شبهات ولادت، زندگانی در دوران حیات پدروامامت حضرت مهدی(ع)
شبهات ولادت، زندگانی در دوران حیات پدروامامت حضرت مهدی(ع)حضرت امام مهدی ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ در زمان حیات پدر از آن جا كه شروع غیبت صغرا را از هنگام تولّد حضرت مهدی ـ علیه السّلام ـ به حساب می آورند، بد نیست كه نظری گذرا به زندگانی حضرتش در زمان حیات پدر بزرگوارشان بیفكنیم.واضح است كه حضرت مهدی ـ علیه السّلام ـ در سامرا و تحت سرپرستی پدرشان حضرت امام حسن عسكری ـ علیه السّلام ـ در حالی كه در طول زندگانیشان مشمول عنایات و عواطف پدر می‌بودند ـ زندگی می‌فرمودند.در این مدّت، حضرت امام حسن عسكری ـ علیه السّلام ـ فرزندشان را برای برخی از افراد مورد اعتماد شیعه ظاهر می‌فرمودند و حضرتش را به عنوان دوازدهمین امام و پیشوا و مهدی موعود منتظر به آنان معرفی می‌فرمودند.
بسم الله الرحمن الرحیم
پاسخ شبهه ولادت، زندگانی در دوران حیات پدروامامت حضرت مهدی(ع)
حضرت امام مهدی ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ در زمان حیات پدر از آن جا كه شروع غیبت صغرا را از هنگام تولّد حضرت مهدی ـ علیه السّلام ـ به حساب می آورند، بد نیست كه نظری گذرا به زندگانی حضرتش در زمان حیات پدر بزرگوارشان بیفكنیم.
واضح است كه حضرت مهدی ـ علیه السّلام ـ در سامرا و تحت سرپرستی پدرشان حضرت امام حسن عسكری ـ علیه السّلام ـ در حالی كه در طول زندگانیشان مشمول عنایات و عواطف پدر می‌بودند ـ زندگی می‌فرمودند.
در این مدّت، حضرت امام حسن عسكری ـ علیه السّلام ـ فرزندشان را برای برخی از افراد مورد اعتماد شیعه ظاهر می‌فرمودند و حضرتش را به عنوان دوازدهمین امام و پیشوا و مهدی موعود منتظر به آنان معرفی می‌فرمودند.
وقتی كه حضرت امام حسن عسكری ـ علیه السّلام ـ را زهر خوراندند و آن حضرت لحظات پایانی حیات را می‌گذراندند ـ و اغیار و جاسوسان پس از اطمینان از تأثیر زهر در جسم ایشان منزل حضرت امام حسن عسكری ـ علیه السّلام ـ را ترك كرده بودند ـ حضرت مهدی ـ علیه السّلام ـ نزد پدرشان حاضر گردیدند تا ایشان را در نوشیدن دارو كمك نماید و ظرفی را كه در دست گرفته و می‌خواستند بنوشند نگه دارند؛ زهر فوق‌العاده قوی بود و رعشه‌ای در دو دست مبارك حضرتش حادث گردیده بود كه حضرت امام حسن عسكری ـ علیه السّلام ـ نمی‌توانستند ظرف دارو را بنوشند؛ چرا كه ظرف به دندانهایشان می‌خورد. این ملاقات آخرین دیدار و آخرین عهد بود. حضرت امام حسن عسكری ـ علیه السّلام ـ پس از آن دنیا را بدرود گفتند و پاك فرزند عزیزشان را در تندباد روزگار و در معرض حوادث و مسائل زندگی یتیم گذاردند؛ در پناه محافظت همیشگی خدا و حمایت حق كه هرگز از بین نمی‌رود.
- در اینجا به برخی از روایات که دوران کودکی امام مهدی (عج) را نقل نموده اند اشاره می کنیم:
1. بانوی بزرگوار حضرت«حكیمه» عمه حضرت امام حسن عسكری ـ علیه السّلام ـ كه در هنگام تولد حضرت مهدی ـ علیه الصلاه و السلام ـ حاضر بود و پس از آن ماجرا نیز چندین بار حضرت مهدی ـ علیه السّلام ـ را زیارت نمود.
2. نسیم، كنیز حضرت عسكری ـ علیه السّلام ـ، او می‌گوید: یك شب (به روایتی ده شب) پس از تولد حضرت مهدی ـ علیه السّلام ـ بر ایشان وارد شدم. درمحضرشان عطسه كردم. به من فرمود: «یَرْحَمُكِ الله» من از این سخن شادمان گردیدم. سپس به من فرمودند: آیا بشارتی در مورد عطسه به تو بدهم؟ عرض كردم: آری ای مولای من. فرمودند: «عطسه » تا سه روز انسان را از مرگ در امان می‌دارد.»[1]
3. جماعتی از یاران حضرت عسکری ـ علیه السّلام ـ. از ابوغانم خادم روایت شده است كه گفت:امام عسکری ـ علیه السّلام ـ را فرزندی به دنیا آمد كه وی را «محمّد » نامیدند. آن حضرت فرزندشان را در روز سوم به یاران خویش نمایاندند و فرمودند:«این صاحب شما پس از من است و خلیفه من بر شما. او همان قائمی است كه به انتظار او گردن می‌كشند و هنگامی كه زمین از جور و ظلم آكنده گردد ظهور كرده آن را از عدل و داد پر خواهد ساخت.»[2]
4. تقریباً چهل مرد حضرتش را زیارت نمودند؛ آن هنگام كه پدرش حضرت امام حسن عسكری ـ علیه السّلام ـ وی را به آنان نشان داده فرمودند: « این، امام شما پس از من است و خلیفه من بر شما.»
5. شیخ بزرگوار«احمد‌بن‌اسحاق‌قمی اشعری». وی می‌گوید:
«بر حضرت ابومحمد حسن‌بن‌علی ـ علیهماالسّلام ـ وارد شدم. در نظر داشتم از ایشان راجع به جانشینشان سؤال كنم. حضرتش ـ بدون آن كه من سؤالی كرده باشم ـ ابتدا به سخن كرده فرمودند: ای احمد‌بن‌اسحاق! خدای تبارك و تعالی از زمانی كه حضرت آدم ـ علیه السّلام ـ را خلق فرمود، زمین را از حجتی كه از سوی خود بر مردم معین می‌كند، خالی نگذارده است و تا روز قیامت نیز خالی نخواهد گذارد. به وسیله او بلا را از اهل زمین دفع می‌نماید و به واسطه او باران را فرو می‌فرستد و به سبب او بركات زمین را خارج می‌گرداند.»
سؤال كردم: ای پسر پیامبر، امام و خلیفه پس از شما كیست؟
حضرت به سرعت برخاسته به اندرون رفتند سپس بیرون آمدند؛ در حالی كه كودكی را كه چهره‌اش مانند ماه شب چهارده و سنش در حدود3 سال بود بر دوش گرفته بودند. پس به من فرمودند:«ای احمد‌بن‌اسحاق، اگر نزد خدا و حجّت‌های او گرامی نمی‌بودی، این فرزندم را به تو نشان نمی‌دادم. او هم نام رسول خدا و هم كنیه اوست. وی همان كسی است كه زمین را از عدل و داد پر می‌كند؛ همان گونه كه از ظلم و جور پر شده باشد.
ای احمد‌بن‌اسحاق، مَثَل او در این امت مثل خضر است و ذوالقرنین. سوگند به خدا كه آن چنان غیبتی خواهد داشت كه در آن غیبت، هیچ كس از هلاكت نجات نیابد؛ مگر آن كس كه خدای عزّوجلّ وی را در اعتقاد به امامت او ثابت دارد و به دعاكردن برای تعجیل در فرجش توفیق دهد.»
عرض كردم: مولای من، آیا نشانه‌ای هست ك قلب من با آن آرامش یابد؟ در این هنگام كودك شروع به سخن گفتن به زبان عربیِ‌فصیح نمود و فرمود:«من بازمانده خدا در زمین اویم و انتقام گیرنده از دشمنان او؛ بعد از این دیگر از من اثری مجوی، ای احمد‌بن‌اسحاق.»[3]
احمد‌بن‌اسحاق گوید: خوشحال و شادمان برگشتم، وقتی فردا شد مجدّداً‌به محضر حضرت امام حسن عسكری ـ علیه السّلام ـ شتافتم و به ایشان عرض كردم: ای فرزند رسول خدا، شادمانی من به خاطر منّتی كه بر من نهادید، زیاد گردید. اما سنت جاریه‌ای كه در او از خضر و ذوالقرنین است، چیست؟
فرمودند:«طولانی شدن غیبت، ای احمد.»
عرض كردم: ای فرزند رسول خدا، آیا غیبت وی به طول خواهد انجامید؟
فرمودند:«آری، سوگند به پروردگارم؛ تا آن جا كه بیشتر معتقدان به وی از اعتقاد به او برمی‌گردند و هیچ كس (بر این امر) باقی نمی‌ماند مگر آن كس كه خدای تعالی از او بر ولایت ما پیمان گرفته و در قلبش ایمان را ثبت نموده و وی را به روحی از سوی خود تأیید فرموده باشد. ای احمد‌بن‌اسحاق، این امری از امور خداست وسرّی از اسرار او و غیبی از علم غیب خدا؛ آن چه را به تو دادم بگیر و از شكركنندگان باش تا در بالاترین درجات بهشت با ما باشی.»[4]
6. یعقوب‌بن‌منقوش. او می‌گوید:«بر حضرت ابومحمد حسن‌بن‌علی ـ علیهماالسّلام ـ داخل شدم. بر سكویی در منزل نشسته بودند و سمت راستشان اطاقی بود كه پرده‌ای آن را پوشانده بود.
از ایشان سؤال كردم: ای آقای من، چه كس صاحب این امر خواهدبود؟ فرمود:«پرده را بردار.»
پرده را برداشتم. كودكی را دیدم كه قامتش پنج وجب بود و به نظر می‌رسید كه حدوداً هشت یا ده ساله باشد. پیشانی‌‌ای گشاده، صورتی سفید، چشمانی درخشنده داشت. ستبر دست و خمیده زانو بود. خالی بر گونه راستش و موهایی برآمده در جلوی سرش دیده می‌شد. آن كودك آمد و بر روی پای حضرت امام حسن عسكری ـ علیه السّلام ـ نشست.
حضرت عسكری ـ علیه السّلام ـ فرمودند:«این، صاحب شماست.» آنگاه حضرت مهدی ـ علیه السّلام ـ برخاستند كه بروند. حضرت امام حسن عسكری ـ علیه السّلام ـ فرمودند:«فرزندم، تا زمانی معین شده به داخل برو.» آن حضرت وارد اتاق گردید و من مشغول نظاره او بودم.
سپس حضرت امام حسن عسكری ـ علیه السّلام ـ فرمودند:«ای یعقوب، بنگر چه كسی در داخل اتاق است؟ من داخل شدم ولی كسی را ندیدم.»[5]
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . كمال الدین، ج2، ص 430 و غیبت شیخ طوسی ص 139.
[2] . كمال الدّین، ج2، ص431.
[3] . انسان از اثر تفحص می‌نماید تا آنكه مؤثّر را بیابد؛ ولی وقتی مؤثّر را یافت، دیگر انگیزه‌ای برای تفحص از اثر نخواهد داشت. ممكن است مراد حضرت از این جمله كه «پس از این، از من اثری مجوی ای احمد‌بن‌اسحاق» این باشد كه تو امامت را یافته‌ای و لذا لزومی ندارد كه دنبال علامت و نشانهائی بگردی كه افراد شكّاك به دنبال آنها می‌گردند.
[4] . علم غیب مسأله‌ای است و اطلّاع بر علم غیب مسأله‌ای دیگر.
[5] . كمال الدّین، ج2، ص437.
چگونه ممكن است حضرت مهدی - عجل الله تعالی فرجه الشریف- امام دوازدهم شیعیان كه بعد از وفات پدرش امام حسن عسكری - علیه السلام - پنج ساله بود امام شود، آیا ممكن است كودكی پنچ ساله پیشوایی مسلمین را داشته باشد؟
اولا: اگر در اخبار اهل بیت - علیهم السلام - تأمل شود معلوم می گردد كه مقام نبوت و امامت یك مقام ظاهری ناچیز نیست كه هر كسی صلاحیت آن را داشته باشد بلكه نبوت مقام ارجمندی است كه شخص واجد آن مقام با حق تعالی ارتباط و اتصال داشته از افاضات و علوم عوالم غیبی برخوردار می شود، احكام و قوانین الهی بر باطن و قلب نورانیش وحی و الهام می گردد و به طوری آنها را دریافت می كند كه از هر گونه خطا و اشتباهی معصوم است.
همینطور ولایت و امامت مقام بزرگی است كه واجد آن مقام به طوری احكام خدایی و علوم نبوت را تحمل و ضبط می كند كه خطا و نسیان و عصیان در ساحت وجود مقدسش راه ندارد و همواره با عوالم غیبی مرتبط بوده و از افاضات و اشراقات الهی بهره مند می گردد.
بواسطه علم و عمل پیشوا و امام انسانیت و نمونه و مظهر دین و حجت خداوندی است، معلوم است كه هر كسی قابلیت و استعداد احراز این مقام شامخ را ندارد بلكه باید از حیث روح در مرتبه اعلای انسانیت باشد تا لیاقت ارتباط با عوالم غیبی و دریافت علوم و ضبط آنها را واجد باشد و از حیث تركیبات جسمانی و قوای دماغی در كمال اعتدال باشد تا بتواند حقایق عالم هستی و افاضات غیبی را بدون خطا و اشتباه به عالم الفاظ و معانی تنزل دهد و به مردم ابلاغ كند پس پیغمبر و امام از حیث آفرینش ممتازند و به واسطه همین استعداد و امتیاز ذاتی است كه خداوند متعال آنان را به مقام شامخ نبوت و امامت انتخاب می كنند، این امتیاز از همان اوان كودكی در وجود آنهان موجود است لكن هر وقت كه صلاح بود و شرایط موجود شد و مانعی در كار نبود آن افراد برجسته رسماً به مقام و منصب نبوت و امامت معرفی می شوند این انتخاب و نصب ظاهری چنانكه گاهی بعد از بلوغ یا در زمان بزرگی انجام می گیرد ممكن است در ایام كودكی تحقق پذیرد.
چنانكه حضرت عیسی - علیه السلام - در گهوراه با مردم سخن گفت و خودش را پیغمبر و صاحب كتاب معرفی نمود.
خداوند متعال در سوره مریم می فرماید: «فاشارت الیه قالوا: كیف نكلم من كان فی المهد صبیاً. قال انی عبدالله آتانی الكتاب و جعلنی نبیاً و جعلنی مباركاً این ما كنت و اوصانی بالصلوه و الزكاه ما دمت حیاً [1] » مریم به عیسی اشاره كرد، گفتند: «چگونه با كودكی كه در گهواره است سخن بگوییم؟! عیسی گفت من بنده خدایم كه مرا كتاب داده و به پیغمبری برگزیده است و هر كجا باشم مبارك گردانیده و به نماز و زكوه تا زنده باشم سفارش كرده است.
از این آیه و آیات دیگر استفاده می شود كه حضرت عیسی - علیه السلام - از همان كودكی و ایام صغر پیغمبر و صاحب كتاب بوده است.
بنابراین هیچ مانعی ندارد كه كودكی در سن پنج سالگی با عوالم غیبی ارتباط داشته باشد و به وظیفه سنگین خزانه دارای و ضبط و تبلیغ احكام منصوب گردد و در انجام وظیفه خویش و ادای این امانت بزرگ كاملا نیرومند و مقتدر باشد[2].
ثانیاً: حضرت امام جواد - علیه السلام - هم در هنگام وفات پدرش نه ساله و یا هفت ساله بوده و امام رضا - علیه السلام - او را به عنوان جانشین خود معرفی نمود [3]، كه سخنان و مناظرات امام جواد - علیه السلام - و حل مشكلات بزرگ علمی و فقهی توسط آن حضرت تحسین و اعجاب دانشمندان اسلامی اعم از شیعه و سنی را بر انگیخته و آنان را به تعظیم در برابر عظمت علمی امام وا داشته است و هر كدام او را به نحوی ستوده اند و به عنوان نمونه:
سبط ابن جوزی می گوید: (اما جواد - علیه السلام - ) در علم و تقوا و زهد و بخشش بر روش پدرش بود [4].
ابن حجر هیتمی به اعلمیت امام جواد - علیه السلام - اعتراف نموده می نویسد: مأمون او را به دامادی انتخاب كرد زیرا با وجود كمی سن از نظر علم و آگاهی وحلم و بر همه دانشمندان برتری داشت [5].
ثالثاً: ائمه اطهار - علیه السلام - هم موضوع صغر سِنّ آن جناب را پیش بینی كرده و اعلام نموده اند تا مورد اعتراض مخالفین و معاندین قرار نگیرد. به عنوان نمونه:
قال ابو جعفر - علیه السلام - : «صاحب هذالامر اصغرنا سناً و اخملنا شخصاً [6] » حضرت امام محمد باقر - علیه السلام - فرمود: حضرت صاحب الامر سن مباركش از ما كمتر و گمنام تر است.
رابعاً: با اینكه آفرینش و خلقت ویژه انبیاء و ائمه طوری است كه نمی توان آن را به افراد عادی مقایسه كرد مع الوصف در بین اطفال عادی هم گاهی افراد نادری دیده می شوند كه از حیث استعداد و حافظه نابغه عصر خویش بوده و قوای دماغی و ادراكات آنان از مردان چهل ساله هم بهتر است ابو علی سینا فیلسوف نامی از این افراد شمرده می شود از وی نقل شده است كه گفته: چون به حد تمیز رسیدم مرا به معلم قرآن سپردند و پس از آن معلم ادب پس هر چه را شاگردان بر استاد ادیب قرائت می كردند من همه را حفظ نمودم. بعلاوه آن،استاد مرا به كتابهای ذیل تكلیف كرد: «الصفات» و «غریب المصنف» و «ادب الكاتب» و «اصلاح المنطق» و «العین» و «شعر و حماسه» و «دیوان رومی» و «تصریف مازنی» و «نحو سیبویه» پس همه را در مدت یك سال و نیم حفظ كردم و اگر تعویق استاد نبود در كمتر از این مدت حفظ می كردم. پس از آن شروع كردم به یاد گرفتن فقه و چون به دوازده سالگی رسیدم بر طبق مذهب ابی حنیفه فتوی می دادم پس از آن شروع كردم به علم طب و «قانون» را در سن شانزده سالگی تصنیف نمودم و در سِنّ بیست و چهار سالگی خودم را در تمام علوم متخصص می دانستم [7] .
درباره فاضل هندی گفته شده: «قبل از رسیدن به سن سیزده سالگی تمام علوم معقول و منقول را تكمیل كرده بود و قبل از دوازده سالگی به تصنیف كتاب پرداخت [8] .
بنابراین در صورتی كه اطفال نابغه، دارای چنان مغز و قوایی باشند كه در سنین خرد سالی از عهده حفظ هزاران مطالب گوناگون و حل مشكلات و غوامض علوم بر آیند و نیروی محیر العقول آنان باعث اعجاب گردد پس چه استبعادی دارد كه خداوند متعال حضرت بقیه الله و حجّت حق و علت مبقیه انسانیت را در سن پنج سالگی به ولایت منصوب گرداند و تحمل و ضبط احكام را به عهده اش واگذار كند [9].
نتیجه آنكه عقلا و وقوعاً هیچ استبعادی ندارد كه حضرت صاحب الامر - عجل الله تعالی فرجه الشریف- به اراده و امر الهی در سن پنج سالگی پیشوایی مسلمین را به عهده بگیرد.
--------------------------------------------------------------------------------
[1]ـ مریم/29.
[2]ـ ابراهیم امینى، دادگستر جهان، انتشارات شفق، چاپ چهاردهم، ص1373، ص121.
[3]ـ اثبات الوصیه، ص161.
[4]ـ سبط بن جوزى، تذكره الخواص، مكتبه الحیدریه، 1383 هـ ق، ص359.
[5]ـ ابن حجر هیتمى، صواعق المحرقه، ط 2، قاهره، مكتبه القاهره، 1385 هـ ق، ص205.
[6]ـ مجلسى، بحار الانوار، اسلامیه، ج51، ص38.
[7]ـ دادگستر جهان، همان، ص123.
[8]ـ هدیه الاحباب، ط تهران، 1329، ص228.
[9]ـ دادگستر جهان، همان، ص123.
ترجمه عربی:
الجواب للاشتباه بالولادة حياة في حياة حضرة المهدي (ع)
الإمام المهدي (ع) في حياة أبيه ، حيث أنهم يعتبرون بداية غياب الطفل الصغير من ولادة حضرة المهدي (ع) ، فليس من السيئ إلقاء نظرة سريعة على حياة إمامه أثناء ذلك. حياة أبيه النبيل.
من الواضح أن حضرة المهدي (ع) عاش في سامراء تحت وصاية والده الإمام حسن العسكري (ع) في رعاية ومشاعر والده في حياته.
خلال هذه الفترة ، قدم الإمام الحسن العسكري (ع) ابنه لبعض أكثر الشيعة ثقة وقدمه باعتباره الإمام الثاني عشر والقائد والمهدي الموعود الذي ينتظرهم.
لما تسمم الإمام الحسن العسكري (ع) وكان يمر في اللحظات الأخيرة من حياته - وكان الجواسيس والجواسيس قد غادروا منزل الإمام الحسن العسكري (ع) بعد التأكد من تأثير السم على جسده - جاء حضرة المهدي (ع) إلى والدهم ليساعده في شرب الدواء ويمسك الإناء في يده الذي يريد أن يشربه ؛ كان السم قويا جدا وحدث رعشة في يدي الإمام الحسن العسكري (عليه السلام) الذي لم يستطع شرب الدواء. لأن الطبق يأكل أسنانهم. كان هذا الاجتماع هو الاجتماع الأخير والعهد الأخير. قال حضرة الإمام الحسن العسكري (ع) وداعا للعالم بعد ذلك وترك طفلهم العزيز نظيفا في عاصفة الزمن ويتعرض لأحداث وقضايا حياة اليتيم ؛ في مأوى حماية الله الأبدية وحماية الحقيقة التي لن تضيع أبدًا.
وهذه بعض الروايات التي نقلت عن طفولة الإمام المهدي (ع):
1. السيدة النبيلة حضرة "حكيمة" ، عمة الإمام الحسن العسكري (ع) ، والتي كانت حاضرة عند ولادة حضرة المهدي (ع) وبعد تلك الحادثة ، زارت حضرة المهدي (ع) عدة مرات.
