کتاب آشنایی با زندگینامه امام کاظم علیه السلام.رضاقارزی

زندگینامه امام کاظم علیه السلام
 
 
نام مبارک حضرت: موسى‏ بن جعفر علیه السلام
كنیه: ابو ابراهیم، ابوالحسن، ابوالحسن اوّل، ابوالحسن ماضى، ابوعلى و ابواسماعیل.
القاب: كاظم، صابر، صالح، امین و عبدالصالح.آن حضرت در میان شیعیان به «باب الحوائج» معروف است.
منصب: معصوم نهم و امام هفتم شیعیان.
تاریخ ولادت:حضرت هفتم ماه صفر  سال 128 هجری. برخی نیز سال 129 را ذکر کردند.
محل تولد: ابواء  منطقه‌ای در میان مکه و مدینه در سرزمین حچاز عربستان سعودی کنونی.
میلادش برای امام صادق  علیه‌السّلام  چنان شادی‌بخش بود که آن حضرت به‌همین مناسبت سه روز جشن گرفت و مردم مدینه را اطعام نمود.
نسب پدری: امام جعفر بن محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابیطالب علیهم السلام .  
نام مادر: حُمَيْدَه مصفّاة. نام‌های دیگری نیز مانند حمیده بربریه  و حمیده‌ اندلسیه نیز برای او نقل شده است. حمیده کنیزی از اهل بربر  مغرب  یا از اهل اندلس  اسپانیا  بوده است و نام پدر این بانو را صاعد بربری گفته‌اند. این بانو از زنان بزرگ زمان خویش بود و چندان فقیه و عالم به احکام و مسائل بود که امام صادق علیه‌السّلام زنان را در یادگیری مسائل و احکام دینی به ایشان ارجاع می‌داد. و درباره‌اش فرمود: «حمیده، تصفیه شده است از هر دنس و چرکی، مانند شمش طلا. پیوسته فرشتگان او را حفاظت و پاسبانی نموده تا رسیده است به من، به خاطر آن کرامتی که از خدامتعال برای من و حجت پس از من است.» برادران دیگر امام از این بانواسحاق ودیباج بوده‌اند.
خصوصیات ظاهری: قد متوسط و رنگ سبزه سیر و محاسن انبوه داشت. نقش نگینش «حسبی اللّه» و به روایتی «الملک للّه وحده» بود.
مدت امامت: از زمان شهادت پدرش، امام جعفر صادق (علیه‌السّلام)، درشوال 148 هجری تا رجب سال 183 هجری، به مدت 35 سال. آن حضرت در سن بیست سالگی به امامت رسید.
تاریخ و سبب شهادت: 25 رجب سال 183 هجری، در سن 55 سالگی، به‌ وسیله زهری که در زندان سندی به دستور‌ هارون ‌الرشید به آن حضرت خورانیده شد.
محل دفن: مکانی به نام مقابر قریش در بغداد  در سرزمین عراق  که هم اکنون به «کاظمین» معروف است.
 

زندگینامه امام کاظم علیه السلام

نام مبارک حضرت: موسى‏ بن جعفر علیه السلام

كنیه: ابو ابراهیم، ابوالحسن، ابوالحسن اوّل، ابوالحسن ماضى، ابوعلى و ابواسماعیل.

القاب: كاظم، صابر، صالح، امین و عبدالصالح.آن حضرت در میان شیعیان به «باب الحوائج» معروف است.
منصب: معصوم نهم و امام هفتم شیعیان.
تاریخ ولادت:حضرت هفتم ماه صفر  سال 128 هجری. برخی نیز سال 129 را ذکر کردند.
محل تولد: ابواء  منطقه‌ای در میان مکه و مدینه در سرزمین حچاز عربستان سعودی کنونی.
میلادش برای امام صادق  علیه‌السّلام  چنان شادی‌بخش بود که آن حضرت به‌همین مناسبت سه روز جشن گرفت و مردم مدینه را اطعام نمود.
نسب پدری: امام جعفر بن محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابیطالب علیهم السلام . 
نام مادر: حُمَيْدَه مصفّاة. نام‌های دیگری نیز مانند حمیده بربریه  و حمیده‌ اندلسیه نیز برای او نقل شده است. حمیده کنیزی از اهل بربر  مغرب  یا از اهل اندلس  اسپانیا  بوده است و نام پدر این بانو را صاعد بربری گفته‌اند. این بانو از زنان بزرگ زمان خویش بود و چندان فقیه و عالم به احکام و مسائل بود که امام صادق علیه‌السّلام زنان را در یادگیری مسائل و احکام دینی به ایشان ارجاع می‌داد. و درباره‌اش فرمود: «حمیده، تصفیه شده است از هر دنس و چرکی، مانند شمش طلا. پیوسته فرشتگان او را حفاظت و پاسبانی نموده تا رسیده است به من، به خاطر آن کرامتی که از خدامتعال برای من و حجت پس از من است.» برادران دیگر امام از این بانواسحاق ودیباج بوده‌اند.
خصوصیات ظاهری: قد متوسط و رنگ سبزه سیر و محاسن انبوه داشت. نقش نگینش «حسبی اللّه» و به روایتی «الملک للّه وحده» بود.
مدت امامت: از زمان شهادت پدرش، امام جعفر صادق (علیه‌السّلام)، درشوال 148 هجری تا رجب سال 183 هجری، به مدت 35 سال. آن حضرت در سن بیست سالگی به امامت رسید.
تاریخ و سبب شهادت: 25 رجب سال 183 هجری، در سن 55 سالگی، به‌ وسیله زهری که در زندان سندی به دستور‌ هارون ‌الرشید به آن حضرت خورانیده شد.
محل دفن: مکانی به نام مقابر قریش در بغداد  در سرزمین عراق  که هم اکنون به «کاظمین» معروف است.

 

ولادت حضرت

 

حضرت موسي بن جعفر عليه السلام امام هفتم شيعيان در سال 128 هجری در قريه «ابواء» (ميان مکه و مدينه) ديده به جهان گشود. نام مادرشان حمیده بربریه یا حمیده پاک بوده است.امام کاظم عليه السلام پس از شهادت پدر بزرگوارش امام جعفر صادق علیه السلام به امامت رسيد و از سال 148 تا 183 يعنی مدت 35 سال رهبری شيعيان را بر عهده گرفت. ایشان معاصر با چهار تن از خلفای عباسی یعنی منصور عباسی (148 تا 158)،مهدی عباسی (158 تا 169)،هادی عباسی(169 تا 170) و هارون الرشید (170 تا 183) بودند و در بيست و پنجم رجب سال 183 ه.ق در بغداد در زندان سندی بن شاهک مسموم و به شهادت رسید. امام موسی کاظم (ع) را به علت کنترل خشم خویش دربرابر بدرفتاری دیگران، کاظم و به دلیل عبادتِ بسیار، عبد صالح لقب داده اند. باب الحوائج هم از القاب اوست و مردم مدینه امام موسی کاظم (ع) را زَیْنُ المُجتَهدین( زینت تلاش گران) می نامیدند. حضرت موسی بن جعفر (ع) مشهور به امام موسی کاظم (ع) امام هفتم شیعیان، در بیستم ماه ذی الحجه سال 128 هجری قمری، در قریه ابواء( بین مکه و مدینه) دیده به جهان گشود. بعضی مکان تولد ایشان را مدینه دانسته اند

در مورد تاریخ تولد امام کاظم علیه السلام اختلاف است؛ طبری میلاد ایشان را در ذی الحجه و طبرسی آنرا در 7 صفر دانسته است. پدر بزرگوارشان امام صادق علیه السلام، امام ششم شیعیان و مادر مهربان مکرمه اشان، حمیده کنیزی از اهل مغرب یا اندلس (کشور اسپانیا) بوده است و نام پدر حمیده را صاعد مغربی( بربری) گفته اند.

