زندگانی حضرت بقیه الله الاعظم امام مهدی علیه السلام روحی وارواحنا له الفداء

زندگانی حضرت بقیه الله الاعظم امام مهدی علیه السلام روحی وارواحنا له الفداء

رضاقارزی

ولادت

دوازدهمین امام معصوم و آخرین وصی پیامبر (ص) ، در سپیده دم جمعه، نیمه شعبان سال 255 یا 256 هجری در «سامرا» چشم به جهان گشود.[1] از مشهورترین لقب هایش « مهدی»، «قائم»، « حجت»، « بقیه الله» است. پدر گرامی اش امام حسن عسگری (ع) و مادر ارجمندش، « نرجس» دختر «یوشعا» پسر قیصر روم و از نسل «شمعون» یکی از حواریین حضرت مسیح است.[2] در دوران امامت امام حسن عسگری (ع) حکام بنی عباس به شدت نگران بودند. این نگرانی مربوط به اخبار و احادیثی فراوان از پیامبر (ص) و ائمه (ع) بود، که بنابر آن ها امام حسن عسگری (ع) صاحب فرزندی خواهد شد و او بر هم زننده اساس حکومت ها و واژگون کننده تاج و تخت ها است و دنیا را پر از عدل و داد خواهد کرد.[3] از این رو، امام حسن عسگری (ع) سخت تحت نظر بود و دستگاه خلافت سعی می کرد تا از پدید آمدن این نوزاد جلوگیری کند. از این رو دوران حمل و تولد حضرت مهدی (عج) از مردم نهان بود و خداوند متعال حمل آ« بزرگوار را مانند موسی (ع) مخفی کرد.[4]

روش امام عسگری (ع) چنین بود که در عین پنهان داشتن فرزند ارجمند خویش از دیده عموم، در فرصت های مناسب، شیعیان مورد اعتماد را از وجود حضرت مهدی (عج) آگاه می فرمود و آنان را به فیض درک حضورش می رسانید تا بدین سان، به تولد و وجودش یقین بیاورند و در هنگام بایسته، به دیگر شیعیان اطلاع دهند و پس از آن حضرت به گمراهی نیفتند.

غایب شدن حضرت (عج):

 از آن جا که زمینه پذیرش حکومت عدل الهی فراهم نبود و مردم، شایستگی و آمادگی حضور و یاری آن حضرت را نداشتند و تمامی پیشوایان پیشین به دست دستگاه خلافت جور به شهادت رسیده بودند، مشیت و حکمت الهی بر این تعق گرفت که پیشوای دوازدهم، از انظار عمومی غایب بماند، هر چند جامعه اسلامی از وجود آن حضرت همچون خورشید از پس ابر بهره می برد.

غیبت پیشوای دوازدهم، دارای دو مرحله است: مرحله کوتاه مدت (غیبت صغرا) و مرحله دراز مدت ( غیبت کبرا).

الف- غیبت صغرا: غیبت صغرا، از آغاز دوران امامت آن حضرت، یعنی سال 260 هجری آغاز شد و تا سال 329 هجری ادامه داشت هر چند برخی آغاز آن را سال 255 یعنی سال ولادت آن حضرت دانسته اند.[5] ارتباط مردم با امام زمان (عج) در دوران غیبت صغرا که هفتاد سال به طول انجامید از طریق سفیران و نایبان خاص آن حضرت بود. آنان مشکلات، مسائل و خواسته های شیعیان را به محضر امام زمان (عج) می رسانیدند و رهنمودها و پاسخ های کتبی یا شفاهی آن بزرگوار را به شیعیان منتقل می کردند. البته، در این دوران چه بسا افرادی دیگر نیز که از مقامی ویژه نزد حضرت برخوردار بوده اند، به افتخار دیدارش نایل آمده اند ولی سمت سفارت و نیابت خاص نداشته اند.

سفیران و نایبان امام عصر (عج) در دوران غیبت صغرا عبارتند بودند از:

1. عثمان بن سعید عمری، که از چهره های برجسته شیعه و مورد وثوق امام هادی و امام عسگری (ع) بوده است.

2. محمد بن عثمان عمری، که حدود چهل سال عهده دار این سمت بوده است. او نیز همچون پدرش از مرتبتی والا برخوردار و مورد وثوق امام عسگری (ع) و امام زمان (عج) بوده و از او تالیفاتی در زمینه فقه بر جای مانده است. در گذشتش در سال 304 یا 305 هجری ذکر شده است.

