْکَیْفُوفِیَّهًِْ فِی الْأَشْیَاءِ ثُمَّ الْعَرْشُ فِی الْوَصْلِ مُفْرَدٌ مِنَ الْکُرْسِیِّ لِأَنَّهُمَا بَابَانِ مِنْ أَکْبَرِ أَبْوَابِ الْغُیُوبِ وَ هُمَا جَمِیعاً غَیْبَانِ وَ هُمَا فِی الْغَیْبِ مَقْرُونَانِ لِأَنَّ الْکُرْسِیَّ هُوَ الْبَابُ الظَّاهِرُ مِنَ الْغَیْبِ الَّذِی مِنْهُ مَطْلَعُ الْبِدَعِ وَ مِنْهَا الْأَشْیَاءُ کُلُّهَا وَ الْعَرْشُ هُوَ الْبَابُ الْبَاطِنُ الَّذِی یُوجَدُ فِیهِ عِلْمُ الْکَیْفِ وَ الْکَوْنِ وَ الْقَدْرِ وَ الْحَدِّ وَ الْأَیْنِ وَ الْمَشِیَّهًِْ وَ صِفَهًِْ الْإِرَادَهًِْ وَ عِلْمُ الْأَلْفَاظِ وَ الْحَرَکَاتِ وَ التَّرْکِ وَ عِلْمُ الْعَوْدِ وَ الْبَدَاءِ فَهُمَا فِی الْعِلْمِ بَابَانِ مَقْرُونَانِ لِأَنَّ مُلْکَ الْعَرْشِ سِوَی مُلْکِ الْکُرْسِیِّ وَ عِلْمَهُ أَغْیَبُ مِنْ عِلْمِ الْکُرْسِیِّ فَمِنْ ذَلِکَ قَالَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ أَیْ صِفَتُهُ أَعْظَمُ مِنْ صِفَهًِْ الْکُرْسِیِّ وَ هُمَا فِی ذَلِکَ مَقْرُونَان.

امام صادق (علیه السلام) - حَنّان‌بن‌سَدیر گوید: از امام صادق (علیه السلام) درباره‌ی عرش و کرسی پرسیدم. فرمود: «عرش دارای صفات بسیار و متفاوتی است، به‌گونه‌ای که به هر مناسبتی که قرآن آن را بکار برده، صفتی مستقل و متناسب با آن مناسبت را دارد. عرش در عبارت رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ به‌معنای المُلک العظیم است و در آیه‌ی: همان بخشنده‌ای که بر عرش مسلّط است. (طه/5) مفهوم علی المُلک احتَوَی را می‌رساند و این نوع مالکیّت را مالکیّت کیفوفیّت [از مادّه‌ی کیف به‌معنای چگونگی] در اشیاء می‌نامند. از طرفی عرش در وصل، منفرد از کرسی است، زیرا هر دو، دو در از بزرگ‌ترین درهای غیب‌اند و کلّ این درها جزء امور غیبی است و در غیب، قرین یکدیگرند؛ زیرا کرسی درِ ظاهرِ غیبی است که محلّ برون آمدن امور بدیع (خلّاقیّت) همه‌ی اشیاء از آن است، می‌باشد. امّا عرش درِ باطنِ غیبی است که علوم کَیف، کَون، قَدَر، حَدّ و اَین، مشیّت، صفتِ اراده‌کردن، علم الفاظ و حرکات و تَرْک و علم عَوْد (بازگشت) و بَداء در آن است. این دو در، در علم، دو درِ مقرون‌اند، زیرا مُلک عرش متفاوت از مُلک کرسی است و علم آن غایب‌تر از علم کرسی است؛ از این رو خداوند فرموده است؛ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ چون صفتش بزرگ‌تر از صفت کرسی است. امّا به‌هرحال، این دو لفظ در غیب‌بودن، قرین یکدیگرند».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص50

بحار الأنوار، ج55، ص30/ البرهان؛ «وضع» بدل «صنع» و «یوجب» بدل «یوجد»

آیه قالَ سَنَنْظُرُ أَ صَدَقْتَ أَمْ کُنْتَ مِنَ الْکاذِبِینَ [27]

[سلیمان] گفت: «تحقیق می‌کنیم ببینیم آیا راست‌گفتی یا از دروغگویان هستی؟

آیه إِذْهَبْ بِکِتابِی هذا فَأَلْقِهْ إِلَیْهِمْ ثُمَّ تَوَلَّ عَنْهُمْ فَانْظُرْ ما ذا یَرْجِعُونَ [28]

این نامه‌ی مرا ببر و آن را بر آنان بیفکن؛ سپس برگرد [و درگوشه‌اى توقّف‌ کن] ببین آن‌ها چه عکس‌العملی نشان می‌دهند.

1

(نمل/ 28)

علی‌بن‌إبراهیم (رحمة الله علیه) - فَقَالَ الْهُدْهُدُ إِنَّهَا فِی عَرْشٍ عَظِیمٍ أَیْ سَرِیرٍ فَقَالَ سُلَیْمَانُ (علیه السلام) أَلْقِ الْکِتَابَ عَلَی قُبَّتِهَا فَجَاءَ الْهُدْهُدُ فَأَلْقَی الْکِتَابَ فِی حِجْرِهَا فَارْتَاعَتْ مِنْ ذَلِکَ وَ جَمَعَتْ جُنُودَهَا وَ قَالَتْ لَهُمْ کَمَا حَکَی اللَّهُ یا أَیُّهَا الْمَلَأُ إِنِّی أُلْقِیَ إِلَیَّ کِتابٌ کَرِیم.

علیّ‌بن‌ابراهیم (رحمة الله علیه) - پس هدهد گفت: «او در سبأ در دژی استوار است». سلیمان (علیه السلام) گفت: «نامه را بر روی سقف قصرش بینداز». پس هدهد رفت و نامه را در دامان وی افکند، به‌گونه‌ای که موجب ترس او گشت، ازاین‌رو سپاهیانش را فراخواند و آن‌گونه که خداوند فرموده به آنان گفت: ای اشراف! نامه پرارزشی به‌سوی من افکنده شده! . (نمل/29)

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص52

بحار الأنوار، ج14، ص110/ القمی، ج2، ص127/ نورالثقلین

2

(نمل/ 28)

أمیرالمؤمنین (علیه السلام) - وَ سَأَلَهُ (علیه السلام) ابْنُ الْکَوَّاء عَنْ رَسُولٍ لَیْسَ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ وَ الْمَلَائِکَهًِْ وَ الشَّیَاطِینِ. فَقَالَ (علیه السلام): الْهُدْهُدُ اذْهَبْ بِکِتابِی هذا.

امام علی (علیه السلام) - ابن‌کواء از امام علی (علیه السلام) در مورد پیکی که نه جن بود و نه انسان و نه از ملائکه و شیاطین سؤال کرد، امام (علیه السلام) فرمود: «هدهد، اذْهَبْ بِکِتابِی هذا».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص52

بحار الأنوار، ج10، ص84

آیه قالَتْ یا أَیُّهَا الْمَلَأُ إِنِّی أُلْقِی إِلَیَّ کِتابٌ کَرِیمٌ [29]

[ملکه‌ی سبأ] گفت: «ای اشراف! نامه‌ی پرارزشی به‌سوی من افکنده شده!

1

(نمل/ 29)

أمیرالمؤمنین (علیه السلام) - إِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ خَصَّ مُحَمَّداً (صلی الله علیه و آله) وَ شَرَّفَهُ بِهَا وَ لَمْ یُشْرِکْ مَعَهُ فِیهَا أَحَداً مِنْ أَنْبِیَائِهِ مَا خَلَا سُلَیْمَانَ (علیه السلام) فَإِنَّهُ أَعْطَاهُ مِنْهَا بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ أَلَا تَرَاهُ یَحْکِی عَنْ بِلْقِیسَ حِینَ قَالَتْ إِنِّی أُلْقِیَ إِلَیَّ کِتابٌ کَرِیمٌ.

پیامبر (صلی الله علیه و آله) - خدای عزّوجلّ محمّد (صلی الله علیه و آله) را بدان مخصوص کرده و شرافت داده و احدی را با او از پیغمبران خود شریک نکرده جز سلیمان (علیه السلام) را که فقط بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ را به او داده، نمی‌بینی که در داستان بلقیس آورده است: قَالَتْ إِنِّی أُلْقِیَ إِلَیَّ کِتابٌ کَرِیمٌ

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص52

بحار الأنوار، ج89، ص227/ الأمالی للصدوق، ص175/ الإمام العسکری، ص29/ جامع الأخبار، ص43/ عیون أخبارالرضا (ج1، ص301

2

(نمل/ 29)

علی‌بن‌إبراهیم (رحمة الله علیه) - جَمَعَتْ جُنُودَهَا وَ قَالَتْ لَهُمْ کَمَا حَکَی اللَّهُ یا أَیُّهَا الْمَلَأُ إِنِّی أُلْقِیَ إِلَیَّ کِتابٌ کَرِیمٌ أَیْ مَخْتُوم.

علیّ‌بن‌ابراهیم (رحمة الله علیه) - ازاین‌رو سپاهیانش را فراخواند و آن‌گونه که خداوند فرموده به آنان گفت: یَا أَیُّهَا المَلَأُ إِنِّی اُلقِی الَیَّ کتابٌ کَریمٌ که مقصود از کتاب کریم، کتاب مُهر شده است.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص52

بحار الأنوار، ج14، ص110/ القمی، ج2، ص127؛ «جمعت… حکی الله» محذوف/ قصص الأنبیاءللجزایری، ص375؛ «جموعها» بدل «خبودها» و «کما حکی الله یا ای‌ها الملأ» محذوف

آیه إِنَّهُ مِنْ سُلَیْمانَ وَ إِنَّهُ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمانِ الرَّحِیمِ [30]

این نامه از سلیمان است و چنین است؛ به نام خداوند بخشنده‌ی مهربان.

1

(نمل/ 30)

أمیرالمؤمنین (علیه السلام) - إِنَّ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ آیَهًٌْ مِنْ فَاتِحَهًِْ الْکِتَابِ وَ هِیَ سَبْعُ آیَاتٍ تَمَامُهَا بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) یَقُولُ إِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ قَالَ لِی یَا مُحَمَّدُ وَ لَقَدْ آتَیْناکَ سَبْعاً مِنَ الْمَثانِی وَ الْقُرْآنَ الْعَظِیمَ فَأَفْرَدَ الِامْتِنَانَ عَلَیَّ بِفَاتِحَهًِْ الْکِتَابِ وَ جَعَلَهَا بِإِزَاءِ الْقُرْآنِ الْعَظِیمِ وَ إِنَّ فَاتِحَهًَْ الْکِتَابِ أَشْرَفُ مَا فِی کُنُوزِ الْعَرْشِ وَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ خَصَْ مُحَمَّداً (صلی الله علیه و آله) وَ شَرَّفَهُ بِهَا وَ لَمْ یُشْرِکْ مَعَهُ فِیهَا أَحَداً مِنْ أَنْبِیَائِهِ مَا خَلَا سُلَیْمَانَ (علیه السلام) فَإِنَّهُ أَعْطَاهُ مِنْهَا بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ أَ لَا تَرَاهُ یَحْکِی عَنْ بِلْقِیسَ حِینَ قَالَتْ إِنِّی أُلْقِیَ إِلَیَّ کِتابٌ کَرِیمٌ إِنَّهُ مِنْ سُلَیْمانَ وَ إِنَّهُ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ أَلَا فَمَنْ قَرَأَهَا مُعْتَقِداً لِمُوَالَاهًِْ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله) وَ آلِهِ الطَّیِّبِینَ مُنْقَاداً لِأَمْرِهِمَا مُؤْمِناً بِظَاهِرِهِمَا وَ بَاطِنِهِمَا أَعْطَاهُ اللَّهُ بِکُلِّ حَرْفٍ مِنْهَا حَسَنَهًًْ کُلُّ وَاحِدَهًٍْ مِنْهَا أَفْضَلُ لَهُ مِنَ الدُّنْیَا بِمَا فِیهَا مِنْ أَصْنَافِ أَمْوَالِهَا وَ خَیْرَاتِهَا وَ مَنِ اسْتَمَعَ إِلَی قَارِئٍ یَقْرَؤُهَا کَانَ لَهُ قَدْرُ ثُلُثِ مَا لِلْقَارِی فَلْیَسْتَکْثِرْ أَحَدُکُمْ مِنْ هَذَا الْخَیْرِ الْمُعْرِضِ لَکُمْ فَإِنَّهُ غَنِیمَهًٌْ لَا یَذْهَبَنَّ أَوَانُهُ فَتَبْقَی فِی قُلُوبِکُمُ الْحَسْرَهًُْ.

امام علی (علیه السلام) - امام عسکری از پدران بزرگوار خود از امیر مؤمنان (علیه السلام) چنین نقل فرمودند: «بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ؛ آیه‌ای از سوره حمد است، سوره حمد هفت آیه است که بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ به تمام و کمال می‌رسد. از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) شنیدم که می‌فرمود: «خدای عزّوجلّ به من فرمود: یا محمّد (صلی الله علیه و آله)! ما به تو سوره‌ی حمد و قرآن عظیم دادیم! . (حجر/87). و اوّل با سوره حمد بر من امتنان فرمود و آن را در ازاء قرآن عظیم قرار داد، و فاتحهًْ الکتاب شریف‌ترین چیزی است که در گنج‌های عرش وجود دارد، و خداوند عزّ و جلّ آن را مختصّ به محمّد (صلی الله علیه و آله) نمود و وی را بدان شرافت داد، و احدی از پیامبران جز سلیمان را با او در این فضیلت شریک نکرد، زیرا به سلیمان (علیه السلام) آیه: بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ را عطا فرمود، خداوند از قول بلقیس چنین حکایت می‌کند: إِنِّی أُلْقِیَ إِلَیَّ کِتابٌ کَرِیمٌ إِنَّهُ مِنْ سُلَیْمانَ وَ إِنَّهُ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ. و هر کس آن را با اعتقاد به موالات محمّد و آل پاکش بخواند و مطیع اوامر آنان بوده، به ظاهر و باطنشان ایمان داشته باشد، خداوند برابر هر حرف آن، حسنه‌ای به او می‌دهد که برای او از دنیا و تمام خیرات و اموالش برتر است، و هر کس به قاری‌ای که آن را می‌خواند گوش دهد، همانند اجر قاری را خواهد داشت. پس تا می‌توانید از این خیری که به شما عرضه شده است بیشتر استفاده کنید که غنیمت است، و مبادا وقتش برود و قلوبتان در حسرت بماند.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص52

بحار الأنوار، ج89، ص227/ الأمالی للصدوق، ص175/ الإمام العسکری، ص29/ جامع الأخبار، ص43؛ «ان بسم الله… سمعت» محذوف/ عیون أخبارالرضا (ج1، ص301

2

(نمل/ 30)

السّجّاد (علیه السلام) - إنَّ اللَّهَ قَدْ فَضَّلَ مُحَمَّداً (صلی الله علیه و آله) بِفَاتِحَهًِْ الْکِتَابِ عَلَی جَمِیعِ النَّبِیِّینَ مَا أَعْطَاهَا أَحَداً قَبْلَهُ إِلَّا مَا أَعْطَی سلیمان‌بن‌داود (علیه السلام) مِنْ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ فَرَآهَا أَشْرَفَ مِنْ جَمِیعِ مَمَالِکِهِ کُلِّهَا الَّتِی أُعْطِیَهَا فَقَالَ یَا رَبِّ مَا أَشْرَفَهَا مِنْ کَلِمَاتٍ إِنَّهَا لَآثَرُ مِنْ جَمِیعِ مَمَالِکِیَ الَّتِی وَهَبْتَهَا لِی قَالَ اللَّهُ تَعَالَی یَا سُلَیْمَانُ (علیه السلام) وَ کَیْفَ لَا تَکُونُ کَذَلِکَ وَ مَا مِنْ عَبْدٍ وَ لَا أَمَهًٍْ سَمَّانِی بِهَا إِلَّا أَوْجَبْتُ لَهُ مِنَ الثَّوَابِ أَلْفَ ضِعْفِ مَا أَوْجَبْتُ لِمَنْ تَصَدَّقَ بِأَلْفِ ضِعْفِ مَمَالِکِکَ یَا سُلَیْمَانُ (علیه السلام) هَذِهِ سُبْعُ مَا أَهَبُهُ لِمُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله) سَیِّدِ النَّبِیِّینَ تَمَامَ فَاتِحَهًِْ الْکِتَابِ إِلَی آخِرِهَا فَقَالَ یَا رَبِّ أَتَأْذَنُ لِی أَنْ أَسْأَلَکَ تَمَامَهَا قَالَ اللَّهُ تَعَالَی یَا سُلَیْمَانُ (علیه السلام) اقْنَعْ بِمَا أَعْطَیْتُکَ فَلَنْ تَبْلُغَ شَرَفَ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله) وَ إِیَّاکَ وَ أَنْ تَقْتَرِحَ عَلَی دَرَجَهًِْ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله) وَ فَضْلِهِ وَ جَلَالِهِ فَأُخْرِجَکَ عَنْ مُلْکِکَ کَمَا أَخْرَجْتُ آدَمَ (علیه السلام) عَنْ مُلْکِ الْجِنَانِ لَمَّا اقْتَرَحَ دَرَجَهًَْ مُحَمَّدٍوَ عَلِیٍّ (علی‌ها السلام) فِی الشَّجَرَهًِْ الَّتِی أَمَرْتُهُ أَنْ لَا یَقْرَبَهَا یَرُومُ أَنْ یَکُونَ لَهُ فَضْلُهَا وَ هِیَ شَجَرَهًٌْ أَصْلُهَا مُحَمَّدٌ (صلی الله علیه و آله) وَ أَکْبَرُ أَغْصَانِهَا عَلِیٌّ وَ سَائِرُ أَغْصَانِهَا آلُ مُحَمَّدٍ (علیهم السلام) عَلَی قَدْرِ مَرَاتِبِهِمْ وَ قُضْبَانُهَا شِیعَتُهُ وَ أُمَّتُهُ عَلَی مَرَاتِبِهِمْ وَ أَحْوَالِهِمْ إِنَّهُ لَیْسَ لِأَحَدٍ مِثْلُ دَرَجَاتِ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله) فَعِنْدَ ذَلِکَ قَالَ سُلَیْمَانُ (علیه السلام) یَا رَبِّ قَنِّعْنِی بِمَا رَزَقْتَنِی فَأَقْنَعَهُ فَقَالَ یَا رَبِّ سَلَّمْتُ وَ رَضِیتُ وَ قَنِعْتُ وَ عَلِمْتُ أَنْ لَیْسَ لِأَحَدٍ مِثْلُ دَرَجَاتِ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله).

امام سجّاد (علیه السلام) - و اینکه خداوند به پیامبر اکرم به عنایت کردن سوره‌ی حمد به آن جناب فضیلت بخشید که به هیچ یک از پیمبران پیشین (این فضل را) نداده مگر به سلیمان‌بن‌داود که فقط بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ را از این سوره داد و این آیه را از تمام سلطنت و قدرتی که خدا به او عنایت کرده برتر شمرد و گفت: خدایا چه کلمات عالی و با ارزشی است، من این کلمات را از تمام مملکتی که عنایت کرده‌ای با ارزشتر می‌دانم. خداوند به او خطاب کردای سلیمان! چگونه با ارزش‌تر نباشد و حال اینکه هر بنده من از زن و مرد، مرا با این کلمات بخواند، ثوابی به او عنایت می‌کنم هزار برابر بیشتر از کسی که تمام مملکت تو را صدقه بدهد. این یک هفتم از تمام آن سوره‌ایست که به محمّد (صلی الله علیه و آله) سرور انبیاء داده‌ام (سوره فاتحهًْ الکتاب) ». سلیمان گفت: «اجازه می‌فرمایی همه‌ی آن سوره را درخواست کنم»؟ خداوند فرمود: «به آنچه داده‌ام قانع باش. تو به مقام محمّد نمی‌رسی، از درخواست مقام او خودداری کن که این مقام را از تو می‌گیرم، چنانچه آدم را از بهشت خارج کردم». چون (آدم) مقام محمّد و علی را در مورد درختی که به او دستور داده بودم نزدیک آن نشود درخواست کرد. او مایل بود مقام آن دو را داشته باشد. آن درختی بود که ریشه‌اش محمّد (صلی الله علیه و آله) است و بزرگترین شاخه‌ی آن علی (علیه السلام) است و سایر شاخه‌هایش آل محمّدند، به ترتیب مقام و موقعیتشان، و شاخه‌های جدا شده‌ی آن درخت، شیعیان و امت او به ترتیب مراتب و احوالشان هستند؛ هیچ کس دارای درجات و مقام محمّد (صلی الله علیه و آله) نیست».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص54

بحار الأنوار، ج24، ص381

3

(نمل/ 30)

الرّسول (صلی الله علیه و آله) - فِی الْقُطْبُ الرَّاوَنْدِیُّ فِی لُبِّ اللُّبَاب: عَنِ النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله) أَنَّهُ کَانَ یَأْمُرُ کَاتِبَهُ أَنْ یَکْتُبَ بِاسْمِکَ اللَّهُمَّ فَلَمَّا نَزَلَتْ بِسْمِ اللهِ مَجْراها أَمَرَ أَنْ یَکْتُبَ بِسْمِ اللَّهِ فَلَمَّا نَزَلَتْ قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمنَ أَمَرَ أَنْ یَکْتُبَ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ فَلَمَّا نَزَلَتْ إِنَّهُ مِنْ سُلَیْمانَ (علیه السلام) وَ إِنَّهُ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ أَمَرَ بِکِتَابَتِهِ تَامّاً.

پیامبر (صلی الله علیه و آله) - نقل شده که پیامبر (صلی الله علیه و آله) به کاتب‌خویش دستور می‌فرمود که [در ابتدای نامه‌ها و سایر نوشته‌ها] بِاسْمِکَ اللَّهُم بنویسد؛ چون آیه: به نام خدا بر آن سوار شوید. (هود/41) نازل شد دستور فرمود که بسم الله بنویسد؛ چون آیهِ: بگو: خدا را بخوانید یا رحمان را بخوانید. (اسراء/110) دستور فرمود که بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ بنویسد؛ و چون آیه: إِنَّهُ مِنْ سُلَیْمانَ وَ إِنَّهُ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ؛ نازل شد دستور فرمود که بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ به‌صورت کامل نوشته شود.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص54

مستدرک الوسایل، ج8، ص432

آیه أَلّا تَعْلُوا عَلَیَّ وَ أْتُونِی مُسْلِمِینَ [31]

توصیه‌ی من این است که نسبت به من برتری‌جویی نکنید و به‌سوی من آیید درحالی‌که تسلیم (حق) هستید.

آیه قالَتْ یا أَیُّهَا الْمَلَأُ أَفْتُونِی فِی أَمْرِی ما کُنْتُ قاطِعَةً أَمْراً حَتّی تَشْهَدُونِ [32]

[سپس] گفت: «ای اشراف! نظر خود را در این امر مهمّ به من بازگو کنید، که من درباره‌ی هیچ کار مهمّی، بدون حضور [و مشورت] شما تصمیم نگرفته‌ام».

1

(نمل/ 32)

علی‌بن‌إبراهیم (رحمة الله علیه) - أَلَّا تَعْلُوا عَلَیَّ وَ أْتُونِی مُسْلِمِینَ أَیْ لَا تَتَکَبَّرُوا عَلَی.

علیّ‌بن‌ابراهیم (رحمة الله علیه) - أَلّا تَعلُوا عَلیّ وَ أْتُونِی مُسْلِمِینَ یعنی بر من تکبّر نورزید.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص56

بحار الأنوار، ج14، ص110/ القمی، ج2، ص127

2

(نمل/ 32)

علی‌بن‌إبراهیم (رحمة الله علیه) - قَوْلُهُ أَلَّا تَعْلُوا عَلَیَّ یَقُولُ: لَا تَعْظُمُوا عَلَی.

علیّ‌بن‌ابراهیم (رحمة الله علیه) - أَلّا تَعلُوا عَلیّ؛ به‌معنای نزد من تظاهر به بزرگی نکنید، است.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص56

بحار الأنوار، ج14، ص112/ القمی، ج2، ص129

آیه قالُوا نَحْنُ أُولُوا قُوَّةٍ وَ أُولُوا بَأْسٍ شَدِیدٍ وَ الْأَمْرُ إِلَیْکِ فَانْظُرِی ما ذا تَأْمُرِینَ [33]

گفتند: «ما دارای نیروی زیاد و قدرت جنگی فراوان هستیم، ولی فرمان با توست؛ ببین چه دستور می‌دهی»؟

1

(نمل/ 33)

الصّادق (علیه السلام) - عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) أَنَّهُ قَالَ عَنِ الْقَائِمِ (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مَا یَخْرُجُ إِلَّا فِی أُولِی قُوَّهًٍْ وَ مَا یَکُونُ أُولُو الْقُوَّهًِْ إِلَّا عَشَرَهًَْ آلَافٍ.

امام صادق (علیه السلام) - ابوبصیر گوید: مردی از اهل‌کوفه از امام صادق (علیه السلام) پرسید: «چند نفر حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را [در هنگام قیام] همراهی می‌کنند؟ چراکه مردم می‌گویند به‌تعداد مسلمانان در جنگ‌بدر یعنی سیصدوسیزده تن او را همراهی خواهند کرد»! حضرت‌فرمود: «حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) همراه گروهی قدرتمند قیام می‌کند و گروه قدرتمند کمتر از ده‌هزار نفر نمی‌باشد».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص56

نورالثقلین

آیه قالَتْ إِنَّ الْمُلُوکَ إِذا دَخَلُوا قَرْیَةً أَفْسَدُوها وَ جَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِها أَذِلَّةً وَ کَذالِکَ یَفْعَلُونَ [34]

گفت: «پادشاهان هنگامی‌که وارد منطقه‌ی آبادی شوند آن را به فساد و تباهی می‌کشند و عزیزان آنجا را ذلیل می‌کنند؛ [آرى] روش آنان همواره این‌گونه است.

1

(نمل/ 34)

علی‌بن‌إبراهیم (رحمة الله علیه) - قالَتْ لَهُمْ إِنَّ الْمُلُوکَ إِذا دَخَلُوا قَرْیَةً أَفْسَدُوها وَ جَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِها أَذِلَّةً فَقَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ کَذلِکَ یَفْعَلُونَ ثُمَّ قَالَتْ إِنْ کَانَ هَذَا نَبِیّاً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ کَمَا یَدَّعِی فَلَا طَاقَهًَْ لَنَا بِهِ فَإِنَ اللَّهَ لَا یُغْلَبُ وَ لَکِنْ سَأَبْعَثُ إِلَیْهِ بِهَدِیَّهًٍْ فَإِنْ کَانَ مَلِکاً یَمِیلُ إِلَی الدُّنْیَا قَبِلَهَا وَ عَلِمْتُ أَنَّهُ لَا یَقْدِرُ عَلَیْنَا فَبَعَثَتْ إِلَیْهِ حُقّاً فِیهِ جَوْهَرَهًٌْ عَظِیمَهًٌْ وَ قَالَتْ لِلرَّسُولِ: قُلْ لَهُ یَثْقُبُ هَذِهِ الْجَوْهَرَهًَْ بِلَا حَدِیدٍ وَ لَا نَارٍ فَأَتَاهُ الرَّسُولُ بِذَلِکَ فَأَمَرَ سُلَیْمَانُ (علیه السلام) بَعْضَ جُنُودِهِ مِنَ الدِّیدَانِ فَأَخَذَ خَیْطاً فِی فَمِهِ ثُمَّ ثَقَبَهَا وَ أَخْرَجَ الْخَیْطَ مِنَ الْجَانِبِ الْآخَرِ وَ قَالَ سُلَیْمَانُ (علیه السلام) لِرَسُولِهَا فَما آتانِیَ اللهُ خَیْرٌ مِمَّا آتاکُمْ بَلْ أَنْتُمْ بِهَدِیَّتِکُمْ تَفْرَحُونَ ارْجِعْ إِلَیْهِمْ فَلَنَأْتِیَنَّهُمْ بِجُنُودٍ لا قِبَلَ لَهُمْ بِها أَیْ لَا طَاقَهًَْ وَ لَنُخْرِجَنَّهُمْ مِنْها أَذِلَّةً وَ هُمْ صاغِرُونَ فَرَجَعَ إِلَیْهَا الرَّسُولُ فَأَخْبَرَهَا بِذَلِکَ وَ بِقُوَّهًِْ سُلَیْمَانَ (علیه السلام) فَعَلِمَتْ أَنَّهُ لَا مَحِیصَ لَهَا فَارْتَحَلَتْ وَ خَرَجَتْ نَحْوَ سُلَیْمَان (علیه السلام).

علیّ‌بن‌ابراهیم (رحمة الله علیه) - بلقیس به آنان گفت: إِنَّ الْمُلُوکَ إِذا دَخَلُوا قَرْیَةً أَفْسَدُوها وَ جَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِها أَذِلَّةً» خداوند فرمود: «وَ کَذلِکَ یَفْعَلُونَ» سپس گفت: «حال اگر این فرد همان‌طور که ادّعا می‌کند، پیامبر خدا باشد، ما در برابر او قدرتی نداریم، امّا اگر فردی دروغگو باشد، در برابر او ایستادگی می‌کنیم، امّا بدانید که پادشاهان وقتی به سرزمینی هجوم می‌بردند، آنجا را ویران‌کرده و اهل آن را نابود می‌سازند، پس من پیشنهاد می‌دهم، هدیه‌ای به‌سوی او بفرستیم، اگر او پادشاهی دنیا طلب باشد، تمایل به متاع دنیوی دارد و هدیه‌ی ما را می‌پذیرد و ما متوجّه می‌شویم که او پیامبر نیست و قدرت تسلّط بر ما را ندارد»، پس صندوقی به‌سوی او فرستادند که در آن گوهری بسیار درشت و درخشان قرار داشت و به فرستاده‌ی خود گفت: «به او بگو این گوهر را بدون استفاده از آتش و آهن سوراخ کند». فرستاده با آن هدیه به نزد سلیمان (علیه السلام) آمد و پیام بلقیس را ابلاغ نمود، سلیمان (علیه السلام) نیز به قدرت حقّ، نخی را در دهان خود فرو برد، سپس بیرون آورد و با آن نخ گوهر را سوراخ نمود و از جانب دیگر گوهر نخ را بیرون آورد، سپس به فرستاده‌ی ملکه سبا گفت: «آنچه خدا به من داده، بهتر است از آنچه به شما داده است بلکه شما هستید که به هدیه‌هایتان خوشحال می‌شوید! به‌سوی آنان بازگرد [و اعلام کن] با لشکریانی به سراغ آنان می‌آییم که قدرت مقابله با آن را نداشته باشند. (نمل/3736)». فرستاده به نزد ملکه آمد و از قدرت الهی سلیمان (علیه السلام) به او خبر داد، بلقیس متوجّه شد که سلیمان (علیه السلام) پیامبر است و هیچ گریزی از او ندارند، پس به‌جانب سلیمان (علیه السلام) کوچ کرد.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص56

بحار الأنوار، ج14، ص111/ القمی، ج2، ص127/ نورالثقلین؛ «و قال سلیمان… نار تحلت نحو سلیمان» محذوف

آیه وَ إِنِّی مُرْسِلَةٌ إِلَیْهِمْ بِهَدِیَّةٍ فَناظِرَةٌ بِمَ یَرْجِعُ الْمُرْسَلُونَ [35]

من [اکنون جنگ را صلاح نمى‌بینم] هدیه‌ی گرانبهایی برای آنان می‌فرستم تا ببینم فرستادگان من چه خبر می‌آورند [تا از این طریق آن‌ها را بیازمایم].

1

(نمل/ 35)

أمیرالمؤمنین (علیه السلام) - فِی خَبَرِ الزِّنْدِیقِ الَّذِی سَأَلَ أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) عَمَّا تَوَهَّمَهُ مِنَ التَّنَاقُضِ فِی الْقُرْآنِ قَالَ (علیه السلام) وَ أَمَّا قَوْلُهُ تَعَالَی وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ ناضِرَةٌ إِلی رَبِّها ناظِرَةٌذَلِکَ فِی مَوْضِعٍ یَنْتَهِی فِیهِ أَوْلِیَاءُ اللَّهِ عَزَّوَ جَلَّ بَعْدَ مَا یَفْرُغُ مِنَ الْحِسَابِ إِلَی نَهَرٍ یُسَمَّی الْحَیَوَانَ فَیَغْتَسِلُونَ فِیهِ وَ یَشْرَبُونَ مِنْ آخَرَ فَتَبْیَضُّ وُجُوهُهُمْ فَیَذْهَبُ عَنْهُمْ کُلُّ قَذًی وَ وَعْثٍ ثُمَّ یُؤْمَرُونَ بِدُخُولِ الْجَنَّهًِْ فَمِنْ هَذَا الْمَقَامِ یَنْظُرُونَ إِلَی رَبِّهِمْ کَیْفَ یُثِیبُهُمْ وَ مِنْهُ یَدْخُلُونَ الْجَنَّهًَْ فَذَلِکَ قَوْلُهُ عَزَّوَجَلَّ فِی تَسْلِیمِ الْمَلَائِکَهًِْ (علیهم السلام) عَلَیْکُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوها خالِدِینَفَعِنْدَ ذَلِکَ أُثِیبُوا بِدُخُولِ الْجَنَّهًِْ وَ النَّظَرِ إِلَی مَا وَعَدَهُمُ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ فَذَلِکَ قَوْلُهُ إِلی رَبِّها ناظِرَةٌ وَ النَّاظِرَةُ فِی بَعْضِ اللُّغَةِ هِیَ الْمُنْتَظِرَةُ أَ لَمْ تَسْمَعْ إِلَی قَوْلِهِ تَعَالَی فَناظِرَةٌ بِمَ یَرْجِعُ الْمُرْسَلُونَ أَیْ مُنْتَظِرَهًٌْ بِمَ یَرْجِعُ الْمُرْسَلُونَ.

امام علی (علیه السلام) - در حدیث زندیقی که گمان می‌کرد در قرآن تناقض وجود دارد، آمده است که به امام علی (علیه السلام) فرمود: امّا کلام آن جناب: [آری] در آن روز صورت‌هایی شاداب و مسرور است، و به پروردگارش می‌نگرد. (قیامت/2322). پس به‌درستیکه این امر در موضع است که دوستان خدای عزّوجلّ در آن منتهی می‌شوند بعد از آنکه از حساب فارغ شده باشند به‌سوی نهری که حیوان نامیده می‌شود پس در آن نهر غسل می‌کنند و از آن می‌آشامند و روی ایشان تازگی به‌هم می‌رساند از روی روشنی و چون آفتاب تابان می‌شود و هر خاشاک و نقصان شکستگی که مراد از آن‌ها کثافات و عیوبی است که لازم بشریّت است از ایشان می‌رود و برطرف می‌شود، بعد از آن به دخول در بهشت امر می‌شوند پس از این مقام به‌سوی پروردگار خود می‌نگردند که چگونه ایشان را ثواب می‌دهد و از آن داخل بهشت می‌شوند و این تفسیر کلام خدای عزّوجلّ است در سلام‌کردن فرشتگان بر ایشان؛ سلام بر شما! گوارایتان باد این نعمت‌ها! داخل بهشت شوید و جاودانه بمانید! . (زمر/73). پس در نزد این یقین به دخول بهشت و نظر به‌سوی آنچه پروردگار ایشان. (قیامت/23). ایشان را وعده فرموده به هم رسانند. ناظره در برخی از لغت‌ها به‌معنی منتظره است، مگر این آیه را نخوانده‌ای که فَناظِرَةٌ بِمَ یَرْجِعُ المُرْسَلُونَ، یعنی منتظرند، ببینند رسولان چگونه پاسخی باز آرند.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص58

بحار الأنوار، ج4، ص32/ بحار الأنوار، ج90، ص101

آیه فَلَمّا جاءَ سُلَیْمانَ قالَ أَ تُمِدُّونَنِ بِمالٍ فَما آتانِیَ اللهُ خَیْرٌ مِمّا آتاکُمْ بَلْ أَنْتُمْ بِهَدِیَّتِکُمْ تَفْرَحُونَ [36]

هنگامی‌که [فرستاده‌ی ملکه‌ی سبا] نزد سلیمان آمد، گفت: «می‌خواهید مرا با مالی کمک‌کنید [و فریب دهید]؟! آنچه خدا به من داده، بهتراست از آنچه به شما داده؛ بلکه شمایید که به هدیه‌هایتان شاد می‌شوید.

1

(نمل/ 36)

علی‌بن‌إبراهیم (رحمة الله علیه) - وَ قَالَ سُلَیْمَانُ (علیه السلام) لِرَسُولِهَا فَما آتانِیَ اللهُ خَیْرٌ مِمَّا آتاکُمْ بَلْ أَنْتُمْ بِهَدِیَّتِکُمْ تَفْرَحُونَ ارْجِعْ إِلَیْهِمْ فَلَنَأْتِیَنَّهُمْ بِجُنُودٍ لاقِبَلَ لَهُمْ بِها أَیْ لَا طَاقَهًْ.

علیّ‌بن‌ابراهیم (رحمة الله علیه) - سلیمان (علیه السلام) آنگاه به قاصد ملکه گفت: به‌سوی آنان بازگرد [و اعلام کن] با لشکریانی به سراغ آنان می‌آییم که قدرت مقابله با آن را نداشته باشند. (نمل/37). یعنی تحمّل مقابله با آن را نداشته باشند.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص58

بحار الأنوار، ج14، ص110/ القمی، ج2، ص127/ نورالثقلین

2

(نمل/ 36)

الصّادق (علیه السلام) - عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) الْهَدِیَّهًُْ عَلَی ثَلَاثَهًِْ أَوْجُهٍ هَدِیَّهًُْ مُکَافَأَهًٍْ وَ هَدِیَّهًُْ مُصَانَعَهًٍْ وَ هَدِیَّهًٌْ لِلَّهِ عَزَّ‌وَ‌جَلَّ.

امام صادق (علیه السلام) - هدیه سه جور است؛ هدیه در عوض هدیه، هدیه‌ی سازش، هدیه برای خدای عزّوجلّ.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص58

الکافی؛ ج5، ص141/ نورالثقلین

آیه إِرْجِعْ إِلَیْهِمْ فَلَنَأْتِیَنَّهُمْ بِجُنُودٍ لا قِبَلَ لَهُمْ بِها وَ لَنُخْرِجَنَّهُمْ مِنْها أَذِلَّةً وَ هُمْ صاغِرُونَ [37]

به‌سوی آنان باز گرد [و اعلام‌ کن] با لشکریانی به سراغ آنان می‌آییم که قدرت مقابله با آن را نداشته باشند و آنان را از آن (سرزمین) با ذلّت و حقارت بیرون می‌رانیم!

1

(نمل/ 37)

علی‌بن‌إبراهیم (رحمة الله علیه) - ارْجِعْ إِلَیْهِمْ فَلَنَأْتِیَنَّهُمْ بِجُنُودٍ لا قِبَلَ لَهُمْ بِها أَیْ لَا طَاقَهًَْ وَلَنُخْرِجَنَّهُمْ مِنْها أَذِلَّةً وَ هُمْ صاغِرُونَ.

علیّ‌بن‌ابراهیم (رحمة الله علیه) - ارْجِعْ إِلَیْهِمْ فَلَنَأْتِیَنَّهُمْ بِجُنُودٍ لا قِبَلَ لَهُمْ بِها یعنی طاقت نداشته باشد. وَ لَنُخْرِجَنَّهُمْ مِنْها أَذِلَّةً وَ هُمْ صاغِرُونَ.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص58

بحار الأنوار، ج14، ص110/ القمی، ج2، ص127

آیه قالَ یا أَیُّهَا الْمَلَؤُا أَیُّکُمْ یَأْتِینِی بِعَرْشِها قَبْلَ أَنْ یَأْتُونِی مُسْلِمِینَ [38]

[سلیمان] گفت: «ای بزرگان! کدام یک از شما تخت او را برای من می‌آورد پیش از آنکه به حال تسلیم نزد من آیند»؟

1

(نمل/ 38)

علی‌بن‌إبراهیم (رحمة الله علیه) - فَلَمَّا أَخْبَرَ اللَّهُ سُلَیْمَانَ (علیه السلام) بِإِقْبَالِهَا نَحْوَهُ قَالَ لِلْجِنِّ وَ الشَّیَاطِینِ أَیُّکُمْ یَأْتِینِی بِعَرْشِها قَبْلَ أَنْ یَأْتُونِی مُسْلِمِینَ قالَ عِفْرِیتٌ مِنَ عَفَارِیتِ الْجِنِّ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ تَقُومَ مِنْ مَقامِکَ وَ إِنِّی عَلَیْهِ لَقَوِیٌّ أَمِینٌ قَالَ سُلَیْمَانُ (علیه السلام) أُرِیدُ أَسْرَعَ مِنْ ذَلِکَ فَقَالَ آصَفُ‌بْنُ‌بَرْخِیَا أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ فَدَعَا اللَّهَ بِاسْمِهِ الْأَعْظَمِ فَخَرَجَ السَّرِیرُ مِنْ تَحْتِ کُرْسِیِّ سلیمان‌بن‌داود (علیه السلام) فَقَالَ سُلَیْمَانُ (علیه السلام) نَکِّرُوا لَها عَرْشَها أَیْ غَیِّرُوهُ نَنْظُرْ أَ تَهْتَدِی أَمْ تَکُونُ مِنَ الَّذِینَ لایَهْتَدُونَ فَلَمَّا جاءَتْ قِیلَ أَ هکَذا عَرْشُکِ قالَتْ کَأَنَّهُ هُوَ وَ کَانَ سُلَیْمَانُ (علیه السلام) قَدْ أَمَرَ أَنْ یُتَّخَذَ لَهَا بَیْتٌ مِنْ قَوَارِیرَ وَ وَضَعَهُ عَلَی الْمَاءِ ثُمَّ قِیلَ لَهَا ادْخُلِی الصَّرْحَ فَظَنَّتْ أَنَّهُ مَاءٌ فَرَفَعَتْ ثَوْبَهَا وَ أَبْدَتْ سَاقَیْهَا فَإِذَا عَلَیْهَا شَعْرٌ کَثِیرٌ فَقِیلَ لَهَا إِنَّهُ صَرْحٌ مُمَرَّدٌ مِنْ قَوارِیرَ قالَتْ رَبِّ إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسِی وَ أَسْلَمْتُ مَعَ سُلَیْمانَ لِلهِ رَبِّ الْعالَمِینَ فَتَزَوَّجَهَا سُلَیْمَانُ (علیه السلام) وَ هِیَ بِلْقِیسُ بِنْتُ الشَّرْحِ {بَلْبَشْرَحَ} {شَرَاحِیلَ} الْجُبَیْرِیَّهًُْ وَ قَالَ سُلَیْمَانُ (علیه السلام) لِلشَّیَاطِینِ اتَّخِذُوا لَهَا شَیْئاً یُذْهِبُ هَذَا الشَّعْرَ عَنْهَا فَعَمِلُوا الْحَمَّامَاتِ وَ طَبَخُوا النُّورَهًَْ فَالْحَمَّامَاتُ وَ النُّورَهًُْ مِمَّا اتَّخَذَتْهُ الشَّیَاطِینُ لِبِلْقِیسَ وَ کَذَا الْأَرْحِیَهًُْ الَّتِی تَدُورُ عَلَی الْمَاء.

علیّ‌بن‌ابراهیم (رحمة الله علیه) - وقتی خداوند به سلیمان (علیه السلام) خبر داد که بلقیس به‌جانب او می‌آید، سلیمان (علیه السلام) به جنّ و انس فرمود: «أَیُّکُمْ یَأْتِینِی بِعَرْشِها قَبْلَ أَنْ یَأْتُونِی مُسْلِمِینَ». عفریتی از جنّ گفت: «من آن را نزد تو می‌آورم پیش از آنکه از مجلست برخیزی و من نسبت به این امر، توانا و امینم!» سلیمان (علیه السلام) فرمود: «می‌خواهم سریعتر از این باشد». آصف‌بن‌برخیا گفت: «پیش از آنکه چشم بر هم زنی، آن را نزد تو خواهم آورد!»، پس خدا را با اسم اعظم الهی خواند و ناگهان تخت بلقیس در کنار تخت سلیمان (علیه السلام) ظاهر شد، سلیمان (علیه السلام) گفت: «تخت او را تغییر دهید تا ببینم آن را می‌شناسد یا نه»؟ وقتی بلقیس آمد، سلیمان (علیه السلام) از او پرسید: «آیا این تخت توست»؟ بلقیس گفت: «گویا همان است»! سپس سلیمان (علیه السلام) دستور داد قصری از شیشه و بلور بسازند و آن را بر سطحی از آب قرار دهند، سپس به بلقیس فرمود: «وارد شو». بلقیس گمان کرد که آن قصر بر دریاچه‌ی عمیقی واقع شده، پس دامن لباس خود را بالا زد و ساق پایش آشکار شد، که موی زیادی بر آن روییده بود، امّا سلیمان (علیه السلام) به او گفت: «این قصر بلورین از جنس شیشه و آبگینه است». پس بلقیس متوجّه عظمت و قدرت الهی سلیمان (علیه السلام) شد و گفت: «پروردگارا! من به خود ستم کردم و (اینک) با سلیمان برای خداوندی که پروردگار عالمیان است اسلام آوردم!» ». پس سلیمان (علیه السلام) با بلقیس ازدواج کرد و به شیاطین دستور داد مادّه‌ای تهیّه کنند که موی بدن را برطرف کند و آن شیاطین حمّام ساختند و نوره را طبخ نمودند، پس ساخت حمّام و آسیاب آبی و تولید نوره (داروی نظافت) از موادّی است که شیاطین برای بلقیس تهیّه کردند.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص60

بحار الأنوار، ج14، ص110/ القمی، ج2، ص128؛ «الحمیریهًْ «بدل «الجبیریهًْ «

2

(نمل/ 38)

الصّادق (علیه السلام) - عَن الْمُفَضَّلِ‌بْنِ‌عُمَرَ قَالَ سَأَلْتُ سَیِّدِیَ ألصّادق (علیه السلام) … فَقُلْتُ یَا سَیِّدِی وَ مَوْلَایَ وَ الدِّینُ الَّذِی فِی آبَائِهِ إِبْرَاهِیمَ وَ نُوحٍ وَ مُوسَی وَ عِیسَی وَ مُحَمَّدٍ (علیهم السلام) هُوَ الْإِسْلَامُ قَالَ نَعَمْ یَا مُفَضَّلُ هُوَ الْإِسْلَامُ لَا غَیْرُ قُلْتُ یَا مَوْلَایَ أَتَجِدُهُ فِی کِتَابِ اللَّهِ قَالَ نَعَمْ مِنْ أَوَّلِهِ إِلَی آخِرِهِ وَ مِنْهُ هَذِهِ الْآیَهًُْ إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللهِ الْإِسْلامُ وَ قَوْلُهُ تَعَالَی مِلَّةَ أَبِیکُمْ إِبْراهِیمَ هُوَ سَمَّاکُمُ الْمُسْلِمِینَ وَ مِنْهُ قَوْلُهُ تَعَالَی فِی قِصَّهًِْ إِبْرَاهِیمَ وَ إِسْمَاعِیلَ وَ اجْعَلْنا مُسْلِمَیْنِ لَکَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِنا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَکَ وَ قَوْلُهُ تَعَالَی فِی قِصَّهًِْ فِرْعَوْنَ حَتَّی إِذا أَدْرَکَهُ الْغَرَقُ قالَ آمَنْتُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا الَّذِی آمَنَتْ بِهِ بَنُوا إِسْرائِیلَ وَ أَنَا مِنَ الْمُسْلِمِینَ وَ فِی قِصَّهًِْ سُلَیْمَانَ وَ بِلْقِیسَ قَبْلَ أَنْ یَأْتُونِی مُسْلِمِینَ وَ قَوْلِهَا أَسْلَمْتُ مَعَ سُلَیْمانَ لِلهِ رَبِّ الْعالَمِینَ وَ قَوْلِ عِیسَی (علیه السلام) مَنْ أَنْصارِی إِلَی اللهِ قالَ الْحَوارِیُّونَ نَحْنُ أَنْصارُ اللهِ آمَنَّا بِاللهِ وَ اشْهَدْ بِأَنَّا مُسْلِمُونَ وَ قَوْلُهُ عزوجل وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ کَرْهاً وَ قَوْلُهُ فِی قِصَّهًِْ لُوطٍ فَما وَجَدْنا فِی‌ها غَیْرَ بَیْتٍ مِنَ الْمُسْلِمِینَ وَ قَوْلُهُ قُولُوا آمَنَّا بِاللهِ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْنا إِلَی قَوْلِهِ لا نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ وَ قَوْلُهُ تَعَالَی أَمْ کُنْتُمْ شُهَداءَ إِذْ حَضَرَ یَعْقُوبَ الْمَوْتُ إِلَی قَوْلِهِ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُون.