کنیه و القاب امام موسی کاظم (علیه السلام)

ربيع بن عبد الرحمن گفت: بخدا قسم موسى بن جعفر عليه السّلام از كسانى بود كه آثار جلالت و كمال دانش و اطلاع از حقايق عالم در چهره‏اش ديده مى‏ شد، و مي دانست چه كسى ادعاى مقامش را خواهد كرد و منكر امامت و جانشينش مي گردد ولى اين خشم را فرو مي خورد و آنچه مي دانست اظهار نمي كرد از همين جهت لقب كاظم يافت.[1]

كنيه آن جناب ابو الحسن اول و ابو الحسن ماضى و ابو ابراهيم و ابو على بود معروف بعبد صالح و نفس زكيه و زين المجتهدين و وفى و صابر و امين و زاهر شد، لقب زاهر را از آن جهت يافت كه اخلاق پسنديده و بخشش فراوانش درخشيد. كاظم بواسطه كظم غيظ و چشم‏ پوشى كه از ستمگران ميكرد بطورى كه با زهر ستم آنها در زندان شهيد شد. كاظم كسى است كه خوف و اندوه پيكرش را فرا گرفته باشد.[2]

از حضرت رضا عليه السّلام نقل شده كه فرمود: نقش انگشترى پدرم موسى بن جعفر «حسبى اللَّه» بود در اين موقع امام دست خود را گشود و انگشترى را نشان داد و نقش آن را ديدم.[3]

همسر و فرزندان امام موسی کاظم علیه السلام

 

تعداد همسران امام کاظم (ع) روشن نیست. اولین آنها، نجمه مادر امام رضا (ع) استاز تعداد فرزندان امام موسی کاظه (ع) نیز در منابع تاریخی گزارش های مختلفی آمده است در بعضی منابع آمده استحضرت ابو الحسن موسی علیه السلام سی و هفت فرزند پسر و دختر داشت:علی بن موسی الرضا(ع)، ابراهیم، عباس، قاسم، اسماعیل، جعفر، هارون، حسن، احمد، محمد، حمزه، عبداللَّه، اسحق، عبیداللَّه، زید، حسن، فضل، حسین، سلیمان، فاطمه کبری، فاطمه صغری، رقیه، حکیمه، ام ابیها، رقیه صغری، ام جعفر، لبابه، زینب، خدیجه، علیه، آمنه، حسنه، بریهه، عایشه، ام سلمه، میمونه، ام کلثومدر بین تمام فرزندان حضرت ابو الحسن(ع) فرزند بزرگوارش حضرت ابو الحسن علی بن موسی الرضا(ع)  از همه بزرگوارتر و عالیقدرتر و داناتر و فاضلتر بوده. احمد بن موسی مردی کریم و بزرگوار و باتقوا بود و حضرت موسی بن جعفر این اولاد بزرگوار را دوست می داشت و بر دیگر فرزندان مقدم می داشت و بستان یسیر خویش را به او بخشیده بود.

 

امام موسی کاظم ع,فرزندان امام موسی كاظم, خلاصه زندگی امام موسی کاظم

 

اخلاق و فضائل امام موسی کاظم علیه السلام

امام کاظم (ع) به علت حلم و بردباری دربرابر تجاوزکاران و فرونشاندن خشم و غضب خویش به « کاظم» ملقب بود. خریدن غلام و آزاد ساختن غلام یكى از برنامه هاى عبادتى امام موسی کاظم(ع) بوده است به حدى كه در مدت عمر خویش بیش از هزار نفر را خریدارى و در راه خدا و جلب رضایت و خشنودى او ازاد ساخته است.

 

امام موسی كاظم علیه السلام در علم و تواضع و مكارم اخلاق و كثرت صدقات و بخشش و جوانمردی ضرب المثل بود. بدان و بداندیشان را با عفو و احسان بیكران خود تربیت می فرمود.

 

فرزندان امام کاظم علیه‌السلام

حضرت ابوالحسن موسى (علیه السلام) سى و هفت فرزند پسر و دختر داشت:

1امام على بن موسى الرضا  علیه السلام  2- ابراهیم 3- عباس 4- قاسم 5- اسماعیل 6- جعفر 7- هرون 8- حسن 9احمد 10- محمد 11- حمزه 12- عبداللَّه 13- اسحق 14- عبیداللَّه 15- زید 16- حسن 17- فضل 18- حسین 19- سلیمان 20- فاطمه کبرى 21- فاطمه صغرى 22- رقیه 23- حکیمه 24- ام ابیها 25- رقیه صغرى 26- ام جعفر 27- لبابه 28- زینب 29- خدیجه 30- علیه 31- آمنه 32- حسنه 33- بریهه 34- عایشه 35- ام سلمه 36- میمونه 37- ام کلثوم.

در ميان تمام فرزندان حضرت ابو الحسن (علیه السلام) فرزند بزرگوارش حضرت ابو الحسن على بن موسى الرضا (علیه السلام) از همه بزرگوارتر و عاليقدرتر و داناتر و فاضلتر بوده. احمد بن موسى مردى كريم و بزرگوار و پرهيزكار بود و حضرت موسى بن جعفر اين فرزند بزرگوار را دوست مي داشت و بر ساير فرزندان مقدم مي داشت و بستان يسير خود را باو بخشيده بود.[4

 

http://ahlolbait.com/files/u161/2015-05-03_113843.jpg

 

امامت پس از امام صادق علیه‌السلام

گر چه امام صادق علیه السلام در جلساتی خصوصی با برخی از اصحاب خاص خویش همچون مفضل بن عمر جعفى، معاذ بن کثیر، عبدالرحمان بن حجاج، فیض بن مختار، یعقوب سراج، سلیمان بن خالد، صفوان جمّال و اسحاق و على - که از برادران امام کاظم (علیه السلام) بوده اند - بر امامت فرزندش امام کاظم (علیه السلام) اشاره نمود[10]، لیکن در عین حال بنا به دلایل سیاسى، از جمله به دلیل وحشتى که از حاکمیت عباسیان وجود داشت، امام براى بسیارى از شیعیان خود ناشناخته ماند؛ زیرا امکان آن بود که اگر به صورت صریح و در ملاء عام، امامت امام کاظم علیه السلام معین گردد، از ناحیه خلفا تحت فشار قرار گیرد.