3. حسین بن روح نوبختی. او سومین سفیر امام بوئده که مدت 21 سال در این سمت انجام وظیفه می کرده و در سال 326 هجری در گذشته است.

4. علی بن محمد سمری، که حدود سه سال عهده دار سفارت بوده و با درگذشتش در سال 329 هجری، باب سفارت بسته شده است.[6]

ب- غیبت کبرا: غیبت کبرا با درگذشت چهارمین سفیر امام زمان (عج) و بسته شدن باب مکاتبات و توقیعات آغاز شد. از علی بن محمد سمری، آخرین سفیر ولی عصر (عج)، در روزهای آخر عمرش خواستند تا جانشین پس از خود را معرفی کند. او گفت: « خداوند، مشیتی دارد که آن را انجام خواهد داد».[7] آن گاه، آخرین نامه ای را که از ناحیه مقدس حضرت ولی عصر (عج) در این باره رسیده بود، برای حاضران خواند:

بسم الله الرحمن الرحیم. ای علی بن محمد سمری! خداوند پاداش برادرانت را در سوگ تو افزون کند. تو تا شش روز دیگر رحلت خواهی کرد. از این رو، به کارهایت رسیدگی کن و کسی را به جانشینی خود برمگزین که غیبت کامل فرا رسیده است. دیگر تا زمانی که خدای تبارک و تعالبی بخواهد ظهوری نخواهد بود و آن مدتی بس دراز است که دل ها را قساوت می گیرد و زمین پر از ظلم و ستم می شود. در این دوران، میان شیعیان من کسانی یافت می شوند که می گویند مرا دیده اند. آگاه باشید که کهر کس پیش از خروج سفیانی و وقوع صیحهف ادعای دیدن کند، دروغگو افترا زننده است، و لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم.[8]

امام عصر (عج) در دروان غیبت کبرا، همچون دوران غیبت صغرا، سفیران و نمایندگانی میان امت دارد. تفاوتی که میان دو دوره هست، در خاص و عام بودن نمایندگان است. امام زمان (عج) در دوران غیبت کبرا، فردی خاص را به عنوان نایب خود برنگزیده، بلکه معیارهایی به دست ما داده و از امت خواسته است که در مشکلات دینی و مسائل جاری خود به افرادی که واجد آن معیارهایند، رجوع کنند.

امام در پاسخ به مسائدلی که توسط چهارمین سفیر آن حضرت مطرح شده است، درباره حوادث و مسائل جدید می فرماید:

« اَمَّا الحَوادِثُ الواقِعَهُ فارجِعُوا فیها اِلی رُواهِ حدیثِنا فَاِنَّهُم حُجَّتی عَلَیکُم وَ اَنَا حُجَّهُ اللهِ عَلَیهِم»[9] اما در مورد حوادث و پیشامدهایی که رخ می دهد، به راویان حدیث ما رجوع کنید که آنان حجت من بر شمایند و من حجت خدا بر آنانم.

امام در این توقیع شریف، «راویان حدیث» را که فقیهان و مجتهدان شیعه اند، به عنوان « حجت» خود بر مردم معرفی کرده و بدین سان، ارکان فقاهت، مرجعیت و ولایت فقیه را در دوران غیبت کبرا استوار ساخته و ولایت و سرپرستی آنان را به ولایت خود گره زده است.

انتظار فرج

از تکلیف های مهم امت اسلامی در دوران غیبت کبرا، انتظار فرج حضرت مهدی (عج) است. انتظار فرج، عبارت است از آمادگی کامل و همیشگی فرد منتظر برای تحقق حکومت اسلامی جهانی به رهبری آخرین ذخیره الهی بر روی زمین. این آمادگی، وقتی حاصل می شود که شخص منتظر، افزون بر بعد اعتقادی، در بعد نفسانی و رفتاری نیز به اصلاح خود همت گمارد. او باید به حدی از آمادگی روحی و خود سازی وتزکیه نفس رسیده باشد که در هر لحظه آماده لبیک به ندای آن حضرت باشد؛ چنان که هیچ وابستگی نتواند او را از پیوستن به سپاه جضرت مهدی (عج)باز دارد.

از نظر رفتاری نیز در طول زندگی به وظایف فردی و اجتماعی خویش و در تمامی زمینه ها، به قدر توانش به فرمان های دینی عمل می کند.