امام صادق (علیه السلام) - مفضّل‌بن‌عمر گوید: از امام صادق (علیه السلام) پرسیدم: «مولای من! آیا دینی که پدران او ابراهیم و نوح و موسی و عیسی و محمّد (علیهم السلام) داشتند، همان دین اسلام بود»؟ فرمود: «آری! همین دین اسلام بود، نه غیر آن»! عرض کردم: «دلیلی از قرآن بر این مطلب دارید»؟ فرمود: «آری! از اوّل تا آخر قرآن پر از دلیل است، از جمله این آیه: دین در نزد خدا، اسلام [و تسلیم‌بودن در برابر حق] است. (آل عمران/19). می‌باشد. و دیگر آیه: از آیین پدرتان ابراهیم پیروی کنید خداوند شما را در کتاب‌های پیشین و در این کتاب آسمانی «مسلمان» نامید. (حج/78) و دیگر آیه‌ای است که خداوند در داستان ابراهیم و اسماعیل (علی‌ها السلام) از زبان آن‌ها نقل می‌کند که گفتند: ما را تسلیم فرمان خود قرار ده! و از دودمان ما، امّتی که تسلیم فرمانت باشند، به وجود آور! . (بقره/128) و دیگر این آیه در داستان فرعون است که می‌فرماید: هنگامی‌که غرقاب دامن او را گرفت، گفت: «ایمان آوردم که هیچ معبودی، جز کسی که بنی‌اسرائیل به او ایمان آورده‌اند، وجود ندارد و من از مسلمین هستم»! . (یونس/90). و در داستان سلیمان (علیه السلام) و بلقیس ملکه‌ی سبا می‌فرماید: وَ أْتُونِی مُسْلِمِینَ؛ و بلقیس به نزد سلیمان (علیه السلام) آمد گفت: با سلیمان برای خداوندی که پروردگار عالمیان است اسلام آوردم. (نمل/44) و از زبان عیسی‌بن‌مریم (علیه السلام) می‌فرماید: «کیست که یاور من به‌سوی خدا [برای تبلیغ آیین او] گردد؟ . (آل عمران/52)». حواریان (شاگردانِ مخصوصِ او) گفتند: «ما یاوران خداییم به خدا ایمان آوردیم و تو [نیز] گواه باش که ما اسلام آورده‌ایم. (آل عمران/52)». و در آیه‌ی دیگر می‌فرماید: و تمام کسانی که در آسمان‌ها و زمین هستند، از روی اختیار یا از روی اجبار، در برابرِ [فرمان] او تسلیمند. (آل عمران/83). و در داستان لوط (علیه السلام) می‌فرماید: ولی جز یک خانواده باایمان در تمام آن‌ها نیافتیم! . (ذاریات/36). و در آیه‌ی دیگر می‌فرماید: بگویید: «ما به خدا ایمان آورده‌ایم و به آنچه بر ما نازل شده… در میان هیچ‌یک از آن‌ها جدایی قائل نمی‌شویم، و در برابر فرمان خدا تسلیم هستیم [و تعصبات نژادی و اغراض شخصی، سبب نمی‌شود که بعضی را بپذیریم و بعضی را رها کنیم]. (بقره/136)».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص60

بحار الأنوار، ج53، ص1

آیه قالَ عِفْرِیتٌ مِنَ الْجِنِّ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ تَقُومَ مِنْ مَقامِکَ وَ إِنِّی عَلَیْهِ لَقَوِیٌّ أَمِینٌ [39]

فرد نیرومندی از جنّ گفت: «من آن را نزد تو می‌آورم پیش از آنکه از جایگاهت برخیزی و من نسبت به این امر، توانا و امینم».

1

(نمل/ 39)

ابن‌عبّاس (رحمة الله علیه) - قالَ عِفْرِیتٌ مِنَ الْجِنِّ أَیْ مَارِدٌ قَوِیٌ.

ابن‌عبّاس (رحمة الله علیه) - قالَ عِفْرِیتٌ مِنَ الْجِنِّ؛ که فردی قوی بود.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص62

عدهًْ الداعی؛ ص59/ بحار الأنوار، ج14، ص122

آیه قالَ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتابِ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ فَلَمّا رَآهُ مُسْتَقِرّاً عِنْدَهُ قالَ هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّی لِیَبْلُوَنِی أَ أَشْکُرُ أَمْ أَکْفُرُ وَ مَنْ شَکَرَ فَإِنَّما یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَنْ کَفَرَ فَإِنَّ رَبِّی غَنِیٌ کَرِیمٌ [40]

[امّا] کسی که دانشی از کتاب (آسمانی) داشت گفت: «من پیش از آنکه چشم‌برهم‌زنی، آن را نزد تو خواهم آورد»! و هنگامی‌که [سلیمان] آن (تخت) را نزد خود ثابت و پابرجا دید گفت: «این از فضل پروردگار من است، تا مرا آزمایش‌کند که آیا شُکر او را به‌جا می‌آورم یا کفران می‌کنم؟! و هرکس شکرکند، به نفع خود شکر می‌کند؛ و هرکس کفران نماید [به خودش زیان ‌رسانده] چراکه پروردگار من، بی‌نیاز و بخشنده است».

[امّا] کسی که دانشی از کتاب آسمانی) داشت گفت: «من پیش از آنکه چشم‌برهم‌زنی، آن را نزد تو خواهم آورد»

1 -1

(نمل/ 40)

علی‌بن‌إبراهیم (رحمة الله علیه) - قَالَ آصَفُ‌بْنُ‌بَرْخِیَا أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ فَدَعَا اللَّهَ بِاسْمِهِ الْأَعْظَمِ فَخَرَجَ السَّرِیرُ مِنْ تَحْتِ کُرْسِیِّ سلیمان‌بن‌داود (علیه السلام).

علیّ‌بن‌ابراهیم (رحمة الله علیه) - پس آصف‌بن‌برخیا گفت: أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَن یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ سپس خدا را به اسم اعظم خواند، ناگهان تخت ملکه از زیر تخت سلیمان (علیه السلام) بیرون آمد.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص62

بحار الأنوار، ج14، ص110

1 -2

(نمل/ 40)

أمیرالمؤمنین (علیه السلام) - روی أَنَّ خَارِجِیّاً اخْتَصَمَ فِی رَجُلٍ آخَرَ إِلَی عَلِیٍّ (علیه السلام) فَحَکَمَ بَیْنَهُمَا، فَقَالَ الْخَارِجِیُّ لَا عَدَلْتَ فِی الْقَضِیَّهًِْ. فَقَالَ (علیه السلام) اخْسَأْ یَا عَدُوَّ اللَّهِ. فَاسْتَحَالَ {الْخَارِجِیُ} کَلْباً وَ طَارَ ثِیَابُهُ فِی الْهَوَاءِ، فَجَعَلَ یُبَصْبِصُ وَ تَدْمَعُ عَیْنَاهُ فَرَقَّ لَهُ وَ دَعَا لَهُ، فَأَعَادَهُ إِلَی حَالِ الْإِنْسَانِیَّهًِْ وَ تَرَاجَعَتْ مِنَ الْهَوَاءِ ثِیَابُهُ، فَقَالَ عَلِیٌّ (علیه السلام) إِنَّ آصَفَ وَصِیَّ سُلَیْمَانَ (علیه السلام) قَدْ صَنَعَ نَحْوَهُ فَقَصَّ اللَّهُ عَنْهُ {بِقَوْلِهِ} قالَ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتابِ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ أَیُّمَا أَکْرَمُ عَلَی اللَّهِ نَبِیُّکُمْ أَمْ سُلَیْمَانُ (علیه السلام) قَالُوا نَبِیُّنَا. فَقِیلَ لَهُ مَا حَاجَتُکَ فِی قِتَالِ مُعَاوِیَهًَْ إِلَی الْأَنْصَارِ قَالَ إِنَّمَا أَدْعُو هَؤُلَاءِ لِثُبُوتِ الْحُجَّهًِْ وَ کَمَالِ الْمِحْنَهًِْ، وَ لَوْ أُذِنَ لِی فِی الدُّعَاءِ بِهَلَاکِهِ لَمَا تَأَخَّرَ.

امام علی (علیه السلام) - یکی از خوارج با مرد دیگری دعوا کرد و نزد امام علی (علیه السلام) آمدند و حضرت (علیه السلام)، میان آنان به حکم خدا و پیامبر (صلی الله علیه و آله)، قضاوت کرد. امّا آن مرد خارجی گفت: «در قضاوت، عدالت به خرج ندادی»! حضرت (علیه السلام) فرمود: «دور شوای دشمن خدا»! پس آن مرد به صورت سگی درآمد و لباس‌هایش به هوا پرید. دم خود را تکان می‌داد و از چشمانش اشک می‌ریخت. حضرت (علیه السلام) به حال او دلسوزی نمود و دعا کرد، مجدّداً به صورت انسان برگشت و لباس‌هایش از هوا به تنش برگشتند. آنگاه علی (علیه السلام) فرمود: «آصف‌بن‌برخیا وصیّ حضرت سلیمان (علیه السلام) نیز مانند این کار را انجام داد چنانچه خداوند در کتابش از او نام برده و داستان او را به این صورت نقل‌کرده است که؛ قالَ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتابِ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ، آیا پیامبر (صلی الله علیه و آله) شما نزد خداوند گرامی‌تر است یا سلیمان (علیه السلام)»؟ گفتند: «پیامبر ما». به حضرت (علیه السلام) گفته شد [تو با این همه معجزات و قدرتی که داری] پس چه نیازی به جمع‌آوری سپاه داری تا با معاویه جنگ نمایی»؟ علی (علیه السلام) فرمود: «این‌ها را می‌خوانم تا حجّت تمام شود و امتحان به پایان برسد و اگر خداوند به من اجازه می‌داد که در مورد هلاکت معاویه دعا کنم، هرگز آن را به تأخیر نمی‌انداختم».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص62

بحار الأنوار، ج34، ص269/ الخرایج والجرایح، ج2، ص568/ نورالثقلین

ولایت و علم کتاب

1

(نمل/ 40)

الصّادق (علیه السلام) - قالَ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتابِ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ قَالَ فَفَرَّجَ أَبُوعَبْدِاللَّهِ (علیه السلام) بَیْنَ أَصَابِعِهِ فَوَضَعَهَا فِی صَدْرِهِ ثُمَّ قَالَ وَعِنْدَنَا وَ اللَّهِ عِلْمُ الْکِتَابِ کُلُّهُ.

امام صادق (علیه السلام) - قَالَ الَّذِی عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْکِتَابِ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَن یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ، انگشتان دست خود را از هم باز کرد و بر سینه‌ی خویش نهاد و فرمود: «به خدا سوگند! تمام عِلم کتاب نزد ماست».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص64

الکافی، ج1، ص229/ وسایل الشیعهًْ، ج27، ص181/ بحار الأنوار، ج26، ص170/ بصایرالدرجات، ص212/ تأویل الآیات الظاهرهًْ، ص243/ نورالثقلین

2

(نمل/ 40)

الصّادق (علیه السلام) - عن سَدِیرٍ قَالَ کُنْتُ أَنَا وَ أَبُوبَصِیرٍ وَ یَحْیَی الْبَزَّازُ وَ دَاوُدُ‌بْنُ‌کَثِیرٍ فِی مَجْلِسِ ابی‌عبدالله (علیه السلام) إِذْ خَرَجَ إِلَیْنَا وَ هُوَ مُغْضَبٌ فَلَمَّا أَخَذَ مَجْلِسَهُ قَالَ یَاعَجَباً لِأَقْوَامٍ یَزْعُمُونَ أَنَّا نَعْلَمُ الْغَیْبَ مَا یَعْلَمُ الْغَیْبَ إِلَّا اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ لَقَدْ هَمَمْتُ بِضَرْبِ جَارِیَتِی فُلَانَهًَْ فَهَرَبَتْ مِنِّی فَمَا عَلِمْتُ فِی أَیِّ بُیُوتِ الدَّارِ هِیَ قَالَ سَدِیرٌ فَلَمَّا أَنْ قَامَ مِنْ مَجْلِسِهِ وَ صَارَ فِی مَنْزِلِهِ دَخَلْتُ أَنَا وَ أَبُوبَصِیرٍ وَ مُیَسِّرٌ وَ قُلْنَا لَهُ جُعِلْنَا فِدَاکَ سَمِعْنَاکَ وَ أَنْتَ تَقُولُ کَذَا وَ کَذَا فِی أَمْرِ جَارِیَتِکَ وَ نَحْنُ نَعْلَمُ أَنَّکَ تَعْلَمُ عِلْماً کَثِیراً وَ لَا نَنْسُبُکَ إِلَی عِلْمِ الْغَیْبِ قَالَ فَقَالَ یَاسَدِیرُ أَ لَمْ تَقْرَأِ الْقُرْآنَ قُلْتُ بَلَی قَالَ فَهَلْ وَجَدْتَ فِیمَا قَرَأْتَ مِنْ کِتَابِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ قالَ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتابِ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ قَدْ قَرَأْتُهُ قَالَ فَهَلْ عَرَفْتَ الرَّجُلَ وَ هَلْ عَلِمْتَ مَا کَانَ عِنْدَهُ مِنْ عِلْمِ الْکِتَابِ قَالَ قُلْتُ أَخْبِرْنِی بِهِ قَالَ قَدْرُ قَطْرَهًٍْ مِنَ الْمَاءِ فِی الْبَحْرِ الْأَخْضَرِ فَمَا یَکُونُ ذَلِکَ مِنْ عِلْمِ الْکِتَابِ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ مَا أَقَلَّ هَذَا فَقَالَ یَا سَدِیرُ مَا أَکْثَرَ هَذَا أَنْ یَنْسِبَهُ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ إِلَی الْعِلْمِ الَّذِی أُخْبِرُکَ بِهِ یَا سَدِیرُ فَهَلْ وَجَدْتَ فِیمَا قَرَأْتَ مِنْ کِتَابِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ أَیْضاً قُلْ کَفی بِاللهِ شَهِیداً بَیْنِی وَ بَیْنَکُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ قَالَ قُلْتُ قَدْ قَرَأْتُهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ قَالَ أَ فَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتَابِ کُلُّهُ أَفْهَمُ أَمْ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتَابِ بَعْضُهُ قُلْتُ لَا بَلْ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتَابِ کُلُّهُ قَالَ فَأَوْمَأَ بِیَدِهِ إِلَی صَدْرِهِ وَ قَالَ عِلْمُ الْکِتَابِ وَ اللهِ کُلُّهُ عِنْدَنَا عِلْمُ الْکِتَابِ وَ اللهِ کُلُّهُ عِنْدَنَا.

امام صادق (علیه السلام) - سَدیر گوید: من و ابوبصیر و مُیسَّر و یحیی بزّاز و داوود رَقّی در مجلس امام صادق (علیه السلام) بودیم که امام (علیه السلام) برافروخته و خشمگین وارد گردید و وقتی جای خود نشست، فرمود: «در شگفتم از اقوامی که گمان می‌برند که ما آگاه به عِلم غیب هستیم! جز خدا کسی غیب نمی‌داند، می‌خواستم فلان زن خدمتکارم را بزنم که خود را از من پنهان کرد و نتوانستم دریابم در کدام اتاق خانه است» و چون از آن مجلس برخاست و عازم منزل گردید، من و ابوبصیر و مُیَسَّر بر وی وارد شده و عرض کردیم: «فدایتان شویم! آنچه را درباره‌ی زن خدمتکارتان فرمودید، شنیدیم و می‌دانیم که علم بسیاری داری که به غیب منسوب نیست». فرمود: «ای سدیر! مگر قرآن نخوانده‌ای»؟ عرض کردم: «فدایت شوم! قرآن را خوانده‌ایم». فرمود: «آیا آیه: قَالَ الَّذِی عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْکِتَابِ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَن یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ، را خوانده‌ای»؟ عرض کردم: «فدایت شوم! آن را خوانده‌ام». فرمود: «آیا آن مرد را شناختی و دانستی چه مقدار از عِلم کتاب نزد اوست»؟ عرض کردم: «آگاهم کنید تا بدانم». فرمود: «به‌اندازه‌ی یک قطره از باران بسیار در دریای سبز. این مقدار چه اندازه از علم کتاب را در بر می‌گیرد»؟ عرض کردم: «فدایت شوم! بسیار اندک». فرمود: «ای سدیر! این مقدار برای کسی که آن را به علمی که من تو را از آن باخبر می‌کنم منسوب نمی‌کند، چقدر زیاد است! ای سدیر! آیا همه‌ی آنچه را که در این آیه از کتاب خدا خوانده‌ای که می‌فرماید: بگو: «کافی است که خداوند، و کسی که علم کتاب [و آگاهی بر قرآن] نزد اوست، میان من و شما گواه باشند»! . (رعد/43) ». گفتم: «آن را خوانده‌ام، فدایت شوم». فرمود: «کسی که همه‌ی علم کتاب را دارد با فهم‌تر است یا کسی که جزئی از علم کتاب را دارد»؟ گفتم: «نه، بلکه آن که علم همه کتاب را دارد او بافهم‌تر است». سپس با دست خود اشاره به سینه‌اش کرده و فرمود: «به خدا علمِ کتاب نزد ما است، به خدا همه‌اش نزد ماست».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص64

الکافی، ج1، ص257/ بحار الأنوار، ج26، ص197/ البرهان

3

(نمل/ 40)

الرّسول (صلی الله علیه و آله) - عَن أَبِی‌سَعِیدٍ الْخُدْرِیِّ قَالَ: سَأَلْتُ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ جَلَّ ثَنَاؤُهُ قالَ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتابِ قَالَ ذَاکَ وَصِیُّ أَخِی سلیمان‌بن‌داود (علیه السلام) فَقُلْتُ لَهُ یَا رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) فَقَوْلُ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ قُلْ کَفی بِاللهِ شَهِیداً بَیْنِی وَ بَیْنَکُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ قَالَ ذَاکَ أَخِی عَلِیُّ‌بْنُ‌أَبِی‌طَالِبٍ (علیه السلام).

پیامبر (صلی الله علیه و آله) - ابوسعید خدری گوید: از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) درباره‌ی آیه: الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتابِ، سؤال کردم. فرمود: «او وصیّ برادرم سلیمان‌بن‌داوود (علیه السلام) بود». گفتم: «ای رسول خدا! گفتار دیگر خدای عزّوجلّ: بگو: «کافی است که خداوند، و کسی که علم کتاب [و آگاهی بر قرآن] نزد اوست، میان من و شما گواه باشند»! . (رعد/43) »؟ فرمود: «مقصود از آن برادرم علیّ‌بن‌ابی‌طالب (علیه السلام) است».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص64

بحار الأنوار، ج35، ص429/ الأمالی للصدوق، ص564؛ «شانه» بدل «ثنایه» / روضهًْ الواعظین، ج1، ص111/ البرهان/ وسایل الشیعهًْ، ج27، ص188/ نورالثقلین؛ «فقلت له یا رسول الله… ابی طالب» محذوف

4

(نمل/ 40)

الهادی (علیه السلام) - رَوَی الْعَیَّاشِیُّ فِی تَفْسِیرِهِ بِالْإِسْنَادِ قَالَ: الْتَقَی مُوسَی‌بْنُ‌مُحَمَّدِ‌بْنِ‌عَلِیِّ‌بْنِ‌مُوسَی (علیه السلام) وَ یَحْیَی‌بْنُ‌أَکْثَمَ فَسَأَلَهُ عَنْ مَسَائِلَ قَالَ فَدَخَلْتُ عَلَی أَخِی عَلِیِّ‌بْنِ‌مُحَمَّدٍ (علیه السلام) بَعْدَ أَنْ دَارَ بَیْنِی وَ بَیْنَهُ مِنَ الْمَوَاعِظِ حَتَّی انْتَهَیْتُ إِلَی طَاعَتِهِ فَقُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنَّ یَحْیَی بْنَ أَکْثَمَ سَأَلَنِی عَنْ مَسَائِلَ أُفْتِیهِ فِیهَا فَضَحِکَ فَقَالَ فَهَلْ أَفْتَیْتَهُ فِیهَا قُلْتُ لَا قَالَ وَ لِمَ قُلْتُ لَمْ أَعْرِفْهَا قَالَ وَ مَا هِیَ قُلْتُ قَالَ أَخْبِرْنِی عَنْ سُلَیْمَانَ (علیه السلام) أَکَانَ مُحْتَاجاً إِلَی عِلْمِ آصَفَ‌بْنِ‌بَرْخِیَا ثُمَّ ذَکَرَ الْمَسَائِلَ الْأُخَرَ قَالَ اکْتُبْ یَا أَخِی بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ سَأَلْتَ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ فِی کِتَابِهِ قالَ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتابِ فَهُوَ آصَفُ‌بْنُ‌بَرْخِیَا وَ لَمْ یَعْجِزْ سُلَیْمَانُ (علیه السلام) عَنْ مَعْرِفَهًِْ مَا عَرَفَهُ آصَفُ لَکِنَّهُ أَحَبَّ أَنْ یُعَرِّفَ أُمَّتَهُ مِنَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ أَنَّهُ الْحُجَّهًُْ مِنْ بَعْدِهِ وَ ذَلِکَ مِنْ عِلْمِ سُلَیْمَانَ (علیه السلام) أَوْدَعَهُ آصَفَ بِأَمْرِ اللَّهِ فَفَهَّمَهُ اللَّهُ ذَلِکَ لِئَلَّا یُخْتَلَفَ فِی إِمَامَتِهِ وَ دَلَالَتِهِ کَمَا فُهِّمَ سُلَیْمَانُ (علیه السلام) فِی حَیَاهًِْ دَاوُدَ (علیه السلام) لِیَتَعَرَّفَ إِمَامَتَهُ وَ نُبُوَّتَهُ مِنْ بَعْدِهِ لِتَأْکِیدِ الْحُجَّهًِْ عَلَی الْخَلْقِ.

امام هادی (علیه السلام) - عیاشی در تفسیر خود به صورت مستند روایت کرده و گفته است: موسی‌بن‌محمّدبن علی‌بن‌موسی و یحیی‌بن‌أکثم با هم دیدار کردند و یحیی درباره‌ی مسائلی از موسی (علیه السلام) سؤال پرسید، پس موسی (علیه السلام) گفت: «نزد برادرم علی‌بن‌محمّد (علیه السلام) رفتم و بعد از آنکه میان من و او بحث‌ها و مواعظی جریان پیدا کرد و در نهایت مطیع نظرات او شدم، به او گفتم: «فدایت شوم، یحیی‌بن‌أکثم درباره‌ی چند مسأله از من سؤال پرسیده و درخواست فتوی کرده است که حکم آن‌ها را برای او بیان کنم». پس خندید و گفت: «آیا فتوی دادی و حکم آن مسائل را برای او بیان کردی»؟ گفتم: «خیر». گفت: «چرا»؟ گفتم: «پاسخ آن مسائل را نمی‌دانستم». گفت: «و آن مسائل چه بودند»؟ گفتم: «یحیی خواست او را از این مسأله آگاه کنم که آیا سلیمان (علیه السلام) به علم و دانش آصف‌بن‌برخیا محتاج بود»؟ سپس مسائل دیگری را مطرح کرد، (علی‌بن‌محمّد) گفت: «بنویس‌ای برادرم، بسم الله الرحمن الرحیم در مورد این فرموده‌ی خداوند متعال: قالَ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتابِ که در کتابش ذکر شده است از من پرسیدی: «آن شخص آصف‌بن‌برخیا بوده و سلیمان از دانستن آنچه آصف می‌دانسته عاجز نبود، ولی چنین پسندیده که انس و جنّ آگاه باشند که آصف بعد از او حجّت است، و آن علم را نیز سلیمان به امر خداوند نزد او به ودیعه نهاد، و خداوند آصف را در این زمینه تفهیم کرد تا در امامت و روشنگری‌اش دچار اختلاف نشود، آنگونه که سلیمان (علیه السلام) را در زمان حیات داوود (علیه السلام) تفهیم کرد تا با امامت و نبوّتش بعد از پدر آشنا شود و این کار به خاطر تأکید حجّت بر مردم صورت گرفت».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص66

بحار الأنوار، ج14، ص127/ الاختصاص، ص90/ نورالثقلین؛ «معونه» بدل «معرفهًْ» / البرهان

5

(نمل/ 40)

السّجّاد (علیه السلام) - مَا بَعَثَ اللَّهُ نَبِیّاً إِلَّا أَعْطَاهُ مِنَ الْعِلْمِ بَعْضَهُ مَا خَلَا النَّبِیَّ (صلی الله علیه و آله) فَإِنَّهُ أَعْطَاهُ مِنَ الْعِلْمِ کُلَّهُ فَقَالَ تِبْیاناً لِکُلِّ شَیْءٍ وَ قَالَ کَتَبْنا لَهُ فِی الْأَلْواحِ مِنْ کُلِّ شَیْءٍ وَ قَالَ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتابِ وَ لَمْ یُخْبِرْ أَنَّ عِنْدَهُ عِلْمَ الْکِتَابِ وَ مَنْ لَا یَقَعُ مِنَ اللَّهِ عَلَی الْجَمِیعِ وَ قَالَ لِمُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله) أَوْرَثْنَا الْکِتابَ الَّذِینَ اصْطَفَیْنا مِنْ عِبادِنا فَهَذَا الْکُلُّ وَ نَحْنُ الْمُصْطَفَوْنَ وَ قَالَ النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله) فِیمَا سَأَلَ رَبَّهُ رَبِّ زِدْنِی عِلْماً فَهِیَ الزِّیَادَهًُْ الَّتِی عِنْدَنَا مِنَ الْعِلْمِ الَّذِی لَمْ یَکُنْ عِنْدَ أَحَدٍ مِنْ أَوْصِیَاءِ الْأَنْبِیَاءِ وَ لَا ذُرِّیَّهًِْ الْأَنْبِیَاءِ غَیْرِنَا فَبِهَذَا الْعِلْمِ عَلِمْنَا الْبَلَایَا وَ الْمَنَایَا وَ فَصْلَ الْخِطَابِ.

امام سجّاد (علیه السلام) - خداوند هیچ پیامبری را بر نیانگیخت مگر اینکه مقداری از علم را به او داد به جز پیامبر ما (صلی الله علیه و آله) به او تمام علم را داد و در قرآن فرموده: بیانگر همه چیز. (نحل/89). و در آیه دیگر: و برای او در الواح اندرزی از هر موضوعی نوشتیم. (اعراف/145). و فرموده است: الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتابِ نفرمود: کسی‌که دارای علم کتاب است بلکه فرموده است کسی که در نزد او مقداری از علم کتاب است ولی درباره‌ی حضرت محمّد (صلی الله علیه و آله) فرموده است: این کتاب (آسمانی) را به گروهی از بندگان برگزیده‌ی خود به میراث دادیم. (فاطر/32). این بیان مربوط به تمام علم است و ما آن خانواده‌ی برگزیده هستیم که در این آیه می‌فرماید: پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در تقاضای خود از خدا می‌گفت: پروردگارا! علم مرا افزون کن! . (طه/114). این همان افزایشی است که در نزد ماست که در اختیار هیچ‌یک از اوصیای انبیاء (علیهم السلام) و نه بازماندگان آن‌ها جز ما بوده است با همین علم ما از بلاها و مرگ‌ومیرها و حق و باطل‌ها اطّلاع داریم.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص66

بحار الأنوار، ج26، ص64/ فرات الکوفی، ص145

6

(نمل/ 40)

الصّادق (علیه السلام) - عَن ابْنِ‌أُذَیْنَهًَْ عَنْ أَبِی‌عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَال: الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ هُوَ أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) وَ سُئِلَ عَنِ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتابِ أَعْلَمُ أَمِ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ فَقَالَ مَا کَانَ عِلْمُ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتابِ عِنْدَ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ إِلَّا بِقَدْرِ مَا تَأْخُذُ الْبَعُوضَهًُْ بِجَنَاحِهَا مِنْ مَاءِ الْبَحْرِ وَ قَالَ أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) أَلَا إِنَّ الْعِلْمَ الَّذِی هَبَطَ بِهِ آدَمُ مِنَ السَّمَاءِ إِلَی الْأَرْضِ وَ جَمِیعَ مَا فُضِّلَتْ بِهِ النَّبِیُّونَ إِلَی خَاتَمِ النَّبِیِّینَ فِی عِتْرَهًِْ خَاتَمِ النَّبِیِّینَ.

امام صادق (علیه السلام) - ابن‌اذنیه نقل می‌کند: امام صادق (علیه السلام) فرمود: کسی که علم کتاب [و آگاهی بر قرآن] نزد اوست. (رعد/43)، امیرالمؤمنین (علیه السلام) است. از آن جناب سؤال شد: «کسی که دارای علم کتاب است داناتر است یا کسی که مقداری از علم کتاب را دارد»؟ فرمود: «نسبت علم کسی که مقداری از علم کتاب را دارد به کسی که علم کتاب را دارد، نیست مگر به اندازه‌ای که یک پشه از آب دریا با بال خود بر می‌دارد. امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود: «تمام دانشی را که آدم از آسمان به زمین فرود آورد و همه‌ی امتیازات علمی پیامبران تا خاتم انبیاء، در اختیار عترت پیامبر خاتم (صلی الله علیه و آله) است».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص66

بحار الأنوار، ج26، ص160/ بحار الأنوار، ج35، ص429؛ «و قال امیرالمؤمنین صلوات… النبیین» محذوف

7

(نمل/ 40)

الصّادق (علیه السلام) - عَن عَلِیِّ‌بْنِ‌إِسْمَاعِیلَ عَنْ بَعْضِ رِجَالِهِ قَالَ: قَالَ أَبُوعَبْدِاللَّهِ (علیه السلام) لِرَجُلٍ تَمَصُّونَ الثِّمَادَ وَ تَدَعُونَ النَّهَرَ الْأَعْظَمَ فَقَالَ الرَّجُلُ مَا تَعْنِی بِهَذَا یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَقَالَ عِلْمُ النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله) عِلْمُ النَّبِیِّینَ بِأَسْرِهِ وَ أَوْحَی اللَّهُ إِلَی مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله) فَجَعَلَهُ مُحَمَّدٌ عِنْدَ عَلِیٍّ (علیه السلام) فَقَالَ لَهُ الرَّجُلُ فَعَلِیٌّ أَعْلَمُ أَوْ بَعْضُ الْأَنْبِیَاءِ فَنَظَرَ أَبُوعَبْدِاللَّهِ (علیه السلام) إِلَی بَعْضِ أَصْحَابِهِ فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ یَفْتَحُ مَسَامِعَ مَنْ یَشَاءُ أَقُولُ لَهُ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) جَعَلَ ذَلِکَ کُلَّهُ عِنْدَ عَلِیٍّ (علیه السلام) فَیَقُولُ عَلِیٌّ (علیه السلام) أَعْلَمُ أَوْ بَعْضُ الْأَنْبِیَاءِ و فی الخرائج و الجرائح مُرْسَلًا مِثْلَهُ وَ زَادَ فِی آخِرِهِ وَ تَلَا قالَ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتابِثُمَّ فَرَّقَ بَیْنَ أَصَابِعِهِ فَوَضَعَهَا عَلَی صَدْرِهِ وَ قَالَ عِنْدَنَا وَ اللَّهِ عِلْمُ الْکِتَابِ کُلُّهُ.

امام صادق (علیه السلام) - علی‌بن‌اسماعیل از یکی از علمای رجال نقل می‌کند: امام صادق (علیه السلام) به شخصی فرمود: «شما یک ذرّه آب را می‌مکید و آب نهر بزرگ را رها می‌کنید». آن مرد گفت: «منظور شما از این حرف چیست»؟ فرمود: «علم پیامبر (صلی الله علیه و آله)، علم تمام پیامبران است و خدا به او وحی کرد حضرت محمّد (صلی الله علیه و آله) آن را در اختیار علی (علیه السلام) گذاشت». عرض کرد: «علی (علیه السلام) داناتراست یا بعضی از انبیاء (علیهم السلام) «؟ حضرت صادق (علیه السلام) به یکی از یاران خود نگاه کرده، فرمود: «خدا گوش دل هرکه را بخواهد باز می‌کند»، من می‌گویم: «پیامبر (صلی الله علیه و آله) تمام علوم را در اختیار علی (علیه السلام) گذاشت». او می‌گوید: علی (علیه السلام) داناتر است یا بعضی از انبیاء (علیهم السلام) »؟ در خرایج و حرایج آمده که آنگاه این آیه را تلاوت فرمود؛ قالَ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتابِ، بعد انگشتانش را از هم گشود و به سینه‌اش گذاشت و گفت: «به خدا سوگند تمام علم کتاب نزد ماست»!

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص68

بحار الأنوار، ج26، ص195؛ «و فی الخرایج… کله» محذوف/ الخرایج والجرایح، ج2، ص796

8

(نمل/ 40)

الکاظم (علیه السلام) - عَنْ عُمَرَ‌بْنِ‌وَاقِدٍ قَالَ إِنَّ هَارُونَ الرَّشِیدَ لَمَّا ضَاقَ صَدْرُهُ مِمَّا کَانَ یَظْهَرُ لَهُ مِنْ فَضْلِ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ (علیه السلام) وَ مَا کَانَ یَبْلُغُهُ عَنْهُ مِنْ قَوْلِ الشِّیعَهًِْ بِإِمَامَتِهِ وَ اخْتِلَافِهِمْ فِی السِّرِّ إِلَیْهِ بِاللَّیْلِ وَ النَّهَارِ خَشِیَهُ عَلَی نَفْسِهِ وَ مُلْکِهِ فَفَکَّرَ فِی قَتْلِهِ بِالسَّمِّ… إِنَّ سَیِّدَنَا مُوسَی (علیه السلام) دَعَا بِالْمُسَیَّبِ وَ ذَلِکَ قَبْلَ وَفَاتِهِ بِثَلَاثَهًِْ أَیَّامٍ وَ کَانَ مُوَکَّلًا بِهِ فَقَالَ لَهُ: یَا مُسَیَّبُ! فَقَالَ: لَبَّیْکَ یَا مَوْلَایَ. قَالَ: إِنِّی ظَاعِنٌ فِی هَذِهِ اللَّیْلَهًِْ إِلَی الْمَدِینَهًِْ مَدِینَهًِْ جَدِّی رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) لِأَعْهَدَ إِلَی عَلِیٍّ ابْنِی مَا عَهِدَهُ إِلَیَّ أَبِی وَ أَجْعَلَهُ وَصِیِّی وَ خَلِیفَتِی وَ آمُرَهُ بِأَمْرِی. قَالَ الْمُسَیَّبُ فَقُلْتُ: یَا مَوْلَایَ کَیْفَ تَأْمُرُنِی أَنْ أَفْتَحَ لَکَ الْأَبْوَابَ وَ أَقْفَالَهَا وَ الْحَرَسُ مَعِی عَلَی الْأَبْوَابِ؟ فَقَالَ یَا مُسَیَّبُ ضَعُفَ یَقِینُکَ فِی اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ وَ فِینَا؟ فَقُلْتُ: لَا یَا سَیِّدِی. قَالَ: فَمَهْ؟ قُلْتُ: یَا سَیِّدِی ادْعُ اللَّهَ أَنْ یُثَبِّتَنِی. فَقَالَ: اللَّهُمَّ ثَبِّتْهُ. ثُمَّ قَالَ: إِنِّی أَدْعُو اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ بِاسْمِهِ الْعَظِیمِ الَّذِی دَعَا بِهِ آصَفُ حَتَّی جَاءَ بِسَرِیرِ بِلْقِیسَ فَوَضَعَهُ بَیْنَ یَدَیْ سُلَیْمَانَ (علیه السلام) قَبْلَ ارْتِدَادِ طَرْفِهِ إِلَیْهِ حَتَّی یَجْمَعَ بَیْنِی وَ بَیْنَ ابْنِی عَلِیٍّ بِالْمَدِینَهًِْ. قَالَ الْمُسَیَّبُ: فَسَمِعْتُهُ (علیه السلام) یَدْعُو فَفَقَدْتُهُ عَنْ مُصَلَّاهُ فَلَمْ أَزَلْ قَائِماً عَلَی قَدَمَیَّ حَتَّی رَأَیْتُهُ قَدْ عَادَ إِلَی مَکَانِهِ وَ أَعَادَ الْحَدِیدَ إِلَی رِجْلَیْهِ فَخَرَرْتُ لِلَّهِ سَاجِداً لِوَجْهِی شُکْراً عَلَی مَا أَنْعَمَ بِهِ عَلَیَّ مِنْ مَعْرِفَتِهِ.

امام کاظم (علیه السلام) - عمربن‌واقد نقل کرده، وقتی هارون الرّشید فضایل موسی‌بن‌جعفر (علیه السلام) ¬را می‌شنید و به او خبر -می¬رسید که شیعیان ایشان را امام می¬دانند و شب و روز، پنهانی به محضر ایشان رفت و آمد می¬کنند، بر جان و سلطنت خویش بیمناک شد و به فکر کشتن ایشان افتاد… بعد سرور ما موسی (علیه السلام)، سه روز قبل از وفاتشان، مسیّب که وکیل امورشان بود را خواست و به او فرمود: «ای مسیّب»! گفت: «در خدمتم‌ای مولای من»! فرمود: «من امشب عازم مدینه هستم، همان مدینه‌ی جدم رسول خدا (صلی الله علیه و آله)، تا آنچه را پدرم با من عهد کرده بود، با پسرم علی (علیه السلام) عهد کنم و او را وصی و جانشین خود قرار دهم و امور خود را به او بسپارم». مسیب نقل کرده، عرض کردم: «چطور به من امر می¬کنید که درها و قفل¬های آن‌ها را باز کنم و حال آن¬که نگهبانان جلوی درها ایستاده¬اند»؟ فرمود: «ای مسیّب! مگر یقین تو درباره‌ی خداوند عزّوجلّ و ما ضعیف است»؟ عرض کردم: «نه‌ای سرور من». فرمود: «پس این چه بود که گفتی»؟ گفتم: «سرور من! از خدا بخواهید مرا ثابت¬قدم بدارد». فرمود: «خدایا او را ثابت قدم بدار»! آن¬گاه فرمود: «من خداوند عزّوجلّ را با همان اسم اعظمی که عاصف خواند و تخت بلقیس را قبل از چشم به هم زدنی آورد و در مقابل سلیمان گذاشت می¬خوانم، تا خداوند مرا پیش فرزندم علی (علیه السلام) در مدینه ببرد». مسیب نقل کرده، شنیدم که ایشان دعایی کرد و ناگاه متوجّه شدم در محل نماز خود نیست؛ همان جا ایستادم تا به جای خود بازگشت و دوباره غل و زنجیرها را به پاهایش بست. من به شکرانه‌ی نعمت معرفت امام که خدا به من ارزانی کرده بود، به سجده افتادم».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص68

بحار الأنوار، ج48، ص224

9

(نمل/ 40)

الکاظم (علیه السلام) - عَنْ یَعْقُوبَ‌بْنِ‌جَعْفَرٍ قَالَ: کُنْتُ عِنْدَ أَبِی‌إِبْرَاهِیمَ (علیه السلام) وَ أَتَاهُ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ نَجْرَانَ الْیَمَنِ مِنَ الرُّهْبَانِ وَ مَعَهُ رَاهِبَهًٌْ فَاسْتَأْذَنَ لَهُمَا الْفَضْلُ بْنُ سَوَّارٍ فَقَالَ لَهُ إِذَا کَانَ غَداً فَأْتِ بِهِمَا عِنْدَ بِئْرِ أُمِّ خَیْرٍ قَالَ فَوَافَیْنَا مِنَ الْغَدِ فَوَجَدْنَا الْقَوْمَ قَدْ وَافَوْا فَأَمَرَ بِخَصَفَهًِْ بَوَارِیَّ ثُمَّ جَلَسَ وَ جَلَسُوا فَبَدَأَتِ الرَّاهِبَهًُْ بِالْمَسَائِلِ فَسَأَلَتْ عَنْ مَسَائِلَ کَثِیرَهًٍْ کُلَّ ذَلِکَ یُجِیبُهَا وَ سَأَلَهَا أَبُو إِبْرَاهِیمَ (علیه السلام) عَنْ أَشْیَاءَ لَمْ یَکُنْ عِنْدَهَا فِیهِ شَیْءٌ ثُمَّ أَسْلَمَتْ ثُمَّ أَقْبَلَ الرَّاهِبُ یَسْأَلُهُ فَکَانَ یُجِیبُهُ فِی کُلِّ مَا یَسْأَلُهُ فَقَالَ الرَّاهِبُ قَدْ کُنْتُ قَوِیّاً عَلَی دِینِی وَ مَا خَلَّفْتُ أَحَداً مِنَ النَّصَارَی فِی الْأَرْضِ یَبْلُغُ مَبْلَغِی فِی الْعِلْمِ وَ لَقَدْ سَمِعْتُ بِرَجُلٍ فِی الْهِنْدِ إِذَا شَاءَ حَجَّ إِلَی بَیْتِ الْمَقْدِسِ فِی یَوْمٍ وَ لَیْلَهًٍْ ثُمَّ یَرْجِعُ إِلَی مَنْزِلِهِ بِأَرْضِ الْهِنْدِ فَسَأَلْتُ عَنْهُ بِأَیِّ أَرْضٍ هُوَ فَقِیلَ لِی إِنَّهُ بِسُبْذَانَ وَ سَأَلْتُ الَّذِی أَخْبَرَنِی فَقَالَ هُوَ عَلِمَ الِاسْمَ الَّذِی ظَفِرَ بِهِ آصَفُ صَاحِبُ سُلَیْمَانَ (علیه السلام) لَمَّا أَتَی بِعَرْشِ سَبَإٍ وَ هُوَ الَّذِی ذَکَرَهُ اللَّهُ لَکُمْ فِی کِتَابِکُمْ وَ لَنَا مَعْشَرَ الْأَدْیَانِ فِی کُتُبِنَا فَقَالَ لَهُ أَبُو إِبْرَاهِیمَ (علیه السلام) فَکَمْ لِلَّهِ مِنِ اسْمٍ لَا یُرَدُّ فَقَالَ الرَّاهِبُ الْأَسْمَاءُ کَثِیرَهًٌْ فَأَمَّا الْمَحْتُومُ مِنْهَا الَّذِی لَا یُرَدُّ سَائِلُهُ فَسَبْعَهًٌْ.

امام کاظم (علیه السلام) - یعقوب‌بن‌جعفر گوید: خدمت امام کاظم (علیه السلام) بودم مردی از راهبان نجران یمن به همراه زنی راهب خدمت آن جناب رسیده فضل‌بن‌سوار برای آن‌ها اجازه خواست امام (علیه السلام) فرمود: «فردا صبح آن‌ها را بیاور کنار چاه معروف بام خیر». فردا صبح که ما رفتیم کنار چاه‌ام خیر دیدیم هر دو آمده‌اند؛ امام (علیه السلام) دستور داد حصیری گستردند روی آن نشستند، ابتدا زن راهب سؤال‌هایی‌کرد که امام (علیه السلام) همه‌ی آن‌ها را جواب داد. حضرت موسی‌بن‌جعفر (علیه السلام) از او چند سؤال‌کرد و نتوانست جواب بگوید، مسلمان شد مرد راهب شروع به سؤال کرد هرچه پرسید امام (علیه السلام) جواب داد. راهب گفت: «من اطّلاعات زیادی در دین خود داشتم و کسی از نصاری به من نمی‌رسید شنیدم مردی در هند هست که هروقت اراده کند در عرض یک شبانه‌روز به زیارت بیت‌المقدس می‌رود و دوباره به هند برمی‌گردد. آدرس او را پرسیدم، گفتند: «در سندان هند ساکن است». پرسیدم: «به چه وسیله‌ای این همه راه را به یک شبانه‌روز می‌پیماید»؟ گفت: «او همان اسم اعظمی که عاصف‌بن‌برخیا وزیر سلیمان (علیه السلام) داشت موقعی که تخت ملکه‌ی سبا را آورد می‌داند». همان جریانی که خداوند در کتاب شما یادآوری‌کرده و در کتاب ما نیز ذکر شده. حضرت موسی‌بن‌جعفر (علیه السلام) پرسید: «خداوند چند اسم دارد که اگر او را به آن نام‌ها بخواند دعایش رد نمی‌شود»؟ راهب گفت: «اسم‌ها زیاد است امّا آنچه دعا به‌وسیله‌ی آن‌ها رد نمی‌گردد هفت اسم است».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص68

الکافی؛ ج1، ص481/ نورالثقلین

10

(نمل/ 40)

الصّادق (علیه السلام) - عَنْ هَارُونَ‌بْنِ‌الْجَهْمِ عَنْ رَجُلٍ مِنْ أَصْحَابِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) لَمْ أَحْفَظْ اسْمَهُ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) یَقُولُ إِنَّ عِیسَی ابْنَ مَرْیَمَ (علیه السلام) أُعْطِیَ حَرْفَیْنِ کَانَ یَعْمَلُ بِهِمَا وَ أُعْطِیَ مُوسَی (علیه السلام) أَرْبَعَهًَْ أَحْرُفٍ وَ أُعْطِیَ إِبْرَاهِیمُ (علیه السلام) ثَمَانِیَهًَْ أَحْرُفٍ وَ أُعْطِیَ نُوحٌ (علیه السلام) خَمْسَهًَْ عَشَرَ حَرْفاً وَ أُعْطِیَ آدَمُ (علیه السلام) خَمْسَهًًْ وَ عِشْرِینَ حَرْفاً وَ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَی جَمَعَ ذَلِکَ کُلَّهُ لِمُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله) وَ إِنَّ اسْمَ اللَّهِ الْأَعْظَمَ ثَلَاثَهًٌْ وَ سَبْعُونَ حَرْفاً أُعْطِیَ مُحَمَّدٌ (صلی الله علیه و آله) اثْنَیْنِ وَ سَبْعِینَ حَرْفاً وَ حُجِبَ عَنْهُ حَرْفٌ وَاحِد.