از جمله دلایل سردرگمی شیعیان پس از امام صادق (علیه السلام) می توان به موارد زیر اشاره کرد:

  1. شدّت اختناق منصور درباره علویان، به ویژه امام صادق علیه السّلام- که عظمت فراوانى در جامعه داشت- سبب شد تا سردرگمى خاصى میان برخى از شیعیان، نسبت به رهبرى آینده، به وجود آید.

  2. دعوت و جذب شیعیان آن حضرت از طرف بعضى از فرزندان امام صادق علیه السّلام- که به ناحق داعیه امامت داشتند- و بهره ‌گیرى آنان از این فرصت، مزید بر علت مى‌شد.

  3. پراکندگى شیعیان نیز خود مشکل دیگرى بود؛ زیرا آنها در شهرهاى دور و نزدیک زندگى مى‌ کردند و کسب اطمینان درباره امام واقعى براى آنان کار دشوارى بود.

  4. امام صادق علیه السّلام در وصیت خویش براى این که جان امام بعد از خویش را حفظ کند، افزون بر دو فرزند خود، امام کاظم علیه السّلام، عبدالله و منصور عباسى را نیز وصىّ خود قرار داد.[11]

  5. مسأله اسماعیل بن جعفر بن محمد: از آنجا که او فرزند بزرگتر امام صادق علیه السّلام بود، شیعیان گمان مى‌کردند که رهبرى آینده شیعه از آن او خواهد بود. وى در حیات پدر وفات کرد و به طورى که در روایت آمده، امام صادق علیه السّلام اصرار داشتند تا شیعیان با دیدن جنازه او به مرگش یقین کنند. با این حال عده‌ اى، پس از آن حضرت با داعیه مهدویت اسماعیل و یا بهانه ‌هاى دیگر، فرقه‌ ایى بنام خطابیه، باطنیه یا اسماعیلیه در شیعه به وجود آوردند.[12]

این عوامل دست به دست هم داد و در ایجاد انشعاب میان شیعیان پس از شهادت امام صادق علیه السّلام بسیار مؤثر بود، به طورى که یکى از اصحاب امام کاظم علیه السّلام گفت: ذهب النّاس بعد ابى عبداللّه علیه السّلام یمینا و شمالا.[13]

نوبختى انشعاب شیعه را به شش فرقه پس از رحلت امام صادق علیه السّلام بدین ترتیب برمى‌ شمارد:

  1. ناووسیه: کسانى که معتقد بر مهدویت خود امام صادق علیه السّلام بودند.

  2. اسماعیلیه خالصه که هنوز بر زنده بودن اسماعیل اصرار مى ‌ورزیدند.

  3. آنان که به امامت محمّد فرزند اسماعیل اعتقاد داشتند.

  4. دسته‌ اى که به امامت محمّد بن جعفر معروف به دیباج معتقد بودند.

  5. فطحیه: گروهى که امامت عبد الله افطح را قبول داشتند.

  6. کسانى که به امامت موسى بن جعفر علیه السّلام اعتقاد داشتند.[14]

گاهى بنا به دلايل سياسى، از جمله به دليل وحشتى كه از حاكميّت عباسيان وجود داشت، امام براى بسيارى از شيعيان خود ناشناخته مى‏ ماند؛ زيرا امكان آن بود كه اگر به صورت صريح، امامت امامى معين مى‏ شد، از ناحيه خلفا تحت فشار قرار گيرد. از جمله دلایل سردرگمی شیعیان پس از امام صادق (علیه السلام) می توان به موارد زیر اشاره کردشدّت اختناق منصور درباره علويان، به ويژه امام صادق عليه السّلام- كه عظمت فراوانى در جامعه كسب كرده بود- سبب شد تا سردرگمى خاصى ميان برخى از شيعيان، نسبت به رهبرى آينده، به وجود آيد.دعوت و جذب شيعيان آن حضرت از طرف بعضى از فرزندان امام صادق عليه السّلام- كه به ناحق داعيه امامت داشتند- و بهره ‏گيرى آنان از اين فرصت، مزيد بر علت مى‏شد.

پراكندگى شيعيان نيز خود مشكل ديگرى بود؛ زيرا آنها در شهرهاى دور و نزديك زندگى مى‏ كردند و كسب اطمينان درباره امام واقعى براى آنان كار دشوارى بود.امام صادق عليه السّلام در وصیت خویش براى اين كه جان امام بعد از خویش را حفظ کند، افزون بر دو فرزند خود، امام كاظم عليه السّلام و عبد الله، منصور عباسى را نيز وصىّ خود قرار داد.[5]

مسأله اسماعيل بن جعفر بن محمد:آنجا كه او فرزند بزرگتر امام صادق عليه السّلام بود،شيعيان گمان مى‏كردند كه رهبرى آينده شيعه از آن او خواهد بود. وى در حيات پدر وفات كرد و به طورى كه در روايت آمده، امام صادق عليه السّلام اصرار داشتند تا شيعيان با ديدن جنازه او به مرگش يقين كنند. با اين حال عده‏اى، پس از آن حضرت با داعيه مهدويت اسماعيل و يا بهانه ‏هاى ديگر، فرقه‏ایى بنام خطابيه، باطنيّه يا اسماعيليّه در شيعه به وجود آوردند[6]

اين عوامل دست به دست هم داد و در ايجاد انشعاب ميان شيعيان پس از شهادت امام صادق عليه السّلام بسیار مؤثر بود به طورى كه يكى از اصحاب امام كاظم عليه السّلام گفت : ذهب النّاس بعد ابى عبد اللّه عليه السّلام يمينا و شمالا[7] نوبختى انشعاب شيعه را به شش فرقه پس از رحلت امام صادق عليه السّلام بدين ترتيب برمى‏ شمارد:

ناووسیه: كسانى كه معتقد بر مهدويت خود امام صادق عليه السّلام بودند.

اسماعيليه خالصه كه هنوز بر زنده بودن اسماعيل اصرار مى ‏ورزيدند.

آنان كه به امامت محمّد فرزند اسماعيل اعتقاد داشتند.

دسته‏ اى كه به امامت محمّد بن جعفر معروف به ديباج معتقد بودند.

فطحیه  :گروهى كه امامت عبد الله افطح را قبول داشتند.