انتظار فرج با چنین معنایی، سازنده و کارفزاست از این رو، انتظار در میان عبادت های فردی و اجتماعی، جایگاهی ویژه دارد و در حدیثی از رسول اکرم (ص) برترین عبادت دانسته شده است: « اَفضَلُ العِبادَهِ اِنتِظارُ الفَرَج.»[10] برترین عبادت، انتظار فرج است.

علت آن شاید این باشد که انتظار فرج تبلور ولایت است، ولایتی که صحت همه اعمال منوط به آن است و بدون آن هیچ عملی پذیرفته نیست؛ چنان که امام صادق (ع) می فرماید:

برترین نقطه روی زمین، میان رکن و مقام است. اگر کسی به اندازه عمر نوح، میان قومش زندگی کند و همه این مدت را در این مکان به عبادت مشغول شود و روزها را به روزه و شب ها را به شب زنده داری سپری کند، ولی بدون ولایت ما خدا را دیدار کند، عبادت ها سودی به او نمی رساند.»[11]

زمان پایان غیبت کبرا و ظهور حضرت ولی عصر (عج) از اسرار الهی است و کسی جز خدا از آن آگاه نیست البته در روایات اسلامی نشانه هایی برای ظهور بیان شده است، ولی هیچ یک از آن نشانه ها بیانگر زمان دقیق ظهور نیست.

چند مطلب:

دستگاه خلافت در زمان امام حسن عسگری (عج) تصمیم گرفته بود که از هر راهی و به هر وسیله ای باشد جانشین آن حضرت را از بین ببرد و بدین وسیله به مسئله امامت و در نتیجه به مذهب تشیع خاتمه دهد و امام عسگری گذشته از جهات دیگر از این جهت نیز تحت مراقبت قرار داشت.

از این روی تولد امام عصر (ع) پوشیده بود و تا شش سالگی که پدر بزرگوارش زنده بود او را از انظار پنهان نگاه می داشتند و بجز عده ای از خواص شیعه کسی آن حضرت را نمی دید.

و پس از شهادت پدر، آن حضرت به امر خدا غیبت صغری اختیار فرمود و توسط چهار نائب خاص که یکی پس از دیگری به شرف نیابت ر سیده بودند به سوالت شیعه جواب می داد و مشکلات ایشان را حل می کرد.

حضرت پس از آن غیبت کبری اختیار فرمود تا زمانی که به امر خدا ظهور نموده زمین را با عدل و داد پر کند پس از آنکه با جور و ستم پر شده باشد.

تعدادی از القاب آن حضرت

برای آن حضرت بیش از سی صد اسم و لقب ذکر کرده اند که ما به تعدادی از آنها اشاره می کنیم؛

صاحب الزمان، حجه الله، صاحب العصر، مهدی، قائم، هادی، خاتم الائمه، خاتم الاوصیا، خلیفه رب العالمین، شریک القرآن، قاطع البرهان، بقیه الله، امام الانس و الجان، حجت الله، امام الحی، امام الغائب، خلف صالح، موعود، منتقم آل محمد، القطب، صاحب الغیبه، کلمه الحق، کاشف القطاء، نور الاصفیاء، ولی الله، امام المنتظر، صاحب الامر، قائم الحق، مضطر، نائب، وارث، القائم بالحق، القائم بالسیف، حجت الله، عادل، سلطان، سید، زکی، طاهر، مبارک، میزان الحق، یعسوب الدین ، فرج المومنین، المنعم، مسیح الزمان، اسماء المبین، صاحب العصر، سدره المنتهی، قاطع

کنیه های آن حضرت

ابوالقاسم ، ابوعبدالله، اباصالح

نواب خاص آن حضرت

اول عثمان بن سعید ، دوم محمد بن عثمان، سوم حسین بن روح، چهارم علی بن محمد سمری

علامات حتمیه ظهور آن حضرت

خروج دجال، صحیه و ندای آسمانی، خروج سفیانی، فرورفتن لشگر سفیانی در بیداء[12] قتل نفس زکیه فرزندی از آل محمد (ص) بین رکن و مقام ، ( در روز 25 ذیحجه) خروج سید حسنی، کسوف آفتاب در پانزدهم ماه مبارک رمضان و خسوف قمر در آخر آن و ظاهر شدن کف دستی که در آسمان پدیدار می گردد.

