کتاب آشنایی با زندگینامه امام هادی علیه السلام

زندگینامه امام هادی علیه السلام
 
نقش :امام دهم شیعیان
نام مبارک حضرت اش :علی علیه السلام
تولد امام هادی(ع):   :15 ذی الحجه، سال 212ق 
زادگاه امام هادی(ع):   :صریا، مدینه
34مدت امامت:  سال (220 تا 254ق)
محل زندگی: مدینه
شروع امامت حضرت هادی (ع):  231 ق.
از القاب حضرت: هادی، نقی، نجیب، مرتضی، عالم، فقیه، امین و طیب
پدر بزگوارشا ن :امام جواد علیه السلام
مادر مکرمه حضرت:سمانه مغربیه
فرزندان حضرت:  حسن ،محمد،حسین  وجعفر
طول عمر مبارک:چهل ودوسال
 
ابوالحسن على النقى الهادى(ع) پیشواى دهم شیعیان، بنابر نظر مشهور در نیمۀ ذیحجه[1] سال 212 هـ.ق در مدینه به دنیا آمد.[2]  نام آن حضرت؛ علی، کنیه‌‏اش ابوالحسن و داراى القاب زیادى چون هادی،[3] نقى، عالم، فقیه، امین، طیّب،[4] و مؤتَمَن[5] است. مشهورترین القاب آن حضرت، هادی است.[6] آن جناب را ابوالحسن ثالث (سوم)[7] نیز می‌گویند.[8] در منابع تاریخی برای امام هادی(ع)، تنها یک همسر ذکر شده است که برایش نام‌هایی؛ چون حدیث و یا سوسن[9] ذکر کرده‌اند.[10]درباره شمایل و صفات ظاهری امام هادی(ع) تنها به این گزارش دست یافتیم که حضرتشان چهره‌ای گندمگون‏[11]  و تیره[12] داشتند.
 

زندگینامه امام هادی علیه السلام

 

نقش :امام دهم شیعیان

نام مبارک حضرت اش :علی علیه السلام

تولد امام هادی(ع):   :15 ذی الحجه، سال 212ق

زادگاه امام هادی(ع):   :صریا، مدینه

34مدت امامت:  سال (220 تا 254ق)

محل زندگی: مدینه

شروع امامت حضرت هادی (ع):  231 ق.

از القاب حضرت: هادی، نقی، نجیب، مرتضی، عالم، فقیه، امین و طیب

پدر بزگوارشا ن :امام جواد علیه السلام

مادر مکرمه حضرت:سمانه مغربیه

فرزندان حضرت:  حسن ،محمد،حسین  وجعفر

طول عمر مبارک:چهل ودوسال

 

 

 

ابوالحسن على النقى الهادى(ع) پیشواى دهم شیعیان، بنابر نظر مشهور در نیمۀ ذیحجه[1] سال 212 هـ.ق در مدینه به دنیا آمد.[2]  نام آن حضرت؛ علی، کنیه‌‏اش ابوالحسن و داراى القاب زیادى چون هادی،[3] نقى، عالم، فقیه، امین، طیّب،[4] و مؤتَمَن[5] است. مشهورترین القاب آن حضرت، هادی است.[6] آن جناب را ابوالحسن ثالث (سوم)[7] نیز می‌گویند.[8] در منابع تاریخی برای امام هادی(ع)، تنها یک همسر ذکر شده است که برایش نام‌هایی؛ چون حدیث و یا سوسن[9] ذکر کرده‌اند.[10]درباره شمایل و صفات ظاهری امام هادی(ع) تنها به این گزارش دست یافتیم که حضرتشان چهره‌ای گندمگون‏[11]  و تیره[12] داشتند.

 

امامت امام هادی(ع)


پس از شهادت امام جواد(ع) در سال 220هـ.ق فرزندش امام هادى(ع) که هنوز بیش از هشت سال نداشت، به امامت رسید. از آنجا که شیعیان به استثناى معدودى مشکل بلوغ امام دربارۀ امام جواد(ع) را پشت سر گذاشته بودند، در زمینۀ امامت امام هادى(ع) تردید خاصى براى بزرگان آنها به وجود نیامد.[13]
در امامت آن جناب، دلائل عام و خاصی وجود دارد؛ مانند:
1.
احادیثی که از پیامبر اکرم(ص) نقل شده و در آن اسامی دوازده امام آمده است.[14]
2. در احادیث متعدّدی نیز به صورت خاص به امامت آن حضرت تصریح شده است؛ مانند احادیث زیر:
امام جواد(ع) فرمود: «[پس از من] امر امامت به امام على النقى(ع) واگذار خواهد شد، در صورتى که او پسر بچه‌اى است. دوباره فرمود: آرى و کمتر از هفت‏ ساله، چنان که حضرت عیسى بن مریم(ع) نیز چنین بود».[15]همچنین آن حضرت فرمود: «امام بعد از من پسرم على است. دستور او دستور من و سخنش سخن من است. فرمان‌بردارى از او فرمان‌بردارى از من است و امامت پس از او در فرزندش حسن خواهد بود...».[16]

 

 


علم امام هادی(ع)


علم و دانش امام هادى(ع) همانند آباء و اجداد گرامی‌اش، علم لدنّی بود؛ یعنی مستقیماً از طریق غیب و همچنین از علوم و معارف قرآن و سنّت رسول الله(ص) و پدران بزرگوارش دریافت می‌نمود.[17]سید محسن امین(ره) تألیفاتی برای امام هادی(ع) بر می‌شمرد[18]
1. نامه آن حضرت در ردّ معتقدان به جبر و تفویض و اثبات عدل و امر بین الامرین که در تحف العقول آمده است.[19]
2. پاسخ‌هاى آن حضرت به سؤالات یحیى بن اکثم، که آن نیز در تحف العقول نقل شده است.[20]
3. گوشه‌اى از احکام دین، که ابن شهر آشوب در «مناقب» به آن اشاره کرده است.[21]

در حکومت بنی عباس از طرف خلفا به مسائل علمی و فرهنگی تمایل نشان داده می شد. در این زمان بسیاری از کتب سایر ملل به عربی ترجمه شد و همین امر موجب شد افکار مردم و اوضاع علمی جامعه متحول شود.همچنین مکاتب کلامی مانند اشاعره و معتزله رونق گرفته بود و شبهاتی مانند جسمیت خداوند، جبرگرایی مطلق یا اختیار مطلق، حادث یا قدیم بودن قرآن و... مطرح می شد که موضع گیری امام هادی علیه السلام و پاسخ ایشان به چنین شبهاتی، اولا اصالت و حقانیت مواضع شیعه را نشان می داد و ثانیا مسلمین را از گرفتاری در دام چنین شبهاتی حفظ می کرد.