كسانى كه به امامت موسى بن جعفر عليه السّلام اعتقاد داشتند.[8]

 

برخوردهای امام موسی کاظم (علیه السلام) با خلفای عباسی

 

دورانى كه امام كاظم عليه السّلام در آن زندگى مى‏ كرد، مصادف با نخستين مرحله استبداد و ستمگرى حكّام عباسى بود.اين اعمال فشار از زمان امام صادق عليه السّلام آغاز شد و تا زمان امام رضا عليه السّلام كه دوره خلافت مأمون بود با شدّت هر چه تمام تر ادامه يافت؛ مردم در زمان مأمون اندكى احساس امنيت سياسى كردند، ولى ديرى نپاييد كه دستگاه خلافت بدرفتارى و اعمال فشار بر مردم را دوباره از سر گرفت.فشار سياسى عباسيان در دوره‏اى آغاز شد كه پيش از آن امام باقر و صادق عليهما السّلام با تربيت شاگردان فراوان، بنيه علمى و حديثى شيعه را تقويت كرده بودند و جنبشى عظيم در ميان شيعه پديد آورده بودند.رسالت امام موسی کاظم (علیه السلام) آن بود تا در اين حركت علمى، توازن و تعادل فكرى را ميان شيعيان برقرار كنند.

 

عصر امام كاظم عليه السّلام دوران بسيار سختى براى شيعيان بود و در اين دوران حركتهاى اعتراض‏آميز متعددى از ناحيه شيعيان و علويان نسبت به خلفاى عباسى صورت گرفت كه از مهم ترين آنها قيام حسين بن على، شهيد فخ - در زمان حكومت هادى عباسى- و نيز جنبش يحيى و ادريس فرزندان عبد الله بود كه در زمان هارون رخ داد. در واقع مهمترين رقيب عباسيان، علويان بودند و طبيعى بود كه حكومت آنان را سخت تحت نظارت آنها بگيرد.[9] امامان شيعه همگى بر لزوم رعايت تقيه پافشارى كرده و مى ‏كوشيدند تا تشكّل شيعه و رهبرى آنها را به طور پنهانى اداره نمايند. طبعا اين وضعيت سبب مى‏شد تا تاريخ نتواند از حركات سياسى آنها ارزشيابى دقيقى به عمل آورد.

 

امام كاظم عليه السّلام پس از شهادت پدرش در سال 148،در زمان منصور دوانیقی امامت را عهده‏ دار شد. منصور عباسى در سال 158 در مكه مرد. جانشين وى تا سال 169 فرزندش مهدى عباسى بود.پس از آن، يك سال هادى عباسى خلافت كرد و آنگاه هارون به خلافت رسيد. امام در سال 183 به شهادت رسيد و در تمام اين سالها رهبرى شيعيان امامى را عهده‏دار بود.كتب تاريخ و حديث، برخوردهاى متعدد خلفاى عباسى با موسى بن جعفر عليه السّلام را نقل كرده‏ اند كه عمده‏ترين آنها برخوردهاى هارون است. از جمله این برخوردها می توان موارد زیر اشاره کرد:

برخورد امام موسی کاظم با منصور عباسی در روز نوروز

بازداشت امام توسط مهدی عباسی و داستان عجیب آزادی ایشان

تقاضای باز پس گیری فدک از مهدی عباسی

هادی عباسی و تهدید امام به قتل

مناظرات امام کاظم با هارون الرشید

 

 

 

 

مبارزات امام با دستگاه حکومت:

نمونه ‏هاى ديگرى از مبارزه امام و برخورد او با دستگاه حاكم عباسى نقل شده است. از آن جمله‏:

مبارزه منفى با دستگاه حکومت: مبارزه‏ایى كه گرچه در قالب نقشه ‏هاى براندازى نيست؛ بر عدم مشروعيّت نظام تأكيد كرده و مى‏ كوشد تا اعتماد مردم را نسبت به آن سست كند. نكته مهم در مبارزه منفى، عدم همكارى است؛ امرى كه به خودى خود، عدم مشروعيّت هيأت حاكمه را نشان مى‏دهد.‏

زمانى كه صفوان بن مهران به عنوان يك شيعه خدمت امام كاظم عليه السّلام مشرف شد، آن حضرت به او فرمودند:همه كارهاى تو نيكو و زيبا است جز يك كار. صفوان پرسيد: اى فرزند رسول خدا! آن چيست؟ امام فرمود:اين كه شترهايت را به هارون كرايه مى‏ دهى.صفوان گفت: من شترهايم را براى لهو و صيد و امثال آن به وى كرايه نمى ‏دهم، بلكه تنها براى سفر حج اين كار را انجام مى‏ دهد. در اين كار او خودش هم مباشرتى ندارد بلكه ديگران را براى آن اجير مى ‏كند. امام فرمود:آيا به نظر تو كرايه دادن شترانت به آنها صحيح است؟ صفوان گفت: آرى. امام فرمود:آيا دوست دارى آنها تا انقضاى مدت كرايه و پس دادن شترانت زنده بمانند؟ صفوان گفت: آرى. امام فرمود:هر كس بخواهد آنها زنده بمانند، در صف آنان قرار مى‏ گيرد و هر كس كه از آنها باشد داخل جهنم مى ‏شود. پس از آن، صفوان تمامى شتران خود را فروخت و وقتى هارون از علت اين كار پرسيد، جواب داد: ديگر پير شده‏ام و غلامانم چنانكه بايد به اين كار نمى ‏رسند. هارون گفت: مى‏ دانم به اشاره چه كسى شترانت را فروخته‏اى؛ موسى بن جعفر.

نوع ديگر از برخورد امام كاظم عليه السّلام با خلافت عباسى، حركتى بود كه امام در برخورد با على بن يقطين داشت و از وى خواست تا در دربار عباسى بماند و بكوشد تا شيعيان را از گرفتارى نجات دهد. على بن يقطين در شمار اصحاب خاص امام كاظم عليه السّلام بود كه در دستگاه خلافت عباسى داراى نفوذ بود. او در دوره مهدى و هارون نفوذ فراوانى داشت و از آن به نفع شيعيان بهره‏گيرى مى‏كرد. زمانى كه او از امام خواست اجازه دهد تا خدمت دستگاه خلافت را ترك گويد امام از دادن چنين اجازه‏اى خوددارى كرده و فرمود:اين كار را نكن كه ما به تو در آنجا انس گرفته ‏ايم و تو مايه عزّت برادرانت (شيعه) هستى و شايد خدا به وسيله تو شكستى از دوستانش را جبران نموده و توطئه ‏هاى مخالفان را درباره آنها بكشند. اى على! كفّاره گناهان شما همانا نيكى به برادرانتان است.

امام موسی کاظم (علیه السلام) در زندان

 

امام كاظم عليه السّلام دو بار به دست هارون به زندان افتاده اند كه مرتبه دوم آن از سال 179 تا 183؛ يعنى به مدت چهار سال به طول انجاميده و به شهادت آن حضرت منجر شده است. درباره مرتبه نخست زندان اوّل مدّت قيد نشده است.