امام صادق (علیه السلام) - هارون‌بن‌جهم از مردی از شیعیان امام صادق (علیه السلام) نقل می‌کند: شنیدم که امام صادق (علیه السلام) می‌فرماید: عیسی‌بن‌مریم (علیه السلام) دو حرف از حروف اعظم خدا را می‌دانست و آن‌ها را به‌کار می‌برد و به موسی (علیه السلام) چهار حرف داده شد و به ابراهیم (علیه السلام) هشت حرف داده شد و به نوح (علیه السلام) پانزده حرف داده شد و به آدم (علیه السلام) بیست‌وپنج حرف داده شد و خداوند متعال مجموعه‌ی این حروف را یکجا برای محمّد (صلی الله علیه و آله) جمع کرده است و اسم اعظم، هفتادوسه حرف است که هفتادودو حرف آن به محمّد (صلی الله علیه و آله) داده شده است و فقط یک حرف از او بازداشته شد.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص70

الکافی؛ ج1، ص230/ البرهان

11

(نمل/ 40)

أمیرالمؤمنین (علیه السلام) - سَلْمَانَ الْفَارِسِیِّ (رحمة الله علیه) قَالَ قَالَ لِی أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) یَا سَلْمَانُ (رحمة الله علیه) الْوَیْلُ کُلُّ الْوَیْلِ لِمَنْ لَا یَعْرِفُ لَنَا حَقَّ مَعْرِفَتِنَا وَ أَنْکَرَ فَضْلَنَا یَا سَلْمَانُ (رحمة الله علیه) أَیُّمَا أَفْضَلُ مُحَمَّدٌ (صلی الله علیه و آله) أَوْ سُلَیْمَانُ بْنُ دَاوُدَ (علیه السلام) قَالَ سَلْمَانُ (رحمة الله علیه) فَقُلْتُ بَلْ مُحَمَّدٌ (صلی الله علیه و آله) فَقَالَ یَا سَلْمَانُ (رحمة الله علیه) هَذَا آصَفُ بْنُ بَرْخِیَا قَدَرَ أَنْ یَحْمِلَ عَرْشَ بِلْقِیسَ مِنْ سَبَإٍ إِلَی فَارِسَ فِی طَرْفَهًِْ عَیْنٍ وَ عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتابِ وَ لَا أَقْدِرُ أَنَا وَ عِنْدِی عِلْمُ أَلْفِ کِتَابٍ أَنْزَلَ اللَّهُ مِنْهَا عَلَی شَیْثِ بْنِ آدَمَ (علیه السلام) خَمْسِینَ صَحِیفَهًًْ وَ عَلَی إِدْرِیسَ النَّبِیِّ ثَلَاثِینَ صَحِیفَهًًْ وَ عَلَی إِبْرَاهِیمَ الْخَلِیلِ (علیه السلام) عِشْرِینَ صَحِیفَهًًْ وَ عِلْمُ التَّوْرَاهًِْ وَ عِلْمُ الْإِنْجِیلِ وَ الزَّبُورِ وَ الْفُرْقَانِ قُلْتُ صَدَقْتَ یَا سَیِّدِی فَقَالَ اعْلَمْ یَا سَلْمَانُ (رحمة الله علیه) إِنَّ الشَّاکَّ فِی أُمُورِنَا وَ عُلُومِنَا کَالْمُمْتَرِی فِی مَعْرِفَتِنَا وَ حُقُوقِنَا وَ قَدْ فَرَضَ اللَّهُ تَعَالَی وَلَایَتَنَا فِی کِتَابِهِ فِی غَیْرِ مَوْضِعٍ وَ بَیَّنَ فِیهِ مَا وَجَبَ الْعَمَلُ بِهِ وَ هُوَ مَکْشُوفٌ.

امام علی (علیه السلام) - سلمان (رحمة الله علیه) گوید: امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود: «سلمان! وای و تمام اندوه، مال کسی است که عارف به‌حقّ معرفت ما نباشد و منکر فضل ما باشد. ای سلمان (رحمة الله علیه)! کدام‌یک از این دو افضل هستند؛ حضرت محمّد (صلی الله علیه و آله) یا سلیمان‌بن‌داوود (علیه السلام)»؟ سلمان (رحمة الله علیه) گفت: «نه! محمّد (صلی الله علیه و آله) افضل است». فرمود: «اینکه عاصف‌بن‌برخیا توانست که تخت بلقیس را از فارس به سبا در یک چشم‌به‌هم‌زدن ببرد با اینکه در نزد او مقداری از علم کتاب بود من نمی‌توانم چندین برابر آن انجام دهم با اینکه نزد من هزار کتاب است، خداوند بر شیث پسر آدم (علیه السلام) پنجاه صحیفه فرستاد و بر ادریس (علیه السلام) سی صحیفه و بر ابراهیم خلیل (علیه السلام) بیست و تورات و انجیل و زبور و فرقان». عرض کردم: «صحیح می‌فرمایید سرورم»! فرمود: «سلمان (رحمة الله علیه)! کسی که شک در امور و علوم ما داشته باشد مانند شخصی است که معرفت و حقوق ما را مسخره کند؛ خداوند ولایت ما را در چند جای قرآن واجب نموده و آشکارا عمل به آن را واجب نموده و این مطلب واضح است».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص70

تأویل الآیات الظاهرهًْ، ص244

12

(نمل/ 40)

الصّادق (علیه السلام) - أَنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَی جَعَلَ اسْمَهُ الْأَعْظَمَ عَلَی ثَلَاثَهًٍْ وَ سَبْعِینَ حَرْفاً، فَأَعْطَی آدَمَ (علیه السلام) خَمْسَهًًْ وَ عِشْرِینَ حَرْفاً، وَ أَعْطَی نُوحاً (علیه السلام) مِنْهَا خَمْسَهًَْ عَشَرَ حَرْفاً، وَ أَعْطَی إِبْرَاهِیمَ (علیه السلام) مِنْهَا ثَمَانِیَهًَْ أَحْرُفٍ، وَ أَعْطَی مُوسَی (علیه السلام) مِنْهَا أَرْبَعَهًَْ أَحْرُفٍ، وَ أَعْطَی عِیسَی (علیه السلام) مِنْهَا حَرْفَیْنِ، فَکَانَ یُحْیِی بِهَا الْمَوْتَی وَ یُبْرِئُ الْأَکْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ وَ أَعْطَی مُحَمَّداً (صلی الله علیه و آله) اثْنَیْنِ وَ سَبْعِینَ حَرْفاً، وَ احْتَجَبَ بِحَرْفٍ لِئَلَّا یَعْلَمَ أَحَدٌ مَا فِی نَفْسِهِ وَ یَعْلَمُ مَا فِی أَنْفُسِ الْعِبَاد.

امام صادق (علیه السلام) - خداوند اسم اعظم خود را بر هفتادوسه حرف قرار داده است، سپس بیست‌وپنج حرف آن به آدم (علیه السلام) داده شد و پانزده حرف آن به نوح (علیه السلام) داده شد و هشت حرف آن به ابراهیم (علیه السلام) داده شد و چهار حرف به موسی (علیه السلام) داده شد و دو حرف آن به عیسی (علیه السلام) داده شد که با آن‌ها مردگان را زنده می‌کرد و کور مادرزاد و جذامی را شفا می‌داد و هفتادودو حرف آن به محمّد (صلی الله علیه و آله) شد و یک حرف را برای خود نگاه داشت تا کسی از درون او و بندگان او آگاه نشود.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص72

مختصر البصایر؛ ص335/ البرهان

13

(نمل/ 40)

الباقر (علیه السلام) - عَنْ عُمَرَبْنِ‌حَنْظَلَهًَْ فَقَالَ: قُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ (علیه السلام): إِنِّی أَظُنُ أَنَ لِی عِنْدَکَ مَنْزِلَهًًْ. قَالَ: أَجَلْ. قَالَ: قُلْتُ: فَإِنَّ لِی إِلَیْکَ حَاجَهًًْ. قَالَ: وَ مَا هِیَ؟ قَالَ: قُلْتُ: تُعَلِّمُنِی الِاسْمَ الْأَعْظَمَ. قَالَ: وَ تُطِیقُهُ؟ قُلْتُ: نَعَمْ. قَالَ: فَادْخُلِ الْبَیْتَ. قَالَ: فَدَخَلَ الْبَیْتَ فَوَضَعَ أَبُوجَعْفَرٍ (علیه السلام) یَدَهُ عَلَی الْأَرْضِ فَأَظْلَمَ الْبَیْتُ فَأَرْعَدَتْ فَرَائِصُ عُمَرَ فَقَالَ: مَا تَقُولُ أُعَلِّمُکَ فَقَالَ: لَا. قَالَ: فَرَفَعَ یَدَهُ فَرَجَعَ الْبَیْتُ کَمَا کَانَ.

امام باقر (علیه السلام) - عمربن‌حنظله گوید: به امام باقر (علیه السلام) عرض کردم: «من گمان دارم که نزد شما از منزلتی برخوردارم». فرمود: «بلی»! گفتم: «حاجتی از شما دارم». فرمود: «آن چیست»؟ عرض کردم: «اینکه اسم اعظم را به من بیاموزی». فرمود: «آیا تحمّل آن را داری»؟ عرض کردم: «بلی»! فرمود: «داخل خانه شو». چون وارد خانه شدم، امام باقر (علیه السلام) دست خود را بر زمین گذاشت. ناگهان خانه تاریک شد و چنان لرزه بر بدنم مستولی شد که مرگ خود را به چشم دیدم. دراین‌هنگام امام (علیه السلام) فرمود: «چه می‌گویی؟ به تو بیاموزم»؟ عرض کردم: «خیر»! پس دست از روی زمین برداشت و اوضاع خانه به حالت اوّل بازگشت.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص72

بحار الأنوار، ج27، ص27/ البرهان

14

(نمل/ 40)

الباقر (علیه السلام) - عَنْ أَبِی بَصِیرٍ وَ زُرَارَهًَْ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ (علیه السلام) قَالَ: مَا زَادَ الْعَالِمُ عَلَی النَّظَرِ إِلَی مَا خَلْفَهُ وَ مَا بَیْنَ یَدَیْهِ مَدَّ بَصَرِهِ ثُمَّ نَظَرَ إِلَی سُلَیْمَانَ (علیه السلام) ثُمَّ مَدَّ بِیَدِهِ فَإِذَا هُوَ مُمَثَّلٌ بَیْنَ یَدَیْهِ.

امام باقر (علیه السلام) - زراره گوید: امام باقر (علیه السلام) فرمود: «آن عالِم آصف‌بن‌برخیا جز نگاهی به پس‌وپیش خود نکرد، سپس نظری به سلیمان (علیه السلام) انداخت و آنگاه دستش را دراز کرد و ناگهان تخت در پیش روی او حاضر بود».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص72

بحار الأنوار، ج14، ص110/ البرهان

15

(نمل/ 40)

الصّادق (علیه السلام) - عَنْ زُرَارَهًَْ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) یَقُولُ: مَا زَادَ صَاحِبُ سُلَیْمَانَ (علیه السلام) عَلَی أَنْ قَالَ بِإِصْبَعِهِ هَکَذَا فَإِذَا هُوَ قَدْ جَاءَ بَعَرْشِ صَاحِبَهًِْ سَبَإٍ فَقَالَ لَهُ حُمْرَانُ: کَیْفَ هَذَا أَصْلَحَکَ اللَّهُ؟ فَقَالَ إِنَّ أَبِی کَانَ یَقُولُ إِنَّ الْأَرْضَ طُوِیَتْ لَهُ إِذَا أَرَادَ طَوَاهَا.

امام صادق (علیه السلام) - از امام صادق (علیه السلام) شنیدم که می¬گوید: «جنّی که نزد سلیمان (علیه السلام) بود به محض اینکه با انگشتش اشاره کرد تخت ملکه سبأ را حاضر کرد، پس حمران به امام گفت: «خداوند تو را اصلاح گرداند چگونه چنین چیزی ممکن است»؟ امام پاسخ داد: «پدرم می¬گفت: اگر جنّی بخواهد می¬تواند زمین را درهم پیچد».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص72

بحار الأنوار، ج14، ص110/ البرهان

16

(نمل/ 40)

أمیرالمؤمنین (علیه السلام) - {رُوِیَ أَنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیّاً (علیه السلام) کَانَ جَالِساً فِی الْمَسْجِدِ إِذْ دَخَلَ عَلَیْهِ رَجُلَانِ فَاخْتَصَمَا إِلَیْهِ ...} قَالَ (علیه السلام): أَ مَا تَعْلَمُونَ أَنَّ آصَفَ بْنَ بَرْخِیَا وَصِیَّ سُلَیْمَانَ بْنِ دَاوُدَ (علیه السلام) قَدْ صَنَعَ مَا هُوَ قَرِیبٌ مِنْ هَذَا الْأَمْرِ فَقَصَ اللَّهُ جَلَّ اسْمُهُ قِصَّتَهُ حَیْث یَقُولُ: أَیُّکُمْ یَأْتِینِی بِعَرْشِها قَبْلَ أَنْ یَأْتُونِی مُسْلِمِینَ* قالَ عِفْرِیتٌ مِنَ الْجِنِّ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ تَقُومَ مِنْ مَقامِکَ وَ إِنِّی عَلَیْهِ لَقَوِیٌّ أَمِینٌ* قالَ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتابِ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِنْدَهُ قالَ هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّی لِیَبْلُوَنِی أَ أَشْکُرُ أَمْ أَکْفُرُ إِلَی آخِرِ الْآیَهًِْ فَأَیُّمَا أَکْرَمُ عَلَی اللَّهِ

نَبِیُّکُمْ أَمْ سُلَیْمَانُ (علیه السلام) فَقَالُوا بَلْ نَبِیُّنَا أَکْرَمُ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام). قَالَ: فَوَصِیُّ نَبِیِّکُمْ أَکْرَمُ مِنْ وَصِیِّ سُلَیْمَانَ (علیه السلام) وَ إِنَّمَا کَانَ عِنْدَ وَصِیِّ سُلَیْمَانَ (علیه السلام) مِنِ اسْمِ اللَّهِ الْأَعْظَمِ حَرْفٌ وَاحِدٌ فَسَأَلَ اللَّهَ جَلَّ اسْمُهُ فَخَسَفَ لَهُ الْأَرْضَ مَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ سَرِیرِ بِلْقِیسَ فَتَنَاوَلَهُ فِی أَقَلَّ مِنْ طَرْفِ الْعَیْنِ وَ عِنْدَنَا مِنِ اسْمِ اللَّهِ الْأَعْظَمِ اثْنَانِ وَ سَبْعُونَ حَرْفاً وَ حَرْفٌ عِنْدَ اللَّهِ تَعَالَی اسْتَأْثَرَ بِهِ دُونَ خَلْقِهِ. فَقَالُوا لَهُ: یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) فَإِذَا کَانَ هَذَا عِنْدَکَ فَمَا حَاجَتُکَ إِلَی الْأَنْصَارِ فِی قِتَالِ مُعَاوِیَهًَْ وَ غَیْرِهِ وَ اسْتِنْفَارِکَ النَّاسَ إِلَی حَرْبِهِ ثَانِیَهًًْ؟ فَقَالَ: بَلْ عِبادٌ مُکْرَمُونَ لا یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ إِنَّمَا أَدْعُو هَؤُلَاءِ الْقَوْمَ إِلَی قِتَالِهِ لِثُبُوتِ الْحُجَّهًِْ وَ کَمَالِ الْمِحْنَهًِْ وَ لَوْ أُذِنَ لِی فِی إِهْلَاکِهِ لَمَا تَأَخَّرَ لَکِنَّ اللَّهَ تَعَالَی یَمْتَحِنُ خَلْقَهُ بِمَا شَاءَ قَالُوا فَنَهَضْنَا مِنْ حَوْلِهِ وَ نَحْنُ نُعَظِّمُ مَا أَتَی بِهِ.

امام علی (علیه السلام) - [روایت است که امام علی (علیه السلام) در مسجد نشسته بود که دو مرد برای رفع خصومت نزد امام آمدند ...] امام (علیه السلام) فرمود: مگر نمی‌دانید که آصف‌بن‌برخیا وصیّ سلیمان‌بن‌داوود (علیه السلام) کاری شبیه به این انجام داد و خداوند متعال داستان او را نقل کرده و فرموده است: أَیُّکُمْ یَأْتِینِی بِعَرْشِهَا قَبْلَ أَن یَأْتُونِی مُسْلِمِینَ * قَالَ عِفْریتٌ مِّنَ الْجِنِّ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَن تَقُومَ مِن مَّقَامِکَ وَإِنِّی عَلَیْهِ لَقَوِیٌّ أَمِینٌ قَالَ الَّذِی عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْکِتَابِ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَن یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِندَهُ قَالَ هَذَا مِن فَضْلِ رَبِّی لِیَبْلُوَنِی أَأَشْکُرُ أَمْ أَکْفُرُ حال بگویید که کدام‌یک نزد خدا بزرگوارترند، پیامبر شما (صلی الله علیه و آله) یا سلیمان (علیه السلام) »؟ گفتند: «بلکه پیامبر ما، ای امیرالمؤمنین»! فرمود: «پس وصیّ نبی (صلی الله علیه و آله) شما نیز ارجمندتر از وصیّ سلیمان (علیه السلام) است و وصیّ سلیمان (علیه السلام) فقط یک حرف از حروف اسم اعظم خدا را می‌دانست و خداوند به‌وسیله‌ی همان یک حرف زمین میان او و تخت بلقیس را برایش شکافت به‌گونه‌ای که توانست در کمتر از یک چشم‌برهم‌زدن تخت را بیاورد و حال آنکه ما هفتادودو حرف از اسم اعظم خدا را می‌دانیم و حرف دیگر آن نزد خداست و آن را به کسی از مخلوقاتش نیاموخته است». گفتند: «ای امیرمؤمنان! اگر این را دارید، چه نیازی به یاران برای جنگ با معاویه و دیگران دارید؟ چرا مردم را بر جنگیدن دوباره با او فرا می‌خوانید»؟ فرمود: «آن‌ها [فرشتگان] بندگان شایسته اویند. هرگز در سخن بر او پیشی نمی‌گیرند و [پیوسته] به فرمان او عمل می‌کنند. (انبیاء/2726). من اینان را برای ثابت‌شدن حجّت و کامل‌شدن محنت، به جنگ با معاویه فرا می‌خوانم و اگر اجازه‌ی هلاک‌کردن وی را داشتم، تأخیری در این امر پیش نمی‌آمد، لیکن خداوند آن‌گونه که اراده فرماید بندگانش را امتحان می‌کند». گفتند: «پس درحالی‌که آنچه به وی داده شده را امری عظیم می‌دانستیم، از حضورش مرخّص شدیم».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص72

خصایص الأیمهًْ (ص46

17

(نمل/ 40)

المهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) - إِلَهِی وَ أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذِی دَعَاکَ بِهِ آصَفُ بْنُ بَرْخِیَا عَلَی عَرْشِ مَلِکَهًِْ سَبَإٍ فَکَانَ أَقَلَّ مِنْ لَحْظَهًِْ الطَّرْفِ حَتَّی کَانَ مُصَوَّراً بَیْنَ یَدَیْهِ فَلَمَّا رَأَتْهُ قِیلَ أَ هَکَذَا عَرْشُکَ قَالَتْ کَأَنَّهُ هُو فَاسْتَجَبْتَ دُعَاءَهُ.

امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) -ای خدای من! و از تو می‌خواهم به آن نام که آصف‌بن‌برخیا تو را به آن نام بر تخت ملکه شهر سبأ خواند؛ پس کمتر از چشم بر همزدنی آن تخت در پیش روی او حاضر شد؛ هنگامی‌که بلقیس آن را دید، به او گفته شد: «آیا تخت تو چنین است»؟ گفت: «گویا همان است». پس دعای او را اجابت کردی.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص74

بحار الأنوار، ج92، ص273/ نورالثقلین

18

(نمل/ 40)

الباقر (علیه السلام) - عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِی‌جَعْفَرٍ (علیه السلام) قَالَ قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ قَوْلُ الْعَالِمِ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ قَالَ فَقَالَ یَا جَابِرُ إِنَّ اللَّهَ جَعَلَ اسْمَهُ الْأَعْظَمَ عَلَی ثَلَاثَهًٍْ وَ سَبْعِینَ حَرْفاً فَکَانَ عِنْدَ الْعَالِمِ مِنْهَا حَرْفٌ وَاحِدٌ فَانْخَسَفَتِ الْأَرْضُ مَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ السَّرِیرِ حَتَّی الْتَفَّتِ{الْتَقَتِ} الْقِطْعَتَانِ وَ حُوِّلَ مِنْ هَذِهِ عَلَی هَذِهِ وَ عِنْدَنَا مِنِ اسْمِ اللَّهِ الْأَعْظَمِ اثْنَانِ وَ سَبْعُونَ حَرْفاً وَ حَرْفٌ فِی عِلْمِ الْغَیْبِ الْمَکْنُونِ عِنْدَهُ.

امام باقر (علیه السلام) - جابر گوید: به امام باقر (علیه السلام) عرض کردم: «فدایت شوم! درباره‌ی آیه: أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَن یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ، برای من توضیح دهید که چیست»؟ فرمود: «ای جابر! خداوند اسم اعظم خویش را بر هفتاد و سه حرف قرار داد. آن عالِم فقط یکی از آن حروف را می‌دانست و با آن زمین میان قصر سلیمان (علیه السلام) و تخت بلقیس را شکافت و پس از آوردن تخت، زمین به حال اوّل خود برگشت و با این یک حرف چنین کاری‌کرد و این درحالی است که هفتادودو حرف از اسم اعظم خدا نزد ماست و علم به یک حرف دیگر نزد خداوند است که آن را در عالم غیب حفظ کرده است».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص74

بحار الأنوار، ج14، ص114/ بصایرالدرجات، ص209/ نورالثقلین/ البرهان؛ «جعل» بدل «حول»

19

(نمل/ 40)

الباقر (علیه السلام) - إِنَّ آصَفَ بْنَ بَرْخِیَا قَالَ لِسُلَیْمَانَ (علیه السلام): مُدَّ عَیْنَیْکَ حَتَّی یَنْتَهِیَ طَرْفُکَ. فَمَدَّ عَیْنَیْهِ فَنَظَرَ نَحْوَ الْیَمَنِ وَ دَعَا آصَفُ فَغَارَ الْعَرْشُ فِی مَکَانِهِ بِمَأْرِبَ ثُمَّ نَبَعَ عِنْدَ مَجْلِسِ سُلَیْمَانَ (علیه السلام) بِالشَّامِ بِقُدْرَهًِْ اللَّهِ قَبْلَ أَنْ یُرَدَّ طَرْفُهُ.

امام باقر (علیه السلام) - آصف‌بن‌برخیا به سلیمان (علیه السلام) گفت: «چشمانت را خیره کن تا آنکه پلکهایت به‌هم بخورد». سلیمان (علیه السلام) نیز چشمانش را خیره کرد و به‌سمت [سرزمینِ] یمن نگاه افکند و آصف دعا کرد و تخت در جای خود در مأرب (نام مکانی در یمن) به‌زمین فرو رفت و پیش از آن‌که سلیمان (علیه السلام) چشم برهم زند به‌قدرت خدا در مجلس او در [سرزمینِ] شام از زمین سر برآورد.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص74

نورالثقلین

«تا مرا آزمایش کند که آیا شُکر او را به‌جا می‌آورم یا کفران می‌کنم؟! و هرکس شکر کند، به نفع خود شکر می‌کند و هرکس کفران نماید [به خودش زیان رسانده] چرا که پروردگار من، بی‌نیاز و بخشنده است»

2 -1

(نمل/ 40)

الصّادق (علیه السلام) - عَنْ أَبِی‌عَمْرٍوالزُّبَیْرِیِّ عَنْ أَبِی‌عَبْدِاللَّهِ (علیه السلام) قَالَ قُلْتُ لَهُ أَخْبِرْنِی عَنْ وُجُوهِ الْکُفْرِ فِی کِتَابِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ قَالَ الْکُفْرُ فِی کِتَابِ اللَّهِ عَلَی خَمْسَهًِْ أَوْجُهٍ… وَ الْوَجْهُ الثَّالِثُ مِنَ

الْکُفْرِ کُفْرُ النِّعَمِ وَ ذَلِکَ قَوْلُهُ تَعَالَی یَحْکِی قَوْلَ سُلَیْمَانَ (علیه السلام) هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّی لِیَبْلُوَنِی أَ أَشْکُرُ أَمْ أَکْفُرُ وَ مَنْ شَکَرَ فَإِنَّما یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَنْ کَفَرَ فَإِنَّ رَبِّی غَنِیٌّ کَرِیمٌ وَ قَالَ لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ وَ لَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابِی لَشَدِیدٌ وَ قَالَ فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ وَ اشْکُرُوا لِی وَ لا تَکْفُرُونِ.

امام صادق (علیه السلام) - ابوعمر و زبیری گوید: به امام صادق (علیه السلام) عرض کردم: «مرا آگاه فرما به اینکه کفر در کتاب خدای عزّوجلّ (قرآن) به چند وجه است»؟ فرمود: «کفر در کتاب خدا بر پنج وجه است؛ . . وجه سوّم از وجوه کفر، کفر به نعمت است و این گفتار خدای تعالی است که سلیمان (علیه السلام) را حکایت می‌کند: لِیَبْلُوَنِی أَ أَشْکُرُ أَمْ أَکْفُرُ وَ مَنْ شَکَرَ فَإِنَّما یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَنْ کَفَرَ فَإِنَّ رَبِّی غَنِیٌّ کَرِیمٌ و فرموده است: اگر شکرگزاری کنید، [نعمت خود را] بر شما خواهم افزود و اگر ناسپاسی کنید، مجازاتم شدید است! . (ابراهیم/7). و فرموده است: پس به یاد من باشید، تا به یاد شما باشم! و شکر مرا گویید و [در برابر نعمت‌هایم] کفران نکنید! . (بقره/152)».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص74

الکافی، ج2، ص389/ بحار الأنوار، ج69، ص92/ العیاشی، ج1، ص67/ مستدرک الوسایل، ج11، ص351/ البرهان/ نورالثقلین؛ «قال قلت له اخبرنی… خمسه أوجه…» محذوف

2 -2

(نمل/ 40)

علی‌بن‌إبراهیم (رحمة الله علیه) - و کُفْرُ النِّعَمِ وَ هُوَ قَوْلُهُ لِیَبْلُوَنِی أَ أَشْکُرُ أَمْ أَکْفُرُ وَ مَنْ شَکَرَ فَإِنَّما یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَنْ کَفَرَ أَیْ وَ مَنْ لَمْ یَشْکُرْ نِعْمَهًَْ اللَّهِ.

علیّ‌بن‌ابراهیم (رحمة الله علیه) - و از جمله‌ی کفر نعمت است، آنجا که خداوند می‌فرماید: لِیَبْلُوَنِی أَ أَشْکُرُ أَمْ أَکْفُرُ وَ مَنْ شَکَرَ فَإِنَّما یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَنْ کَفَرَ؛ یعنی کسی که شکر نعمت الهی را به جای نیاورد، کفر ورزیده است. این انواع کفر در کتاب الهی است.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص76

بحار الأنوار، ج69، ص93/ القمی، ج1، ص33

2 -3

(نمل/ 40)

الصّادق (علیه السلام) - قَالَ ألصّادق (علیه السلام) فی قَوْلُ سُلَیْمَانَ (علیه السلام) لِیَبْلُوَنِی أَأَشْکُرُ الَّذِی آتَانِی مِنَ الْمُلْکِ أَمْ أَکْفُرُ إِذَا رَأَیْتُ مَنْ هُوَ دُونِی أَفْضَلَ مِنِّی عِلْماً فَعَزَمَ اللَّهُ لَهُ عَلَی الشُّکْرِ.

امام صادق (علیه السلام) - سخن سلیمان (علیه السلام): تا مرا بیازماید که آیا شکر می¬گزارم کسی را که به من فرمانروایی بخشیده است. یا کفر ورزم آنگاه که کسانی را می¬بینم که مرتبه‌ی آنان از من پایین¬تر است ولی از نظر علم و آگاهی از من برترند، پس خداوند برای او اراده‌ی شکر کرد.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص76

بحار الأنوار، ج14، ص112/ القمی، ج2، ص129/ نورالثقلین

آیه قالَ نَکِّرُوا لَها عَرْشَها نَنْظُرْ أَ تَهْتَدِی أَمْ تَکُونُ مِنَ الَّذِینَ لا یَهْتَدُونَ [41]

سلیمان گفت: «تخت او را برایش ناشناس سازید؛ ببینیم آیا متوجّه می‌شود یا از کسانی است که هدایت نمی‌شوند؟!

1

(نمل/ 41)

علی‌بن‌إبراهیم (رحمة الله علیه) - قَالَ سُلَیْمَانُ (علیه السلام) نَکِّرُوا لَها عَرْشَها أَیْ غَیِّرُوهُ نَنْظُرْ أَتَهْتَدِی أَمْ تَکُونُ مِنَ الَّذِینَ لا یَهْتَدُونَ.

علیّ‌بن‌ابراهیم (رحمة الله علیه) - سلیمان (علیه السلام) گفت: نَکِّرُوا لَها عَرْشَها؛ یعنی او را تغییر دهید تا ببینم آیا متوجّه می‌شود یا از کسانی است که هدایت نمی‌شوند؟

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص76

بحار الأنوار، ج14، ص110/ القمی، ج2، ص128/ قصص الأنبیاءللجزایری، ص375

آیه فَلَمّا جاءَتْ قِیلَ أَ هکَذا عَرْشُکِ قالَتْ کَأَنَّهُ هُوَ وَ أُوتِینَا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِها وَ کُنّا مُسْلِمِینَ [42]

هنگامی‌که [ملکه‌ی سبا] آمد، به او گفته شد: «آیا تخت تو این‌گونه است»؟ گفت: «گویا خود آن است! و ما پیش از این هم آگاه بودیم و اسلام آورده بودیم».

1

(نمل/ 42)

علی‌بن‌إبراهیم (رحمة الله علیه) - فَلَمَّا جاءَتْ قِیلَ أَ هکَذا عَرْشُکِ قالَتْ کَأَنَّهُ هُوَ وَ کَانَ سُلَیْمَانُ (علیه السلام) قَدْ أَمَرَ أَنْ یُتَّخَذَ لَهَا بَیْتٌ مِنْ قَوَارِیرَ وَ وَضَعَهُ عَلَی الْمَاءِ.

علیّ‌بن‌ابراهیم (رحمة الله علیه) - فَلَمَّا جاءَتْ قِیلَ أَ هکَذا عَرْشُکِ قالَتْ کَأَنَّهُ هُوَ؛ سپس سلیمان (علیه السلام) دستور داد قصری از شیشه و بلور بسازند و آن را بر سطحی از آب قرار دهند.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص76

بحار الأنوار، ج14، ص110/ القمی، ج2، ص128/ قصص الأنبیاءللجزایری، ص375

آیه وَ صَدَّها ما کانَتْ تَعْبُدُ مِنْ دُونِ اللهِ إِنَّها کانَتْ مِنْ قَوْمٍ کافِرِینَ [43]

و [سلیمان] او را از آنچه غیر از خدا می‌پرستید بازداشت، که او [ملکه‌ی سبا] از قوم کافران بود.

آیه قِیلَ لَهَا ادْخُلِی الصَّرْحَ فَلَمّا رَأَتْهُ حَسِبَتْهُ لُجَّةً وَ کَشَفَتْ عَنْ ساقَیْها قالَ إِنَّهُ صَرْحٌ مُمَرَّدٌ مِنْ قَوارِیرَ قالَتْ رَبِّ إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسِی وَ أَسْلَمْتُ مَعَ سُلَیْمانَ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ [44]

به او گفته شد: «داخل قصر شو»! هنگامی‌که نظر به آن افکند، پنداشت نهر آبی است و ساق پاهای خود را برهنه کرد [تا از آب بگذرد، امّا سلیمان] گفت: «این [آب نیست، بلکه] قصری است از بلور شفّاف». [ملکه‌ی سبا] گفت: «پروردگارا! من به خود ستم کردم و [اینک] با سلیمان به خداوندی که پروردگار جهانیان است اسلام آوردم».

1

(نمل/ 44)

علی‌بن‌إبراهیم (رحمة الله علیه) - ثُمَ قِیلَ لَهَا ادْخُلِی الصَّرْحَ فَظَنَّتْ أَنَّهُ مَاءٌ فَرَفَعَتْ ثَوْبَهَا وَ أَبْدَتْ سَاقَیْهَا فَإِذَا عَلَیْهَا شَعْرٌ کَثِیرٌ فَقِیلَ لَهَا إِنَّهُ صَرْحٌ مُمَرَّدٌ مِنْ قَوارِیرَ قالَتْ رَبِّ إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسِی وَ أَسْلَمْتُ مَعَ سُلَیْمانَ لِلهِ رَبِّ الْعالَمِینَ. فَتَزَوَّجَهَا سُلَیْمَانُ (علیه السلام) وَ قَالَ لِلشَّیَاطِینِ اتَّخِذُوا لَهَا شَیْئاً یَذْهَبُ عَنْهَا هَذَا الشَّعَرَ فَعَمِلُوا الْحَمَّامَاتِ وَ طَبَخُوا النُّورَهًَْ. فَالْحَمَّامَاتُ وَ النُّورَهًُْ مِمَّا أَحْدَثَهُ الشَّیَاطِینُ لِبِلْقِیسَ وَ کَذَا الْأَرْحِیَهًُْ الَّتِی تَدُورُ عَلَی الْمَاءِ.

علیّ‌بن‌ابراهیم (رحمة الله علیه) - قِیلَ لَهَا ادْخُلِی الصَّرْحَ بلقیس گمان کرد که آن قصر بر دریاچه‌ی عمیقی واقع شده، پس دامن لباس خود را بالا زد و ساق پایش آشکار شد که موی زیادی بر آن روییده بود، امّا سلیمان (علیه السلام) به او گفت: إِنَّهُ صَرْحٌ مُمَرَّدٌ مِنْ قَوارِیرَ قالَتْ رَبِّ إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسِی وَ أَسْلَمْتُ مَعَ سُلَیْمانَ لِلهِ رَبِّ الْعالَمِینَ؛ پس سلیمان (علیه السلام) با بلقیس ازدواج کرد و به شیاطین دستور داد مادّه‌ای تهیّه کنند که موی بدن را برطرف کند و آن شیاطین حمّام ساختند و نوره را طبخ نمودند، پس ساخت حمّام و آسیاب آبی و تولید نوره (داروی نظافت) از موادّی است که شیاطین برای بلقیس تهیّه کردند.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص78

بحار الأنوار، ج14، ص111/ القمی، ج2، ص128/ نورالثقلین

2

(نمل/ 44)

أمیرالمؤمنین (علیه السلام) - قَالَ الصَّادِقُ (علیه السلام) حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ جَدِّی عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) قَالَ: کُنْ لِمَا لَا تَرْجُو أَرْجَی مِنْکَ لِمَا تَرْجُو… خَرَجَتْ مَلِکَهًُْ سَبَإٍ کَافِرَهًًْ فَأَسْلَمَتْ مَعَ سُلَیْمَان (علیه السلام).

امام علی (علیه السلام) - امام صادق (علیه السلام) از پدرانش رویت نمود: امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود: «نسبت به چیزی که امیدی به آن نداری، امیدوارتر باش تا چیزی‌که امید آن را داری… ملکه‌ی سبأ هم بیرون آمد و سپس همراه سلیمان (علیه السلام) مسلمان شد».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص78

بحار الأنوار، ج13، ص92/ نورالثقلین

آیه وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا إِلی ثَمُودَ أَخاهُمْ صالِحاً أَنِ اعْبُدُوا اللهَ فَإِذا هُمْ فَرِیقانِ یَخْتَصِمُونَ [45]

ما به‌سوی ثمود، برادرشان صالح را فرستادیم که خدای یگانه را بپرستید؛ امّا آنان به دو گروه تقسیم شدند و به مخاصمه پرداختند.

1

(نمل/ 45)

الباقر (علیه السلام) - عن أبی‌الجارود عَنْ أَبِی‌جَعْفَرٍ (علیه السلام) فِی قَوْلِهِ وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا إِلی ثَمُودَ أَخاهُمْ صالِحاً أَنِ اعْبُدُوا اللهَ فَإِذا هُمْ فَرِیقانِ یَخْتَصِمُونَ یَقُولُ مُصَدِّقٌ وَ مُکَذِّبٌ قَالَ الْکَافِرُونَ مِنْهُمْ أَتَشْهَدُونَ أَنَّ صالِحاً مُرْسَلٌ مِنْ رَبِّهِ قَالَ الْمُؤْمِنُونَ إِنَّا بِما أُرْسِلَ بِهِ مُؤْمِنُونَ فَقَالَ الْکَافِرُونَ إِنَّا بِالَّذِی آمَنْتُمْ بِهِ کافِرُونَ وَ قَالُوا یَا صَالِحُ ائْتِنَا بِآیَهًٍْ إِنْ کُنْتَ مِنَ ألصّادقینَ فَجَاءَهُمْ بِنَاقَهًٍْ فَعَقَرُوهَا وَ کَانَ الَّذِی عَقَرَهَا أَزْرَقَ أَحْمَرَ وَلَدَ الزِّنَا.

امام باقر (علیه السلام) - در روایت ابوالجارود آمده است: امام باقر (علیه السلام) در مورد آیه: وَ لَقَدْ أَرْسَلْنَا إِلَی ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا أَنِ اعْبُدُوا اللهَ فَإِذَا هُمْ فَرِیقَانِ یَخْتَصِمُونَ، می‌فرماید: «این دو گروه یکی راستگو بودند و دیگری دروغگو. کفّار ایشان گفتند: «آیا شما گواهی می‌دهید که صالح فرستاده‌ی خداست»؟ و مؤمنانشان گفتند: «ما به آنچه به وی فرستاده شده ایمان داریم». کفّار آن‌ها گفتند: «ما به آنچه شما بدان ایمان دارید کافریم». و ادامه دادند: «ای صالح! اگر راست می‌گویی به وعده‌هایی که به ما می‌دهی عمل کن». پس ناقه‌ای به نشانه‌ی معجزه برایشان آورد، ولی آنان ناقه را پی‌کردند و آنکه ناقه را پی‌کرد، سرخ آبی و زنازاده بود.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص78

بحار الأنوار، ج11، ص380/ القمی، ج2، ص132/ نورالثقلین؛ «قالوا یا صالح… الزنا» محذوف/ البرهان

آیه قالَ یا قَوْمِ لِمَ تَسْتَعْجِلُونَ بِالسَّیِّئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ لَوْ لا تَسْتَغْفِرُونَ اللهَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ [46]

[صالح] گفت: «ای قوم من! چرا قبل از نیکی برای بدی عجله می‌کنید [و عذاب الهى را مى‌طلبید نه رحمت او را]؟! چرا از خداوند آمرزش نمی‌طلبید، شاید مشمول رحمت [او] شوید»؟!

1

(نمل/ 46)

الباقر (علیه السلام) -… لِمَ تَسْتَعْجِلُونَ بِالسَّیِّئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ فَإِنَّ هُمْ سَأَلُوهُ قَبْلَ أَنْ تَأْتِیَهُمُ النَّاقَهًُْ أَنْ یَأْتِیَهُمْ بِعَذَابٍ أَلِیمٍ فَقَالَ یاقَوْمِ لِمَ تَسْتَعْجِلُونَ بِالسَّیِّئَةِ قَبْلَا لْحَسَنَةِ یَقُولُ بِالْعَذَابِ قَبْلَ الرَّحْمَهًْ.

امام باقر (علیه السلام) -… لِمَ تَسْتَعْجِلُونَ بِالسَّیِّئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ؛ آنان قبل از آنکه ماده شتر برایشان بیاید، از صالح خواستند که برایشان عذاب دردناک بیاورد. پس گفت: لِمَ تَسْتَعْجِلُونَ بِالسَّیِّئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ، منظور عذاب قبل از رحمت است.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص78

بحارالأنوار، ج11، ص380؛ «القحط» محذوف/ القمی، ج2، ص132

آیه قالُوا اطَّیَّرْنا بِکَ وَ بِمَنْ مَعَکَ قالَ طائِرُکُمْ عِنْدَ اللهِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ تُفْتَنُونَ [47]

صلی الله علیه و آله) آن‌ها گفتند: «ما تو را و کسانی‌که با تو هستند به فال بد گرفتیم». [صالح] گفت: «فال [نیک و] بد شما نزد خداست [و همه‌ی مقدّرات به قدرت او تعیین مى‌گردد]؛ بلکه شما گروهی فریب خورده هستید.

1

(نمل/ 47)

علی‌بن‌إبراهیم (رحمة الله علیه) - قَوْلُهُ اطَّیَّرْنا بِکَ وَ بِمَنْ مَعَکَ فَإِنَّهُمْ أَصَابَهُمْ جُوعٌ شَدِیدٌ فَقَالُوا هَذَا مِنْ شُؤْمِکَ وَ شُؤْمِ مَنْ مَعَکَ أَصَابَنَا هَذَا وَ هِیَ الطِّیَرَهًُْ قالَ إِنَّمَا طائِرُکُمْ عِنْدَ اللهِ یَقُولُ خَیْرُکُمْ وَ شَرُّکُمْ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ تُفْتَنُونَ أَیْ تُبْتَلُون.

علیّ‌بن‌ابراهیم (رحمة الله علیه) - قَالُوا اطَّیَّرْنَا بِکَ وَ بِمَن مَّعَکَ؛ این است که خیر و شرّ و شومیتان از جانب خداست. و منظور از تُفْتَنُونَ در عبارت بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌ تُفْتَنُونَ؛ امکان الهی است که بدان آزموده می‌شوید.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص80

بحار الأنوار، ج11، ص381/ القمی، ج2، ص132

آیه وَ کانَ فِی الْمَدِینَةِ تِسْعَةُ رَهْطٍ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ وَ لا یُصْلِحُونَ [48]

و در آن شهر، نُه گروهک بودند که در زمین به فساد می‌پرداختند و اصلاح نمی‌کردند.

1

(نمل/ 48)

الباقر (علیه السلام) - وَکانَ فِی الْمَدِینَةِ تِسْعَةُ رَهْطٍ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ وَ لا یُصْلِحُونَ کَانُوا یَعْمَلُونَ فِی الْأَرْضِ بِالْمَعَاصِی.

امام باقر (علیه السلام) - وَ کَانَ فِی الْمَدِینَةِ تِسْعَةُ رَهْطٍ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ وَ لَا یُصْلِحُونَ، کسانی هستند که در زمین مرتکب گناه می‌شدند.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص80

بحار الأنوار، ج11، ص380/ القمی، ج2، ص132/ البرهان

2

(نمل/ 48)

علی‌بن‌إبراهیم (رحمة الله علیه) - وَکانَ فِی الْمَدِینَةِ تِسْعَةُ رَهْطٍ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ وَلا یُصْلِحُونَ فَعَقَرُوا النَّاقَهًَْ وَ رَمَوْهَا حَتَّی قَتَلُوهَا وَ قَتَلُوا الْفَصِیلَ فَلَمَّا عَقَرُوا النَّاقَهًَْ قَالُوا لِصَالِحٍ ائْتِنَا بِمَا تَعِدُنَا إِنْ کُنْتَ مِنَ ألصّادقین.

علیّ‌بن‌ابراهیم (رحمة الله علیه) - وَکانَ فِی الْمَدِینَةِ تِسْعَةُ رَهْطٍ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ وَلا یُصْلِحُونَ و آن‌ها آن مادّه شتر را تعقیب‌کرده و ذبح کردند و بچّه‌ی او را هم کشتند و آن‌وقت در کمال جسارت به صالح (علیه السلام) گفتند: پس اگر راست می‌گویی آنچه را (از بلا و عذاب الهی) به ما وعده می‌دهی، بیاور. (اعراف/70).

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص80

بحار الأنوار، ج11، ص383/ القمی، ج1، ص330؛ «قالو لصالح… الصادقین» محذوف

آیه قالُوا تَقاسَمُوا بِاللهِ لَنُبَیِّتَنَّهُ وَ أَهْلَهُ ثُمَّ لَنَقُولَنَّ لِوَلِیِّهِ ما شَهِدْنا مَهْلِکَ أَهْلِهِ وَ إِنّا لَصادِقُونَ [49]

آن‌ها گفتند: «بیایید به خدا هم قسم شوید که بر او [صالح ] و خانواده‌اش شبیخون می‌زنیم [و آن‌ها را به قتل مى‌رسانیم] سپس به ولیِّ دَمْ او می‌گوییم: ما هرگز از هلاکت خانواده‌ی او خبر نداشتیم و در این گفتار خود راستگو هستیم».

آیه وَ مَکَرُوا مَکْراً وَ مَکَرْنا مَکْراً وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ [50]

آن‌ها توطئه مهمّی چیدند و ما هم تدبیر مهمّی داشتیم؛ درحالی‌که آن‌ها نمی‌فهمیدند.

1

(نمل/ 50)

الباقر (علیه السلام) - عَن أبی‌الجارود عَنْ أَبِی‌جَعْفَرٍ (علیه السلام) فِی قَوْلِهتَقاسَمُوا بِاللهِ أَیْ تَحَالَفُوا لَنُبَیِّتَنَّهُ وَ أَهْلَهُ ثُمَّ لَنَقُولَنَّ لَنَحْلِفَنَّ لِوَلِیِّهِ مِنْهُمْ ما شَهِدْنا مَهْلِکَ أَهْلِهِ وَ إِنَّا لَصادِقُونَ یَقُولُ لَنَفْعَلَنَّ فَأَتَوْا صَالِحاً لَیْلًا لِیَقْتُلُوهُ وَ عِنْدَ صَالِحٍ مَلَائِکَهًٌْ یَحْرُسُونَهُ فَلَمَّا أَتَوْهُ قَاتَلَتْهُمُ الْمَلَائِکَهًُْ فِی دَارِصَالِحٍ رَجْماً بِالْحِجَارَهًِْ فَأَصْبَحُوا فِی دَارِهِ مُقَتَّلِینَ وَ أَخَذَتْ قَوْمَهُ الرَّجْفَهًُْ فَأَصْبَحُوا فِی دِیارِهِمْ جاثِمِینَ.