 

امام هادی(ع) و زیارت جامعۀ کبیره


یکی از آثار ماندگار و ارزشمند امام هادی(ع) زیارت جامعه کبیره است که متقن ترین متن در «امام شناسی» است. زیارت جامعه، دارای مضامین بسیار عالی از زبان امام هادی(ع) است که در پاسخ به خواستۀ یکی از ارادتمندان اهل بیت(ع) صادر شده است.[22] صحت صدور و ارزش سندی این زیارت چنان است که علامه مجلسی(ره) می‌نویسد: «این که سخن دربارۀ زیارت جامعه، اندکی به درازا کشید، (اگرچه حق آن را به جهت پرهیز از طولانی شدن ادا نکردم) بدین خاطر است که این زیارت، صحیح ترین زیارت ها از جهت سند و فراگیرترین آنها نسبت به ائمه(ع) است و در مقایسه با دیگر زیارت‌ها از فصاحت، بلاغت و منزلت بیشتری برخوردار است».[23]


از اصحاب وشاگردان مکتب امام هادی(ع)

 

دوران زندگی امام هادی(ع)، هرچند عصر اختناق و استبداد بود و امام(ع) برای فعالیت فرهنگی، علمی و سیاسی، آزادی عمل نداشت و از این نظر فضای جامعه با عصر امام باقر(ع) و امام صادق(ع) تفاوت فراوان داشت، اما آن حضرت در همان شرایط نامساعد، علاوه بر فعالیت‌های فرهنگی؛ نظیر مناظرات، مکاتبات، پاسخ‌گویی به شبهات و ...، راویان و محدّثان و بزرگانی از شیعه را تربیت کرد، علوم و معارف اسلامی را به آنان آموزش داد تا آنان، هم جامعۀ زمان خود را از آسیب‌های فرهنگی اعتقادی حفظ نمایند و هم این میراث بزرگ را به نسل‌های بعدی منتقل کنند.شیخ طوسی(ره)، دانشمند نامدار اسلامی، تعداد شاگردان و اصحاب آن حضرت را در زمینه‌های مختلف علوم اسلامی، بیش از 180 نفر می‌داند.[24]در میان شاگردان امام هادی(ع)، چهره‌های درخشان علمی و معنوی و شخصیت‌های برجسته‌ای مانند: فضل بن شاذان، حسین بن سعید اهوازی، على بن مهزیار اهوازى دورقى‏، ایوب بن نوح، حسن بن راشد (مکنّى به ابو على غلام آل هلب بغدادى)، احمد بن محمد بن عیسى اشعرى قمى و عثمان بن سعید عمری، به چشم می‌خورند که برخی از ایشان شاگرد ائمه دیگر نیز بوده و دارای آثار و تألیفات ارزشمند در زمینه های مختلف علوم اسلامی هستند. فضل بن شاذان از متکلمان بزرگ شیعه در قرن سوم هجری است که از اصحاب امام هادی علیه السلام به شمار می رود.حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام: از سادات جلیل القدری است که نسب شریفش به امام حسن مجتبی علیه السلام می رسد. او از نظر علمی و عقیدتی مورد تایید امام هادی علیه السلام بود.

 

فعالیت های امام علیه السلام

 

امام هادی علیه السلام با این که شدیدا تحت نظر بود، اما از پای ننشست و فعالیت های خود را به شیوه ای مطابق اوضاع زمان خویش به پیش برد. از مهمترین فعالیت های ایشان این بود که به مردم از راه های گوناگون آگاهی داده و منصب امامت و مقام علمی خود را در طی سخنان خویش و در مناظرات و پرسش و پاسخ های علمی، آشکار کرده و تثبیت کنند. همچنین عدم مشروعیت حکومت بنی عباس را تبیین می کردند. یکی دیگر از محورهای فعالیت امام، آماده کردن مردم و شیعیان نسبت به غیبت حضرت مهدی علیه السلام بود. البته ایشان با نهایت احتیاط و جلوگیری از حساس شدن حکومت، این موضوع را به طور سربسته در ضمن سخنان خویش ذکر می فرمودند.


سیرۀ عملی امام هادی(ع)


در این جا به منظور سرمشق گرفتن از اخلاق کریمه و رفتار سازنده آن حضرت، نمونه‌هایی را یادآور می‌شویم:
الف. انس با پروردگار
با مطالعه در سیرۀ ائمه اطهار(ع)، صفتى را در آنها برجسته‏تر از همه صفات مى‌بینیم و آن توجّه به خدا و ارتباط با او و شب ‏زنده‌دارى به عبادت و مناجات با خدا و تلاوت قرآن مجید است. امام هادی(ع)، نیز چنین بودند.
از امام هادى(ع) چندین دعا به یادگار مانده است و این دعاها نمونه حدّ انقطاع او از غیر و نهایت اتّصال به حق تعالى است؛ مانند «خدایا! سرچشمه‌هاى کرامت و بزرگواری‌ات با بخشش‌های فراوانت مملوّ است و درهاى مناجات به روى آرزومندان باز است، و توجّهات تو براى کسى که در پیشگاهت خاضع است گسستنى نیست. دهان‌ها بسته شده است، درماندگى شدید گشته، و منتظران از صبر و بردبارى ناتوان‏ مانده‏اند، و تو اى خداوند در کمین گاهى، اى خدایى که با وجود تأخیر بندگان در اداى وظیفه سخت‌گیرى نمى‏کنى، و پناهندۀ به تو در امان است، و آن را که از مردم کناره گرفته و رو به تو آورده تکیه‌گاه سودمندى، خدایا نزدیکان به تو در امانند».[25]پارسایی و انس با پروردگار، آن چنان نمودی در زندگی امام هادی(ع) داشت که برخی از شرح حال‌نویسان در مقام بیان برجستگی‌ها و صفات والای آن گرامی به ذکر این ویژگی پرداخته‌اند. «ابن کثیر» می‌نویسد: «او عابدی وارسته و زاهد بود».[26]


ب. حلم و بردباری


امام هادی(ع) همچون نیاکان خود در برابر ناملایمات بردبار بود و تا جایی که مصلحت اسلام ایجاب می‌کرد، با دشمنان و ناسزاگویان و اهانت کنندگان به ساحت مقدس آن حضرت، با بردباری برخورد می‌کرد.بریحه عباسى که مسئول نظارت بر اقامه نماز در حرمین شریفین (مکه و مدینه) بود، دربارۀ امام هادی(ع) به متوکّل نوشت: اگر به مکه و مدینه نیاز داری، علی بن محمد را از این دو شهر بیرون ببر؛ زیرا او مردم را به سوی خود خوانده و گروه زیادی از او پیروی کرده‌اند.بر اثر سخن چینی‌ها و بدگویی‌های پی درپی بریحه؛ متوکّل، امام هادی(ع) را از کنار حرم جدّ بزرگوارش رسول خدا(ص) تبعید کرد. هنگامی که امام(ع) از «مدینه» به سمت «سامراء» در حرکت بود، بریحه نیز او را همراهی کرد. در بین راه بریحه رو به آن حضرت کرد و گفت: تو خود می دانی که عامل تبعید تو من بودم. با سوگندهای محکم و استوار، سوگند می‌خورم که چنانچه شکایت مرا نزد حاکم عباسی یا یکی از درباریان و فرزندان او ببری، تمامی درختانت را در مدینه آتش می‌زنم و بردگان و خدمت کارانت را می‌کشم و چشمه‌های مزارعت را کور خواهم کرد و بدان‌که این کارها را خواهم کرد.امام(ع) متوجه او شد و فرمود: «نزدیک‌ترین راه برای شکایت از تو این بود که دیشب شکایت تو را نزد خدا بردم و چون شکایت تو را بر خدا عرضه کردم، پس نزد غیر او از بندگانش نخواهم برد».بریحه چون این سخن را از امام(ع) شنید، به دامن آن حضرت افتاد و تضرّع کرد و از او تقاضای بخشش نمود. امام(ع) فرمود: تو را بخشیدم.[27]


سیرۀ سیاسی امام هادی(ع)


