به روی دست من کشتی علی ام

به روی دست من کشتی علی را
بریدی خصم دون بال و پری را
به هم چسبید تاروپود  اصغر
بمیری  کشته ای  گل دلبری  را
 
 
بمیری نانجیب از درد 
آری
 که تیر تو ز نیزه کم ندارد
    الهی شکر 
دستم زیر سربود
شگفتی تار و پود اصغرم را
تارو پودش از علی بود
 
گلوی کودکم 
پاره شداز کین
الهی کشته شی 
ای پست بی دین
که تیرت نیزه ها در خود نهفته
چه ناله کرده خورشید ازشگفته
گلوی اصغرم پاره شد ازخون 
 
الهی یا الهی یا الهی...
 
رضاقارزی
 

 

https://eitaa.com/obodiyatekhoda

مطالب مرتبط
تنظیمات
این پرونده را به اشتراک بگذارید :
Facebook Twitter Google LinkedIn