2. نسيم أمة حضرة العسكري (عليه السلام) ، يقول: ليلة واحدة (حسب رواية عشر ليال) بعد ولادة حضرة المهدي عليه السلام - دخلت عليه. عطست أمامهم. قال لي: "رحمك الله" ، فرحت بهذا البيان. ثم قالوا لي: هل أبشرك بالعطس؟ قلت: نعم يا ربي. قالوا: "العطس" يقي من الموت حتى ثلاثة أيام ". [1]
3. مجموعة من أصحاب حضرة العسكري (ع). عن أبي غانم خادم أنه قال: ولد الإمام العسكري عليه السلام ولداً اسمه محمد. وفي اليوم الثالث أظهر الإمام ابنه لأصحابه وقال: هذا مالكك من بعدي وخليفي عليك. إنه المستقيم الذي قطع رأسه ، ومتى امتلأت الأرض بالظلم والظلم يظهر ويملأها عدلاً "[2].
4. حوالي أربعين رجلاً زاروا قداسته. ولما أظهره والده الإمام الحسن العسكري (ع) لهم قالوا: هذا إمامكم من بعدي وخليفي عليكم.
5. الشيخ الكبير "أحمد بن اسحقامي الأشعري". هو يقول:
"دخلت على حضرة أبي محمد حسن بن علي (عليه السلام). أردت أن أسألهم عن خليفتهم. قال حضرته - دون أن يسألني سؤال - أولاً: يا أحمد بن إسحاق! إن الله تعالى ، منذ خلق آدم عليه السلام ، لم يترك الأرض خالية من السلطة التي يقررها على الناس من نفسه ، ولن يتركها فارغة حتى يوم القيامة. "وبه يصد الشر من أهل الأرض وبه ينزل المطر وبسببه يخرج بركات الأرض".
قلت: يا ابن النبي من هو الإمام والخليفة من بعدك؟
نهضوا بسرعة ودخلوا ثم خرجوا. أثناء حمل طفل كان وجهه كقمر الليل كان في الرابعة عشرة من عمره وكان عمره حوالي 3 سنوات. فقالوا لي: يا أحمد بن إسحاق ، لو لم يكن الله لك وحججه ، لما أريتك ابني هذا. إنه اسم رسول الله ولقبه. هو الذي يملأ الارض بالحق. كأنها مليئة بالقمع.
يا أحمد بن إسحاق ، مثله في هذه الأمة كالخضر وذو القرنين. أقسم بالله أنه سيكون له مثل هذا الغياب أنه في هذا الغياب لن يخلص أحد من الدمار ؛ "إلا إذا أثبت الله تعالى إيمانه بإمامته ونجح في الدعاء للإسراع برحيله".
قلت: يا ربي هل هناك علامة على سلام قلبي معها؟ في ذلك الوقت بدأ الطفل يتحدث بلغة عربية فصيحة ، فقال: إني من بقية الله في الأرض ومنتقم لأعدائه ؛ وبعد هذا عمل مني آخر يا أحمد بن إسحاق ". [3]
يقول أحمد بن إسحاق: عدت فرحًا وسعيدًا ، فلما أتيت غدًا هرعت إلى الإمام الحسن العسكري (ع) فقلت له: يا ابن رسول الله زادت سعادتي بسبب النعمة التي وضعتها عليّ. ولكن ما هو التقليد الحالي الذي هو فيه من الخضر وذو القرنين؟
قالوا: طال الغياب يا أحمد.
قلت: يا ابن رسول الله هل يدوم غيابه؟
قالوا: نعم أقسم بربي ؛ لدرجة أن معظم المؤمنين به يبتعدون عن الإيمان به ولا يبقى أحد (في هذا الأمر) إلا من قطع الله تعالى لنا عهداً في مقاطعتنا ، وسجل الإيمان بقلبه و. جعلت منه روحا من قد ثبتت نفسها. يا أحمد بن إسحاق ، هذا من شؤون الله وسر أسراره وغيب ما يرى من علم الغيب. خذ ما اعطيتك واكون شاكرا لاعلى د
راجات بهشت كن معنا ". [4]
6. يعقوب بن محفور. فيقول: دخلت على حضرة أبي محمد حسن بن علي (عليه السلام). كانوا يجلسون على منصة في المنزل ، وعلى يمينهم كانت غرفة مغطاة بستائر.
سألته: مولاي مولاي هذا؟ قال: اخلع الستارة.
رفعت الستارة. رأيت طفلاً يبلغ طوله خمسة أقدام ويبدو أنه يبلغ من العمر ثماني أو عشر سنوات. كانت جباهه عريضة ، ووجهه أبيض ، وعيناه مشرقة. كانت يده غليظة وركبة مثنية. يفرغ على خده الأيمن والشعر البارز أمام رأسه. جاء الطفل وجلس على قدمي الإمام الحسن العسكري (ع).
قال حضرة العسكري (صلى الله عليه وسلم): "هذا هو مالك". ثم قام حضرة المهدي (ع) ليغادر. قال الإمام الحسن العسكري (ع): "يا طفلتي إذهب إلى الداخل إلى وقت معين". دخل الإمام الحجرة وأنا أراقبه.
ثم قال الإمام الحسن العسكري ع: يا يعقوب أنظري من في الغرفة؟ دخلت لكن لم أر أحداً ". [5]
-------------------------------------------------- ------------------------------
[1]. كمال الدين ج 2 ص 430 وغياب الشيخ الطوسي ص 139.
[2]. كمال الدين ، المجلد 2 ، ص .431.
[3]. يفحص الإنسان التأثير حتى يجد التأثير الفعال ؛ ولكن بمجرد اكتشاف التأثير ، لن يكون لديه الدافع للتحقيق في التأثير. لعل النبي صلى الله عليه وسلم قال: بعد هذا أنا ابن أحمد بن إسحاق.
[4]. معرفة الغيب شيء ، والمعلومات عن معرفة الغيب شيء آخر.
[5]. كمال الدين ، المجلد 2 ، ص .437.
كيف يمكن أن يصبح حضرة المهدي (ع) الإمام الثاني عشر للشيعة ، الذي كان عمره خمس سنوات بعد وفاة والده الإمام حسن العسكري (ع)؟ هل يمكن لطفل عمره خمس سنوات أن يقود؟ المسلمون؟
أولاً: إذا تأملنا في أخبار أهل البيت (عليه السلام) ، يتضح أن موقع النبوة والإمامة ليس موقفًا ظاهرًا صغيرًا لكل فرد ، ولكن النبوة هي منصب مشرف يحتله الإنسان. هذا الموقف يتواصل مع الله عز وجل ، ويتمتع بمعرفة العوالم غير المرئية ، وتكشف القواعد والأنظمة الإلهية وتوحي بها في قلبه الداخلي المستنير ، ويتقبلها بطريقة تجعله معصوماً من أي خطأ.
كما أن الولاية والإمامة هي مكانة عظيمة يتسامح فيها صاحب هذا المنصب ويسجل الأوامر الإلهية وعلوم النبوة بحيث لا يكون للخطأ والنسيان والتمرد أي سبيل في عالم وجوده المقدس ويرتبط دائمًا به. العوالم غير المرئية والاستفادة من الوحي والنور الإلهية.
بسبب معرفة وممارسة القائد وإمام البشرية ومثال الدين وظهوره وسلطان الله ، فمن الواضح أنه ليس كل شخص لديه القدرة والموهبة لتحقيق هذا المكانة العظيمة ، ولكن يجب أن يكون في أعلى مرتبة. الإنسانية من حيث الروح لتكون جديرة بالتواصل مع العوالم غير المرئية والإدراك يجب أن يكون لديه المعرفة ويسجلها وأن يكون في الاعتدال التام من حيث التكوين الجسدي والقوى العقلية حتى يتمكن من تحطيم حقائق الكون وما لا يمكن رؤيته عالم الكلمات والمعاني بلا ضلال وإيصالها إلى الناس ، لذلك فإن النبي والإمام من حيث الخلق ممتاز ، وبسبب هذه الموهبة الفطرية والامتياز الذي اختارهم الله تعالى ليكونوا مكانة النبوة والإمامة العظيمة. إن غياب هؤلاء البارزين يدخل رسمياً إلى موضع النبوة والإمامة.
كما تحدث عيسى (ع) مع الناس في جوهره وقدم نفسه على أنه نبي ومؤلف الكتاب.
قال الله تعالى في سورة مريم: كلام عبد الله العتاني ، الكتاب ، وتزوير الرسول ، وتزوير المبارك ، هذا نحن ، وأوساني ، بالصلاة والصدقة ، نخجل. [1] "أشارت مريم إلى عيسى فقالت. : قال يسوع: "أنا عبد الله الذي أعطاني الكتاب واختارني نبيًا وباركني أينما كنت وأمرني بالصلاة ودفع الزكاة وأنا على قيد الحياة".
تستخدم هذه الآية وآيات أخرى أن عيسى (عليه السلام) كان نبيًا وصاحب الكتاب منذ طفولته وصغره.
لذلك ، لا يوجد ما يمنع الطفل في سن الخامسة من الاتصال بالعوالم غير المرئية وتكليفه بالواجب الثقيل للخزانة وتسجيل الأحكام ونشرها وأن يكون قويًا وقويًا تمامًا في أداء مهامه. الواجب والوفاء بهذه الثقة العظيمة. [2]
ثانيًا: كان الإمام جواد عليه السلام يبلغ من العمر تسعًا أو سبع سنوات وقت وفاة والده ، وقدّمه الإمام الرضا (ع) خلفًا له [3] ، الذي قال إن خطب الإمام جواد (عليه السلام) و مناظرات وحل المشاكل العلمية والفقهية الكبيرة من قبل ذلك الإمام أثار إعجاب وإعجاب علماء الإسلام شيعة وسنة ، وجعلهم ينحنون أمام عظمة الإمام العلمية ، وقد أثنى عليه كل منهم في بعض. الطريق وعلى سبيل المثال:
يقول نسب ابن الجوزي: (ولكن جواد - عليه السلام -) كان على طريقة أبيه في العلم والتقوى والزهد والمغفرة [4].
يقر ابن حجر الحطامي بشمولية الإمام جواد (عليه السلام) ويكتب: اختاره مأمون عريسًا لأنه رغم صغر سنه كان متفوقًا على جميع العلماء في العلم والمعرفة والحكمة [5].
ثالثاً: الأئمة الطاهرون (ع) تنبأوا أيضاً بمسألة السنة الصغرى لهذا المحترم وأعلنوا عنها حتى لا يعترض عليها الخصوم والمعارضون. على سبيل المثال:
قال ابو
ترجمه انگلیسی:
Answer to the suspicion of birth, a life during the life of Hazrat Mahdi (as)
Imam Mahdi (pbuh) during the life of his father, since they consider the beginning of the absence of the little one from the birth of Hazrat Mahdi (pbuh), it is not bad to take a brief look at the life of his Imam during the life of his noble father. .
It is clear that Hazrat Mahdi (pbuh) lived in Samarra under the tutelage of his father Imam Hassan Askari (pbuh) while under the care and affections of his father during his lifetime.
During this period, Imam Hassan Askari (as) presented his son to some of the most trusted Shiites and introduced him as the twelfth Imam and leader and the promised Mahdi waiting for them.
When Imam Hassan Askari (as) was poisoned and he was going through the last moments of his life - and the spies and spies had left the house of Imam Hassan Askari (as) after being sure of the effect of the poison on his body - Hazrat The Mahdi (pbuh) came to their father to help him drink medicine and to hold the container in his hand that they wanted to drink; The poison was extremely strong and a tremor had occurred in the blessed hands of Imam Hassan Askari (as) who could not drink the medicine; Because the dish eats their teeth. This meeting was the last meeting and the last covenant. Hazrat Imam Hassan Askari (PBUH) said goodbye to the world after that and left their dear child clean in the storm of time and exposed to the events and issues of orphan life; In the shelter of God's eternal protection and protection of the truth that will never be lost.
Here are some narrations that have quoted the childhood of Imam Mahdi (as):
1. The noble lady of Hazrat "Hakimeh", the aunt of Imam Hassan Askari (as), who was present at the birth of Hazrat Mahdi (as) and after that incident, visited Hazrat Mahdi (as) several times.
2. Nasim, the handmaid of Hazrat Askari (as), he says: One night (according to a narration ten nights) after the birth of Hazrat Mahdi (as) - I entered upon him. I sneezed in front of them. He said to me: "May God have mercy on you." I was happy with this statement. Then they said to me: Shall I give you the good news of sneezing? I said: Yes, my Lord. They said: "Sneezing" protects a person from death for up to three days. "[1]
3. A group of companions of Hazrat Askari (as). It is narrated from Abu Ghanim Khadem that he said: Imam Askari (as) was born a child who was named "Muhammad". On the third day, the Imam showed his son to his companions and said: "This is your owner after me and my caliph over you. He is the upright one who beheads him, and when the earth is filled with oppression and oppression, he will appear and fill it with justice. ”[2]
4. About forty men visited His Holiness; When his father, Imam Hassan Askari (as), showed him to them, they said: "This is your Imam after me and my caliph over you."
5. The great Sheikh "Ahmad Ibn Ishaqqami Ash'ari". He says:
"I entered upon Hazrat Abu Muhammad Hassan Ibn Ali (peace be upon him). I wanted to ask them about their successor. His Holiness - without asking me a question - first said: O Ahmad Ibn Ishaq! God Almighty, since the creation of Adam (peace be upon him), has not left the earth empty of the authority that He determines on the people from Himself, and He will not leave it empty until the Day of Judgment. "Through him, he repels calamity from the people of the earth, and through him, he sends down rain, and because of him, he brings out the blessings of the earth."
I asked: O son of the Prophet, who is the Imam and Caliph after you?
They got up quickly and went inside, then came out; While carrying a child whose face was like the moon of the night was fourteen and he was about 3 years old. So they said to me: "O Ahmad Ibn Ishaq, if you were not cherished by God and His arguments, I would not have shown you this child of mine. He is both the name of the Messenger of God and his nickname. He is the One who fills the earth with justice; As if it is full of oppression.
O Ahmad Ibn Ishaq, his example in this ummah is like Khidr and Dhu al-Qarnayn. I swear by God that it will have such an absence that in that absence, no one will be saved from destruction; "Unless the God Almighty proves him in believing in his Imamate and succeeds in praying for hastening his departure."
I said: My Lord, is there any sign that my heart will be at peace with it? At this time the child began to speak in eloquent Arabic and said: "I am the remnant of God on earth and the avenger of his enemies; After this, there is another work from me, O Ahmad Ibn Ishaq. ”[3]
Ahmad Ibn Ishaq says: I came back happy and joyful, when tomorrow came I rushed to Imam Hassan Askari (as) again and said to him: O son of the Messenger of God, my happiness increased because of the blessing you placed on me. But what is the current tradition in which he is from Khidr and Dhu al-Qarnayn?
They said, "The absence is prolonged, O Ahmad."
I said: O son of the Messenger of God, will his absence last?
They said, "Yes, I swear by my Lord; To the extent that most of the believers in Him turn away from believing in Him and no one (on this matter) will remain except the one from whom God Almighty has made a covenant with us in our province and has recorded faith in his heart and has made him a spirit from Has confirmed itself. O Ahmad Ibn Ishaq, this is a matter of God and a secret of His secrets and an unseen from the knowledge of the unseen of God; Take what I have given you and be thankful to the top Rajat Behesht, be with us. "[4]
6. Jacob Ibn Engraved. He says: "I entered upon Hazrat Abu Muhammad Hassan Ibn Ali (peace be upon him). They were sitting on a platform in the house, and to their right was a room covered with curtains.
I asked him: My lord, who will be in charge of this? He said, "Take off the curtain."
I lifted the curtain. I saw a child who was five feet tall and seemed to be about eight or ten years old. He had wide foreheads, white face, and bright eyes. He had a thick hand and a bent knee. Empty on his right cheek and protruding hair in front of his head. The child came and sat on the feet of Imam Hassan Askari (as).
Hazrat Askari (peace be upon him) said: "This is your owner." Then Hazrat Mahdi (pbuh) got up to leave. Imam Hassan Askari (as) said: "My child, go inside until a certain time." The Imam entered the room and I was watching him.
Then Imam Hassan Askari (as) said: “O Yaqub, look who is in the room? I entered but did not see anyone. "[5]
-------------------------------------------------- ------------------------------
[1]. Kamaluddin, vol. 2, p. 430 and the absence of Sheikh Tusi, p. 139.
[2]. Kamaluddin, vol. 2, p. 431.
[3]. Man examines the effect until he finds the effective one; But once it finds the effect, it will no longer have the motivation to investigate the effect. It may be that the Prophet (peace and blessings of Allaah be upon him) said, "After this, I am the son of Ahmad ibn Ishaq."
[4]. Unseen knowledge is one thing, and information about the unseen knowledge is another.
[5]. Kamaluddin, vol. 2, p. 437.
How is it possible for Hazrat Mahdi (pbuh) to become the twelfth Imam of the Shiites, who was five years old after the death of his father Imam Hassan Askari (as)? Is it possible for a five-year-old child to lead the Muslims?
First: If we reflect on the news of the Ahl al-Bayt (PBUH), it becomes clear that the position of prophethood and Imamate is not a small apparent position that everyone has the authority, but prophecy is an honorable position that a person holding that position communicates with the Almighty. He enjoys the knowledge of the unseen worlds, the divine rules and regulations are revealed and inspired on his inner and enlightened heart, and he receives them in such a way that he is infallible from any error.
Also, guardianship and Imamate is a great position that the holder of that position tolerates and records the divine commands and sciences of prophecy in such a way that error, forgetfulness and rebellion have no way in the realm of his holy existence and are always related to the unseen worlds and benefit from divine revelations and illuminations. Becomes.
Due to the knowledge and practice of the leader and Imam of humanity and the example and manifestation of religion and the authority of God, it is clear that not everyone has the ability and talent to achieve this great position, but must be in the highest rank of humanity in terms of spirit to be worthy of communication with unseen worlds and perception He must have knowledge and record them and be in perfect moderation in terms of physical composition and mental powers so that he can degrade the truths of the universe and the unseen to the world of words and meanings without error and communicate it to the people, so the Prophet and the Imam in terms of Creation is excellent and it is due to this innate talent and privilege that God Almighty chooses them as the great position of prophethood and Imamate. The absence of those eminent persons is officially introduced to the position of prophethood and Imamate.
As Jesus (pbuh) spoke to the people in Gohora and introduced himself as a prophet and the author of the book.
The Almighty God says in Surah Maryam: The words of Abdullah Atani, the Book, and the forgery of the Prophet, and the forgery of the Blessed One, this is us, and Osani, with prayer and almsgiving, we are ashamed. [1] "Maryam pointed to Jesus and said: Jesus said, "I am the servant of God, who gave me the book and chose me as a prophet, and blessed me wherever I was, and commanded me to pray and pay zakat while I was alive."
This verse and other verses are used that Jesus (pbuh) was a prophet and the owner of the book from his childhood and the younger days.
Therefore, there is no obstacle for a child at the age of five to be in contact with the unseen worlds and to be assigned to the heavy duty of the treasury and to record and propagate the rulings and to be completely strong and powerful in performing his duty and fulfilling this great trust. [2]
Secondly: Imam Javad (as) was either nine years old or seven years old at the time of his father's death and Imam Reza (as) introduced him as his successor [3], which is the words and debates of Imam Javad (as). And the solution of great scientific and jurisprudential problems by that Imam has aroused the admiration and admiration of Islamic scholars, both Shiites and Sunnis, and has made them bow before the scientific greatness of the Imam, and each of them has praised him in some way, and for example:
Ibn Jawzi's lineage says: (But Jawad - PBUH -) was in his father's method in knowledge, piety, asceticism and forgiveness [4].
Ibn Hajar al-Hitami acknowledges the universality of Imam Javad (as) and writes: Ma'mun chose him as a groom because, despite his young age, he was superior to all scientists in terms of knowledge, knowledge and wisdom [5].
Thirdly: The pure Imams (as) have also predicted and announced the issue of the minor Sunnah of that esteemed person so that it will not be objected to by the opponents and opponents. For example:
ترجمه فرانسوی:
Réponse au soupçon de naissance, une vie durant la vie de Hazrat Mahdi (as)
Imam Mahdi (psl) durant la vie de son père, puisqu'ils considèrent le début de l'absence du petit dès la naissance de Hazrat Mahdi (psl), il n'est pas mal de jeter un bref coup d'œil à la vie de son Imam durant la vie de son noble père. .
Il est clair que Hazrat Mahdi (psl) a vécu à Samarra sous la tutelle de son père Imam Hassan Askari (psl) tout en étant sous les soins et les affections de son père de son vivant.
Au cours de cette période, l'imam Hassan Askari (as) a présenté son fils à certains des chiites les plus dignes de confiance et l'a présenté comme le douzième imam et chef et le Mahdi promis qui les attendait.
Lorsque l'imam Hassan Askari (as) a été empoisonné et qu'il traversait les derniers moments de sa vie - et que les espions et les espions avaient quitté la maison de l'imam Hassan Askari (as) après s'être assuré de l'effet du poison sur son corps - Hazrat Le Mahdi (psl) est venu vers leur père pour l'aider à boire des médicaments et à tenir dans sa main le récipient qu'ils voulaient boire ; Le poison était extrêmement fort et un tremblement s'était produit dans les mains bénies de l'Imam Hassan Askari (as) qui ne pouvait pas boire le médicament ; Parce que le plat mange leurs dents. Cette réunion était la dernière réunion et la dernière alliance. Hazrat Imam Hassan Askari (PSL) a dit au revoir au monde après cela et a laissé leur cher enfant propre dans la tempête du temps et exposé aux événements et aux problèmes de la vie des orphelins ; A l'abri de la protection éternelle de Dieu et de la protection de la vérité qui ne sera jamais perdue.
Voici quelques récits qui ont cité l'enfance de l'Imam Mahdi (as):
1. La noble dame de Hazrat "Hakimeh", la tante de l'Imam Hassan Askari (as), qui était présente à la naissance de Hazrat Mahdi (as) et après cet incident, a rendu visite à Hazrat Mahdi (as) plusieurs fois.
2. Nasim, la servante de Hazrat Askari (psl), il dit : Une nuit (selon une narration dix nuits) après la naissance de Hazrat Mahdi (psl) - je suis entré sur lui. J'ai éternué devant eux. Il m'a dit : " Que Dieu vous fasse miséricorde. " J'étais content de cette déclaration. Puis ils m'ont dit : Dois-je vous annoncer la bonne nouvelle des éternuements ? J'ai dit : Oui, mon Seigneur. Ils ont dit: "Éternuer" protège une personne de la mort jusqu'à trois jours. "[1]
3. Un groupe de compagnons de Hazrat Askari (as). Il est rapporté d'Abu Ghanem Khadem qu'il a dit : Imam Askari (as) est né un enfant qui a été nommé « Muhammad ». Le troisième jour, l'Imam montra son fils à ses compagnons et dit : "Ceci est ton propriétaire après moi et mon calife sur toi. Il est le juste qui le décapite, et quand la terre sera remplie d'oppression et d'oppression, il apparaîtra et la remplira de justice. »[2]
4. Une quarantaine d'hommes ont rendu visite à Sa Sainteté ; Lorsque son père, l'imam Hassan Askari (psl) le leur montra, ils dirent : « C'est votre imam après moi et mon calife sur vous.