دوران‏ آخرین‏ امامان‏ شیعه‏(ع) همراه‏ با اختناق‏ شدید از سوى‏ خلفاى‏ عباسى‏ بود. در عین حال در همین دوران، شیعه در سرتاسر بلاد اسلامى گسترده شده بود. رشد کمّى شیعه در این دوران، از فعالیت‌هاى ضد شیعى که از این دوره بر جاى مانده و همچنین از اقدامات سیاسى و نظامى حاکمان به منظور جلوگیرى از گسترش روزافزون تشیّع به خوبى روشن است.میان امام هادی(ع) و شیعیان عراق، یمن، مصر و نواحى دیگر نیز رابطه برقرار بود. سیستمى که ضامن پیدایش و دوام و استحکام این ارتباط بود مسئلۀ وکالت بود. کسانى که به عنوان وکالت از طرف امام رضا(ع) و پس از آن امام جواد و امام هادى(ع) کار ایجاد و تنظیم ارتباط میان امام و شیعیان را بر عهده داشتند علاوه بر جمع‌آورى خمس و ارسال آن براى امام، در معضلات کلامى و فقهى نیز، نقش سازنده‌اى داشته و در جا انداختن امامت امام بعدى، موقعیت محورى در منطقه خود داشتند. گاهى افرادى از این وکلا دستخوش انحراف از خط امام شده و مورد تکذیب آن حضرات قرار مى‏گرفتند. در این شرایط کسان دیگرى جایگزین آنها مى‌شدند.[28]
به هر روى نظام وکالت، نقشى اساسى در تثبیت موقعیت سیاسى و فرهنگى شیعه ایفا مى‌کرد. هدف اصلی این سازمان، جمع‌آوری خمس، زکات، نذور و هدایا از مناطق مختلف توسط وکلا و تحویل آن به امام، و نیز پاسخ‌گویی امام به سؤالات و مشکلات فقهی و عقیدتی شیعیان و توجیه سیاسی آنان توسط وکیل امام بود. این سازمان کاربرد مؤثّری در پیشبرد مقاصد امامان(ع) داشت.
وکلاى ائمه(ع) بیشتر به وسیلۀ نامه، آن هم توسط افراد مطمئن با امام در رابطه بودند. بخش عمده‏اى از معارف فقهى و کلامى آن بزرگواران، طىّ نامه‌هایى به شیعیانشان مى‌رسید که به نقل از نامه‌ها در مصادر حدیثى آمده و امروزه در دسترس ما قرار گرفته‏ است. على بن جعفر یکى از وکلاى امام هادى(ع) و از اهالى همینیا از روستاهای بغداد بود. دربارۀ وى گزارش‌هایى به متوکّل رسیده بود که به دنبال آن او را بازداشت و زندانى کرد. وى پس از گذراندن دورۀ طولانى زندان، به دستور امام هادى(ع) رهسپار مکه گشت و تا آخر عمر در آن جا ماندگار شد.[29]خلاصه این که امام هادی(ع) که در سامرا تحت نظر و کنترل شدیدی قرار گرفته بود، برنامه تعیین کارگزاران و نمایندگان را که پدرش امام جواد(ع) اجرا کرده بود، ادامه داد و نمایندگان و وکلایی در مناطق و شهرهای مختلف منصوب کرد و بدین وسیله یک سازمان ارتباطی هدایت شده و هماهنگ به وجود آورد که هدف‌های یاد شده را تأمین می‌کرد.

امام علی النقی الهادی علیه السلام در سال 220 ه.ق به امامت رسیدند. در این زمان ایشان در مدینه بودند و در آنجا به مدت 13 سال وظایف امامت خود را انجام می دادند؛ مردم از این سرچشمه ی حیات معنوی و علمی و فکری سیراب می شدند و ایشان نیز به همه ی امور شیعیان رسیدگی می کردند تا این که متوکل (خلیفه ی وقت) که در دشمنی با ائمه اطهار علیه السلام مشهور بود؛ به خاطر هراسی که از نفوذ و محبوبیت امام علیه السلام در جامعه داشت ایشان را از مدینه به سامرا فراخواند زیرا احساس می کرد که باید امام را از نزدیک تحت نظر بگیرد. پس از آمدن امام به سامرا، اگرچه ایشان ظاهرا آزاد بود اما «متوکل» منزلشان را طوری انتخاب کرده بود که همواره تحت نظر باشند. او به طور مرتب دستور تفتیش منزل ایشان را صادر می کرد و تمام دیدارها و رفت و آمدها توسط نیروهای حکومتی کنترل می شد.

او جو بسیار خفقان آمیزی را بر جامعه حکمفرما کرده بود و سختگیری و فشار زیادی را بر شیعیان اعمال می کرد:

متوکل، علویان را در محاصره ی اقتصادی قرار داده بود. به شاعران درباری مال فراوانی می داد تا در اشعار خود به ائمه علیه السلام بی احترامی کنند. او اکثر سادات جلیل القدر آن زمان را دستگیر و زندانی کرده بود. از هولناکترین اقدامات او در دوره ی حکومتش، انهدام و تخریب مرقد امام حسین علیه السلام بود. اوضاع معیشتی مردم و خصوصا علویان در زمان خلفای عباسی مخصوصا متوکل و بقیه ی خلفای هم عصر امام هادی علیه السلام، بسیار دشوار بود زیرا آنان بیت المال مسلمین را صرف خوشگذرانی هایی می کردند که به گواهی تاریخ، هزینه های مربوط به آ نها بی سابقه بوده است.


خلفای عباسی معاصر با امام هادی(ع)


دورۀ امامت حضرت هادی(عدر زمان چند تن از خلفای عباسی بود که به ترتیب زمان عبارت‌اند از:
1.
معتصم، برادر مأمون (217 - 227).
2.
واثق، پسر معتصم (227 - 232).
3.
متوکل، برادر واثق (232 - 248).
4.
منتصر، پسر متوکل (6 ماه).
5.
مستعین، پسر عموی منتصر (248 - 252).
6.
معتز، پسر دیگر متوکل (252 - 255).[30]


در زمان خلفای قبل از متوکّل، ایشان در مدینه بودند که فعالیت‌های مختلفی از جمله ارتباط با شیعیان و مطلع کـردن آنها از جریانات سیـاسی را انجام می‌دادند.


امام هادی(عبه دستور متوکّل و به اجبار او وارد سامرّا شد.[31] آن حضرت به هنگام ورود به سامرا، با استقبال مردم مواجه شد و در خانۀ خزیمة بن حازم سکنا داده شد.[32] اما به نقل شیخ مفید، نخستین روزى که امام وارد سامرّا شد، متوکل دستور داد تا او را یک روز در «خان صعالیک» (محل فرود کاروان ها، مسافر خانه) نگاه داشتند و روز بعد به خانه‏اى که براى اسکان آن حضرت در نظر گرفته شده بود، بردند.[33]
یحیى بن هرثمه مى‌گوید: وقتى در سر راهمان وارد بغداد شدیم، اسحاق بن ابراهیم طاهرى را که والى بغداد بود دیدم. او دربارۀ امام به من چنین گفت: اى یحیى! این مرد فرزند رسول خداست؛ با توجه به وضعیت اخلاقى متوکل- که خود بدان آشنایى کامل دارى- اگر دربارۀ او گزارش تحریک‌آمیزى به خلیفه بدهى او را مى‌کشد؛ و اگر چنین شود، در روز قیامت کارت با رسول خداست. هنگامى که به سامرّا رسیدیم نخست وصیف ترکى را دیدم و خبر ورود امام را به اطلاع وى رساندم. او گفت: اگر یک مو از سر این مرد کم شود، بازخواست خواهى شد. سپس پیش متوکل رفتم و گزارشى دادم که حاکى از حسن سیرت و ورع و زهد امام بود و بدو گفتم که در جریان تفتیش از منزل او، چیزى جز چند کتاب علمى و مصحف نیافتم.[34]
امام(ع) تا پایان عمر خود- بیش از بیست سال- در این شهر به سر برد. شیخ مفید با اشاره به اقامت اجبارى امام در سامرّا مى‌نویسد: «آن حضرت به ظاهر مورد احترام خلیفه بود، ولى در باطن به وسیله متوکل دسیسه‌هایى علیه آن حضرت مى‏شد که هیچ یک از این نقشه‏ها در عمل موفق نبود».[35]

