زندگانی حضرت فاطمه الزهراء سیده النساء العالمین سلام الله علیها

زندگانی  حضرت فاطمه الزهراء سیده النساء العالمین سلام الله علیها

 

معرفی حضرت حضرت فاطمه زهرا علیه السلام

نام مبارک: فاطمه علیها السلام وفاطمه در لغت به معنی بریده شده و جدا شده از آتش دوزخ می‌باشد .

پیامبر اکرم (ص) فرمود : دخترم از این جهت « فاطمه » نامیده شده که خداوند او و دوستانش را از آتش جهنم رهایى بخشیده است . پس علت این نامگذاری بر طبق احادیث نبوی آنست که پیروان فاطمه علیها السلام به سبب او از آتش دوزخ بریده، جدا شده و برکنارند.

 

نام‌های مبارک آن حضرت:فاطمه علیه‌السلام: دوستانشان از آتش بریده‌اند،صدّیقه علیه‌السلام: معصومه،مبارکه علیه‌السلام: صاحب برکت در علم، فضل، کمالات و معجزات،طاهره علیه‌السلام: پاکیزه از صفات نقضی،زکیّه علیه‌السلام: نِمُوّ کننده د کمالات و خیرات،راضیّه علیه‌السلام: راضی به قضای حق تعالی،مرضیّه علیه‌السلام: پسندیده خدا و دوستان خدا،محدّثه علیه‌السلام: ملائکه با او سخن می‌گویند،زهرا علیه‌السلام: نورانی به نور صوری و معنوی.

 

لقب معروف: زهرا علیه السلام.

زهرا به معنای درخشنده است و از امام ششم، امام صادق علیه السلام روایت شده است که: "چون دخت پیامبر در محرابش می‌ایستاد (مشغول عبادت می‌شد)، نورش برای اهل آسمان می‌درخشید؛ همانطور که نور ستارگان برای اهل زمین می‌درخشد."

 از برای حضزتش القاب و صفات متعددی همچون نیز ذکر شده است تعدادی از القاب آن حضرت:بتول، کوثر، صابره، منصوره، شهیده، عابده، معصومه، جمیله، جلیله، فاضله، حوراء، حانیه، قانعه، عفیفه، فریده، وحیده، رشیده، عالمه، متَهَجُّدْه، سیده، عذرا، مطّهره، ملهمه، مهدیه، موفقه، عارفه، مریم کبری، حصانه، ریحانه‌النبی، بهجه‌الفؤاد، حبیبه المصطفی، درّه‌البیضاء، زکیه، مظلومه، محدّثه، مغصوبه، رضیّه، حوراءالانسیّه، حجه الله الکبری، طاهره، زوجه ولی الله الاعظم، رکن الدین، مظلومه، محدّثه، ثمره النبوه، شفیعه الامه، بضعه النبی، ولیه الله، خیره الله، باکیه العین، سترالله الکبري، روح بین جنبی المصطفی، سفینه النجاه، عین الحیاه، سیّده النساء الجنه، عروه الوثقی، وسیله الرضوان، القائمه فی اللیل قرارالقلب، کلمه الطیبه، فخرالائمه، العفیفه، الهانیه، فخرالائمه، نوریه.

 

کنیه شریف: امّ ابیها علیه السلام. ام ابیها به معنای مادر پدر می‌باشد.

رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) دخترش را با این وصف می‌ستود؛ این امر حکایت از آن دارد که فاطمه (علیها السلام) بسان مادری برای رسول خدا بوده است. تاریخ نیز گواه خوبی بر این معناست؛ چه هنگامی که فاطمه در خانه پدر حضور داشت و پس از وفات خدیجه (سلام الله علیها) غمخوار پدر و مایه پشت گرمی و آرامش رسول خدا بود و در این راه از هیچ اقدامی مضایقه نمی‌نمود، چه در جنگها که فاطمه بر جراحات پدر مرهم می‌گذاشت و چه در تمامی مواقف دیگر حیات رسول خدا.

کنیه‌های آن حضرت:اُمّ‏الأئمة، اُمّ‏الحسن، اُمّ‏الحسین، اُمّ‏الحسنین، ام ‏النّبى (ص) ، اُمّ‏أبیها، اُمّ‏الخیره، اُمّ‏الفضایل، اُمّ‏الأخیار، اُمّ‏الأزهاره، اُمُّ النجباء، اُمّ‏العلوم، اُمّ‏الکتاب، اُمّ‌ُالریحانتین، اُمُّ البرره، اُمُّ الانوار، اُمُّالاطهار، اُمُّ‌الابرار.

 

نام پدر: رسول مُکرَّم اسلام حضرت محمد بن عبدالله صلی الله علیه و آله.

پدرحضرت فاطمه علیها السلام حضرت محمد بن عبدالله صلی الله علیه و آله و سلم است که او رسول گرامی اسلام، خاتم پیامبران الهی و برترین مخلوق خداوند می‌باشد. نسب پدرى  رسول خدا محمد مصطفى (ص) بن عبدالله بن عبد المطلب (ع) است. 

نام مادر: حضرت امّ المؤمنین خدیجة کُبری علیه السلام بنت خویلد است.

 مادر حضرتش خدیجه دختر خویلد، از زنان بزرگ و شریف قریش بوده است. او نخستین بانویی است که به اسلام گرویده است و پس از پذیرش اسلام، تمامی ثروت و دارایی خود را در خدمت به اسلام و مسلمانان مصرف نمود. خدیجه در دوران جاهلیت و دوران پیش از ظهور اسلام نیز به پاکدامنی مشهور بود؛ تا جایی که از او به طاهره (پاکیزه) یاد می‌شد و او را بزرگ زنان قریش می‌نامیدند. این بانوى مکرّمه که ام‏ المؤمنین و جدّه ائمه ‏معصومین (ع) است ، نخستین همسر و یاور پیامبر اکرم (ص) بود که با جان و مال خویش در خدمت آن حضرت بوده و نهال اسلام را آبیارى و بارور کرد . به همین دلیل خداوند متعال وى را در ردیف زنان مقدس و عرشى قرار داده است .پیامبر اکرم (ص) درباره شخصیت خدیجه و خدماتش فرمود :وَاللّهِ ما أبدَلَنى اللّهُ خَیْراً مِنْها، امَنَتْ بى حینَ کَفَرَ النّاسُ وَ صَدَقَتْنى اِذْ کَذَبَنى النّاسُ وَ واسَتْنى بِمالِها اِذ حَرَمنى النّاسُ وَرَزَقَنى مِنْهاَ اللّهُ الْوَلَدَ دُونَ غَیْرِها مِنَ النِّساءِ .سوگند به خدا بهتر از او را خداوند براى من جایگزین نکرده است . او به من ایمان آورده بود در حالى که مردم کفر ورزیده بودند ؛ و مرا تصدیق کرده ، در حالى که مردم تکذیبم کرده بودند ؛ و با اموالش با من مواسات کرده ، در حالى که مردم محرومم کرده بودند ؛ و خداوند از او به من فرزندانى روزى کرد و از سایر زنان چنین موهبتى نصیبم نشد .