5. Le grand Cheikh "Ahmad Ibn Ishaqqami Ash'ari". Il dit:
"Je suis entré chez Hazrat Abu Muhammad Hassan Ibn Ali (la paix soit sur lui). Je voulais leur poser des questions sur leur successeur. Sa Sainteté - sans me poser de question - a d'abord dit : O Ahmad Ibn Ishaq ! Dieu Tout-Puissant, depuis la création d'Adam (que la paix soit sur lui), n'a pas laissé la terre vide de l'autorité qu'il détermine de lui-même sur le peuple, et il ne la laissera pas vide jusqu'au jour du jugement. "Par lui, il repousse le mal des peuples de la terre, et par lui il fait pleuvoir, et à cause de lui il fait jaillir les bénédictions de la terre."
J'ai demandé : fils du Prophète, qui est l'Imam et le Calife après toi ?
Ils se levèrent rapidement et entrèrent, puis sortirent ; Tout en portant un enfant dont le visage était comme la lune de la nuit avait quatorze ans et il avait environ 3 ans. Alors ils m'ont dit : « O Ahmad Ibn Ishaq, si tu n'étais pas chéri par Dieu et ses arguments, je ne t'aurais pas montré mon enfant. Il est à la fois le nom du Messager de Dieu et son surnom. Il est Celui qui remplit la terre de justice ; Comme si c'était plein d'oppression.
O Ahmad Ibn Ishaq, son exemple dans cette ummah est comme Khidr et Dhu al-Qarnayn. Je jure par Dieu qu'il y aura une telle absence que dans cette absence, personne ne sera sauvé de la destruction ; "A moins que le Dieu Tout-Puissant ne lui prouve qu'il croit en son Imamat et réussisse à prier pour hâter son départ."
J'ai dit : Mon Seigneur, y a-t-il un signe que mon cœur sera en paix avec cela ? À ce moment-là, l'enfant se mit à parler un arabe éloquent et dit : « Je suis le reste de Dieu sur terre et le vengeur de ses ennemis ; Après cela, il y a un autre travail de moi, O Ahmad Ibn Ishaq. »[3]
Ahmad Ibn Ishaq dit : Je suis revenu heureux et joyeux, quand demain est venu je me suis précipité vers l'Imam Hassan Askari (as) à nouveau et lui ai dit : fils du Messager de Dieu, mon bonheur a augmenté à cause de la bénédiction que tu as placée sur moi. Mais quelle est la tradition actuelle dans laquelle il est de Khidr et Dhu al-Qarnayn ?
Ils dirent : « L'absence se prolonge, ô Ahmad.
J'ai dit : fils du Messager de Dieu, son absence durera-t-elle ?
Ils dirent : « Oui, je jure par mon Seigneur ; Dans la mesure où la plupart des croyants en Lui se détournent de Lui et personne (à ce sujet) ne restera sauf celui dont Dieu Tout-Puissant a fait alliance avec nous dans notre province et a enregistré la foi dans son cœur et a fait de lui un esprit de S'est confirmé. O Ahmad Ibn Ishaq, c'est l'une des affaires de Dieu et le secret de Ses secrets et l'invisible de la connaissance de l'invisible de Dieu ; Prends ce que je t'ai donné et sois reconnaissant au sommet
Rajat Behesht, sois avec nous. "[4]
6. Jacob Ibn gravé. Il dit : « Je suis entré chez Hazrat Abu Muhammad Hassan Ibn Ali (la paix soit sur lui). Ils étaient assis sur une estrade dans la maison, et à leur droite se trouvait une pièce couverte de rideaux.
Je lui ai demandé : Monseigneur, qui s'en chargera ? Il a dit : « Enlevez le rideau.
J'ai levé le rideau. J'ai vu un enfant qui mesurait cinq pieds et semblait avoir environ huit ou dix ans. Il avait un front large, un visage blanc et des yeux brillants. Il avait une main épaisse et un genou plié. Vide sur sa joue droite et cheveux saillants devant sa tête. L'enfant vint s'asseoir aux pieds de l'imam Hassan Askari (as).
Hazrat Askari (que la paix soit sur lui) a dit : "Ceci est votre propriétaire." Puis Hazrat Mahdi (psl) s'est levé pour partir. L'imam Hassan Askari (as) a dit : « Mon enfant, va à l'intérieur jusqu'à un certain temps. L'Imam entra dans la pièce et je le regardais.
Alors l'Imam Hassan Askari (as) dit : « O Yaqub, regarde qui est dans la pièce ? Je suis entré mais je n'ai vu personne. "[5]
-------------------------------------------------- ------------------------------
[1]. Kamaluddin, tome 2, p. 430 et l'absence de Cheikh Tusi, p. 139.
[2]. Kamaluddin, tome 2, page 431.
[3]. L'homme examine l'effet jusqu'à ce qu'il trouve l'efficace ; Mais une fois qu'il aura trouvé l'effet, il n'aura plus la motivation d'étudier l'effet. Il se peut que le Prophète (paix et bénédictions d'Allah sur lui) ait dit : « Après cela, je suis le fils d'Ahmad ibn Ishaq.
[4]. La connaissance de l'invisible est une chose, et l'information sur la connaissance de l'invisible en est une autre.
[5]. Kamaluddin, tome 2, page 437.
Comment est-il possible pour Hazrat Mahdi (psl) de devenir le douzième imam des chiites, qui avait cinq ans après la mort de son père l'imam Hassan Askari (as) ? les musulmans ?
Premièrement : si nous réfléchissons aux nouvelles des Ahl al-Bayt (PSL), il devient clair que la position de prophète et d'imamat n'est pas une petite position apparente que tout le monde a l'autorité, mais la prophétie est une position honorable qu'une personne détenant cette position communique avec le Tout-Puissant.Il jouit de la connaissance des mondes invisibles, les règles et règlements divins sont révélés et inspirés dans son cœur intérieur et éclairé, et il les reçoit de telle manière qu'il est infaillible de toute erreur.
En outre, la tutelle et l'Imamat sont une grande position que le titulaire de cette position tolère et enregistre les commandements divins et les sciences de la prophétie de telle manière que l'erreur, l'oubli et la rébellion n'ont aucun moyen dans le domaine de sa sainte existence et sont toujours liés à les mondes invisibles et bénéficient des révélations et des illuminations divines.
En raison de la connaissance et de la pratique du chef et de l'imam de l'humanité et de l'exemple et de la manifestation de la religion et de l'autorité de Dieu, il est clair que tout le monde n'a pas la capacité et le talent pour atteindre cette grande position, mais doit être au plus haut rang. de l'humanité en termes d'esprit pour être digne de communication avec les mondes et la perception invisibles. le monde des mots et des significations sans erreur et le communiquer aux gens, donc le Prophète et l'Imam en termes de Création sont excellents et c'est grâce à ce talent inné et à ce privilège que Dieu Tout-Puissant les choisit comme la grande position de prophète et d'Imamat L'absence de ces personnes éminentes est officiellement introduite à la position de prophète et d'Imamat.
Comme Jésus (psl) a parlé aux gens de Gohora et s'est présenté comme un prophète et l'auteur du livre.
Le Dieu Tout-Puissant dit dans la sourate Maryam : Les paroles d'Abdullah Atani, le Livre, et la contrefaçon du Prophète, et la contrefaçon du Béni du Ciel, c'est nous, et Osani, avec la prière et l'aumône, nous avons honte. [1] "Maryam montra Jésus et dit : Jésus a dit : « Je suis le serviteur de Dieu, qui m'a donné le livre et m'a choisi comme prophète, et m'a béni partout où j'étais, et m'a ordonné de prier et de payer la zakat de mon vivant.
Ce verset et d'autres versets sont utilisés pour dire que Jésus (psl) était un prophète et le propriétaire du livre depuis son enfance et sa jeunesse.
Par conséquent, il n'y a aucun obstacle pour un enfant à l'âge de cinq ans d'être en contact avec les mondes invisibles et d'être affecté à la lourde tâche du trésor et d'enregistrer et de propager les décisions et d'être complètement fort et puissant dans l'exercice de ses devoir et accomplir cette grande confiance [2].
Deuxièmement : l'Imam Javad (as) avait neuf ou sept ans au moment de la mort de son père et l'Imam Reza (as) l'a présenté comme son successeur [3], qui a déclaré que les discours et les débats Et la solution de grands problèmes scientifiques et jurisprudentiels par cet Imam a suscité l'admiration et l'admiration des savants islamiques, chiites et sunnites, et les a fait s'incliner devant la grandeur scientifique de l'Imam, et chacun d'eux l'a loué dans certains manière, et par exemple :
La lignée d'Ibn Jawzi dit : (Mais Jawad - PBUH -) était dans la méthode de son père dans la connaissance, la piété, l'ascétisme et le pardon [4].
Ibn Hajar al-Hitami reconnaît l'universalité de l'Imam Javad (psl) et écrit : Ma'mun l'a choisi comme palefrenier car, malgré son jeune âge, il était supérieur à tous les scientifiques en termes de savoir, de savoir et de sagesse [5].
Troisièmement : Les purs Imams (psl) ont également prédit et annoncé la question de la Sunna mineure de cette personne estimée afin qu'elle ne soit pas contestée par les opposants et les opposants. Par exemple:
ا Ja'far (la paix soit sur lui) a dit : « Le propriétaire de cette affaire est le plus jeune d'entre nous, et nous sommes les meilleurs en personne. » [6] Hazrat Imam Mohammad Baqir (as) a dit :
Quatrièmement: Bien que la création spéciale des prophètes et des imams soit telle qu'elle ne puisse être comparée aux gens ordinaires. Leurs perceptions sont également meilleures que celles des hommes de quarante ans. Abu Ali Sina, un philosophe, est considéré comme l'un d'entre eux. Il a été cité comme disant : Maître Adib a récité, je les ai tous mémorisés. De plus, mon professeur m'a assigné les livres suivants : « Al-Safat », « Gharib Al-Musnaf », « Adab Al-Katib », « Islah Al-Manteq », « Al-Ain », « Poésie et épopée » , "Roman Court", "Tasrif Mazeni" et "Sibouyeh syntax" Je les ai donc tous mémorisés en un an et demi, et sans les atermoiements de Maître, je les aurais mémorisés en moins de cette période. Après cela, j'ai commencé à apprendre la jurisprudence, et quand j'ai atteint l'âge de douze ans, j'ai donné des fatwas selon la religion d'Abi Hanifa. 24. Je l'ai connu comme un expert de toutes les sciences [7].
On a dit de Fazel Hindi : « Avant d'atteindre l'âge de treize ans, il avait achevé toutes les sciences sensibles et mobiles, et avant l'âge de douze ans, il composait des livres. [8]
Par conséquent, si les enfants de génie ont un cerveau et des pouvoirs tels qu'ils peuvent mémoriser des milliers de sujets différents et résoudre les problèmes et les confusions de la science à un jeune âge, et que leur étonnant pouvoir de raison suscite l'émerveillement, alors quelle est l'exception que Dieu Tout-Puissant, le repos de Dieu ? Et l'autorité du droit et de la cause du reste de l'humanité devrait être nommé à la province à l'âge de cinq ans et lui laisser la tolérance et l'enregistrement des décisions. [9]
Le résultat est que rationnellement et accessoirement, il n'y a aucune exception pour Hazrat Sahib al-Amr - que Dieu hâte son sort - pour prendre la tête des musulmans à l'âge de cinq ans par la volonté et l'ordre divin.
-------------------------------------------------- ------------------------------
[1] مریم / 29.
[2] - Ebrahim Amini, Justice du monde, Publications Shafaq, quatorzième édition, p. 1373, p. 121.
[3] - Preuve de volonté, page 161.
[4] - Sibt Ibn Jozi, Tazkereh al-Khawas, Bibliothèque Al-Haydariyyah, 1383 AH, page 359.
[5] - Ibn Hajar Hitami, Sawa'iq al-Muharraqa, 2e étage, Le Caire, École du Caire, 1385 AH, page 205.
[6] - Majlisi, Bihar Al-Anwar, Islamieh, tome 51, p. 38.
[7] - Justice du Monde, Ibid., P. 123.
[8] - الاحباب, تهران, 1329, 228.
[9] - Justice du Monde, Ibid., P. 123.
ترجمه ایتالیایی:
Risposta al sospetto di nascita, una vita durante la vita di Hazrat Mahdi (as)
Imam Mahdi (pbsl) durante la vita di suo padre, poiché considerano l'inizio dell'assenza del piccolo dalla nascita di Hazrat Mahdi (pbsl), non è male dare un breve sguardo alla vita del suo Imam durante la vita del suo nobile padre...
È chiaro che Hazrat Mahdi (pbsl) visse a Samarra sotto la tutela di suo padre, l'Imam Hassan Askari (pbsl), mentre era sotto la cura e l'affetto di suo padre durante la sua vita.
Durante questo periodo, l'Imam Hassan Askari (as) presentò suo figlio ad alcuni degli sciiti più fidati e lo presentò come il dodicesimo Imam e leader e il promesso Mahdi che li aspettava.
Quando l'Imam Hassan Askari (psl) fu avvelenato e stava attraversando gli ultimi istanti della sua vita - e le spie e le spie avevano lasciato la casa dell'Imam Hassan Askari (as) dopo essere stati sicuri dell'effetto del veleno sul suo corpo - Hazrat Il Mahdi (pbsl) venne dal padre per aiutarlo a bere la medicina e per tenere in mano il contenitore che volevano bere; Il veleno era estremamente forte e si era verificato un tremito nelle mani benedette dell'Imam Hassan Askari (psl) che non poteva bere la medicina; Perché il piatto mangia i loro denti. Questo incontro fu l'ultimo incontro e l'ultimo patto. Hazrat Imam Hassan Askari (PBUH) ha detto addio al mondo dopo di ciò e ha lasciato il loro caro figlio pulito nella tempesta del tempo ed esposto agli eventi e ai problemi della vita orfana; Al riparo dell'eterna protezione di Dio e della protezione della verità che non andrà mai perduta.
Ecco alcune narrazioni che hanno citato l'infanzia dell'Imam Mahdi (as):
1. La nobile signora di Hazrat "Hakimeh", la zia dell'Imam Hassan Askari (as), che era presente alla nascita di Hazrat Mahdi (as) e dopo quell'incidente, visitò Hazrat Mahdi (as) diverse volte.
2. Nasim, l'ancella di Hazrat Askari (as), dice: Una notte (secondo una narrazione dieci notti) dopo la nascita di Hazrat Mahdi (as) - entrai in lui. Ho starnutito davanti a loro. Mi ha detto: “Che Dio abbia pietà di te.” Ero felice di questa affermazione. Poi mi hanno detto: devo darti la buona notizia dello starnuto? Ho detto: Sì, mio Signore. Hanno detto: "Starnuti" protegge una persona dalla morte fino a tre giorni."[1]
3. Un gruppo di compagni di Hazrat Askari (as). È narrato da Abu Ghanem Khadem che disse: Imam Askari (as) nacque un bambino che fu chiamato "Muhammad". Il terzo giorno, l'Imam mostrò suo figlio ai suoi compagni e disse: "Questo è il tuo proprietario dopo di me e il mio califfo su di te. È il giusto che lo decapita, e quando la terra sarà piena di oppressione e oppressione, apparirà e la riempirà di giustizia».[2]
4. Circa quaranta uomini hanno visitato Sua Santità; Quando suo padre, l'Imam Hassan Askari (as), lo mostrò loro, dissero: "Questo è il tuo Imam dopo di me e il mio califfo su di te".
5. Il grande sceicco "Ahmad Ibn Ishaqqami Ash'ari". Lui dice:
"Sono entrato in Hazrat Abu Muhammad Hassan Ibn Ali (la pace sia con lui). Volevo chiedere loro del loro successore. Sua Santità - senza farmi una domanda - ha detto prima: O Ahmad Ibn Ishaq! Dio Onnipotente, dalla creazione di Adamo (la pace sia su di lui), non ha lasciato la terra vuota dell'autorità che Egli determina sul popolo da Lui stesso, e non la lascerà vuota fino al Giorno del Giudizio. “Per mezzo di lui allontana il male dalle genti della terra, e per mezzo di lui fa scendere la pioggia, e per mezzo suo fa emergere le benedizioni della terra”.
Ho chiesto: O figlio del Profeta, chi è l'Imam e il Califfo dopo di te?
Si alzarono in fretta ed entrarono, poi uscirono; Mentre trasportava un bambino il cui viso era come la luna della notte aveva quattordici anni e lui aveva circa 3 anni. Così mi dissero: "O Ahmad Ibn Ishaq, se non fossi amato da Dio e dai suoi argomenti, non ti avrei mostrato questo mio figlio. È sia il nome del Messaggero di Dio che il suo soprannome. È Lui che riempie di giustizia la terra; Come se fosse pieno di oppressione.
O Ahmad Ibn Ishaq, il suo esempio in questa ummah è come Khidr e Dhu al-Qarnayn. Giuro su Dio che avrà una tale assenza che in quell'assenza nessuno sarà salvato dalla distruzione; "A meno che Dio Onnipotente non gli dimostri di credere nel suo Imamato e non riesca a pregare per affrettare la sua partenza".
Ho detto: Mio Signore, c'è qualche segno che il mio cuore sarà in pace con esso? In quel momento il bambino cominciò a parlare in arabo eloquente e disse: "Io sono il residuo di Dio sulla terra e il vendicatore dei suoi nemici; Dopo questo, c'è un'altra mia opera, O Ahmad Ibn Ishaq. ”[3]
Ahmad Ibn Ishaq dice: Sono tornato felice e gioioso, quando è arrivato domani mi sono precipitato di nuovo dall'Imam Hassan Askari (as) e gli ho detto: O figlio del Messaggero di Dio, la mia felicità è aumentata a causa della benedizione che mi hai posto. Ma qual è la tradizione attuale in cui è di Khidr e Dhu al-Qarnayn?
Dissero: "L'assenza è prolungata, o Ahmad".
Dissi: O figlio del Messaggero di Dio, durerà la sua assenza?
Dissero: "Sì, lo giuro sul mio Signore; Nella misura in cui la maggior parte dei credenti in Lui si allontana dal credere in Lui e nessuno (su questa materia) rimarrà tranne colui dal quale Dio Onnipotente ha stretto un'alleanza con noi nella nostra provincia e ha registrato la fede nel suo cuore e ha fatto di lui uno spirito da si è confermato. O Ahmad Ibn Ishaq, questo è uno degli affari di Dio e il segreto dei Suoi segreti e l'invisibile dalla conoscenza dell'invisibile di Dio; Prendi quello che ti ho dato e sii grato al top
Rajat Behesht, sii con noi."[4]
6. Jacob Ibn inciso. Dice: "Sono entrato in Hazrat Abu Muhammad Hassan Ibn Ali (la pace sia con lui). Erano seduti su una piattaforma della casa e alla loro destra c'era una stanza coperta di tende.
Gli ho chiesto: mio signore, chi sarà incaricato di questo? Disse: "Togli la tenda".
Ho alzato il sipario. Ho visto un bambino che era alto cinque piedi e sembrava avere circa otto o dieci anni. Aveva la fronte ampia, il viso bianco e gli occhi luminosi. Aveva una mano grossa e un ginocchio piegato. Vuoto sulla guancia destra e capelli sporgenti davanti alla testa. Il bambino venne e si sedette ai piedi dell'Imam Hassan Askari (as).
Hazrat Askari (la pace sia su di lui) disse: "Questo è il tuo proprietario". Poi Hazrat Mahdi (pbsl) si alzò per andarsene. L'Imam Hassan Askari (as) ha detto: "Figlio mio, entra fino a una certa ora". L'Imam è entrato nella stanza e io lo stavo guardando.
Allora l'Imam Hassan Askari (as) disse: “O Yaqub, guarda chi c'è nella stanza? Sono entrato ma non ho visto nessuno."[5]
--------------------------------------------------- ----------------
[1]. Kamaluddin, volume 2, pagina 430 e l'assenza dello sceicco Tusi, pagina 139.
[2]. Kamaluddin, vol.2, p.431.
[3]. L'uomo esamina l'effetto finché non trova quello effettivo; Ma una volta trovato l'effetto, non avrà più la motivazione per indagare sull'effetto. Può essere che il Profeta (pace e benedizioni di Allah su di lui) abbia detto: "Dopo questo, io sono il figlio di Ahmad ibn Ishaq".
[4]. La conoscenza dell'invisibile è una cosa, e l'informazione sulla conoscenza dell'invisibile è un'altra.
[5]. Kamaluddin, volume 2, pagina 437.
Com'è possibile che Hazrat Mahdi (psl) diventi il dodicesimo Imam degli sciiti, che aveva cinque anni dopo la morte del padre Imam Hassan Askari (psl)? È possibile che un bambino di cinque anni guidi i musulmani?
Primo: se riflettiamo sulla notizia dell'Ahl al-Bayt (PBUH), diventa chiaro che la posizione di profeta e Imamato non è una posizione apparente che tutti hanno l'autorità, ma la profezia è una posizione onorevole che una persona detiene quella posizione comunica con l'Onnipotente, gode della conoscenza dei mondi invisibili, le regole ei regolamenti divini sono rivelati e ispirati nel suo cuore interiore e illuminato, e li riceve in modo tale da essere infallibile da qualsiasi errore.
Inoltre, tutela e Imamato è una grande posizione che il detentore di quella posizione tollera e registra i comandi divini e le scienze della profezia in modo tale che l'errore, l'oblio e la ribellione non abbiano modo nel regno della sua santa esistenza e siano sempre legati a i mondi invisibili e beneficiare delle rivelazioni e delle illuminazioni divine.
A causa della conoscenza e della pratica del leader e dell'Imam dell'umanità e dell'esempio e della manifestazione della religione e dell'autorità di Dio, è chiaro che non tutti hanno la capacità e il talento per raggiungere questa grande posizione, ma devono essere al più alto grado dell'umanità in termini di spirito per essere degno di comunicazione con mondi invisibili e percezione Deve avere conoscenza e registrarli ed essere in perfetta moderazione in termini di composizione fisica e poteri mentali in modo da poter degradare le verità dell'universo e l'invisibile a il mondo delle parole e dei significati senza errori e comunicarlo alla gente, quindi il Profeta e l'Imam in termini di Creazione è eccellente ed è grazie a questo talento e privilegio innato che Dio Onnipotente li sceglie come la grande posizione di profeti e Imamati L'assenza di quelle persone eminenti viene ufficialmente introdotta nella posizione di profetismo e di Imamato.
Come Gesù (pbsl) parlò alla gente di Gohora e si presentò come un profeta e l'autore del libro.