 


شهادت امام هادی(ع)


امام علی النقی(ع) در ماه رجب سال 254 هـ.ق[36] در شهر سامرا به وسیله زهری که به ایشان خورانده شد به شهادت رسیدند.[37]

 

برخی از سخنان امام هادی علیه السلام

  • «الدُّنْيا سُوقٌ رَبِحَ فيها قَوْمٌ وَ خَسِرَ آخَرُونَ؛ دنيا همانند بازارى است كه عدّه اى در آن سود مى برند و عدّه اى ديگر ضرر و خسارت متحمّل مى شوند».[38]

  • «النّاسُ فِى الدُّنْيا بِالاْمْوالِ وَ فِى الاَّْخِرَةِ بِالاْعْمالِ؛ مردم در دنيا به وسيله ثروت و تجملات شهرت مى يابند ولى در آخرت به وسيله اعمال محاسبه و پاداش داده خواهند شد». [39

  • «مَنْ رَضِىَ عَنْ نَفْسِهِ كَثُرَ السّاخِطُونَ عَلَيْهِ؛ هر كه از خود راضى باشد بدگويان او زياد خواهند شد». [40

  • «اِنّ اللّهَ جَعَلَ الدّنيا دارَ بَلْوى وَالاْخِرَةَ دارَ عُقْبى، وَ جَعَلَ بَلْوى الدّنيا لِثوابِ الاْخِرَةِ سَبَباً وَ ثَوابَ الاْخِرَةِ مِنْ بَلْوَى الدّنيا عِوَضا؛ همانا خداوند، دنيا را جايگاه بلاها و امتحانات و مشكلات قرار داد؛ و آخرت را جايگاه نتيجه گيرى زحمات، پس بلاها و زحمات و سختى هاى دنيا را وسيله رسيدن به مقامات آخرت قرار داد و اجر و پاداش زحمات دنيا را در آخرت عطا مى فرمايد».[41

  • «الْعُجْبُ صارِفٌ عَنْ طلب الْعِلْمِ، داعٍ إلىَ الْغَمْطِ وَالْجَهْلِ؛ خودبينى و غرور، انسان را از تحصيل علوم باز مى دارد و به سمت حقارت و نادانى مى كشاند»42

خلاصه ایی اززندگينامه امام هادي (ع)

 

تولد امام دهم شيعيان حضرت امام علی النقی (ع ) را نيمه ذيحجه سال 212 هجری قمری نوشته اند . پدر آن حضرت ، امام محمد تقی جوادالائمه (ع ) و مادرش سمانه از زنان درست کردار پاکدامنی بود که دست قدرت الهی او را برای تربيت مقام ولايت و امامت مأمور کرده بود ، و چه نيکو وظيفه مادری را به انجام رسانيد و بدين مأموريت خدايی قيام کرد . نام آن حضرت - علی - کنيه آن امام همام " ابوالحسن " و لقبهای مشهور آن حضرت " هادي " و " نقي " بود . حضرت امام هادی (ع ) پس از پدر بزرگوارش در سن 8 سالگی به مقام امامت رسيد.مدت امامت ایشان حدود 34 سال است یعنی از سال 220 ه.ق (سال شهادت امام جواد علیه السلام) تا سال 254 ه.ق که در شهر سامرا به شهادت رسیدند.پس از شهادت، امام حسن عسکری علیه السلام بر پیکر مطهر پدر خویش نماز گزارد و پس از تشییع جنازه، ایشان را در منزل خویش به خاک سپردند.در مورد شهادت امام هادی علیه السلام و قاتل آن حضرت اختلاف است: برخی معتمد عباسی را قاتل آن حضرت میدانند (یعنی این واقعه در زمان خلافت معتمد رخ داده است) و به عقیده ی برخی دیگر معتز عباسی، فرمان قتل آن بزرگوار را صادر و معتمد آن را اجرا کرد. (یعنی این واقعه در زمان خلافت معتز روی داده است.

در اين مدت حضرت علی النقی (ع ) برای نشر احکام اسلام و آموزش و پرورش و شناساندن مکتب و مذهب جعفری و تربيت شاگردان و اصحاب گرانقدر گامهای بلند برداشت . نه تنها تعليم و تعلم و نگاهبانی فرهنگ اسلامی را امام دهم (ع ) در مدينه عهده دار بود ، و لحظه ای از آگاهانيدن مردم و آشنا کردن آنها به حقايق مذهبی نمي آسود ، بلکه در امر به معروف و نهی از منکر و مبارزه پنهان و آشکار با خليفه ستمگر وقت - يعنی متوکل عباسی - آنی آسايش نداشت

به همين جهت بود که عبدالله بن عمر والی مدينه بنا بر دشمنی ديرينه و بدخواهی درونی ، به متوکل خليفه زمان خود نامه ای خصومت آميز نوشت ، و به آن امام بزرگوار تهمتها زد ، و نسبتهای ناروا داد و آن حضرت را مرکز فتنه انگيزی و حتی ستمکاری وانمود کرد و در حقيقت آنچه در شأن خودش و خليفه زمانش بود به آن امام معصوم (ع ) منسوب نمود ، و اين همه به جهت آن بود که جاذبه امامت و ولايت و علم و فضيلتش مردم را از اطراف جهان اسلام به مدينه مي کشانيد و اين کوته نظران دون همت که طالب رياست ظاهری و حکومت مادی دنيای فريبنده بودند ، نمي توانستند فروغ معنويت امام را ببينندو نيز " مورخان و محدثان نوشته اند که امام جماعت حرمين ( = مکه و مدينه ) از سوی دستگاه خلافت ، به متوکل عباسی نوشت : اگر تو را به مکه و مدينه حاجتی است ، علی بن محمد ( هادی ) را از اين ديار بيرون بر ، که بيشتر اين ناحيه را مظيع و منقاد خود گردانيده است "  اين نامه و نامه حاکم مدينه نشان دهنده نفوذ معنوی امام هادی (ع ) در سنگر مبارزه عليه دستگاه جبار عباسی است

از زمان حضرت امام محمد باقر (ع ) و امام جعفر صادق (ع ) و حوزه چهار هزار نفری آن دوران پربار ، شاگردانی در قلمرو اسلامی تربيت شدند که هر يک مشعلدار فقه جعفری و دانشهای زمان بودند ، و بدين سان پايه های دانشگاه جعفری و موضع فرهنگ اسلامی ، نسل به نسل نگهبانی شد و امامان شيعه ، از دوره حضرت رضا (ع ) به بعد ، از جهت نشر معارف جعفری آسوده خاطر بودند ، و اگر اين فرصت مغتنم در زمان امام جعفر صادق (ع ) پيش نيامده بود ، معلوم نبود سرنوشت اين معارف مذهبی به کجا مي رسيد ؟ به خصوص که از دوره زندانی شدن حضرت موسی بن جعفر (ع ) به بعد ديگر چنين فرصتهای وسيعی برای تعليم و نشر برای امامان بزرگوار ما - که در برابر دستگاه عباسی دچار محدوديت بودند و تحت نظر حاکمان ستمکار - چنان که بايد و شايد پيش نيامد

با اين همه ، دوستداران اين مکتب و ياوران و هواخواهان ائمه طاهرين - در اين سالها به هر وسيله ممکن ، برای رفع اشکالات و حل مسائل دينی خود ، و گرفتن دستور عمل و اقدام - برای فشرده تر کردن صف مبارزه و پيشرفت مقصود و در هم شکستن قدرت ظاهری خلافت به حضور امامان والاقدر مي رسيدند و از سرچشمه دانش و بينش آنها ، بهره مند مي شدند و اين دستگاه ستمگر حاکم و کارگزارانش بودند که از موضع فرهنگی و انقلابی امام پيوسته هراس داشتند و نامه حاکم مدينه و مانند آن ، نشان دهنده اين هراس هميشگی آنها بود . دستگاه حاکم ، کم کم متوجه شده بود که حرمين ( مکه و مدينه ) ممکن است به فرمانبری از امام (ع ) درآيند و سر از اطاعت خليفه وقت درآورند .