امام باقر (علیه السلام) - تَقَاسَمُوا بِاللهِ؛ این است که به خدا سوگند یاد کردند. لَنُبَیِّنَنَّ در لَنُبَیِّتَنَّهُ وَ أَهْلَهُ ثُمَّ لَنَقُولَنَّ؛ به‌معنای حتماً سوگند یاد می‌کنیم، است. لِوَلیّه؛ به‌معنای از آن‌ها است. مَا شَهِدْنَا مَهْلِکَ أَهْلِهِ؛ منظور لَنَفْعَلَنّ است. سپس آن‌ها شبانه برای کشتن صالح (علیه السلام) رفتند و این درحالی بود که فرشتگانی نزد صالح (علیه السلام) بودند و از وی نگهبانی می‌کردند و چون آن‌ها آمدند، فرشتگان در خانه‌ی صالح (علیه السلام) با سنگ با ایشان به جنگ پرداخته و سنگبارانشان کردند و همگی کشته شدند و قوم او گرفتار زمین لرزه شدند و در خانه‌هایشان به روی افتادند و مردند.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص80

بحار الأنوار، ج11، ص380/ القمی، ج2، ص132؛ «صحبت» بدل «أخذت»

آیه فَانْظُرْ کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ مَکْرِهِمْ أَنّا دَمَّرْناهُمْ وَ قَوْمَهُمْ أَجْمَعِینَ [51]

بنگر عاقبت توطئه‌ی آن‌ها چه شد، که ما آن‌ها و قومشان را همگی نابود کردیم!

1

(نمل/ 51)

أمیرالمؤمنین (علیه السلام) - عَنْ الحُسَیْنِ‌بْنِ‌عَلِیٍّ (علیه السلام): فِی أَسْئِلَهًِْ الشَّامِیِّ قَالَ أَخْبِرْنِی عَنْ یَوْمِ الْأَرْبِعَاءِوَ التَّطَیُّرِ مِنْهُ فَقَالَ أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) هُوَ آخِرُ أَرْبِعَاءَ مِنَ الشَّهْرِ وَ سَاقَ الْحَدِیثَ إِلَی أَنْ قَالَ وَ یَوْمَ الْأَرْبِعَاءِ قَالَ اللَّهُ أَنَّا دَمَّرْناهُمْ وَ قَوْمَهُمْ أَجْمَعِینَ وَ یَوْمَ الْأَرْبِعَاءِ أَخَذَتْهُمُ الصَّیْحَهًُْ وَ یَوْمَ الْأَرْبِعَاءِ عَقَرُوا النَّاقَهًْ.

امام علی (علیه السلام) - امام حسین (علیه السلام) فرمود: مردی شامی از امیرمؤمنان (علیه السلام) درباره‌ی روز چهارشنبه سؤال کرد، آن حضرت (علیه السلام) فرمود: «روزی که قابیل، هابیل را کشت آخرین چهارشنبه‌ی ماه و محاق کامل بود. روز چهارشنبه خداوند فرمود: أَنَّا دَمَّرْناهُمْ وَ قَوْمَهُمْ أَجْمَعِین؛ روز چهارشنبه صیحه‌ی آسمانی آن‌ها را فرا گرفت. در چهارشنبه ناقه‌ی صالح را پی‌کردند».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص82

بحار الأنوار، ج11، ص394/ وسایل الشیعهًْ، ج11، ص354/ الخصال، ج2، ص388؛ بتفاوت/ نورالثقلین

آیه فَتِلْکَ بُیُوتُهُمْ خاوِیَةً بِما ظَلَمُوا إِنَّ فِی ذالِکَ لَآیَةً لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ [52]

این خانه‌های آن‌هاست درحالی‌که به خاطر ظلم و ستمشان فرو ریخته و در این نشانه‌ی روشنی است برای کسانی‌که آگاهند.

1

(نمل/ 52)

علی‌بن‌إبراهیم (رحمة الله علیه) - فَتِلْکَ بُیُوتُهُمْ خاوِیَةً بِما ظَلَمُواقَالَ لَاتَکُونُ الْخِلَافَهًُْ فِی آلِ فُلَانٍ وَ لَاآلِ فُلَانٍ وَلَا آلِ طَلْحَهًَْ وَ لَا آلِ الزُّبَیْر.

علیّ‌بن‌ابراهیم (رحمة الله علیه) - فَتِلْکَ بُیُوتُهُمْ خاوِیَةً بِما ظَلَمُوا؛ یعنی خلافت در فلان خانواده و فلان خانواده و خاندان طلحه و زبیر نخواهد بود.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص82

بحار الأنوار، ج25، ص199/ القمی، ج2، ص129/ نورالثقلین

آیه وَ أَنْجَیْنَا الَّذِینَ آمَنُوا وَ کانُوا یَتَّقُونَ [53]

و کسانی را که ایمان آورده و تقوا پیشه کرده بودند نجات دادیم.

آیه وَ لُوطاً إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ أَ تَأْتُونَ الْفاحِشَةَ وَ أَنْتُمْ تُبْصِرُونَ [54]

و لوط را [به یاد آور] هنگامی‌که به قومش گفت: «آیا شما به سراغ کار بسیار زشتی می‌روید درحالی‌که [نتایج شوم آن را] می‌بینید؟!

آیه أَ إِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجالَ شَهْوَةً مِنْ دُونِ النِّساءِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ [55]

آیا شما از روی شهوت به‌جای زنان، به سراغ مردان می‌روید؟! شما گروهی جاهل هستید.

1

(نمل/ 55)

ابن‌عبّاس (رحمة الله علیه) - تَجْهَلُونَ أَیْ تَفْعَلُونَ أَفْعَالَ الْجُهَّالِ أَوْ تَجْهَلُونَ الْقِیَامَهًَْ وَ عَاقِبَهًَْ الْعِصْیَانِ.

ابن‌عبّاس (رحمة الله علیه) - بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ؛ یعنی کار اشخاص نادان را انجام می‌دهید یا نسبت به قیامت و عاقبت گناه نادان هستید.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص82

بحار الأنوار، ج12، ص145

آیه ما کانَ جَوابَ قَوْمِهِ إِلّا أَنْ قالُوا أَخْرِجُوا آلَ لُوطٍ مِنْ قَرْیَتِکُمْ إِنَّهُمْ أُناسٌ یَتَطَهَّرُونَ [56]

قوم او پاسخی جز این نداشتند که [به یکدیگر] گفتند: «خاندان لوط را از شهر و دیار خود بیرون کنید، که این‌ها افرادی هستند که پاکدامنی را می‌طلبند»!

آیه فَأَنْجَیْناهُ وَ أَهْلَهُ إِلّا امْرَأَتَهُ قَدَّرْناها مِنَ الْغابِرِینَ [57]

ما او و خانواده‌اش را نجات دادیم، بجز همسرش که مقدّر کردیم جزء باقی‌ماندگان [در آن شهر] باشد.

آیه وَ أَمْطَرْنا عَلَیْهِمْ مَطَراً فَساءَ مَطَرُ الْمُنْذَرِینَ [58]

سپس بارانی [از سنگ] بر آن‌ها فرو ریختیم [و همگى زیر آن مدفون شدند] و چه بد بود باران بیم‌داده شده‌گان!

1

(نمل/ 58)

الصّادق (علیه السلام) - وَیْحَ هَذِهِ الْقَدَرِیَّهًِْ إِنَّمَا یَقْرَءُونَ هَذِهِ الْآیَهًَْ إِلَّا امْرَأَتَهُ قَدَّرْناها مِنَ الْغابِرِینَ وَیْحَهُمْ مَنْ قَدَّرَهَا إِلَّا اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی.

امام صادق (علیه السلام) - حسن‌بن‌علی نقل کرده، از امام صادق (علیه السلام) شنیدم که می¬فرمود: «وای بر این قدری¬ها! این آیه: إِلَّا امْرَأَتَهُ قَدَّرْناها مِنَ الْغابِرِینَ را می¬خوانند، وای بر آن¬ها! چه کسی جز خداوند تبارک و تعالی آن را مقدر کرد!

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص82

بحار الأنوار، ج5، ص56/ العیاشی، ج2، ص23

آیه قُلِ الْحَمْدُ لِلّهِ وَ سَلامٌ عَلی عِبادِهِ الَّذِینَ اصْطَفی آللهُ خَیْرٌ أَمّا یُشْرِکُونَ [59]

بگو: «ستایش مخصوص خداست و سلام بر بندگان برگزیده‌اش»! آیا خداوند بهتر است یا بت‌هایی‌که همتای او قرار می‌دهند؟!

بگو: «ستایش مخصوص خداست و سلام بر بندگان برگزیده‌اش»

1 -1

(نمل/ 59)

علی‌بن‌إبراهیم (رحمة الله علیه) - قَالَ عَلِیُّ‌بْنُ‌إِبْرَاهِیمَ فِی قَوْلِهِ تَعَالَی الْحَمْدُ لِلهِ وَ سَلامٌ عَلی عِبادِهِ الَّذِینَ اصْطَفی قَالَ هُمْ آلُ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله).

علیّ‌بن‌ابراهیم (رحمة الله علیه) - الحَمْدُ لِلهِ وَ سَلامٌ عَلی عِبادِهِ الَّذِینَ اصْطَفی، آن‌ها آل محمّد (صلی الله علیه و آله) هستند.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص84

بحار الأنوار، ج23، ص222/ القمی، ج2، ص129/ المناقب، ج4، ص421/ تأویل الآیات الظاهرهًْ، ص397/ نورالثقلین

1 -2

(نمل/ 59)

ابن‌عبّاس (رحمة الله علیه) - عَنِ إبن‌عباس (رحمة الله علیه) فِی قَوْلِهِ تَعَالَی قُلِ الْحَمْدُ لِلهِ وَ سَلامٌ عَلی عِبادِهِ الَّذِینَ اصْطَفی قَالَ هُمْ أَهْلُ بَیْتِ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) عَلِیُّ‌بْنُ‌أَبِی‌طَالِبٍ وَ فَاطِمَهًُْ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ وَ أَوْلَادُهُمْ (علیهم السلام) إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَهًِْ هُمْ صَفْوَهًُْ اللَّهِ وَخِیَرَتُهُ مِنْ خَلْقِه.

ابن‌عبّاس (رحمة الله علیه) - قُلِ الْحَمْدُ لِلهِ وَ سَلامٌ عَلی عِبادِهِ الَّذِینَ اصْطَفی؛ منظور از ایشان یعنی اهل بیت (علیهم السلام)؛ پیغمبر خدا؛ علیّ‌بن‌ابی‌طالب (علیه السلام)، فاطمه (سلام الله علیها)، حسن و حسین (علی‌ها السلام) و اولادشان (علیهم السلام) است. آن‌ها هستند که برگزیدگان خدا می‌باشند.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص84

بحار الأنوار، ج43، ص279/ المناقب، ج3، ص380

1 -3

(نمل/ 59)

الرّسول (صلی الله علیه و آله) - عَنْ أَنَسٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) إِنَّ لِلَّهِ عَزَّوَجَلَّ خَلْقاً لَیْسَ مِنْ وُلْدِ آدَمَ (علیه السلام) وَ لَا مِنْ وُلْدِ إِبْلِیسَ یَلْعَنُونَ مُبْغِضِی عَلِیِ بْنِ أَبِی طَالِبٍ (علیه السلام) قَالُوا مَنْ هُمْ یَا رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله)؟ قَالَ: هُمُ الْقَنَابِرُ یُنَادُونَ فِی السَّحَرِ عَلَی رُءُوسِ الشَّجَرِ أَلَا لَعْنَهًُْ اللَّهِ عَلَی مُبْغِضِی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ (علیه السلام) بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ وَ سَلامٌ عَلی عِبادِهِ الَّذِینَ اصْطَفی.

پیامبر (صلی الله علیه و آله) - از انس روایت است که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود: «خداوند گروهی را آفرید که نه از اولاد آدم (علیه السلام) و نه از فرزندان ابلیس‌اند و همیشه دشمنان علی (علیه السلام) را لعن می‌کنند»! «اصحاب پرسیدند آن‌ها کیستند»؟ پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: «آن‌ها پرندگانی هستند که قنبره نام دارند و به هنگام سحر بر شاخه‌ی درختان ندا می‌کنند؛ لعنت خدا بر دشمنان علیّ‌بن‌ابی‌طالب (علیه السلام) باد! سپس بر آن حضرت (علیه السلام) درود فرستاده و می‌گویند: بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ وَ سَلامٌ عَلی عِبادِهِ الَّذِینَ اصْطَفی».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص84

کشف الیقین، ص429

آیا خداوند بهتر است یا بت‌هایی‌که همتای او قرار می‌دهند

2 -1

(نمل/ 59)

الصّادق (علیه السلام) - وَ الرَّجُلُ إِذَا قَرَأَ اللهُ خَیْرٌ أَمَّا یُشْرِکُونَ أَنْ یَقُولَ اللَّهُ خَیْرٌ اللَّهُ خَیْرٌ اللَّهُ أَکْبَرُ.

امام صادق (علیه السلام) - هنگامی‌که کسی آیه: اللهُ خَیْرٌ امّا یُشْرِکُونَ؛ را می‌خواند [مستحبّ است] چنین بگوید: «خداوند بهتر است؛ خداوند بهتر است؛ خداوند بزرگ‌تر است».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص84

تهذیب الأحکام، ج2، ص297/ وسایل الشیعهًْ، ج6، ص71/ نورالثقلین

آیه أَ مَّنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ أَنْزَلَ لَکُمْ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَنْبَتْنا بِهِ حَدائِقَ ذاتَ بَهْجَةٍ ما کانَ لَکُمْ أَنْ تُنْبِتُوا شَجَرَها أَ إِلهٌ مَعَ اللهِ بَلْ هُمْ قَوْمٌ یَعْدِلُونَ [60]

[آیا بت‌هایى که معبود شما هستند بهترند] یا کسی‌که آسمان‌ها و زمین را آفریده؟! و برای شما از آسمان، آبی فرستاد که با آن، باغ‌هایی زیبا و سرورانگیز رویاندیم؛ شما هرگز قدرت نداشتید درختان آن را برویانید! آیا معبودی با خداست؟! [چنین نیست]، بلکه آن‌ها گروهی هستند که [از روى نادانى، مخلوقات را] هم‌طراز [پروردگارشان] قرارمی‌دهند.

1

(نمل/ 60)

الباقر (علیه السلام) - الْقَاسِمُ بْنُ حَمَّادٍ الدَّلَّالُ مُعَنْعَناً عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ (علیه السلام) قَالَ لَمَّا نَزَلَتْ خَمْسُ آیَاتٍ أَمَّنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ أَنْزَلَ لَکُمْ مِنَ السَّماءِ ماءً إِلَی قَوْلِهِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ وَ عَلِیُّ‌بْنُ‌أَبِی‌طَالِبٍ (علیه السلام) إِلَی جَنْبِ النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله) فَانْتَقَضَ انْتِقَاضَ الْعُصْفُورِ قَالَ فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) مَا لَکَ یَا عَلِیُّ قَالَ عَجِبْتُ مِنْ جُرْأَتِهِمْ عَلَی اللَّهِ وَ حِلْمِ اللَّهِ عَنْهُمْ قَالَ فَمَسَحَهُ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) ثُمَّ قَالَ أَبْشِرْ یَا عَلِیُّ فَإِنَّهُ لَا یُحِبُّکَ مُنَافِقٌ وَ لَا یُبْغِضُکَ مُؤْمِنٌ وَ لَوْ لَا أَنْتَ لَمْ یُعْرَفْ حِزْبُ اللَّهِ وَ حِزْبُ رَسُولِهِ.

امام باقر (علیه السلام) - قاسم‌بن‌حمّاد دلّال از امام باقر (علیه السلام) روایت کرد و گفت: وقتی پنج آیه: أَمَّنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ أَنْزَلَ لَکُمْ مِنَ السَّماءِ ماءً… إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ، نازل شد و علی (علیه السلام) کنار پیامبر (صلی الله علیه و آله) بود همچون گنجشگ بر خود لرزید. پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: «ای علی به تو چه شده»؟ فرمود: «از جسارت آن‌ها بر خدا و بردباری خدا نسبت به آن‌ها در شگفتم». پیامبر (صلی الله علیه و آله) دستی بر سر ایشان کشید و گفت: «ای علی! بشارت باد بر تو که منافقی تو را دوست و مؤمنی تو را دشمن نمی‌دارد. اگر تو نبودی حزب خدا و رسولش شناخته نمی¬شد».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص84

بحار الأنوار، ج41، ص124/ فرات الکوفی، ص310

2

(نمل/ 60)

الصّادق (علیه السلام) - دَخَلَ عَلَی ألصّادق (علیه السلام) رَجُلٌ فَقَالَ لَهُ… فَکَیْفَ سَبِیلُ التَّوْحِیدِ قَالَ بَابُ الْبَحْثِ مُمْکِنٌ وَ طَلَبُ الْمَخْرَجِ مَوْجُودٌ إِنَّ مَعْرِفَهًَْ عَیْنِ الشَّاهِدِ قَبْلَ صِفَتِهِ وَ مَعْرِفَهًَْ صِفَهًِْ الْغَائِبِ قَبْلَ عَیْنِهِ قِیلَ وَ کَیْفَ تُعْرَفُ عَیْنُ الشَّاهِدِ قَبْلَ صِفَتِهِ قَالَ تَعْرِفُهُ وَ تَعْلَمُ عِلْمَهُ وَ تَعْرِفُ نَفْسَکَ بِهِ وَ لَا تَعْرِفُ نَفْسَکَ بِنَفْسِکَ مِنْ نَفْسِکَ وَ تَعْلَمُ أَنَّ مَا فِیهِ لَهُ وَ بِهِ کَمَا قَالُوا لِیُوسُفَ إِنَّکَ لَأَنْتَ یُوسُفُ قالَ أَنَا یُوسُفُ وَ هذا أَخِی فَعَرَفُوهُ بِهِ وَ لَمْ یَعْرِفُوهُ بِغَیْرِهِ وَ لَا أَثْبَتُوهُ مِنْ أَنْفُسِهِمْ بِتَوَهُّمِ الْقُلُوبِ أَمَا تَرَی اللَّهَ یَقُولُ ما کانَ لَکُمْ أَنْ تُنْبِتُوا شَجَرَها یَقُولُ لَیْسَ لَکُمْ أَنْ تَنْصِبُوا إِمَاماً مِنْ قِبَلِ أَنْفُسِکُمْ تُسَمُّونَهُ مُحِقّاً بِهَوَی أَنْفُسِکُمْ وَ إِرَادَتِکُم.

امام صادق (علیه السلام) - مردی نزد امام (علیه السلام) آمد و گفت: … «پس راه توحید چیست»؟ فرمود: «باب خداشناسی باز است و راه خروج هم موجود می‌باشد. شناختن شخصی به عینه پیش از آن است که صفات او را بشناسی اوّل باید شخص را شناخت و بعد صفات و خصوصیّات او را درک کرد، ولی کسی که غایب است او را با صفت هم می‌توان شناخت». گفته شد: «چگونه شاهد را می‌توان قبل از صفت او شناخت». فرمود: «نخست او را از جهت شخصی می‌شناسی و بعد به خصوصیّات او علم پیدا می‌کنی و خود را به او شناسایی می‌کنی، درحالی‌که خودت نمی‌توانی به‌وسیله‌ی خویشتن خود را بشناسی و می‌دانی آنچه در او می‌باشد اختصاص به او دارد. برادران یوسف (علیه السلام) قبل از اینکه صفت او را بشناسند خودش را شناختند و گفتند: «تو یوسف (علیه السلام) هستی»؟ او هم گفت: «آری! من یوسف می‌باشم و این هم برادر من می‌باشد»، آن‌ها یوسف (علیه السلام) را به شخص خودش شناختند نه به چیزی دیگر. خداوند متعال می‌فرماید: ما کانَ لَکُمْ أَنْ تُنْبِتُوا شَجَرَها؛ یعنی شما حق ندارید از پیش خود امامی انتخاب کنید و با خیالات و بافته‌های خود او را بر حق بدانید و دنبال گفته‌های او را بگیرید و یا از وی دفاع کنید».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص86

بحار الأنوار، ج65، ص275/ تحف العقول، ص325

3

(نمل/ 60)

علی‌بن‌إبراهیم (رحمة الله علیه) - فِی قَولِهِ أَمَّنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ أَنْزَلَ لَکُمْ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَنْبَتْنا بِهِ حَدائِقَ ذاتَ بَهْجَةٍ أی بَسَاتِین ذَاتَ حُسنٍ مَا کانَ لَکُمْ أَنْ تُنْبِتُوا شَجَرَها وَ هُوَ عَلَی حَدِّ الإستِفهَامِ أَإِلهٌ مَعَ اللهِ یَعنِی فَعَلَ هَذَا مَعَ اللهِ بَلْ هُمْ قَوْمٌ یَعْدِلُونَ قَالَ عَنِ الحَقِّ.

علیّ‌بن‌ابراهیم (رحمة الله علیه) - أَمَّنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ وَ أَنزَلَ لَکُم مِّنَ السَّمَاءِ مَاء فَأَنبَتْنَا بِهِ حَدَائِقَ ذَاتَ بَهْجَةٍ؛ به‌معنای باغ‌های زیبا است. عبارت ما کَانَ لَکُمْ أَن تُنبِتُوا شَجَرَهَا، در حدّ جمله‌ی استفهامیّه آیه: أَ إِلَهٌ مَّعَ اللهِ است. و بَلْ هُمْ قَوْمٌ یَعْدِلُونَ، منظور، عدول از حق است.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص86

القمی، ج2، ص129/ البرهان

آیه أَمَّنْ جَعَلَ الْأَرْضَ قَراراً وَ جَعَلَ خِلالَها أَنْهاراً وَ جَعَلَ لَها رَواسِیَ وَ جَعَلَ بَیْنَ الْبَحْرَیْنِ حاجِزاً أَ إِلهٌ مَعَ اللهِ بَلْ أَکْثَرُهُمْ لا یَعْلَمُونَ [61]

یا کسی‌که زمین را مستقرّ و آرام قرار داد و میان آن نهرهایی روان ساخت و برای آن کوه‌های ثابت و استوار ایجاد کرد و میان دو دریا مانعی قرار داد [تا آب شور و شیرین با هم مخلوط نشود؛ بااین‌حال] آیا معبودی با خداست؟! [چنین نیست] بلکه بیشتر آنان نمی‌دانند [و جاهلند].

1

(نمل/ 61)

الصّادق (علیه السلام) - عن أبی‌الجارود عَنْ أَبِی‌عَبْدِاللَّهِ (علیه السلام) فِی قَوْلِهِ تَعَالَی أَإِلهٌ مَعَ اللهِ بَلْ أَکْثَرُهُمْ لا یَعْلَمُونَ قَالَ أَیْ إِمَامُ هُدًی مَعَ إِمَامِ ضَلَالٍ فِی قَرْنٍ وَاحِدٍ.

امام صادق (علیه السلام) - ابوالجارود از امام صادق (علیه السلام) درباره‌ی سخن خداوند عزّوجلّ: أَ إِلَهٌ مَّعَ اللهِ بَلْ أَکْثَرُهُمْ لَا یَعْلَمُونَ روایت می‌کند که فرمود: «یعنی امام هدایت کننده با امام گمراهی در یک دوره می‌باشند»؟!

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص86

بحار الأنوار، ج23، ص361/ تأویل الآیات الظاهرهًْ، ص397/ البرهان

2

(نمل/ 61)

الرّسول (صلی الله علیه و آله) - عَن أَنَسِ‌بنِ‌مَالِکِ قَالَ: لَمَّا نَزَلَ عَلَی رَسُولِ‌اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) هَذِهِ الْآیَهًُْ فی طس النَّمْلِ أَمَّنْ جَعَلَ الْأَرْضَ قَراراً وَ جَعَلَ خِلالَها أَنْهاراً إِلَی قَوْلِهِ قَلِیلًا ما تَذَکَّرُونَ قَالَ انْتَفَضَ عَلِیٌّ انْتِفَاضَ الْعُصْفُورِ فَقَالَ لَهُ رَسُولُ‌اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) مَالَکَ یَا عَلِیُّ قَالَ عَجِبْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) مِنْ کُفْرِهِمْ وَ جُرْأَتِهِمْ عَلَی اللَّهِ وَ حِلْمِ اللَّهِ عَنْهُمْ فَمَسَحَهُ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) وَ بَارَکَ ثُمَّ قَالَ أَبْشِرْ یَا عَلِیُّ فَإِنَّهُ لَا یُبْغِضُکَ مُؤْمِنٌ وَ لَا یُحِبُّکَ مُنَافِقٌ وَ لَوْ لَا أَنْتَ لَمْ یُعْرَفْ حِزْبُ اللَّهِ وَ لَا حِزْبُ رَسُولِهِ.

پیامبر (صلی الله علیه و آله) - حسین‌بن‌حکم با سندی از أنس‌بن‌مالک آورده است که گفت: هنگامی‌که این آیه بر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در سوره‌ی¬ نمل نازل شد: أَمَّنْ جَعَلَ الْأَرْضَ قَراراً وَ جَعَلَ خِلالَها أَنْهاراً… قَلِیلًا مَّا تَذَکَّرُون گوید: علی (علیه السلام) همانند گنجشک دچار رعشه گردید؛ پس پیامبر (صلی الله علیه و آله) به وی فرمود: «ای علی (علیه السلام)، به تو چه شده است»؟ عرض کرد: «ای رسول خدا (صلی الله علیه و آله)، از کفر آن‌ها و جسارتشان بر خدا و حلم خدا درباره‌ی آن‌ها در شگفت ماندم». پس رسول خدا (صلی الله علیه و آله) دست به صورتش کشیده و به وی آفرین گفته سپس فرمود: «ای علی، بر تو بشارت باد! هیچ مؤمنی با تو دشمنی نمی¬کند و هیچ منافقی تو را دوست نخواهد داشت، و اگر تو نبودی حزب خدا و حزب رسولش شناخته نمی¬شدند.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص86

بحار الأنوار، ج39، ص292/ فرات الکوفی، ص309/ البرهان

3

(نمل/ 61)

علی‌بن‌إبراهیم (رحمة الله علیه) - أمَّا قَولُهُ بَیْنَ الْبَحْرَیْنِ حاجِزاً یَقُولُ فَضَاء.

علیّ‌بن‌ابراهیم (رحمة الله علیه) - منظور از: حاجزاً در بَیْنَ الْبَحْرَیْنِ حَاجِزًا؛ فضا است.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص88

القمی، ج2، ص132/ البرهان

آیه أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوءَ وَ یَجْعَلُکُمْ خُلَفاءَ الْأَرْضِ أَ إِلهٌ مَعَ اللهِ قَلِیلاً ما تَذَکَّرُونَ [62]

یا کسی که [دعاى] مضطر را هنگامی‌که او را بخواند اجابت می‌کند و ناراحتی [او] را برطرف می‌سازد و شما را خلفای زمین قرار می‌دهد؛ آیا معبودی با خداست؟! کمتر متذکّرمی‌شوید.

آیه أَمَّنْ یَهْدِیکُمْ فِی ظُلُماتِ الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ مَنْ یُرْسِلُ الرِّیاحَ بُشْراً بَیْنَ یَدَیْ رَحْمَتِهِ أَ إِلهٌ مَعَ اللهِ تَعالَی اللهُ عَمّا یُشْرِکُونَ [63]

یا کسی که شما را در تاریکی‌های صحرا و دریا راهنمایی می‌کند و کسی که بادها را بشارت‌دهنده در پیشاپیش [باران] رحمتش می‌فرستد؛ [بااین‌حال] آیا معبودی با خداست؟! خداوند برتر است از آنچه همتای او قرار می‌دهند.

آیه أَمَّنْ یَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ وَ مَنْ یَرْزُقُکُمْ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ أَ إِلهٌ مَعَ اللهِ قُلْ هاتُوا بُرْهانَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ [64]

یا کسی که آفرینش را آغاز می‌کند، سپس آن را باز می‌گرداند و کسی که شما را از آسمان و زمین روزی می‌دهد؛ آیا معبودی با خداست؟! بگو: «اگر راست می‌گویید دلیلتان را بیاورید»!

یا کسی که [دعای] مضطر را هنگامی‌که او را بخواند اجابت می‌کند و ناراحتی [او] را برطرف می‌سازد

1 -1

(نمل/ 64)

الصّادق (علیه السلام) - عَن صَالِحِ‌بْنِ‌عُقْبَهًْ عَنْ أَبِی‌عَبْدِاللَّهِ (علیه السلام) قَالَ نَزَلَتْ فِی الْقَائِمِ (علیه السلام) هُوَ وَ اللَّهِ الْمُضْطَرُّ إِذَا صَلَّی فِی الْمَقَامِ رَکْعَتَیْنِ وَ دَعَا اللَّهَ فَأَجَابَهُ وَ یَکْشِفُ السُّوءَ وَ یَجْعَلُهُ خَلِیفَهًًْ فِی الْأَرْضِ.

امام صادق (علیه السلام) - این آیه درباره‌ی قائم آل محمّد (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نازل گردیده است. به خدا سوگند! مضطرّ اوست، آنگاه که در مقام، دو رکعت نماز به‌جا آورد و به درگاه خدا دعا کند و خداوند دعای وی را مستجاب نموده، بدی را از او دور نماید و او را خلیفه‌ی روی زمین قرار می‌دهد.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص88

بحار الأنوار، ج51، ص48/ نورالثقلین/ البرهان

1 -2

(نمل/ 64)

الباقر (علیه السلام) - نَزَلَتْ فِی الْقَائِمِ (عجل الله تعالی فرجه الشریف) إِذَا خَرَجَ تَعَمَّمَ وَ صَلَّی عِنْدَ الْمَقَامِ وَ تَضَرَّعَ إِلَی رَبِّهِ فَلَا تُرَدُّ لَهُ رَایَهًٌْ أَبَداً.

امام باقر (علیه السلام) - این آیه درباره‌ی قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نازل شده است. آن حضرت چون خروج کند، عمّامه بر سر می‌نهد و در مقام، نماز می‌خواند و به درگاه پروردگار تضرّع می‌کند، ازاین‌رو هرگز شکست نخواهد خورد.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص88

بحار الأنوار، ج51، ص59/ تأویل الآیات الظاهرهًْ، ص399/ البرهان

1 -3

(نمل/ 64)

الصّادق (علیه السلام) - إِنَّ الْقَائِمَ (عجل الله تعالی فرجه الشریف) إِذَا خَرَجَ دَخَلَ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ فَیَسْتَقْبِلُ الْکَعْبَهًَْ وَ یَجْعَلُ ظَهْرَهُ إِلَی الْمَقَامِ ثُمَّ یُصَلِّی رَکْعَتَیْنِ ثُمَّ یَقُومُ فَیَقُولُ یَا أَیُّهَا النَّاسُ أَنَا أَوْلَی النَّاسِ بِآدَمَ یَا أَیُّهَا النَّاسُ أَنَا أَوْلَی النَّاسِ بِإِبْراهِیمَ یَا أَیُّهَا النَّاسُ أَنَا أَوْلَی النَّاسِ بِإِسْمَاعِیلَ یَا أَیُّهَا النَّاسُ أَنَا أَوْلَی النَّاسِ بِمُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله) ثُمَّ یَرْفَعُ یَدَیْهِ إِلَی السَّمَاءِ فَیَدْعُو وَ یَتَضَرَّعُ حَتَّی یَقَعَ عَلَی وَجْهِهِ وَ هُوَ قَوْلُهُ عَزَّوَجَلَّ أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوءَ وَ یَجْعَلُکُمْ خُلَفاءَ الْأَرْضِ أَ إِلهٌ مَعَ اللهِ قَلِیلًا ما تَذَکَّرُونَ.

امام صادق (علیه السلام) - چون قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) خروج کند، وارد مسجد الحرام می‌شود و رو به قبله ایستاده به‌گونه‌ای که مقام در پشت سر وی قرارگرفته باشد. سپس دو رکعت نماز می‌خواند و آنگاه برخاسته و می‌گوید: «ای مردم! من نزدیک‌ترین مردم به آدم (علیه السلام) هستم؛ ای مردم! من نزدیک‌ترین مردم به ابراهیم (علیه السلام) هستم. ای مردم! من نزدیک‌ترین مردم به اسماعیل (علیه السلام) هستم. ای مردم! من نزدیک‌ترین مردم به محمّد (صلی الله علیه و آله) هستم». سپس دستان خود را به طرف آسمان بلندکرده و آن‌قدر دعا می‌خواند و تضرّع می‌جوید تا اینکه به‌صورت بر زمین می‌افتد و این خود نشان می‌دهد که مصداق آیه: أَمَّن یُجِیبُ المُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوءَ وَ یَجْعَلُکُمْ خُلَفَاءَ الْأَرْضِ أَإِلَهٌ مَّعَ اللهِ قَلِیلًا مَّا تَذَکَّرُونَ، خود اوست.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص88

بحار الأنوار، ج51، ص59/ تأویل الآیات الظاهرهًْ، ص399/ البرهان

1 -4

(نمل/ 64)

الباقر (علیه السلام) - عَن عَبْدِ الْحَمِیدِ الطَّوِیل عَنْ أَبِی‌جَعْفَرٍ (علیه السلام) فِی قَوْلِهِ أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ قَالَ أُنْزِلَتْ فِی الْقَائِمِ (عجل الله تعالی فرجه الشریف) وَ جَبْرَئِیلُ عَلَی الْمِیزَابِ فِی صُورَهًِْ طَیْرٍ أَبْیَضَ فَیَکُونُ أَوَّلَ خَلْقٍ یُبَایِعُهُ وَ یُبَایِعُهُ النَّاسُ الثَّلَاثُمِائَهًِْ وَ ثَلَاثَهًَْ عَشَرَ فَمَنْ کَانَ ابْتُلِیَ بِالْمَسِیرِ وَافَی تِلْکَ السَّاعَهًَْ وَ مَنْ لَمْ یُبْتَلَ بِالْمَسِیرِ فُقِدَ عَنْ فِرَاشِهِ وَ هُوَ قَوْلُ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) الْمَفْقُودُ عَنْ فُرُشِهِمْ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ فَاسْتَبِقُوا الْخَیْراتِ أَیْنَ ما تَکُونُوا یَأْتِ بِکُمُ اللهُ جَمِیعاً قَالَ الْخَیْرَاتُ الْوَلَایَهًُْ لَنَا أَهْلَ الْبَیْتِ.

امام باقر (علیه السلام) - عبدالحمید طویل از امام باقر (علیه السلام) نقل می‌کند که آن حضرت در بیان این فرمایش خدای تعالی که می‌فرماید: أَمَّن یُجِیبُ المُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوءَ وَ یَجْعَلُکُمْ خُلَفَاءَ الْأَرْضِ أَإِلَهٌ مَّعَ اللهِ قَلِیلًا مَّا تَذَکَّرُونَ، فرمود: «این آیه درباره‌ی قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نازل شده است و جبرئیل (علیه السلام) به‌صورت پرنده‌ی سفیدی بر ناودان کعبه نشسته؛ نخستین کسی که با او بیعت می‌کند جبرئیل (علیه السلام) است. آنگاه سیصدوسیزده نفر با وی بیعت می‌کنند. هرکس به راه افتاد، به زودی به او می‌رسد و هرکس به راه نیفتاد، در رختخوابش ناپدید می‌شود، یعنی از همان جا که خوابیده، ناگهان حرکت می‌کند. این است معنی گفته‌ی حضرت علی (علیه السلام) که فرمود: «آنان در رختخوابشان ناپدید می‌شوند». چنانکه خداوند می‌فرماید: در نیکی‌ها و اعمال خیر، بر یکدیگر سبقت جویید! هرجا باشید، خداوند همه‌ی شما را [برای پاداش و کیفر در برابر اعمال نیک و بد، در روز رستاخیز]، حاضر می‌کند. (بقره/148). آن حضرت (علیه السلام) فرمود: «خیرات همان ولایت ما خاندان است».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص88

بحار الأنوار، ج52، ص369/ الغیبهًْ للنعمانی، ص314

1 -5

(نمل/ 64)

الباقر (علیه السلام) - قَالَ أَبُوجَعْفَرٍ (علیه السلام) وَ اللَّهِ لَکَأَنِّی أَنْظُرُ إِلَی الْقَائِمِ (عجل الله تعالی فرجه الشریف) وَ قَدْ أَسْنَدَ ظَهْرَهُ إِلَی الْحَجَرِ ثُمَّ یَنْشُدُ اللَّهَ حَقَّهُ ثُمَّ یَقُولُ یَا أَیُّهَا النَّاسُ مَنْ یُحَاجَّنِی فِی اللَّهِ فَأَنَا أَوْلَی بِاللَّهِ أَیُّهَا النَّاسُ مَنْ یُحَاجَّنِی فِی آدَمَ فَأَنَا أَوْلَی بِآدَمَ أَیُّهَا النَّاسُ مَنْ یُحَاجَّنِی فِی نُوحٍ (علیه السلام) فَأَنَا أَوْلَی بِنُوحٍ أَیُّهَا النَّاسُ مَنْ یُحَاجَّنِی فِی إِبْرَاهِیمَ (علیه السلام) فَأَنَا أَوْلَی بِإِبْرَاهِیمَ (علیه السلام) أَیُّهَا النَّاسُ مَنْ یُحَاجَّنِی فِی مُوسَی فَأَنَا أَوْلَی بِمُوسَی أَیُّهَا النَّاسُ مَنْ یُحَاجَّنِی فِی عِیسَی فَأَنَا أَوْلَی بِعِیسَی أَیُّهَا النَّاسُ مَنْ یُحَاجَّنِی فِی مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله) فَأَنَا أَوْلَی بِمُحَمَّدٍ أَیُّهَا النَّاسُ مَنْ یُحَاجَّنِی فِی کِتَابِ اللَّهِ فَأَنَا أَوْلَی بِکِتَابِ اللَّهِ ثُمَّ یَنْتَهِی إِلَی الْمَقَامِ فَیُصَلِّی رَکْعَتَیْنِ وَ یَنْشُدُ اللَّهَ حَقَّهُ ثُمَّ قَالَ أَبُوجَعْفَرٍ (علیه السلام) هُوَ وَ اللَّهِ الْمُضْطَرُّ فِی کِتَابِ اللَّهِ فِی قَوْلِهِ أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوءَ وَ یَجْعَلُکُمْ خُلَفاءَ الْأَرْضِ.

امام باقر (علیه السلام) - به خدا قسم گویا قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را می‌نگرم که به حجرالأسود تکیه داده و مردم را به حقّ خودش سوگند می‌دهد و می‌فرماید: «ای مردم! هرکس درباره‌ی خدا گفتگویی دارد از من بپرسد که من از هرکس به خدا نزدیک‌ترم. ای مردم! هرکس که می‌خواهد، درباره‌ی آدم (علیه السلام) با من گفتگو کند که من نزدیک‌ترین مردم به آدم (علیه السلام) هستم. ای مردم! هرکس که می‌خواهد، درباره‌ی نوح (علیه السلام) با من گفتگو کند که من نزدیک‌ترین مردم به نوح (علیه السلام) هستم. ای مردم! هرکس که می‌خواهد درباره‌ی ابراهیم (علیه السلام) با من گفتگو کند که من نزدیک‌ترین مردم به ابراهیم (علیه السلام) هستم. ای مردم! هرکس که می‌خواهد، درباره‌ی موسی (علیه السلام) با من گفتگو کند که من نزدیک‌ترین مردم به موسی (علیه السلام) هستم. ای مردم! هرکس که می‌خواهد، درباره‌ی عیسی (علیه السلام) با من گفتگو کند که من نزدیک‌ترین مردم به عیسی (علیه السلام) هستم. ای مردم! هرکس که می‌خواهد، درباره محمد (صلی الله علیه و آله) با من گفتگو کند که من نزدیک‌ترین مردم به محمد (صلی الله علیه و آله) هستم. ای مردم! هر کس که می‌خواهد، با من در مورد کتاب خدا گفتگو کند که من از همه نسبت به کتاب خدا سزاوارترم». آنگاه به طرف مقام ابراهیم می‌رود و دو رکعت نماز می‌گزارد. سپس مجدّداً مردم را به حق خودش به خدا سوگند می‌دهد که اللهُ حقُّ. به خدا سوگند! که منظور از مضطر در آیه: أَمَّن یُجِیبُ المُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوءَ وَ یَجْعَلُکُمْ خُلَفَاءَ الْأَرْضِ، اوست و این آیه در حقّ وی نازل شده است.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص90

بحار الأنوار، ج52، ص315/ القمی، ج2، ص204/ الغیبهًْ للنعمانی، ص181/ نورالثقلین/ البرهان

و شما را خلفای زمین قرار می‌دهد

2 -1

(نمل/ 64)

الرّسول (صلی الله علیه و آله) - عِمْرَانَ‌بْنِ‌الْحُصَیْنِ قَالَ کُنْتُ أَنَا وَ عُمَرُ‌بْنُ‌الْخَطَّابِ جَالِسَیْنِ عِنْدَ النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله) وَ عَلِیٌّ جَالِسٌ إِلَی جَنْبِهِ إِذْ قَرَأَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوءَ وَ یَجْعَلُکُمْ خُلَفاءَ الْأَرْضِ أَ إِلهٌ مَعَ اللهِ قَلِیلًا ما تَذَکَّرُونَ قَالَ فَانْتَقَضَ عَلِیٌّ (علیه السلام) انْتِقَاضَ الْعُصْفُورِ فَقَالَ لَهُ النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله) مَا شَأْنُکَ تَجْزَعُ فَقَالَ وَ مَا لِی لَا أَجْزَعُ وَ اللَّهُ یَقُولُ إِنَّهُ یَجْعَلُنَا خُلَفَاءَ الْأَرْضِ فَقَالَ لَهُ النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله) لَا تَجْزَعْ وَ اللَّهِ لَا یُحِبُّکَ إِلَّا مُؤْمِنٌ وَ لَا یُبْغِضُکَ إِلَّا مُنَافِقٌ.

پیامبر (صلی الله علیه و آله) - عِمران‌بن‌حُصَین من و عمربن‌خطّاب نزد رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نشسته بودیم و علی (علیه السلام) در کنار وی نشسته بود که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) آیه: أَمَّن یُجِیبُ المُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوءَ وَ یَجْعَلُکُمْ خُلَفَاءَ الْأَرْضِ أَإِلَهٌ مَّعَ اللهِ قَلِیلاً مَّا تَذَکَّرُونَ را تلاوت فرمود. علی (علیه السلام) از شنیدن این آیه همچون گنجشک باران زده به لرزه افتاد. رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود: «چرا چنین بی‌تابی می‌کنی»؟ عرض کرد: چرا بی‌تابی نکنم درحالی‌که خداوند می‌فرماید: «که ما را خلفای روی زمین قرار می‌دهد»؟ پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: «بی‌تابی مکن، به خدا سوگند! کسی جز مؤمن تو را دوست نمی‌دارد و کسی جز منافق با تو دشمنی نمی‌ورزد».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص90

بحار الأنوار، ج27، ص81/ الأمالی للطوسی، ص77/ الأمالی للمفید، ص307؛ «و الله لایحبک… منافق» محذوف/ بشارهًْ المصطفی، ص10

آیه قُلْ لا یَعْلَمُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ الْغَیْبَ إِلَّا اللهُ وَ ما یَشْعُرُونَ أَیّانَ یُبْعَثُونَ [65]

بگو: «کسانی که در آسمان‌ها و زمین هستند غیب نمی‌دانند جز خدا و نمی‌دانند چه زمانی [در قیامت] برانگیخته می‌شوند».

1

(نمل/ 65)

المهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) - وَ مِمَّا خَرَجَ عَنْ صَاحِبِ الزَّمَانِ (عجل الله تعالی فرجه الشریف) رَدّاً عَلَی الْغُلَاهًِْ مِنَ التَّوْقِیعِ جَوَاباً لِکِتَابٍ کُتِبَ إِلَیْهِ عَلَی یَدَیْ مُحَمَّدِ‌بْنِ‌عَلِیِّ‌بْنِ‌هِلَالٍ الْکَرْخِیِّ یَا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ تَعَالَی اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ عَمَّا یَصِفُونَ سُبْحَانَهُ وَ بِحَمْدِهِ لَیْسَ نَحْنُ شُرَکَاءَهُ فِی عِلْمِهِ وَ لَا فِی قُدْرَتِهِ بَلْ لَا یَعْلَمُ الْغَیْبَ غَیْرُهُ کَمَا قَالَ فِی مُحْکَمِ کِتَابِهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی قُلْ لا یَعْلَمُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ الْغَیْبَ إِلَّا اللهُ وَ أَنَا وَ جَمِیعُ آبَائِی مِنَ الْأَوَّلِینَ آدَمُ وَ نُوحٌ وَ إِبْرَاهِیمُ وَ مُوسَی (علیهم السلام) وَ غَیْرُهُمْ مِنَ النَّبِیِّینَ وَ مِنَ الْآخِرِینَ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) وَ عَلِیُّ‌بْنُ‌أَبِی‌طَالِبٍ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ (علیهم السلام) وَ غَیْرُهُمْ مِمَّنْ مَضَی مِنَ الْأَئِمَّهًِْ (علیهم السلام) إِلَی مَبْلَغِ أَیَّامِی وَ مُنْتَهَی عَصْرِی عَبِیدُ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ.

امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) - آنچه از حضرت صاحب الزّمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بر ردّ غلّات رسیده توقیعی است که در جواب نامه‌ای که محمّدبن‌علی‌بن هلال کرخی نوشته بود صادر شده، به این مضمون: ای محمّدبن‌علی! خداوند بزرگتر است. از آنچه ایشان می‌ستایند منزّه است. او را ستایش می‌کنم. ما هرگز شریک در علم و قدرت او نیستیم. بلکه غیب را جز او کسی نمی‌داند چنانچه در قرآن کریم فرموده است: قُلْ لا یَعْلَمُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ الْغَیْبَ إِلَّا اللهُ و من و تمام پدرانم، آدم و نوح و ابراهیم و موسی و سایر پیامبران (علیهم السلام) و رهبران متأخّر حضرت محمّد (صلی الله علیه و آله) و علیّ‌بن‌ابی‌طالب (علیه السلام) و حسن و حسین (علی‌ها السلام) و دیگر پیشوایان (علیهم السلام) تا منتهی به زمان و عصر من شده، همه بنده‌ی خدا هستیم.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص92

بحار الأنوار، ج25، ص266/ الاحتجاج، ج2، ص473

2

(نمل/ 65)

أمیرالمؤمنین (علیه السلام) - فی نهج البلاغه: قَالَ لَهُ بَعْضُ أَصْحَابِهِ لَقَدْ أُعْطِیتَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) عِلْمَ الْغَیْبِ فَضَحِکَ وَ قَالَ لِلرَّجُلِ وَ کَانَ کَلْبِیّاً یَا أَخَا کَلْبٍ لَیْسَ هُوَ بِعِلْمِ غَیْبٍ وَ إِنَّمَا هُوَ تَعَلُّمٌ مِنْ ذِی عِلْمٍ وَ إِنَّمَا عِلْمُ الْغَیْبِ عِلْمُ السَّاعَهًِْ وَ مَا عَدَّدَهُ اللَّهُ سُبْحَانَهُ بِقَوْلِهِ إِنَّ اللهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ الْآیَهًَْ فَیَعْلَمُ سُبْحَانَهُ مَا فِی الْأَرْحَامِ مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثَی أَوْ قَبِیحٍ أَوْ جَمِیلٍ أَوْ سَخِیٍّ أَوْ بَخِیلٍ أَوْ شَقِیٍّ أَوْ سَعِیدٍ وَ مَنْ یَکُونُ فِی النَّارِ حَطَباً أَوْ فِی الْجِنَانِ لِلنَّبِیِّینَ مُرَافِقاً فَهَذَا عِلْمُ الْغَیْبِ الَّذِی لَا یَعْلَمُهُ أَحَدٌ إِلَّا اللَّهُ وَ مَا سِوَی ذَلِکَ فَعِلْمٌ عَلَّمَهُ اللَّهُ نَبِیَّهُ فَعَلَّمَنِیهِ وَ دَعَا لِی بِأَنْ یَعِیَهُ صَدْرِی وَ تَضْطَمَّ عَلَیْهِ جَوَانِحِی.

امام علی (علیه السلام) - یکی از اصحاب گوید: «ای امیرمؤمنان! آیا به تو علم غیب داده‌اند»؟ امام (علیه السلام) خندید و به آن مرد که از طایفه‌ی بنی‌کلب بود فرمود: «ای برادر کلبی! این اخباری که اطّلاع می‌دهم علم غیب نیست، علمی است که از دارنده‌ی علم غیب (پیامبر (صلی الله علیه و آله) ) آموخته‌ام، همانا علم غیب علم قیامت است و آنچه خدا در گفته‌ی خود آورده: آگاهی از زمان قیام قیامت مخصوص خداست. (لقمان/ 34) خدا باران را نازل کرده و آنچه در شکم مادران است می‌داند و کسی نمی‌داند که فردا چه خواهد کرد؟ و در کدام سرزمین خواهد مرد؟ پس خداوند سبحان، از آنچه در رحم مادران است، از پسر یا دختر، از زشت یا زیبا، سخاوتمند یا بخیل، سعادتمند یا شقی آگاه است و از آن کسی که آتشگیره‌ی آتش جهنّم است یا در بهشت همسایه و دوست پیامبران (علیهم السلام) است، از همه‌ی این‌ها آگاهی دارد. این است آن علم غیبی (ذاتی) که غیر از خدا کسی نمی‌داند. جز این‌ها، علومی است که خداوند به پیامبرش تعلیم داده (علم غیب اکتسابی) و او به من آموخته است، پیامبر (صلی الله علیه و آله) برای من دعا کرد که خدا این دسته از علوم و اخبار را در سینه‌ام جای دهد و اعضاء و جوارح بدن من از آن پر گردد».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص92

بحار الأنوار، ج26، ص103/ نورالثقلین؛ «جوارحی» بدل «جوانحی»

آیه بَلِ ادّارَکَ عِلْمُهُمْ فِی الْآخِرَةِ بَلْ هُمْ فِی شَکٍّ مِنْها بَلْ هُمْ مِنْها عَمُونَ [66]

آن‌ها [مشرکان] اطّلاع صحیحی درباره‌ی آخرت ندارند؛ بلکه در اصل آن شک دارند؛ بلکه نسبت به آن نابینا [وکوردل] هستند.

1

(نمل/ 66)

علی‌بن‌إبراهیم (رحمة الله علیه) - قَوْلُهُ بَلِ ادَّارَکَ عِلْمُهُمْ فِی الْآخِرَةِ یَقُولُ: عَلِمُوا مَا کَانُوا جَهِلُوا فِی الدُّنْیَا.

علیّ‌بن‌ابراهیم (رحمة الله علیه) - بَلِ ادَّارَکَ عِلْمُهُمْ فِی الْآخِرَةِ؛ یعنی آنچه در دنیا نسبت به آن ناآگاه بودند در قیامت آگاهی پیدا می‌کنند.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص92

القمی، ج2، ص132/ نورالثقلین/ البرهان

آیه وَ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَ إِذا کُنّا تُراباً وَ آباؤُنا أَ إِنّا لَمُخْرَجُونَ [67]

و کافران گفتند: «آیا هنگامی‌که ما و پدرانمان خاک شدیم، [زنده مى‌شویم و از دل خاک] بیرون می‌آییم؟!

آیه لَقَدْ وُعِدْنا هذا نَحْنُ وَ آباؤُنا مِنْ قَبْلُ إِنْ هذا إِلّا أَساطِیرُ الْأَوَّلِینَ [68]

این وعده‌ای است که به ما و پدرانمان از پیش داده شده؛ این‌ها همان افسانه‌های پیشینیان است.

1

(نمل/ 68)

علی‌بن‌إبراهیم (رحمة الله علیه) - ثُمَّ حَکَی عَزَّوَجَلَّ قَولُ الدَّهرِیَّهًِْ فَقَالَ وَ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَ إِذا کُنَّا تُراباً وَ آباؤُنا أَ إِنَّا لَمُخْرَجُونَ لَقَدْ وُعِدْنا هذا نَحْنُ وَ آباؤُنا مِنْ قَبْلُ إِنْ هذا إِلَّا أَساطِیرُ الْأَوَّلِینَ أی أکَاذِیبُ الأوَّلینَ، فَحَزَنَ رَسُولُ‌اللهِ (صلی الله علیه و آله) لِذَلِکَ فَأنزَلَ اللهُ تَعَالَی وَلا تَحْزَنْ عَلَیْهِمْ وَ لا تَکُنْ فِی ضَیْقٍ مِمَّا یَمْکُرُونَ ثُمَّ حَکَی أیضاً قَولَهُم وَ یَقُولُونَ یَا مُحَمَّدُ (صلی الله علیه و آله) مَتی هذَا الْوَعْدُ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ قُلْ عَسی أَنْ یَکُونَ رَدِفَ لَکُمْ أی قَد قَرُبَ مِن خَلفِکُم بَعْضُ الَّذِی تَسْتَعْجِلُونَ ثُمَّ قَالَ: إِنَّکَ یَا مُحَمَّدُ (صلی الله علیه و آله) لا تُسْمِعُ الْمَوْتی وَ لا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعاءَ إِذَا وَلَّوْا مُدْبِرِینَ أَیْ إِنَّ هَؤُلَاءِ الَّذِینَ تَدْعُوهُمْ لَا یَسْمَعُونَ مَا تَقُولُ کَمَا لَا یَسْمَعُ الْمَوْتَی وَ الصُّمُّ.

علیّ‌بن‌ابراهیم (رحمة الله علیه) - سپس خداوند، سخن دهریّون را نقل کرده و فرموده است: وَ قَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَئِذَا کُنَّا تُرَابًا وَ آبَاؤُنَا أَئِنَّا لَمُخْرَجُونَ* لَقَدْ وُعِدْنَا هَذَا نَحْنُ وَ آبَاؤُنَا مِن قَبْلُ إِنْ هَذَا إِلَّا أَسَاطِیرُ الْأَوَّلِینَ؛ و منظور از اساطیر، اکاذیب است. رسول خدا (صلی الله علیه و آله) از این سخن دهریّون کافر اندوهگین شد. از این‌رو خداوند آیه: وَ لَا تَحْزَنْ عَلَیْهِمْ وَ لَا تَکُن فِی ضَیْقٍ مِّمَّا یَمْکُرُونَ؛ را نازل فرمود. سپس سخن آنان را نقل می‌کند که‌ای محمّد (صلی الله علیه و آله)! اگر راست می‌گویی، این وعده (مجازات) کی خواهد بود؟ . (نمل/71) و از پیامبر (صلی الله علیه و آله) می‌خواهد به آن‌ها پاسخ دهد، بگو: شاید پاره‌ای از آنچه درباره‌ی آن شتاب می‌کنید. (نمل/72) نزدیک و در کنار شما باشد! . (نمل/72) سپس فرمود: ای محمّد (صلی الله علیه و آله)! مسلّماَ تو نمی‌توانی سخنت را به گوش مردگان برسانی، و نمی‌توانی کران را هنگامی‌که روی برمی‌گردانند و پشت می‌کنند فراخوانی! . (نمل/80) یعنی اینکه این‌هایی که تو دعوت می‌کنی، سخن شما را نمی‌شنوند، همان‌طورکه مردگان و ناشنوایان نمی‌شنوند.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص94

القمی، ج129، ص2/ البرهان

آیه قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُجْرِمِینَ [69]

بگو: «در روی زمین سیرکنید و ببینید سرانجام مجرمان چگونه بود»!

1

(نمل/ 69)

الصّادق (علیه السلام) - سُئِلَ الصَّادِقُ (علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَی أَوَ لَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ. قَالَ: مَعْنَاهُ أَوَ لَمْ یَنْظُرُوا فِی الْقُرْآنِ.

امام صادق (علیه السلام) - آیا در زمین گردش نکردند. (روم/9) مقصود این است که آیا در قرآن نمی‌نگرید؟

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص94

نورالثقلین

آیه وَ لا تَحْزَنْ عَلَیْهِمْ وَ لا تَکُنْ فِی ضَیْقٍ مِمّا یَمْکُرُونَ [70]

و به خاطر [کارهاى] آنان اندوهگین [و دلسرد] مشو و از توطئه‌های آنان در تنگنا قرار مگیر.

آیه وَ یَقُولُونَ مَتی هذَا الْوَعْدُ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ [71]

آن‌ها می‌گویند: «اگر راست می‌گویید، این وعده‌ی [عذاب که به ما مى‌دهید] کی خواهد آمد»؟!

آیه قُلْ عَسی أَنْ یَکُونَ رَدِفَ لَکُمْ بَعْضُ الَّذِی تَسْتَعْجِلُونَ [72]

بگو: «شاید پاره‌ای از آنچه درباره‌ی آن شتاب می‌کنید، نزدیک و در کنار شما باشد».

1

(نمل/ 72)

ابن‌عبّاس (رحمة الله علیه) - رَدِفَ لَکُمْ أَیْ قَرُبَ لَکُمْ.

ابن‌عبّاس (رحمة الله علیه) - عَسَی أَن یَکُونَ رَدِفَ لَکُم؛ یعنی از پشت سر به شما نزدیک شده است.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص94

بحرالعرفان، ج12، ص155

آیه وَ إِنَّ رَبَّکَ لَذُو فَضْلٍ عَلَی النّاسِ وَ لَکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لا یَشْکُرُونَ [73]

به یقین پروردگارتو نسبت به مردم، دارای فضل [و رحمت] است؛ ولی بیشترشان شکرگزار نیستند.

آیه وَ إِنَّ رَبَّکَ لَیَعْلَمُ ما تُکِنُّ صُدُورُهُمْ وَ ما یُعْلِنُونَ [74]

و پروردگارت آنچه را در سینه‌هایشان پنهان می‌دارند و آنچه را آشکار می‌کنند [به‌ خوبى] می‌داند.

آیه وَ ما مِنْ غائِبَةٍ فِی السَّماءِ وَ الْأَرْضِ إِلّا فِی کِتابٍ مُبِینٍ [75]

و هیچ موجود پنهانی در آسمان و زمین نیست مگر اینکه در کتاب مبین [و علم بى‌پایان پروردگار] ثبت است.

آیه إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ یَقُصُّ عَلی بَنِی إِسْرائِیلَ أَکْثَرَ الَّذِی هُمْ فِیهِ یَخْتَلِفُونَ [76]

این قرآن اکثر چیزهایی را که بنی‌اسرائیل در آن اختلاف دارند برای آنان بیان می‌کند.

آیه وَ إِنَّهُ لَهُدیً وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ [77]

و مایه‌ی هدایت و رحمت برای مؤمنان است.

آیه إِنَّ رَبَّکَ یَقْضِی بَیْنَهُمْ بِحُکْمِهِ وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْعَلِیمُ [78]

پروردگار تو میان آن‌ها در قیامت به حکم خود داوری می‌کند و اوست توانا و دانا.

آیه فَتَوَکَّلْ عَلَی اللهِ إِنَّکَ عَلَی الْحَقِّ الْمُبِینِ [79]

پس بر خدا توکّل‌کن، به یقین تو بر حق آشکارهستی.

1

(نمل/ 79)

الکاظم (علیه السلام) - عَن إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیه عَنْ أَبِی‌الْحَسَنِ‌الْأَوَّلِ (علیه السلام) قَالَ قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ أَخْبِرْنِی عَنِ النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله) وَرِثَ النَّبِیِّینَ کُلَّهُمْ قَالَ نَعَم قُلْتُ مِنْ لَدُنْ آدَمَ حَتَّی انْتَهَی إِلَی نَفْسِهِ قَالَ مَا بَعَثَ اللَّهُ نَبِیّاً إِلَّا وَ مُحَمَّدٌ (صلی الله علیه و آله) أَعْلَمُ مِنْهُ… و قَدْ وَرِثْنَا نَحْنُ هَذَا الْقُرْآنَ الَّذِی فِیهِ مَا تُسَیَّرُ بِهِ الْجِبَالُ وَ تُقَطَّعُ بِهِ الْبُلْدَانُ وَ تُحْیَا بِهِ الْمَوْتَی وَ نَحْنُ نَعْرِفُ الْمَاءَ تَحْتَ الْهَوَاءِ وَ إِنَّ فِی کِتَابِ اللَّهِ لآَیَاتٍ مَا یُرَادُ بِهَا أَمْرٌ إِلَّا أَنْ یَأْذَنَ اللَّهُ بِهِ مَعَ مَا قَدْ یَأْذَنُ اللَّهُ مِمَّا کَتَبَهُ الْمَاضُونَ جَعَلَهُ اللَّهُ لَنَا فِی أُمِّ الْکِتَابِ إِنَّ اللَّهَ یَقُولُ وَ ما مِنْ غائِبَةٍ فِی السَّماءِ وَ الْأَرْضِ إِلَّا فِی کِتابٍ مُبِینٍ ثُمَّ قَالَ ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْکِتابَ الَّذِینَ اصْطَفَیْنا مِنْ عِبادِنا فَنَحْنُ الَّذِینَ اصْطَفَانَا اللهُ عَزَّوَجَلَّ وَ أَوْرَثَنَا هَذَا الَّذِی فِیهِ تِبْیَانُ کُلِّ شَیْءٍ.

امام کاظم (علیه السلام) - ابراهیم از پدرش نقل می‌کند: به امام کاظم (علیه السلام) عرض کردم: «فدایت شوم! به من بفرمایید که آیا پیامبر ما وارث تمام پیامبران است»؟ فرمود: «آری»! عرض کردم: «از زمان آدم (علیه السلام) تا وقتی به خود آن حضرت برسد»؟ فرمود: «خدا هیچ پیامبری را مبعوث نفرمود، جز اینکه محمّد (صلی الله علیه و آله) از او اعلم بود… ما وارث آن قرآنیم که آنچه کوه‌ها به‌وسیله‌ی آن حرکت کند، در آن است و به‌وسیله‌ی آن به کشورها مسافرت می‌شود و مردگان به‌وسیله‌ی آن سخن می‌گویند، ما آب را در زیر هوا تشخیص می‌دهیم و همانا در کتاب خدا آیاتی است که به‌وسیله‌ی آن‌ها چیزی از خدا خواسته نمی‌شود مگر اینکه به آن اجازه می‌دهد (هر دعایی از برکت آن آیات مستجاب می‌شود) علاوه بر آنچه خدا برای پیغمبران گذشته اجازه فرموده است، همه‌ی این‌ها را خدا در قرآن برای ما مقرّر فرموده است، همانا خداوند متعال می‌فرماید: ما مِنْ غائِبَةٍ فِی السَّماءِ وَ الْأَرْضِ إِلَّا فِی کِتابٍ مُبِینٍ و باز می‌فرماید: سپس این کتاب (آسمانی) را به گروهی از بندگان برگزیده خود به میراث دادیم. (فاطر/32) مائیم کسانی‌که خدای عزّوجلّ انتخابمان کرده و وارث کتابی که بیان‌کننده‌ی هرچیزی است، هستیم.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص96

الکافی، ج1، ص226/ بحار الأنوار، ج17، ص133/ بصایرالدرجات، ص114/ تأویل الآیات الظاهرهًْ، ص480/ نورالثقلین

2

(نمل/ 79)

الصّادق (علیه السلام) - قَالَ أَبُوعَبْدِاللَّهِ جَعْفَرُبْنُ‌مُحَمَّدٍ (علیه السلام) … دَخَلْنَا أَبِی وَ أَنَا علی هِشَامُ بْنُ‌عَبْدِالْمَلِکِ بْنِ مَرْوَانَ وَ إِذَا هُوَ قَدْ قَعَدَ عَلَی سَرِیرِ الْمُلْکِ وَ جُنْدُهُ وَ خَاصَّتُهُ وُقُوفٌ عَلَی أَرْجُلِهِمُ… فرَفَعَ هِشَامُ رَأْسَهُ فَقَالَ لِأَبِی أَلَسْنَا بَنِی عَبْدِ مَنَافٍ نَسَبُنَا وَ نَسَبُکُمْ وَاحِدٌ فَقَالَ أَبِی نَحْنُ کَذَلِکَ وَ لَکِنَّ اللَّهَ جَلَّ ثَنَاؤُهُ اخْتَصَّنَا مِنْ مَکْنُونِ سِرِّهِ وَ خَالِصِ عِلْمِهِ بِمَا لَمْ یَخُصَّ بِهِ أَحَداً غَیْرَنَا فَقَالَ أَلَیْسَ اللَّهُ جَلَّ ثَنَاؤُهُ بَعَثَ مُحَمَّداً (صلی الله علیه و آله) مِنْ شَجَرَهًِْ عَبْدِ مَنَافٍ إِلَی النَّاسِ کَافَّهًًْ أَبْیَضِهَا وَ أَسْوَدِهَا وَ أَحْمَرِهَا مِنْ أَیْنَ وَرِثْتُمْ مَا لَیْسَ لِغَیْرِکُمْ وَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) مَبْعُوثٌ إِلَی النَّاسِ کَافَّهًًْ وَ ذَلِکَ قَوْلُ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی وَ ما مِنْ غائِبَةٍ فِی السَّماءِ وَ الْأَرْضِ إِلَی آخِرِ الْآیَةِ فَمِنْ أَیْنَ وَرِثْتُمْ هَذَا الْعِلْمَ وَ لَیْسَ بَعْدَ مُحَمَّدٍ نَبِیٌّ (صلی الله علیه و آله) وَ لَا أَنْتُمْ أَنْبِیَاءُ فَقَالَ مِنْ قَوْلِهِ تَعَالَی لِنَبِیِّهِ لا تُحَرِّکْ بِهِ لِسانَکَ لِتَعْجَلَ

بِهِ فَالَّذِی أَبْدَاهُ فَهُوَ لِلنَّاسِکَافَّهًًْ وَ الَّذِی لَمْ یُحَرِّکْ بِهِ لِسَانَهُ أَمَرَ اللَّهُ أَنْ یَخُصَّنَا بِهِ مِنْ دُونِ غَیْرِنَا فَلِذَلِکَ کَانَ یُنَاجِی أَخَاهُ عَلِیّاً مِنْ دُونِ أَصْحَابِهِ وَ أَنْزَلَ اللَّهُ بِذَلِکَ قرآن{قُرْآناً} فِی قَوْلِهِ وَتَعِیَها أُذُنٌ واعِیَةٌ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) لِأَصْحَابِهِ سَأَلْتُ اللَّهَ أَنْ یَجْعَلَهَا أُذُنَکَ یَا عَلِیُّ فَلِذَلِکَ قَالَ عَلِیُّ‌بْنُ‌أَبِی‌طَالِبٍ (علیه السلام) بِالْکُوفَهًِْ عَلَّمَنِی رَسُولُ‌اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) أَلْفَ بَابٍ مِنَ الْعِلْمِ یَفْتَحُ کُلُّ بَابٍ أَلْفَ بَابٍ خَصَّهُ بِهِ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) مِنْ مَکْنُونِ سِرِّهِ فَکَمَا خَصَّ اللَّهُ أَکْرَمَ الْخَلْقِ عَلَیْهِ کَذَلِکَ خَصَّ نَبِیُّهُ أَخَاهُ عَلِیّاً مِنْ مَکْنُونِ سِرِّهِ وَ عِلْمِهِ بِمَا لَمْ یَخُصَّ بِهِ أَحَداً مِنْ قَوْمِهِ حَتَّی صَارَ إِلَیْنَا فَتَوَارَثْنَا مِنْ دُونِ أَهْلِهَا فَقَالَ هِشَامُ بْنُ‌عَبْدِالْمَلِکِ إِنَّ عَلِیّاً کَانَ یَدَّعِی عِلْمَ الْغَیْبِ وَ اللَّهُ لَمْ یُطْلِعْ عَلَی غَیْبِهِ أَحَداً فَمِنْ أَیْنَ ادَّعَی ذَلِکَ فَقَالَ أَبِی إِنَّ اللَّهَ جَلَّ ذِکْرُهُ أَنْزَلَ عَلَی نَبِیِّهِ کِتَاباً بَیَّنَ فِیهِ مَا کَانَ وَ مَا یَکُونُ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَهًِْ فِی قَوْلِهِ وَ نَزَّلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ تِبْیاناً لِکُلِّ شَیْءٍ وَ هُدیً وَ مَوْعِظَةٌ لِلْمُتَّقِینَ وَ فِی قَوْلِهِ کُلَّ شَیْءٍ أَحْصَیْناهُ فِی إِمامٍ مُبِینٍ وَ فِی قَوْلِهِ ما فَرَّطْنا فِی الْکِتابِ مِنْ شَیْءٍ وَ فِی قَوْلِهِ وَ ما مِنْ غائِبَةٍ فِی السَّماءِ وَ الْأَرْضِ إِلَّا فِی کِتابٍ مُبِینٍ وَ أَوْحَی اللَّهُ إِلَی نَبِیِّهِ (صلی الله علیه و آله) أَنْ لَا یُبْقِیَ فِی غَیْبِهِ وَ سِرِّهِ وَ مَکْنُونِ عِلْمِهِ شَیْئاً إِلَّا یُنَاجِی بِهِ عَلِیّاً (علیه السلام) فَأَمَرَهُ أَنْ یُؤَلِّفَ الْقُرْآنَ مِنْ بَعْدِهِ وَ یَتَوَلَّی غُسْلَهُ وَ تَکْفِینَهُ وَ تَحْنِیطَهُ مِنْ دُونِ قَوْمِهِ وَ قَالَ لِأَصْحَابِهِ حَرَامٌ عَلَی أَصْحَابِی وَ أَهْلِی أَنْ یَنْظُرُوا إِلَی عَوْرَتِی غَیْرَ أَخِی عَلِیٍّ فَإِنَّهُ مِنِّی وَ أَنَا مِنْهُ لَهُ مَا لِی وَ عَلَیْهِ مَا عَلَیَّ وَ هُوَ قَاضِی دَیْنِی وَ مُنْجِزُ مَوْعِدِی ثُمَّ قَالَ (صلی الله علیه و آله) لِأَصْحَابِهِ عَلِیُّ‌بْنُ‌أَبِی‌طَالِبٍ (علیه السلام) یُقَاتِلُ عَلَی تَأْوِیلِ الْقُرْآنِ کَمَا قَاتَلْتُ عَلَی تَنْزِیلِهِ وَ لَمْ یَکُنْ عِنْدَ أَحَدٍ تَأْوِیلُ الْقُرْآنِ بِکَمَالِهِ وَ تَمَامِهِ إِلَّا عِنْدَ عَلِیٍّ (علیه السلام) وَ لِذَلِکَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) لِأَصْحَابِهِ أَقْضَاکُمْ عَلِیٌّ أَیْ هُوَ قَاضِیکُمْ وَ قَالَ عُمَرُ‌بْنُ‌الْخَطَّابِ لَوْ لَا عَلِیٌّ لَهَلَکَ عُمَرُ یَشْهَدُ لَهُ عُمَرُ وَ یَجْحَدُ غَیْرُهُ فَأَطْرَقَ هِشَامٌ طَوِیلا.

امام صادق (علیه السلام) - امام صادق (علیه السلام) فرمود: من و پدرم نزد هشام‌بن‌عبدالملک پسر مروان رفتیم، وقتی به در بارگاه آمدیم هشام روی تخت نشسته بود؛ سران سپاه و شخصیّت‌های دربارش همه بر سرپا غرق در سلاح در دو طرف ایستاده بودند… بعد سرش را بلند کرد و با پدرم چنین گفت: «آیا نسب ما و شما که همگی فرزندان عبد منافیم یکی نیست»؟! پدرم فرمود: «آری! چنین است، ولی خداوند عزّوجلّ ما را از مکنون سرّ خود و خالص علم خویش به فضیلت و شرافت ویژه‌ای اختصاص داد که به دیگری عطا نفرمود». هشام گفت: «آیا چنین نیست که پروردگار عزّوجلّ محمّد (صلی الله علیه و آله) را از شجره‌ی عبد مناف به‌سوی همه‌ی مردم، از سپید و سیاه و سرخ، فرستاد؟ پس این میراث که شما می‌گویید، از کجا مخصوص شما گردانیده شده است که جز شما دیگری حقّی از آن ندارد؟ حال آنکه پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله) بر همه‌ی خلق مبعوث شده است و این همان فرموده‌ی خداست: وَ ما مِنْ غائِبَةٍ فِی السَّماءِ وَ الْأَرْضِ إِلاَّ فی کِتابٍ مُبین. پس از کجا و به چه سبب فقط شما این علم را ارث برده‌اید و حال آنکه بعد از محمّد (صلی الله علیه و آله)، پیغمبری مبعوث نگشته است و شما هم که پیغمبر نیستید»؟ پدرم فرمود: «از آنجا خدا ما را مخصوص گردانیده که به پیغمبر خود وحی فرمود: ای محمّد (صلی الله علیه و آله)، زبانت را به خاطر عجله برای خواندن آن [قرآن] حرکت مده، (قیامت/16) از طرفی هم به پیامبر خود فرمان داد که ما را به علم خود مخصوص گرداند و بدین‌سبب پیغمبراکرم (صلی الله علیه و آله) برادر خود علی (علیه السلام) را جهت آموختن اسراری برگزید که از سایر صحابه مخفی می‌داشت. خداوند در این مورد آیه‌ای نازل فرمود: و گوش‌های شنوا آن را دریابد و بفهمد. (حاقه/12) پس پیغمبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: «یا علی (علیه السلام)، من از خدا خواستم که آن گوش‌ها را گوش‌های تو قرار دهد». و به این جهت علیّ‌بن‌ابی‌طالب (علیه السلام) در کوفه می‌فرمود: «پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) هزار در از دانش را به من آموخت که از هر دری هزار در دیگر گشوده گردید». پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله)، علی (علیه السلام) را به سرّ پنهان خود اختصاص داد و رازهای خود و خالص علم خود را تنها به او می‌گفت و با دیگران در میان نمی‌نهاد. همچنین علی (علیه السلام) هم آن اسرار را به افرادی از خاندان خود که آن‌ها را محرم اسرار می‌دانست، اختصاص داد و او هم به دیگری و بدین طریق تنها ما وارث این علوم و اسراریم». هشام گفت: «علی (علیه السلام) ادّعا می‌کرد که علم غیب می‌داند، حال‌آنکه پروردگار در علم غیب خود هیچ‌کس را شریک خود نساخته است؛ پس علی (علیه السلام) به چه دلیل چنین ادّعایی می‌کرد»؟! پدرم فرمود: «خداوند عزّوجلّ بر پیامبرش کتابی فرستاد که هر چه بوده و آنچه تا روز واپسین خواهد بود را در آن بیان داشته است: و ما این کتاب را بر تو نازل کردیم که بیانگر همه چیز، و مایه‌ی هدایت. (نحل/89) در جای دیگر فرموده: همه چیز را در کتاب آشکارکننده‌ای برشمرده‌ایم! . (یس/12) در جایی می‌فرماید: ما هیچ‌چیز را در این کتاب، فرو گذار نکردیم. (انعام/38) و یا گفته: وَ ما مِنْ غائِبَةٍ فِی السَّماءِ وَ الْأَرْضِ إِلَّا فِی کِتابٍ مُبِینٍ خداوند متعال به پیامبر خود وحی کرد که از علوم و اسرار غیبیّه، علی (علیه السلام) را هم آگاه کند و به او دستور داد تا قرآن را جمع‌آوری کند و خود او را غسل دهد و کفن نماید، به یارانش گفت: «کسی غیر از علی (علیه السلام) حق ندارد مرا برهنه بنگرد زیرا او از من است و من هم از او می‌باشم، هرچه به سود او باشد به سود من هم می‌باشد و هرچه به زیان اوست به زیان من هم خواهد بود، علی (علیه السلام) دین مرا ادا می‌کند و وعده‌های مرا انجام می‌دهد». بعد از آن رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) به یاران خود فرمود: «علیّ‌بن‌ابی‌طالب (علیه السلام) در تأویل قرآن جنگ خواهد کرد همان‌گونه که من در تنزیل آن جنگ کردم». و تأویل قرآن به‌طور کامل فقط در دست علی (علیه السلام) بود و هیچ‌کس مانند آن نبود. و برای همین است که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود: «علی (علیه السلام) از همه بهتر داوری می‌کند، یعنی او قاضی شما می‌باشد». عمربن‌خطّاب می‌گفت: «اگر وجود علی (علیه السلام) نبود، عمر هلاک می‌شد». عمر برای او گواهی می‌دهد ولی دیگری فضل و مقام او را انکار می‌کند». در اینجا هشام سرش را پایین انداخت.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص96

بحار الأنوار، ج69، ص183/ دلایل الإمامهًْ، ص106؛ بتفاوت لفظی

آیه إِنَّکَ لا تُسْمِعُ الْمَوْتی وَ لا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعاءَ إِذا وَلَّوْا مُدْبِرِینَ [80]

مسلّماً تو نمی‌توانی صدای خود را به گوش مردگان برسانی و نه سخنت را به گوش کران هنگامی‌که روی برگردانند و دور شوند.

آیه وَ ما أَنْتَ بِهادِی الْعُمْی عَنْ ضَلالَتِهِمْ إِنْ تُسْمِعُ إِلّا مَنْ یُؤْمِنُ بِآیاتِنا فَهُمْ مُسْلِمُونَ [81]

و نیز نمی‌توانی نابینایان را از گمراهیشان هدایت‌کنی، تو فقط می‌توانی سخن خود را به گوش کسانی برسانی که آماده پذیرش ایمان به آیات ما هستند و [در برابر حق] تسلیمند.

1

(نمل/ 81)

الرّسول (صلی الله علیه و آله) - قال أبوعبدالله (علیه السلام) إِنَّ رَسُولَ‌اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) کَانَ یَدْعُو أَصْحَابَهُ مَنْ أَرَادَ اللَّهُ بِهِ خَیْراً سَمِعَ وَ عَرَفَ مَا یَدْعُوهُ إِلَیْهِ وَ مَنْ أَرَادَ اللَّهُ بِهِ شَرّاً طَبَعَ عَلَی قَلْبِهِ فَلَا یَسْمَعُ وَ لَا یَعْقِلُ وَ ذَلِکَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ إِذا خَرَجُوا مِنْ عِنْدِکَ قالُوا لِلَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ ما ذا قالَ آنِفاً أُولئِکَ الَّذِینَ طَبَعَ اللهُ عَلی قُلُوبِهِمْ وَ قَالَ إِنَّکَ لا تُسْمِعُ الْمَوْتی وَ لا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعاءَ إِذا وَلَّوْا مُدْبِرِینَ وَ ما أَنْتَ بِهادِی الْعُمْیِ عَنْ ضَلالَتِهِمْ

پیامبر (صلی الله علیه و آله) - جابر گوید: از امام صادق (علیه السلام) شنیدم که می‌فرمود: رسول خدا (صلی الله علیه و آله) اصحابش را دعوت می‌کرد و هرکسی که خدا خیرش را می‌خواست می‌شنید و دعوت آن حضرت را درک می‌کرد، و هرکسی را که خدا شرّش را می‌خواست بر قلبش مهر می‌زد، پس نمی‌شنید و نمی‌اندیشید؛ و این است معنای آیه: امّا هنگامی‌که از نزد تو خارج می‌شوند به کسانی که علم و دانش به آنان بخشیده شده [از روی استهزا] می‌گویند: «[این مرد] الان چه گفت»؟! آن‌ها کسانی هستند که خداوند بر دل‌هایشان مُهر نهاده. (محمّد/16) و فرمود: إِنَّکَ لا تُسْمِعُ اْمَوْتی وَ لا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعاءَ إِذا وَلَّوْا مُدْبِرِینَ وَ ما أَنْتَ بِهادِی الْعُمْیِ عَنْ ضَلالَتِهِمْ.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص100

بحار الأنوار، ج2، ص139

2

(نمل/ 81)

علی‌بن‌إبراهیم (رحمة الله علیه) - ثُمَّ قَالَ: إِنَّکَ یَا مُحَمَّدُ (صلی الله علیه و آله) لا تُسْمِعُ الْمَوْتی وَ لا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعاءَ إِذَا وَلَّوْا مُدْبِرِینَ أَیْ إِنَّ هَؤُلَاءِ الَّذِینَ تَدْعُوهُمْ لَا یَسْمَعُونَ مَا تَقُولُ کَمَا لَا یَسْمَعُ الْمَوْتَی وَ الصُّمُّ.

علیّ‌بن‌ابراهیم (رحمة الله علیه) -ای محمّد (صلی الله علیه و آله)! مسلّماً تو نمی‌توانی صدای خود را به گوش مردگان برسانی و نه سخنت را به گوش کران هنگامی‌که روی برگردانند و دور شوند؛ یعنی اینکه این‌هایی که تو دعوت می‌کنی، سخن شما را نمی‌شنوند، همان‌طورکه مردگان و ناشنوایان نمی‌شنوند.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص100

القمی، ج2، ص129

آیه وَ إِذا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیْهِمْ أَخْرَجْنا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ تُکَلِّمُهُمْ أَنَّ النّاسَ کانُوا بِآیاتِنا لا یُوقِنُونَ [82]

و هنگامی‌که فرمان عذاب آن‌ها فرا رسد [و در آستانه‌ی رستاخیز قرار گیرند]، جنبنده‌ای را از زمین برای آن‌ها خارج می‌کنیم که با آنان سخن می‌گوید که مردم به آیات ما ایمان نمی‌آوردند.

و هنگامی‌که فرمان عذاب آن‌ها فرا رسد

1 -1

(نمل/ 82)

أمیرالمؤمنین (علیه السلام) - رَوَی مُحَمَّدُ بْنُ کَعْبٍ الْقُرْطِیُّ قَالَ: سُئِلَ عَلِیٌّ (علیه السلام) عَنِ الدَّابَّهًِْ؟ فَقَالَ: أَمَا وَ اللَّهِ مَا لَهَا ذَنَبٌ وَ إِنَّ لَهَا لَلِحْیَهًًْ.

امام علی (علیه السلام) - محمّدبن‌کعب قرطی گوید: «از امام علی (علیه السلام) درباره‌ی دابة الارض پرسیدند، فرمود: «به خدا سوگند دُم ندارد، بلکه ریش دارد».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص100

نورالثقلین

1 -2

(نمل/ 82)

الرّسول (صلی الله علیه و آله) - عَنْ حُذَیْفَهًَْ عَنِ النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله) قَالَ: دَابَّهًُْ الْأَرْضِ طُولُهَا سِتُّونَ ذِرَاعاً لَا یُدْرِکُهَا طَالِبٌ وَ لَا یَفُوتُهَا هَارِبٌ فَتَسِمُ الْمُؤْمِنَ بَیْنَ عَیْنَیْهِ وَ تَکْتُبُ بَیْنَ عَیْنَیْهِ مُؤْمِنٌ وَ تَسِمُ الْکَافِرَ بَیْنَ عَیْنَیْهِ وَ تَکْتُبُ بَیْنَ عَیْنَیْهِ کَافِرٌ وَ مَعَهَا عَصَا مُوسَی (علیه السلام) وَ خَاتَمُ سُلَیْمَانَ (علیه السلام) فَتَجْلُو وَجْهَ الْمُؤْمِنِ بِالْعَصَا وَ تَخْطِمُ أَنْفَ الْکَافِرِ بِالْخَاتَمِ حَتَّی یُقَالَ یَا مُؤْمِنُ وَ یَا کَافِر.

پیامبر (صلی الله علیه و آله) - حذیفه از پیامبر (صلی الله علیه و آله) نقل می‌کند که فرمود: «طول دابة الارض شصت ذراع است و او به قدری نیرومند است که هیچ‌کس، نه به او می‌رسد و نه از دست او می‌تواند بگریزد، بر پیشانی مؤمن علامت می‌گذارد و می‌نویسد: «مؤمن» و در پیشانی کافر نشان می‌گذارد و می‌نویسد: «کافر»! با او عصای موسی (علیه السلام) و انگشتر سلیمان (علیه السلام) است. پس با عصا چهره‌ی مؤمن را جلوه می‌بخشد و با انگشتر بینی کافر مهار می‌شود تا آنجا که مردم اهل خیام جمع شوند. سپس گوید: «ای مؤمن»! و گوید: «ای کافر» »!

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص100

بحار الأنوار، ج6، ص300/ نورالثقلین

1 -3

(نمل/ 82)

الرّسول (صلی الله علیه و آله) - رُوِیَ عَنِ النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله) أَنَّهُ یَکُونُ لِلدَّابَّهًِْ ثَلَاثُ خَرْجَاتٍ مِنَ الدَّهْرِ فَتَخْرُجُ خُرُوجاً بِأَقْصَی الْمَدِینَهًِْ فَیَفْشُو ذِکْرُهَا فِی الْبَادِیَهًِْ وَ لَا یَدْخُلُ ذِکْرُهَا الْقَرْیَهًَْ یَعْنِی مَکَّهًَْ ثُمَّ تَمْکُثُ زَمَاناً طَوِیلًا ثُمَّ تَخْرُجُ خَرْجَهًًْ أُخْرَی قَرِیباً مِنْ مَکَّهًَْ فَیَفْشُو ذِکْرُهَا فِی الْبَادِیَهًِْ وَ یَدْخُلُ ذِکْرُهَا الْقَرْیَهًَْ یَعْنِی مَکَّهًَْ ثُمَّ صَارَ النَّاسُ یَوْماً فِی أَعْظَمِ الْمَسَاجِدِ عَلَی اللَّهِ حُرْمَهًًْ وَ أَکْرَمِهَا عَلَی اللَّهِ یَعْنِی الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ لَمْ تَرُعْهُمْ إِلَّا وَ هِیَ فِی نَاحِیَهًِْ الْمَسْجِدِ تَدْنُو وَ تَرْغُو مَا بَیْنَ الرُّکْنِ الْأَسْوَدِ إِلَی بَابِ بَنِی مَخْزُومٍ عَنْ یَمِینِ الْخَارِجِ فِی وَسَطٍ مِنْ ذَلِکَ فَیُرْفَضُ النَّاسُ عَنْهَا وَ تَثْبُتُ لَهَا عِصَابَهًٌْ عَرَفُوا أَنَّهُمْ لَنْ یُعْجِزُوا اللَّهَ فَخَرَجَتْ عَلَیْهِم تَنْفُضُ رَأْسَهَا مِنَ التُّرَابِ فَمَرَّتْ بِهِمْ فَجَلَّتْ عَنْ وُجُوهِهِمْ حَتَّی تَرَکَتْهَا کَأَنَّهَا الْکَوَاکِبُ الدُّرِّیَّهًُْ ثُمَّ وَلَّتْ فِی الْأَرْضِ لَا یُدْرِکُهَا طَالِبٌ وَ لَا یُعْجِزُهَا هَارِبٌ حَتَّی إِنَّ الرَّجُلَ یَقُومُ فَیَتَعَوَّذُ مِنْهَا بِالصَّلَاهًِْ فَتَأْتِیهِ مِنْ خَلْفِهِ فَتَقُولُ یَا فُلَانُ الْآنَ تُصَلِّی فَیُقْبِلُ عَلَیْهَا بِوَجْهٍ فَتَسِمُهُ فِی وَجْهِهِ فَیَتَجَاوَرُ النَّاسُ فِی دِیَارِهِمْ وَ یَصْطَحِبُونَ فِی أَسْفَارِهِمْ وَ یَشْتَرِکُونَ فِی الْأَمْوَالِ یُعْرَفُ الْمُؤْمِنُ مِنَ الْکَافِرِ فَیُقَالُ لِلْمُؤْمِنِ یَا مُؤْمِنُ وَ لِلْکَافِرِ یَا کَافِر.

پیامبر (صلی الله علیه و آله) - از پیامبر (صلی الله علیه و آله) روایت است که فرمود: «آن جنبنده در روزگار سه خروج دارد: یک‌بار در انتهای مدینه خروج می‌کند و صحبت خروجش در بیابان منتشر می‌شود، ولی در مکّه منتشر نمی‌شود. سپس مدّتی طولانی مکث می‌کند و آنگاه در نزدیکی مکّه برای بار دوّم خروج می‌کند و صحبت خروجش در بیابان منتشر می‌شود و در مکّه نیز منتشر می‌شود. سپس مردم در یک روز در بزرگ‌ترین مساجد خدا از حیث احترام و با کرامت‌ترین آن‌ها، یعنی مسجدالحرام جمع می‌شوند. آنگاه دابّه ایشان را درحالی‌که در ناحیه‌ای از مسجد است، به ترس وا می‌دارد و از سمت ما بین رکن حجرالاسود تا درب بنی‌مخزوم، در وسط آن که در سمت راست کسی که از مسجد خارج می‌شود قرار دارد، نزدیک می‌آید. بعضی مردم با آمدن او پراکنده می‌شوند و گروهی که می‌دانند توان عاجز کردن خدای متعال را ندارند، فرار نمی‌کنند. آن جنبنده به سمت آنان می‌آید، سر خود را از گرد و خاک می‌تکاند، از کنار آنان عبور می‌کند و چهره‌هایشان را جلا می‌دهد، حتّی آنان را مانند ستاره‌ی درخشان می‌گرداند. سپس به سمت زمین بر می‌گردد، به طوری که طالب آن به آن نمی‌رسد و گریزنده از آن خلاص نمی‌شود. حتی مردی برمی‌خیزد و برای رهایی از آن به نماز خواندن پناه می‌برد، ولی دابة الارض از پشت سر او می‌آید و می‌گوید: «ای فلانی! آیا الآن نماز می‌گزاری»؟ پس به سمت صورت او می‌آید و بر صورتش داغ می‌نهد. خلایق آنگاه در شهرها با هم، همسایه و در مسافرت‌ها با هم، همراه و در اموال با هم شریک هستند، و کافر از مؤمن باز شناخته می‌شود، پس به مؤمن با خطاب «یا مؤمن»! و با کافر با خطاب «یا کافر»! مورد تخاطب قرار می‌گیرند».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص100

نورالثقلین

1 -4

(نمل/ 82)

الرّسول (صلی الله علیه و آله) - قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) تَخْرُجُ دَابَّهًُْ الْأَرْضِ وَ مَعَهَا عَصَا مُوسَی (علیه السلام) وَ خَاتَمُ سُلَیْمَانَ (علیه السلام) تَجْلُو وَجْهَ الْمُؤْمِنِ بِعَصَا مُوسَی (علیه السلام) وَ تَسِمُ وَجْهَ الْکَافِرِ بِخَاتَمِ سُلَیْمَان (علیه السلام).

پیامبر (صلی الله علیه و آله) - دابّة الأرض به همراه عصای موسی (علیه السلام) و خاتم سلیمان‌بن‌داوود (علیه السلام) ظهور می‌کند و با عصای موسی (علیه السلام) سیمای مؤمن را نورانی و با خاتم سلیمان (علیه السلام) سیمای کافر را داغ می‌نهد».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص102

بحار الأنوار، ج53، ص111/ البرهان

ولایت

1

(نمل/ 82)

الرّضا (علیه السلام) - قَالَ الرِّضَا (علیه السلام) فِی قَوْلِهِ تَعَالَی أَخْرَجْنا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ تُکَلِّمُهُمْ قَالَ عَلِیٌّ (علیه السلام).

امام رضا (علیه السلام) - أَخْرَجْنا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ تُکَلِّمُهُمْ. منظور از دابة الارض، علی (علیه السلام) است.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص102

بحار الأنوار، ج39، ص244/ المناقب، ج3، ص102

2

(نمل/ 82)

الباقر (علیه السلام) -ِ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ قَالَ أَبُوجَعْفَرٍ (علیه السلام) أَیُّ شَیْءٍ یَقُولُ النَّاسُ فِی هَذِهِ الْآیَهًِْ وَ إِذا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیْهِمْ أَخْرَجْنا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ تُکَلِّمُهُمْ فَقَالَ (علیه السلام) هُوَ أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام).