Dio Onnipotente dice nella Sura Maryam: Le parole di Abdullah Atani, il Libro, e la contraffazione del Profeta, e la contraffazione del Beato, questi siamo noi, e Osani, con la preghiera e l'elemosina, ci vergogniamo. [1] "Maryam indicò Gesù e disse : Gesù disse: "Io sono il servo di Dio, che mi ha dato il libro e mi ha scelto come profeta, e mi ha benedetto dovunque fossi e mi ha comandato di pregare e pagare la zakat mentre ero in vita".
Questo versetto e altri versi sono usati che Gesù (pbsl) era un profeta e il proprietario del libro dalla sua infanzia e dai giorni più giovani.
Pertanto, non c'è alcun ostacolo per un bambino all'età di cinque anni di essere in contatto con i mondi invisibili e di essere assegnato al pesante compito del tesoro e di registrare e propagare le decisioni e di essere completamente forte e potente nell'esecuzione del suo dovere e adempiendo a questa grande fiducia.[2]
In secondo luogo: l'Imam Javad (as) aveva nove o sette anni al momento della morte di suo padre e l'Imam Reza (as) lo presentò come suo successore [3], il quale disse che i discorsi e i discorsi dell'Imam Javad (as) dibattiti E la soluzione di grandi problemi scientifici e giurisprudenziali da parte di quell'Imam ha suscitato l'ammirazione e l'ammirazione degli studiosi islamici, sia sciiti che sunniti, e li ha fatti inchinare davanti alla grandezza scientifica dell'Imam, e ciascuno di loro lo ha elogiato in qualche modo, e ad esempio:
Il lignaggio di Ibn Jawzi dice: (Ma Jawad - PBUH -) era nel metodo di suo padre nella conoscenza, nella pietà, nell'ascesi e nel perdono [4].
Ibn Hajar al-Hitami riconosce l'universalità dell'Imam Javad (as) e scrive: Ma'mun lo scelse come sposo perché, nonostante la giovane età, era superiore a tutti gli scienziati in termini di conoscenza, conoscenza e saggezza [5].
Terzo: Gli Imam puri (psl) hanno anche predetto e annunciato l'emissione della Sunnah minore di quella stimata persona in modo che non venga contestata dagli oppositori e dagli oppositori. Per esempio:
Ja'far (la pace sia su di lui) disse: "Il proprietario di questa faccenda è il più giovane di noi, e noi siamo i migliori in persona." [6] Hazrat Imam Mohammad Baqir (as) disse:
Quarto: Sebbene la creazione speciale dei profeti e degli imam sia tale da non poter essere paragonata alla gente comune. Anche le loro percezioni sono migliori di quelle degli uomini di quarant'anni. Abu Ali Sina, un filosofo, è considerato uno di questi È stato citato come dicendo: Il maestro Adib ha recitato, li ho memorizzati tutti. Inoltre, il mio insegnante mi ha assegnato ai seguenti libri: "Al-Safat", "Gharib Al-Musnaf", "Adab Al-Katib", "Islah Al-Manteq", "Al-Ain", "Poetry and Epic" , "Roman Court", "Tasrif Mazeni" e "Sibouyeh syntax" Quindi li ho memorizzati tutti in un anno e mezzo, e se non fosse per la procrastinazione del Maestro, li avrei memorizzati in meno di questo periodo. Dopodiché, ho iniziato a studiare giurisprudenza, e quando ho raggiunto l'età di dodici anni, ho dato fatwa secondo la religione di Abi Hanifa. Successivamente, ho iniziato a comporre medicina e "legge" all'età di sedici anni, e all'età di 24. Lo conoscevo come esperto in tutte le scienze [7].
È stato detto di Fazel Hindi: "Prima di raggiungere i tredici anni, aveva completato tutte le scienze sensibili e mobili, e prima dei dodici anni compose libri. [8]
Pertanto, se i bambini geniali hanno cervelli e poteri tali da poter memorizzare migliaia di argomenti diversi e risolvere i problemi e le confusioni della scienza in giovane età, e il loro sorprendente potere della ragione provoca meraviglia, allora qual è l'eccezione che Dio Onnipotente, il resto di Dio? E l'autorità del diritto e la causa del resto dell'umanità dovrebbero essere nominate alla provincia all'età di cinque anni e lasciare a lui la tolleranza e la registrazione delle decisioni.[9]
Il risultato è che razionalmente e incidentalmente, non c'è eccezione per Hazrat Sahib al-Amr - possa Dio affrettare il suo destino - a prendere la guida dei musulmani all'età di cinque anni per volontà e comando divino.
--------------------------------------------------- ----------------
[1] مریم / 29.
[2] - Ebrahim Amini, Justice of the World, Shafaq Publications, Quattordicesima edizione, pagina 1373, pagina 121.
[3] - Prova di volontà, p.161.
[4] - Sibt Ibn Jozi, Tazkereh al-Khawas, Biblioteca Al-Haydariyyah, 1383 AH, p.359.
[5] - Ibn Hajar Hitami, Sawa'iq al-Muharraqa, 2° piano, Cairo, Scuola del Cairo, 1385 AH, p.205.
[6] - Majlisi, Bihar Al-Anwar, Islamieh, vol.51, p.38.
[7] - Giustizia del mondo, Ibid., P. 123.
[8] - هدیه الاحباب, ط تهران, 1329, ص 228.
[9] - Giustizia del mondo, Ibid., P. 123.
ترجمه آلمانی:
Antwort auf den Verdacht der Geburt, ein Leben zu Lebzeiten von Hazrat Mahdi (as)
Imam Mahdi (pbuh) während des Lebens seines Vaters, da sie den Beginn der Abwesenheit des Kleinen seit der Geburt von Hazrat Mahdi (pbuh) betrachten, ist es nicht schlecht, einen kurzen Blick auf das Leben seines Imams zu werfen das Leben seines edlen Vaters. .
Es ist klar, dass Hazrat Mahdi (pbuh) in Samarra unter der Vormundschaft seines Vaters Imam Hassan Askari (pbuh) lebte, während er zu Lebzeiten unter der Obhut und Zuneigung seines Vaters lebte.
Während dieser Zeit stellte Imam Hassan Askari (as) seinen Sohn einigen der vertrauenswürdigsten Schiiten vor und stellte ihn als den zwölften Imam und Führer und den versprochenen Mahdi vor, der auf sie wartete.
Als Imam Hassan Askari (as) vergiftet wurde und er die letzten Momente seines Lebens durchlebte - und die Spione und Spione das Haus von Imam Hassan Askari (as) verlassen hatten, nachdem sie sich der Wirkung des Giftes auf seinen Körper sicher waren - Hazrat Der Mahdi (pbuh) kam zu ihrem Vater, um ihm beim Trinken von Medizin zu helfen und den Behälter in der Hand zu halten, den sie trinken wollten; Das Gift war extrem stark und ein Zittern war in den gesegneten Händen von Imam Hassan Askari (as) aufgetreten, der die Medizin nicht trinken konnte; Denn das Gericht frisst ihre Zähne. Dieses Treffen war das letzte Treffen und der letzte Bund. Hazrat Imam Hassan Askari (PBUH) verabschiedete sich danach von der Welt und ließ ihr geliebtes Kind im Sturm der Zeit sauber und den Ereignissen und Problemen des Waisenlebens ausgesetzt; Im Schutz des ewigen Schutzes Gottes und des Schutzes der Wahrheit, die niemals verloren gehen wird.
Hier sind einige Überlieferungen, die die Kindheit von Imam Mahdi (as) zitiert haben:
1. Die edle Dame von Hazrat "Hakimeh", die Tante von Imam Hassan Askari (as), die bei der Geburt von Hazrat Mahdi (as) anwesend war und nach diesem Vorfall Hazrat Mahdi (as) mehrmals besuchte.
2. Nasim, die Magd von Hazrat Askari (as), sagt: Eines Nachts (laut einer Überlieferung zehn Nächte) nach der Geburt von Hazrat Mahdi (as) - Ich trat in ihn ein. Ich nieste vor ihnen. Er sagte zu mir: „Möge Gott dir gnädig sein.“ Mit dieser Aussage war ich glücklich. Da sagten sie zu mir: Soll ich dir das Niesen mitteilen? Ich sagte: Ja, mein Herr. Sie sagten: "Niesen" schützt eine Person bis zu drei Tage vor dem Tod. "[1]
3. Eine Gruppe von Gefährten von Hazrat Askari (as). Von Abu Ghanem Khadem wird überliefert, dass er sagte: Imam Askari (as) wurde als Kind geboren, das "Muhammad" genannt wurde. Am dritten Tag zeigte der Imam seinen Gefährten seinen Sohn und sagte: „Das ist dein Besitzer nach mir und mein Kalif über dir. Er ist der Aufrechte, der ihn enthauptet, und wenn die Erde mit Unterdrückung und Unterdrückung erfüllt ist, wird er erscheinen und sie mit Gerechtigkeit erfüllen.“[2]
4. Ungefähr vierzig Männer besuchten Seine Heiligkeit; Als sein Vater, Imam Hassan Askari (as), ihn ihnen zeigte, sagten sie: "Das ist dein Imam nach mir und mein Kalif über dir."
5. Der große Scheich "Ahmad Ibn Ishaqqami Ash'ari". Er sagt:
"Ich trat bei Hazrat Abu Muhammad Hassan Ibn Ali (Friede sei mit ihm) ein. Ich wollte sie nach ihrem Nachfolger fragen. Seine Heiligkeit – ohne mir eine Frage zu stellen – sagte zuerst: O Ahmad Ibn Ishaq! Gott der Allmächtige hat seit der Erschaffung Adams (Friede sei mit ihm) die Erde nicht leer von der Autorität gelassen, die Er über die Menschen von Ihm bestimmt, und Er wird sie bis zum Tag des Gerichts nicht leer lassen. "Durch ihn wehrt er das Böse von den Völkern der Erde ab, und durch ihn lässt er Regen fallen, und seinetwegen bringt er die Segnungen der Erde hervor."
Ich fragte: Oh Sohn des Propheten, wer ist der Imam und Kalif nach dir?
Sie standen schnell auf und gingen hinein, dann kamen sie heraus; Während er ein Kind trug, dessen Gesicht wie der Mond der Nacht war, war es vierzehn und es war ungefähr 3 Jahre alt. Also sagten sie zu mir: „O Ahmad Ibn Ishaq, wenn Sie nicht von Gott und seinen Argumenten geschätzt worden wären, hätte ich Ihnen dieses mein Kind nicht gezeigt. Er ist sowohl der Name des Gesandten Gottes als auch sein Spitzname. Er ist derjenige, der die Erde mit Gerechtigkeit erfüllt; Als wäre es voller Unterdrückung.
Oh Ahmad Ibn Ishaq, sein Beispiel in dieser Ummah ist wie Khidr und Dhu al-Qarnayn. Ich schwöre bei Gott, dass es eine solche Abwesenheit geben wird, dass in dieser Abwesenheit niemand vor der Zerstörung bewahrt wird; "Es sei denn, der allmächtige Gott beweist ihm, dass er an sein Imamat glaubt und es gelingt ihm, für eine beschleunigte Abreise zu beten."
Ich sagte: Mein Herr, gibt es irgendein Zeichen dafür, dass mein Herz damit in Frieden sein wird? Zu dieser Zeit begann das Kind in beredtem Arabisch zu sprechen und sagte: „Ich bin der Überrest Gottes auf Erden und der Rächer seiner Feinde; Danach gibt es eine weitere Arbeit von mir, O Ahmad Ibn Ishaq.“[3]
Ahmad Ibn Ishaq sagt: Ich kam glücklich und freudig zurück, als der Morgen kam, eilte ich wieder zu Imam Hassan Askari (as) und sagte zu ihm: Oh Sohn des Gesandten Gottes, mein Glück wuchs aufgrund des Segens, den du mir gegeben hast. Aber was ist die aktuelle Tradition, in der er von Khidr und Dhu al-Qarnayn stammt?
Sie sagten: "Die Abwesenheit ist verlängert, oh Ahmad."
Ich sagte: Oh Sohn des Gesandten Gottes, wird seine Abwesenheit dauern?
Sie sagten: "Ja, ich schwöre bei meinem Herrn; In dem Maße, in dem sich die meisten Gläubigen vom Glauben an Ihn abwenden und niemand (in dieser Angelegenheit) bleiben wird, außer dem, mit dem Gott der Allmächtige in unserer Provinz einen Bund mit uns geschlossen hat und den Glauben in seinem Herzen aufgezeichnet hat und hat aus ihm einen Geist gemacht, der sich bestätigt hat. Oh Ahmad Ibn Ishaq, dies ist eine der Angelegenheiten Gottes und das Geheimnis Seiner Geheimnisse und des Unsichtbaren aus der Erkenntnis des Unsichtbaren Gottes; Nimm, was ich dir gegeben habe und sei der Spitze dankbar
Rajat Behesht, sei bei uns.“[4]
6. Jacob Ibn eingraviert. Er sagt: „Ich habe Hazrat Abu Muhammad Hassan Ibn Ali (Friede sei mit ihm) betreten. Sie saßen auf einer Plattform im Haus, und zu ihrer Rechten war ein mit Vorhängen bedecktes Zimmer.
Ich fragte ihn: Mylord, wer wird dafür verantwortlich sein? Er sagte: "Nehmen Sie den Vorhang ab."
Ich hob den Vorhang. Ich sah ein Kind, das 1,80 m groß war und ungefähr acht oder zehn Jahre alt zu sein schien. Er hatte breite Stirnen, ein weißes Gesicht und leuchtende Augen. Er hatte eine dicke Hand und ein gebeugtes Knie. Leere rechte Wange und abstehendes Haar vor dem Kopf. Das Kind kam und setzte sich auf die Füße von Imam Hassan Askari (as).
Hazrat Askari (Friede sei mit ihm) sagte: "Das ist dein Besitzer." Dann stand Hazrat Mahdi (pbuh) auf, um zu gehen. Imam Hassan Askari (as) sagte: "Mein Kind, geh hinein bis zu einer bestimmten Zeit." Der Imam betrat den Raum und ich beobachtete ihn.
Dann sagte Imam Hassan Askari (as): „O Yaqub, sieh mal, wer im Raum ist? Ich trat ein, sah aber niemanden.“[5]
-------------------------------------------------- ------------------------------------------
[1]. Kamaluddin, Bd. 2, S. 430 und die Abwesenheit von Sheikh Tusi, S. 139.
[2]. Kamaluddin, Bd. 2, S. 431.
[3]. Der Mensch untersucht die Wirkung, bis er die wirksame findet; Aber sobald es die Wirkung gefunden hat, wird es nicht mehr die Motivation haben, die Wirkung zu untersuchen. Es kann sein, dass der Prophet (Allahs Frieden und Segen seien auf ihm) sagte: "Danach bin ich der Sohn von Ahmad ibn Ishaq."
[4]. Das Wissen um das Unsichtbare ist eine Sache, Informationen über das Wissen um das Unsichtbare eine andere.
[5]. Kamaluddin, Bd. 2, S. 437.
Wie ist es möglich, dass Hazrat Mahdi (pbuh) der zwölfte Imam der Schiiten wird, der nach dem Tod seines Vaters Imam Hassan Askari (as) fünf Jahre alt war? die Moslems?
Erstens: Wenn wir über die Nachrichten der Ahl al-Bayt (PBUH) nachdenken, wird klar, dass die Position des Prophetentums und des Imamats keine kleine scheinbare Position ist, dass jeder die Autorität hat, sondern die Prophetie eine ehrenvolle Position ist, die eine Person innehat diese Position kommuniziert mit dem Allmächtigen Er genießt die Kenntnis der unsichtbaren Welten, die göttlichen Regeln und Vorschriften werden in seinem inneren und erleuchteten Herzen offenbart und inspiriert, und er empfängt sie so, dass er gegen jeden Fehler unfehlbar ist.
Auch Vormundschaft und Imamat ist eine großartige Position, die der Inhaber dieser Position toleriert und die göttlichen Gebote und Wissenschaften der Prophetie so aufzeichnet, dass Irrtum, Vergesslichkeit und Rebellion im Bereich seiner heiligen Existenz keinen Weg haben und immer in Verbindung stehen die unsichtbaren Welten und profitieren von göttlichen Offenbarungen und Erleuchtungen.
Aufgrund des Wissens und der Praxis des Führers und Imams der Menschheit und des Beispiels und der Manifestation der Religion und der Autorität Gottes ist es klar, dass nicht jeder die Fähigkeit und das Talent hat, diese großartige Position zu erreichen, sondern im höchsten Rang sein muss der Menschheit in Bezug auf den Geist, um der Kommunikation mit unsichtbaren Welten und der Wahrnehmung würdig zu sein. Er muss Wissen haben und sie aufzeichnen und in Bezug auf die physische Zusammensetzung und die mentalen Kräfte in perfekter Mäßigung sein, damit er die Wahrheiten des Universums und das Unsichtbare degradieren kann die Welt der Worte und Bedeutungen ohne Fehler und teilen sie den Menschen mit, so dass der Prophet und der Imam in Bezug auf die Schöpfung ausgezeichnet sind und aufgrund dieses angeborenen Talents und Privilegs erwählt Gott der Allmächtige sie als die große Position des Prophetentums und des Imams Die Abwesenheit dieser bedeutenden Persönlichkeiten wird offiziell in die Position des Prophetentums und des Imamats eingeführt.
Als Jesus (as) zu den Menschen in Gohora sprach und sich als Prophet und Autor des Buches vorstellte.
Der allmächtige Gott sagt in Sure Maryam: Die Worte von Abdullah Atani, das Buch und die Fälschung des Propheten und die Fälschung des Erhabenen, das sind wir, und Osani, mit Gebet und Almosengeben, schämen wir uns. [1] "Maryam zeigte auf Jesus und sagte: : Jesus sagte: "Ich bin der Diener Gottes, der mir das Buch gab und mich zum Propheten erwählte und mich segnete, wo immer ich war, und mir befahl zu beten und Zakat zu zahlen, solange ich noch lebte."
Dieser Vers und andere Verse werden verwendet, dass Jesus (s.a.) ein Prophet und der Besitzer des Buches seit seiner Kindheit und den jüngeren Tagen war.
Daher gibt es für ein Kind im Alter von fünf Jahren kein Hindernis, in Kontakt mit den unsichtbaren Welten zu sein und der schweren Aufgabe des Schatzamtes zugewiesen zu werden, die Regeln aufzuzeichnen und zu verbreiten und bei der Ausführung seiner . vollkommen stark und mächtig zu sein Pflicht und Erfüllung dieses großen Vertrauens.[2]
Zweitens: Imam Javad (as) war zum Zeitpunkt des Todes seines Vaters entweder neun oder sieben Jahre alt und Imam Reza (as) stellte ihn als seinen Nachfolger vor [3], der sagte, dass Imam Javad (as) die Reden und Debatten Und die Lösung großer wissenschaftlicher und rechtswissenschaftlicher Probleme durch diesen Imam hat die Bewunderung und Bewunderung der islamischen Gelehrten, sowohl der Schiiten als auch der Sunniten, geweckt und sie dazu gebracht, sich vor der wissenschaftlichen Größe des Imams zu beugen, und jeder von ihnen hat ihn in einigen Fällen gelobt Weise und zum Beispiel:
Die Abstammung von Ibn Jawzi sagt: (Aber Jawad - PBUH -) war in der Methode seines Vaters in Wissen, Frömmigkeit, Askese und Vergebung [4].
Ibn Hajar al-Hitami erkennt die Universalität von Imam Javad (as) an und schreibt: Ma'mun wählte ihn als Bräutigam, weil er trotz seines jungen Alters allen Wissenschaftlern an Wissen, Wissen und Weisheit überlegen war [5].
Drittens: Die reinen Imame (as) haben auch die Ausgabe der kleinen Sunnah dieser geschätzten Person vorhergesagt und angekündigt, damit sie von den Gegnern und Gegnern nicht beanstandet wird. Zum Beispiel:
Ja'far (Friede sei mit ihm) sagte: „Der Besitzer dieser Angelegenheit ist der Jüngste von uns, und wir sind persönlich die Besten.“ [6] Hazrat Imam Mohammad Baqir (as) sagte:
Viertens: Obwohl die besondere Schöpfung der Propheten und Imame so ist, dass sie nicht mit gewöhnlichen Menschen verglichen werden kann, sind ihre Wahrnehmungen auch besser als die von vierzigjährigen Männern. Abu Ali Sina, ein Philosoph, gilt als einer von ihnen Er wurde mit den Worten zitiert: Meister Adib rezitierte, ich habe sie alle auswendig gelernt. Außerdem hat mir mein Lehrer folgende Bücher zugewiesen: "Al-Safat", "Gharib Al-Musnaf", "Adab Al-Katib", "Islah Al-Manteq", "Al-Ain", "Poesie und Epos" , "Römischer Hof", "Tasrif Mazeni" und "Sibouyeh-Syntax". Danach begann ich, Rechtswissenschaften zu lernen, und mit zwölf gab ich Fatwas nach der Religion von Abi Hanifa, danach begann ich mit sechzehn Medizin und "Recht" zu komponieren und mit 24. Ich kannte ihn als Experten für alle Wissenschaften [7].
Über Fazel Hindi heißt es: „Bevor er dreizehn Jahre alt war, hatte er alle vernünftigen und beweglichen Wissenschaften abgeschlossen, und vor seinem zwölften Lebensjahr verfasste er Bücher. [8]
Wenn also die genialen Kinder über solche Gehirne und Kräfte verfügen, dass sie sich Tausende von verschiedenen Themen auswendig lernen und die Probleme und Verwirrungen der Wissenschaft in jungen Jahren lösen können und ihre erstaunliche Verstandeskraft Verwunderung hervorruft, was ist dann die Ausnahme, dass Gott der Allmächtige, der Rest Gottes?“ Und die Autorität des Rechts und der Sache des Rests der Menschheit sollte im Alter von fünf Jahren in die Provinz berufen werden und ihm die Duldung und Aufzeichnung von Entscheidungen überlassen.
Das Ergebnis ist, dass es für Hazrat Sahib al-Amr – möge Gott sein Schicksal beschleunigen – rational und nebenbei keine Ausnahme gibt, die Führung der Muslime im Alter von fünf Jahren durch den Willen und den göttlichen Befehl zu übernehmen.
-------------------------------------------------- ------------------------------------------
[1] / 29.
[2] - Ebrahim Amini, Justice of the World, Shafaq Publications, Vierzehnte Auflage, S. 1373, S. 121.
[3] - Willenserklärung, S. 161.
[4] - Sibt Ibn Jozi, Tazkereh al-Khawas, Al-Haydariyyah-Bibliothek, 1383 AH, S. 359.
[5] - Ibn Hajar Hitami, Sawa'iq al-Muharraqa, 2. Stock, Kairo, Kairoer Schule, 1385 AH, S. 205.
[6] - Majlisi, Bihar Al-Anwar, Islamieh, Bd. 51, S. 38.
[7] - Gerechtigkeit der Welt, ebd., S. 123.
[8] - , تهران, 1329, 228.
[9] - Gerechtigkeit der Welt, ebd., S. 123.