علامات غیر حتمیه ظهور آن حضرت

بعضی از علامات غیر حتمیه و علامات آخر الزمان که ظاهر شده و بعضی از آنها ظاهر نشده است:

خراب شدن دیوار مسجد کوفه، جاری شدن نهری از شط فرات در کوچه های کوفه، آباد شدن شهر کوفه پس از خراب شدن آن، جاری شدن آب در دریاچه نجف، ظاهر شدن ستاره دنباله دار در نزدیکی ستاره جدی، وقوع زلزله و طاعون شدید در کثیری از بلاد. قطحی شدید قبل از ظهور، خراب شدن مسجد براثا، ظاهر شدن آتشی است در سمت مشرق زمین که از سه تا هفت روز میان زمین و آسمان افروخته می شود، ظاهر شدن سرخی شدید که اطراف آسمان را می پوشاند، کثرت قتل و خونریزی در کوفه، مسخ شدن طایفه ای به صورت میمون و خوک، حرکت کردن بیرقهای سیاه از جانب خراسان، آمدن باران شدید در ماه جمادی الثانی، طلوع نمودن ستاره ای از مشرق که مانند ماه می درخشد، فرا گرفتن ظلمت، کفر و فساد در تمام دنیا، مرگ ناگهانی، ربا، زنا، رشوه، بی احترامی به پدر و مادر، کساد در تجارت، مساجد تزئین شده اما بدن نمازگزار، بی اهمیتی به نماز، فرار مردم از عغلماء، اهل حق از اقامه امر به معروف و نهی از منکر عاجزند، فروختن دین به دنیا، منکر معروف شود و معروف منکر، صدای لهو ولعب برای مردم سبک اما صدای قرآن و ذکر خدا سنگین شود، جوانمردان تمام شوند و حقیر شوند فقراء، مردان شبیه زنان شوند و زنان شبیه مردان، حاکمان ظالم بر آنها حکومت کنند، اکتفا کنند مردان با مردان و زنان با زنان، آرایش کنند مردان آن زمان به طولا و زیور آلات، طلاق زیاد شود، حدی از حدود الهی جاری نشود، حرمتها شکسته شود و بدان بر خوبان مسلط شود، دین و ایمان مردم درهم و دینار شود، قبله آنها زنان شوند، به درهم و دینار اشخاص احترام کنند نه به ایمان و تقوایشان، زنان با مردان در مجالس مخلوط شوند، در مساحد برای حرف دنیا جمع شوند، فقها کم شوند، زنان بالای سرشان را مانند کوهان شتر قرار دهند، مومنان در  بین مردم خوارگردند، باقی نخواهد مان از اسلام مگر اسمی، کمتر گناه و معصیت مانده که شایع نشده باشد، امین خیانت کند دروغ گو، تصدیق کرده شود و صادق تکذیب کرده شود زینت داده شود قرآنها ولی عمل کنندگان به قرآن قلیلند، دین خدا تغییر پیدا کند، مومنان لب فرو بسته اند و حرفشان پذیرفته نشود، کوچک بزرگ را مسخره کند، مردم به عمل فاسد خود افتخار کنند، مدح دیگران زیاد شود، اموال خود را در راه غیر خدا بذل کنند، همسایگان خود را آزار دهند، انواع شراب به طور اشکار نوشیده شود، مردم به آنچه گویند عمل نکنند، مومن از نظر افتاده و محزون است، با شهادت دروغ به دیگران ظلم و تعدی کنند، حلال خدا حرام و حرام خدا حلال شود، امور دینی با رای شخصی عمل شود، قران و احکام آن تعیطل شود، والیان نیکوکاران را از خود دور کنند و در اجرای حکم رشوه خواهند، مرد با تهمت و سوء زن به قتل رسد، قسم خوردن دروغ زیاد شود، قمار بازی آشکار شود، کم فروشی زیاد شود، ریختن خون مردم بی ارزش شود، مردم مال زیاد دارند اما اموال شرعی خود را پرداخت نکنند، هرج و مرج زیاد شودگ، دلهای مردم قسی شده یعنی از خوف خدا اشک نریزند، طلب کننده حلال در نظر مردم مزموم و سرزنش شود و طالب حرا را مدح و احترام کنند، مردم از ثروتمندان متابعت کنند، شراب را جهت مداوای مریض سفارش کنند، مال یتیم می خورند ولی از صلاح و خوبی خود خبر دهند، همت مردم شکم و عورت آنها است.

( و ده ها علائم دیگر که از ذکر آنها معذوریم و شرمسار)

وظایف منتظران در زمان غیبت

1. دعا کردن برای حفظ وجود مبارک امام عصر (عج) از شرور شیاطین و جن و انس

2. دعا به جهت تعجیل در فرج آن حضرت

3. صدقه دادن به آنچه ممکن است در هر وقت از طرف آن حضرت.