دلايل زندانى شدن امام در اين دو بار كه هر دو به دست هارون بوده است عبارت است از:

‏ سختگیری های هارون نسبت به علویان به خصوص امام موسی کاظم(علیه السلام)

نفوذ بسیار امام و علویان در میان مردم به دلیل اینکه فرزندان رسول خدا(صل الله علیه و آله) هستند.[10]

مفترض الطاعه بودن‏ امامان شیعه و ترس دستگاه حکومت از شیعیان به دلیلی این صفت ائمه اطهار [11] مرحوم صدوق از جمله علل به شهادت رسيدن امام كاظم عليه السّلام را آگاهى يافتن هارون از اعتقاد شيعيان به امامت امام دانسته است. هارون فهميد كه شيعيان شب و روز به خدمت امام مى‏رسند. و به خاطر ترس از جان و از دست دادن سلطنتش آن حضرت را به شهادت رسانيد[12]

سعایت برخی از بستگان امام مانندعلی بن اسماعیل بن جعفر (پسر برادر امام) در نزد هارون از امام [13]

جهت هارون با آن همه سلطه و قدرت، مجبور بود تا دست به چنين توجيهاتى بزند تا اقدامش از طرف مردم مورد انكار و نفرت قرار نگيرد. هارون در همان مسجد دستور توقيف حضرت را صادر كرد. [14] وى دستور داد تا دو كاروان آماده كرده، يكى را به سمت كوفه و ديگرى را به سمت بصره بفرستند. او امام را همراه يكى از اين دو كاروان روانه ساخت. اين كار به اين دليل انجام گرفت تا مردم ندانند امام در كجا زندانى مى‏شود.[15]

هارون، امام كاظم عليه السّلام را نزد حاكم بصره، عيسى بن جعفر بن منصور فرستاد؛ امام چندى در زندان او بسر برد، اما در نهايت، عيسى از اين كار خسته شد و به هارون نوشت تا او را تحويل شخص ديگرى بدهد.در غير اين صورت او را آزاد خواهد كرد، زيرا در تمام اين مدت كوشيده تا شاهدى بر ضد امام به دست آورد، اما چيزى نيافته است.

پس از آن، امام را تحويل فضل بن ربيع دادند. امام مدتى طولانى نزد وى زندانى بود. گفته شده كه از او خواستند تا آن حضرت را به قتل برساند، اما او از اين كار سرباز زد. پس از آن، حضرت را تحويل فضل بن يحيى دادند و مدتى نيز در زندان او بسر برد. مطابق نقل مورّخان او حرمت امام را پاس مى‏ داشت. پس از آن امام كاظم عليه السّلام را تحويل زندانبان ديگرى بنام سندى بن شاهك دادند[16]

امام موسی کاظم ع,زندگینامه امام موسی کاظم,تحقیق درباره امام موسی کاظم

 

شهادت امام موسی کاظم علیه السلام

 

درباره كيفيت شهادت امام سه روايت مختلف نقل شده است:

شهادت آن حضرت در پى مسموم كردن امام صورت گرفته است. اين در روايتى از امام رضا عليه السّلام آمده است. همينطور روايات ديگرى كه يحيى بن خالد را به قتل آن حضرت متهم مى‏كند، اين نكته آمده است.

در نقلى آمده است كه آن حضرت را در فرشى پيچانده و چنان فشار داده‏اند كه حضرت به شهادت رسيده است. [17]

روايت ديگر آن است كه مستوفى نقل كرده: شيعه گويند به فرمان هارون الرشيد سرب گداخته در حلق ایشان ريختند. [18]

در اين باره روايتى كه بيش از همه شهرت دارد، مسموم ساختن امام است. پس از شهادت امام، جسد مبارك آن حضرت را به دو دليل در معرض ديد خواص اهل بغداد و عموم مردم قرار دادند:

بنا به نوشته اربلى، سندى بن شاهك، فقها و وجوه اهل بغداد را كه هيثم بن عدى نيز در ميان آنها ديده مى‏شد، بر سر جسد مبارك امام آورد تا ببينند زخم و جراحت و يا آثار خفگى در بدن آن حضرت وجود ندارد و به مرگ طبيعى از دنيا رفته است.

از آنجا كه برخى از شيعيان معتقد به مهدويت آن حضرت بودند و يا احتمال داشت اعتقاد به مهدويت او پيدا كنند، جسد امام را روى پل بغداد بر زمين نهادند و يحيى بن خالد دستور داد تا فرياد زنند: اين موسى بن جعفر است كه رافضه معتقدند او نمرده است. پس از آن مردم آمده و او را در حالى كه از دنيا رفته بود نگاه كردند. آنگاه جنازه را در «باب التين» بغداد در مقبره قريشى‏ها دفن كردند. [19]

تاريخ شهادت امام بنا به نقل شيخ صدوق 25 رجب 183 بنا به نقل شيخ مفيد 24 رجب، و در نقل مستوفى، روز جمعه 14 صفر بوده است‏.

 

برخوردهای امام موسی کاظم (علیه السلام) با سایر مذاهب اسلامی:

الف) معتزله:

از جمله مذاهب اسلامى كه در اواخر قرن اول هجرى پيدا شد و پس از آن هم سهم عمده‌اى در درگيرى‌هاى فكرى جامعه اسلامى داشت، مذهب اعتزال بود، اصل اساسى اين مذهب، توجيه مسائل دين در سايه عقل بود، كه سپردن مقوله‌هاى دينى به دست عقل، به طورى كه در توجيه و تحليل عقلى اين مقوله‌ها راه افراط سپرده شود، نمى‌توانست نتايج مطلوبى به بار آورد. از نمونه‌هاى آن انواع و اقسام عقايدى است كه به وسيلۀ اين عقل‌گرايان دربارۀ توحيد مطرح مى‌شد. گاهى صفات متضاد بر خدا نسبت داده و گاه برخى از صفاتى كه به تصريح قرآن، خدا متّصف به آنها است از حضرت بارى سلب كرده‌اند. اين حركت براى شيعيان كه خود امام معصوم داشتند، قابل قبول نبود.

در فرهنگ شيعه، اصول‌گرايى، به معناى توجه به احاديث رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله از اساسى‌ترين اصول محسوب مى‌شد. در كنار آن، امامان خود در دفاع از حقانيت اسلام، توجيهات عقلى نيز ارائه مى‌دادند. در همين زمينه، شاگردانى هم تربيت شدند كه رسالت آنها دفاع عقلانى از دين و عقايد مذهب شيعه بود.[20]

ب) اهل حدیث:

در برابر معتزله، گروههايى از اهل حديث بودند كه گرفتار احاديث جعلى فراوانى بوده و در مسألۀ توحيد، گرفتار شبهات و مشكلات بسيارى بودند.آنان كه از مشبّهه بوده و با تشبّث به ظواهر آيات و روايات مى‌كوشيدند براى خدا صفات انسانى و مادى بتراشند، امام موضع گرفته و خدا را از هر نوع تشبيه و صفت مادّى مبرّا مى‌ساخت.