 

بدين جهت پيک در پيک و نامه در پی نامه نوشتند ، تا متوکل عباسی دستور داد امام هادی (ع ) را از مدينه به سامرا - که مرکز حکومت وقت بود - انتقال دهند . متوکل امر کرد حاجب مخصوص وی حضرت هادی (ع ) را در نزد خود زندانی کند و سپس آن حضرت را در محله عسکر سالها نگاه دارد تا همواره زندگی امام ، تحت نظر دستگاه خلافت باشد . برخی از بزرگان مدت اين زندانی و تحت نظر بودن را - بيست سال - نوشته اند .پس از آنکه حضرت هادی (ع ) به امر متوکل و به همراه يحيی بن هرثمه که مأمور بردن حضرت از مدينه بود ، به سامرا وارد شد ، والی بغداد اسحاق بن ابراهيم طاهری از آمدن امام (ع ) به بغداد با خبر شد ، و به يحيی بن هرثمه گفت : ای مرد ، اين امام هادی فرزند پيغمبر خدا (ص ) مي باشد و مي دانی متوکل نسبت به او توجهی ندارد اگر او را کشت ، پيغمبر (ص ) در روز قيامت از تو بازخواست مي کند . يحيی گفت : به خدا سوگند متوکل نظر بدی نسبت به او ندارد . نيز در سامرا ، متوکل کارگزاری ترک داشت به نام وصيف ترکی . او نيز به يحيی سفارش کرد در حق امام مدارا و مرحمت کند . همين وصيف خبر ورود حضرت هادی را به متوکل داد .

 

از شنيدن ورود امام (ع ) متوکل به خود لرزيد و هراسی ناشناخته بر دلش چنگ زد . از اين مطالب که از قول يحيی بن هرثمه مأمور جلب امام هادی (ع ) نقل شده است درجه عظمت و نفوذ معنوی امام در متوکل و مردان درباری به خوبی آشکار مي گردد ، و نيز اين مطالب دليل است بر هراسی که دستگاه ستمگر بغداد و سامرا از موقعيت امام و موضع خاص او در بين هواخواهان و شيعيان آن حضرت داشته استباری ، پس از ورود به خانه ای که قبلا در نظر گرفته شده بود ، متوکل از يحيی پرسيد : علی بن محمد چگونه در مدينه مي زيست ؟ يحيی گفت : جز حسن سيرت و سلامت نفس و طريقه ورع و پرهيزگاری و بي اعتنايی به دنيا و مراقبت بر مسجد و نماز و روزه از او چيزی نديدم ، و چون خانه اش را - چنانکه دستور داده بودی - بازرسی کردم ، جز قرآن مجيد و کتابهای علمی چيزی نيافتم . متوکل از شنيدن اين خبر خوشحال شد ، و احساس آرامش کرد . با آنکه متوکل از دشمنان سرسخت آل علی (ع ) بود و بنا به دستور او بر قبر منور حضرت سيدالشهداء (ع ) آب بستند و زيارت کنندگان آن مرقد مطهر را از زيارت مانع شدند ، و دشمنی يزيد و يزيديان را نسبت به خاندان رسول اکرم (ص ) تازه گردانيدند ، با اين همه در برابر شکوه و هيبت حضرت هادی (ع ) هميشه بيمناک و خاشع بود .

 

مورخان نوشته اند : مادر متوکل نسبت به مقام امام علی النقی (ع ) اعتقادی به سزا داشت . روزی متوکل مريض شد و جراحتی پيدا کرد که اطباء از علاجش درماندند . مادر متوکل نذر کرد اگر خليفه شفا يابد مال فراوانی خدمت حضرت هادی (ع ) هديه فرستد . در اين ميان به فتح بن خاقان که از نزديکان متوکل بود گفت : يک نفر را بفرست که از علی بن محمد درمان بخواهد شايد بهبودی يابد . وی کسی را خدمت آن حضرت فرستاد امام هادی فرمود : فلان دارو را بر جراحت او بگذاريد به اذن خدا بهبودی حاصل مي شود .چنين کردند ، آن جراحت بهبودی يافت .

مادر متوکل هزار دينار در يک کيسه چرمی سر به مهر خدمت امام هادی (ع ) فرستاد . اتفاقا چند روزی از اين ماجرا نگذشته بود که يکی از بدخواهان به متوکل خبر داد دينار فراوانی در منزل علی بن محمد النقی ديده شده است . متوکل سعيد حاجب را به خانه آن حضرت فرستاد . آن مرد از بالای بام با نردبان به خانه امام رفت . وقتی امام متوجه شد ، فرمود همان جا باش چراغ بياورند تا آسيبی به تو نرسد . چراغی افروختند . آن مرد گويد : ديدم حضرت هادی به نماز شب مشغول است و بر روی سجاده نشسته . امام فرمود : خانه در اختيار توست .

 

آن مرد خانه را تفتيش کرد . چيزی جز آن کيسه ای که مادر متوکل به خانه امام فرستاده بود و کيسه ديگری سر به مهر در خانه وی نيافت ، که مهر مادر خليفه بر آن بود . امام فرمود : زير حصير شمشيری است آن را با اين دو کيسه بردار و به نزد متوکل بر . اين کار ، متوکل و بدخواهان را سخت شرمنده کرد . امام که به دنيا و مال دنيا اعتنايی نداشت پيوسته با لباس پشمينه و کلاه پشمی روی حصيری که زير آن شن بود مانند جد بزرگوارش علی (ع ) زندگی مي کرد و آنچه داشت در راه خدا انفاق مي فرمود

با اين همه ، متوکل هميشه از اينکه مبادا حضرت هادی (ع ) بر وی خروج کند و خلافت و رياست ظاهری بر وی به سر آيد بيمناک بود . بدخواهان و سخن چينان نيز در اين امر نقشی داشتند . روزی به متوکل خبر دادند که : " حضرت علی بن محمد در خانه خود اسلحه و اموال بسيار جمع کرده و کاغذهای زياد است که شيعيان او ، از اهل قم ، برای او فرستاده اند " . متوکل از اين خبر وحشت کرد و به سعيد حاجب که از نزديکان او بود دستور داد تا بي خبر وارد خانه امام شود و به تفتيش بپردازد .