ترجمه آذربایجانی:
Mehdi (ə.s) -ın həyatı boyunca bir həyat olan doğum şübhəsinə cavab
İmam Mehdi (ə.s) atasının sağlığında kiçik birinin yoxluğunun Həzrət Mehdi (ə.s) -ın doğulmasının başlanğıcını düşündükləri üçün İmamının həyatına qısa bir nəzər salmaq pis deyil. nəcib atasının həyatı ..
Mehdi (ə.s) -ın Səmərrədə atası İmam Həsən Əskərinin (ə) himayəsində yaşadığı müddətdə atasının qayğısı və sevgisi altında yaşadığı aydındır.
Bu dövrdə İmam Həsən Əskəri (ə) oğlunu ən etibarlı şiələrə təqdim etdi və onu on ikinci imam və lider və onları gözləyən Mehdi olaraq tanıtdı.
İmam Həsən Əskəri (ə) zəhərlənəndə və ömrünün son anlarını keçirərkən - casuslar və casuslar zəhərin bədəninə təsirindən əmin olduqdan sonra İmam Həsən Əskərinin (ə) evini tərk etmişdilər - Mehdi (ə.s) dərman içməkdə və içmək istədikləri qabı əlində tutmaq üçün atalarının yanına gəldi; Zəhər son dərəcə güclü idi və dərman içə bilməyən İmam Həsən Əskərinin (ə) mübarək əllərində titrəmə baş vermişdi; Çünki yemək onların dişlərini yeyir. Bu görüş son görüş və son əhd idi. Həzrət İmam Həsən Əskəri (ə.s) bundan sonra dünya ilə vidalaşdı və əziz övladını zaman fırtınasında təmiz qoyub yetim həyatının hadisələrinə və məsələlərinə məruz qoydu; Allahın əbədi qoruyuculuğunda və heç vaxt itirməyəcək həqiqətin qorunmasında.
İmam Mehdinin (ə) uşaqlıq illərindən bəhs edən bəzi rəvayətlər:
1. Mehdi (ə.s) -ın dünyaya gəlməsində iştirak edən və o hadisədən sonra İmam Həsən Əskərinin (ə) xalası olan "Həkimə" nin nəcib xanımı bir neçə dəfə Hz.
2. Həzrət Əskərinin (ə) qulluqçusu Nasim deyir: Mehdi (ə.s) -ın doğulmasından bir gecə (on gecə bir rəvayətə görə) - onun üstünə girdim. Onların qarşısında asqırdım. Mənə dedi: "Allah sənə rəhmət eləsin." Bu ifadədən məmnun oldum. Sonra mənə dedilər: Sizə hapşırma müjdəsi verimmi? Dedim: Bəli, Rəbbim. Dedilər: "Asqırma" insanı üç günə qədər ölümdən qoruyur. "[1]
3. Həzrət Əskərinin (ə) bir qrup səhabəsi. Əbu Qanəm Xademdən rəvayət olunur ki, o demişdir: İmam Əskəri (ə) "Məhəmməd" adında bir uşaq dünyaya gəldi. Üçüncü gün İmam oğlunu yoldaşlarına göstərərək dedi: "Bu məndən sonra sahibinizdir və sizin üzərinizdəki xəlifəmdir. Başını kəsən düz adamdır və yer zülm və zülmlə dolduqda ortaya çıxacaq və onu ədalətlə dolduracaqdır. ”[2]
4. Qırxa yaxın kişi Həzrətlərini ziyarət etdi; Atası İmam Həsən Əskəri (ə) onu onlara göstərəndə dedilər: "Bu məndən sonra sizin imamınız və sizin üzərinizdəki xəlifəmdir".
5. Böyük Şeyx "Əhməd İbn İşaqqami Əşəri". O deyir:
"Həzrəti Əbu Məhəmməd Həsən İbn Əlinin (ə) yanına girdim. Onlardan varisi haqqında soruşmaq istədim. Həzrətləri - mənə sual vermədən - əvvəl dedi: Ya Əhməd İbn İshaq! Uca Allah Adəm (əleyhissalam) -ın yaradılışından bəri yer üzündə insanlara Özündən təyin etdiyi səlahiyyətdən boş qalmamışdır və Qiyamətə qədər də onu boş qoymayacaqdır. "Onun vasitəsi ilə yer üzündəki insanlardan pisliyi dəf edir, onun vasitəsi ilə yağış yağdırır və onun sayəsində yerin nemətlərini çıxarır."
Soruşdum: Ey Peyğəmbər oğlu, səndən sonra imam və xəlifə kimdir?
Tez ayağa qalxıb içəri keçdilər, sonra çıxdılar; Üzü gecənin ayına bənzəyən bir uşağı daşıyarkən on dörd yaşında idi və təxminən 3 yaşında idi. Mənə dedilər: "Ya Əhməd İbn İshaq, əgər sən Allah və Onun dəlilləri ilə əziz olmasaydın, mən bu balamı sənə göstərməzdim. Həm Allah Rəsulunun adı, həm də ləqəbidir. Yer üzünü ədalətlə dolduran Odur. Sanki zülmlə doludur.
Ey Əhməd İbn İshaq, onun bu ümmətdəki nümunəsi Xızır və Zülqərneyn kimidir. Allaha and olsun ki, o yoxluğa sahib olacaq ki, bu yoxluqda heç kim məhv olmaqdan xilas olmayacaq; "Uca Tanrı imamiyyətinə inandığını sübut etmədikcə və ayrılmasının tezləşməsi üçün dua etməyi bacarmadıqca."
Dedim: Ya Rəbbim, qəlbimin onunla rahat olacağına işarə varmı? Bu zaman uşaq fəlsəfəli ərəbcə danışmağa başladı və dedi: "Mən yer üzündə Allahın qalığıyam və düşmənlərinin intiqamını alıram; Bundan sonra məndən başqa bir əsər var, ey Əhməd İbn İshaq. ”[3]
Əhməd İbn İshaq deyir: Sevinclə və sevinclə qayıtdım, sabah gələndə yenə İmam Həsən Əskərinin (ə) yanına qaçdım və ona dedim: Ey Allahın Rəsulunun oğlu, mənə verdiyin nemət sayəsində xoşbəxtliyim artdı. Bəs Xızır və Zülqərneyndən olan indiki ənənə nədir?
Dedilər ki, yoxluq uzanır, ya Əhməd.
Dedim: Ey Allahın Rəsulunun oğlu, onun yoxluğu uzun sürəcəkmi?
Onlar dedilər: "Bəli, and olsun Rəbbimə; Ona iman gətirənlərin əksəriyyəti Ona iman gətirməkdən döndükcə və (bu mövzuda) heç kim qalmayacaq ki, Allah -taala vilayətimizdə bizimlə əhd bağlamış və qəlbində iman yazmışdır. özünü təsdiq edən Hasdan bir ruh etdi. Ey Əhməd İbn İshaq, bu Allahın işlərindəndir və Onun qeybinin sirrinin və qeybinin sirridir ki, Allah qeybinin elmindəndir; Sənə verdiyimi götür və yuxarılara minnətdar ol Rajat Behesht, bizimlə ol. "[4]
6. Jacob Ibn Engraved. Deyir: "Həzrəti Əbu Məhəmməd Həsən İbn Əlinin (ə) yanına girdim. Evdəki bir platformada oturmuşdular və sağda pərdələrlə örtülmüş bir otaq var idi.
Ondan soruşdum: Ya Rəbbim, bu işi kim idarə edəcək? "Pərdəni çıxar" dedi.
Pərdəni qaldırdım. Boyu beş fut olan və təxminən səkkiz -on yaşında bir uşaq gördüm. Geniş alnları, ağ üzü və parlaq gözləri vardı. Qalın əli və əyilmiş dizi vardı. Sağ yanağında boşluq və başının qarşısında çıxan saçlar. Uşaq gəlib İmam Həsən Əskərinin (ə) ayaqları üzərində oturdu.
Həzrət Əskəri (əleyhissalam) buyurdu: "Bu sənin sahibindir". Sonra Mehdi (ə.s) çıxmaq üçün ayağa qalxdı. İmam Həsən Əskəri (ə) buyurur: "Uşağım, müəyyən bir vaxta qədər içəri gir". İmam otağa girdi və mən onu seyr edirdim.
Sonra İmam Həsən Əskəri (ə) buyurdu: “Ya Yaqub, bax bu otaqda kim var? İçəri girdim, amma kimsəni görmədim. "[5]
-------------------------------------------------- ------------------------------
[1]. Kamaluddin, 2 -ci cild, s.430 və Şeyx Tusinin yoxluğu, s.139.
[2]. Kəmaləddin, cild 2, səh 431.
[3]. İnsan təsirli olanı tapana qədər təsiri araşdırır; Ancaq təsirini tapdıqda, artıq təsiri araşdırmaq üçün motivasiya olmayacaq. Ola bilsin ki, Peyğəmbər (salləllahu aleyhi və səlləm) "Bundan sonra mən Əhməd ibn İshaqın oğluyam" demişdir.
[4]. Qeyb elmləri bir şeydir, qeyb elmləri haqqında məlumatlar isə başqa şeydir.
[5]. Kəmaləddin, 2 -ci cild, səh.437.
Mehdi (ə.s) -ın atası İmam Həsən Əskərinin (ə) ölümündən sonra beş yaşında olan şiələrin on ikinci imamı olması necə mümkündür? Beş yaşlı bir uşağın rəhbərlik etməsi mümkündürmü? müsəlmanlar?
Birincisi: Əhli-beyt (ə) xəbərləri üzərində düşünsək, peyğəmbərlik və imamət mövqeyinin hər kəsin ixtiyar sahibi olduğu kiçik görünən bir mövqe olmadığı aydın olar, amma peyğəmbərlik insanın sahib olduğu şərəfli bir vəzifədir. o mövqe Uca Tanrı ilə ünsiyyət qurur, qeybi aləmlərin elmindən zövq alır, ilahi qayda və qaydalar daxili və işıqlı qəlbində aşkar və ilhamlanır və onları hər cür xətadan məsum olan şəkildə qəbul edir.
Həmçinin, qəyyumluq və imamət, bu vəzifənin sahibinin, ilahi əmr və peyğəmbərlik elmlərini, müqəddəs varlıq aləmində heç bir yolu olmayan və həmişə əlaqəli olduğu bir şəkildə dözdüyü və qeyd etdiyi böyük bir mövqedir. görünməyən dünyalar və ilahi vəhylərdən və işıqlandırmalardan faydalanır.
İnsanlığın lideri və imamının bilik və təcrübəsi, dinin və Allahın nüfuzunun nümunəsi və təzahürü sayəsində aydın olur ki, bu böyük məqama çatmaq üçün hər kəsin qabiliyyəti və istedadı yoxdur, lakin ən yüksək rütbədə olmalıdır. görünməyən aləmlərlə ünsiyyətə və qavrayışa layiq olmaq üçün ruh baxımından bəşəriyyətin kainatın həqiqətlərini və qeybi həqiqətləri alçalda bilməsi üçün biliklərə sahib olmalı və bunları qeyd etməli və fiziki tərkibi və zehni gücləri baxımından mükəmməl səviyyədə olmalıdır. söz və məna aləmini səhv etmədən insanlara çatdırın, buna görə də Peyğəmbər və İmam Yaradılış baxımından əladır və Allah -taalanın onları peyğəmbərlik və imamət məqamı olaraq seçməsi bu fitri istedad və imtiyaz sayəsindədir. Bu görkəmli şəxslərin yoxluğu rəsmən peyğəmbərlik və imamət mövqeyinə gətirilir.
İsa (ə.s) Gohorada insanlarla danışarkən və özünü peyğəmbər və kitabın müəllifi kimi təqdim edərkən.
Uca Allah Məryəm surəsində buyurur: Abdullah Ataninin sözləri, Kitab və Peyğəmbərin saxtakarlığı və Müqəddəsin saxtakarlığı, bu bizik və Osani, namaz və sədəqə verərək utanırıq. [1] "Məryəm İsaya işarə edərək dedi: : İsa dedi: "Mən kitabı mənə verən və məni peyğəmbər seçən, harada olsam da mənə xeyir -dua verən və sağ ikən namaz qılmağı və zəkat verməyi əmr edən Allahın quluyam".
Bu ayə və digər ayələr İsa (ə.s) -ın uşaqlıqdan və gənc yaşlarından peyğəmbər olduğu və kitab sahibi olduğu üçün istifadə olunur.
Buna görə də, beş yaşında olan bir uşağın qeybi aləmlərlə təmasda olması və xəzinənin ağır işinə həvalə edilməsi, hökmləri yazması və təbliğ etməsi, öz əmrini yerinə yetirməkdə tamamilə güclü və güclü olması üçün heç bir maneə yoxdur. vəzifə və bu böyük əmanəti yerinə yetirmək. [2]
İkincisi: İmam Cavad (ə) atasının ölümündə ya doqquz yaşında, ya da yeddi yaşında idi və İmam Rza (ə) onu canişini [3] olaraq tanıtdı və İmam Cavadın (ə) çıxışlarını və mübahisələr və böyük elmi və fiqhi problemlərin İmam tərəfindən həll edilməsi, həm şiələr, həm də sünnilər olan İslam alimlərinin heyranlığını və heyranlığını oyandırdı və onları İmamın elmi böyüklüyünün qarşısında baş əyməyə vadar etdi və hər biri onu bəzilərində təriflədi. yol və məsələn:
İbn Cövzinin soyu deyir: (Amma Cavad - s.ə.v) atasının elm, təqva, zahidlik və bağışlanma üsulunda idi [4].
İbn Həcər əl-Hitami İmam Cavadın (ə) universallığını qəbul edir və yazır: Məmun gənc olmasına baxmayaraq, elm, bilik və hikmət baxımından bütün elm adamlarından üstün olduğu üçün onu kürəkən seçdi [5].
Üçüncüsü: Saf İmamlar (ə) həm də o hörmətli şəxsin kiçik sünnət məsələsini müxaliflər və rəqiblər tərəfindən etiraz edilməməsi üçün əvvəlcədən xəbər vermiş və elan etmişlər. Misal üçün:
Cəfər (salavat və salam və rəhmət və bərəkət) buyurur: "Bu işin sahibi bizdən kiçikdir və biz şəxsən ən yaxşısıyıq." [6] Həzrət İmam Məhəmməd Baqir (ə) buyurur:
Dördüncüsü: Peyğəmbərlərin və imamların xüsusi yaradılışı adi insanlarla müqayisə olunmayacaq qədər olsa da, onların qavrayışı da qırx yaşlı kişilərdən daha yaxşıdır.Fəlsəfəçi Əbu Əli Sina bunlardan biri sayılır. Onun sözlərindən sitat gətirildi: Usta Adib oxudu, hamısını əzbərlədim. Əlavə olaraq müəllimim məni "As-Safat", "Gharib Al-Musnaf", "Adab Al-Katib", "Islah Al-Manteq", "Al-Ain", "Poeziya və Dastan" kitablarına həvalə etdi. , "Roma Məhkəməsi", "Tasrif Mazeni" və "Sibouyeh sintaksisi" Buna görə hamısını bir il yarım ərzində əzbərlədim və əgər Ustadın süründürməçiliyi olmasaydı, bu müddətdən az müddətdə əzbərləyərdim. Bundan sonra fiqhi öyrənməyə başladım və on iki yaşıma çatanda Əbi Hənifə dininə görə fətva verdim.Bundan sonra on altı yaşımda və tibb və "hüquq" bəstələməyə başladım. iyirmi dörd.Onu bütün elmlərin mütəxəssisi kimi tanıyırdım [7].
Fazel Hindi haqqında deyilmişdi: "On üç yaşına çatmamış bütün həssas və hərəkətli elmləri tamamladı və on iki yaşına çatmamış kitablar yazdı. [8]
Buna görə də əgər dahi uşaqların gənc yaşlarında minlərlə fərqli mövzunu əzbərləyib elm problemlərini və qarışıqlıqlarını həll edə biləcək qədər beyin və gücləri varsa və onların heyrətləndirici ağıl gücü səbəbləri təəccübləndirirsə, onda Uca Allahın istisnası nədir? Allahın qalanları? Və haqqın hakimiyyəti və qalan insanlığın səbəbi, beş yaşında vilayətə təyin olunmalı və hökmlərin tolerantlığını və qeydini ona həvalə etməlidir. [9]
Nəticə budur ki, rasional və təsadüfən Həzrət Sahib əl -Əmr - Allah taleyini tələsdirsin - beş yaşında müsəlmanların iradəsi və ilahi əmri ilə onlara rəhbərlik etməkdə heç bir istisna yoxdur.
-------------------------------------------------- ------------------------------
[1] Məryəm / 29.
[2] - Ebrahim Əmini, Dünyanın Ədaləti, Şəfəq Nəşrləri, On dördüncü Nəşr, səh.1373, səh 121.
[3] - İradənin sübutu, s. 161.
[4]-Sibt İbn Cozi, Təzkəreh əl-Xəvas, Əl-Haydariyyə Kitabxanası, 1383 hicri il, səh 359.
[5] - İbn Həcər Hitəmi, Səvaiq əl -Muharraqa, 2 -ci mərtəbə, Qahirə, Qahirə Məktəbi, 1385 hicri ili, səh. 205.
[6] - Məclisi, Biharul -Ənvar, İslamiye, cild 51, s.38.
[7] - Dünyanın Ədaləti, eyni yerdə, S. 123.
[8] - هدیه الاحباب, ط تهران, 1329, ص 228.
[9] - Dünyanın Ədaləti, eyni yerdə, S. 123.
ترجمه اردو:
پیدائش کے شبہ کا جواب ، حضرت مہدی علیہ السلام کی زندگی میں ایک زندگی
امام مہدی (ع) اپنے والد کی زندگی کے دوران ، چونکہ وہ حضرت مہدی (ع) کی پیدائش سے چھوٹے کی غیر موجودگی کی ابتدا سمجھتے ہیں ، اس لیے اپنے امام کی زندگی پر مختصر نظر ڈالنا برا نہیں ہے۔ اس کے باپ کی زندگی ..