امام موسی کاظم (علیه السلام) در برابر این دو گروه و به طور کلی در مبحث توحید می فرمایند:« لا تتجاوز فى التّوحيد ما ذكره الله تعالى فى كتابه فتهلك؛[21] در مسألۀ توحيد از آنچه خداى تبارك و تعالى در كتاب خود ذكر كرده پا فراتر نگذار كه هلاك مى‌شوى.» و یا می فرمایند:«إنّ الله أعلى و اجلّ من أن يبلغ كنه صفته، فصفوه بما وصف به نفسه و كفّوا عمّا سوى ذلك. [22]خداوند بالاتر و بزرگتر از آن است كه كسى بتواند به حقيقت صفت او برسد؛ پس او را همانگونه كه خودش توصيف فرموده بشناسيد و از غير آن دست برداريد. و زمانى كه خودشان مى‌خواستند صفات خدا را بر شمرند، تنها از مضامين قرآن بهره مى‌گرفتند.[23]

اخلاق و فضایل امام علیه السلام

http://ahlolbait.com/files/u161/6_20.jpg

 

امام کاظم عليه السلام به دليل حلم و بردباري در برابر تجاوزکاران و فرونشاندن غيظ و خشم خويش به «کاظم» ملقب بود و به خاطر لياقت و شايستگی اش به «عبدصالح» معروف بود.

خريدن غلام و آزاد ساختن غلام يكى از برنامه هاى عبادتى امام علیه السلام بوده است به حدى كه در مدت عمر خود بيش از هزار نفر را خريدارى و در راه خدا و جلب رضايت و خشنودى او آزاد ساخته است.

يكى از مشخص ترين صفات بارز پيشواى هفتم ما سخاوت و بذل وجود و كرم اوست كه در راه خدا مبذول مى داشت.

بر اين اساس است كه سيره نويسان بي طرف اتفاق نظر دارند كه امام موسى بن جعفر علیه السلام يكى از چهره هاى معروف سخاوت و كرم عصر خود بود و امكانات مالى خود را كه محصول دست رنج خود او بود و از راه كشاورزى و زراعت عائدش مي شد در اختيار نيازمندان و بيچارگان واقعى اجتماع قرار مي داد. به ترتيبى بخشش ها و كرامت هاى آن بزرگوار در اعماق دل هاى مردم ريشه دوانده بود كه در مدينه به صورت ضرب المثلى شيوع داشت و مردم گاهى در گفتگوهاى خود به هم ديگر مي گفتند: «تعجب از كسى است كه كيسه بذل و بخشش موسى بن جعفر به او رسيده باشد ولى باز هم اظهار فقر و تنگدستى بنمايد»

امام موسی بن جعفر علیه السلام بسيار به سراغ فقرا مي رفت. شب ها در ظرفی پول و آرد و خرما مي ريخت و به وسايلی به فقرای مدينه مي رساند، در حالی که آن ها نمي دانستند از ناحيه چه کسی است.

 

اصحاب و شاگردان امام علیه السلام

 

از اصحاب امام کاظم (علیه اسلام) می توان به افراد زیر اشاره کرد:

  1. يونس‌ بن‌ عبدالرحمان‌

  2. صفوان‌ بن‌ يحيى‌

  3. محمد بن‌ ابى‌ عمير

  4. عبدالله‌ بن‌ مغيره‌

  5. حسن‌ بن‌ محبوب‌

  6. احمد بن‌ محمد بن‌ ابى‌ نصر بزنطى‌

  7. که این شش نفر از اصحاب اجماع هستند.

  8. علی بن یقطین

  9. محمد بن خلاد

  10. عبدالرحمن بجلي

  11. علي بن جعفر

  12. حسين بن علي بن فضال

  13. داود رقي

  14. موسي بن بکير

  15. اسماعيل بن مهران

گزیده ای از سخنان امام علیه السلام

  • الصبر على الوحده علامه قوه العقل،فمن عقل عن الله تبارك و تعالى اعتزل اهل الدنيا و الراغبين فيها و رغب فيما عند ربه و كان الله آنسه فى الوحشه و صاحبه فى الوحده، وغناه فى العيله و معزه فى غير عشيره.[24] صبر بر تنهايى نشانه قوت عقل است و هر كه از طرف خداوند تبارك و تعالى تعقل كند از اهل دنيا و راغبين در آن كناره گرفته و بدآنچه نزد پرودرگارش است رغبت نموده،و خداوند در وحشت انيس اوست ودر تنهايى يار او، و توانگرى او در ندارى و عزت او در بى تيره و تبارى است.

  • ان العاقل لايكذب و ان كان فيه هواه.[25] همانا كه عاقل دروغ نمى گويد، گر چه طبق ميل و خواسته او باشد.

  • قله المنطق حكم عظيم، فعليكم بالصمت، فانه دعه حسنه و قله وزر و خفه من الذنوب.[26] كم گويى، حكمت بزرگى است، بر شما باد به خموشى كه شيوه اى نيكو وسبكبار و سبب تخفيف گناه است.

  • ان الله حرم الجنه على كل فاحش قليل الحياء لايبالى ما قال و لا ما قيل له.[27] همانا خداوند بهشت را بر هر هرزه گوى كم حيا كه باكى ندارد چه مى گويد و يا به او چه گويند حرام گردانيده است.

  • اياك و الكبر، فانه لايدخل الجنه من كان فى قلبه مثقال حبه من كبر.[28] از كبر و خودخواهى بپرهيز، كه هر كسى در دلش به اندازه دانه اى كبر باشد ، داخل بهشت نمى شود.

  • من احب الدنيا ذهب خوف الاخره من قلبه و ما اوتى عبد علما فازداد للدنيا حبا الا ازداد من الله بعدا و ازداد الله عليه غضبا.[29] هر كه دنيا را دوست بدارد، خوف آخرت از دلش برود، و به بنده اى دانشى ندهند كه به دنيا علاقه مندتر شود، مگر آن كه از خدا دورتر و مورد خشم او قرار گيرد.

استراتژی امام کاظم دربرابرحاکمان ظالم عباسی

 

امام موسی کاظم علیه السلام در دوره زعامت و رهبری خود بر جهان اسلام با مشکلات و فتنه های گوناگون و متنوعی مواجه بود. از یک طرف سیطره و هژمونی ظالمانه ی حکومت عباسی بود و از طرف دیگر جولان افرادی که تلاش داشتند از فضای فتنه انگیز حکومت عباسی سوء استفاده کرده جامعه شیعی را فرقه فرقه کرده و انشعابات و بدعت هایی را در آن وارد نمایند.