4. حج و عمره به جا آوردن به نیابت از طرف آن حضرت

5. برخاستن و تعظیم کردن به جهت شنیدن لقب مبارک «قائم عج»

6. تضرع و خواندن دعاهای وارده به جهت رفع ظلمت در زمان غیبت

7. استمداد و استغاثه به آن حضرت در هنگام بلایا و امراض آخر الزمان

8. ناراحت و غمگین بودن برای آن حضرت در ایام غیبت برای محجوب بودن آن حضرت و نرسیدن دست به دامان وصالش و روشن نگشتن دیدگان به نور جمالش

پیامبر اکرم (ص) فرمودند: « قائم (عج) از اولاد من اسم او اسم من، کنیه او کنیه من، شمایل او شمایل من و سنت و روش او سنت و روش من است. مردم را بر شریعت و دین من وا می دارد و به کتاب پروردتگارم دعوت می کند هر کس از او اطاعت کند مرا اطاعت کرده و هر کس با او مخالفت ورزد با من مخالفت ورزیده و هر کس غیبت او را انکار نماید مرا انکار نموده.[13]

آن حضرت در شهر مکه ظهور خواهند کرد و با اصحاب خود که سیصد و سیزده نفر به تعداد، اصحاب جنگ بدر می باشند قیام خواهند کرد؛ و قاتلان مادرشان حضرت فاطمه زهرا (ع) را از دل خاک بیرون کشیده و به سزای اعمالشان خواهند رسانید به امید آن روز و شاد شدن دل شیعیان.

شمه ای از خصائص حضرت مهدی ( ع)

و حکومت آن حضرت

1. هیچ یک از جبارین و ستمکاران به گردن آن حضرت بیعتی نخواهند داشت.

2. نظیر همان مهر نبوتی که میان دو کتف مبارک پیامبر اسلام (ص) بود، در میان دو کتف آن حضرت هم خواهد بود.

3. آوردن قرآن مجید که حضرت امیر المومنین علی (ع) پس از شهادت پیامبر (ص) جمع آوری کردند.

4. سایه انداختن ابر سفیدی بر سر مبارک آن حضرت

5. برطرف شدن نفرت و خوف از میان حیوانات و مردم و از بین رفتن دشمنی و عداوت از میان آنها

6. کثرت باران، گیاهان، درختان، میوه جات و سایر نعمت های زمین

7. طولانی شدن عمر یاران و اصحاب حضرت

8. یک نفر از اصحاب آن حضرت به قدر چهل نفر قدرت و قوت خواهد داشت.

9. زره پیامبر اکرم (ص) بر قامت رعنای آن حضرت خواهد بود.

10. ابر سفیدی است که آن حضرت را به هفت آسمان و زمین می گرداند.

11. ظاهر شدن انواع و اقسام علوم، که امام صادق (ع) فرمودند: « علم بیست و هفت حرف است که تا زمان ظهور، بیش از دو حرف آن کشف نمی شود.»

12. نزول حضرت عیسی مسیح (ع) و نماز خواندن ایشان پشت سر مبارک حضرت صاحب الامر «عج»

13. قانون اساسی در حکومت امام زمان قرآن است.

14. عدالت و امنیت در سرتاسر جهان گسترش پیدا می کند.

15. بیماران شفا پیدا می کنند.

16. تمام انسانها توانگر و بی نیاز می شوند، به طوری که دیگر فقیری وجود ندارد.

17. زمین، تمام گنجهای خود را در دسترس آن حضرت قرار می دهد.

18. تمام مردم به خاتمیت پیامبر اکرم (ص) اعتراف می کنند.

19. عقلها تکامل پیدا می کنند.

20. بودن جمعی از مردگان در رکاب حضرت

21. برداشته شدن تقیه

22. آوردن شمشیرهای آسمانی برای انصار و یاران آن حضرت

23. اطاعت حیوانات یاران آن حضرات را

حضرت نرجس خاتون ( ع) مادر گرامی آن حضرت

مادر امام زمان «عج» بانوی بسیار ارجمند و پاک با عفت یعنی حضرت «نرجس» ( نرگس) از دخترانی است که در میان اسیران جنگی، از روم شرقی ( حدود ترکیه فعلی) به عراق آورده شد، امام هادی (ع) او را خریداری کرد، و سپس ا و را به همسری فرزندش امام حسن عسگری (ع) انتخاب نمود، و نتیجه این ازدواج یک فرزند نورانی یعنی حضرت امام زمان (ع) بود که در شب نیمه شعبان سال دویست و پنجاه و پنج هجری در شهر سامرا به دنیا آمد، فرزندی که هم اکنون، جهان به طفیل وجودش برقرار است، و در پشت پرده غیبت به سر می برد و روزی خواهد آمد که جهان، تحت نظارت و رهبری او پر از عدل و داد و مهر و صفا خواهد شد، اینک توجه کنید که نرجس خاتون (ع)، مادر امام زمان «عج» کیست؟ و چگونه به خانه امام حسن عسگری (ع) راه یافت؟