 

اين قبيل مراقبتها پيوسته - در مدت 20سال که حضرت هادی (ع ) در سامره بودند - وجود داشت . و نيز نوشته اند : " متوکل عباسی سپاه خود را که نود هزار تن بودند از اتراک و در سامرا اقامت داشتند امر کرد که هر کدام توبره اسب خود را از گل سرخ پر کنند ، و در ميان بيابان وسيعی ، در موضعی روی هم بريزند . ايشان چنين کردند . و آن همه به منزله کوهی بزرگ شد . اسم آن را تل " مخالي " نهادند آنگاه خليفه بر آن تل بالا رفت و حضرت امام علی النقی ( عليه السلام ) را نيز به آنجا طلبيد و گفت : شما را اينجا خواستم تا مشاهده کنيد سپاهيان من را . و از پيش امر کرده بود که لشکريان با آرايشهای نظامی و اسلحه تمام و کمال حاضر شوند ، و غرض او آن بود که شوکت و اقتدار خود را بنماياند ، تا مبادا آن حضرت يا يکی از اهل بيت او اراده خروج بر او نمايند " . در اين مدت 20سال زندگی امام هادی (ع ) در سامرا ، به صورتهای مختلف کارگزاران حکومت عباسی ، مستقيم و غير مستقيم ، چشم مراقبت بر حوادث زندگی امام و رفت و آمدهايی که در اقامتگاه امام (ع ) مي شد ، داشتند از جمله : " حضور جماعتی از بنی عباس ، به هنگام فوت فرزند امام دهم ، حضرت سيد محمد - که حرم مطهر وی در نزديکی سامرا ( بلد ) معروف و مزار است - ياد شده است . اين نکته نيز مي رساند که افرادی از بستگان و مأموران خلافت ، همواره به منزل امام سر مي زده اند.

 . "

در ميان اصحاب امام دهم ، برمي خوريم به چهره هايی چون " علی بن جعفر ميناوي " که متوکل او را به زندان انداخت و مي خواست بکشد . ديگر اديب معروف ، ابن سکيت که متوکل او را شهيد کرد . و علت آن را چنين نوشته اند که دو فرزند متوکل خليفه عباسی در نزد ابن سکيت درس مي خواندند . متوکل از طريق فرزندان خود کم کم ، متوجه شد که ابن سکيت از هواخواهان علی (ع ) و آل علی (ع ) است .

 

متوکل که از دشمنان سرسخت آل علی (ع ) بود روزی ابن سکيت را به حضور خود خواست و از وی پرسيد : آيا فرزندان من شرف و فضيلت بيشتر دارند يا حسن و حسين فرزندان علی (ع ) ؟ ابن سکيت که از شيعيان و دوستداران باوفای خاندان علوی بود ، بدون ترس و ملاحظه جواب داد : فرزندان تو نسبت به امام حسن (ع ) و امام حسين (ع ) که دو نوگل باغ بهشت و دو سيد جنت ابدی الهي اند قابل قياس و نسبت نيستند . فرزندان تو کجا و آن دو نور چشم ديده مصطفی کجا ؟ آنها را با قنبر غلام حضرت (ع ) هم نمي توان سنجيد . متوکل از اين پاسخ گستاخانه سخت برآشفت .

 

در همان دم دستور داد زبان ابن سکيت را از پشت سر درآوردند و بدين صورت آن شيعی خالص و يار راستين امام دهم (ع ) را شهيد کرد . ديگر از ياران حضرت هادی (ع ) حضرت عبدالعظيم حسنی است . بنا بر آنچه محدث قمی در منتهی الآمال آورده است : " نسب شريفش به چهار واسطه به حضرت امام حسن مجتبی عليه السلام منتهی مي شود ... " از اکابر محدثين و اعاظم علماء و زاهدان و عابدان روزگار خود بوده است و از اصحاب و ياران حضرت جواد (ع ) و حضرت امام هادی (ع ) بود . صاحب بن عباد رساله ای مختصر در شرح حال آن جناب نوشته .

 

نوشته اند : " حضرت عبدالعظيم از خليفه زمان خويش هراسيد و در شهرها به عنوان قاصد و پيک گردش مي کرد تا به ری آمد و در خانه مردی از شيعيان مخفی شد ... " . " حضرت عبدالعظيم ، اعتقاد راسخی به اصل امامت داشت . چنين استنباط مي شود که ترس اين عالم محدث زاهد از قدرت زمان ، به خاطر زاهد بودن و حديث گفتن وی نبوده است ، بلکه به علت فرهنگ سياسی او بوده است . او نيز مانند ديگر داعيان بزرگ و مجاهد حق و عدالت ، برای نشر فرهنگ سياسی صحيح و تصحيح اصول رهبری در اجتماع اسلامی مي کوشيده است ، و چه بسا از ناحيه امام ، به نوعی برای اين کار مأموريت داشته است .

 

زيرا که نمي شود کسی با اين قدر و منزلت و ديانت و تقوا ، کسی که حتی عقايد خود را بر امام عرضه مي کند تا از درست بودن آن عقايد ، اطمينان حاصل کند - به طوری که حديث آن معروف است - اعمال او ، به ويژه اعمال اجتماعی و موضعی او ، بر خلاف نظر و رضای امام باشد . حال چه به اين رضايت تصريح شده باشد ، يا خود حضرت عبدالعظيم با فرهنگ دينی و فقه سياسی بدان رسيده باشد " .

 

 حضرت امام دهم (ع ) دارای قامتی نه بلند و نه کوتاه بود . گونه هايش اندکی برآمده و سرخ و سفيد بود . چشمانش فراخ و ابروانش گشاده بود . امام هادی (ع ) بذل و بخشش بسيار مي کرد . امام آن چنان شکوه و هيبتی داشت که وقتی بر متوکل خليفه جبار عباسی وارد مي شد او و درباريانش بي درنگ به پاس خاطر وی و احترامش برمي خاستند.

 

خلفايی که در زمان امام (ع ) بودند : معتصم ، واثق ، متوکل ، منتصر ، مستعين ، معتز ، همه به جهت شيفتگی نسبت به قدرت ظاهری و دنيای فريبنده با خاندان علوی و امام همام حضرت هادی دشمنی ديرينه داشتند و کم و بيش دشمنی خود را ظاهر مي کردند ولی همه ، به خصال پسنديده و مراتب زهد و دانش امام اقرار داشتند ، و اين فضيلتها و قدرتهای علمی و تسلط وی را بر مسائل فقهی و اسلامی به تجربه ، آزموده و مانند نياکان بزرگوارش (ع ) در مجالس مناظره و احتجاج ، وسعت دانش وی را ديده بودند . شبها اوقات امام (ع ) پيوسته به نماز و طاعت و تلاوت قرآن و راز و نياز با معبود مي گذشت . لباس وی جبه ای بود خشن که بر تن مي پوشيد و زير پای خود حصيری پهن مي کرد . هر غمگينی که بر وی نظر مي کرد شاد مي شد . همه او را دوست داشتند . هميشه بر لبانش تبسم بود ، با اين حال هيبتش در دلهای مردم بسيار بود .

 

امام دهم ، حضرت هادی (ع ) در سال 254هجری به وسيله زهر به شهادت رسيد . در سامرا در خانه ای که تنها فقط فرزندش امام حسن عسکری بر بالين او بود . معتمد عباسی امام دهم را مسموم کرد . از اين سال امام حسن عسکری پيشوای حق شد و بار تعهد امامت را بر دوش گرفت . و در همان خانه ای که در آن بيست سال زندانی و تحت نظر بود ، سرانجام به خاک سپرده شد .