استراتژی امام کاظم و هژمونی حاکمان عباسی

 

با اندکی بررسی و پژوهش حول تاریخ و سرگذشت پیشوایان مظلوم و مقتدر شیعه متوجه می شویم که این ذوات مقدسه برای دستیابی به اهداف و آرمان های وحیانی و آسمانی خود با چه مخاطرات و سختی های طاقت فرسایی مواجه بودند. هر چند که دستگاه جور و طاغوت همواره تلاش داشت امامان معصوم علیهم السلام را در اوج مظلومیت محصور نماید؛ ولی با این وجود این اولیای الهی با تدابیر هوشمندانه و مدیریت استراتژی خود توانستند خیل مشتاقان و ارادتمندان به خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام را با برنامه های انسان ساز خود هدایت کرده، زمینه جهانی شدن فرهنگ و اندیشه اهل بیت علیهم السلام  را فراهم نمایند.
 

امام موسی کاظم علیه السلام ازجمله امامان شیعی است که برای اجرایی کردن برنامه های جامع هدایت و انسان سازی در جامعه با مشکلات و مخاطرات فراوانی مواجه بود. شخصیت آسمانی و عرشی که در سال 128 قمری، متولد شد.[30] میلاد او با فروپاشی امویان و به قدرت رسیدن عباسیان مصادف شده بود.  هفتمین امام شیعیان که در سال 148ق پس از شهادت پدرش، امام صادق(علیه السلام)، به امامت رسید. به اذعان تاریخ پژوهان مدت 35 ساله امامت و رهبری ایشان با سیطره و هژمونی سیاسی خلفای عباسی همچون:  منصور، هادی، مهدی و هارون همزمان بود.[31] در عظمت وجودی این خورشید هدایت از امام صادق علیه السلام این چنین نقل شده است: « فَإِنَّهُ أَفْضَلُ وُلْدِی وَ مَنْ أُخَلِّفُ مِنْ بَعْدِی وَ هُوَ الْقَائِمُ مَقَامِی وَ الْحُجَّةُ لِلَّهِ تَعَالَی عَلَی کَافَّةِ خَلْقِهِ مِنْ بَعْدِی؛[32] او برترین فرزندان و بازماندگان من است و اوست که پس از من، در جایگاه من قرار می‌گیرد و پس از من، حجت خدا بر همه مخلوقات است

 نوعاً حکومت های طاغوتی برای تثبیت و محکم کردن پایه های قدرت خود از هیچ ظلم و ستمی دریغ نمی ورزند، در میان خلفای عباسی نیز این اصل ظالمانه به روشنی مشاهده می شود به طوری که منصور دوانیقی، هادی و هارون و حتی مهدی عباسی که اوایل با چهره ای مقبول در میان مردم جا باز کرده بود این حربه شیطانی را در پیش گرفتند به طوری که ایشان نه فقط بسیاری از شیعیان را به قتل رساندند، بلکه فقها و شخصیت های بزرگ اهل تسنن را که با آنها مخالفت می کردند را نیز  مورد آزار و اذیت قرار می دادند.[33] در این میان امام کاظم علیه السلام برای دست یابی به اهداف انسان ساز و هدایت بخش خود از استراتژی و تاکتیک های هوشمندانه ای بهره می جست تا اینکه جامعه اسلامی از انوار قدسی این امام همام بهره مند شوند و نظام شیعه از هم گسسته نشود.
 

استراتژی امام کاظم و هژمونی حاکمان عباسی

امام موسی کاظم علیه السلام در دوره زعامت و رهبری خود بر جهان اسلام با مشکلات و فتنه های گوناکون و متنوعی مواجه بود. از یک طرف سیطره و هژمونی ظالمانه ی حکومت عباسی بود و از طرف دیگر جولان افرادی که تلاش داشتند از فضای فتنه انگیز  حکومت عباسی سوء استفاده کرده جامعه شیعی را فرقه فرقه کرده و انشعابات و بدعت هایی را در آن وارد نمایند. شکل گرفتن و جولان فرقه های نوظهوری همچون اسماعیلیه، فطحیه و ناووسیه از این دست بود. از طرف دیگر غالیان و افراطیونی وجود داشتند که هر یک به نوبه خود تلاش داشتند برخی از باورهای غلط و منحط خود را وارد در شریعت اسلامی نمایند.[34]

در این میان امام موسی کاظم علیه السلام علاوه بر حفظ و نگهداری جامعه شیعه از فتنه ها افراطیون و تجزیه طلبان مذهبی، به دنبال انتقال مفاهیم پاک آسمانی به جویندگان هدایت بود. مفاهیمی که اعتقادات صحیح را در اختیار محبان راستین قرار دهد و حکومت طاغوتی عباسی را از حیث سیاسی به رسمیت نشناسد. سؤالی که در این خصوص مطرح می باشد این است که امام موسی کاظم علیه السلام با چه تکنیک و برنامه ای به جنگ با مشکلات پیش رو رفتند. در ادامه به برخی از تاکتیک های مبارزاتی و فرهنگی امام کاظم علیه السلام اشاره خواهیم کرد.

 
1-تقویت جنبش نرم افزاری و تولید علم و فرهنگ در سایه سار قرآن

در سایه شوم حکومت عباسی و سیطره سیاسی و نظامی آنها فرصتی برای قیام و نبرد سخت با جبهه طاغوتی وجود نداشت. کما اینکه معدود قیامها و جنبش های مبارزاتی که در زمان این امام همام نیز شکل گرفت(قیام‌های علویان، قیام شهید فخ، قیام یحیی بن عبدالله و تشکیل حکومت ادریسیان) نوعاً محکوم به نابودی شدند. از اینرو امام موسی کاظم علیه السلام با درایت و هوشمندی تنها راه نجات امت از فتنه عباسیان را تقویت جنبش نرم افزاری و تولید علم و فرهنگ می دانستند. در این خصوص سید بن طاووس این چنین گزارش داده است: «گروه زیادی از یاران و شیعیان خاص امام کاظم علیه السلام و رجال و خاندان هاشمی در محضر آن امام همام گرد می آمدند و سخنان گوهر بار و پاسخ های آن حضرت را یادداشت می نمودند و هر حکمی که در مورد هر پیش آمدی صادر می نمود ضبط می کردند.»[35] البته حضرت برای تقویت جنش نرم افزاری و تولید علم خود با شاگرد پروری و گسیل سفیران هدایت در این زمینه نیز پیش قدم بودند که در قسمت بعد به آن اشاره خواهیم کرد.