 

تاریخ ولادت: بیستم جمادی الثانی سال دوم بعثت.

برخى سال تولد آن حضرت را ، دوم بعثت و برخى دیگر پنج سال قبل از بعثت پیامبر (ص) ، سالى که قریش ، کعبه را تجدید بنا کرد ، مى‏ دانند . آن حضرت ، آخرین دختر پیامبر اکرم (ص) و محبوب ‏ترین آنان نزد رسول خدا (ص) بود . چون به دنیا پانهاد، به قدرت الهی لب به سخن گشود و گفت: "شهادت می‌دهم که جز خدا، الهی نیست و پدرم رسول خدا و آقای پیامبران است و شوهرم سرور اوصیاء و فرزندانم (دو فرزندم) سرور نوادگان می‌باشند." اکثر مفسران شیعی و عده‌ای از مفسران بزرگ اهل تسنن نظیر فخر رازی، آیه آغازین سوره کوثر را به فاطمه (علیها السلام) تطبیق نموده‌اند و او را خیر کثیر و باعث بقا و گسترش نسل و ذریه پیامبر اکرم ذکر نموده‌اند. شایان ذکر است که آیه انتهایی این سوره نیز قرینه خوبی براین مدعاست که در آن خداوند به پیامبر خطاب می‌کند و می‌فرماید همانا دشمن تو ابتر و بدون نسل است.

 

محل  ولادت: مکّه مُکرّمه ، مکه معظّمه ، در سرزمین حجاز ( عربستان سعودى کنونى ) قرار دارد .

مدّت عمر: هجده سال و یک ماه و ده روز

 عمرشریف حضرت در دو بخش، نه سال در خانه پدر بزرگوارشان حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و نه سال در خانه امیرالمؤمنین علی علیه السلام.

تاریخ شهادت: سیزده جمادی الاول یا سوم جمادی الثانی سال یازده هجری ،مدت زندگانی بعد از پدر،هفتاد و پنج یا نود و پنج روز. 75یا 95 روز پس از رحلت پیامبر اکرم (ص) به خاطر تألمات و رنج ‏هایى که پس از وفات رسول خدا (ص) و غصب خلافت امیرالمؤمنین على (ع) متحمل شده بود و پس از چهل ( یا 45 ) روز بیمارى به شهادت رسید .

علّت شهادت: ضربات ثانی وقنفذ «لعنت الله علیهما» و سقط جنین

نام قاتل: ثانی

محل دفن: مدینة منوره، قبرستان بقیع یا بین مرقد پیامبر صلی الله علیه و آله و منبر آن حضرت یاخانه خود حضرت بر حسب اختلاف.به عبارتی نامعلوم است . ممکن است مزار آن حضرت ، در قبرستان بقیع یا در روضه پیامبر اکرم (ص) یا در منزل آن حضرت (ص) و یا در مکان دیگرى باشد که بنا به وصیت آن حضرت ، محل دفن ایشان از چشم دیگران پنهان مانده است .

همسر و فرزندان آن حضرت:همسر آن حضرت امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام و فرزندان آن حضرت عبارتند از: امام حسن مجتبی، امام حسین، زینب کبري، ام کلثوم و حضرت محسن علیه السلام، که

حضرت فاطمه (س) فرزندى را حامله بود که پیامبر اکرم (ص) وى را « محسن » نامیده بود و پس از رحلت رسول خدا (ص) بر اثر فشار هاى روحى و قرار گرفتن حضرت فاطمه (س) بین در و دیوار خانه ، توسط مهاجمان ، سقط شد و بین در و دیوار به شهادت رسید.

حضرت سلام الله علیها، معصوم سوم و یکى از پنج بانوى قدسى و دختر معصوم ، همسر معصوم و مادر معصوم نیز هست .
مدت همسرى با امام على (ع) : از سال دوم هجرى در سن نه سالگى تا سال یازدهم ، به مدت نه سال .

خلقت نور حضرت فاطمه زهرا علیه السلام

امام صادق علیه السلام از پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله روایت کرده که فرمودند: نور فاطمه علیه السلام قبل از این که زمین و آسمان خلق شوند آفریده شد. پرسیدند: یا رسول الله مگر فاطمه علیه السلام اِنسیِّه نیست؟ (از جنس بشر نیست؟)فرمودند: خداوند نور زهرا علیه السلام را قبل از خلقت آدم در آن موقعی که ارواح خلایق را خلق کرده بود آفرید. موقعی که حضرت آدم علیه السلام را خلق کرد، نور زهرا را به آدم عرضه کرد.حضرت امام حسن عسگری علیه السلام می‌فرمایند: وقتی که خدا حضرت آدم و حوّا علیه السلام را خلق کرد، ایشان در بهشت افتخار کردند و گفتند: خداوند خلقی از ما بهتر نیافریده است. خدای تعالی به جبرئیل وحی کرد که: حضرت آدم و حوّا را به جانب فردوس اعلی ببر. همین که آدم و حَوّا داخل فردوس شدند، دختری را دیدند که بر روی تختی از تخت‌های بهشت نشسته تاجی از نور بر سر دارد، دو گوشواره از نور در گوش دارد، همة بهشت‌ها از نور او روشن گردیده است. حضرت آدم علیه السلام از جبرئیل پرسید: این دختر کیست که تمام بهشت‌ها را با نور خودش روشن گردانیده است؟ جبرئیل علیه السلام فرمود: این فاطمه دختر حضرت محمد صلی علیه و آله وسلم است محمد، پیغمبری است از فرزندان تو که در آخرالزّمان مبعوث شد. حضرت آدم فرمود: این تاجی که بر سر دارد چیست؟ جبرئیل فرمود: این تاج شوهر او امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب علیه السلام است. آدم فرمود: این گوشواره‌ها که در گوش او است چیست؟ جبرئیل فرمود: دو فرزندانش حسن و حسین است. آدم فرمود آیا ایشان قبل از من آفریده‌ شده‌اند؟ جبرئیل فرمود: ایشان مدت چهار هزار سال قبل از این که تو خلق شوی در علم خدا پنهان بوده‌اند.

سخن گفتن آن حضرت در رحم مادر

امام صادق علیه السلام می‌فرماید: موقعی که حضرت امّ‌المؤمنین خدیجة کُبری علیه‌السلام با پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله ازدواج کرد، زنان مکّه از دشمنی که با خدیجه داشتند از آن بانو کناره‌گیری می‌کردند، به خدیجه سلام نمی‌کردند و نمی‌گذاشتند زنان دیگر نزد خدیجه روند. حضرت خدیجه از رفتار آنها دچار وحشت بزرگی شد، وحشت آن بزرگوار از این لحاظ بود که مبادا کفار از کثرت عداوت و دشمنی صدمه‌ای به وجود پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله بزنند.همین که حضرت خدیجة کُبری صلی الله علیه و آله حضرت زهرا را حامله شدند، فاطمه در رحم مادر، با مادرش صحبت می‌کرد و مونس مادر بود. مادر را امر به صبر می‌کرد. حضرت خدیجه این موضوع را از پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله پنهان می‌کرد، یکی از روزها که رسول خدا نزد خدیجه آمد شنید که خدیجه با شخصی سخن می‌گوید، در صورتی که کسی نزد آن بانو نبود! فرمودند: با چه کسی گفتگو می‌کرد؟ خدیجه فرمود: با این فرزندی که در شکم من است. این فرزند مونس من است و با من سخن می‌گوید.رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: این جبرئیل است که به من خبر می‌دهد که این فرزند دختر است، این فرزند، فرزندی پاک و با میمنت و با برکت خواهد بود. خدا نسل مرا از این فرزند به وجود می‌آورد. امامان و پیشوایان از نسل او خواهند بود.