امام باقر (علیه السلام) - ابوبصیر گوید: امام باقر (علیه السلام) فرمود: «مردم درباره آیه: وَ إِذا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیْهِمْ أَخْرَجْنا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ تُکَلِّمُهُمْ چه می‌گویند»؟ پس فرمود: «منظور از جنبنده، امیرالمؤمنین (علیه السلام) است».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص102

بحار الأنوار، ج53، ص112/ تأویل الآیات الظاهرهًْ، ص400؛ «ای شیء یقول الناس فی هذه الآیهًْ» محذوف

3

(نمل/ 82)

أمیرالمؤمنین (علیه السلام) - عن أبی‌الطفیل فقلت یَا أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) قَوْلُ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ وَ إِذا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیْهِمْ أَخْرَجْنا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ تُکَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ کانُوا بِآیاتِنا لا یُوقِنُونَ مَا الدَّابَّهًُْ قَالَ یَا أَبَاالطُّفَیْلِ الْهُ عَنْ هَذَا فَقُلْتُ یَا أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) أَخْبِرْنِی بِهِ جُعِلْتُ فِدَاکَ قَالَ هِیَ دَابَّهًٌْ تَأْکُلُ الطَّعَامَ وَ تَمْشِی فِی الْأَسْوَاقِ وَ تَنْکِحُ النِّسَاءَ فَقُلْتُ یَا أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) مَنْ هُوَ قَالَ هُوَ زِرُّ الْأَرْضِ الَّذِی تَسْکُنُ الْأَرْضُ بِهِ قُلْتُ یَا أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) مَنْ هُوَ قَالَ صِدِّیقُ هَذِهِ الْأُمَّهًِْ وَ فَارُوقُهَا وَ رِبِّیُّهَا وَ ذُو قَرْنَیْهَا قُلْتُ یَا أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) مَنْ هُوَ قَالَ الَّذِی قَالَ اللَّهُ تَعَالَی وَ یَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ وَ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ وَ الَّذِی جاءَ بِالصِّدْقِ وَ الَّذِی صَدَّقَ بِهِ وَ النَّاسُ کُلُّهُمْ کَافِرُونَ غَیْرَهُ قُلْتُ یَا أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) فَسَمِّهِ لِی قَالَ قَدْ سَمَّیْتُهُ لَکَ یَا أَبَا الطُّفَیْلِ وَاللَّهِ لَوْ أُدْخِلْتُ عَلَی عَامَّهًِْ شِیعَتِی الَّذِینَ بِهِمْ أُقَاتِلُ الَّذِینَ أَقَرُّوا بِطَاعَتِی وَ سَمَّوْنِی أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ وَ اسْتَحَلُّوا جِهَادَ مَنْ خَالَفَنِی فَحَدَّثْتُهُمْ بِبَعْضِ مَا أَعْلَمُ مِنَ الْحَقِّ فِی الْکِتَابِ الَّذِی نَزَلَ بِهِ جَبْرَئِیلُ (علیه السلام) عَلَی مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله) لَتَفَرَّقُوا عَنِّی حَتَّی أَبْقَی فِی عِصَابَهًٍْ مِنَ الْحَقِّ قَلِیلَهًٍْ أَنْتَ وَ أَشْبَاهُکَ مِنْ شِیعَتِی فَفَزِعْتُ وَ قُلْتُ یَا أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) أَنَا وَ أَشْبَاهِی مُتَفَرِّقٌ عَنْکَ أَوْ نَثْبُتُ مَعَکَ قَالَ بَلْ تَثْبُتُونَ ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَیَّ فَقَالَ إِنَّ أَمْرَنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ لَا یَعْرِفُهُ وَ لَا یُقِرُّ بِهِ إِلَّا ثَلَاثَهًٌْ مَلَکٌ مُقَرَّبٌ أَوْ نَبِیٌّ مُرْسَلٌ أَوْ عَبْدٌ مُؤْمِنٌ نَجِیبٌ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِیمَانِ یَا أَبَا الطُّفَیْلِ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) قُبِضَ فَارْتَدَّ النَّاسُ ضُلَّالًا وَ جُهَّالًا إِلَّا مَنْ عَصَمَهُ اللَّهُ بِنَا أَهْلَ الْبَیْتِ.

امام علی (علیه السلام) - ابوطفیل گوید: به امیرالمؤمنین (علیه السلام) عرض کردم: «ای امیرالمؤمنین (علیه السلام) در آیه: و إِذا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیْهِمْ أَخْرَجْنا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ تُکَلِّمُهُمْ، منظور از جنبنده چیست»؟ فرمود: «ای اباطفیل! از این سؤال بگذر»! عرض کردم: «ای امیرالمؤمنین (علیه السلام)! فدایت شوم مرا مطّلع ساز»! فرمود: «این جنبنده‌ای است که غذا می‌خورد و در بازارها راه می‌رود و با زنان ازدواج می‌کند»! عرض کردم: «ای امیرالمؤمنین (علیه السلام)! او کیست»؟ فرمود: «او قوام دین است که زمین به سبب او آرام می‌گیرد». عرض کردم: «ای امیرالمؤمنین (علیه السلام)! او کیست»؟ فرمود: «او راستگوی این امّت و جداکننده‌ی آن و عالم متّقی آن و ذوالقرنین این امّت است»! عرض کردم: «ای امیرالمؤمنین (علیه السلام)! او کیست»؟ فرمود: «کسی است که خداوند متعال درباره‌ی او فرمود: و به‌دنبال آن، شاهدی از سوی او می‌باشد. (هود/17) و و کسی که علم کتاب [و آگاهی بر قرآن] نزد اوست. (رعد/43) و امّا کسی که سخن راست بیاورد و کسی که آن را تصدیق کند. (زمر/33) و تمام مردم به جز او کافرند». عرض کردم: «ای امیرالمؤمنین (علیه السلام)! او را برایم نام ببر»! فرمود: «او را برایت نام بردم‌ای اباطفیل! به خدا قسم! اگر بر عموم شیعیانم که به کمک آنان با دشمنانم می‌جنگم داخل شوم، همان شیعیانی که به اطاعت من مؤمن هستند و مرا امیرالمؤمنین می‌خوانند و جهاد با دشمن مرا حلال می‌دانند، و با آنان بخشی از حقایقی را که در کتابی است که جبرئیل (علیه السلام) بر محمد (صلی الله علیه و آله) نازل نموده بگویم، از گرد من پراکنده می‌شوند و من در جماعتی اندک از اهل حقیقت می‌مانم که تو و امثال تو از شیعیان من هستید»؛ پس ترسیدم و پرسیدم: «من و امثال من از تو جدا می‌شویم یا با شما ثابت قدم می‌مانیم»؟ فرمود: «شما ثابت قدم می‌مانید»! سپس حضرت رو به من کرد و فرمود: «حقیقت امر ما بسیار مشکل است و جز سه دسته آن را نمی‌شناسند و به آن اقرار نمی‌کنند: فرشته مقرب، یا نبیّ مرسل، یا بنده مؤمن نجیبی که خدا قلب او را برای ایمان امتحان نموده! ای ابا الطفیل! رسول خدا (صلی الله علیه و آله) قبض روح شد، پس مردم به صورت گمراهان و نادانان مرتد شدند، مگر کسانی که خدا به سبب ما اهل بیت، آنان را مصون داشت».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص102

بحار الأنوار، ج53، ص68/ کتاب سلیم بن قیس، ص561

4

(نمل/ 82)

الصّادق (علیه السلام) - قَالَ رَجُلٌ لِعَمَّارِبْنِ یَاسِرٍ یَا أَبَا الْیَقْظَانِ آیَهًٌْ فِی کِتَابِ اللَّهِ قَدْ أَفْسَدَتْ قَلْبِی وَ شَکَّکَتْنِی قَالَ عَمَّارٌ وَ أَیَّهًُْ آیَهًٍْ هِیَ قَالَ قَوْلُ اللَّهِ وَ إِذا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیْهِمْ أَخْرَجْنا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ تُکَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ کانُوا بِآیاتِنا لا یُوقِنُونَ الْآیَهًَْ فَأَیَّهًُْ دَابَّهًٍْ هَذِهِ قَالَ عَمَّارٌ وَ اللَّهِ مَا أَجْلِسُ وَ لَا آکُلُ وَ لَا أَشْرَبُ حَتَّی أُرِیَکَهَا فَجَاءَ عَمَّارٌ مَعَ الرَّجُلِ إِلَی أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) وَ هُوَ یَأْکُلُ تَمْراً وَ زُبْداً فَقَالَ لَهُ یَا أَبَا الْیَقْظَانِ هَلُمَّ فَجَلَسَ عَمَّارٌ وَ أَقْبَلَ یَأْکُلُ مَعَهُ فَتَعَجَّبَ الرَّجُلُ مِنْهُ فَلَمَّا قَامَ عَمَّارٌ قَالَ لَهُ الرَّجُلُ سُبْحَانَ اللَّهِ یَا أَبَا الْیَقْظَانِ حَلَفْتَ أَنَّکَ لَاتَأْکُلُ وَ لَاتَشْرَبُ وَ لَاتَجْلِسُ حَتَّی تُرِیَنِیهَا قَالَ عَمَّارٌ قَدْ أَرَیْتُکَهَا إِنْ کُنْتَ تَعْقِلُ.

امام صادق (علیه السلام) - مردی به عمّاریاسر گفت: «ای ابویقظان! آیه‌ای در کتاب خدا هست که قلب مرا آزرده و گرفتار شکّ و تردید کرده است». عمّار گفت: «کدام آیه»؟ گفت: «وَ إِذَا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیْهِمْ أَخْرَجْنَا لَهُمْ دَابَّةً مِّنَ الْأَرْضِ تُکَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ کَانُوا بِآیَاتِنَا لَا یُوقِنُونَ، این جنبنده چه جنبنده‌ای است»؟ عمّار گفت: «به خدا سوگند! نه می‌نشینم و نه غذایی می‌خورم و نه آبی می‌نوشم تا اینکه این جنبنده را به تو نشان دهم». سپس عمّار با آن مرد نزد امیرالمؤمنین (علیه السلام) آمد درحالی‌که امیرالمؤمنین (علیه السلام) مشغول خوردن خرما و کره بود. امام (علیه السلام) فرمود: «ای ابویقظان! زود باش»! عمّار نشست و مشغول خوردن با امیرالمؤمنین (علیه السلام) شد. آن مرد از رفتار عمّار شگفت‌زده شده بود، لذا چون عمّار برخاست، به وی گفت: «سبحان الله! ای ابویقظان سوگند یاد کردی که چیزی نخوری و نیاشامی و ننشینی، مگر دَابَّة الْأَرْضِ را به من نشان‌دهی»؟! عمّار گفت: «اگر عاقل باشی، نشانت دادم»!

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص104

بحار الأنوار، ج39، ص242/ القمی، ج2، ص131/ نورالثقلین

5

(نمل/ 82)

علی‌بن‌إبراهیم (رحمة الله علیه) - عَن أَبِی عَنِ ابْنِ‌أَبِی‌عُمَیْرٍ عَنْ أَبِی‌بَصِیرٍ عَنْ أَبِی‌عَبْدِاللَّهِ (علیه السلام) قَالَ انْتَهَی رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) إِلَی أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) وَ هُوَ نَائِمٌ فِی الْمَسْجِدِ قَدْ جَمَعَ رَمْلًاوَ وَضَعَ رَأْسَهُ عَلَیْهِ فَحَرَّکَهُ بِرِجْلِهِ ثُمَّ قَالَ قُمْ یَا دَابَّهًَْ اللَّهِ فَقَالَ رَجُلٌ مِنْ أَصْحَابِهِ یَا رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) أَیُسَمِّی بَعْضُنَا بَعْضاً بِهَذَا الِاسْمِ فَقَالَ لَا وَ اللَّهِ مَا هُوَ إِلَّا لَهُ خَاصَّهًًْ وَ هُوَ دَابَّهًُْ الْأَرْضِ الَّذِی ذَکَرَ اللَّهُ فِی کِتَابِهِ وَإِذا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیْهِمْ أَخْرَجْنا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ تُکَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ کانُوا بِآیاتِنا لا یُوقِنُونَ ثُمَّ قَالَ یَا عَلِیُّ (علیه السلام) إِذَا کَانَ آخِرُ الزَّمَانِ أَخْرَجَکَ اللَّهُ فِی أَحْسَنِ صُورَهًٍْ وَ مَعَکَ مِیسَمٌ تَسِمُ بِهِ أَعْدَاءَکَ فَقَالَ الرَّجُلُ لِابی‌عبدالله (علیه السلام) إِنَّ الْعَامَّهًَْ یَقُولُونَ هَذِهِ الْآیَهًُْ إِنَّمَا هِیَ تَکْلُمُهُمْ فَقَالَ أَبُوعَبْدِاللَّهِ (علیه السلام) کَلَمَهُمُ اللَّهُ فِی نَارِ جَهَنَّمَ إِنَّمَا هُوَ یُکَلِّمُهُمْ مِنَ الْکَلَامِ وَ الدَّلِیلُ عَلَی أَنَّ هَذَا فِی الرَّجْعَهًِْ قَوْلُهُ وَ یَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً مِمَّنْ یُکَذِّبُ بِآیاتِنا فَهُمْ یُوزَعُونَحَتَّی إِذا جاؤُ قالَ أَکَذَّبْتُمْ بِآیاتِی وَ لَمْ تُحِیطُوا بِها عِلْماً أَمَّا ذا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ قَالَ الْآیَاتُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) وَ الْأَئِمَّهًُْ (علیهم السلام) فَقَالَ الرَّجُلُ لِأَبِی‌عَبْدِاللَّهِ (علیه السلام) إِنَّ الْعَامَّهًَْ تَزْعُمُ أَنَّ قَوْلَهُ وَ یَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً عَنَی فِی الْقِیَامَهًِْ فَقَالَ أَبُوعَبْدِاللَّهِ (علیه السلام) فَیَحْشُرُ اللَّهُ یَوْمَ الْقِیَامَهًِْ مِنْ کُلِّ أُمَّهًٍْ فَوْجاً وَ یَدَعُ الْبَاقِینَ لَا وَ لَکِنَّهُ فِی الرَّجْعَهًِْ وَ أَمَّا آیَهًُْ الْقِیَامَهًِْ وَحَشَرْناهُمْ فَلَمْ نُغادِرْ مِنْهُمْ.

علیّ‌بن‌ابراهیم (رحمة الله علیه) - ابوبصیر نقل می‌کند: امام صادق (علیه السلام) فرمود: «رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در پی امیرالمؤمنین (علیه السلام) که در مسجد مقداری شن گرد آورده و سر بر روی آن نهاده و به خواب رفته بود، رفت. پس با پا او را تکان داده و به وی فرمود: «ای جنبنده‌ی زمین! برخیز»! یکی از صحابه گفت: «ای رسول خدا (صلی الله علیه و آله)! می‌توانیم یکدیگر را به این نام بخوانیم»؟ فرمود: «نه، به خدا سوگند! این نام فقط مخصوص علی (علیه السلام) است و منظور از دابّة الأرض در آیه: وَ إِذَا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیْهِمْ أَخْرَجْنَا لَهُمْ دَابَّةً مِّنَ الْأَرْضِ تُکَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ کَانُوا بِآیَاتِنَا لَا یُوقِنُونَ، کسی جز علی (علیه السلام) نیست». سپس فرمود: «ای علی (علیه السلام)! چون آخرالزّمان فرارسد، خداوند تو را به بهترین صورت بیرون می‌آورد درحالی‌که آهن داغی با توست که با آن دشمنانت را نشانه‌دار می‌کنی». مردی به امام صادق (علیه السلام) عرض کرد: «مردم می‌گویند: آیا این جنبنده آنان را زخمی هم می‌کند»؟ فرمود: «خداوند آنان را در آتش دوزخ، داغ‌دار و نشانه‌دار کرده است و امیرالمؤمنین (علیه السلام) با سخن، آنان را می‌سوزاند و دلیل اینکه این امر در رجعت اتّفاق می‌افتد، آیه: وَ یَوْمَ نَحْشُرُ مِن کُلِّ أُمَّةٍ فَوْجًا مِّمَّن یُکَذِّبُ بِآیَاتِنَا فَهُمْ یُوزَعُونَ * حتّی إِذَا جَاؤُوا قَالَ أَکَذَّبْتُم بِآیَاتِی وَ لَمْ تُحِیطُوا بِهَا عِلْمًا أَمَّاذَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ است. منظور از این دو آیه امیرالمؤمنین (علیه السلام) و دیگر ائمّه (علیهم السلام) هستند». آن مرد گفت: «عموم مردم بر این گمان‌اند که منظور از: وَ یَوْمَ نَحْشُرُ مِن کُلِّ أُمَّةٍ فَوْجًا؛ روز قیامت است». امام صادق (علیه السلام) فرمود: «آیا خداوند از هر اُمّتی جمعی را محشور کرده و بقیّه را رها می‌کند؟! هرگز، لیکن در رجعت چرا. امّا آیه‌ی قیامت این است: همه‌ی آنان [انسان‌ها] را برمی‌انگیزیم، و احدی از ایشان را فروگذار نخواهیم کرد! . (کهف/47)».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص104

بحار الأنوار، ج39، ص243/ القمی، ج2، ص130/ نورالثقلین؛ «قایم» بدل «نایم» / البرهان

6

(نمل/ 82)

أمیرالمؤمنین (علیه السلام) - الْأَصْبَغِ‌بْنِ‌نُبَاتَهًَْ قَالَ دَخَلْتُ عَلَی أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) وَ هُوَ یَأْکُلُ خُبْزاً وَ خَلًّا وَ زَیْتاً فَقُلْتُ یَا أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) قَالَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ وَ إِذا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیْهِمْ أَخْرَجْنا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ تُکَلِّمُهُمْ فَمَا هَذِهِ الدَّابَّهًُْ قَالَ هِیَ دَابَّهًٌْ تَأْکُلُ خُبْزاً وَ خَلًّا وَ زَیْتاً.

امام علی (علیه السلام) - اصبَع‌بن‌نُباته گوید: خدمت امیرالمؤمنین (علیه السلام) رسیدم درحالی‌که مشغول تناول نان و سرکه و روغن [زیتون] بود. عرض کردم: «ای امیرالمؤمنین (علیه السلام)! خداوند عزّوجلّ می‌فرماید: وَ إِذَا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیْهِمْ أَخْرَجْنَا لَهُمْ دَابَّةً مِّنَ الْأَرْضِ تُکَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ کَانُوا بِآیَاتِنَا لَا یُوقِنُونَ، در این [آیه منظور از] دابّهًْ چیست»؟ فرمود: «دابّه‌ای است که نان و سرکه و روغن زیتون می‌خورد»!

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص106

بحار الأنوار، ج53، ص112/ تأویل الآیات الظاهرهًْ، ص400/ البرهان

7

(نمل/ 82)

أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) - عَنْ عِمْرَانَ بْنِ مِیثَمٍ عَنْ أَبِیهِ قَالَ: کُنْتُ عِنْدَ أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) خَامِسَ خَمْسَهًٍْ وَ أَنَا أَصْغَرُهُمْ یَوْمَئِذٍ نَسْمَعُ أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) یَقُولُ حَدَّثَنِی أَخِی أَنَّهُ خَتَمَ أَلْفَ نَبِیٍّ وَ أَنِّی خَتَمْتُ أَلْفَ وَصِیٍّ وَ أَنَا کُلِّفْتُ مَا لَمْ یُکَلَّفُوا إِنِّی لَأَعْلَمُ أَلْفَ کَلِمَهًٍْ مَا یَعْلَمُهَا غَیْرِی وَ غَیْرُ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله) مَا مِنْهَا کَلِمَهًٌْ إِلَّا وَ هِیَ مِفْتَاحُ أَلْفِ بَابٍ مَا تَعْلَمُونَ مِنْهَا کَلِمَهًًْ وَاحِدَهًًْ غَیْرَ أَنَّکُمْ تَقْرَءُونَ مِنْهَا آیَهًًْ وَاحِدَهًًْ فِی الْقُرْآنِ وَ إِذا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیْهِمْ أَخْرَجْنا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ تُکَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ کانُوا بِآیاتِنا لایُوقِنُونَ وَ مَا تَدْرُونَهَا.

امام علی (علیه السلام) - عمران‌بن‌میثم از پدرش نقل می‌کند: «من خدمت امیرالمؤمنین (علیه السلام) بودم که پنجمین نفر آن‌ها و از همه کوچک‌تر بودم. آن روز به امیرالمؤمنین (علیه السلام) گوش می‌دادیم که می‌فرمود: «برادرم به من گفت که او هزار پیامبر را ختم کرد و من هزار وصی را ختم کردم، و من به چیزهایی مکلّف شده‌ام که آن‌ها مکلّف نشده‌اند. و من هزار کلمه می‌دانم که احدی غیر از محمّد (صلی الله علیه و آله) از آن‌ها خبر ندارد. هریک از این کلمات کلید هزار در است. آن‌ها حتّی یک کلمه را از آن‌ها نمی‌دانند، شما یک آیه را از آن در قرآن می‌خوانید که وَ إِذَا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیْهِمْ أَخْرَجْنَا لَهُمْ دَابَّةً مِّنَ الْأَرْضِ تُکَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ کَانُوا بِآیَاتِنَا لَا یُوقِنُونَ، ولی مفهوم آن را نمی‌دانید.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص106

بحار الأنوار، ج26، ص317/ الغیبهًْ للنعمانی، ص258؛ «بتفاوت» / البرهان

8

(نمل/ 82)

أمیرالمؤمنین (علیه السلام) - وَ لَقَدْ أُعْطِیتُ السِّتَ عِلْمَ الْمَنَایَا وَ الْبَلَایَا وَ الْوَصَایَا وَ فَصْلَ الْخِطَابِ وَ إِنِّی لَصَاحِبُ الْکَرَّاتِ وَ دَوْلَهًِْ الدُّوَلِ وَ إِنِّی لَصَاحِبُ الْعَصَا وَ الْمِیسَمِ وَ الدَّابَّهًُْ الَّتِی تُکَلِّمُ النَّاس.

امام علی (علیه السلام) - به من شش چیز داده شده است؛ مرگ و بلا، وصیّت‌ها، فصل‌الخطاب، من شیر میدان جنگ و بهترین دولتم، صاحب عصا و آهن داغ (نشان داغ) منم و دابّه‌ای که با مردم سخن می‌گوید، منم!

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص106

الکافی؛ ج1، ص198/ نورالثقلین/ البرهان

9

(نمل/ 82)

الرّسول (صلی الله علیه و آله) - إنَّ اللّهَ أَوحَی إِلَیهِ لَیلَهًَْ الإسرَاءِ: یَا مُحَمَّدُ (صلی الله علیه و آله): عَلِیٌّ (علیه السلام) أَوَّلُ مَنْ آخُذُ مِیثَاقَهُ مِنَ الْأَئِمَّهًِْ (علیهم السلام). یَا مُحَمَّدُ (صلی الله علیه و آله): عَلِیٌّ (علیه السلام) آخِرُ مَنْ أَقْبِضُ رُوحَهُ مِنَ الْأَئِمَّهًِْ (علیهم السلام)، وَ هُوَ الدَّابَّهًُْ الَّتِی تُکَلِّمُهُمْ.

پیامبر (صلی الله علیه و آله) - خداوند در شب إسرا به پیامبر (صلی الله علیه و آله) وحی کرد: ای محمّد (صلی الله علیه و آله)! اوّلین امامی که میثاق خود را دریافت نمود، علی (علیه السلام) بود. ای محمّد (صلی الله علیه و آله)! علی (علیه السلام) آخرین امامی است که او را قبض روح می‌کنم و دابّه‌ای که با مردم سخن می‌گوید، اوست.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص106

مختصر البصایر؛ ص201/ البرهان

10

(نمل/ 82)

الباقر (علیه السلام) - عَن خَیْثَمَهًَْ الْجُعْفِیِّ قَالَ دَخَلْتُ عَلَی أَبِی‌جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ‌بْنِ‌عَلِیٍ (علیه السلام) فَقَالَ لِی یَا خَیْثَمَهًُْ أَبْلِغْ مَوَالِیَنَا مِنَّا السَّلَامَ وَ أَعْلِمْهُمْ أَنَّهُمْ لَنْ یَنَالُوا مَا عِنْدَ اللَّهِ إِلَّا بِالْعَمَلِ وَ لَنْ یَنَالُوا وَلَایَتَنَا إِلَّا بِالْوَرَعِ یَا خَیْثَمَهًُْ لَیْسَ یَنْتَفِعُ مَنْ لَیْسَ مَعَهُ وَلَایَتُنَا وَ لَا مَعْرِفَتُنَا أَهْلَ الْبَیْتِ وَ اللَّهِ إِنَّ الدَّابَّهًَْ لَتَخْرُجُ فَتُکَلِّمُ النَّاسَ مُؤْمِنٌ وَ کَافِرٌ وَ إِنَّهَا تَخْرُجُ مِنْ بَیْتِ اللَّهِ الْحَرَامِ فَلَیْسَ یَمُرُّ بِهَا أَحَدٌ مِنَ الْخَلْقِ إِلَّا قَالَ مُؤْمِنٌ أَوْ کَافِرٌ وَ إِنَّمَا کَفَرُوا بِوَلَایَتِنَا لَا یُوقِنُونَ یَا خَیْثَمَهًُْ کَانُوا بِآیَاتِنَا لَا یُقِرُّونَ یَا خَیْثَمَهًُْ اللَّهُ الْإِیمَانُ وَ هُوَ قَوْلُهُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیْمِنُ وَ نَحْنُ أَهْلُهُ وَ فِینَا مَسْکَنُهُ یَعْنِی الْإِیمَانَ وَ مِنَّا یَشَّعَّبُ وَ مِنَّا عُرِفَ الْإِیمَانُ وَ نَحْنُ الْإِسْلَامُ وَ مِنَّا عُرِفَ شَرَائِعُ الْإِسْلَامِ وَ بِنَا تَشَّعَّبُ یَا خَیْثَمَهًُْ مَنْ عَرَفَ الْإِیمَانَ وَ اتَّصَلَ بِهِ لَمْ یُنَجِّسْهُ الذُّنُوبُ کَمَا أَنَّ الْمِصْبَاحَ یُضِیءُ وَ یُنْفِذُ النُّورَ وَ لَیْسَ یَنْقُصُ مِنْ ضَوْئِهِ شَیْءٌ کَذَلِکَ مَنْ عَرَفَنَا وَ أَقَرَّ بِوَلَایَتِنَا غَفَرَ اللَّهُ لَهُ ذُنُوبَهُ.

امام باقر (علیه السلام) - خیثمه جعفی گوید: خدمت امام باقر (علیه السلام) رسیدم. به من فرمود: «ای خیثمه! سلام ما را به دوستان ما برسان و آگاهشان سازکه هرگز ثواب‌هایی را که نزد خداست نمی‌یابند، مگر به عمل و هرگز به ولایت ما نمی‌رسند، مگر با پارسایی. ای خیثمه! کسی که ولایت و شناسایی ما را ندارد، بهره‌ای نمی‌برد. به خدا وقتی «دابّه» از خانه کعبه بیرون آید و با مردم مؤمن و کافر سخن گوید، کسی بر او نمی‌گذرد مگر اینکه می‌گوید مؤمن است یا کافر. ای خیثمه! تنها کسانی که به ولایت ما کافر شدند و یقین ندارند، به نشانه‌های ما اقرار نمی‌کنند. ای خیثمه! خدا ایمان است که خود را در قرآن مؤمن و مهیمن نامیده و ما اهل و مسکن ایمانیم، ایمان از ما شعبه گیرد و شناخته شود و ما اسلامیم، و احکام اسلام از ما شناخته شده و از ما شعبه می‌گیرد. ای خیثمه! هرکس ایمان را شناخت و به آن پیوست، گناهان او را پلید نمی‌سازد، چنانچه چراغ می‌تابد و نور می‌پراکند و هیچ چیز از روشنایی او نمی‌کاهد. هرکس ما را شناخت و به ولایت ما اقرار کرد، خدا گناهانش را بیامرزد».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص106

بحار الأنوار، ج65، ص58

11

(نمل/ 82)

أمیرالمؤمنین (علیه السلام) - عَبْدُ اللَّهِ بْنُ أُسَیْدٍ الْکِنْدِیُّ وَ کَانَ مِنْ شُرْطَهًِْ الْخَمِیسِ عَنْ أَبِیهِ قَالَ: إِنِّی لَجَالِسٌ مَعَ النَّاسِ عِنْدَ عَلِیٍّ (علیه السلام) إِذْ جَاءَ ابْنُ مُعِزٍّ وَ ابْنُ نَعْجٍ مَعَهُمَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ وَهْبٍ قَدْ جَعَلَا فِی حَلْقِهِ ثَوْباً یَجُرَّانِهِ فَقَالا یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) اقْتُلْهُ وَ لَا تُدَاهِنِ الْکَذَّابِینَ. قَالَ: ادْنُهْ. فَدَنَا فَقَالَ لَهُمَا: فَمَا یَقُولُ؟ قَالا: یَزْعُمُ أَنَّکَ دَابَّهًُْ الْأَرْضِ وَ أَنَّکَ تُضْرَبُ عَلَی هَذَا قُبَیْلَ هَذَا یَعْنُونَ رَأْسَهُ إِلَی لِحْیَتِهِ فَقَالَ: مَا یَقُولُ هَؤُلَاءِ؟ قَالَ: یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) حَدَّثْتُهُمْ حَدِیثاً حَدَّثَنِیهِ عَمَّارُ بْنُ یَاسِرٍ قَالَ: اتْرُکُوهُ فَقَدْ رَوَی عَنْ غَیْرِهِ یَا ابْنَ أُمِّ السَّوْدَاءِ إِنَّکَ تَبْقُرُ الْحَدِیثَ بَقْراً خَلُّوا سَبِیلَ الرَّجُلِ فَإِنْ یَکُ کَاذِباً فَعَلَیْهِ کَذِبُهُ وَ إِنْ یَکُ صَادِقاً یُصِیبُنِی الَّذِی یَقُولُ.

امام علی (علیه السلام) - ابن‌اسید کندی که از وفاداران به حضرت امیر (علیه السلام) بود، از پدرش نقل می‌کند که گفت: من با مردم نزد علی (علیه السلام) نشسته بودیم که ابن‌معز و ابن‌نعج به همراه عبدالله‌بن‌وهب به نزد حضرت آمدند، درحالی‌که لباسی دور گردن او پیچیده و او را می‌کشاندند. ابن‌معز و ابن‌نعج گفتند: «ای امیرمؤمنان! او را بکش و با دروغ‌گویان اهمال مفرما»! حضرت فرمود: «نزدیک بیا»! ابن‌وهب جلو آمد. فرمود: «حرف این مرد چیست»؟ آن دو گفتند: «این مرد خیال می‌کند شما جنبنده‌ی زمین هستید و شما هستید که ضربتی بر سرتان زده می‌شود که خونش بر محاسن مبارکتان می‌ریزد». حضرت به ابن‌وهب فرمود: «این دو نفر چه می‌گویند»؟ عرض کرد: «ای امیرالمؤمنین (علیه السلام)! من حدیثی را که از عمّار یاسر شنیده بودم، برای آنان بازگو کردم»؛ حضرت فرمود: «رهایش کنید که او از غیر خود حدیث می‌گوید و از پیش خود دروغ نمی‌سازد. ای پسرام السوداء! تو حدیث را خیلی خوب می‌شکافی. این مرد را آزاد بگذارید که اگر دروغ بگوید، گناهش وبال گردن خود اوست و اگر راست بگوید، آنچه می‌گوید درباره من محقق می‌شود».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص108

بحار الأنوار، ج53، ص108

قیام قائم

1

(نمل/ 82)

المهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) - عَن عَلِیِّ‌بنِ‌مَهزِیَار حَدِیثٌ طَوِیلٌ یَذکُرُ فِیهِ دُخُولَهُ عَلَی صَاحِبِ الأَمرِ (علیه السلام) وَ سُؤَالَهُ اِیَّاهُ وَ فِیهِ: فَقُلْتُ یَا سَیِّدِی مَتَی یَکُونُ هَذَا الْأَمْرُ فَقَالَ إِذَا حِیلَ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَ سَبِیلِ الْکَعْبَهًِْ وَ اجْتَمَعَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ وَ اسْتَدَارَ بِهِمَا الْکَوَاکِبُ وَ النُّجُومُ فَقُلْتُ مَتَی یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَقَالَ لِی فِی سَنَهًِْ کَذَا وَ کَذَا تَخْرُجُ دَابَّهًُْ الْأَرْضِ مِنْ بَیْنِ الصَّفَا وَ الْمَرْوَهًِْ وَ مَعَهُ عَصَا مُوسَی (علیه السلام) وَ خَاتَمُ سُلَیْمَانَ (علیه السلام) تَسُوقُ النَّاسَ إِلَی الْمَحْشَر.

امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) - علی‌بن‌مهزیار در حدیث طولانی تشّّرف خود به محضر صاحب الأمر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و سؤالی که از او کرده بود، ذکر می‌کند: «عرض کردم: «مولای من! کی قیام می‌فرمایی»؟ فرمود: «موقعی که راه حج را به روی شما ببندند، خورشید و ماه در یک‌جا جمع شوند و نجوم و ستارگان در اطراف آن به گردش درآیند». عرض کردم: «ای پسر رسول خدا (صلی الله علیه و آله)! این علائم چه زمانی خواهد بود»؟ فرمود: «در فلان سال و فلان سال، دابة الارض در بین صفا و مروه قیام می‌کند، درحالی‌که عصای موسی (علیه السلام) و انگشتر سلیمان (علیه السلام) با او باشد و مردم را به سوی محشر سوق دهد». [دابة الارض یعنی متحرک در روی زمین و مقصود خود آن حضرت است].

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص108

بحار الأنوار، ج52، ص12/ نورالثقلین

2

(نمل/ 82)

أمیرالمؤمنین (علیه السلام) - أَلَا إِنَّ بَعْدَ ذَلِکَ الطَّامَّهًَْ الْکُبْرَی قُلْنَا وَ مَا ذَلِکَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام)؟ قَالَ: خُرُوجُ دَابَّهًٍْ مِنَ الْأَرْضِ مِنْ عِنْدِ الصَّفَا مَعَهَا خَاتَمُ سُلَیْمَانَ بْنِ دَاوُدَ (علیه السلام) وَ عَصَا مُوسَی (علیه السلام) یَضَعُ الْخَاتَمَ عَلَی وَجْهِ کُلِّ مُؤْمِنٍ فَیَنْطَبِعُ فِیهِ هَذَا مُؤْمِنٌ حَقّاً وَ یَضَعُهُ عَلَی وَجْهِ کُلِّ کَافِرٍ فَیَنْکَتِبُ هَذَا کَافِرٌ حَقّاً حَتَّی إِنَّ الْمُؤْمِنَ لَیُنَادِی الْوَیْلُ لَکَ یَا کَافِرُ وَ إِنَّ الْکَافِرَ یُنَادِی طُوبَی لَکَ یَا مُؤْمِنُ وَدِدْتُ أَنِّی الْیَوْمَ کُنْتُ مِثْلَکَ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِیماً ثُمَّ تَرْفَعُ الدَّابَّهًُْ رَأْسَهَا فَیَرَاهَا مَنْ بَیْنَ الْخَافِقَیْنِ بِإِذْنِ اللَّهِ جَلَّ جَلَالُهُ وَ ذَلِکَ بَعْدَ طُلُوعِ الشَّمْسِ مِنْ مَغْرِبِهَا فَعِنْدَ ذَلِکَ تُرْفَعُ التَّوْبَهًُْ فَلَا تَوْبَهًٌْ تُقْبَلُ وَ لَا عَمَلٌ یُرْفَعُ وَ لا یَنْفَعُ نَفْساً إِیمانُها لَمْ تَکُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ کَسَبَتْ فِی إِیمانِها خَیْراً ثُمَّ قَالَ (علیه السلام) لَا تَسْأَلُونِّی عَمَّا یَکُونُ بَعْدَ هَذَا فَإِنَّهُ عَهْدٌ عَهِدَهُ إِلَیَّ حَبِیبِی رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) أَنْ لَا أُخْبِرَ بِهِ غَیْرَ عِتْرَتِی.

امام علی (علیه السلام) - در کتاب کمال الدین و تمام النّعمهًْ با استنادش به نزال‌بن‌سیاره از امیرالمؤمنین (علیه السلام) حدیثی طولانی نقل شده که در آن بعد از ذکر دجّال و کسی که او را می‌کشد، چنین فرمود: «بدانید که بعد از آن، حادثه بزرگی روی می‌دهد». عرض کردیم: «ای امیرالمؤمنین! آن حادثه چیست»؟ فرمود: «آمدن دابة الارض از سمت صفاست. انگشتر سلیمان (علیه السلام) و عصای موسی (علیه السلام) با اوست و آن انگشتر را بر روی هر مؤمنی که می‌گذارد، در جای آن نوشته می‌شود: «این مؤمن حقیقی است». و بر روی هر کافری که بگذارد، نوشته می‌شود «این کافر حقیقی است». تا جایی که مؤمن صدا می‌زند: «ای کافر، وای بر تو»! و کافر صدا می‌زند: «ای مؤمن، خوش به حالت! دوست داشتم من هم امروز مثل تو بودم و به چنین سعادتی می‌رسیدم»! سپس دابة الارض سر خود را بلند می‌کند و مردمی که در بین مشرق و مغرب هستند، بعد از طلوع خورشید از جانب مغرب به اذن خدا او را می‌بینند. در آن وقت دیگر توبه برداشته می‌شود. نه توبه‌ای قبول می‌شود و نه عملی به سوی خدا بالا می‌رود؛ ایمان‌آوردن افرادی که قبلًا ایمان نیاورده‌اند، یا در ایمانشان عمل نیکی انجام نداده‌اند، سودی به حالشان نخواهد داشت! . (انعام/158) آنگاه حضرت فرمود: «از آنچه بعد از آن روی می‌دهد از من نپرسید، زیرا حبیبم رسول خدا (علیه السلام) با من عهد بسته که جز به عترت خود اطّلاع ندهم».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص108

کمال الدین؛ ج2، ص527/ نورالثقلین

با آنان سخن می‌گوید

2 -1

(نمل/ 82)

الباقر (علیه السلام) - عَنِ الْبَاقِرِ (علیه السلام): کَلَّمَ اللَّهُ مَنْ قَرَأَ یُکَلِّمُهُمْ وَ لَکِنْ تُکَلِّمُهُمْ بِالتَّشْدِیدِ.

امام باقر (علیه السلام) - هرکس [در این آیه] تُکَلِّمُهُمْ که با تشدید [نازل شده] است را به‌صورت تَکْلِمُهُمْ بخواند، خداوند او را زخمی و مجروح می‌سازد.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص110

نورالثقلین

آیه وَ یَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً مِمَّنْ یُکَذِّبُ بِآیاتِنا فَهُمْ یُوزَعُونَ [83]

[به خاطر آور] روزی را که ما از هر امّتی، گروهی را از کسانی که آیات ما را تکذیب می‌کردند محشور می‌کنیم و آن‌ها را نگه می‌داریم تا به یکدیگر ملحق شوند.

1

(نمل/ 83)

الباقر (علیه السلام) - عَن أَبِی‌بَصِیرٍ قَالَ قَالَ لِی أَبُوجَعْفَرٍ (علیه السلام) یُنْکِرُ أَهْلُ الْعِرَاقِ الرَّجْعَهًَْ قُلْتُ نَعَمْ قَالَ أَمَا یَقْرَءُونَ الْقُرْآنَ وَ یَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً.

امام باقر (علیه السلام) - ابوبصیر گوید: امام باقر (علیه السلام) از من پرسید: «آیا اهل عراق رجعت را انکار می‌کنند»؟ عرض کردم: «بلی»! فرمود: «مگر این آیه: یَوْمَ نَحْشُرُ مِن کُلِّ أُمَّةٍ فَوْجًا را نخوانده‌اند»؟!

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص110

بحار الأنوار، ج53، ص40/ البرهان

2

(نمل/ 83)

أمیرالمؤمنین (علیه السلام) - وَ أَمَّا الرَّدُّ عَلَی مَنْ أَنْکَرَ الرَّجْعَهًَْ فَقَوْلُ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ وَ یَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً مِمَّنْ یُکَذِّبُ بِآیاتِنا فَهُمْ یُوزَعُونَ أَیْ إِلَی الدُّنْیَا.

امام علی (علیه السلام) - امّا در رد سخن منکرین رجعت این آیه: وَ یَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً مِمَّنْ یُکَذِّبُ بِآیاتِنا فَهُمْ یُوزَعُونَ است؛ یعنی در دنیا محشور می‌شوند.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص110

بحار الأنوار، ج53، ص118/ القمی، ج1، ص24؛ «ممن یکذب… الدنیا» محذوف

3

(نمل/ 83)

الصّادق (علیه السلام) - أَوَّلُ مَنْ تَنْشَقُ الْأَرْضُ عَنْهُ وَ یَرْجِعُ إِلَی الدُّنْیَا الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ (علیه السلام)، وَ إِنَّ الرَّجْعَهًَْ لَیْسَتْ بِعَامَّهًٍْ بَلْ هِیَ خَاصَّهًٌْ، لَا یَرْجِعُ إِلَّا مَنْ مَحَضَ الْإِیمَانَ مَحْضاً أَوْ مَحَضَ الشِّرْکَ مَحْضا.

امام صادق (علیه السلام) - نخستین کسی که قبرش می‌شکافد و زنده شده و به دنیا بازمی‌گردد حسین‌بن‌علی (علیه السلام) است و این رجعت عمومی نیست [که تمام مردگان زنده شده سر از قبر درآورند] بلکه افراد خاصّی به دنیا برمی‌گردند که یا مؤمن خالص و یا مشرک محض باشند.

 

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص110

مختصر البصایر، ص107

4

(نمل/ 83)

الصّادق (علیه السلام) - عَنِ الْمُفَضَّلِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) فِی قَوْلِهِ تَعَالَی وَ یَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً قَالَ لَیْسَ أَحَدٌ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ قُتِلَ إِلَّا یَرْجِعُ حَتَّی یَمُوتَ وَ لَا یَرْجِعُ إِلَّا مَنْ مَحَضَ الْإِیمَانَ مَحْضاً وَ مَنْ مَحَضَ الْکُفْرَ مَحْضاً.

امام صادق (علیه السلام) - مفضّل از امام صادق (علیه السلام) روایت می‌کند که درباره‌ی آیه: وَ یَوْمَ نَحْشُرُ مِن کُلِّ أُمَّةٍ فَوْجًا فرمود: «همه‌ی مؤمنانِ کشته شده رجعت می‌کنند تا دوباره بمیرند و هیچ‌کس رجعت نمی‌کند، مگر اینکه ایمانش خالص یا مشرک محض باشد».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص110

القمی، ج2، ص131/ نورالثقلین/ البرهان

5

(نمل/ 83)

الصّادق (علیه السلام) - فَقَالَ رَجُلٌ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام): إِنَّ النَّاسَ یَقُولُونَ هَذِهِ الدَّابَّهًُْ إِنَّمَا تَکْلِمُهُمْ. فَقَالَ أَبُوعَبْدِاللَّهِ (علیه السلام): کَلَمَهُمُ اللَّهُ فِی نَارِ جَهَنَّمَ إِنَّمَا هُوَ یُکَلِّمُهُمْ مِنَ الْکَلَامِ وَ الدَّلِیلُ عَلَی أَنَّ هَذَا فِی الرَّجْعَهًِْ قَوْلُهُ وَ یَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً مِمَّنْ یُکَذِّبُ بِآیاتِنا فَهُمْ یُوزَعُونَ حَتَّی إِذا جاؤُ قالَ أَ کَذَّبْتُمْ بِآیاتِی وَ لَمْ تُحِیطُوا بِها عِلْماً أَمَّا ذا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ قَالَ: الْآیَاتُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) وَ الْأَئِمَّهًُْ (علیهم السلام) فَقَالَ الرَّجُلُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام): إِنَّ الْعَامَّهًَْ تَزْعُمُ أَنَّ قَوْلَهُ وَ یَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً عَنَی یَوْمَ الْقِیَامَهًِْ، فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام): أَ فَیَحْشُرُ اللَّهُ مِنْ کُلِّ أُمَّهًٍْ فَوْجاً وَ یَدَعُ الْبَاقِینَ لَا، وَ لَکِنَّهُ فِی الرَّجعَهًِْ، وَ أَمَّا آیَهًُْ القِیَامَهًِْ فَهِیَ وَ حَشَرْناهُمْ فَلَمْ نُغادِرْ مِنْهُمْ أَحَداً.

امام صادق (علیه السلام) - مردی به امام صادق (علیه السلام) عرض کرد: مردم می‌گویند: «آیا این جنبنده آنان را زخمی هم می‌کند»؟ فرمود: «خداوند آنان را در آتش دوزخ، داغ‌دار و نشانه‌دار کرده است و امیرالمؤمنین (علیه السلام) با سخن، آنان را می‌سوزاند و دلیل اینکه این امر در رجعت اتّفاق می‌افتد، وَ یَوْمَ نَحْشُرُ مِن کُلِّ أُمَّةٍ فَوْجًا مِّمَّن یُکَذِّبُ بِآیَاتِنَا فَهُمْ یُوزَعُونَ * حتّی إِذَا جَاؤُوا قَالَ أَکَذَّبْتُم بِآیَاتِی وَلَمْ تُحِیطُوا بِهَا عِلْمًا أَمَّاذَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ است. منظور این دو آیه امیرالمؤمنین (علیه السلام) و دیگر ائمّه (علیهم السلام) هستند». آن مرد عرض کرد: «عموم مردم بر این گمان هستند که منظور از وَ یَوْمَ نَحْشُرُ مِن کُلِّ أُمَّةٍ فَوْجًا روز قیامت است»! امام صادق (علیه السلام) فرمود: «آیا خداوند از هر اُمّتی جمعی را محشور کرده و بقیّه را رها می‌کند؟! هرگز! لیکن در رجعت چرا. امّا آیه‌ی قیامت این است؛ همه‌ی آنان [انسان‌ها] را برمی‌انگیزیم، و احدی از ایشان را فروگذار نخواهیم کرد! . (کهف/47)».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص110

القمی، ج2، ص130/ نورالثقلین؛ «قال رجل لأبی… نارجهنم» محذوف

6

(نمل/ 83)

الصّادق (علیه السلام) - حَمَّادٍ عَنْ أَبِی‌عَبْدِاللَّهِ (علیه السلام) قَالَ مَا یَقُولُ النَّاسُ فِی هَذِهِ الْآیَهًِْ وَ یَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً قُلْتُ یَقُولُونَ إِنَّهَا فِی الْقِیَامَهًِْ قَالَ لَیْسَ کَمَا یَقُولُونَ إِنَّ ذَلِکَ فِی الرَّجْعَهًِْ أَیَحْشُرُ اللَّهُ یَوْمَ الْقِیَامَهًِْ مِنْ کُلِّ أُمَّهًٍْ فَوْجاً وَ یَدَعُ الْبَاقِینَ إِنَّمَا آیَهًُْ الْقِیَامَهًِْ قَوْلُهُ وَحَشَرْناهُمْ فَلَمْ نُغادِرْ مِنْهُمْ أَحَداً قَالَ عَلِیُّ‌بْنُ‌إِبْرَاهِیمَ وَ مِمَّا یَدُلُّ عَلَی الرَّجْعَهًِْ قَوْلُهُ وَحَرامٌ عَلی قَرْیَةٍ أَهْلَکْناها أَنَّهُمْ لا یَرْجِعُونَ فَقَالَ ألصّادق (علیه السلام) کُلُّ قَرْیَهًٍْ أَهْلَکَ اللَّهُ أَهْلَهَا بِالْعَذَابِ لَا یَرْجِعُونَ فِی الرَّجْعَهًِْ فَأَمَّا إِلَی الْقِیَامَهًِْ فَیَرْجِعُونَ وَ مَنْ مَحَضَ الْإِیمَانَ مَحْضاً وَ غَیْرُهُمْ مِمَّنْ لَمْ یَهْلِکُوا بِالْعَذَابِ وَ مَحَضُوا الْکُفْرَ مَحْضاً یَرْجِعُونَ.