یہ بات واضح ہے کہ حضرت مہدی (س) اپنے والد امام حسن عسکری (س) کی سرپرستی میں سمرہ میں رہتے تھے جبکہ اپنی زندگی کے دوران اپنے والد کی دیکھ بھال اور محبت کے تحت رہتے تھے۔
اس عرصے کے دوران امام حسن عسکری علیہ السلام نے اپنے بیٹے کو کچھ انتہائی قابل اعتماد شیعوں کے سامنے پیش کیا اور انہیں بارہویں امام اور پیشوا کے طور پر متعارف کرایا اور مہدی ان کے منتظر تھے۔
جب امام حسن عسکری علیہ السلام کو زہر دیا گیا تھا اور وہ اپنی زندگی کے آخری لمحات سے گزر رہے تھے - اور جاسوس اور جاسوس امام حسن عسکری علیہ السلام کے گھر سے نکل گئے تھے تاکہ ان کے جسم پر زہر کے اثر کا یقین ہو جائے۔ حضرت مہدی (ع) ان کے والد کے پاس دوا پینے اور ان کے ہاتھ میں کنٹینر پکڑنے کے لیے آئے جو وہ پینا چاہتے تھے۔ یہ زہر انتہائی مضبوط تھا اور امام حسن عسکری علیہ السلام کے مبارک ہاتھوں میں ایک لرزہ طاری ہو گیا تھا جو دوا نہیں پی سکتے تھے۔ کیونکہ ڈش ان کے دانت کھاتی ہے۔ یہ ملاقات آخری ملاقات اور آخری عہد تھا۔ حضرت امام حسن عسکری علیہ السلام نے اس کے بعد دنیا کو الوداع کہا اور اپنے پیارے بچے کو وقت کے طوفان میں صاف ستھرا چھوڑ دیا اور یتیم زندگی کے واقعات اور مسائل سے پردہ اٹھایا۔ خدا کی ابدی حفاظت اور سچائی کی پناہ میں جو کبھی ضائع نہیں ہوگی۔
یہاں کچھ روایات ہیں جو امام مہدی علیہ السلام کے بچپن کے حوالے سے نقل کی گئی ہیں:
1. حضرت "حکیمہ" کی نیک خاتون ، امام حسن عسکری علیہ السلام کی خالہ ، جو حضرت مہدی علیہ السلام کی ولادت کے وقت موجود تھیں اور اس واقعے کے بعد ، کئی بار حضرت مہدی علیہ السلام کی زیارت کی۔
2. نسیم ، حضرت عسکری علیہ السلام کی نوکرانی ، وہ کہتا ہے: ایک رات (ایک روایت کے مطابق دس رات) حضرت مہدی علیہ السلام کی ولادت کے بعد - میں ان کے پاس داخل ہوا۔ میں نے ان کے سامنے چھینک دی۔ اس نے مجھ سے کہا: "خدا تم پر رحم کرے۔" میں اس بیان سے خوش تھا۔ پھر انہوں نے مجھ سے کہا: کیا میں آپ کو چھینکنے کی خوشخبری دوں؟ میں نے کہا: ہاں میرے رب۔ انہوں نے کہا: "چھینک" انسان کو تین دن تک موت سے بچاتا ہے۔ "[1]
3. حضرت عسکری علیہ السلام کے ساتھیوں کا ایک گروہ۔ ابو غنیم خادم سے روایت ہے کہ انہوں نے کہا: امام عسکری علیہ السلام کے ہاں ایک بچہ پیدا ہوا جس کا نام محمد رکھا گیا۔ تیسرے دن ، امام نے اپنے بیٹے کو اپنے ساتھیوں کو دکھایا اور کہا: "یہ میرے بعد تمہارا مالک ہے اور میرا خلیفہ تم پر ہے۔ وہ سیدھا ہے جو اس کا سر قلم کرتا ہے ، اور جب زمین ظلم اور جبر سے بھر جائے گی تو وہ ظہور کرے گا اور اسے انصاف سے بھر دے گا۔
4. تقریبا About چالیس آدمیوں نے تقدس مآب کیا۔ جب ان کے والد امام حسن عسکری علیہ السلام نے انہیں ان کے سامنے دکھایا تو انہوں نے کہا: یہ میرے بعد آپ کا امام ہے اور آپ پر میرا خلیفہ ہے۔
5. عظیم شیخ "احمد ابن اسحاقامی اشعری"۔ وہ کہتے ہیں:
میں حضرت ابو محمد حسن ابن علی رضی اللہ عنہ کے پاس گیا۔ میں ان سے ان کے جانشین کے بارے میں پوچھنا چاہتا تھا۔ تقدس مآب - مجھ سے سوال کیے بغیر - پہلے کہا: اے احمد ابن اسحاق! خدا تعالیٰ نے جب سے آدم علیہ السلام کی تخلیق کی ہے ، زمین کو اس اختیار سے خالی نہیں چھوڑا ہے جو وہ اپنے اوپر سے لوگوں پر متعین کرتا ہے ، اور وہ اسے قیامت تک خالی نہیں چھوڑے گا۔ "اس کے ذریعے ، وہ زمین کے لوگوں سے برائی کو دور کرتا ہے ، اور اس کے ذریعے وہ بارش برساتا ہے ، اور اس کی وجہ سے وہ زمین کی برکتیں نکالتا ہے۔"
میں نے پوچھا: اے فرزند رسول ، آپ کے بعد امام اور خلیفہ کون ہے؟
وہ جلدی سے اٹھ کر اندر چلے گئے ، پھر باہر آئے ایک بچے کو اٹھاتے ہوئے جس کا چہرہ رات کے چاند جیسا تھا چودہ سال کا تھا اور اس کی عمر تقریبا about 3 سال تھی۔ تو انہوں نے مجھ سے کہا: "اے احمد ابن اسحاق ، اگر تم خدا اور اس کے دلائل سے محبت نہ کرتے تو میں تمہیں اپنا یہ بچہ نہ دکھاتا۔ وہ رسول خدا کا نام اور اس کا لقب دونوں ہے۔ وہی ہے جو زمین کو عدل سے بھر دیتا ہے۔ گویا یہ ظلم سے بھرا ہوا ہے۔
اے احمد ابن اسحاق ، اس امت میں اس کی مثال خضر اور ذو القرنین کی طرح ہے۔ میں خدا کی قسم کھاتا ہوں کہ اس کی ایسی غیر موجودگی ہوگی کہ اس کی غیر موجودگی میں کوئی بھی تباہی سے نہیں بچ سکے گا۔ "جب تک کہ خداتعالیٰ اسے اپنی امامت پر ایمان لانے میں ثابت نہ کرے اور اس کی روانگی میں جلدی کی دعا کرنے میں کامیاب نہ ہو جائے۔"
میں نے کہا: میرے رب ، کیا کوئی نشانی ہے کہ میرا دل اس سے سکون پائے گا؟ اس وقت بچے نے فصیح عربی میں بات کرنا شروع کی اور کہا: "میں زمین پر خدا کا بچا ہوا ہوں اور اس کے دشمنوں کا بدلہ لینے والا ہوں اس کے بعد ، میری طرف سے ایک اور کام ہے ، اے احمد ابن اسحاق۔ "[3]
احمد ابن اسحاق کہتے ہیں: میں خوش اور خوشی سے واپس آیا ، جب کل آیا تو میں دوبارہ امام حسن عسکری علیہ السلام کے پاس پہنچا اور ان سے کہا: اے خدا کے رسول کے بیٹے ، میری خوشی اس نعمت کی وجہ سے بڑھ گئی جو تم نے مجھ پر رکھی۔ لیکن موجودہ روایت کیا ہے جس میں وہ خضر اور ذو القرنین سے ہے؟
انہوں نے کہا ، غیر حاضری طویل ہے ، اے احمد۔
میں نے کہا: اے خدا کے رسول کے بیٹے ، کیا اس کی غیر موجودگی باقی رہے گی؟
انہوں نے کہا ہاں میں اپنے رب کی قسم کھاتا ہوں۔ اس حد تک کہ اس کے بیشتر مومنین اس پر ایمان لانے سے منہ موڑ لیتے ہیں اور کوئی بھی (اس معاملے پر) باقی نہیں رہتا سوائے اس شخص کے جس سے اللہ تعالی نے ہمارے صوبے میں ہمارے ساتھ عہد کیا ہے اور اس کے دل میں ایمان درج کیا ہے اور نے اس کی روح کی تصدیق کی ہے۔ اے احمد ابن اسحاق ، یہ خدا کے امور میں سے ایک ہے اور اس کے رازوں کا راز اور خدا کے غیب کے علم سے غیب ہے۔ جو میں نے آپ کو دیا ہے اسے لے لو اور سب سے اوپر کا شکریہ ادا کرو۔
رجت بہشت ، ہمارے ساتھ رہیں۔ "[4]
6۔ جیکب ابن کندہ۔ وہ کہتا ہے: میں حضرت ابو محمد حسن ابن علی رضی اللہ عنہ کے پاس گیا۔ وہ گھر کے ایک پلیٹ فارم پر بیٹھے تھے اور ان کے دائیں جانب ایک کمرہ تھا جو پردے سے ڈھکا ہوا تھا۔
میں نے اس سے پوچھا: میرے آقا ، اس کا انچارج کون ہوگا؟ اس نے کہا کہ پردہ اتار دو۔
میں نے پردہ اٹھایا۔ میں نے ایک بچہ دیکھا جو پانچ فٹ لمبا تھا اور لگ بھگ آٹھ یا دس سال کا تھا۔ اس کی چوڑی پیشانی ، سفید چہرہ اور روشن آنکھیں تھیں۔ اس کا ایک موٹا ہاتھ اور ایک جھکا ہوا گھٹنے تھا۔ اس کے دائیں گال پر خالی اور اس کے سر کے سامنے پھیلے ہوئے بال۔ بچہ آیا اور امام حسن عسکری علیہ السلام کے پاؤں پر بیٹھ گیا۔
حضرت عسکری علیہ السلام نے فرمایا: "یہ تمہارا مالک ہے۔" پھر حضرت مہدی (علیہ السلام) رخصت ہونے کے لیے اٹھے۔ امام حسن عسکری علیہ السلام نے فرمایا: "میرے بچے ، ایک خاص وقت تک اندر چلے جاؤ۔" امام کمرے میں داخل ہوا اور میں اسے دیکھ رہا تھا۔
پھر امام حسن عسکری علیہ السلام نے فرمایا: "اے یعقوب ، دیکھو کمرے میں کون ہے؟ میں داخل ہوا لیکن کسی کو نہیں دیکھا۔ "[5]
-------------------------------------------------- ------------------------------
[1]۔ کمال الدین ، جلد 2 ، صفحہ 430 اور شیخ طوسی کی عدم موجودگی ، صفحہ 139۔
[2]۔ کمال الدین ، ج 2 ، ص 431۔
[3]۔ انسان اس وقت تک اثر کا جائزہ لیتا ہے جب تک کہ اسے کوئی موثر نہ مل جائے۔ لیکن ایک بار جب یہ اثر ڈھونڈ لیتا ہے ، تو اب اس کے اثر کی تفتیش کا محرک باقی نہیں رہے گا۔ ہو سکتا ہے کہ رسول اللہ صلی اللہ علیہ وسلم نے فرمایا کہ اس کے بعد میں احمد بن اسحاق کا بیٹا ہوں۔
[4]۔ غیب کا علم ایک چیز ہے اور غیب کے علم کے بارے میں معلومات دوسری چیز ہے۔
[5]۔ کمال الدین ، ج 2 ، ص 437۔
یہ کیسے ممکن ہے کہ حضرت مہدی (ع) شیعوں کے بارہویں امام بنیں ، جو اپنے والد امام حسن عسکری علیہ السلام کی وفات کے بعد پانچ سال کے تھے؟ کیا پانچ سال کے بچے کی امامت ممکن ہے؟ مسلمان؟
اول: اگر ہم اہل بیت (ع) کی خبروں پر غور کریں تو یہ بات واضح ہوجاتی ہے کہ نبوت اور امامت کا مقام کوئی چھوٹی سی ظاہری پوزیشن نہیں ہے جس کا اختیار ہر کسی کو حاصل ہے ، لیکن نبوت ایک معزز مقام ہے جس پر فائز شخص وہ مقام غیب کے ساتھ بات چیت کرتا ہے وہ غیب کی دنیاؤں کے علم سے لطف اندوز ہوتا ہے ، الہی قوانین و ضوابط نازل ہوتے ہیں اور اس کے اندرونی اور روشن دل پر الہام پاتے ہیں ، اور وہ انہیں اس طرح حاصل کرتا ہے کہ وہ کسی بھی غلطی سے عیب دار ہے۔
نیز ، ولایت اور امامت ایک عظیم مقام ہے کہ اس عہدے کا حامل الہی احکامات اور نبوت کے علوم کو اس طرح برداشت کرتا ہے اور ریکارڈ کرتا ہے کہ غلطی ، بھول اور بغاوت اس کے مقدس وجود کے دائرے میں کوئی راستہ نہیں رکھتے اور ہمیشہ اس سے متعلق ہوتے ہیں۔ غیب کی دنیایں اور الہامی انکشافات اور روشنیوں سے فائدہ اٹھاتے ہیں۔
انسانیت کے رہنما اور امام کے علم اور عمل اور مذہب کی مثال اور ظہور اور خدا کے اختیار کی وجہ سے ، یہ واضح ہے کہ ہر ایک کے پاس یہ عظیم عہدہ حاصل کرنے کی صلاحیت اور قابلیت نہیں ہوتی ، بلکہ اعلیٰ ترین عہدے پر ہونا ضروری ہے روح کے لحاظ سے انسانیت کے لیے غیب کی دنیا اور تصور کے ساتھ رابطے کے قابل ہونا ضروری ہے اس کے پاس علم ہونا چاہیے اور ان کو ریکارڈ کرنا چاہیے اور جسمانی ساخت اور ذہنی قوتوں کے لحاظ سے کامل اعتدال میں رہنا چاہیے تاکہ وہ کائنات کی سچائیوں اور ان دیکھے کو حقیر بنا سکے۔ الفاظ اور معانی کی دنیا بغیر کسی غلطی کے اور اسے لوگوں تک پہنچائیں ، لہذا نبی اور امام تخلیق کے لحاظ سے بہترین ہیں اور یہ اس فطری قابلیت اور استحقاق کی وجہ سے ہے کہ خداوند عالم انہیں نبوت اور امامت کے عظیم منصب کے طور پر منتخب کرتا ہے۔ ان نامور افراد کی غیر موجودگی کو سرکاری طور پر نبوت اور امامت کے منصب سے متعارف کرایا جاتا ہے۔
جیسا کہ حضرت عیسیٰ (علیہ السلام) نے گوہرہ میں لوگوں سے گفتگو کی اور اپنے آپ کو ایک نبی اور کتاب کے مصنف کے طور پر متعارف کرایا۔
اللہ تعالیٰ سور Surah مریم میں فرماتا ہے: عبداللہ عطانی کے الفاظ ، کتاب ، اور پیغمبر کی جعل سازی ، اور بابرکت کی جعل سازی ، یہ ہم ہیں ، اور اوسانی ، دعا اور خیرات کے ساتھ ، ہم شرمندہ ہیں [1] "مریم نے عیسیٰ کی طرف اشارہ کیا اور کہا : یسوع نے کہا ، "میں خدا کا بندہ ہوں ، جس نے مجھے کتاب دی اور مجھے نبی کے طور پر منتخب کیا ، اور میں جہاں بھی تھا مجھے برکت دی ، اور مجھے زندہ رہنے کے دوران دعا کرنے اور زکوٰ pay دینے کا حکم دیا۔"
یہ آیت اور دیگر آیات استعمال کی جاتی ہیں کہ حضرت عیسیٰ علیہ السلام بچپن اور چھوٹے دنوں سے نبی تھے اور کتاب کے مالک تھے۔
لہذا ، پانچ سال کی عمر کے بچے کے لیے غیب کی دنیا کے ساتھ رابطے میں رہنے اور خزانے کی بھاری ذمہ داری سونپنے اور احکامات کو ریکارڈ کرنے اور ان کی تبلیغ کرنے اور اپنی کارکردگی کو مکمل طور پر مضبوط اور طاقتور بنانے میں کوئی رکاوٹ نہیں ہے۔ فرض اور اس عظیم امانت کو پورا کرنا [2]
دوم: امام جواد علیہ السلام اپنے والد کی وفات کے وقت یا تو نو سال کے تھے یا سات سال کے تھے اور امام رضا علیہ السلام نے انہیں اپنے جانشین کے طور پر متعارف کرایا [3] ، جنہوں نے کہا کہ امام جواد علیہ السلام کے خطابات اور مباحث اور عظیم سائنسی اور فقہی مسائل کا حل اس کے ذریعہ امام نے شیعوں اور سنیوں دونوں کے اسلامی علماء کی تعریف و توصیف کو ہوا دی ہے اور انہیں امام کی سائنسی عظمت کے سامنے جھکا دیا ہے اور ان میں سے ہر ایک نے ان کی تعریف کی ہے طریقہ ، اور مثال کے طور پر:
ابن جوزی کا نسب کہتا ہے: (لیکن جواد - ص -) اپنے والد کے طریقہ کار میں علم ، تقویٰ ، سنیاست اور بخشش [4] میں تھا۔
ابن حجر الحطامی امام جواد علیہ السلام کی آفاقیت کو تسلیم کرتے ہوئے لکھتے ہیں: مامون نے اسے دولہا کے طور پر منتخب کیا کیونکہ اپنی کم عمری کے باوجود وہ علم ، علم اور حکمت کے لحاظ سے تمام سائنسدانوں سے برتر تھا [5]۔
تیسرا: خالص ائمہ (ع) نے اس معزز شخص کی معمولی سنت کے مسئلے کی پیش گوئی بھی کی ہے اور اعلان بھی کیا ہے تاکہ مخالفین اور مخالفین کو اس پر اعتراض نہ ہو۔ مثال کے طور پر:
قال ابو۔
جعفر علیہ السلام نے کہا: "اس معاملے کا مالک ہم میں سب سے چھوٹا ہے ، اور ہم بہترین شخص ہیں۔" [6] حضرت امام محمد باقر علیہ السلام نے فرمایا:
چوتھا: اگرچہ انبیاء اور ائمہ کی خاص تخلیق ایسی ہے کہ اس کا موازنہ عام لوگوں سے نہیں کیا جا سکتا۔ان کے تصورات بھی چالیس سال کے مردوں سے بہتر ہیں۔ابو علی سینا ، ایک فلسفی ، ان میں سے ایک سمجھا جاتا ہے اس کے حوالے سے کہا گیا: ماسٹر ادیب نے تلاوت کی ، میں نے ان سب کو حفظ کیا۔ اس کے علاوہ ، میرے استاد نے مجھے مندرجہ ذیل کتابیں تفویض کیں: "الصافات" ، "غریب المصنف" ، "آداب الکتب" ، "اصلاح المنتق" ، "العین" ، "شاعری اور مہاکاوی" ، "رومن کورٹ" ، "ٹریفک مزنی" اور "سیبویہ نحو" تو میں نے ان سب کو ڈیڑھ سال میں حفظ کر لیا ، اور اگر یہ ماسٹر کی تاخیر نہ ہوتی تو میں اس مدت سے کم میں ان کو حفظ کر لیتا۔ اس کے بعد میں نے فقہ سیکھنا شروع کیا ، اور جب میں بارہ سال کی عمر کو پہنچا تو میں نے ابی حنیفہ کے مذہب کے مطابق فتوے دیئے اس کے بعد میں نے سولہ سال کی عمر میں طب اور "قانون" لکھنا شروع کیا ، اور چوبیس۔میں اسے تمام علوم کے ماہر کے طور پر جانتا تھا [7]۔
فاضل ہندی کے بارے میں کہا گیا ہے: "تیرہ سال کی عمر تک پہنچنے سے پہلے ، اس نے تمام سمجھدار اور متحرک علوم مکمل کر لیے تھے ، اور بارہ سال کی عمر سے پہلے ، اس نے کتابیں مرتب کیں۔ [8]
لہذا ، اگر ذہین بچوں کے پاس ایسے دماغ اور اختیارات ہیں کہ وہ ہزاروں مختلف مضامین حفظ کر سکتے ہیں اور چھوٹی عمر میں سائنس کے مسائل اور الجھنوں کو حل کر سکتے ہیں ، اور ان کی حیرت انگیز طاقت وجوہات حیرت کا باعث بنتی ہیں ، تو پھر اس میں کیا استثناء ہے کہ اللہ رب العزت ، باقی خدا کا؟
نتیجہ یہ ہے کہ عقلی اور اتفاقی طور پر ، حضرت صاحب الامر کے لیے کوئی رعایت نہیں ہے - خدا کرے کہ ان کی قسمت میں جلدی ہو - پانچ سال کی عمر میں مسلمانوں کی مرضی اور خدائی حکم سے قیادت کریں۔
-------------------------------------------------- ------------------------------
[1] ـ مریم / 29۔
[2] - ابراہیم امینی ، جسٹس آف دی ورلڈ ، شفق پبلیکیشنز ، چودھویں ایڈیشن ، صفحہ 1373 ، صفحہ 121۔
[3] - وصیت کا ثبوت ، صفحہ 161۔
[4]-سبط ابن جوزی ، تذکرre الخواص ، الحیدریہ لائبریری ، 1383 ھ ، ص 359۔
[5] - ابن حجر ہتامی ، صواعق المحرقہ ، دوسری منزل ، قاہرہ ، قاہرہ سکول ، 1385 ھ ، ص 205۔
[6] - مجلسی ، بہار الانوار ، اسلامیہ ، جلد 51 ، صفحہ 38۔
[7] - جسٹس آف دی ورلڈ ، ابیڈ۔ ، صفحہ 123۔
[8] - ہدیہ الاحباب ، طہران ، 1329 ، ص 228۔
[9] - دنیا کا انصاف ، ابیڈ ، صفحہ 123۔
ترجمه ارمنی:
Ansննդյան կասկածի պատասխանը ՝ կյանք Հազրաթ Մահդիի (կյանքի) ընթացքում
Իմամ Մահդին (օր. իր ազնիվ հոր կյանքը ...
Հասկանալի է, որ Հազրաթ Մահդին (Խ. Ալ.
Այս ժամանակահատվածում իմամ Հասան Ասկարին (Ալ.
Երբ իմամ Հասան Ասկարին (թ. Հազրաթ Մահդին (Խ.Ա.Ո.Ն) եկավ նրանց հոր մոտ ՝ նրան օգնելու դեղորայք խմել և ձեռքում պահել այն տարան, որը նրանք ցանկանում էին խմել. Թույնը չափազանց ուժեղ էր և ցնցում էր տեղի ունեցել Իմամ Հասան Ասկարիի (օր.) Օրհնյալ ձեռքերում, որը չէր կարող խմել դեղը. Քանի որ ուտեստը ուտում է նրանց ատամները: Այս հանդիպումը վերջին հանդիպումն էր և վերջին ուխտը: Հազրաթ Իմամ Հասան Ասկարին (Խ.Ա.Ո.Ն) դրանից հետո հրաժեշտ տվեց աշխարհին և իրենց սիրելի երեխային մաքուր թողեց ժամանակի փոթորկի մեջ և ենթարկված որբերի կյանքի իրադարձություններին և խնդիրներին. Աստծո հավիտենական պաշտպանության և ճշմարտության պաշտպանության ապաստանում, որը երբեք չի կորչի:
Ահա մի քանի պատմություններ, որոնք մեջբերել են Իմամ Մահդիի (մանկության) մանկությունը.
1. Հազրաթ «Հաքիմե» -ի ազնվական տիկինը, Իմամ Հասան Ասկարիի (մ) հորաքույրը, ով ներկա էր Հազրաթ Մահդիի (ծն.) Ծնունդին և այդ դեպքից հետո, մի քանի անգամ այցելեց Հազրաթ Մահդիին:
2. Նասիմը, Հազրաթ Ասկարիի (ս.) Աղախինը, նա ասում է. Մի գիշեր (ըստ պատմվածքի տասը գիշեր) Հազրաթ Մահդիի (ծն.) Ծննդից հետո - ես մտա նրա վրա: Ես փռշտացի նրանց առջև: Նա ասաց ինձ. «Աստված ողորմի քեզ»: Ես ուրախացա այս հայտարարությունից: Հետո նրանք ինձ ասացին. Ես ասացի. Այո, Տեր իմ: Նրանք ասացին. «Փռշտոցը» մարդուն պաշտպանում է մահից մինչև երեք օր »[1]:
3. Hazrat Askari (as) ընկերների խումբ: Աբու hanանեմ Խադեմից փոխանցվում է, որ նա ասել է. Իմամ Ասկարին (երեխա) ծնվել է երեխա, որին անվանել են «Մուհամեդ»: Երրորդ օրը իմամը ցույց տվեց իր որդուն իր ուղեկիցներին և ասաց. Նա ուղղամիտն է, ով գլխատում է նրան, և երբ երկիրը լցվի ճնշումով և ճնշմամբ, նա կհայտնվի և այն կլցնի արդարությամբ »[2]:
4. Մոտ քառասուն տղամարդ այցելեց Վեհափառ Հայրապետին; Երբ հայրը ՝ Իմամ Հասան Ասկարին (ինչպես) նրան ցույց տվեց նրանց, նրանք ասացին.