اصحاب و یاران حضرتش :
1. ام ‏هانى بنت أبى طالب .
2. أمامه بنت ابى العاص .
3. أسماء بنت عمیس .
4. ام ‏سلمه .
5. ام ‏ایمن .
6. فضّه .
7. سلمى بنت عمیس ( همسر حمزه سیّد الشهداء )
و ...


چند حدیث از حضرت محمد (ص)  پیرامون حضرت فاطمه زهراءسلا م الله علیها :

 

به خاطر مقام معنوى و عرفانى حضرت فاطمه زهرا (س) پدرش ، حضرت محمد (ص) او را بسیار گرامى مى‏ داشت و بر همگان برترى مى ‏داد . در این ‏باره ، روایات فراوانى است که به نقل چند روایت از آن ها بسنده مى ‏کنیم :

1. قالَ رسول اللّه (ص) : یا فاطِمَة ! ألاتَرْضِینَ أن تَکُونی سَیِّدَةُ نِساءِ الْعالَمینَ وَسَیِّدَةُ نِساءِ هذِهِ الاُمّةِ وَ سیِّدَةُ نِساءِ الْمُؤمِنینَ .

اى فاطمه ! آیا خوشحال نیستى از این‏ که سیّده بانوان دو جهان ( دنیا و آخرت ) و سیده زنان این امت ( اسلام ) و سیّده بانوان مؤمنان هستى ؟

2. خَرَجَ النَّبِیُ (ص) وَهُوَ آخِذُ بَیَدِ فاطِمةَ ، فَقالَ : مَنْ عَرَفَ هذِهِ فَقَدْ عَرَفَها وَمْنَ لَمْ یَعْرِفْها فَهِىَ فاطِمَةُ بِنْتَ محُمَّدٍ وَ هِىَ بَضْعَةُ مِنّى ، وَ هِىَ قَلْبى ، وَ رُوحى اَلّتى بَیْنَ جَنْبى ، فَمَنْ آذاها فَقَدْ آذانى وَ مَنْ آذانى فَقَد آذى اللّه تَعالى‏ .

پیامبر اکرم (ص) در حالى که دست فاطمه را گرفته بود ، از منزل بیرون آمد و فرمود : هر کسى این شخص را مى ‏شناسد ، که مى ‏شناسد ، و هر کسى او را نمى ‏شناسد ، بداند که او فاطمه ، دختر محمد مصطفى (ص) است . او نوردیده من ، قلب من و روح من در کالبد من است . هر کس او را بیازارد ، مرا آزرده است ، و هر کس مرا آزار دهد ، خداى سبحان را آزرده است .

3. قال رَسُولُ اللّهِ (ص) : یا فاطِمَة ! اَنَ‏اللّه عزَّوَجَلَّ یَغْضِبُ لِغَضَبِکَ وَ یَرْضى لِرَضاکَ .

اى فاطمه ! خداى عزّوجلّ با خشم تو به خشم خواهد آمد و با رضایت تو راضى خواهد شد .

بدین گونه ، پیامبر اکرم (ص) فضیلت و برترى فاطمه زهرا (س) را بر اطرافیان و مسلمانان عصر خویش اعلام نمود ؛ اما پس از رحلت پیامبر گرامى (ص) و در عصر خلیفه اوّل ( ابى بکربن ابى قحافه ) فاطمه زهرا (س) در حالى که در فراق پدرش شدیداً اندوهگین بود ، مورد بى ‏مهرى و حتى اسائه ادب متولیان امور قرار گرفت . آنان هم از جهت سیاسى ، هم از جهت اقتصادى و هم از جهت عاطفى صدمات شکننده ‏اى بر آن حضرت روا داشتند ، به گونه ‏اى که این الگوى بانوان عالم پس از رحلت پدرش بیش از 95 یا 75 روز زنده نماند و از این مدت نیز حدود 45 روز را در بستر بیمارى به سر برد .
داستان ذیل که از منابع اهل سنّت نقل شده است ، نشان دهنده حرمان و آزار هایى است که فاطمه زهرا (س) از سوى زمامداران عصر خویش دیده و نیز نشانى است از عدم رضایت آن حضرت از آنان .

اِنَّ فاطِمَةَ تَمسَّکَتْ بِحَقِّها بِالْکامِل، وَ عَلِمَتْ بِالْمُناقِشاتِ الَّتى دارَتْ بَیْنَ زَوجِها وَ الصّدیق وَ عُمَرِ، فَاعْتَکَفَتْ فى مَنْزِلِها وَ امْتَنَعَتْ عَنْ مُقابِلَةِ الصِدّیق، اِلى‏ أنَ قالَ عُمَر لاَبى بَکر: اِنْطَلِقْ بنا اِلى‏ فاطِمَة فَإنّا قَدْ اَغْضَبْناها وَ اسْتَأذَنا عَلى فاطِمَة فَلَمْ تَأذَنْ لَهُما. فَأِتیا عَلِیّاً فَکَلَّماهُ ... .

فاطمه (س) خواهان تمام حقش بود و از مناقشاتى که بین همسرش ، على (ع) ( درباره خلافت ) و ابوبکر و عمر جریان داشت ، با خبر بود . آن حضرت ، معتکف خانه خویش شده و از روبه ‏رو شدن با خلیفه امتناع مى ‏ورزید تا این ‏که روزى عمر به ابى بکر گفت : بامن بیا تا نزد فاطمه (س) برویم ؛ چه این‏ که ما او را به خشم آورده‏ ایم . به درِ خانه فاطمه (س) آمدند و از او تفاضاى ملاقات نمودند . آن حضرت به آنها اجازه ملاقات نداد . آنان نزد على (ع) آمدند و با او سخن گفتند ( و از وى درخواست ملاقات با فاطمه (س) را نمودند ) . با وساطت على (ع) آنان اجازه ملاقات یافته و بر حضرت فاطمه (س) وارد شدند و روبه ‏روى آن حضرت نشستند . حضرت فاطمه (س) چهره از آنها به سوى دیوار برگرداند . آنان به فاطمه (س) سلام گفتند . فاطمه (س) با صداى ضعیفى جواب سلام داد .

ابوبکر آغاز سخن کرد و گفت : اى دخت رسول خدا ! سوگند به خدا ، براى من قرابت پیامبر اکرم (ص) دوست داشتنى‏ تر است از قرابت با خود من ، و تو نزد من ، محبوب ‏تر از دخترم ، عایشه هستى . سوگند به خدا دوست داشتم روزى را که پدرت رسول خدا (ص) وفات یافت ، من هم مرده بودم و پس از او زنده نمانده بودم .