نرجس (ع) نوه شمعون ، وصی عیسی (ع)

مادر امام زمان «عج» نامش « ملیکه» ( ملیکا) بود او از طرف پدر ، دختر «یشوعا» فرزند امپراطور روم شرقی بود و از طرف مادر، نوه «شمعون» که شمعون از یاران مخصوص حضرت عیسی (ع) و وصی او بود.

ملیکه با اینکه در کاخ می زیست و با خاندان امپراطوری زندگی می کرد، اما آنچنان پاک و با عفت بود که گویی نسبت با این خاندان نداشت، بکله به مادر و خانواده مادری خود رفته و زندگی اش را همچون زندگی شمعون، و عیسی بن مریم (ع) از صفا و معنویت و پاکی خاصی برخوردار بود.

از این رو نمی خواست، با خاندان امپراطوری دنیا پرست، بیامیزد بلکه دوست داشت و هدفش این بود که در یک خانواده خداپرست، زندگی کند؛ خداوند او را در این هدف کمک کرد و او را به طور عجیب به خواسته و هدفش رساند.

خواستگاری و مجلس عقد حضرت نرجس (ع)

ملیکه وقتی که به سن ازدواج رسید، جدش امپراطور روم، خواست او را به همسری برادرزاده اش در آورد. با توجه به اینکه کسی نمی توانست از فرمان امپراطور سرپیچی کند، امپراطور از طرف برادرزاده اش، از ملیکه خواستگاری کرد و سپس مجلس عقد بسیار باشکوهی ترتیب داد که در آن مجلس سی صد نفر از برگزیدگان روحانیون و کشیشان مسیحی و هفتصد نفر از افسران و فرماندهان ارتش و چهار هزار نفر از اشراف و معتمدین و ثروتمندان شرکت داشتند.

مجلس در کاخ با شکوه امپراطور برگزار شد، تخت بزگری را که با انواع جواهرات، طلا، نقره و یاقوت و عقیق، آراسته بردند در جای مخصوص کاخ گذاشتند، برادرزاده امپراطور روی آن تخت نشست، تشریفات مراسم عقد فراهم شد، دربانان و خدمتگزاران با لباسهای مخصوص خدمت هر یک در جایگاه خود ایستادند، در اطراف کاخ قندیلها و چهل چراغها، مجلس را جلوه خاصی داده بود، ناقوس نواخته شد، روحانیون برجسته مسیحی کنار تخت با عبا و کلاه و لباس مخصوص، شمعدان به دست در دو طرف به صف ایستادند و کتاب مقدس انجیل در دست داشتند، همین که انجیل را گشودند که آیات آن را تلاوت کنند، ناگهان زلزله شد؛ کاخ لرزید، و هر کسی که روی تخت نشسته بود بر زمین افتاد، خود امپراطور و برادر زاده اش نیز از تخت بر زمین افتادند، ترس و لرز حاضران را فرا گرفت یکی از کشیشان بزرگ به حضور امپراطور آمد و عرض کرد: « این حادثه عجیب، نشانه بلا و خشم خدا و علامت پایان یافتن آیین و مراسم است، ما را مرخص فرمایید برویم». امپراطور اعلام ختم مجلس کرد، و همه رفتند، سپس دستور داد آنچه را که از تخت و قندیل، چراغ و چیزهای دیگر که در هم ریخته و افتاده بود همه را به جای خود گذاشتند.

این بار امپراطور تصمیم گرفت که « ملیکه» را به همسری برادر زاده دیگرش درآورد، و با خود گفت شاید این حادثه زلزله، برای آن بود که « ملیکه» به همسر برادر زاده اولی نگردد بلکه همسر برادرزاده دومی شود.