5. Մեծ շեյխ «Ահմադ Իբն Իսհաքամի Աշարի»: Նա ասում է:
«Ես մտա Հազրաթ Աբու Մուհամմադ Հասան Իբն Ալիի (խաղաղություն նրա վրա) վրա: Ես ուզում էի նրանց հարցնել իրենց հաջորդի մասին: Նորին Սրբությունը - առանց ինձ հարց տալու - նախ ասաց. Ամենակարող Աստված, Ադամի ստեղծումից ի վեր, երկիրը դատարկ չի թողել այն իշխանությունից, որը Նա ինքն է որոշում մարդկանց վրա, և դատարկ չի թողնի մինչև դատաստանի օրը: «Նրա միջոցով նա վանում է չարությունը երկրի մարդկանցից, և նրա միջոցով անձրև է արձակում, և նրա պատճառով նա դուրս է բերում երկրի օրհնությունները»:
Ես հարցրեցի. Ո՛վ մարգարեի որդի, ո՞վ է քեզանից հետո իմամը և խալիֆը:
Նրանք արագ վեր կացան ու մտան ներս, հետո դուրս եկան; Երեխա կրելիս, որի դեմքը նման էր գիշերվա լուսնին, տասնչորս տարեկան էր, և նա մոտ 3 տարեկան էր: Նրանք ինձ ասացին. Նա և՛ Աստծո Մարգարեի անունն է, և՛ նրա մականունը: Նա է Նա, ով երկիրը լցնում է արդարությամբ. Կարծես լի է ճնշումներով:
Օ Ահմադ Իբն Իսհակ, այս ummah- ում նրա օրինակը նման է Խիդրին և Դհու ալ-Քարնայինին: Երդվում եմ Աստծով, որ այն կունենա այնպիսի բացակայություն, որ այդ բացակայության դեպքում ոչ ոք չի փրկվի կործանումից. «Եթե Ամենակարող Աստված չապացուցի նրան իր իմամատությանը հավատալու մեջ և չհաջողվի աղոթել նրա հեռանալն արագացնելու համար»:
Ես ասացի. Այդ ժամանակ երեխան սկսեց խոսել պերճախոս արաբերենով և ասաց. «Ես Աստծո մնացուկն եմ երկրի վրա և նրա թշնամիների վրեժը լուծողը. Սրանից հետո ինձանից մեկ այլ աշխատանք կա ՝ ո՛վ Ահմադ Իբն Իսհակ »[3]:
Ահմադ Իբն Իսհակը ասում է. Ես վերադարձա ուրախ և ուրախ, երբ վաղը եկավ, ես նորից շտապեցի Իմամ Հասան Ասկարիի մոտ և ասացի նրան. Բայց ո՞րն է ներկայիս ավանդույթը, որով նա Խիդրից և Դհու ալ-Քարայնանից է:
Նրանք ասացին. «Բացակայությունը երկարաձգվում է, ո՛վ Ահմադ»:
Ես ասացի. Ո՛վ Աստծո առաքյալի որդի, նրա բացակայությունը կտևի՞:
Նրանք ասացին. «Այո, երդվում եմ իմ Տիրոջով. Այն աստիճանի, որ Նրա հավատացյալներից շատերը հեռանում են Նրան հավատալուց, և ոչ ոք (այս հարցում) չի մնա, բացի նրանից, ումից Ամենակարող Աստված ուխտ է կապել մեզ հետ մեր նահանգում և հավատք է գրանցել իր սրտում և նրան հոգի է դարձրել Հաստատվել է իրենից: Ո՛վ Ահմադ Իբն Իսհակ, սա Աստծո գործերից մեկն է և Նրա գաղտնիքների գաղտնիքը և Աստծո անտեսանելիի իմացությունից անտեսանելիը. Վերցրու այն, ինչ ես տվել եմ քեզ և շնորհակալ եղիր վերևին Ռաջաթ Բեհեշտ, մեզ հետ եղիր »[4]:
6. Հակոբ Իբն Փորագրություն: Նա ասում է. «Ես մտա Հազրաթ Աբու Մուհամմադ Հասան Իբն Ալիի վրա (խաղաղություն նրա վրա): Նրանք նստած էին տան հարթակի վրա, իսկ նրանց աջ կողմում ՝ վարագույրներով ծածկված սենյակ էր:
Ես նրան հարցրեցի. Նա ասաց. «Հեռացրեք վարագույրը»:
Ես բարձրացրի վարագույրը: Ես տեսա մի երեխայի, ով հինգ ոտնաչափ բարձրություն ուներ և մոտ ութ կամ տաս տարեկան էր: Նա ուներ լայն ճակատներ, սպիտակ դեմք և փայլուն աչքեր: Նա ուներ հաստ ձեռք և ծունկ ծունկ: Դատարկ աջ այտին և գլխի առջև դուրս ցցված մազերը: Երեխան եկավ նստեց իմամ Հասան Ասկարիի (աս.) Ոտքերին:
Հազրաթ Ասկարին (խաղաղություն նրա վրա) ասաց. «Սա քո տերն է»: Հետո Հազրաթ Մահդին (Խ.Ա.Ո.Ն) վեր կացավ, որ հեռանա: Իմամ Հասան Ասկարին (օր.) Ասաց. Իմամը մտավ սենյակ, և ես նրան էի նայում:
Այնուհետև իմամ Հասան Ասկարին (աս.) Ասաց. «Ո՛վ Յակուբ, տես, ով է սենյակում: Ես մտա, բայց ոչ ոքի չտեսա »[5]:
------------------------------------------------------ ----------------------------------
[1]: Քամալուդդին, հ. 2, էջ 430 և Շեյխ Տուսիի բացակայությունը, էջ 139:
[2]: Քամալուդդին, հատոր 2, էջ 431:
[3]: Մարդը քննում է ազդեցությունը, մինչև չգտնի արդյունավետը. Բայց երբ այն գտնի էֆեկտը, այն այլևս մոտիվացիա չի ունենա էֆեկտը հետաքննելու: Կարող է պատահել, որ Մարգարեն (Խ.Ա.Ո.Ն) ասել է. «Սրանից հետո ես Ահմադ իբն Իսահակի որդին եմ»:
[4]: Անտեսանելիի իմացությունը մի բան է, իսկ անտեսանելիի իմացությունը ՝ մեկ այլ բան:
[5]: Քամալուդդին, հատոր 2, էջ 437:
Ինչպե՞ս է հնարավոր, որ Հազրաթ Մահդին (օր. մուսուլմանները?
Նախ. Եթե մենք անդրադառնանք Ահլ-Բեյթի (Խ.Ա.Ո.) նորություններին, պարզ կդառնա, որ մարգարեության և իմամության դիրքը ոչ թե փոքր թվացող դիրքորոշում է, որ յուրաքանչյուրն ունի իշխանություն, այլ մարգարեությունը պատվաբեր պաշտոն է, որը զբաղեցնում է անձը: նա վայելում է անտեսանելի աշխարհների իմացությունը, աստվածային կանոններն ու կանոնները բացահայտվում և ներշնչվում են նրա ներքին և լուսավոր սրտում, և նա դրանք ընդունում է այնպես, որ անսխալական լինի ցանկացած սխալից:
Բացի այդ, խնամակալությունն ու իմամությունը մի մեծ պաշտոն է, որը այդ պաշտոնը կրողը հանդուրժում և գրանցում է մարգարեության աստվածային պատվիրանները և գիտությունները այնպես, որ սխալը, մոռացկոտությունն ու ապստամբությունը որևէ կերպ չունեն իր սուրբ գոյության տիրույթում և միշտ կապված են դրա հետ: անտեսանելի աշխարհները և օգուտ քաղել աստվածային հայտնություններից և լուսավորումներից: Դառնում է:
Մարդկության առաջնորդի և իմամի գիտելիքների և գործելակերպի, կրոնի օրինակի և դրսևորման և Աստծո հեղինակության շնորհիվ պարզ է, որ ոչ բոլորն ունեն այդ մեծ պաշտոնին հասնելու ունակություն և տաղանդ, այլ պետք է լինեն ամենաբարձր աստիճանի: մարդկության ոգու տեսանկյունից արժանի լինել հաղորդակցվելու անտեսանելի աշխարհների և ընկալման հետ: Նա պետք է ունենա գիտելիքներ և գրանցի դրանք և կատարյալ չափավոր լինի ֆիզիկական կազմի և մտավոր ուժերի առումով, որպեսզի կարողանա նվաստացնել տիեզերքի և անտեսանելի ճշմարտությունները: բառերի և իմաստների աշխարհն առանց սխալի և հաղորդեք այն մարդկանց, այնպես որ Մարգարեն և Իմամը Արարման առումով հիանալի են և հենց այս բնածին տաղանդի և արտոնության շնորհիվ է, որ Ամենակարող Աստված ընտրում է դրանք որպես մարգարեության և իմամության մեծ դիրք: Այդ նշանավոր մարդկանց բացակայությունը պաշտոնապես ներկայացվում է մարգարեության և իմամության դիրքի:
Մինչ Հիսուսը (Խ.Ա.Ո.Ն) խոսում էր Գոհորայի ժողովրդի հետ և ներկայանում որպես մարգարե և գրքի հեղինակ:
Ամենակարող Աստված Մարիամ սուրայում ասում է. Աբդուլլահ Աթանիի խոսքերը, Գիրքը և Մարգարեի կեղծիքը և Օրհնյալի կեղծիքը, սա մենք ենք, և Օսանին, աղոթքով և ողորմությամբ, ամաչում ենք [1] », - Մարիամը ցույց տվեց Հիսուսին և ասաց. : Հիսուսն ասաց. «Ես Աստծո ծառան եմ, ով ինձ տվեց գիրքը և ընտրեց ինձ որպես մարգարե, և օրհնեց ինձ, որտեղ էլ որ լինեի, և պատվիրեց ինձ աղոթել և զակատ վճարել կենդանի ժամանակ»:
Այս հատվածը և այլ հատվածներ օգտագործվում են այն մասին, որ Հիսուսը (մ.
Հետևաբար, որևէ խոչընդոտ չկա, որ երեխան հինգ տարեկան հասակում կապի մեջ լինի անտեսանելի աշխարհների հետ և հանձնարարվի գանձարանի ծանր պարտականությանը, ինչպես նաև գրանցի ու տարածի վճիռները և լինի լիովին ուժեղ և հզոր իր կատարման մեջ: պարտականությունը և կատարելով այս մեծ վստահությունը [2]:
Երկրորդ. Իմամ Javավադը (հոր) մահվան պահին կա՛մ ինը տարեկան էր, կա՛մ յոթ տարեկան: բանավեճեր Եվ այդ իմամի կողմից գիտական և դատական մեծ խնդիրների լուծումը առաջացրել է իսլամ գիտնականների հիացմունքն ու հիացմունքը ՝ շիաների և սուննիների, և նրանց խոնարհեցրել է Իմամի գիտական մեծության առջև, և նրանցից յուրաքանչյուրը գովել է նրան որոշ հարցերում: ճանապարհը, և օրինակ.
Իբն awաուզիի տոհմը ասում է.
Իբն Հաջար ալ-Հիտամին ընդունում է Իմամ Javավադի (ուն) ունիվերսալությունը և գրում.
Երրորդ. Մաքուր Իմամները (ինչպես) նույնպես կանխատեսել և հայտարարել են այդ հարգարժան անձի աննշան Սուննայի հարցը, որպեսզի հակառակորդներն ու հակառակորդները չառարկեն դրան: Օրինակ:
قալ ابو 'Աֆարը (խաղաղությունը նրա վրա լինի) ասաց.
Չորրորդ. Չնայած մարգարեների և իմամների հատուկ ստեղծագործությունն այնպիսին է, որ այն չի կարող համեմատվել սովորական մարդկանց հետ: Նրանց ընկալումները նույնպես ավելի լավն են, քան քառասուն տարեկան տղամարդկանցը: Փիլիսոփա Աբու Ալի Սինան համարվում է դրանցից մեկը Նրա խոսքերը մեջբերվեցին. «Վարպետ Ադիբը ասմունքեց, ես բոլորը անգիր սովորեցի»: Բացի այդ, ուսուցիչս ինձ հանձնարարեց հետևյալ գրքերը ՝ «Ալ-Սաֆաթ», «haարիբ Ալ-Մուսնաֆ», «Ադաբ Ալ-Քաթիբ», «Իսլահ Ալ-Մանթեք», «Ալ-Այն», «Պոեզիա և էպոս» , «Հռոմեական դատարան», «Թասրիֆ Մազենի» և «Սիբույե շարահյուսություն»: Այսպիսով, ես դրանք բոլորը անգիր արեցի մեկուկես տարվա ընթացքում, և եթե չլիներ վարպետի ձգձգումը, ես դրանք անգիր կանեի այս ժամանակահատվածից պակաս ժամանակում: Դրանից հետո ես սկսեցի իրավագիտություն սովորել, և երբ հասա տասներկու տարեկանիս, ես տվեցի ֆետվա ըստ Աբի Հանիֆայի կրոնի: Դրանից հետո ես սկսեցի բժշկություն և «իրավունք» գրել տասնվեց տարեկանում, իսկ տարեկանում: քսանչորս: Ես նրան ճանաչում էի որպես բոլոր գիտությունների փորձագետ [7]:
Ֆազել Հինդիի մասին ասվել է. «Մինչև տասներեք տարին լրանալը, նա ավարտել էր բոլոր խելամիտ և շարժական գիտությունները, իսկ մինչև տասներկու տարեկանը նա գրքեր էր գրել [8]:
Հետևաբար, եթե հանճարեղ երեխաներն ունեն այնպիսի ուղեղ և ուժ, որ կարող են անգիր սովորել հազարավոր տարբեր առարկաներ և երիտասարդ տարիքում լուծել գիտության խնդիրներն ու խառնաշփոթները, և բանականության զարմանալի ուժը զարմանք է առաջացնում, ապա ո՞րն է բացառությունը, որ Ամենակարող Աստված է, մնացած Աստծո՞նը: Իսկ մնացած մարդկության իրավունքի և գործի իշխանությունը պետք է նշանակվի մարզում հինգ տարեկանում և նրան թողնի վճիռների հանդուրժողականությունն ու ձայնագրությունը [9]:
Արդյունքն այն է, որ բանականորեն և պատահաբար, բացառություն չկա Հազրաթ Սահիբ ալ -Ամրի համար - թող Աստված արագացնի նրա ճակատագիրը - հինգ տարեկանում մահմեդականների առաջնորդությունը ստանձնելու կամքով և աստվածային հրամանով:
------------------------------------------------------ ----------------------------------
[1] ـ مریم / 29.
[2] - Էբրահիմ Ամինի, Աշխարհի արդարություն, «Շաֆակ» հրատարակություններ, տասնչորսերորդ հրատարակություն, էջ 1373, էջ 121:
[3] - Կտակի ապացույց, էջ 161:
[4]-Սիբթ Իբն Jոզի, Թազկերե ալ-Խավաս, Ալ-Հայդարիյայի գրադարան, 1383 թ., Էջ 359:
[5] - Իբն Հաջար Հիտամի, Սաավաիկ ալ -Մուհարաքա, 2 -րդ հարկ, Կահիրե, Կահիրեի դպրոց, 1385 թ., Էջ 205:
[6] - Մաջլիսի, Բիհար Ալ -Անվար, Իսլամիե, հ. 51, էջ 38:
[7] - Աշխարհի արդարություն, նույն տեղում, էջ 123:
[8] - هدیه الاحباب, ط تهران, 1329, ص 228:
[9] - Աշխարհի արդարություն, նույն տեղում, էջ 123:
ترجمه ازبکی:
Mehdi (a.s.) hayotidagi hayot, tug'ilish gumonlariga javob
Imom Mahdiy (r.a.) otasi hayotida, chunki ular Mehdining tug'ilishidan boshlab kichkintoyning yo'qligi boshlanishini hisoblaganlar, shuning uchun uning imomining hayotiga qisqacha nazar tashlash yomon emas. olijanob otasining hayoti..
Ma'lumki, Hazrati Mehdi (s.a.v.) Samarada otasi Imom Hasan Askariy (r.a.) tarbiyasida, otasi tirikligida g'amxo'rlik va mehr -muhabbat ostida yashagan.
Bu davrda imom Hasan Askariy (as) o'z o'g'lini eng ishonchli shialarga taqdim etdi va ularni o'n ikkinchi imom va rahbar va ularni kutib turgan Mahdi deb tanishtirdi.
Imom Hasan Askariy alayhissalom zaharlanganda va u hayotining so'nggi lahzalarini boshidan kechirayotganida - va josuslar va josuslar zaharning tanasiga ta'siriga ishonch hosil qilib, Imom Hasan Asqariy (alayhissalom) ning uyidan chiqib ketishgan edi. Hazrati Mehdi (s.a.v.) otalariga dori ichishga yordam berish uchun va ular ichmoqchi bo'lgan idishni qo'lida ushlab turish uchun keldi; Zahar nihoyatda kuchli edi va dorini icholmagan Imom Hasan Askariy (alayhissalom) ning muborak qo'llarida titroq paydo bo'ldi; Chunki idish ularning tishlarini yeydi. Bu uchrashuv oxirgi uchrashuv va oxirgi ahd edi. Hazrati Imom Hasan Askariy (s.a.v.) shundan keyin dunyo bilan xayrlashib, aziz bolasini vaqt bo'ronida toza qoldirib, yetim hayotining voqealari va muammolarini ochib berdi; Xudoning abadiy himoyasi va hech qachon yo'qolmaydigan haqiqatni himoya qilish panohida.
Mana, Imom Mahdiy (as) ning bolaligidan iqtibos keltirgan ba'zi rivoyatlar:
1. Hazrati "Hakime" ning olijanob xonimi, Imom Hasan Askari (a.s.) ning xolasi, Hazrati Mehdi (as) tug'ilishida bo'lgan va o'sha voqeadan so'ng, bir necha bor Hazrati Mahdiyga tashrif buyurgan.
2. Nasim, Hazrati Askariy (alayhissalom) ning quli, deydi: Hazrati Mehdi (a.s.) tug'ilgandan keyin bir kecha (o'n kecha rivoyatga ko'ra) - men uning oldiga kirdim. Men ularning oldida hapşırdım. U menga: "Xudo senga rahm qilsin", dedi. Men bu gapdan xursand bo'ldim. Keyin ular menga: Senga hapşırma xushxabarini beraymi? Men: Ha, Rabbim. Ular: "Hapşırma", odamni uch kungacha o'limdan saqlaydi. "[1]
3. Hazrati Askariy alayhissalomning bir guruh sahobalari. Abu G'anim Xademdan rivoyat qilinadi: u aytdi: Imom Askariy (alayhissalom) "Muhammad" ismli bola tug'ildi. Uchinchi kuni imom o'z o'g'lini sahobalariga ko'rsatib: «Bu mendan keyin sizning xo'jayiningiz va mening ustimdagi xalifam. U boshini kesgan solih kimdir, qachonki er zulm va zulmga to'lganida, u paydo bo'ladi va uni adolat bilan to'ldiradi. ”[2]
4. Qirqqa yaqin kishi Hazratni ziyorat qildilar; Otasi Imom Hasan Asqariy (a.s.) uni ularga ko'rsatganda, ular: "Bu mendan keyin sizning imomingiz va sizning ustingizda xalifam", dedilar.
5. Buyuk Shayx "Ahmad ibn Ishoqqomiy Ash'ariy". U aytdi:
«Hazrati Abu Muhammad Hasan ibn Ali (r.a.) ga kirdim. Men ulardan vorisi haqida so'ramoqchi edim. Hazrat - menga savol bermasdan, avval aytdi: Ey Ahmad ibn Ishoq! Qudratli Alloh, Odam alayhissalom yaratilgandan buyon, odamlarni O'zidan belgilab qo'ygan hokimiyatdan, erni bo'sh qoldirmadi va qiyomatgacha uni bo'sh qoldirmaydi. "U orqali er yuzidagi odamlardan yomonlikni qaytaradi va u orqali yomg'ir yog'diradi va u tufayli erning ne'matlarini chiqaradi".
Men so'radim: Ey Payg'ambarning o'g'li, sizdan keyin imom va xalifa kim?
Ular tezda o'rnidan turishdi va ichkariga kirishdi, keyin chiqishdi; Yuzi tungi oyga o'xshagan bolani ko'tarib yurganida, u o'n to'rt yoshda edi va u taxminan 3 yoshda edi. Menga shunday deyishdi: "Ey Ahmad ibn Ishoq, agar senga Alloh va Uning dalillari yoqmasa edi, men senga o'z farzandimni ko'rsatmagan bo'lardim. U ham Rasulullohning ismi, ham taxallusi. U er yuzini adolat bilan to'ldirgan zotdir. Go'yo u zulmga to'la.
Ey Ahmad ibn Ishoq, uning bu ummatdagi namunasi Xizr va Zulqarnayn kabi. Xudoga qasamki, uning yo'qligi bo'ladi, shunday bo'ladiki, hech kim halokatdan qutulolmaydi; "Agar Qodir Tangri uni imomligiga ishonishini isbot qilmasa va uning tezroq ketishi uchun ibodat qilishga muvaffaq bo'lmasa."
Men dedim: Ey Robbim, qalbim u bilan tinchlanishiga biron bir alomat bormi? Bu vaqtda bola bemalol arab tilida gapira boshladi va dedi: "Men er yuzida Xudoning qoldig'iman va dushmanlarining qasosiman; Shundan so'ng, mendan yana bir asar bor, ey Ahmad ibn Ishoq. ”[3]
Ahmad Ibn Ishoq aytadi: Men baxtli va quvnoq qaytdim, ertaga kelganimda yana Imom Hasan Asqariy (s.a.v.) oldiga yugurdim va unga aytdim: Ey Rasulullohning o'g'li, sen menga bergan ne'mat tufayli mening baxtim oshdi. Xizr va Zulqarnayndan bo'lgan hozirgi an'ana qanday?
Ular: "Yo'qotish uzaytirildi, ey Ahmad", dedilar.
Men: Ey Rasulullohning o'g'li, uning yo'qligi davom etadimi?
Ular: «Ha, men Robbimga qasamki; Unga imon keltirganlarning ko'pchiligi Unga ishonishdan yuz o'girishadi va hech kim (bu borada) qolmaydi, faqat Alloh taolo bizning viloyatimizda biz bilan ahd qilgan va qalbida imon yozgan. uni o'zini tasdiqlagan Has ruhiga aylantirdi. Ey Ahmad Ibn Ishoq, bu Xudoning ishlaridan biridir va uning sirlari va g'aybining ilohiy siridan; Sizga berganlarimni oling va tepaga minnatdor bo'ling Rajat Behesht, biz bilan bo'l. "[4]
6. Yoqub Ibn Engraved. U aytadi: "Hazrati Abu Muhammad Hasan ibn Ali (r.a.) oldiga kirdim. Ular uydagi platformada o'tirishgan, ularning o'ng tomonida esa parda bilan qoplangan xona bor edi.
Men undan so'radim: Hazratim, bu ishni kim boshqaradi? U: "Pardani ech", dedi.
Men pardani ko'tardim. Men balandligi besh fut bo'lgan va taxminan sakkiz yoki o'n yoshli bolani ko'rdim. Uning peshonalari keng, yuzi oq, ko'zlari porloq edi. Uning qo'li qalin, tizzasi bukilgan edi. O'ng yonog'ini bo'shatib, boshi oldida chiqadigan sochlarini. Bola kelib imom Hasan Askariy (alayhissalom) ning oyog'iga o'tirdi.
Hazrati Askari (alayhissalom): "Bu sizning egangizdir", dedilar. Shunda Hazrati Mehdi (a.s.) ketish uchun o'rnidan turdi. Imom Hasan Askari (r.a.) aytdilar: "Bolam, ma'lum vaqtgacha ichkariga kir". Imom xonaga kirdi va men uni kuzatib turdim.
Shunda Imom Hasan Askariy (alayhissalom): «Ey Yoqub, qara, xonada kim bor? Men kirdim, lekin hech kimni ko'rmadim. "[5]
-------------------------------------------------- ------------------------------
[1]. Kamoluddin, 2 -jild, 430 -bet va Shayx Tusiyning yo'qligi, 139 -bet.
[2]. Kamoliddin, 2 -jild, 431 -bet.
[3]. Inson ta'sirini topguncha ta'sirini tekshiradi; Ammo ta'sirini topgandan so'ng, bu ta'sirni tekshirishga motivatsiya bo'lmaydi. Balki, Payg'ambar sollallohu alayhi vasallam: "Bundan keyin men Ahmad ibn Ishoqning o'g'liman", degan bo'lishi mumkin.
[4]. G'aybni bilish - boshqa narsa, g'ayb haqidagi bilimlar - boshqa narsa.
[5]. Kamoliddin, 2 -jild, 437 -bet.
Mehdi (a.s.) otasi Imom Hasan Askari (r.a.) vafotidan keyin besh yoshda bo'lgan shialarning o'n ikkinchi imomiga aylanishi qanday mumkin? musulmonlar?
Birinchisi: Agar biz Ahli Bayt (alayhissalom) xabarlari haqida mulohaza yuritadigan bo'lsak, payg'ambarlik va imomlik mavqei har kimning obro'siga ega bo'lgan zohiriy lavozim emasligi aniq bo'ladi, lekin bashorat qilish-bu odamning sharafli mavqei. u pozitsiya Qodir Tangri bilan muloqot qiladi.U g'ayb olamlarini bilishdan zavq oladi, ilohiy qonun -qoidalar uning ichki va ma'rifatli qalbida ochiladi va ilhomlanadi va ularni shunday qabul qiladiki, u har qanday xatolardan adashmaydi.