آیا تو گمان دارى که من تو را بشناسم و فضل و شرفت را بدانم ، در عین حال از حقت و از میراث پدرت رسول خدا (ص) تو را باز دارم ؟ آیا تو از پدرت ، پیامبر اکرم (ص) نشنیدى که فرموده بود : « آنچه از ما به جاى مانده است ، ارث برده نمى ‏شود . آنها صدقه است ؟ »

در این هنگام ، فاطمه (س) گفت : آیا مى ‏خواهید حدیثى را از رسول خدا (ص) براى شما روایت کنم تا شما آن را بدانید و به آن عمل نمایید ؟ آنها گفتند : بلى ، مى‏ خواهیم بشنویم .

فاطمه (س) گفت : آیا از پیامبر اکرم (ص) نشنیده بودید که فرمود : « رضایت فاطمه ، رضایت من است و خشم فاطمه ، خشم من است . پس هر کس که فاطمه را دوست بدارد ، مرا دوست داشته است و هر کسى فاطمه را خشنود کند ، مرا خشنود کرده است و هر کس فاطمه را به خشم آورد ، مرا به خشم آورده است » .

آن دو گفتند : بلى این حدیث را از پیامبر (ص) شنیده بودیم .

فاطمه (س) گفت : پس من خدا و فرشتگانش را گواه مى ‏گیرم که شما مرا به خشم آوردید و خشنودى مرا فراهم نکردید . هر آینه من در حالى پیامبر اکرم (ص) را دیدار مى‏ کنم که از شما در نزد او شکوه ‏مندم .

ابوبکر گفت : اى فاطمه ! من از خشم پدرت و از خشم تو به خدا پناه مى‏ برم .

در این هنگام ابوبکر به شدت گریست . او به قدرى گریه کرد که نزدیک بود جان به لب شود .

باز فاطمه (س) به آنها گفت : به خدا سوگند در هر نمازى که بر پاى دارم ، شما را نفرین مى‏ کنم .

آنان از نزد فاطمه (س) بیرون رفتند . ابوبکر در حالى که مردم ، اطرافش را گرفته بودند و او گریه مى‏ کرد ، گفت : هر یک از شما با محرم خویش شب را به صبح مى‏ رسانید و به خانواده خود شادمان هستید ، مرا ترک کردید . من در شادى شما نیستم . مرا به بیعت شما نیازى نیست ، بیعت مرا پس گیرید و....

آرى ، این چنین بود وضعیت حضرت فاطمه (س) پس از رحلت پیامبر اکرم(ص) و متولیان امور . آنان در خصوص سفارش قرآن نسبت به اقربا و اهل بیت پیامبر (ص) ( قُلْ لا اَسْئَلُکُم عَلَیْهِ اَجْراً اِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِى القُربى‏ ) این گونه عمل کرده و مزد رسالت را دادند !



رویداد هاى مهم دوران حضرتش :

1. سهیم بودن حضرت فاطمه (س) در تحمل رنج و آزار مسلمانان و تبعید و محاصره خاندان پیامبر اکرم (ص) در شعب ابوطالب ، به مدت سه سال ، توسط قریش .

2. درگذشت مادرش ، خدیجه کبرى (س) در سال دهم بعثت ، سه سال پیش از هجرت پیامبر اکرم (ص) ، پس از رهایى از محاصره شعب ابوطالب .

3. هجرت از مکه معظّمه به مدینه مشرّفه ، در ربیع الاول سال سیزدهم بعثت ، به ‏همراه خاندان پیامبر اکرم (ص) و سایر مسلمانان .

4. تسکین آلام و رنج ‏هاى پیامبر اکرم (ص) در مسافرت ‏ها و غزوات آن حضرت .

5. خواستگارى على بن ابى ‏طالب (ع) از حضرت زهرا (س) و موافقت پیامبر اکرم (ص) و حضرت زهرا (س) با آن .

6. برگزارىِ مراسم عقد ازدواج حضرت زهرا (س) با امام على (ع) در سال دوم هجرى .

7. تولد امام حسن مجتبى (ع) ، نخستین فرزند خانواده ، در نیمه رمضان سال سوم ( یا دوم ) هجرى .

8. تولد امام حسین (ع) در شعبان سال چهارم ( یا سوم ) هجرى ، زینب کبرى ، در سال پنجم هجرى و ام کلثوم ، در هفتم هجرى .

9. وقوع جنگ احد و کشته شدن برخى از یاران نزدیک پیامبر (ص) از جمله ، حمزه ، عموى آن حضرت ، در شوال سال سوم هجرى ، و اندوه و گریه فاطمه زهرا (س) در شهادت حمزه (ره).

10. وقوع نبرد خیبر میان مسلمانان و یهودیان ، و پیروزى پیامبر اکرم (ص) در این جنگ ، و اعطاى باغ فدک ( از اراضى خیبر ) به دخترش فاطمه زهرا (س) ، در سال هفتم هجرى .

11. وقوع مباهله میان پیامبر اکرم (ص) و مسیحیان نجران ، و حضور حضرت على (ع) ، فاطمه زهرا (س) و حسنین (ع) به همراه پیامبر (ص) در این مباهله .

12. رحلت جانسوز پدرش ، حضرت محمد (ص) ، در 28 صفر سال یازدهم هجرى ، و اندوه شدید و سوگوارى حضرت فاطمه (س) در این مصیبت .

13. انتخاب ابى‏ بکر بن ابى قحافه به خلافت ، توسط گروهى از مهاجران و انصار مدینه ، پس از رحلت پیامبر اسلام (ص) ، در سال یازدهم هجرى .

14. اعتراض امام على (ع) و طرفداران اهل بیت (ع) به انتخاب ابى بکر و تحصن گروهى از صحابه پیامبر (ص) در خانه فاطمه زهرا (س).

15. حمله مأموران خلیفه اوّل به دستور عمر بن خطاب به خانه فاطمه زهرا (س) جهت شکستن تحصن طرفداران اهل بیت (ع) و اخراج اجبارى امام على (ع) و بیعت ایشان با ابوبکر .

16. امتناع فاطمه (س) از اخراج اجبارى همسرش على (ع) و بستن درِ خانه بر روى مأموران حکومتى .

17. شکستن حرمت خاندان پیامبر اکرم (ص) از سوى مأموران خلیفه ، در سوزاندن درِ خانه فاطمه (س) و تخریب درِ نیم ‏سوز بر روى فاطمه (س)، و شکستن پهلوى آن حضرت ، در هنگام ورود اجبارى به خانه و بردن حضرت على (ع) به مسجد النبى (ص) .

18. سقط جنین فاطمه (س) در پى تهاجم وحشیانه مأموران خلیفه و فشار فاطمه‏ زهرا (س) بین دیوار و در نیم ‏سوز خانه آن حضرت .

19. غصب باغ فدک فاطمه زهرا (س) توسط حکومت وقت و اسائه ادب عمر بن خطاب به آن حضرت در پاره کردن سند ملکیت فدک .