 

 

 

گوشه ای ازمعجزات وکرامات حضرت حجه ابن الحسن العسگری المهدی امام زمان علیه السلام

 

در ذكر جمله اى از خصائص حضرت صاحب الزمان عليه السلام است


اول ـ امتياز نور ظل و شبح آن جناباست در عالم اظله بين انوار ائمه عليهم السلام ، چنانكه در جـمـله اخـبار معراجيه وغيره است كه نور آن جناب در ميان انوار ائمه عليهم السلام مانند ستاره درخشان بوددر ميان سائر كواكب .
دوم ـ شرافت نسب ؛ چه آن جناب داراست شرافت نسب همه آباءطاهرين خود را عليهم السلام كـه نـسـبـشـان اشـراف انـسـاب اسـت و اخـتـصـاص داردبـه رسيدن نسبش از طرف مادر به قـياصره روم و منتهى مى شود به جناب شمعون الصفا وصىحضرت عيسى عليه السلام كه منتهى مى شود نسبش به بسيارى از انبياء و اوصياء عليهمالسلام .
سـوم ـ بـردن دو ملك آن جناب را در روز ولادت به سراپردهعرش و خطاب حق تعالى به او كـه مـرحـبـا بـه تـو اى بنده من براى نصرت دين من واظهار امر من و مهدى عباد من ، قسم خـوردم بـه درسـتـى كـه مـن بـه تـو بـگـيـرم وبـه تـو بـدهـم و بـه تـو بـيامرزم الخ .
چهارم ـ(بيت الحمد) : روايت استكه از براى صاحب اين امر عليه السلام خانه اى است كه او را بيت الحمد گويند و در آنچراغى است كه روشن است از آن روز كه خروج كند با شمشير و خاموش نمى شود.
پنجم ـ جميع ميان كنيه رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم و اسم مبارك آنحضرت ، و در(مناقب)مروى است كه فرمود اسم مرا بگذاريد و كنيه مرانگذاريد.
ششم ـ حرمت بردن نام آن جناب چنانكه گذشت .
هفتم ـ ختم وصايت و حجت در روى زمين به آن حضرت .
هـشـتـم ـ غـيـبـت از روز ولادت و سـپرده شدن به روح القدس و تربيت شدن درعالم نور و فضاى قدسى كه هيچ جزيى از اجزاء آن حضرت به لوث قذارت و كثافت و معاصىبنى آدم و شياطين ملوث نشده و مؤ انست و مجالست با ملا اعلى و ارواح قدسيه .
نـهـم ـ عدم معاشرت و مصاحبت با كفار و منافقين و فساق به جهت خوف و تقيه ومدارات با آنـهـا هـمـانـا از روز ولادت تـا كـنـون دسـت ظالمى به دامنش نرسيده وبا كافر و منافقى مصاحبت ننموده و از منازلشان كناره گرفته .
دهـم ـ نـبـودن بـيـعـت احـدى از جـبـارين در گردن آن حضرت ، در(إ علامالورى)از حـضـرت امـام حـسن عليه السلام روايت كرده كه فرموده نيست از ما احدى مگر آنكهواقع مى شـود در گـردن او بـيـعـتى طاغيه زمان او مگر قائمى كه نماز مى كند روحاللّه عيسى بن مريم عليه السلام خلف او.
يـازدهـم ـ داشـتـن در پـشـتعـلامـتـى مـثـل عـلامـت پـشـت مـبـارك حـضـرت رسـول خـدا صـلى اللّه عليه و آله وسلم كه آن را ختم نبوت گويند، و شايد در آن جناب اشاره به ختم وصايت باشد.
دوازدهـم ـ اخـتـصـاص دادن حـق تـعالى آن جناب را در كتب سماويه و اخبارمعراجيه از ساير اوصـيـاء عليهم السلام به ذكر او به لقب ، بلكه به القاب متعدده ونبردن نام شريفش .
سـيـزدهـم ـ ظـهور آيات غريبه و علامات سماويه و ارضيهبراى ظهور موفورالسرور آن حـضـرت كـه براى تولد و ظهور هيچ حجتى نشده بلكه در(كافى)مروى است ازجـنـاب صـادق عـليه السلام كه آيات در آيه شريفه(سَنُريهِمْ آياتِنا فِى الا فاقِ وَفى اَنْفُسِهِمْ حَتّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ اَنَّهُ الْحَقُّ)؛ يعنى زود بنماييم آنها را آيـات خـود در آفـاق و اطـراف و در تـن هـايشان تاروشن شود ايشان را كه آن حق است . تفسير فرمو به آيات و علامات قبل از ظهور آن حضرتو تبين حق را به خروج قائم عليه السـلام و فـرمـود كـه آن حـق اسـت از نـزدخـداونـد عـز و جـل كـه مـى بـيـنـد آن را خـلق و لابد است از خروج آن جناب و آنآيات و علامات بسيار است بلكه بعضى ذكر كردند كه قريب به چهارصد است .