2-شبکه  سازی و دیپلماسی فعال فکری و فرهنگی

 

یکی دیگر از کارهای فعالیتهای امام کاظم علیه السلام در سازماندهی و فرهنگ سازی جامعه شیعی، تقویت ومدیریت شبکه سری نواب و وکالت بود. شبکه ی سرّی و اطلاعاتی که به طور مخفیانه و به دور از چشم جاسوسان عباسی به نوعی سفیر فکری، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی امام کاظم علیه السلام به شمار می آمدند و رفع نیازهای مختلف جامعه شیعی اعم از نیاز اقتصادی، نیاز فکری و فرهنگی را در دور ترین نقاط جغرافیایی بر عهده گرفته بودند. با توجه به جو خفقان و سرکوب گرایانه عباسی به طور گسترده و روشن فرصت ارتباط گیری امام کاظم علیه السلام با شیعیان و محبان به حداقل رسیده بود. در این میان امام موسی کاظم علیه السلام برای اینکه ارتباط جامعه شیعی که در نقاط پراکنده از جامعه اسلامی حضور داشتند با منبع امامت قطع نشود سازمان وکالت را مدیریت می کردند. به طور خلاصه می توان وظیفه سازمان وکالت را این چنین برشمرد، استفاده از نیروهای توانمند علمی، اخلاقی و متعهد برای تحقق اهدف بسیار مهم و در جهت زمینه سازی و آماده سازی جامعه برای عصر غیبت صغرا...[36]

 
3--حضور در کرسی های آزاد اندیشی و روشنگری دینی و سیاسی

یکی از تکنیک های راهبردی که امام کاظم علیه السلام به وسیله آن توانست به اهداف استراتژی خود دست یابد حضور در کرسی های آزاد اندیشی و جلسات مناظره و گفتگو بود. کرسی های مناظره و گفتگوی علمی که بیشتر در جهت تعمیق اندیشه ی شیعی و شبهه زدایی از ارکان فکری و فرهنگی آن صورت می پذیرفت، جلسات علمی که به خوبی می توان از ماحصل آن سندهای راهبردی مکتب شیعه را استخراج نمود. به طور کلی می توان این چنین مناظرات حضرت را دسته بندی کرد:

الف). مناظرات امام موسی کاظم(علیه السلام) با خلفای عباسی،[37] امام کاظم(ع) با مهدی عباسی مناظره‌هایی درباره فدک و نیز حرمت خمر در قرآن انجام داده است. با هارون عباسی نیز مناظراتی داشته است. از آنجا که هارون می‌خواست خویشاوندی پیامبر(صلی الله علیه و اله) با خود را نزدیک‌تر از نسبت او با موسی بن جعفر نشان دهد، امام کاظم(علیه السلام) در حضور هارون به نزدیک‌تر بودنِ انتساب خویش به پیامبر تصریح کرد.[38]
ب). مناظره با دانشمندان یهودی و مسیحی[39]
ج). مناظره با برخی از سران فرق اسلامی از جمله ابوحنیفه[40]

 

پی نوشت ها:

  1.  عيون اخبار الرضا،شیخ صدوق، ج 1 ص 12

  2.  زندگانى حضرت امام موسى كاظم(ع)، ترجمه بحار الأنوار،علامه محمد باقر مجلسی ،ص 11

  3.  زندگانى حضرت امام موسى كاظم(ع)، ترجمه بحار الأنوار،علامه محمد باقر مجلسی ،ص 11

  4.  ترجمه الإرشاد ،ص:588

  5.  الخرائج، ص 293؛ مسند الامام الكاظم ج 1، ص 390

  6.  حيات فكرى و سياسى ائمه، جعفريان ،ص:380

  7.  عيون اخبار الرضا ج 1، ص 31

  8.  . فرق الشيعة، ص 79

  9.  حيات فكرى و سياسى ائمه، جعفريان ،ص:385

  10.  الارشاد، ص 280

  11.  حيات فكرى و سياسى ائمه، جعفريان ،ص:397

  12.  عيون اخبار الرضا ص 100

  13.  سرّ السلسلة العلويه، ص 35؛ مسند الامام الكاظم ج 1، ص 127 به نقل از بخارى.

  14.  الارشاد و نك: روضة الواعظين، ص 187

  15.  مرحوم صدوق مى‏نويسد: فرداى آن روز در حالى كه در جايگاه رسول خدا بود در حال نماز او را دستگير كردند. عيون اخبار الرضا ج 1، ص 73

  16.  مقاتل الطالبيين، ص 336

  17.  مقاتل الطالبيين، ص 336

  18.  تاريخ گزيده، ص 204

  19.  كشف الغمه ج 2، ص 234

  20.  حيات فكرى و سياسى ائمه، جعفريان ،ص:410

  21.  التوحيد،شیخ صدوق، ص ٧6

  22.  الكافى،شیخ کلینی، ج ١، ص ١٠5

  23.  التوحيد،شیخ کلینی، ص ٧6

  24.  تحف العقول، ص 387.

  25.  همان، ص 391.

  26.  همان، ص 394.

  27.  همان، ص 394.

  28.  همان، ص 396.

  29.  همان، ص 399.

  30.  .طبرسی، اعلام الوری، ج2، ص6.

  31. جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ص385.

  32.  مفید، الارشاد، ج2، ص220.

  33. . ر.ک: عبدالرحمن السیوطی، تاریخ الخلفا، بغداد، مکتبه المثنی، ص 259؛ و همچنین ر.ک: مهدی پیشوایی، سیره پیشوایان، ص 414.

  34. نوبختی، فرق الشیعه، ص66-79.

  35. ر.ک: مهدی پیشوایی، سیره پیشوایان، ص 414.

  36. سیره و زمانه امام موسی کاظم، مجموعه مقالات همایش، انجمن تاریخ پژوهان حوزه علیمه قم، ص 382ابن شهر آشوب، المناقب، ج4، ص312-313.؛ صدوق، عیون أخبار الرضا، ج1، ص84-85.؛ کلینی، الکافی، ج6، ص406.

  37.  ر.ک: کلینی، الکافی، ج6، ص406.؛ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج25، ص301صدوق، عیون أخبار الرضا، ج1، ص84-85.؛ شبراوی، الاتحاف بحب الاشراف، ص295.؛ مجلسی، بحارالانوار، ج10، ص241-242.

  38.  ابن شهر آشوب، المناقب، ج4، ص311-312.

  39. کلینی، الکافی، ج3، ص297.

40حيات فكرى و سياسى ائمه‏، رسول جعفریان،انتشارات انصاریان، 1381

41.زندگانى حضرت امام موسى كاظم(ع)، ترجمه بحار الأنوار، علامه محمدباقر مجلسی،ترجمه موسی خسروی،انتشارات اسلامیة.

42الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد،شیخ مفید،ترجمه محمدباقر ساعدى خراسانى‏، انتشارات اسلامية

43تحلیلی از زندگانی امام کاظم علیهالسلام،باقر شریف قرشی، ترجمه محمد رضا عطایی

44. دانشنامه اسلامی

 

 

 

 

 

 

 

 

مطالب مرتبط
تنظیمات
این پرونده را به اشتراک بگذارید :
Facebook Twitter Google LinkedIn