20. رفتن فاطمه زهرا (س) به مسجد النبى (ص) و سخنرانى مستدل و اعتراض ‏آمیز آن حضرت به رفتار هاى نارواى خلیفه و اطرافیان وى .

21. آغاز بیمارىِ دراز مدت فاطمه زهرا (س) و عزلت ‏گزینى و دورى جستن آن حضرت از مردم .

22. عدم اجازه فاطمه زهرا (س) به ابوبکر بن أبى قحافه و عمر بن خطاب براى ملاقات با آن حضرت .

23. ملاقات ابوبکر و عمر با فاطمه زهرا (س) با وساطت امام على (ع) و اظهار صریح فاطمه زهرا (س) از عدم رضایت از آن دو .

24. وصیت فاطمه زهرا (س) به همسرش ، امام على (ع) ، در واپسین روز هاى زندگى خویش .

25. شهادت فاطمه زهرا (س) ، دختر جوان پیامبر اکرم (ص) ، تنها پس از گذشت 95 روز از رحلت آن حضرت ، در سوم جمادى الثانى سال یازدهم هجرى .

26. غسل و کفن نمودن بدن مطهر فاطمه زهرا (س) به دست امام على (ع) با کمک اسماء بنت عمیس ، و تشییع جنازه وى توسط چند نفر از خواص شیعه ، و دفن شبانه آن حضرت به دور از چشم دیگران با سفارش خود فاطمه زهرا (س) .

 


دوران ولادت و کودکی حضرت فاطمه سلام الله علیها

 

حضرت فاطمه، دختر رسول خدا (ص) در روز جمعه، بیستم ماه جماد الثانی سال پنجم بعثت، در منزل وحی چشم به جهان گشود. مادرش خدیجه (ع) دختر خویلد بود.با تولد فاطمه (ع) خانه پیامبر و خدیجه بیش از بیش کانون مهر و محبت شد.دوران کودکی آن حضرت، در دوران مبارزه و بحرانی صدر اسلام گذشت؛ دورانی که رسول خدا (ص) با مشکلاتی بزرگ و حوادثی سخت و خطرناک رو به رو بود. حضرت زهرا (ع) حدود دو سال داشت که در کنار پدر، در محاصره اقتصادی مشرکان قریش قرار گرفت.

در سال دهم بعثت، اندکی پس از نجات از «شعب ابی طالب»، مادر گرامی خویش را، که رنج ده سال مبارزه رنجورش ساخته بود، از دست داد. همچنین، در این سال ابوطالب، عمو و حامی پیامبر (ص) به سرای باقی شتافت. مرگ ابوطالب و خدیجه، این دو حامی بزرگ پیامبر (ص)، موجب شد که اذیت و آزار دشمنان شدت یابد؛ گاهی سنگش می زدند، گاهی خاک به صورت مبارکش می پاشیدند. در بیشتر اوقات، با چهره ای خسته وارد خانه می شد. فاطمه (ع) با دست های کوچکش خاک از سرو روی پدر می زدود و نوازشش می کرد و مایه آرامش و دلگرمی اش می شد؛ چنان که پدر گرامی اش او را « ام ابیها» لقب داد.[1]

 

فاطمه (ع) در خانه علی (ع)

در سال سوم هجرت، پیامبر (ص) فاطمه (ع) را به ازدواج امیر مومنان (ع) در آورد. پیش از آن، بسیاری از بزرگان به خواستگاری اش آمده بودند، ولی پیامبر (ص) نپذیرفته و فرموده بود : « ازدواج فاطمه، به دست خداست.»[2] بدین ترتیب حضرت فاطمه (ع) از مرکز نبوت به مرکز ولایت رفت و وظایفی سنگین تر را به عهده گرفت.حضرت زهرا (ع) محیط خانه را کانون آسایش علی (ع) و فرزندانش ساخته بود، بدان حد که هر وقت، غم ها و رنج ها، دشواری ها و نابسامانی ها بر امام (ع) فشار می آورد، به سوی خانه آمد و لحظاتی با زهرا (ع) سخن می گفت و دلش آرام می گرفت.او در طول زندگی خود، همفکر و همگام با علی (ع) بود و آن حضرت را در کارهایش یاری می داد، او را تحسین و تشویق می کرد و فداکاری ها و شجاعت هایش را می ستود و همواره به وسیله نوازش های بی شائبه اش روح آزرده و تن خسته اش را تسکین می داد.

 

مبارزه های حضرت فاطمه (ع)

پیامبر گرامی اسلام (ص) ، در حالی چشم از جهان فروبست که تشنگان قدرت و منتظران فرصت، در حالی که جسم پاک آن بزرگ پیامبر آسمانی دفن نشده بود- و علی (ع) و فاطمه (ع) مشغول غسل و کفن آن حضرت بودند- در سقیفه گرد آمدند و در توطئه ای حساب شده قدرت را به دست گرفتند و در همان آغاز کار به قلع و قمع مخالفان پرداختند.حال که سران سقیفه، قدرت و حکومت را به ناحق تصاحب نموده و مهاجران و انصار سکوت کرده اند و مصلحت نیست که علی (ع) دست به شمشیر برد، چه کسی باید از حریم ولایت دفاع کند؟ این جاست که نقش ارزنده فاطمه (ع) در دفاع از حریم ولایت تجلی می یابد.

 

 در زیر، به اختصار به مبارزه های حضرت فاطمه (ع) از حریم ولایت اشاره می کنیم:

 

1- دعوت برای همکاری (بسیج نیروها): حضرت زهرا (ع) برای دفاع از حریم ولایت به همراه علی (ع) و حسنین (ع) شبانه به خانه بزرگان و رجال مدینه می رفت و آنان را به یاری می خواند و سفارش ها و وصیت های پیامبر (ص) و حادثه غدیر را به آنان تذکر می داد.[3]

2- بحث و استدلال عقلی و قرآنی: سران سقیفه، با هدف محاصره اقتصادی اهل بیت، «فدک» را غصب کردند و برای توجیه این عمل ناپسند خود و فریب افکار عمومی، به جعل حدیث روی آوردند. فاطمه (ع) ساکت نماند و با استشهاد به آیات قرآن و اقامه شهود، با برهان استدلال ثابت کرد که فدک ملت اوست و اقدام دستگاه خلافت، غیر قانونی است.[4]

3- سخنرانی و افشاگری: پس از آن که برهان و استدلال حضرت فاطمه(ع) را با سیلی پاسخ دادند، آن حضرت با سخنرانی و افشاگری، سیمای حقیقی آنان را نمایاند و انحراف مسیر رهبری و عواقب و نتایج زیانبار حاکمیت سران سقیفه و محروم شدن مردم از ولایت عدل علی (ع) را به مردم گوشزد نمود.