امام صادق (علیه السلام) - حمّاد می‌گوید: امام صادق (علیه السلام) فرمود: «عوام درباره این آیه: وَ یَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً چه می‌گویند»؟ گفتم: «می‌گویند: این حشر در قیامت اتفاق می‌افتد»! فرمود: «چنین نیست! این آیه درباره‌ی رجعت است؛ آیا خدا روز قیامت فقط گروهی از هر امّتی را محشور می‌کند و باقی را رها می‌سازد؟ آیه‌ی مربوط به قیامت این آیه است: همه‌ی آنان [انسان‌ها] را برمی‌انگیزیم، و احدی از ایشان را فروگذار نخواهیم کرد! (کهف/47)».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص112

بحار الأنوار، ج53، ص60/ تأویل الآیات الظاهرهًْ، ص402/ القمی، ج1، ص24/ نورالثقلین؛ «قال علی بن ابراهیم… محضا یرجعون» محذوف/ البرهان؛ «قال علی بن ابراهیم… محضا یرجعون» محذوف

7

(نمل/ 83)

أمیرالمؤمنین (علیه السلام) - یُفَرَّق‌اللَّهُ بَیْنَ الْحَقِّ وَ الْبَاطِلِ بِخُرُوجِ دَابَّهًِْ الْأَرْضِ وَ تُقْبِلُ الرُّومُ إِلَی قَرْیَهًٍْ بِسَاحِلِ الْبَحْرِ عِنْدَ کَهْفِ الْفِتْیَهًِْ وَ یَبْعَثُ اللَّهُ الْفِتْیَهًَْ مِنْ کَهْفِهِمْ إِلَیْهِمْ مِنْهُمْ رَجُلٌ یُقَالُ لَهُ مَلِیخَا وَ الْآخَرُ کمسلمینا وَ هُمَا الشَّاهِدَانِ الْمُسْلِمَانِ لِلْقَائِمِ فَیَبْعَثُ أَحَدَ الْفِتْیَهًِْ إِلَی الرُّومِ فَیَرْجِعُ بِغَیْرِ حَاجَهًٍْ وَ یَبْعَثُ بِالْآخَرِ فَیَرْجِعُ بِالْفَتْحِ فَیَوْمَئِذٍ تَأْوِیلُ هَذِهِ الْآیَهًِْ وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ کَرْهاً ثُمَّ یَبْعَثُ اللَّهُ مِنْ کُلِّ أُمَّهًٍْ فَوْجاً لِیُرِیَهُمْ مَا کَانُوا یُوعَدُونَ فَیَوْمَئِذٍ تَأْوِیلُ هَذِهِ الْآیَهًِْ وَ یَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً مِمَّنْ یُکَذِّبُ بِآیاتِنا فَهُمْ یُوزَعُونَ وَ الْوَزَعُ خَفَقَانُ أَفْئِدَتِهِمْ وَ یَسِیرُ الصِّدِّیقُ الْأَکْبَرُ بِرَایَهًِْ الْهُدَی وَ السَّیْفِ ذِی الْفَقَارِ وَ الْمِخْصَرَهًِْ حَتَّی یَنْزِلَ أَرْضَ الْهِجْرَهًِْ مَرَّتَیْنِ وَ هِیَ الْکُوفَهًُْ فَیَهْدِمُ مَسْجِدَهَا وَ یَبْنِیهِ عَلَی بِنَائِهِ الْأَوَّلِ وَ یَهْدِمُ مَا دُونَهُ مِنْ دُورِ الْجَبَابِرَهًِْ وَ یَسِیرُ إِلَی الْبَصْرَهًِْ حَتَّی یُشْرِفَ عَلَی بَحْرِهَا وَ مَعَهُ التَّابُوتُ وَ عَصَا مُوسَی (علیه السلام) فَیَعْزِمُ عَلَیْهِ فَیَزْفَرُ فِی الْبَصْرَهًِْ زَفْرَهًًْ فَتَصِیرُ بَحْراً لُجِّیّاً لَا یَبْقَی فِیهَا غَیْرُ مَسْجِدِهَا کَجُؤْجُؤِ السَّفِینَهًِْ عَلَی ظَهْرِ الْمَاءِ ثُمَّ یَسِیرُ إِلَی حَرُورَاءَ حَتَّی یُحْرِقَهَا وَ یَسِیرَ مِنْ بَابِ بَنِی أَسَدٍ حَتَّی یَزْفِرَ زَفْرَهًًْ فِی ثَقِیفٍ وَ هُمْ زَرْعُ فِرْعَوْنَ ثُمَّ یَسِیرُ إِلَی مِصْرَ فَیَصْعَدُ مِنْبَرَهُ فَیَخْطُبُ النَّاسَ فَتَسْتَبْشِرُ الْأَرْضُ بِالْعَدْلِ وَ تُعْطِی السَّمَاءُ

قَطْرَهَا وَ الشَّجَرُ ثَمَرَهَا وَ الْأَرْضُ نَبَاتَهَا وَ تَتَزَیَّنُ لِأَهْلِهَا وَ تَأْمَنُ الْوُحُوشُ حَتَّی تَرْتَعِیَ فِی طُرُقِ الْأَرْضِ کَأَنْعَامِهِمْ وَ یُقْذَفُ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ الْعِلْمُ فَلَا یَحْتَاجُ مُؤْمِنٌ إِلَی مَا عِنْدَ أَخِیهِ مِنْ عِلْم.

امام علی (علیه السلام) - با خروج جنبنده‌ی زمین، بین حقّ و باطل فرق نهاده می‌شود، و طایفه‌ی روم به سمت روستایی در ساحل دریا نزد غار جوانان رو می‌آورد و خدا جوانان را از غارشان به سمت آنان برمی‌انگیزد. مردی از آنان به نام «ملیخا» و مرد دیگری به نام «کمسلمینا» هستند که دو شاهد تسلیم شونده‌ی قیام قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستند. آن حضرت یکی از اصحاب کهف را به سمت روم می‌فرستد و او نمی‌تواند کاری بکند، و فرد دیگری را می‌فرستد که فاتحانه برمی‌گردد و آن روز تأویل این آیه است: و تمام کسانی که در آسمان‌ها و زمین هستند، از روی اختیار یا از روی اجبار، در برابرِ [فرمان] او تسلیمند. (آل عمران/83) سپس خدا از هر امتی گروهی را برمی‌انگیزد تا آنچه وعده داده می‌شدند را ببینند، و آن روز تأویل این آیه است: وَ یَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً مِمَّنْ یُکَذِّبُ بِآیاتِنا فَهُمْ یُوزَعُونَ و ترس موجب اضطراب دل‌های آنان می‌شود. و صدّیق اکبر با پرچم هدایت و شمشیر ذوالفقار و چیزی شبیه تازیانه حرکت می‌کند تا اینکه دو مرتبه به سرزمین هجرت که همان کوفه است، فرود می‌آید. پس مسجد آن را ویران نموده و آن را بر بنای نخستینش می‌سازد، و خانه‌های ستمگران را که پایین مسجد است ویران می‌کند و به بصره می‌رود تا مشرف بر دریای آن شود و همراه او تابوت و عصای موسی (علیه السلام) است. پس تصمیم بر فتح بصره می‌گیرد و نفس خود را با درنگی خارج می‌سازد تا اینکه بصره دریایی ژرف می‌شود و جز مسجد آنکه مانند سینه کشتی بر پشت آب باقی می‌ماند، چیزی در آن نمی‌ماند. سپس به «حرورا» می‌رود تا آنجا را به آتش بکشد، و از باب بنی‌سقیف می‌رود تا نفس خود را با درنگی در بین قبیله‌ی ثقیف که کشت فرعون هستند، خارج سازد. سپس به مصر می‌رود و از منبر آن بالا می‌رود و برای مردم خطبه می‌خواند و زمین را به عدالت بشارت می‌دهد. و آسمان باران خود، درختان میوه‌های خود و زمین گیاهان خود را بیرون می‌دهند، و زمین برای اهلش زینت داده می‌شود و حیوانات وحشی ایمنی می‌یابند، تا جایی که مانند چارپایان اهلی در زمین می‌چرند. و علم در قلوب مؤمنان افکنده می‌شود و هیچ مؤمنی نیازمند مطالب علمی برادر مؤمن خویش نیست.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص112

بحار الأنوار، ج53، ص85

8

(نمل/ 83)

ابن‌عبّاس (رحمة الله علیه) - وَ یَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً مِمَّنْ یُکَذِّبُ بِآیَاتِنَا فَهُمْ یُوزَعُونَ أَیْ یُدْفَعُونَ.

ابن‌عبّاس (رحمة الله علیه) - وَ یَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً مِمَّنْ یُکَذِّبُ بِآیاتِنا فَهُمْ یُوزَعُونَ؛ یُوزَعُونَ یعنی دفع می‌شوند.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص114

بحار الأنوار، ج53، ص126

آیه حَتّی إِذا جاؤُا قالَ أَ کَذَّبْتُمْ بِآیاتِی وَ لَمْ تُحِیطُوا بِها عِلْماً أَمّا ذا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ [84]

تا زمانی‌که [به پاى حساب] می‌آیند، [خداوند به آنان] می‌گوید: «آیا آیات مرا تکذیب‌کردید درحالی‌که احاطه‌ی علمی بر آن نداشتید؟! [بگویید] شما چه اعمالی انجام می‌دادید»؟!

آیه وَ وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیْهِمْ بِما ظَلَمُوا فَهُمْ لا یَنْطِقُونَ [85]

دراین‌هنگام، به سبب ظلمشان فرمان عذاب بر آن‌ها واقع‌می‌شود و آن‌ها سخنی برای گفتن ندارند.

آیه أَ لَمْ یَرَوْا أَنّا جَعَلْنَا الَّیْلَ لِیَسْکُنُوا فِیهِ وَ النَّهارَ مُبْصِراً إِنَّ فِی ذالِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ [86]

آیا ندیدند که ما شب را برای آرامش آن‌ها قرار دادیم و روز را روشنی‌بخش؟! در این امور نشانه‌های روشنی است برای کسانی که ایمان می‌آورند [و آماده‌ی قبول حقّند].

1

(نمل/ 86)

الصّادق (علیه السلام) - عَنْ أَبِی‌عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ الْآیَاتُ أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ وَ الْأَئِمَّهًُْ (علیهم السلام).

امام صادق (علیه السلام) - منظور از آیات در این آیه، امیرالمؤمنین و دیگر ائمّه (علیهم السلام) هستند.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص114

بحار الأنوار، ج53، ص52/ القمی، ج2، ص130

آیه وَ یَوْمَ یُنْفَخُ فِی الصُّورِ فَفَزِعَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ إِلّا مَنْ شاءَ اللهُ وَ کُلٌّ أَتَوْهُ داخِرِینَ [87]

و [به خاطر آورید] روزی را که در «صور» دمیده می‌شود و تمام کسانی که در آسمان‌ها و زمین هستند در وحشت فرو می‌روند، جز کسانی که خدا خواسته و همگی با خضوع در پیشگاه او حاضرمی‌شوند.

و همگی با خضوع در پیشگاه او حاضرمی‌شوند

1 -1

(نمل/ 87)

الباقر (علیه السلام) - وَکُلٌّ أَتَوْهُ داخِرِینَ قاَلَ صَاغِرِینَ.

امام باقر (علیه السلام) - در روایت ابوالجارود آمده است: امام باقر (علیه السلام) در مورد آیه: وَ کُلٌّ أَتَوْهُ دَاخِرِینَ فرمود: «معادل صاغرین (ذلّت و خواری) دانسته است».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص114

القمی، ج2، ص132/ البرهان

1 -2

(نمل/ 87)

علی‌بن‌إبراهیم (رحمة الله علیه) - وَ کُلٌّ أَتَوْهُ داخِرِینَ قَالَ: خَاشِعِینَ.

علیّ‌بن‌ابراهیم (رحمة الله علیه) - وَ کُلٌّ أَتَوْهُ داخِرِینَ؛ داخرین معادل خاشعین است.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص114

القمی، ج2، ص131

صور

1

(نمل/ 87)

الرّضا (علیه السلام) - اللَّهُمَّ صَلِ عَلَی إِسْرَافِیلَ حَامِلِ عَرْشِکَ وَ صَاحِبِ الصُّورِ الْمُنْتَظِرِ لِأَمْرِک.

امام رضا (علیه السلام) - خدایا، بر اسرافیل درود فرست، او که حامل عرش تو ست و در شیپور قیامت می‌دمد و منتظر فرمان توست.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص114

بحار الأنوار، ج95، ص400/ نورالثقلین

2

(نمل/ 87)

السّجّاد (علیه السلام) - وَ قَدْ رَوَی الثِّقَهًُْ عَنْ زَیْنِ الْعَابِدِینَ (علیه السلام) أَنَ الصُّورَ قَرْنٌ عَظِیمٌ لَهُ رَأْسٌ وَاحِدٌ وَ طَرَفَانِ… بِعَدَدِ أَرْوَاحِ الْخَلَائِقِ وَسِعَ فَمُهُ مَا بَیْنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ وَ لَهُ فِی الصُّورِ ثَلَاثُ نَفَخَاتٍ نَفْخَهًُْ الْفَزَعِ وَ نَفْخَهًُْ الْمَوْتِ وَ نَفْخَهًُْ الْبَعْثِ فَإِذَا أُفْنِیَتْ أَیَّامُ الدُّنْیَا أَمَرَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ إِسْرَافِیلَ أَنْ یَنْفُخَ فِیهِ نَفْخَهًَْ الْفَزَعِ فَرَأَتِ الْمَلَائِکَهًُْ إِسْرَافِیلَ وَ قَدْ هَبَطَ وَ مَعَهُ الصُّورُ قَالُوا قَدْ أَذِنَ اللَّهُ فِی مَوْتِ أَهْلِ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ فَیَهْبِطُ إِسْرَافِیلُ عِنْدَ بَیْتِ الْمَقْدِسِ مُسْتَقْبِل الْکَعْبَهًِْ فَیَنْفُخُ فِی الصُّورِ نَفْخَهًَْ الْفَزَعِ قَالَ اللَّهُ تَعَالَی وَ یَوْمَ یُنْفَخُ فِی الصُّورِ فَفَزِعَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ إِلَّا مَنْ شاءَ اللهُ وَ کُلٌّ أَتَوْهُ داخِرِینَ إِلَی قَوْلِهِ تَعَالَی مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مِنْها وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ یَوْمَئِذٍ آمِنُونَ وَ تَزَلْزَلَتِ الْأَرْضُ وَ تَذْهَلُ کُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّا أَرْضَعَتْ وَ تَضَعُ کُلُّ ذاتِ حَمْلٍ حَمْلَها وَ یَصِیرُ النَّاسُ یَمِیدُونَ وَ یَقَعُ بَعْضُهُمْ عَلَی بَعْضٍ کَأَنَّهُمْ سُکَارَی وَ ما هُمْ بِسُکاری وَ لَکِنْ مِنْ عَظِیمِ مَا هُمْ فِیهِ مِنَ الْفَزَعِ وَ تَبْیَضُّ لِحَی الشُّبَّانِ مِنَ الْفَزَعِ وَ تَطِیرُ الشَّیَاطِینُ هَارِبَهًًْ إِلَی أَقْطَارِ الْأَرْضِ… ثُمَّ یَأْمُرُ اللَّهُ تَعَالَی إِسْرَافِیلَ أَنْ یَنْفُخَ فِی الصُّورِ نَفْخَهًَْ الصَّعْقِ فَیَخْرُجُ الصَّوْتُ مِنَ الطَّرَفِ الَّذِی یَلِی الْأَرْضَ… فَلَا یَبْقَی فِی السَّمَاوَاتِ ذُو رُوحٍ إِلَّا مَاتَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَی إِلَّا مَنْ شاءَ اللهُ وَ هُوَ جَبْرَائِیلُ وَ مِیکَائِیلُ وَ إِسْرَافِیلُ وَ عِزْرَائِیلُ فَأُولَئِکَ الَّذِینَ شَاءَ اللَّهُ فَیَقُولُ اللَّهُ تَعَالَی یَا مَلَکَ الْمَوْتِ مَنْ بَقِیَ مِنْ خَلْقِی فَقَالَ یَا رَبِّ أَنْتَ الْحَیُ الَّذِی لا یَمُوتُ بَقِیَ جَبْرَائِیلُ وَ مِیکَائِیلُ وَ إِسْرَافِیلُ وَ بَقِیتُ أَنَا فَیَأْمُرُ اللَّهُ بِقَبْضِ أَرْوَاحِهِمْ فَیَقْبِضُهَا ثُمَّ یَقُولُ اللَّهُ یَا مَلَکَ الْمَوْتِ مَنْ بَقِیَ فَیَقُولُ مَلَکُ الْمَوْتِ بَقِیَ عَبْدُکَ الضَّعِیفُ الْمِسْکِینُ مَلَکُ الْمَوْتِ فَیَقُولُ اللَّهُ مُتْ یَا مَلَکَ الْمَوْتِ بِإِذْنِی فَیَمُوتُ مَلَکُ الْمَوْتِ وَ یَصِیحُ عِنْدَ خُرُوجِ رُوحِهِ صَیْحَهًًْ عَظِیمَهًًْ لَوْ سَمِعَهَا بَنُو آدَمَ قَبْلَ مَوْتِهِمْ لَهَلَکُوا وَ یَقُولُ مَلَکُ الْمَوْتِ لَوْ کُنْتُ أَعْلَمُ أَنَّ فِی نَزْعِ أَرْوَاحِ بَنِی آدَمَ هَذِهِ الْمَرَارَهًَْ وَ الشِدَّهًَْ وَ الْغُصَصَ لَکُنْتُ عَلَی قَبْضِ أَرْوَاحِ الْمُؤْمِنِینَ شَفِیقاً فَإِذَا لَمْ یَبْقَ أَحَدٌ مِنْ خَلْقِ اللَّهِ فِی السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ نَادَی الْجَبَّارُ جَلَّ جَلَالُهُ یَا دُنْیَا أَیْنَ الْمُلُوکُ وَ أَبْنَاءُ الْمُلُوکِ أَیْنَ الْجَبَابِرَهًُْ وَ أَبْنَاؤُهُمْ وَ أَیْنَ مَنْ مَلَکَ الدُّنْیَا بِأَقْطَارِهَا أَیْنَ الَّذِینَ کَانُوا یَأْکُلُونَ رِزْقِی وَ لَا یُخْرِجُونَ مِنْ أَمْوَالِهِمْ حَقِّی ثُمَّ یَقُولُ لِمَنِ الْمُلْکُ الْیَوْمَ فَلَا یُجِیبُهُ أَحَدٌ فَیُجِیبُ هُوَ عَنْ نَفْسَهُ فَیَقُولُ لِلهِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ ثُمَّ یَأْمُرُ اللَّهُ السَّمَاءَ فَتَمُورُ أَیْ تَدُورُ بِأَفْلَاکِهَا وَ نُجُومِهَا کَالرَّحَی وَ یَأْمُرُ الْجِبَالَ فَتَسِیر کَمَا تَسِیرُ السَّحَابُ ثُمَّ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ بِأَرْضٍ أُخْرَی لَمْ یُکْتَسَبْ عَلَیْهَا الذُّنُوبُ وَ لَا سُفِکَ عَلَیْهَا دَمٌ بَارِزَهًٌْ لَیْسَ عَلَیْهَا جِبَالٌ وَ لَا نَبَاتٌ کَمَا دَحَاهَا أَوَّلَ مَرَّهًٍْ وَ کَذَا تُبَدَّلُ السَّمَاوَاتُ کَمَا قَالَ اللَّهُ تَعَالَی یَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَیْرَ الْأَرْضِ وَ السَّماواتُ وَ بَرَزُوا لِلهِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ وَ یُعِیدُ عَرْشَهُ عَلَی الْمَاءِ کَمَا کَانَ قَبْلَ خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ مُسْتَقِلًّا بِعَظَمَتِهِ وَ قُدْرَتِهِ ثُمَّ یَأْمُرُ اللَّهُ السَّمَاءَ أَنْ تُمْطِرَ عَلَی الْأَرْضِ… ثُمَّ یَقُولُ اللَّهُ تَعَالَی لَنُحْیِی جَبْرَئِیلَ وَ مِیکَائِیلَ وَ إِسْرَافِیلَ وَ عِزْرَائِیلَ وَ حَمَلَهًَْ الْعَرْشِ فَیُحْیَوْنَ بِإِذْنِ اللَّهِ فَیَأْمُرُ اللَّهُ إِسْرَافِیلَ أَنْ یَأْخُذَ الصُّورَ بِیَدِهِ ثُمَّ یَأْمُرُ اللَّهُ أَرْوَاحَ الْخَلَائِقِ فَتَأْتِی فَتَدْخُلُ فِی الصُّورِ ثُمَّ یَأْمُرُ اللَّهُ إِسْرَافِیلَ أَنْ یَنْفُخَ فِی الصُّوَرِ لِلْحَیَاهًِْ وَ بَیْنَ النَّفْخَتَیْنِ أَرْبَعِینَ سَنَهًًْ قَالَ فَتَخْرُجُ الْأَرْوَاحُ مِنْ أَثْقَابِ الصُّورِ کَأَنَّهَا الْجَرَادُ الْمُنْتَشِرُ فَتَمْلَأُ مَا بَیْنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ فَتَدْخُلُ الْأَرْوَاحُ فِی الْأَرْضِ إِلَی الْأَجْسَادِ وَ هُمْ نِیَامٌ فِی الْقُبُورِ کَالْمَوْتَی فَتَدْخُلُ کُلُّ رُوحٍ فِی جَسَدِهَا فَتَدْخُلُ فِی خَیَاشِیمِهِمْ فَیُحْیَوْنَ بِإِذْنِ اللَّهِ تَعَالَی فَتَنْشَی الْأَرْضُ عَنْهُمْ کَمَا قَالَ یَوْمَ یَخْرُجُونَ مِنَ الْأَجْداثِ سِراعاً کَأَنَّهُمْ إِلی نُصُبٍ یُوفِضُونَ خاشِعَةً أَبْصارُهُمْ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ ذلِکَ الْیَوْمُ الَّذِی کانُوا یُوعَدُونَ وَ قَالَ تَعَالَی ثُمَّ نُفِخَ فِیهِ أُخْری فَإِذا هُمْ قِیامٌ یَنْظُرُونَ ثُمَّ یَدْعُو إِلَی عَرْصَهًِْ الْمَحْشَرِ فَیَأْمُرُ اللَّهُ الشَّمْسَ أَنْ تَنْزِلَ مِنَ السَّمَاءِ الرَّابِعَهًِْ إِلَی السَّمَاءِ الدُّنْیَا قَرِیبٌ حَرُّهَا مِنْ رُءُوسِ الْخَلْقِ فَیُصِیبُهُمْ مِنْ حَرِّهَا أَمْرٌ عَظِیمٌ حَتَّی یَعْرِفُونَ مِنْ شِدَّهًِْ حَرِّهَا کَرْبَهَا حَتَّی یَخُوضُونَ فِی عَرَقِهِمْ ثُمَّ یُبْعَثُونَ عَلَی ذَلِکَ حُفَاهًًْ عُرَاهًًْ عِطَاشاً وَ کُلُّ وَاحِدٍ دَالِعٌ لِسَانَهُ عَلَی شَفَتَیْهِ قَالَ فَیَبْکُونَ عِنْدَ ذَلِکَ حَتَّی یَنْقَطِعَ الدَّمْعُ ثُمَّ یَبْکُونَ بَعْدَ الدُّمُوعِ دَماً قَالَ الرَّاوِی وَ هُوَ الْحَسَنُ بْنُ مَحْبُوبٍ یَرْفَعُهُ إِلَی یُونُسَ‌بْنِ‌أَبِی فَاخِتَهًَْ قَالَ رَأَیْت زَیْنَ الْعَابِدِینَ (علیه السلام) عِنْدَ بُلُوغِهِ الْمَکَانَ یَنْتَحِبُ وَ یَبْکِی بُکَاءَ الثَّکْلَی وَ یَقُولُ آهِ ثُمَّ آهِ عَلَی عُمُرِی کَیْفَ ضَیَّعْتُهُ فِی غَیْرِ عِبَادَهًِْ اللَّهِ وَ طَاعَتِهِ لِأَکُونَ مِنَ النَّاجِینَ الْفَائِزِین.

امام سجّاد (علیه السلام) - صور اسرافیل شاخی بزرگ است که یک‌طرف آن در آسمان و طرف دیگرش در زمین است و به تعداد ارواح مخلوقات سوراخ دارد و دهانش به وسعت فاصله‌ی زمین و آسمان است و سه بار اسرافیل در آن می‌دمد، دمیدن اوّل [نفخه‌ی] فزع [و گریه و زاری] است و دمیدن دوّم، [نفخه‌ی] مرگ است [که همه می‌میرند] و دمیدن سوّم، [نفخه‌ی] محشورشدن مردم است، پس وقتی‌که روزگار جهان سرآید، خداوند به اسرافیل امر می‌کند که نفخه‌ی فزع را بدمد و فرشتگان اسرافیل را با صور در حال فرود [به زمین] ببینند، می‌گویند: «خداوند اذن مردن اهل آسمان و زمین را داده است و اسرافیل در بیت المقدس فرود می‌آید و رو به قبله می‌ایستد و نفخه‌ی فزع [و زاری] را در صور می‌دمد، چنانچه خدای متعال می‌فرماید: یَوْمَ یُنْفَخُ فِی الصُّورِ فَفَزِعَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ تا آنجا که می‌فرماید: مَنْ جاءَ بِالحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مِنْها وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ یَوْمَئِذٍ آمِنُونَ پس کسی که کاری نیک کرده باشد، بهتر از آن را به او می‌دهند و آن‌ها از هول و هراس این روز در امانند. در آن روز کوه‌ها حرکت کرده و فرو می‌ریزند و زمین به لرزه درمی‌آید روزی که آن را می‌بینید، [آن چنان وحشت سراپای همه را فرامی‌گیرد که] هر مادر شیردهی، کودک شیرخوارش را فراموش می‌کند و هر بارداری جنین خود را بر زمین می‌نهد و مردم را مست می‌بینی، در حالی که مست نیستند ولی عذاب خدا شدید است. (حج/2) و محاسن سیاه جوانان سفید شود و هرکس به گوشه‌ای پناه برد سپس خداوند دستور نفخه‌ای دیگر را به اسرافیل می‌دهد و از آن سری که به طرف زمین است صدایی بیرون می‌آید و کسی را زنده نمی‌گذارد، مگر کسانی که بخواهند زنده بمانند، مانند جبرئیل و میکائیل و اسرافیل و عزرائیل، آنگاه خداوند از عزرائیل می‌پرسد: «چه کسانی باقیمانده‌اند»؟ می‌گوید: «این چهار فرشته، سپس امر می‌کند که آن سه فرشته را قبض روح کند» و بعد می‌پرسد: «چه کسی باقیمانده»؟ عزرائیل می‌گوید: «بنده‌ی ضعیف تو؛ عزرائیل»، خطاب می‌رسد: «تو هم بمیر و در این موقع عزرائیل صیحه‌ای می‌زند که اگر مردم پیش از مردنشان آن را شنیده بودند، همه می‌مردند. اینجاست که عزرائیل تلخی مرگ را می‌چشد و می‌گوید: «اگر می‌دانستم مرگ به این تلخی است با مؤمنین بیشتر مدارا می‌کردم». در این‌موقع کسی زنده نمی‌ماند و خداوند خطاب می‌کند: «ای دنیا! کجا رفتند پادشاهان و شاهزادگان و مستکبران و ستمگران و مال‌دارانی که حقوق واجب را ادا نکردند؟ و امروز پادشاهی از آن چه کسی است»؟ چون کسی پاسخ نگوید، خودش می‌فرماید: «پادشاهی از آن خدای یکتای توانمند است». سپس طومار آسمان‌ها و ستارگان را درهم می‌پیچد و کوه‌ها را متلاشی می‌سازد و این زمین را به زمینی که در آن معصیت نشده باشد، تبدیل می‌کند زمینی که خونی به ناحق در آن نریخته و وسیع و گسترده باشد و کوه و تپّه و گیاهی در آن وجود ندارد چنانکه در آغاز چنین بوده است و آسمان‌ها را هم تبدیل نماید و همه‌ی مردم به امر خدا در پیشگاه حق حاضر شوند و چنانکه پیش از خلقت آسمان‌ها و زمین، عرش بر روی آب قرار داشت، دوباره آن را به حال اوّل برگرداند، سپس به آسمان‌ها دستور می‌دهد که چهل شبانه روز بر زمین ببارد تا همه جا را آب فرا گیرد و اجزاء بدن مردگان در آب جمع شود، سپس جبرئیل و میکائیل و اسرافیل و حاملان عرش را زنده نماید و به اسرافیل فرمان می‌دهد که در صور (بعثت) بدمد و ارواح خلایق از سوراخ‌های آن مانند مور و ملخ بیرون آیند و میان زمین و آسمان پر گردد و به زمین آیند و به جسدهای خود که در قبرها خوابیده ملحق شوند و به امر خدا زنده شده و از قبرها بیرون آیند. چنانکه در قرآن می‌فرماید: همان روز که از قبرها به سرعت خارج می‌شوند، گویی به‌سوی بت‌ها می‌دوند. درحالی‌که چشم‌هایشان از شرم و وحشت به زیر افتاده، و پرده‌ای از ذلّت و خواری آن‌ها را پوشانده است! این همان روزی است که به آن‌ها وعده داده می‌شد! . (معارج/4443) سپس مردم را به عرصه‌ی محشر بیاورند و خداوند به آفتاب امر می‌کند که از آسمان چهارم به آسمان دنیا فرود آید تا گرمی‌اش به مردم بیشتر برسد، لذا از گرمای آن مردم در آزارند و عطش بر آن‌ها غلبه می‌کند و همه‌ی بدنشان را عرق فرا می‌گیرد و با بدن برهنه و تشنه برانگیخته شوند و زبانشان در دهان آویزان گردد، دراین‌موقع چنان گریه می‌کنند که اشکشان تمام شود و بعد به‌جای آن خون گریه می‌کنند. حسن‌بن‌محبوب، از یونس‌بن‌ابی فاخته روایت کرده که گفت: امام سجّاد (علیه السلام) را دیدم که وقتی به گورستان رسید، گریه‌ی سختی نمود و فرمود: «آه! چرا عمر خود را در غیر طاعت خدا تباه کردم و چنانچه سزاوار بود، او را عبادت نکردم، تا هم از عذاب او نجات یابم و هم به درجات عالیه برسم».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص114

إرشادالقلوب، ج1، ص53

3

(نمل/ 87)

السّجّاد (علیه السلام) - عَنْ ثُوَیْرِ‌بْنِ‌أَبِی فَاخِتَهًَْ عَنْ عَلِیِّ‌بْنِ‌الْحُسَیْنِ (علیه السلام) قَالَ سُئِلَ عَنِ النَّفْخَتَیْنِ کَمْ بَیْنَهُمَا قَالَ: مَا شَاءَ اللَّهُ، فَقِیلَ لَهُ فَأَخْبِرْنِی یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ کَیْفَ یُنْفَخُ فِیهِ فَقَالَ: أَمَّا النَّفْخَهًُْ الْأُولَی فَإِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ إِسْرَافِیلَ فَیَهْبِطُ إِلَی الْأَرْضِ وَ مَعَهُ الصُّورُ وَ لِلصُّورِ رَأْسٌ وَاحِدٌ وَ طَرَفَانِ وَ بَیْنَ طَرَفِ کُلِّ رَأْسٍ مِنْهُمَا مَا بَیْنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ قَالَ: فَإِذَا رَأَتِ الْمَلَائِکَهًُْ إِسْرَافِیلَ وَ قَدْ هَبَطَ إِلَی الدُّنْیَا وَ مَعَهُ الصُّورُ قَالُوا: قَدْ أَذِنَ اللَّهُ فِی مَوْتِ أَهْلِ الْأَرْضِ وَ فِی مَوْتِ أَهْلِ السَّمَاءِ، قَالَ: فَیَهْبِطُ إِسْرَافِیلُ بِحَظِیرَهًِْ بَیْتِ الْمَقْدِسِ وَ یَسْتَقْبِلُ الْکَعْبَهًَْ فَإِذَا رَأَوْهُ أَهْلُ الْأَرْضِ قَالُوا: قَدْ أَذِنَ اللَّهُ فِی مَوْتِ أَهْلِ الْأَرْضِ، قَالَ: فَیَنْفُخُ فِیهِ نَفْخَهًًْ فَیَخْرُجُ الصَّوْتُ مِنَ الطَّرَفِ الَّذِی یَلِی أَهْلَ الْأَرْضِ فَلَا یَبْقَی فِی الْأَرْضِ ذُو رُوحٍ إِلَّا صَعِقَ وَ مَاتَ، وَ یَخْرُجُ الصَّوْتُ مِنَ الطَّرَفِ الَّذِی یَلِی أَهْلَ السَّمَاوَاتِ فَلَا یَبْقَی فِی السَّمَاوَاتِ ذُو رُوحٍ إِلَّا صَعِقَ وَ مَاتَ إِلَّا إِسْرَافِیلُ فَیَمْکُثُونَ فِی ذَلِکَ مَا شَاءَ اللَّهُ قَالَ: فَیَقُولُ اللَّهُ لِإِسْرَافِیلَ: یَا إِسْرَافِیلُ مُتْ فَیَمُوتُ إِسْرَافِیلُ فَیَمْکُثُونَ فِی ذَلِکَ مَا شَاءَ اللَّهُ ثُمَّ یَأْمُرُ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ فَتَمُورُ وَ یَأْمُرُ الْجِبَالَ فَتَسِیرُ وَ هُوَ قَوْلُهُ: یَوْمَ تَمُورُ السَّماءُ مَوْراً وَ تَسِیرُ الْجِبالُ سَیْراً یَعْنِی تَبْسُطُ وَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَیْرَ الْأَرْضِ یَعْنِی بِأَرْضٍ لَمْ تُکْسَبْ عَلَیْهَا الذُّنُوبُ بَارِزَهًًْ لَیْسَ عَلَیْهَا جِبَالٌ وَ لَا نَبَاتٌ کَمَا دَحَاهَا أَوَّلَ مَرَّهًٍْ وَ یُعِیدُ عَرْشَهُ عَلَی الْمَاءِ کَمَا کَانَ أَوَّلَ مَرَّهًٍْ مُسْتَقِلًّا بِعَظَمَتِهِ وَ قُدْرَتِهِ، قَالَ: فَعِنْدَ ذَلِکَ یُنَادِی الْجَبَّارُ جَلَّ جَلَالُهُ بِصَوْتٍ مِنْ قِبَلِهِ جَهُورِیٍّ یَسْمَعُ أَقْطَارُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِینَ لِمَنِ الْمُلْکُ الْیَوْمَ! فَلَا یُجِیبُهُ مُجِیبٌ فَعِنْدَ ذَلِکَ یَقُولُ الْجَبَّارُ مُجِیباً لِنَفْسِهِ لِلهِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ وَ أَنَا قَهَرْتُ الْخَلَائِقَ کُلَّهُمْ وَ أَمَتُّهُمْ إِنِّی أَنَا اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا أَنَا وَحْدِی لَا شَرِیکَ لِی وَ لَا وَزِیرَ لِی وَ أَنَا خَلَقْتُ خَلْقِی بِیَدِی وَ أَنَا أَمَتُّهُمْ بِمَشِیَّتِی وَ أَنَا أُحْیِیهِمْ بِقُدْرَتِی قَالَ: فَیَنْفُخُ الْجَبَّارُ نَفْخَهًًْ فِی الصُّورِ فَیَخْرُجُ الصَّوْتُ مِنْ أَحَدِ الطَّرَفَیْنِ الَّذِی یَلِی السَّمَاوَاتِ فَلَا یَبْقَی فِی السَّمَاوَاتِ أَحَدٌ إِلَّا حَیِیَ وَ قَامَ کَمَا کَانَ وَ یَعُودُ حَمَلَهًُْ الْعَرْشِ وَ تُحْضَرُ الْجَنَّهًُْ وَ النَّارُ وَ تُحْشَرُ الْخَلَائِقُ لِلْحِسَابِ، قَالَ: فَرَأَیْتُ عَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ (علیه السلام) یَبْکِی عِنْدَ ذَلِکَ بُکَاءً شَدِیدا.

امام سجّاد (علیه السلام) - ثویربن‌ابی‌فاخته از امام سجّاد (علیه السلام) روایت کرده که شخصی از ایشان در مورد فاصله بین دو نفخه پرسید که چقدر است؟ فرمود: «هر قدر که خدا بخواهد. به حضرت (علیه السلام) عرض شد: «مرا از آن باخبر سازید». فرمود: «حق تعالی به اسرافیل فرمان هبوط به دنیا می‌دهد و به همراه او شیپوری است. شیپور یک سر و دو طرف دارد. فاصله میان هر یک از دو طرف آن به اندازه فاصله آسمان تا زمین است. پس هنگامی که ملائکه اسرافیل را می‌بینند که به دنیا آمده و با او صور است، می‌گویند خداوند در مرگ اهل زمین و آسمان، اذن داده است. پس اسرافیل در بیت المقدس فرود آمده رو به کعبه می‌نماید، وقتی اهل زمین او را می‌بینند، می‌گویند خداوند به او برای مرگ اهل زمین، اذن داده است. پس در صور، نفخه‌ی موت را می‌دمد. و صدا از طرفی که به جانب زمین است خارج می‌شود. و در زمین کسانی که صاحب روح هستند، باقی نمی‌ماند مگر اینکه بمیرند. صدا از طرفی که به جانب آسمان است خارج می‌شود، در آسمان صاحب روحی باقی نمی‌ماند مگر اینکه بمیرد. و خداوند می‌فرماید: «ای اسرافیل به اذن من بمیر! پس ملک الموت می‌میرد. و این زمان تا هر چقدر خدا بخواهد طول می‌کشد. سپس خداوند آسمان‌ها را فرمان می‌دهد تا به تب و تاب افتد، و کوه‌ها را فرمان می‌دهد تا به حرکت درآیند. این سخن خدای متعال است که می‌فرماید: [این عذاب الهی] در آن روزی است که آسمان به شدّت به حرکت درمی‌آید، و کوه‌ها ازجا کنده و متحرّک می‌شوند. (طور/109) یعنی پهن می‌شوند. این زمین به زمین دیگر مبدّل می‌شود. (ابراهیم/48) یعنی این زمین به زمینی که در روی آن آشکارا گناه نشده است، تبدیل می‌شود و کوه و گیاهی به مانند همان روزی که آن را گسترده بود، ندارند همان‌طورکه خداوند در وهله‌ی نخستین آن را گسترد. و خداوند عرش خود را نیز بر روی آب اعاده می‌کند همان‌طوری‌که در وهله‌ی نخستین چنین بوده است، درحالی‌که مستقل به عظمت و قدرتش است. پس هنگامی‌که از خلق خدا احدی در آسمان و زمین باقی نماند، خدای جبّار با صدای بلند ندا فرماید: «امروز پادشاهی از آن کیست»؟ احدی نیست که جواب دهد. پس ذات مقدس حق تعالی خود جواب خود را می‌گوید و می‌فرماید: در پیشگاه خداوند واحد قهّار. (ابراهیم/48) من بر همه خلایق چیره شدم، و آن‌ها را میراندم. من آن خدایی هستم که جز من کسی نیست، نه شریکی دارم و نه وزیری. خلق را به دست خود آفریدم و با مشیّت خود می‌میرانم و با قدرت خود زنده می‌کنم». خداوند جبّار، خود در صور، یک نفخه می‌دمد و از آن جهتی که به سمت آسمان‌ها است، صدایی خارج می‌شود که هیچ کس در آسمان‌ها نمی‌ماند؛ مگر آنکه زنده می‌شود و برپای می‌ایستد و قیام می‌کند؛ همان گونه که بود و فرشتگان حامل عرش بر می‌گردند و بهشت و جهنّم حاضر می‌شوند و همه‌ی مخلوقات برای حسابرسی محشور می‌گردند». دیدم امام سجاد (علیه السلام) هنگامی که به این جای مطلب رسید، بسیار گریه کرد.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص118

القمی، ج2، ص242

آیه وَ تَرَی الْجِبالَ تَحْسَبُها جامِدَةً وَ هِیَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحابِ صُنْعَ اللهِ الَّذِی أَتْقَنَ کُلَّ شَیءٍ إِنَّهُ خَبِیرٌ بِما تَفْعَلُونَ [88]

کوه‌ها را می‌بینی و آن‌ها را ساکن و بی‌حرکت می‌پنداری، درحالی‌که مانند ابرها درحرکتند؛ این صنع و آفرینش خداوندی است که همه‌چیز را متقن و استوار آفریده؛ به یقین او از کارهایی که شما انجام می‌دهید، آگاه است.

1

(نمل/ 88)

علی‌بن‌إبراهیم (رحمة الله علیه) - إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ قَالَ تَصِیرُ سَوْدَاءَ مُظْلِمَهًًْ وَ إِذَا النُّجُومُ انْکَدَرَتْ قَالَ یَذْهَبُ ضَوْؤُهَا وَ إِذَا الْجِبالُ سُیِّرَتْ قَالَ تَسِیرُ کَمَا قَالَ تَحْسَبُها جامِدَةً وَ هِیَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحابِ.

علیّ‌بن‌ابراهیم (رحمة الله علیه) - در آن هنگام که خورشید در هم پیچیده شود. (تکویر/1) یعنی خورشید سیاه و تاریک می‌گردد، و در آن هنگام که ستارگان بی‌فروغ شوند. (تکویر/2) یعنی نور ستارگان می‌رود. و در آن هنگام که کوه‌ها به حرکت درآیند. (تکویر/3) یعنی کوه‌ها مثل این آیه: تَحْسَبُها جامِدَةً وَ هِیَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحابِ، جاری می‌شود.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص120

بحار الأنوار، ج7، ص107

2

(نمل/ 88)

ابن‌عبّاس (رحمة الله علیه) - وَ هِیَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحابِ أَیْ تَسِیرُ سَیْراً حَثِیثاً سَیْرَ السَّحَابِ.

ابن‌عبّاس (رحمة الله علیه) - وَ هِیَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحابِ؛ یعنی کوه‌ها همچون حرکت ابرها، به‌سرعت در حال حرکت هستند.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص120

بحارالأنوار، ج6، ص320

آیه مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مِنْها وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ یَوْمَئِذٍ آمِنُونَ [89]

کسانی‌که کار نیکی انجام دهند پاداشی بهتر از آن خواهند داشت؛ و آنان از وحشت آن روز درامانند.

کسانی‌که کار نیکی انجام دهند

1 -1

(نمل/ 89)

علی‌بن‌إبراهیم (رحمة الله علیه) - قوله مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها وَ مَنْ جاءَ بِالسَّیِّئَةِ فَلا یُجْزی إِلَّا مِثْلَها وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ فهذه ناسخهًْ لقولهمَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مِنْها.

علیّ‌بن‌ابراهیم (رحمة الله علیه) - آیه: مَنْ جاءَ بِالحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها وَ مَنْ جاءَ بِالسَّیِّئَةِ فَلا یُجْزی إِلَّا مِثْلَها وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ؛ (انعام/160) مَنْ جاءَ بِالحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مِنْها را نسخ کرد.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص120

القمی، ج1، ص222

1 -2

(نمل/ 89)

الرّسول (صلی الله علیه و آله) - أَبِی‌أَیُّوبَ‌الْخَزَّازِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَاعَبْدِاللَّهِ (علیه السلام) یَقُولُ لَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآیَهًُْ عَلَی النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله) مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مِنْها قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) اللَّهُمَّ زِدْنِی فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) اللَّهُمَّ زِدْنِی فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ مَنْ ذَا الَّذِی یُقْرِضُ اللهَ قَرْضاً حَسَناً فَیُضاعِفَهُ لَهُ أَضْعافاً کَثِیرَةً فَعَلِمَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) أَنَّ الْکَثِیرَ مِنَ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ لَا یُحْصَی وَ لَیْسَ لَهُ مُنْتَهَی.

پیامبر (صلی الله علیه و آله) - ابوایّوب‌خزّاز گوید: شنیدم که امام صادق (علیه السلام) فرمود: «وقتی آیه: مَنْ جاءَ بِالحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مِنْها نازل شد، رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود: بار خدایا بر من افزون فرما». و چون خداوند آیه: هرکس کار نیکی بجا آورد، ده برابر آن پاداش دارد. (انعام/160) را نازل کرد، پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: «خدایا بر من افزون فرما». پس خداوند متعال آیه: کیست که به خدا «قرض الحسنه‌ای» دهد، [و از اموالی که خدا به او بخشیده، انفاق کند]، تا آن را برای او، چندین برابر کند؟ . (بقره/245) را نازل گردانید. آنگاه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) دانست که کثرت و زیادی از جانب خداوند متعال به شمارش نیاید و به پایان نمی‌رسد».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص122

بحار الأنوار، ج68، ص246/ معانی الأخبار، ص397/ نورالثقلین؛ «فأنزل الله تبارک… زدنی» محذوف

ولایت

1

(نمل/ 89)

أمیرالمؤمنین (علیه السلام) - دَخَلَ أَبُوعَبْدِاللَّهِ الْجَدَلِیُّ عَلَی أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ فَقَالَ (علیه السلام) یَا أَبَاعَبْدِاللَّهِ أَلَا أُخْبِرُکَ بِقَوْلِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مِنْها وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ یَوْمَئِذٍ آمِنُونَ. وَ مَنْ جاءَ بِالسَّیِّئَةِ فَکُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِی النَّارِ هَلْ تُجْزَوْنَ إِلَّا ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ قَالَ بَلَی یَا أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) جُعِلْتُ فِدَاکَ فَقَالَ الْحَسَنَهًُْ مَعْرِفَهًُْ الْوَلَایَهًِْ وَ حُبُّنَا أَهْلَ الْبَیْتِ وَ السَّیِّئَهًُْ إِنْکَارُ الْوَلَایَهًِْ وَ بُغْضُنَا أَهْلَ الْبَیْتِ ثُمَّ قَرَأَ عَلَیْهِ هَذِهِ الْآیَهًَْ.

امام علی (علیه السلام) - امام باقر (علیه السلام) فرمود: ابوعبدالله جَدلی بر امیرالمؤمنین (علیه السلام) وارد گشت، امام (علیه السلام) فرمود: «ای اباعبدالله! دوست داری درباره‌ی آیه: مَن جَاء بِالحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مِّنْهَا وَ هُم مِّن فَزَعٍ یَوْمَئِذٍ آمِنُونَ* وَ مَن جَاء بِالسَّیِّئَةِ فَکُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِی النَّارِ هَلْ تُجْزَوْنَ إِلَّا مَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ تو را آگاه کنم»؟ عرض کرد: «بلی! ای امیرالمؤمنین (علیه السلام) فدایت شوم»! فرمود: «حسنه شناخت ولایت و محبّت به ما اهل بیت (علیهم السلام) است و سیِّئه انکار ولایت و کینه‌ورزیدن نسبت به ما اهل بیت (علیهم السلام) است» سپس این آیه را قرائت نمود.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص122

الکافی، ج1، ص185/ بحار الأنوار، ج7، ص304/ شواهدالتنزیل، ج1، ص548/ العمدهًْ، ص75/ کشف الغمهًْ، ج1، ص324/ کشف الیقین، ص401؛ «دخل ابوعبدالله… اخبرک» محذوف/ المناقب، ج3، ص100/ نورالثقلین

2

(نمل/ 89)

الباقر (علیه السلام) - عن جابر عَنْ أَبِی‌جَعْفَرٍ (علیه السلام) فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ وَ مَنْ یَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِی‌ها حُسْناً قَالَ مَنْ تَوَلَّی الْأَوْصِیَاءَ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله) وَ اتَّبَعَ آثَارَهُمْ فَذَاکَ یَزِیدُهُ وَلَایَهًَْ مَنْ مَضَی مِنَ النَّبِیِّینَ وَ الْمُؤْمِنِینَ الْأَوَّلِینَ حَتَّی تَصِلَ وَلَایَتُهُمْ إِلَی آدَمَ (علیه السلام) وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مِنْها یُدْخِلُهُ الْجَنَّةَ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ قُلْ ما سَأَلْتُکُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَکُمْ یَقُولُ أَجْرُ الْمَوَدَّةِ الَّذِی لَمْ أَسْأَلْکُمْ غَیْرَهُ فَهُوَ لَکُمْ تَهْتَدُونَ بِهِ وَ تَنْجُونَ مِنْ عَذَابِ یَوْمِ الْقِیَامَةِ.