Shuningdek, vasiylik va imomlik - bu mavqe egasi, ilohiy amrlar va bashorat ilmlarini toqat qilib, qayd qilib, xato, unutish va isyon uning muqaddas borligi sohasida hech qanday yo'l tutolmaydigan va har doim bog'liq bo'lgan buyuk mavqe. g'ayb olamlari va ilohiy vahiy va nurlardan foyda ko'radi.
Insoniyat rahbari va imomining bilimi va amaliyoti hamda din va Xudoning obro'sining namunasi va namoyon bo'lishi tufayli, hamma ham bu buyuk mavqega erishish uchun qobiliyat va iste'dodga ega emasligi, balki oliy martabada bo'lishi kerakligi aniq. Insoniyat ruhi nuqtai nazaridan ko'rinmas olam va idrok bilan muloqotga loyiq bo'lishi uchun u bilimga ega bo'lishi va ularni yozib olishi va jismoniy tarkibi va aqliy kuchlari nuqtai nazaridan mukammal darajada bo'lishi kerak, shunda u koinot va g'ayb haqiqatlarini buzadi. so'zlar va ma'nolar olamini xatosiz odamlarga etkazing, shuning uchun Payg'ambar va Imom yaratilish nuqtai nazaridan a'lo darajada va aynan shu tug'ma iste'dod va sharaf tufayli Alloh taolo ularni payg'ambarlik va imomlikning buyuk mavqei sifatida tanlagan. Bu taniqli shaxslarning yo'qligi rasman payg'ambarlik va imomlik maqomiga ega.
Iso (a.s.) Go'roda odamlar bilan gaplashar va o'zini payg'ambar va kitob muallifi deb tanishtirar ekan.
Qudratli Alloh Maryam surasida shunday deydi: Abdulla Atanining so'zlari, Kitob va Payg'ambarning soxtaligi va muborakning soxtaligi, bu biz va Osoniy, biz ibodat va sadaqa bilan uyalamiz. [1] "Maryam Isoni ko'rsatdi va dedi: : Iso: "Men kitobni bergan va meni payg'ambar qilib tanlagan, qaerda bo'lsam ham duo qilgan va tirikligimda namoz o'qishni va zakot berishni buyurgan Xudoning xizmatchisiman", dedi.
Bu oyat va boshqa oyatlar Iso alayhissalom payg'ambar bo'lgani va bolaligidan va yoshligidan kitob egasi bo'lganligi uchun ishlatiladi.
Shunday qilib, bolaning besh yoshida g'ayb olamlari bilan aloqada bo'lishi va g'aznaning og'ir vazifasini bajarishi, hukmlarni yozib olishi va targ'ib qilishi, o'z ishini bajarishda mutlaqo kuchli va qudratli bo'lishi uchun hech qanday to'siq yo'q. burch va bu katta ishonchni bajarish. [2]
Ikkinchidan: Imom Javod (alayhissalom) otasi vafot etganda yo to'qqiz yoshda, yoki etti yoshda edi va Imom Rizo (alayhissalom) uni o'z vorisi [3] deb tanishtirdi. bahs -munozaralar va buyuk ilmiy va fiqhiy muammolarni hal qilish Imom tomonidan shia va sunniy islom ulamolarining hayrat va hayratini uyg'otdi va ularni Imomning ilmiy buyukligi oldida ta'zim qilishga majbur qildi va ularning har biri uni ba'zi bir sohalarda maqtadi. usul va masalan:
Ibn Javziyning nasabnomasida shunday deyilgan: (Lekin Javod - s.a.v.) ilmda, taqvoda, zohidlikda va kechirimlilikda otasining uslubida bo'lgan [4].
Ibn Hajar al-Hitomiy Imom Javod alayhissalomning universalligini tan oladi va shunday yozadi: Ma'mun uni kuyov qilib tanladi, chunki u yosh bo'lishiga qaramay, ilm, bilim va donolik borasida hamma olimlardan ustun edi [5].
Uchinchidan: Pok imomlar (as) ham o'sha hurmatli kishining kichik sunnat masalasini, muxoliflar va muxoliflar e'tiroz bildirmasliklari uchun ham bashorat qilishdi va e'lon qilishdi. Masalan:
G اl بbw Ja’far (alayhissalom) aytadilar: "Bu ishning egasi bizdan eng yoshi, biz esa shaxsan eng zo'rmiz." [6] Hazrati Imom Muhammad Boqir (a.s.):
To'rtinchidan: Payg'ambarlar va imomlarning maxsus yaratilishi oddiy odamlar bilan solishtirib bo'lmaydigan darajada bo'lsa-da, ularning tasavvurlari qirq yoshli odamlarga qaraganda yaxshiroqdir, faylasuf Abu Ali Sino shulardan biri hisoblanadi. Uning so'zlaridan iqtibos keltirildi: Ustoz Adib o'qidi, men hammasini yod oldim. Bundan tashqari, ustozim meni "As-Safat", "G'arib al-Musnaf", "Adab al-Katib", "Isloh al-Mantek", "Al-Ayn", "She'r va doston" kitoblariga topshirdi. , "Rim saroyi", "Tasrif Mazeni" va "Sibouyeh sintaksisi" Shunday qilib, men ularning hammasini bir yarim yil ichida yodladim va agar Ustozning kechiktirishi bo'lmaganida, men ularni bu davrdan kamroq vaqt ichida yodlagan bo'lardim. Shundan so'ng, men huquqshunoslikni o'rgana boshladim va o'n ikki yoshga to'lganimda, Abu Hanifaning diniga ko'ra fatvo berdim, shundan so'ng, men o'n olti yoshimda, shuningdek, tibbiyot va "qonun" tuzishni boshladim. yigirma to'rt. Men uni hamma fanlarning mutaxassisi sifatida bilardim [7].
Fazel hind haqida shunday deyilgan: "U o'n uch yoshga to'lgunga qadar, barcha aqlli va harakatlanuvchi fanlarni tugatgan, o'n ikki yoshiga qadar esa kitoblar yozgan. [8]
Shuning uchun, agar daho bolalarda shunday miyalar va kuchlar borki, ular yoshligida minglab turli mavzularni yodlay oladilar, ilm -fan muammolari va chalkashliklarini hal qila olsalar va ularning aql bovar qilmas ajablantiradigan kuchi ajablanarli bo'lsa, unda Qodir Tangri bundan mustasno. Xudoning qolganlari? Va huquqning vakolati va qolgan insoniylik sabablari besh yoshida viloyatga tayinlanishi va unga bag'rikenglik va hukmlar yozishni qoldirishi kerak. [9]
Natijada, oqilona va tasodifan, Hazrat Sohib al -Amr - Xudo taqdirini tezroq qilsin - besh yoshida irodasi va ilohiy amri bilan musulmonlarni boshqarishni istisno qilmaydi.
-------------------------------------------------- ------------------------------
[1] ـ mirim / 29.
[2] - Ibrohim Amini, Dunyo adolati, Shafaq nashrlari, O'n to'rtinchi nashr, 1373 -bet, 121 -bet.
[3] - Iroda isboti, 161 -bet.
[4]-Sibt Ibn Joziy, Tazkereh al-Xovas, al-Haydariya kutubxonasi, 1383 hijriy, 359-bet.
[5] - Ibn Hajar Hitami, Savoiq al -Muharraqa, 2 -qavat, Qohira, Qohira maktabi, 1385 hijriy, 205 -bet.
[6] - Majlisi, Bihar al -Anvar, Islomiy, 51 -jild, 38 -bet.
[7] - Dunyo adolati, o'sha erda, 123 -bet.
[8] - hdih لlحbحbb, tطrرn, 1329, 228 -yil.
[9] - Dunyo adolati, o'sha erda, 123 -bet.
ترجمه اسپانیایی:
Respuesta a la sospecha de nacimiento, una vida durante la vida de Hazrat Mahdi (as)
Imam Mahdi (la paz sea con él) durante la vida de su padre, ya que consideran el comienzo de la ausencia del pequeño desde el nacimiento de Hazrat Mahdi (la paz sea con él), no está mal echar un vistazo a la vida de su Imam durante la vida de su noble padre.
Está claro que Hazrat Mahdi (la paz sea con él) vivió en Samarra bajo la tutela de su padre, el Imam Hassan Askari (la paz sea con él) mientras estuvo bajo el cuidado y los afectos de su padre durante su vida.
Durante este período, el Imam Hassan Askari (as) presentó a su hijo a algunos de los chiítas más confiables y lo presentó como el duodécimo Imam y líder y el Mahdi prometido que los esperaba.
Cuando el Imam Hassan Askari (as) fue envenenado y estaba pasando por los últimos momentos de su vida, y los espías y espías abandonaron la casa del Imam Hassan Askari (as) después de estar seguros del efecto del veneno en su cuerpo. Hazrat El Mahdi (la paz sea con él) vino a su padre para ayudarlo a beber la medicina y para sostener el recipiente en su mano que querían beber; El veneno era extremadamente fuerte y se había producido un temblor en las benditas manos del Imam Hassan Askari (as) que no podía beber la medicina; Porque el plato les come los dientes. Esta reunión fue la última reunión y el último pacto. Hazrat Imam Hassan Askari (PBUH) se despidió del mundo después de eso y dejó a su querido hijo limpio en la tormenta del tiempo y expuesto a los eventos y problemas de la vida huérfana; En el refugio de la protección eterna de Dios y la protección de la verdad que nunca se perderá.
Aquí hay algunas narraciones que han citado la infancia del Imam Mahdi (as):
1. La noble dama de Hazrat "Hakimeh", la tía del Imam Hassan Askari (as), que estuvo presente en el nacimiento de Hazrat Mahdi (as) y después de ese incidente, visitó a Hazrat Mahdi (as) varias veces.
2. Nasim, la sierva de Hazrat Askari (as), dice: Una noche (según una narración diez noches) después del nacimiento de Hazrat Mahdi (as), entré en él. Estornudé frente a ellos. Me dijo: "Que Dios se apiade de ti". Me alegré de esta afirmación. Entonces me dijeron: ¿Te doy la buena noticia de los estornudos? Dije: Sí, mi Señor. Dijeron: "Estornudar" protege a una persona de la muerte hasta por tres días ". [1]
3. Un grupo de compañeros de Hazrat Askari (as). Se narra de Abu Ghanem Khadem que dijo: El Imam Askari (as) nació como un niño llamado "Muhammad". Al tercer día, el Imam mostró a su hijo a sus compañeros y dijo: "Este es tu dueño después de mí y mi califa sobre ti. Él es el recto que lo decapita, y cuando la tierra se llene de opresión y opresión, él aparecerá y la llenará de justicia ”[2].
4. Cerca de cuarenta hombres visitaron a Su Santidad; Cuando su padre, el Imam Hassan Askari (as), se lo mostró, ellos dijeron: "Este es su Imam después de mí y mi califa sobre ustedes".
5. El gran jeque "Ahmad Ibn Ishaqqami Ash'ari". Él dice:
"Entré en Hazrat Abu Muhammad Hassan Ibn Ali (la paz sea con él). Quería preguntarles sobre su sucesor. Su Santidad, sin hacerme una pregunta, dijo primero: ¡Oh, Ahmad Ibn Ishaq! Dios Todopoderoso, desde la creación de Adán (la paz sea con él), no ha dejado la tierra vacía de la autoridad que Él mismo determina sobre el pueblo, y no la dejará vacía hasta el Día del Juicio. "A través de él, él repele el mal de la gente de la tierra, y a través de él hace caer la lluvia, y gracias a él saca las bendiciones de la tierra".
Le pregunté: Oh hijo del Profeta, ¿quién es el Imam y el Califa después de ti?
Se levantaron rápidamente y entraron, luego salieron; Mientras llevaba un niño cuyo rostro era como la luna de la noche tenía catorce años y tenía unos 3 años. Entonces me dijeron: "Oh Ahmad Ibn Ishaq, si no fueras apreciado por Dios y sus argumentos, no te habría mostrado a este hijo mío. Es tanto el nombre del Mensajero de Dios como su apodo. Él es el que llena la tierra de justicia; Como si estuviera lleno de opresión.
Oh Ahmad Ibn Ishaq, su ejemplo en esta ummah es como Khidr y Dhu al-Qarnayn. Juro por Dios que tendrá tal ausencia que en esa ausencia, nadie se salvará de la destrucción; "A menos que el Dios Todopoderoso le demuestre que cree en su Imamato y tenga éxito en orar para apresurar su partida".
Dije: Mi Señor, ¿hay alguna señal de que mi corazón estará en paz con eso? En ese momento el niño empezó a hablar en árabe elocuente y dijo: "Soy el remanente de Dios en la tierra y el vengador de sus enemigos; Después de esto, hay otro trabajo mío, Oh Ahmad Ibn Ishaq ”. [3]
Ahmad Ibn Ishaq dice: Regresé feliz y gozoso, cuando llegó mañana corrí al Imam Hassan Askari (as) de nuevo y le dije: Oh hijo del Mensajero de Dios, mi felicidad aumentó debido a la bendición que me diste. Pero, ¿cuál es la tradición actual en la que es de Khidr y Dhu al-Qarnayn?
Dijeron: "La ausencia es prolongada, Oh Ahmad".
Dije: Oh hijo del Mensajero de Dios, ¿durará su ausencia?
Dijeron: "Sí, lo juro por mi Señor; En la medida en que la mayoría de los creyentes en Él se aparten de creer en Él y nadie (en este asunto) permanecerá excepto aquel de quien Dios Todopoderoso ha hecho un pacto con nosotros en nuestra provincia y ha registrado fe en su corazón y lo ha hecho un espíritu de Se ha confirmado a sí mismo. Oh Ahmad Ibn Ishaq, este es uno de los asuntos de Dios y el secreto de Sus secretos y lo invisible del conocimiento de lo invisible de Dios; Toma lo que te he dado y agradece hasta la cima Rajat Behesht, quédate con nosotros ". [4]
6. Jacob Ibn grabado. Dice: "Entré en Hazrat Abu Muhammad Hassan Ibn Ali (la paz sea con él). Estaban sentados en una plataforma de la casa, ya su derecha había una habitación cubierta con cortinas.
Le pregunté: Mi señor, ¿quién se encargará de esto? Dijo: "Quita la cortina".
Levanté la cortina. Vi a un niño que medía un metro y medio y parecía tener unos ocho o diez años. Tenía la frente amplia, el rostro pálido y los ojos brillantes. Tenía una mano gruesa y una rodilla doblada. Vacío en su mejilla derecha y cabello saliente frente a su cabeza. El niño vino y se sentó a los pies del Imam Hassan Askari (as).
Hazrat Askari (la paz sea con él) dijo: "Este es tu dueño". Entonces Hazrat Mahdi (la paz sea con él) se levantó para irse. El Imam Hassan Askari (as) dijo: "Hijo mío, entra hasta cierto tiempo". El Imam entró en la habitación y yo lo estaba mirando.
Entonces el Imam Hassan Askari (as) dijo: “Oh Yaqub, mira quién está en la habitación. Entré pero no vi a nadie ". [5]
-------------------------------------------------- ------------------------------
[1]. Kamaluddin, vol. 2, p. 430 y la ausencia de Sheikh Tusi, p. 139.
[2]. Kamaluddin, vol. 2, pág.431.
[3]. El hombre examina el efecto hasta que encuentra el eficaz; Pero una vez que encuentre el efecto, ya no tendrá la motivación para investigar el efecto. Puede ser que el Profeta (la paz y las bendiciones de Allah sean con él) dijo: "Después de esto, soy el hijo de Ahmad ibn Ishaq".
[4]. El conocimiento de lo invisible es una cosa y la información sobre el conocimiento de lo invisible es otra.
[5]. Kamaluddin, vol. 2, pág.437.
¿Cómo es posible que Hazrat Mahdi (la paz sea con él) convertirse en el duodécimo imán de los chiítas, que tenía cinco años después de la muerte de su padre, el imán Hassan Askari (as)? ¿Es posible que un niño de cinco años lidere ¿los musulmanes?
Primero: si reflexionamos sobre las noticias de Ahl al-Bayt (la paz sea con él), queda claro que la posición de profeta e Imamato no es una pequeña posición aparente en la que todo el mundo tiene la autoridad, pero la profecía es una posición honorable que una persona que ocupa. esa posición se comunica con el Todopoderoso, disfruta del conocimiento de los mundos invisibles, las reglas y regulaciones divinas se revelan e inspiran en su interior e iluminado corazón, y las recibe de tal manera que es infalible ante cualquier error.
Además, la tutela e Imamato es una gran posición que el poseedor de esa posición tolera y registra los mandamientos divinos y las ciencias de la profecía de tal manera que el error, el olvido y la rebelión no tienen forma en el ámbito de su santa existencia y siempre están relacionados con los mundos invisibles y se benefician de las revelaciones e iluminaciones divinas.
Debido al conocimiento y práctica del líder e Imán de la humanidad y al ejemplo y manifestación de la religión y la autoridad de Dios, es claro que no todos tienen la capacidad y el talento para alcanzar esta gran posición, sino que deben estar en el rango más alto. de la humanidad en términos de espíritu para ser digno de comunicación con mundos invisibles y percepción Debe tener conocimiento y registrarlos y estar en perfecta moderación en términos de composición física y poderes mentales para que pueda degradar las verdades del universo y lo invisible para el mundo de las palabras y significados sin error y comunicarlo a la gente, por eso el Profeta y el Imam en cuanto a la Creación es excelente y es debido a este talento innato y privilegio que Dios Todopoderoso los escoge como la gran posición de profeta e Imamato. La ausencia de esas personas eminentes se introduce oficialmente en la posición de profeta e Imamato.
Mientras Jesús (la paz sea con él) le habló a la gente de Gohora y se presentó como profeta y autor del libro.
El Dios Todopoderoso dice en Surah Maryam: Las palabras de Abdullah Atani, el Libro, y la falsificación del Profeta, y la falsificación del Bendito, esto somos nosotros, y Osani, con oración y limosna, estamos avergonzados. [1] "Maryam señaló a Jesús y dijo : Jesús dijo: "Soy el siervo de Dios, quien me dio el libro y me eligió como profeta, y me bendijo dondequiera que estuviera, y me ordenó orar y pagar el zakat mientras estaba vivo".
Este versículo y otros versículos se usan en el sentido de que Jesús (la paz sea con él) fue un profeta y el dueño del libro desde su niñez y juventud.
Por lo tanto, no hay ningún obstáculo para que un niño a la edad de cinco años esté en contacto con los mundos invisibles y sea asignado a la tarea pesada de la tesorería y para registrar y propagar las reglas y ser completamente fuerte y poderoso en la ejecución de sus funciones. deber y cumplir con esta gran confianza. [2]
En segundo lugar: el Imam Javad (as) tenía nueve o siete años en el momento de la muerte de su padre y el Imam Reza (as) lo presentó como su sucesor [3], quien dijo que los discursos del Imam Javad (as) y debates Y la solución de grandes problemas científicos y jurisprudenciales por parte de ese Imam ha despertado la admiración y admiración de los eruditos islámicos, tanto chiitas como sunitas, y los ha hecho inclinarse ante la grandeza científica del Imam, y cada uno de ellos lo ha elogiado de alguna manera manera, y por ejemplo:
El linaje de Ibn Jawzi dice: (Pero Jawad - PBUH -) estaba en el método de su padre en conocimiento, piedad, ascetismo y perdón [4].
Ibn Hajar al-Hitami reconoce la universalidad del Imam Javad (as) y escribe: Ma'mun lo eligió como novio porque, a pesar de su corta edad, era superior a todos los científicos en términos de conocimiento, conocimiento y sabiduría [5].
En tercer lugar: Los imanes puros (as) también han predicho y anunciado la cuestión de la Sunnah menor de esa persona estimada para que no sea objetada por los oponentes y oponentes. Por ejemplo:
قال ابو Ja'far (la paz sea con él) dijo: "El dueño de este asunto es el más joven de nosotros, y somos los mejores en persona". [6] Hazrat Imam Mohammad Baqir (as) dijo:
Cuarto: Aunque la creación especial de los profetas e imanes es tal que no se puede comparar con la gente común. Sus percepciones también son mejores que las de los hombres de cuarenta años. Abu Ali Sina, un filósofo, es considerado uno de ellos. Se le citó diciendo: El maestro Adib recitó, los memoricé todos. Además, mi maestro me asignó los siguientes libros: "Al-Safat", "Gharib Al-Musnaf", "Adab Al-Katib", "Islah Al-Manteq", "Al-Ain", "Poesía y épica". , "Corte Romana", "Tasrif Mazeni" y "Sintaxis de Sibouyeh" Así que las memoricé todas en un año y medio, y si no fuera por la procrastinación de la Maestra, las habría memorizado en menos de este período. Después de eso, comencé a aprender jurisprudencia, y cuando cumplí los doce, di fatwas de acuerdo con la religión de Abi Hanifa. Después de eso, comencé a componer medicina y "derecho" a los dieciséis años, y a la edad de veinticuatro.Lo conocí como un experto en todas las ciencias [7].
Se ha dicho sobre Fazel Hindi: "Antes de los trece años, había completado todas las ciencias sensibles y móviles, y antes de los doce, compuso libros. [8]
Por lo tanto, si los niños genios tienen tales cerebros y poderes que pueden memorizar miles de temas diferentes y resolver los problemas y confusiones de la ciencia a una edad temprana, y su asombroso poder de razón causa asombro, entonces ¿cuál es la excepción que Dios Todopoderoso, ¿El reposo de Dios? Y la autoridad de la derecha y la causa del resto de la humanidad debe ser asignada a la provincia a la edad de cinco años y dejar a él la tolerancia y el registro de las sentencias [9].
El resultado es que, racional e incidentalmente, no hay excepción para Hazrat Sahib al-Amr, que Dios apresure su destino, para tomar el liderazgo de los musulmanes a la edad de cinco años por voluntad y mandato divino.
-------------------------------------------------- ------------------------------
[1] ـ مریم / 29.
[2] - Ebrahim Amini, Justicia del mundo, Publicaciones Shafaq, decimocuarta edición, p. 1373, p. 121.
[3] - Prueba de testamento, pág.161.
[4] - Sibt Ibn Jozi, Tazkereh al-Khawas, Biblioteca Al-Haydariyyah, 1383 AH, p. 359.
[5] - Ibn Hajar Hitami, Sawa'iq al-Muharraqa, 2do piso, El Cairo, Escuela de El Cairo, 1385 AH, pág.205.
[6] - Majlisi, Bihar Al-Anwar, Islamieh, vol. 51, pág. 38.
[7] - Justicia del Mundo, Ibíd., P. 123.
[8] - هدیه الاحباب, ط تهران, 1329, ص 228.
[9] - Justicia del Mundo, Ibíd., P. 123.
مطالب مرتبط