4- مبارزه منفی: حضرت زهرا (ع) با روی گردانیدن از شیخین، به وجدان خفته مردم فهماند که اینان خلافت را غصب و مسیر رهبری را منحرف کرده اند.[5]

5- دفن شبانه: حضرت زهرا (ع) نه تنها تا آخرین ساعت زندگی از حریم ولایت دفاع کرد، بلکه دامنه مبارزه را تا روز ظهور فرزندش امام زمان (عج) توسعه داد. آن حضرت، در وصیت به علی (ع) گفت: « یا علی مرا شبانه غسل و کفن کن و مخفیانه به خاک بسپار. راضی نیستم کسانی که بر من ستم کرده اند، در تشییع جنازه ام حاضر شوند.» علی (ع) طبق وصیت، آن حضرت را شبانه دفن کرد و صورت چهل قبر تازه درست کرد تا مبدا قبرش را بیابند.[6]

 

 

صداق و مهریه آن حضرت

در کتاب ینابیع الموده باب ( پنجاه و پنج) از جمال الدین زرندی روایت کرده که: صداق حضرت فاطمه زهرا (ع) چهار صد مثقال نقره بود. در کتاب منتخب التواریخ می نویسد: یک مثقال شرعی هجده نخود است، بنابراین چهار صد مثقال شرعی، سیصد مثقال بیست و چهار نخود می شود و به حساب قران بیست و شش تومان و دو قران و نیم می شود. علامه مجلسی (ع) در بحار الانوار می نویسد: جبرئیل (ع) نزد پیغمبر (ص) آمد و فرمود: خدا می فرماید: « یک پنجم دنیا، یک سوم بهشت، نهر فرات، رود نیل، رود نهروان و نهر بلخ را صداق حضرت زهرا قرار دادم. یا محمد تو زهرا را با پانصد درهم به علی تزویج کن که بعد از این برای امت تو سنت و دستور باشد. و نیز علامه مجلسی قدس سره می نویسید: پیغمبر اکرم (ص) به امیر المومنین علی بن ابی طالب (ع) فرمود: خدا فاطمه را برای تو تزویج کرد و تمام زمین را صداق او نمود. کسی که روی زمین راه رود و دشمن تو باشد، راه رفتن او حرام است و نیز در همان کتاب می نویسد: صادق آل مُحَمَّد (ص) فرمود: « خدا یک چهارم دنیا و همه بهشت و جهنم را صداق فاطمه زهرا (ص) قرار داده، تا اینکه زهرا دوستان خود را در بهشت و دشمنان خویش را در جهنم داخل نماید.»

 

جهیزیه آن حضرت

موقعی که پیغمبر اسلام (ص) می خواست حضرت زهرا (ع) را برای امیر المومنین علی (ع) تزویج کند فرمود: یا علی، چقدر خرجی عروسی داری؟ حضرت فرمود: من یک اسب و زره دارم. پیغمبر فرمود: اسب را که لازم داری ولی بر خیززره را بفروش و پول آن را برای من حاضر کن. امیر المومنین علی (ع) می فرماید: من برخاستم، زره خود را فروختم. پول آن را به رسول خدا تقدیم نمودم. پیغمبر اکرم (ص) یک مبلغی از آن پول را به بلال داد و فرمود: برو و از برای زهرا (ع) خرید کن و مبلغی هم از آن پول را به ابوبکر داد و فرمود: می روی بازار و برای زهرا خرید عروس کن و عمار بن یاسر را با چند نفر از اصحاب دنبال ابوبکر روانه کرد.

پیراهنی به هفت درهم خریدند، مقنعه ای به چهارده درهم، تختی که میان آنها لیف خرما بود، دو عدد پشتی از جامه های مصری گرفتند که یکی از آنها با لیف خرما پر کرده بودند و دیگری را از پشم، قطفه خیبریه، چهار متکا از پوست طائف خریدند که محتویات آنها علف اذخر بود، پرده پشمی، حصیر هجری، یک دست آسیا، بادیه مسی، ظرف آب خوری که از پوست بود، کاسه چوبی برای شیر، مشک آب، آفتابه ای که به قیر اندود دشه بود، سبوی سبز، کوزه های سفالی. همین که تمام جهاز را خریدند و به حضور پیغمبر خدا آوردند آن حضرت آنها را به دست گرفت، ملاحظه کرد و فرمود: بار خدایا این جهاز را بر اهل بیت من مبارک گردان. جواد مغنیه می نویسد: امیر المومنین علی (ع) ریگ های خوبی کف حیاط ریخته بود و دو طرف چوبی را به دو دیوار برای رختی به کار برده بود زیرا کمد و جالباسی برای لباس عروس نبود. اگر پیغمبر اسلام (ص) فاطمه زهرا (ع) را برای آن رجالی که خواستگار آن بانو بودند تزویج می کرد، جهاز حضرت زهرا (ع) اولین جهاز آن زمان بود و به جای آن ریگهای گسترده ابریشم گسترده می شد و به جای آن چوب، چوب رختی آبنوس و عاج قرار می گرفت و به جای ظرف سفالی و شاخه خرما طلا و نقره بود و به جای آن مشک آ بخوری که سینه حضرت زهرا (ع) به وسیله آن سیاه شده بود و به جای آن آسیایی که به وسیله آن دست حضرت زهرا (ع) ورم کرده بود قصرهای برافراشته و خدمت گذاری آماده می گردید.ولی حرف اینجاست آیا سعادت و وقار انسان در قصرهای مهم و زیبا خواهد بود؟!

از قدیم الایام گفته اند: « شَرَفُ المَکانِ بِالمَکین» یعنی ارزش مکان به قدر آن کسی است که در آن مکان نشسته باشد. مجنون به لیلی می گفت: هر مکانی که تو باشی همان جا مکان من است. در همین مکان و همین خانه ای که بیشتر اثاثیه آن سفالی بود پیغمبر اکرم (ص) خوشحال و مسرور می شد و برای نفس نفیس خود سعادت می یافت. محبت پدری را نسبت به پاره تن خود زهرا (ع) که برادر و وراث علم و حکمت و شریک در خصایص آن حضرت غیر از نبوت بود اظهار می کرد. در همین خانه ای که آل رسول و حسنین (ع) را در بر گرفته بود، پیغمبر اسلام می نشست و از دیدن اهل و اولاد خود برخوردار می گردید و در راه دعوت خود از مخالفین اذیت و آزارها می کشید.

در همین خانه بود که بزرگ خانه یعنی حضرت رسول اکرم (ص) با عائله خود می نشست، علی طرف راست آن حضرت و فاطمه سمت چپ و حسنین در کنار آن بزرگوار، گاهی حسن و گاهی حسین را می بوسید، برای آنان از خدا برکت می خواست، برای ایشان دعا می کرد. از خدا می خواست که بدی را از آنان دور کندو آنان را پاکیزه کند، یک نوع پاکیزه کردن مخصوص.از همین خانه بود که پیغمبر اسلام به مسافرت می رفت و پسا از مراجعت برای اولین بار وارد همین خانه می شد. در همین خانه بود که جبرئیل (ع) وحی را از طرف خدا به قلب پیغمبر اکرم نازل می کرد. در همین خانه بود که ملائکه حسنین (ع) را که دو بزرگ جوان اهل بهشتند ، خدمت می کردند. از همین خانه بود که نور هدایت اسلام مدتها برای مردم پرتوافشانی می کرد در قصرهای مرتفع و برافراشته فسق و فجور تولید می شود. ولی در این خانه کوچک بود که زهرا (ع) و شوهر و فرزندانش صبح و شب خدا را تسبیح می گفتند.