 

 حضرت هادی (ع ) يک زن به نام سوسن يا سليل و پنج فرزند داشته است . 1 - ابومحمد حسن عليه السلام ( امام عسکری (ع ) يازدهمين اختر تابناک ولايت و امامت است ) . 2 - حسين . 3 - سيد محمد که يک سال قبل از پدر بزرگوارش فوت کرد ، جوانی بود آراسته و پرهيزگار که بسياری گمان مي کردند مقام ولايت به وی منتقل خواهد شد . قبر مطهرش که مزار شيعيان است در نزديکی سامرا مي باشد . 4 - جعفر . 5 - عايشه ، يا به نقل شادروان شيخ عباس قمي " عليه " .

از امام هادی علیه السلام چندین دعا و زیارت نامه برجای مانده است که از مشهورترین آنها زیارت جامعه ی کبیره است. این زیارت دارای سند صحیح بوده و از نظر بلاغت نیز در بالاترین درجه قرار دارد. شروح متعددی به فارسی و عربی بر این زیارت نوشته شده است. زیارت جامعه ی کبیره متضمن مفاهیمی بسیار عالی و مطالبی بدیع است.از دیگر زیارات بر جای مانده از امام هادی علیه السلام، زیارت غدیر است که در آن هم خصوصیات و ویژگی های حضرت علی علیه السلام و هم حادثه ی غدیر ذکر شده است.

 

http://ahlolbait.com/files/u161/7_20.jpg

امام هادی(ع) پیشواى دهم شیعیان، بنابر نظر مشهور در نیمۀ ذیحجه سال 212 هـ.ق در مدینه به‌دنیا آمد. پدر بزرگوارش پیشواى نهم، امام جواد(ع) و مادرش بانوى گرامى «سُمانه مغربیه» است که کنیزى با فضیلت و تقوا بود.مشهورترین القاب امام دهم، «نقى» و «هادى» است و به آن حضرت «ابوالحسن الثالث» نیز مى‏گویند.علم و دانش امام هادى(ع) همانند آباء و اجداد گرامی‌اش، علم لدنّی بود؛ یعنی مستقیماً از طریق غیب و همچنین از علوم و معارف قرآن و سنّت رسول الله(ص) و پدران بزرگوارش دریافت می‌نمود. .یازدهمین امام شیعیان امام حسن عسکری (ع) زندگی کوتاه و بسیار سختی داشتند. ایشان تنها حدود 29 سال عمر کردند و در اکثر مواقع تحت نظر بوده اند. امام هادی(ع) در سال 254 هـ.ق در شهر سامرا به وسیله زهری که به ایشان خورانده شد به شهادت رسیدند .بنابر کتاب های معتبر دینی امام حسن عسکری (ع) در روز هشتم یا دهم ماه ربیع الثانی سال 232 قمری (سال 847 میلادی) به دنیا آمده است. در تقویم های ما روز هشتم ربیع الثانی به عنوان تاریخ تولد امام حسن عسکری (ع) ثبت شده است. پدرش امام هادی (ع) و مادرش بانویی به نام حدیثه بود.مام حسن عسکری (ع) در شهر مدینه به دنیا آمد.مشخصات ظاهری امام یازدهم به این شرح نقل شده است: صورتی گندمگون، بدنی در حد اعتدال، ابروهای سیاه کمانی، شچمانی درشت، پیشانی گشاده، دندان های درشت و سفید، خالی بر گونه راست. امام حسن عسکری (ع) در سنین کودکی (سال 233 یا 236 قمری) به همراه پدرش توسط حاکم وقت به عراق فراخوانده شد و در شهر سامرا آن ها را تحت نظر قرار دادند. ایشان بیشتر عمر خود را در این شهر به سر برد و تنها امامی است که نتوانست در طول عمر خود به سفر حج برود. امام حسن عسکری (ع) در طول زندگی خود ازدواج نکرد و نسل او تنها از طریق کنیزی ادامه پیدا کرد که مادر امام زمان (عج) بود. نام های مختلفی را برای این کنیز در کتاب های تاریخی ذکر کرده اند که مشهورترین این نام ها نرجس است.در مورد اولاد این امام همام نیز نقل های مختلفی وجود دارد. منابع شیعی تنها فرزند ایشان را امام زمان (عج) می دانند. برخی منابع علاوه بر این نام دو دختر را هم برای امام عسکری (ع) ذکر کرده اند. بعضی دیگر پسری به نام موسی را هم به ایشان نسبت داده اند و منابع اهل سنت معتقدند که ایشان فرزندی نداشته است.بعد از شهادت امام هادی (ع) بنا بر وصیت ایشان امام حسن عسکری (ع) در سال 254 در حالی که 22 سال سن داشت به امامت رسید. مدت امامت امام یازدهم 6 سال بوده است.در طول دوران امامت ایشان سه خلیفه عباسی به روی کار آمدند: معتز عباسی، مهتدی و معتمد.امام حسن عسکری (ع) در سال 255 توسط معتز به زندان افتاد و دو سال زندانی بود اما معتمد که آغاز خلافتش با قیام های شیعیان مواجه شد امام را آزاد کرد ولی مجددا در سال 260 قمری ایشان را به زندان انداخت. امام یک ماه بعد مجددا آزاد شد اما تحت نظر قرار گرفته شد. 51-

 

 

پی نوشت ها:

 

1- برای ولادت آن حضرت این گونه نیز نقل شده است: دوم، سوم، پنجم، سیزدهم، ماه رجب در سال 212 و یا 214 هجری قمری؛ حسینى عاملى‏، سید تاج الدین، التتمة فی تواریخ الأئمة علیهم السلام‏، ص 135، بعثت، قم، چاپ اول، 1412ق؛ شامی، جمال الدین یوسف بن حاتم‏، الدر النظیم فی مناقب الأئمة اللهامیم‏، ص 721، جامعه مدرسین‏، قم، چاپ اول، 1420ق؛ عاملی کفعمى، ابراهیم بن على، المصباح للکفعمی (جنة الأمان الواقیة و جنة الإیمان الباقیة)، ص 512، دار الرضی (زاهدی)، قم، چاپ دوم، 1405ق؛ ابن طولون، الأئمة الاثنا عشر، شمس الدین محمد، ص 108، منشورات الرضی، قم، بی تا؛ جعفریان، رسول، حیات فکرى و سیاسى ائمه‏، ص 499، انصاریان، قم، چاپ ششم، 1381ش.  

2- شیخ مفید، الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، ج 2، ص 297، کنگره شیخ مفید، قم، چاپ اول، 1413ق؛ کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق و مصحح: غفارى، على اکبر، آخوندى، محمد، ج 1، ص 497، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1407ق؛ طبرسی، فضل بن حسن، إعلام الورى بأعلام الهدى‏، ج 2، ص 109، مؤسسه آل البیت، قم، چاپ اول، 1417ق؛ طبری، عماد الدین حسن بن على‏، تحفة الأبرار فی مناقب الأئمة الأطهار علیهم السلام‏، ص 169، دفتر نشر میراث مکتوب‏، تهران، چاپ اول، 1376ش؛ شیعى سبزوارى‏، حسن بن حسین‏، راحة الأرواح در شرح زندگانى، فضائل و معجزات ائمه اطهار علیهم السلام، ص 253، اهل قلم، تهران، چاپ دوم، 1378ش؛ شیخ عباس قمى‏، منتهى الآمال فی تواریخ النبی و الآل، ‏‏ج 3، ص 1835، دلیل ما، قم، چاپ اول، 1379ش.

3طبری، محمد بن جریر بن رستم‏، دلائل الإمامة، ص 411، بعثت، قم، چاپ اول، 1413ق.

4- إعلام الورى بأعلام الهدى‏، ج 2، ص 109

5- ابن شهر آشوب مازندرانى‏، مناقب آل ابی طالب، ج 4، ص 401، مؤسسه انتشارات علامه، قم، 1379ق.