امام باقر (علیه السلام) - جابر نقل می‌کند که امام باقر (علیه السلام) در مورد آیه: و هرکس کار نیکی انجام دهد، بر نیکی‌اش می‌افزاییم. (شوری/23)، فرمود: «هرکس اوصیاء آل محمّد (صلی الله علیه و آله) را دوست بدارد و از سنّت آن‌ها پیروی کند، این دوستی موجب افزایش ولایت سایر پیامبران و اوصیاء (علیهم السلام) گذشته تا به آدم (علیه السلام) می‌شود، همین است معنی آیه: مَنْ جاءَ بِالحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مِنْها که موجب دخول بهشت می‌شود. خداوند در این آیه می‌فرماید: بگو: «هر اجر و پاداشی از شما خواسته‌ام برای خود شماست». (سبأ/47) که موجب هدایت و نجات شما از عذاب خدا در روز قیامت می‌شود».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص122

الکافی، ج8، ص379/ بحار الأنوار، ج23، ص252/ تأویل الآیات الظاهرهًْ، ص532/ نورالثقلین

3

(نمل/ 89)

الباقر (علیه السلام) - جَابِرٍالْجُعْفِیِّ أَنَّهُ سَأَلَ أَبَاجَعْفَرٍ (علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مِنْها وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ یَوْمَئِذٍ آمِنُونَ وَ مَنْ جاءَ بِالسَّیِّئَةِ فَکُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِی النَّارِ قَالَ الْحَسَنَهًُْ وَلَایَهًُْ عَلِیٍّ (علیه السلام) وَ السَّیِّئَهًُْ عَدَاوَتُهُ وَ بُغْضُهُ.

امام باقر (علیه السلام) - جابر جعفی از امام باقر (علیه السلام) تفسیر این آیه: مَنْ جاءَ بِالحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مِنْها وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ یَوْمَئِذٍ آمِنُونَ* وَ مَنْ جاءَ بِالسَّیِّئَةِ فَکُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِی النَّارِ را پرسید. امام (علیه السلام) فرمود: «حسنه ولایت علی (علیه السلام) و سیّئه بغض و دشمنی با اوست».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص122

بحار الأنوار، ج24، ص42/ تأویل الآیات الظاهرهًْ، ص404/ فرات الکوفی، ص139/ القمی، ج2، ص131/ روضهًْ الواعظین، ج1، ص106/ نورالثقلین/ البرهان

4

(نمل/ 89)

الصّادق (علیه السلام) - عَن مُحَمَّدُ‌بْنُ‌الْقَاسِمِ‌بْنِ‌عُبَیْدِ بِإِسْنَادِهِ إِلَی أَبِی‌عَبْدِاللَّهِ (علیه السلام) أَنَّهُ قَرَأَ مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها فَقَالَ إِذَا جَاءَ بِهَا مَعَ الْوَلَایَهًِْ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا وَ إِذَا جاءَ بِالسَّیِّئَهًِْ فَلا یُجْزی إِلَّا مِثْلَها وَ أَمَّا قَوْلُهُ مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مِنْها وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ یَوْمَئِذٍ آمِنُونَ فَالْحَسَنَهًُْ وَلَایَتُنَا وَ حُبُّنَا وَ مَنْ جاءَ بِالسَّیِّئَهًِْ فَکُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِی النَّارِ فَهِیَ بُغْضُنَا أَهْلَ الْبَیْتِ لَا یَقْبَلُ اللَّهُ لَهُمْ عَمَلًا وَ لَا صَرْفاً وَ لَا عَدْلًا وَ هُمْ فِی نَارِ جَهَنَّمَ لایُخْرَجُونَ مِنْها وَ لایُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ.

امام صادق (علیه السلام) - مَنْ جاءَ بِالحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها، در صورتی که کار نیک را با ولایت انجام دهد ده برابر می‌شود و اگر گناهی انجام دهد، معادل همان کیفر می‌شود. و امّا در آیه: مَنْ جاءَ بِالحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مِنْها وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ یَوْمَئِذٍ آمِنُونَ؛ حسنه ولایت و حبّ ماست. وَ مَنْ جاءَ بِالسَّیِّئَةِ فَکُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِی النَّارِ؛ نیز کینه‌ی ما اهل بیت (علیهم السلام) است که از آن‌ها هیچ عملی را از خیر و خوبی نمی‌پذیرد و در آتش جهنّم پیوسته خواهند بود و عذابشان تخفیف داده نمی‌شود.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص122

بحار الأنوار، ج24، ص45

5

(نمل/ 89)

الرّسول (صلی الله علیه و آله) - عَن أَنَسٍ قَالَ سَأَلْتُ النَّبِیَّ (صلی الله علیه و آله) عَنْ قَوْلِهِ تَعَالَی مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مِنْها وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ یَوْمَئِذٍ آمِنُونَ قَالَ لِی یَا أَنَسُ أَنَا أَوَّلُ مَنْ تَنْشَقُّ الْأَرْضُ عَنْهُ یَوْمَ الْقِیَامَهًِْ وَ أَخْرُجُ وَ یَکْسُونِی جَبْرَئِیلُ سَبْعَ حُلَلٍ مِنْ حُلَلِ الْجَنَّهًِْ طُولُ کُلِّ حُلَّهًٍْ مَا بَیْنَ الْمَشْرِقِ إِلَی الْمَغْرِبِ وَ یَضَعُ عَلَی رَأْسِی تَاجَ الْکَرَامَهًِْ وَ رِدَاءَ الْجَمَالِ وَ یُجْلِسُنِی عَلَی الْبُرَاقِ وَ یُعْطِینِی لِوَاءَ الْحَمْدِ طُولُهُ مَسِیرَهًُْ مِائَهًِْ عَامٍ فِیهِ ثَلَاثُمِائَهًٍْ وَ سِتُّونَ حُلَّهًًْ مِنَ الْحَرِیرِ الْأَبْیَضِ مَکْتُوبٌ عَلَیْهِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) عَلِیُّ‌بْنُ‌أَبِی‌طَالِبٍ (علیه السلام) وَلِیُّ اللَّهِ فَآخُذُهُ بِیَدِی وَ أَنْظُرُ یَمْنَهًًْ وَ یَسْرَهًًْ فَلَا أَرَی أَحَداً فَأَبْکِی وَ أَقُولُ یَا جَبْرَئِیلُ مَا فَعَلَ أَهْلُ بَیْتِی وَ أَصْحَابِی فَیَقُولُ یَا مُحَمَّدُ (صلی الله علیه و آله) إِنَّ اللَّهَ تَعَالَی أَوَّلُ مَنْ أَحْیَا الْیَوْمَ مِنْ أَهْلِ الْأَرْضِ أَنْتَ فَانْظُرْ کَیْفَ یُحْیِی اللَّهُ بَعْدَکَ أَهْلُ بَیْتِکَ وَ أَصْحَابُکَ وَ أَوَّلُ مَنْ یَقُومُ مِنْ قَبْرِهِ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) وَ یَکْسُوهُ جَبْرَئِیلُ حُلَلًا مِنَ الْجَنَّهًِْ وَ یَضَعُ عَلَی رَأْسِهِ تَاجَ الْوَقَارِ وَ رِدَاءَ الْکَرَامَهًِْ وَ یُجْلِسُهُ عَلَی نَاقَتِیَ الْعَضْبَاءِ وَ أُعْطِیهِ لِوَاءَ الْحَمْدِ فَیَحْمِلُهُ بَیْنَ یَدَیَّ وَ نَأْتِی جَمِیعاً وَ نَقُومُ تَحْتَ الْعَرْشِ.

پیامبر (صلی الله علیه و آله) - انس گوید: از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) درباره آیه: مَنْ جاءَ بِالحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مِنْها وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ یَوْمَئِذٍ آمِنُونَ پرسیدم، به من فرمود: «ای انس، در روز قیامت من نخستین کسی هستم که سر از خاک در می¬آورم و بیرون می¬آیم و جبرئیل هفت جامه بهشتی به تن من می¬کند که طول هریک از آن‌ها از مشرق تا مغرب است و تاج کرامت را بر سر من می¬نهد و ردای جمال را بر من می¬پوشاند و مرا سوار بر براق کرده و لوای حمد را به دست من می¬دهد طول آن به مقدار یک¬صد سال راه است و بر روی آن سیصدوشصت جامه از دیبای سفید است که بر روی آن‌ها نوشته شده: لا إله إلّا الله محمّد رسول الله علی‌بن‌أبی‌طالب ولیّ الله سپس من آن را به دست گرفته و نگاهی به راست و چپ می¬اندازم ولی کسی را نمی¬بینم، لذا به گریه افتاده و می¬گویم: «ای جبرئیل، اهل بیت (علیهم السلام) و اصحاب من چه کردند»؟ آن¬گاه او می¬گوید: «ای محمّد، خدای متعال نخستین کسی از زمینیان را که امروز زنده گردانیده، تو هستی، پس بنگر که خداوند چگونه بعد از تو اهل بیت و صحابه‌ی تو را زنده می¬کند، و اوّلین کسی که سر از خاک بیرون می¬آورد، امیرمؤمنان (علیه السلام) است و جبرئیل جامه¬هایی از بهشت بر وی می¬پوشاند و تاج وقار و ردای کرامت را بر سر او می¬نهد و بر ناقه من «العضباء» سوار گشته و «لواء الحمد» را به دست وی می-سپارم و او با آن پیشاپیش من حرکت می¬کند و همگی می¬آییم و زیر عرش می¬ایستیم.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص124

بحار الأنوار، ج39، ص215/ المناقب، ج3، ص225؛ «و منه الحدیث انت اول من تنشق عنه الارض بعدی» محذوف

6

(نمل/ 89)

الصّادق (علیه السلام) - عَن عَمَّارٍ السَّابَاطِیِّ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی‌عَبْدِاللَّهِ (علیه السلام) إِنَّ أَبَا أُمَیَّهًَْ یُوسُفَ بْنَ ثَابِتٍ حَدَّثَ عَنْکَ أَنَّکَ قُلْتَ لَا یَضُرُّ مَعَ الْإِیمَانِ عَمَلٌ وَ لَا یَنْفَعُ مَعَ الْکُفْرِ عَمَلٌ فَقَالَ إِنَّهُ لَمْ یَسْأَلْنِی أَبُو أُمَیَّهًَْ عَنْ تَفْسِیرِهَا إِنَّمَا عَنَیْتُ بِهَذَا أَنَّهُ مَنْ عَرَفَ الْإِمَامَ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله) وَ تَوَلَّاهُ ثُمَّ عَمِلَ لِنَفْسِهِ مَا شَاءَ مِنْ عَمَلِ الْخَیْرِ قُبِلَ مِنْهُ ذَلِکَ وَ ضُوعِفَ لَهُ أَضْعَافاً کَثِیرَهًًْ وَ انْتَفَعَ بِأَعْمَالِ الْخَیْرِ مَعَ الْمَعْرِفَهًِْ فَهَذَا مَا عَنَیْتُ بِذَلِکَ وَ کَذَلِکَ لَا یَقْبَلُ اللَّهُ مِنَ الْعِبَادِ الْأَعْمَالَ الصَّالِحَهًَْ الَّتِی یَعْمَلُونَهَا إِذَا تَوَلَّوُا الْإِمَامَ الْجَائِرَ الَّذِی لَیْسَ مِنَ اللَّهِ تَعَالَی فَقَالَ لَهُ عَبْدُاللَّهِ‌بْنُ‌أَبِی‌یَعْفُورٍ أَ لَیْسَ اللَّهُ تَعَالَی قَالَ مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مِنْها وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ یَوْمَئِذٍ آمِنُونَ فَکَیْفَ لَا یَنْفَعُ الْعَمَلُ الصَّالِحُ مِمَّنْ یُوَالِی أَئِمَّهًَْ الْجَوْرِ فَقَالَ لَهُ أَبُوعَبْدِاللَّهِ (علیه السلام) هَلْ تَدْرِی مَا الْحَسَنَهًُْ الَّتِی عَنَاهَا اللَّهُ تَعَالَی فِی هَذِهِ الْآیَهًِْ هِیَ مَعْرِفَهًُْ الْإِمَامِ وَ طَاعَتُهُ وَ قَدْ قَالَ اللَّهُ تَعَالَی وَ مَنْ جاءَ بِالسَّیِّئَةِ فَکُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِی النَّارِ هَلْ تُجْزَوْنَ إِلَّا ما

کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ وَ إِنَّمَا أَرَادَ بِالسَّیِّئَهًِْ إِنْکَارَ الْإِمَامِ الَّذِی هُوَ مِنَ اللَّهِ تَعَالَی ثُمَّ قَالَ أَبُوعَبْدِاللَّهِ (علیه السلام) مَنْ جَاءَ یَوْمَ الْقِیَامَهًِْ بِوَلَایَهًِْ إِمَامٍ جَائِرٍ لَیْسَ مِنَ اللَّهِ وَ جَاءَ مُنْکِراً لِحَقِّنَا جَاحِداً لِوَلَایَتِنَا أَکَبَّهُ اللَّهُ تَعَالَی یَوْمَ الْقِیَامَهًِْ فِی النَّارِ.

امام صادق (علیه السلام) - عمّار ساباطی گوید: به امام صادق (علیه السلام) عرض کردم: «ابوامیّه یوسف‌بن‌ثابت برایم نقل کرد که شما فرموده‌اید: «با داشتن ایمان عمل زیان نمی‌رساند و با کفر نیز عمل سودی ندارد». فرمود: «ابوامیّه پرسید که منظورم از این حرف چیست، منظورم از این سخن آن بود که هرکس عارف به مقام امام از آل محمّد (علیهم السلام) باشد و او را دوست بدارد سپس هرچه مایل است برای خود از اعمال خیر انجام دهد از او پذیرفته می‌شود چندین برابر به او پاداش خواهند داد و با معرفت از کار خوب بهره‌مند می‌شود، منظورم این بود. همین‌طور است؛ خداوند اعمال مردم را درصورتی‌که دوستدار و طرفدار امام ستمگری باشند که از جانب خدا تعیین نشده، نخواهد پذیرفت». عبداللَّه‌بن‌ابی‌یعفور گفت: «مگر خداوند در این آیه نمی‌فرماید: مَنْ جاءَ بِالحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مِنْها وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ یَوْمَئِذٍ آمِنُونَ، پس چگونه کسی با دوست‌داشتن پیشوایان جور، از عمل صالحی که انجام می‌دهد، سود نخواهد برد»؟ امام صادق (علیه السلام) فرمود: «می‌دانی منظور از حسنه‌ای که در آیه است، چیست؟ یعنی معرفت امام و اطاعت از او. خداوند در این آیه فرموده است: و آن‌ها که اعمال بدی انجام دهند، به صورت در آتش افکنده می‌شوند آیا جزایی جز آنچه عمل می‌کردید خواهید داشت؟! . (نمل/90) از سیّئه منظورش انکار امامی است که از جانب خدا تعیین شده». آنگاه امام صادق (علیه السلام) فرمود: «هرکس روز قیامت با ولایتِ امام ستمگر وارد محشر شود رابطه‌ای با خدا ندارد و منکر حق و ولایت ما خاندان است خداوند او را در آتش جهنّم می‌اندازد».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص124

بحار الأنوار، ج24، ص43/ تأویل الآیات الظاهرهًْ، ص404؛ «جابر» بدل «جایر» / البرهان

7

(نمل/ 89)

الباقر (علیه السلام) - عَن عَمْرِوبْنِ‌شَیْبَهًَْ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی‌جَعْفَرٍ (علیه السلام) جَعَلَنِیَ اللَّهُ فِدَاکَ إِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَهًِْ أَیْنَ یَکُونُ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) وَ أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) وَ شِیعَتُهُ فَقَالَ أَبُوجَعْفَرٍ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) وَ عَلِیٌّ (علیه السلام) وَ شِیعَتُهُ عَلَی کُثْبَانٍ مِنَ الْمِسْکِ الْأَذْفَرِ عَلَی مَنَابِرَ مِنْ نُورٍ یَحْزَنُ النَّاسُ وَ لَا یَحْزَنُونَ وَ یَفْزَعُ النَّاسُ وَ لَا یَفْزَعُونَ ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآیَهًَْ مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مِنْها وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ یَوْمَئِذٍ آمِنُونَ فَالْحَسَنَهًُْ وَ اللَّهِ وَلَایَهًُْ عَلِیٍّ ثُمَّ قَالَ لا یَحْزُنُهُمُ الْفَزَعُ الْأَکْبَرُ وَ تَتَلَقَّاهُمُ الْمَلائِکَةُ هذا یَوْمُکُمُ الَّذِی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ.

امام باقر (علیه السلام) - عمروبن‌شیبه گوید: به امام باقر (علیه السلام) عرض کردم: «فدایت شوم! در روز قیامت رسول‌خدا (صلی الله علیه و آله) و امیرمؤمنان علی (علیه السلام) و شیعیانش کجا هستند»؟ فرمود: «رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و علی (علیه السلام) و شیعیان و پیروان آن‌ها روی تپّه‌هایی از مشک و بالای منبرهایی از نور قرار دارند؛ مردم اندوهگین می‌شوند ولی آن‌ها اندوهی ندارند، مردم می‌ترسند ولی آن‌ها ترسی ندارند. بعد این آیه‌ی شریفه را تلاوت کرد: مَنْ جاءَ بِالحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مِنْها وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ یَوْمَئِذٍ آمِنُونَ؛ حسنه، ولایت علی (علیه السلام) می‌باشد. و بعد فرمود: وحشت بزرگ، آن‌ها را اندوهگین نمی‌کند و فرشتگان به استقبالشان می‌آیند، [و می‌گویند]: این همان روزی است که به شما وعده داده می‌شد! . (انبیاء/103

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص126

بحار الأنوار، ج7، ص175/ القمی، ج2، ص77/ نورالثقلین

8

(نمل/ 89)

أمیرالمؤمنین (علیه السلام) - عَن الْأَصْبَغِ‌بْنِ‌نُبَاتَهًَْ عَنْ عَلِیِّ‌بْنِ‌أَبِی‌طَالِبٍ (علیه السلام) فِی قَوْلِهِ تَعَالَی وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ یَوْمَئِذٍ آمِنُونَ قَالَ فَقَالَ (علیه السلام) یَا أَصْبَغُ مَا سَأَلَنِی أَحَدٌ عَنْ هَذِهِ الْآیَهًِْ وَ لَقَدْ سَأَلْتُ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) عَنْهَا کَمَا سَأَلْتَنِی فَقَالَ لِی سَأَلْتُ جَبْرَئِیلَ عَنْهَا فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ (صلی الله علیه و آله) إِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَهًِْ حَشَرَکَ اللَّهُ أَنْتَ وَ أَهْلَ بَیْتِکَ وَ مَنْ یَتَوَلَّاکَ وَ شِیعَتَکَ حَتَّی یَقِفُوا بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ فَیَسْتُرُ اللَّهُ عَوْرَاتِهِمْ وَ یُؤْمِنُهُمْ مِنَ الْفَزَعِ الْأَکْبَرِ بِحُبِّهِمْ لَکَ وَ لِأَهْلِ بَیْتِکَ وَ لِعَلِیِّ‌بْنِ‌أَبِی‌طَالِبٍ (علیه السلام) فَقَالَ جَبْرَئِیلُ (علیه السلام) أَخْبَرَنِی فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ (صلی الله علیه و آله) مَنِ اصْطَنَعَ إِلَی أَحَدٍ مِنْ أَهْلِ بَیْتِکَ مَعْرُوفاً کَافَیْتُهُ یَوْمَ الْقِیَامَهًِْ یَا عَلِیُّ شِیعَتُکَ وَ اللَّهِ آمِنُونَ یَرْجُونَ فَیَشْفَعُونَ وَ یُشَفَّعُونَ ثُمَّ قَرَأَ فَلا أَنْسابَ بَیْنَهُمْ یَوْمَئِذٍ وَ لایَتَساءَلُونَ.

امام علی (علیه السلام) - اصبغ‌بن‌نباته از امام علی (علیه السلام) نقل می‌کند که در تفسیر آیه: وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ یَوْمَئِذٍ آمِنُونَ، فرمود: «ای اصبغ! همان‌گونه که تو از من تفسیر این آیه را سؤال کردی من هم از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) تفسیر آن را پرسیدم». رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود: «من هم از جبرئیل (علیه السلام) سؤال کردم». جبرئیل گفت: «ای محمّد (صلی الله علیه و آله) هنگامی‌که روز قیامت برپا شود خداوند شما و اهل بیت (علیهم السلام) شما را با کسانی که به شما علاقه دارند یکجا جمع می‌کند، آن‌ها درحالی‌که عورتشان پوشیده است در موقف حضور پیدا می‌کنند و در محضر عدل خداوند حاضر می‌گردند. آن جماعت از ترس و وحشت روز قیامت آسوده هستند زیرا آن‌ها شما و خاندانت را دوست دارند و به علیّ‌بن‌ابی‌طالب (علیه السلام) اظهار علاقه می‌کنند، ای علی (علیه السلام)! به خداوند سوگند! شیعیانت در آسایش هستند و خوشحال می‌باشند، آن‌ها شفاعت می‌کنند و شفاعتشان هم قبول می‌گردد و بعد این آیه را قرائت کرد: هیچ‌یک از پیوندهای خویشاوندی میان آن‌ها در آن روز نخواهد بود و از یکدیگر تقاضای کمک نمی‌کنند [چون کاری از کسی ساخته نیست]! . (مؤمنون/101)».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص126

بحار الأنوار، ج7، ص241/ فرات الکوفی، ص311

پاداشی بهتر از آن خواهند داشت

2 -1

(نمل/ 89)

ابن‌عبّاس (رحمة الله علیه) - فَلَهُ خَیْرٌ مِنْها قَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ (رحمة الله علیه) أَیْ فَمِنْهَا یَصِلُ الْخَیْرَ إِلَیْهِ.

ابن‌عبّاس (رحمة الله علیه) - یعنی هرکس روز رستاخیز با حسنه و نیکویی بیاید، پاداشی بهتر از آن خواهند داشت.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص126

بحار الأنوار، ج7، ص153

و آنان از وحشت آن روز درامانند

3 -1

(نمل/ 89)

الصّادق (علیه السلام) - إِنَّ النَّاسَ یَعْبُدُونَ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ عَلَی ثَلَاثَهًِْ أَوْجُهٍ فَطَبَقَهًٌْ یَعْبُدُونَهُ رَغْبَهًًْ إِلَی ثَوَابِهِ فَتِلْکَ عِبَادَهًُْ الْحُرَصَاءِ وَ هُوَ الطَّمَعُ وَ آخَرُونَ یَعْبُدُونَهُ خَوْفاً مِنَ النَّارِ فَتِلْکَ عِبَادَهًُْ الْعَبِیدِ وَ هِیَ الرَّهْبَهًُْ وَ لَکِنِّی أَعْبُدُهُ حُبّاً لَهُ فَتِلْکَ عِبَادَهًُْ الْکِرَامِ وَ هُوَ الْأَمْنُ لِقَوْلِهِ تَعَالَی وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ یَوْمَئِذٍ آمِنُونَ قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللهُ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ فَمَنْ أَحَبَّ اللهَ عَزَّوَجَلَّ أَحَبَّهُ اللهُ وَ مَنْ أَحَبَّهُ اللهُ عَزَّوَجَلَّ کَانَ مِنَ الْآمِنِینَ.

امام صادق (علیه السلام) - مردم به سه دلیل خدای عزّوجلّ را پرستش می‌کنند؛ یک طبقه به امید ثواب خدا را عبادت می‌کنند، این عبادت، عبادت حریصان است، اینان طمعکارانند. طبقه‌ی دوّم خدا را از ترس دوزخ پرستش می‌کنند، این عبادت، عبادت بردگان است، اینان ترسوها هستند. امّا من او را به خاطر عشقی که به وی دارم پرستش می‌کنم و این عبادت، عبادت بزرگواران است. اینان درامان‌اند، زیرا خداوند عزّوجلّ می‌فرماید: وَ هُم مِّن فَزَعٍ یَوْمَئِذٍ آمِنُونَ و نیز: بگو: «اگر خدا را دوست می‌دارید، از من پیروی کنید! تا خدا [نیز] شما را دوست بدارد و گناهانتان را ببخشد». (آل عمران/31) پس هرکه خدای عزّوجلّ را دوست داشت، خدای عزّوجلّ نیز او را دوست می‌دارد و هرکه خدای عزّوجلّ دوستش بدارد، از کسانی خواهد بود که ایمن هستند.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص126

بحار الأنوار، ج67، ص17/ الأمالی للصدوق، ص38/ روضهًْ الواعظین، ج2، ص416/ علل الشرایع، ج1، ص12/ مشکاهًْ الأنوار، ص123/ وسایل الشیعهًْ، ج1، ص62/ نورالثقلین؛ «فرقا» بدل «خوفا» / البرهان

3 -2

(نمل/ 89)

الرّسول (صلی الله علیه و آله) - عَنْ أَبِی‌عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله): مَنْ وَقَّرَ ذَا شَیْبَهًٍْ فِی الْإِسْلَامِ آمَنَهُ اللَّهُ مِنْ فَزَعِ یَوْمِ الْقِیَامَهًْ.

پیامبر (صلی الله علیه و آله) - هرکس پیری را که مویش را در دین اسلام سفید کرده است، احترام کند خدا او را از وحشت روز قیامت در امان دارد.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص128

بحار الأنوار، ج7، ص302/ نورالثقلین

3 -3

(نمل/ 89)

الرّسول (صلی الله علیه و آله) - قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) مَنْ مَقَتَ نَفْسَهُ دُونَ مَقْتِ النَّاسِ آمَنَهُ اللَّهُ مِنْ فَزَعِ یَوْمِ الْقِیَامَهًِْ.

پیامبر (صلی الله علیه و آله) - هرکس دشمن خود باشد و دشمن مردم نباشد، خدا او را از هراس روز قیامت امان می‌دهد.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص128

بحار الأنوار، ج72، ص48/ نورالثقلین

3 -4

(نمل/ 89)

الرّسول (صلی الله علیه و آله) - یَا عَلِیُّ (علیه السلام) أَنْتَ وَ شِیعَتُکَ عَلَی الْحَوْضِ تَسْقُونَ مَنْ رَضِیتُمْ وَ تَمْنَعُونَ مَنْ کَرِهْتُمْ وَ أَنْتُمُ الْآمِنُونَ یَوْمَ الْفَزَعِ الْأَکْبَرِ فِی ظِلِّ الْعَرْشِ یَفْزَعُ الْخَلَائِقُ وَ لَا یَفْزَعُونَ وَ یَحْزَنُ النَّاسُ وَ لَا یَحْزَنُونَ وَ فِیهِمْ نَزَلَتْ {هَذِهِ} الْآیَهًُْ وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ یَوْمَئِذٍ آمِنُونَ {وَ قَالَ} إِنَّ الَّذِینَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَّا الْحُسْنی إِلَی ثَلَاثِ آیَاتٍ یَا عَلِیُّ (علیه السلام) أَنْتَ وَ شِیعَتُکَ تُطْلَبُونَ فِی الْمَوْقِفِ وَ أَنْتُمْ فِی الْجِنَانِ مُتَنَعِّمُون.

پیامبر (صلی الله علیه و آله) -ای علی (علیه السلام)! تو و شیعیانت بر سر حوض کوثر، هرکس را دوست داشته باشید، سیراب می‌کنید و دشمنانتان را باز می‌دارید. شما روز ترس بزرگ (قیامت) در سایه‌ی عرش در امانید. مردم می‌هراسند و شما نمی‌هراسید. مردم اندوهگین می‌شوند و شما اندوهناک نمی‌شوید. این آیه درباره‌ی شما نازل شده است: [امّا] کسانی که از قبل، وعده‌ی نیک از سوی ما به آن‌ها داده شده [مؤمنان صالح] از آن دور نگاهداشته می‌شوند. (انبیاء/101) و درباره‌ی شما نازل شده است: وحشت بزرگ، آن‌ها را اندوهگین نمی‌کند و فرشتگان به استقبالشان می‌آیند، [و می‌گویند]: این همان روزی است که به شما وعده داده می‌شد. (انبیاء/103) ای علی (علیه السلام)! در جایگاه رسیدگی به [حساب و کتاب] به دنبال تو و شیعیانت می‌گردند و حال آنکه شما در بهشت از نعمت‌های الهی بهره‌مندید.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص128

فرات الکوفی، ص266

آیه وَ مَنْ جاءَ بِالسَّیِّئَةِ فَکُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِی النّارِ هَلْ تُجْزَوْنَ إِلّا ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ [90]

آن‌ها که کار بدی انجام دهند، به صورت در آتش افکنده می‌شوند؛ آیا جزایی جز آنچه عمل می‌کردید خواهید داشت؟!

1

(نمل/ 90)

علی‌بن‌إبراهیم (رحمة الله علیه) -… وَ کَذَا السَّیِّئَاتُ عَلَی وَجْهَیْنِ فَمِنَ السَّیِّئَاتِ الْخَوْفُ وَ الْجُوعُ وَ الشِدَّهًُْ وَ هُوَ مَا ذَکَرْنَاهُ فِی قَوْلِهِ وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَیِّئَةٌ یَطَّیَّرُوا بِمُوسی وَ مَنْ مَعَهُ وَ عُقُوبَاتِ الذُّنُوبِ قَدْ سَمَّاهَا اللَّهُ السَّیِّئَاتِ کَقَوْلِهِ تَعَالَی جَزاءُ سَیِّئَةٍ سَیِّئَةٌ مِثْلُها وَ الْوَجْهُ الثَّانِی مِنَ السَّیِّئَاتِ یَعْنِی بِهَا أَفْعَالَ الْعِبَادِ الَّذِینَ یُعَاقَبُونَ عَلَیْهَا وَ هُوَ قَوْلُهُ وَ مَنْ جاءَ بِالسَّیِّئَةِ فَکُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِی النَّارِ وَ قَوْلُهُ ما أَصابَکَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللهِ وَ ما أَصابَکَ مِنْ سَیِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِکَ یَعْنِی مَا عَمِلْتَ مِنْ ذُنُوبٍ فَعُوقِبْتَ عَلَیْهَا فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَهًِْ فَمِنْ نَفْسِکَ بِأَعْمَالِکَ لِأَنَّ السَّارِقَ یُقْطَعُ وَ الزَّانِی یُجْلَدُ وَ یُرْجَمُ وَ الْقَاتِلُ یُقْتَلُ فَقَدْ سَمَّی اللَّهُ الْعِلَلَ وَ الْخَوْفَ وَ الشِّدَّهًَْ وَ عُقُوبَاتِ الذُّنُوبِ کُلَّهَا سَیِّئَاتٍ فَقَالَ ما أَصابَکَ مِنْ سَیِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِکَ بِأَعْمَالِکَ قَوْلُهُ قُلْ کُلٌّ مِنْ عِنْدِ اللهِ یَعْنِی الصِّحَّهًَْ وَ الْعَافِیَهًَْ وَ السَّعَهًَْ وَ السَّیِّئَاتِ الَّتِی هِیَ عُقُوبَاتُ الذُّنُوبِ مِنْ عِنْدِاللَّهِ.

علیّ‌بن‌ابراهیم (رحمة الله علیه) -… همچنین سیئات نیز به دو معنا آمده است: ترس و گرسنگی و سختی از جمله معانی سیّئه هستند که گفتیم در این سخن خداوند: ولی موقعی که بدی [و بلا] به آن‌ها می‌رسید، می‌گفتند: «از شومی موسی و کسان اوست»! (اعراف/131) به همین معنا می¬باشد. خداوند از کیفر گناهان نیز با نام سیئات نام برده است؛ مانند این سخن خداوند متعال: کیفر بدی، مجازاتی است همانند آن. (شوری/40) معنای دوّم سیّئات نیز همان افعال بندگان است که بر آن کیفر می-شوند؛ مانند این سخن خداوند: وَ مَنْ جاءَ بِالسَّیِّئَةِ فَکُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِی النَّار، و [نیز] این سخنش: [آری]، آنچه از نیکی‌ها به تو می‌رسد، از طرف خداست و آنچه از بدی به تو می‌رسد، از سوی خود توست. (نساء/79) یعنی آن گناهانی که انجام دادی و به سبب انجام آن‌ها در دنیا و آخرت کیفر شدی، از جانب خودت و به سبب اعمال خودت است؛ زیرا در این دنیا دستان سارق قطع می¬شود و زناکار شلاق زده می¬شود و سنگ¬سار می¬شود و قاتل کشته می¬شود، خداوند بیماری¬ها و ترس و سختی و کیفرهای گناهان، این همه را سیّئات نامیده است و فرموده است: و آنچه از بدی به تو می‌رسد، از سوی خود توست. (نساء/79) و این سخن او: بگو: «همه‌ی این‌ها از ناحیه‌ی خداست». (نساء/78) یعنی صحّت و عافیت و وسعت رزق و سیّئاتی که کیفر گناهان است همه از جانب خداوند است.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص128

بحار الأنوار، ج5، ص201/ القمی، ج1، ص143؛ «بأفعالک» بدل «بأعمالک» و «کقوله تعالی جزاء… مثلها» محذوف

2

(نمل/ 90)

الصّادق (علیه السلام) - وَ مَنْ جاءَ بِالسَّیِّئَةِ فَکُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِی النَّارِ فَهِیَ بُغْضُنَا أَهْلَ الْبَیْتِ لَا یَقْبَلُ اللَّهُ لَهُمْ عَمَلًا وَ لَا صَرْفاً وَ لَا عَدْلًا وَ هُمْ فِی نَارِ جَهَنَّمَ لا یُخْرَجُونَ مِنْها وَ لایُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ.

امام صادق (علیه السلام) - وَ مَنْ جاءَ بِالسَّیِّئَةِ فَکُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِی النَّار، نیز کینه‌ی ما اهل‌بیت (علیهم السلام) است که از آن‌ها هیچ عملی را از خیر و خوبی نمی‌پذیرد و پیوسته در آتش جهنّم خواهند بود و عذابشان تخفیف داده نمی‌شود.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص130

بحار الأنوار، ج24، ص45

3

(نمل/ 90)

ابن‌عبّاس (رحمة الله علیه) - وَ مَنْ جَاءَ بِالسَّیِّئَةِ أَیْ بِالْمَعْصِیَهًِْ الْکَبِیرَهًِْ الَّتِی هِیَ الْکُفْرُ وَ الشِّرْکُ.

ابن‌عبّاس (رحمة الله علیه) - وَ مَنْ جاءَ بِالسَّیِّئَةِ؛ یعنی کسی که گناه کبیره بیاورد که همان کفر و شرک است.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص130

بحارالأنوار، ج7، ص153

4

(نمل/ 90)

الرّسول (صلی الله علیه و آله) - عَنْ جَابِرٍ (رحمة الله علیه)، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) یَا عَلِیُّ (علیه السلام) لَوْ أَنَّ أُمَّتِی صَامُوا حَتَّی صَارُوا کَالْأَوْتَادِ، وَ صَلَّوْا حَتَّی صَارُوا کَالْحَنَایَا، ثُمَّ أَبْغَضُوکَ لَأَکَبَّهُمُ اللَّهُ عَلَی مَنَاخِرِهِمْ فِی النَّار.

پیامبر (صلی الله علیه و آله) - جابر (رحمة الله علیه) گوید: پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: «ای علی (علیه السلام)! اگر اُمّت من آن‌قدر روزه بگیرند که شبیه میخ شوند و آن‌قدر نماز بخوانند که قامتشان چون کمان خمیده شود، امّا کینه‌ی تو را به دل داشته باشند، خداوند حتماً آنان را با صورت در آتش خواهد افکند».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص130

شواهد التنزیل؛ ج1، ص550/ البرهان

آیه إِنَّما أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ رَبَّ هذِهِ الْبَلْدَةِ الَّذِی حَرَّمَها وَ لَهُ کُلُّ شَیْءٍ وَ أُمِرْتُ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْمُسْلِمِینَ [91]

[بگو]: من مأمورم که پروردگار این شهر (مقدّس مکّه) را عبادت کنم، همان کسی که این شهر را حرمت بخشیده؛ درحالی‌که همه‌چیز از آن اوست و من مأمورم که از مسلمانان باشم.

آیه وَ أَنْ أَتْلُوَا الْقُرْآنَ فَمَنِ اهْتَدی فَإِنَّما یَهْتَدِی لِنَفْسِهِ وَ مَنْ ضَلَّ فَقُلْ إِنَّما أَنَا مِنَ الْمُنْذِرِینَ [92]

و مأمورم قرآن را [براى همگان] تلاوت کنم، هرکس هدایت شود به سود خود هدایت شده و هرکس گمراه گردد بگو: «من فقط از بیم دهندگانم»!

1

(نمل/ 92)

الصّادق (علیه السلام) - إِنَّ قُرَیْشاً لَمَّا هَدَمُوا الْکَعْبَهًَْ وَجَدُوا فِی قَوَاعِدِهِ حَجَراً فِیهِ کِتَابٌ لَمْ یُحْسِنُوا قِرَاءَتَهُ حَتَّی دَعَوْا رَجُلًا فَقَرَأَهُ فَإِذَا فِیهِ أَنَا اللَّهُ ذُو بَکَّهًَْ حَرَّمْتُهَا یَوْمَ خَلَقْتُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ وَ وَضَعْتُهَا بَیْنَ هَذَیْنِ الْجَبَلَیْنِ وَ حَفَفْتُهَا بِسَبْعَهًِْ أَمْلَاکٍ حَفّا.

امام صادق (علیه السلام) - وقتی قریش کعبه را خراب کردند، در بنای آن سنگی را یافتند که روی آن نوشته‌ای بود، نتوانستند آن را بخوانند، نزد مردی آوردند تا بخواند. آن مرد آن نوشته را چنین خواند؛ من خداوند صاحب بکّه می‌باشم که آن را محترم قرار دادم و از ابتدای خلقت آسمان و زمین، آن را در میان این دو کوه نهادم و به‌وسیله‌ی هفت ملائکه آن را محفوظ داشتم.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص130

الکافی؛ ج4، ص225/ نورالثقلین

2

(نمل/ 92)

الرّسول (صلی الله علیه و آله) - عَنْ حَرِیزٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ: لَمَّا قَدِمَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) مَکَّهًَْ یَوْمَ افْتَتَحَهَا فَتَحَ بَابَ الْکَعْبَهًِْ فَأَمَرَ بِصُوَرٍ فِی الْکَعْبَهًِْ فَطُمِسَتْ ثُمَّ أَخَذَ بِعِضَادَتَیِ الْبَابِ فَقَالَ… إِنَّ اللَّهَ قَدْ حَرَّمَ مَکَّهًَْ یَوْمَ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ فَهِیَ حَرَامٌ بِحَرَامِ اللَّهِ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَهًِْ لَا یُنَفَّرُ صَیْدُهَا وَ لَا یُعْضَدُ شَجَرُهَا وَ لَا یُخْتَلَی خَلَاهَا وَ لَا تَحِلُّ لُقَطَتُهَا إِلَّا لِمُنْشِدٍ فَقَالَ: الْعَبَّاسُ یَا رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) إِلَّا الْإِذْخِرَ فَإِنَّهُ لِلْقَبْرِ وَ الْبُیُوتِ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) إِلَّا الْإِذْخِر.

پیامبر (صلی الله علیه و آله) - حریز از امام صادق (علیه السلام) روایت می‌کند که فرمود: روز فتح مکّه، رسول‌خدا (صلی الله علیه و آله) وارد مسجد الحرام شد و در کعبه را باز کرد و دستور داد تا نقش صورت‌ها را از دیوار داخلی کعبه زدودند. سپس بر آستانه‌ی در ایستاد و بازوهای جانبی در را با دو دست خود گرفت و فرمود: «… خداوند عزیز از آن روزی که آسمان‌ها و زمین را آفرید، حریم مکّه را قُرُق کرد. حرم خدا تا روز رستاخیز قُرُق خواهد بود که شکار آن را رم ندهند، شاخه‌ی آن را قطع نکنند، گیاه آن را نچینند. در اینجا برداشتن گمشده، برکسی روا نیست جز آن کسی که فریاد برآرد و صاحب گمشده را بخواند و بازیابد». عبّاس عموی پیامبر (صلی الله علیه و آله) گفت: «ای رسول خدا (صلی الله علیه و آله)! بوته‌ی گور گیاه (إذخر) را مستثنی بفرمایید که برای پوشش خانه‌ها و گورها ضروری است». و رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بوته‌ی گور گیاه را استثنا نمود.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص130

بحار الأنوار، ج21، ص135/ نورالثقلین

3

(نمل/ 92)

الرّسول (صلی الله علیه و آله) - عَن مُعَاوِیَهًَْ‌بْنِ‌عَمَّارٍ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) یَوْمَ فَتْحِ مَکَّهًَْ إِنَ اللَّهَ حَرَّمَ مَکَّهًَْ یَوْمَ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ هِیَ حَرَامٌ إِلَی أَنْ تَقُومَ السَّاعَهًُْ لَمْ تَحِلَّ لِأَحَدٍ قَبْلِی وَ لَا تَحِلُّ لِأَحَدٍ بَعْدِی وَ لَمْ تَحِلَّ لِی إِلَّا سَاعَهًًْ مِنْ نَهَارٍ.

پیامبر (صلی الله علیه و آله) - معاویهًْ‌بن‌عمار گوید: روز فتح مکّه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود: «خداوند عزیز از آن روز که آسمان‌ها و زمین را آفرید، حریم مکّه را قرق کرد و حریم مکّه تا روز قیامت قرق خواهد بود. فتح مکّه، پیش از من برای هیچ‌کس حلال و آزاد نشد و بعد از من نیز برای کسی حلال و آزاد نخواهد بود، برای من نیز فقط ساعتی از نیم روز حلال و آزاد بود».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص132

الکافی؛ ج4، ص226/ نورالثقلین

4

(نمل/ 92)

الباقر (علیه السلام) - عَنْ زُرَارَهًَْ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ (علیه السلام) یَقُولُ حَرَّمَ اللَّهُ حَرَمَهُ أَنْ یُخْتَلَی خَلَاهُ أَوْ یُعْضَدَ شَجَرُهُ إِلَّا الْإِذْخِرَ أَوْ یُصَادَ طَیْرُهُ.

امام باقر (علیه السلام) - خداوند، حرم مکّه را قرق کرد تا گیاه آن را از ریشه برنکنند و درخت آن را قطع نکنند، مگر بوته‌ی گور گیاه (إذخر) که برای سقف خانه‌ها به کار می‌برند و نیز مرغان پرنده‌ی آن را شکار نکنند.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص132

الکافی؛ ج4، ص225/ نورالثقلین

5

(نمل/ 92)

علی‌بن‌إبراهیم (رحمة الله علیه) - هَذِهِ الْبَلْدَةِ قَالَ عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ: یَعْنِی مَکَّهًَْ شَرَّفَهَا اللَّهُ وَ لَهُ کُلُّ شَیْءٍ أَیْ خَلْقاً وَ مِلْکاً مِنَ الْمُسْلِمِینَ أَیِ الْمُنْقَادِینَ.

علیّ‌بن‌ابراهیم (رحمة الله علیه) - هذِهِ الْبَلْدَة؛ منظور مکّه است که خداوند آن را مشرف گرداند. وَ لَهُ کُلُّ شَیْءٍ؛ یعنی از نظر مخلوقات و دارایی. مِنَ المُسْلِمین؛ یعنی از اطاعت¬کنندگان.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص132

بحار الأنوار، ج66، ص359

آیه وَ قُلِ الْحَمْدُ لِلّهِ سَیُرِیکُمْ آیاتِهِ فَتَعْرِفُونَها وَ ما رَبُّکَ بِغافِلٍ عَمّا تَعْمَلُونَ [93]

بگو: «ستایش مخصوص خداست، به‌زودی نشانه‌هایش را به شما نشان می‌دهد تا آن را بشناسید و پروردگار تو از آنچه انجام می‌دهید غافل نیست».

1

(نمل/ 93)

علی‌بن‌إبراهیم (رحمة الله علیه) - سَیُرِیکُمْ آیاتِهِ فَتَعْرِفُونَها قَالَ أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ وَ الْأَئِمَّهًُْ (علیهم السلام) إِذَا رَجَعُوا یَعْرِفُهُمْ أَعْدَاؤُهُمْ إِذَا رَأَوْهُمْ وَ الدَّلِیلُ عَلَی أَنَّ الْآیَاتِ هُمُ الْأَئِمَّهًُْ قَوْلُ أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) مَا لِلَّهِ آیَهًٌْ أَعْظَمَ مِنِّی فَإِذَا رَجَعُوا إِلَی الدُّنْیَا یَعْرِفُهُمْ أَعْدَاؤُهُمْ إِذَا رَأَوْهُمْ فِی الدُّنْیَا.

علیّ‌بن‌ابراهیم (رحمة الله علیه) - سَیُرِیکُمْ آیاتِهِ فَتَعْرِفُونَها؛ منظور از «آیات»، امیرالمؤمنین و امامان (علیهم السلام) هستند. هنگامی‌که امیرالمؤمنین (علیه السلام) و ائمّه‌ی طاهرین (علیهم السلام) به دنیا رجعت نمودند، دشمنانی که آن‌ها را می‌بینند، آنان را می‌شناسند. دلیل بر اینکه این آیات ائمّه (علیهم السلام) می‌باشند، کلام امیرالمؤمنین (علیه السلام) است که فرمود: «برای خدا آیتی بزرگ‌تر از من نیست». پس وقتی‌که آن ذوات مقدّسه به دنیا برگشتند دشمنان آن‌ها، آنان را می‌شناسند».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج11، ص132

القمی، ج2، ص132/ بحار الأنوار، ج53، ص53

پرونده های پیوست شده
مطالب مرتبط
تنظیمات
این پرونده را به اشتراک بگذارید :
Facebook Twitter Google LinkedIn