بقیات الصالحات آن حضرت امیر المومنین علی (ع) می فرماید: فاطمه زهرا (ع) که نزد پیغمبر اسلام محبوبترین مردم بود آنقدر با مشک آب آورد که اثر آن در سینه اش باقی ماند، آن قدر آسیاب کرد که دستهایش پینه بست، آن قدر خانه را جاروب کرد که لباسهایش سیاه شد و از فشار این گونه زحمتها دچار ضعف شدیدی می شد. یکی از روزها من به زهرا گفتم: برو از پدر خود تقاضا کن که کنیزی برای تو خریداری نماید تا کمک کار شما باشد.

وقتی که فاطمه زهرا به حضور رسول اکرم آمد دید یک عده در خدمت آن حضرت مشغول گفتگو هستند. فاطمه (ع) خجالت کشید با آن حضرت صحبت کند، لذا به جانب خانه خود برگشت. پیغمبر اکرم (ص) متوجه شد که حضرت زهرا حاجتی داشت لذا روز دیگر صبح زود نزد ما آمد و آنگاه فرمود: ای فاطمه چه حاجتی داشتی که دیروز پیش من آمدی؟ فاطمه زهرا (ع) خجالت کشید و چیزی نفرمود. من جریان را به عرض آن حضرت رسانیدم. پیغمبر خدا فرمود: آیا می خواهید که چیز بهتر از کنیز را به شما تعلیم دهم؟ ما گفتیم: آری. فرمودند: وقتی که می خواهید بخوابید سی و سه مرتبه سُبحانَ الله سی و سه مرتبه اَلحَمُدِالله و سی و چهار مرتبه الله اکبَر بگویید. فاطمه زهرا (ع) پس از شنیدن این موضوع سه مرتبه فرمود: از خدا و از رسول خدا راضی شدم.

توجه: بین فقها این طور مشهور است که سی و چهار مرتبه الله اکبر و سی و سه مرتبه الحمدالله و سی و سه مرتبه سبحان الله گفته شود. حضرت فاطمه زهرا می فرماید: در یکی از شبها که من رختخواب خود را گسترده بودم و می خواستم بخوابم، پدر بزرگوارم نزد من آمد و فرمود: ای فاطمه قبل از اینکه بخوابی چهار عمل را انجام بده؛ اول یک قرآن ختم کن، دوم اینکه پیغمبران را برای خود شفیع کن، سوم اینکه مومنین را خشنود کن و چهارم اینکه یک حج عمره و یک حج تمتع به جای بیاور!همین که این دستور را به من فرمود مشغول نماز شد، من صبر کردم تا آن بزرگوار از نماز خود فارغ شود گفتم: یا ر سول الله برای من مقدور نیست که فعلاً این دستور را انجام دهم! پیغمبر خدا (ص) لبخندی زد و فرمود: گفتم سه مرتبه قل هو الله احد را بخوانی مثل این است که یک قرآن را ختم کرده باشی، اگر به من و پیغمبران قبل از من صلوات بفرستی در روز قیامت ما شفیع تو خواهیم شد، اگر یک مرتبه بگویی : « سُبحان الله و الحمدالله ولا اله الا الله والله اکبر» مثل این است که یک حج عمره و تمتع به جا آورده باشی و اگر بر مومنین استغفار کنی از تو خشنود خواهند شد.

غصب فدک

محدث قمی در کتاب بیت الاحزان از قول صادق آل محمد (ص) می نویسد: موقعی که عده ای با ابوبکر بیعت کردند و کار خلافت او محکم شد و از مهاجرین و انصار بیعت گرفت، مامور فرستاد تا وکیل فاطمه زهرا (ع) را از فدک بیرون کردند. وقتی فاطمه زهرا (ع) این موضوع را شنید، نزد ابوبکر آمد و فرمود: چرا میراث پدرم را از من گرفتی؟ برای چه وکیل مرا از فدک بیرون کردی در صورتی که پیغمبر اسلام (ص) این ملک را به امر خدا به من داده بود. ابوبکر گفت: برای این ادعا شاهد بیاور. فاطمه زهرا (ع) ام ایمن را آورد، ام ایمن به ابوبکر گفت: من قبل از اینکه قول پیغمبر اکرم (ص) را که راجع به من فرموده نقل نکنم و بر تو اتمام حجت ننمایم حضرت زهرا شهادتی نخواهم داد.و گفت: ای ابوبکر تو را به خدا قسم می دهد، آیا این چنین نیست که پیغمبر اسلام (ص) راجع به من فرموده : اُمِّ ایمن زنی از زنان بهشت است؟

ابوبکر گفت: همین طور است، من این را می دانم که رسول خدا (ص) درباره تو چنین سخنی فرموده بودند. ام ایمن گفت: من شهادت می دهم که خدای رئوف به رسول اکرم (ص) وحی فرستاد و این آیه شریفه را برای آن حضرت نازل کرد « و آتِ ذَالقُربی حَقَّه» الی آخر[7] رسول خدا (ص) به امر پروردگار خود فدک را به فاطمه زهرا (ع) بخشید، امیر المومنین علی (ع) هم آمد و همین شهادت را داد.

ابوبکر نامه ای راجع به فدک نوشت و به فاطمه زهرا (ع) داد. وقتی که عمر آن نامه را دید پرسید: این نامه چیست؟ ابوبکر گفت: فاطمه ادعای فدک کرده و برای صدق مدعای خود ام ایمن و علی بن ابی طالب (ع) را شاهد آورده ، آنان بر صدق مدعای زهرا شهادت دادند. لذا من این نامه را نوشتم و به زهرا دادم که فدک مال او باشد.عمر پس از شنیدن این موضوع آن نامه را از دست حضرت زهرا (ع) گرفت و پاره پاره کرد و گفت: فدک غنیمتی است که مال همه مسلمین است.

صاحب منتخب التواریخ می نویسد: پس از آنکه فدک غصب شد، تا زمان عثمان بن عفان در دست غاصبین بود و عثمان بن عفان فدک را به پسر عمومی خود مروان بن حکم داد از آن به بعد تا زمان عمر ابن عبدالعزیز فدک در تصرف آل مروان بود، عمر بن عبد العزیز بر حق بودن حضرت زهرا (ع) را درباره فدک تصدیق کرد، لذا فدک را به امام باقر (ع) رد کرد. موقعی که عمر بن عبدالعزیز از دنیا رفت یزید بن عبد المک فدک را غصب نمود. همین که سفاح روی کار آمد فدک را به فرزندان علی بن ابی طالب (ع) رد کرد باز منصور در زمان خود فدک را غصب نمود و مهدی عباسی بعد از منصور فدک را به فرزندان فاطمه زهرا (ع) رد کرد. پس از مهدی پسرش هادی فدک را غصب نمود و مامون بعد از هادی فدک را به اولاد زهرا (ع) رد کرد.فدک تا زمان متوکل در تصرف فرزندان فاطمه بود و ایشان را بی نیاز می کرد. وقتی که متوکل غصب خلافت نمود فدک را هم غصب نمود. ابن شهر آشوب می نویسد: هارون الرشید ( لعنت الله علیه) به حضرت موسی بن جعفر گفت: حدود فدک را معلوم کن، تا من آن را به شما رد کنم. حضرت موسی بن جعفر (ع) فرمود: یک حد آن عدن است و حد دیگرش سمرقند، حد سوم افریقیه و حد چهارم آن سیف البحرات است. هارون گفت: پس از برای ما چیزی باقی نخواهد ماند. ( یعنی ای هارون تمام این مملکتی که در دست تو است در حکم فدک و غصب است و حق خانواده ما خواهد بود.)