6- التتمة فی تواریخ الأئمة علیهم السلام‏، ص 135.

7-در اصطلاح راویان شیعه، مقصود از ابوالحسن اول، امام موسی بن جعفر(ع)، مقصود از ابوالحسن ثانی، امام رضا(ع) و مقصود از ابوالحسن ثالث، امام هادی(ع) می‌باشد.

8- إعلام الورى بأعلام الهدى‏، ج 2، ص 109؛ امین عاملی، سید محسن، أعیان الشیعة، ج 2، ص 37، دار التعارف‏، بیروت، 1403ق.

9-الکافی، ج 1، ص 503؛

10- خزعلی، ابوالقاسم، موسوعة الإمام الهادی(ع)، ج ‏1، ص 50، مؤسسة ولى العصر (عج)، چاپ اوّل، قم، 1424ق؛ علامه شوشتری‏، محمد تقی، رسالة فی تواریخ النبی و الآل‏، ص 75، جامعه مدرسین، قم، چاپ اول، 1423ق.

11- ابن صباغ مالکى‏، على بن محمد، الفصول المهمة فی معرفة الأئمة(ع)‏، ج ‏2، ص 1064، قم، دار الحدیث‏، چاپ اوّل‏، 1422ق.

12-طبری، محمد بن جریر بن رستم‏، دلائل الإمامة، ص 419، قم، بعثت‏، چاپ اوّل‏، 1413ق.

13-حیات فکرى و سیاسى ائمه‏، ص 501.

14- ر.کنمایه «اسامی ائمه (ع) در احادیث متواتر شیعی»، سؤال 2543.

15- مسعودى، على بن حسین، اثبات الوصیّة، ص 228 و 229، انصاریان، قم‏، چاپ سوم، 1362ش‏؛ شیخ حر عاملى، إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، ج 4، ص  417، اعلمى، بیروت، چاپ  اول، 1425ق.

16- شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، محقق و مصحح: غفارى، على اکبر، ج 2، ص 378، دار الکتب الاسلامیة، تهران، چاپ دوم، 1395ق.

17- ر.ک: نمایه‌های «علم اولیای خدا»، سؤال 189؛ «رابطۀ علم خدا و معصومین به غیب با تکلیف»، سؤال 2178؛ «منابع علم امام (ع)»، سؤال 3024.   

18- امین عاملى، سید محسن، أعیان الشیعة، ج‏2، ص 39، دار التعارف للمطبوعات‏، بیروت‏، 1403ق‏.

19-ابن شعبه حرانى، حسن بن على، تحف العقول عن آل الرسول صلى الله علیه و آله، محقق و مصحح: غفارى، على اکبر، ص 458 – 475، جامعه مدرسین، قم، چاپ دوم، 1404ق.

20 همان، ص 476 – 481.

21-مناقب آل ابی طالب، ج 4، ص 424: «وَ خَرَجَ مِنْ عِنْدِ أَبِی مُحَمَّدٍ(ع) فِی سَنَةِ خَمْسٍ وَ خَمْسِینَ وَ مِائَتَینِ کِتَابُ تَرْجَمَةٍ فِی جِهَةِ رِسَالَةِ الْمُقْنِعَةِ یشْتَمِلُ عَلَى أَکْثَرِ عِلْمِ الْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ وَ أَوَّلُهُ أَخْبَرَنِی عَلِی بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مُوسَى وَ ذَکَرَ الْحِمْیرِی فِی کِتَابٍ سَمَّاهُ مُکَاتَبَاتِ‏ الرِّجَالِ‏ عَنِ الْعَسْکَرِیینِ مِنْ قِطْعَةٍ وَ مِنْ أَحْکَامِ الدِّین‏».

22- ر.ک: نمایه های «زیارت جامعه و کفر دشمنان اهل بیت(ع)»، سؤال 11205؛ «شرح فرازی از زیارت جامعه»، سؤال 4330.

23- مجلسی، محمد باقر، بحارالأنوار، ج 99، ص 144، مؤسسة الوفاء، بیروت، سال 1404ق.

24-شیخ طوسى، رجال الطوسی، تحقیق: قیّومی اصفهانی، جواد، ص 383 - 394، جامعه مدرسین‏، قم‏، چاپ اول، 1415ق‏. ‏

25-ابن طاووس، على بن موسى، مهج الدعوات و منهج العبادات، محقق و مصحح: کرمانى، ابوطالب، محرر، محمد حسن، ص 60، ‏دار الذخائر، قم، چاپ اول، 1411ق

26-و قد کان عابدا زاهدا»؛ ابن کثیر دمشقى‏، عماد الدین، البدایة و النهایة، ج ‏11، ص 15، دار الفکر، بیروت‏، بى تا.

27- مسعودى، على بن حسین، إثبات الوصیة للإمام علی بن أبی طالب، ص 233، انصاریان، قم، چاپ سوم، 1426ق.

28 جعفریان، رسول، حیات فکرى و سیاسى ائمه‏، ص 512 و 513، انصاریان، قم، چاپ ششم، 1381ش.

29- همان، ص 513 و 514.

30-إعلام الورى بأعلام الهدى‏، ج 2، ص 109؛ پیشوایی، مهدی، سیرۀ پیشوایان، ص 568، مؤسسه تحقیقاتی و تعلیماتی امام صادق (ع)، چاپ سوم، قم، 1375ش.

31-ر.ک: الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، ج 2، ص 309 – 311؛ حیات فکرى و سیاسى ائمه‏، ص 503 – 505.   

32- إثبات الوصیة للإمام علی بن أبی طالب، ص 237.

33-الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، ج 2، ص 311.

34- مسعودی، أبو الحسن على بن الحسین بن على، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق: اسعد داغر، ج 4، ص 85، دار الهجرة، قم، چاپ دوم، 1409ق؛ سبط بن جوزی، تذکرة الخواص‏، ص 322، منشورات الشریف الرضى‏، قم، چاپ اول، 1418ق.

35-وَ أَقَامَ أَبُو الْحَسَنِ(ع) مُدَّةَ مُقَامِهِ بِسُرَّمَنْ‏رَأَى مُکَرَّماً فِی ظَاهِرِ حَالِهِ یجْتَهِدُ الْمُتَوَکِّلُ فِی إِیقَاعِ حِیلَةٍ بِهِ فَلَا یتَمَکَّنُ مِنْ ذَلِک‏»؛ همان.

36-الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، ج 2، ص 297؛ إعلام الورى بأعلام الهدى‏، ج 2، ص 109؛ گنجى شافعى‏، محمد بن یوسف، کفایة الطالب فی مناقب على بن أبى طالب‏، ص 458، دار إحیاء تراث أهل البیت علیهم السلام‏، تهران، چاپ دوم، 1404ق.

37- ابن همام اسکافی، محمد بن همام بن سهیل‏، منتخب الأنوار فی تاریخ الأئمة الأطهار علیهم السلام‏، تحقیق و استدراک: هزار، علی رضا، ص 85، دلیل ما، قم، چاپ اول، 1422ق؛ دلائل الإمامة، ص 409؛ مناقب آل ابی طالب، ج 4، ص 401.  

38-اعیان الشیعه، ج2، ص 39.        39-همان.

40-بحارالا نوار، ج 69، ص 316،ح 24.

49-تحف العقول، ص 358.

50-بحارالانوار، ج 75، ص 369، ح 4.        51- دانشنامه اسلامی

 

مطالب مرتبط
تنظیمات
این پرونده را به اشتراک بگذارید :
Facebook Twitter Google LinkedIn