جریان آتش

محدث قمی در کتاب بیت الاحزان می نویسد: عمر بن الخطاب برای معاویه نوشت؛ من در خانه امیر المومنین آمدم که علی را از خانه بیرون آورم، لذا به فضه ، کنیز آن حضرت گفتم: به علی بگو از خانه بیرون آید و با ابوبکر بیعت نماید، زیرا که همه مسلمین برای بیعت با ابوبکر اجتماع کرده اند.فضه در جوابم گفت: علی مشغول به کاری می باشد و فعلاً نمی تواند به مسجد بیاید.من گفتم: این حرفهای زنانگی را کنار بگذار و به علی بگو بیاید و با ابوبکر بیعت نماید، چنان چه بیرون نیاید، به طور اجبار او را بیرون خواهم آورد.

ما در این گفتگو بودیم که فاطمه زهرا پشت در آمد و فرمود: ای مردمان گمراه، ای مردمان که خدا و پیغمبر را تکذیب کردید، چه می گویید؟ از جان ما چه می خواهید؟من گفتم: ای فاطمه، چرا پسر عمویت، تو را برای جواب گفتن فرستاده و خودش پشت پرده حجاب نشسته است؟

فاطمه زهرا فرمود: عمر، سرکشی تو بود که مرا از جای خود حرکت داد تا حجت را بر تو تمام نمایم.

من گفتم: ای فاطمه، این حرفهای باطل و قصه های زنانگی را رها کن، برو به علی بگو از خانه بیرون آید و با ابوبکر بیعت نماید.فاطمه (ع) در جوابم فرمود: تو لیاقت دوستی و دشمنی نداری. عمر! تو مرا به وسیله حزب شیطان می ترسانی در صورتی که حزب شیطان سست و ضعیف است.من به فاطمه گفتم: اگر علی بیرون نیاید، من هم هیزم فراوانی جمع می کنم و این خانه را با اهل آن می سوزانم، یا اینکه علی را به جهت بیعت نکردن با ابوبکر خواهم کشت!پس از این گفتگوها تازیانه قنفذ را گرفتم و فاطمه زهرا را با آن آزردم و بعد از آن با خالد بن ولید و دیگران هم گفتم: هیزم برای من جمع کنید.سپس به فاطمه گفتم: الان این خانه را با اهلش به آتش می کشم.

 

فاطمه زهرا (ع) فرمود: ای عمر ای دشمن خدا و رسول و علی این را بگفت و با دو دست خود لنگه در را پیش کرد و از ورود ما جلوگیری کرد. من در را به شدت تمام فشار دادم، زهرا را عقب زدم، دستهای فاطمه را با تازیانه ای که در دست داشتم آزردم، بلکه لنگه در را رها کند. اما فاطمه زهرا در را نگشود. ولی صدای ناله و گریه او را از شدت درد تازیانه می شندیم.ناله فاطمه آن چنان در دل من تاثیر کرد که نزدیک بود منقلب شوم و از در خانه آن حضرت برگردم. اما در این موقع بود که بیاد دشمنی های علی بن ابی طالب که راجع به ریختن خون بزرگان عرب داشت، افتادم، مکرو جادوهای محمد را متذکر شدم، لذا در آن حینی که فاطمه زهرا سینه و بازوی خود را برای جلوگیری از باز شدن در به پشت در چسبانیده بود. آنچنان با لگد به در زدم که صدای ضجه و ناله زهرا را شنیدم، از شنیدن این ناله گمان کردم که مدینه زیرورو شده و شهر به حرکت در امده است، در این موقع بود که زهرا فرمود:« یا اَبَتاه یا رَسولَ الله! أَهکَذا یُفعَلُ بِحبیبَتِکَ وَ ابنَتِکَ؟! آه یا فِضَّهُ فَخُذِینی فَقَد قُتِلَ ما فی أَحشائی مِن حَملٍ:»ترجمه:« ای پدر بزرگوار، ای رسول خدا، آیا روا باشد که با دختر و حبیبه تو این طور رفتار نمایند. آه ای فضه مرا بگیر! به خدا قسم آن بچه ای را که در شکم داشتم کشته شد.»

وقتی من در خانه زهرا را با فشار باز کردم دیدم زهرا به دیوار تکیه کرده و درد مخاض او را فرا گرفته است و در حال سقط جنین است. موقعی که وارد خانه شدم، فاطمه با آن حالی که داشت متوجه ورود من شد. ولی من پرده غضب جلوی چشمم را گرفته بود. وقتی که زهرا نزدیک من آمد آن چنان روی مقنعه سیلی به صورت زهرا زدم که گوشواره از گوش او افتاد و خود زهرا هم نقش زمین شد.غم و اندوه آن حضرت

وقتی که رسول خدا (ص) به شهادت رسید و امیر المومنین علی (ع) بدن آن حضرت را از زیر پیراهن غسل می داد، فاطمه اطهر از علی خواهش کرد، که پیراهن پیغمبر خدا را به آن بانو نشان دهد. وقتی علی این موضوع را از زهرا مشاهده کرد، پیراهن رسول خدا را از نظر زهرا پنهان نمود. موقعی که پیغمبر اسلام به شهادت رسید، عزای عمومی در مدینه منوره اعلام شد.

عموم مردم خصوصاً بنی هاشم دچار مصیبت بزرگی شدند ولی در عین حال هیچ کس مثل فاطمه غرق دریای غم و اندوه نشد. غم و اندوه زهرا را درباره این مصیبت عظمی غیر از خدا کسی نمی دانست، غم و اندوه فاطمه زهرا تخفیف پیدا نمی کرد. هر روزی که فرا می رسید غم و حزن فاطمه از روز قبل بیشتر می شد. فاطمه زهرا مدت هفت روز از خانه بیرون نیامد، روز هشتم که فرا رسید، زهرای اطهر (ع) به قصد زیرات قبر پدر بزرگوارش از خانه خارج شد. با گریه و ناله به جانب قبر پیغمبر اکرم (ص) حرکت کرد، دامن لباسش بر زمین کشیده می شد، چادر آن حضرت به پاهایش می پیچید، آن قدر گریه می کرد که از زیادی اشک چشم آن حضرت جایی را نمی دید.

,...

مطالب مرتبط
تنظیمات
این پرونده را به اشتراک بگذارید :
Facebook Twitter Google LinkedIn

یادداشت کاربران
درج یک یادداشت :
نام کاربری :
پست الکترونیکی :
وب :
یادداشت :
کد امنیتی :
3 + 2 = ?