چـهاردهم ـ نداى آسمانى به اسم آن جناب مقارن ظهور؛ چنانچه در روايات بسياروارد شده و عـلى بـن ابـراهـيـم در تـفـسير آيه شريفه(وَاسْتَمِعْ يَوْمَيُنادِ الْمُنادِ مِنْ مَكانٍ قَريبٍ) از حضرت صادق عليه السلام روايتكرده كه فرمود: منادى ندا مى كـند به اسم قائم و پدرش عليهما السلام .  ودر(غيبت نعمانى)مروى است از جناب باقر عليه السلام كه فرمود در خبرىپس ندا مى كند منادى از آسمان به اسم قائم عليه السلام پس مى شنود كسى كه در مشرقاست و كسى كه در مغرب است نـمـى مـانـد خـوابيده اى مگر آنكه بيدار مى شود و نهايستاده اى مگر آنكه مى نشيند و نه نـشـسـتـه اى مـگـر آنـكـه بـر مـى خـيـزد ازخـوف آن صـدا از جـبـرئيل است در ماه رمضان در شب جمعه بيست و سوم . و بر اين مضموناخبار بسيار بلكه متجاوز از حد تواتر است و در جمله اى از آنها آن را از محتوماتشمردند.
پانزدهم ـ افتادن افلاك از سرعت سير و بطؤ حركت آنها؛چنانچه روايت كرده شيخ مفيد از ابـى بـصـيـر از حـضـرت باقر عليه السلام در حديثىطولانى در سير و سلوك حضرت قـائم عـليـه السـلام تـا آنـكـه فـرمـود: پـس درنـگ مـىكـنـد بـر ايـن سـلطـنـت هـفـت سال مقدار هر سالى ده سال از اين سالهاى شما، آنگاهاحياء مى كند خداوند آنچه را كه مى خـواهـد، گفت : گفتم فداى تو شوم ! چگونه طول مىكشد سالها؟ فرمود: امر مى فرمايد خـداونـد فـلك را بـه درنـگ كـردن و قـلت حـركـتپـس بـراى ايـن طول مى كشد روزها و سالها، گفت : گفتم كه ايشان مى گويند اگر فلكتغيير پيدا كرد فـاسـد مـى شود يعنى عالم ، فرمود: اين قول زنادقه است اما مسلمينپس راهى نيست براى ايـشان به اين سخن و حال آنكه خداوند ماه را شق نمود براى پيغمبرخود صلى اللّه عليه و آله و سـلم و آفـتـاب را بـرگـردانـد بـراى يـوشـع بـن نـون وخـبـر داد بـه طول روز قيامت و اينكه آن مثل هزار سال است از آنچه شما مى شمرديد.
شـانـزدهـم ـ ظـهـور مـصـحـف امـيـرالمـؤ مـنـيـن عـليـه السـلام كـه بـعـداز وفـات رسـول خـدا صـلى اللّه عـليـه و آله و سـلم جـمـع نـمـود بـى تـغـيـيـر وتـبـديـل ، و دارا اسـت تـمـام آنـچـه را كـه بـر سـبـيـل اعـجـاز بـر آن حـضـرتنـازل شـده بـود و پس از جمع عرض نمود بر صحابه ، اعراض نمودند، پس آن را مخفىنـمـود و بـه حال خود باقى است تا آنكه بر دست آن جناب ظاهر شود و خلق ماءمور شوندكـه آن را بخوانند و حفظ نمايند و به جهت اختلاف ترتيب كه با اين مصحف موجود داردكه با او ماءنوس شدند حفظ آن را از تكاليف مشكله مكلفين خواهد بود.
هـفـدهـم ـ سايه انداختن ابر سفيد پيوسته بر سر آن حضرت و ندا كردن منادىدر آن ابر بـه نـحـوى كـه بـشـنـود آن را ثـقـليـن و خـافـقـيـن كـه او اسـت مـهـدىآل مـحـمّد عليهم السلام پر مى كند زمين را از عدل چنانكه پر شده از جور. و اين نداغير از آن است كه در چهاردهم گذشت .
هـيـجـدهـم ـ بـودن مـلائكـه وجن در عسكر آن حضرت و ظهور ايشان براى انصار آن حضرت .
نـوزدهـم ـ تـصـرف نـكـردن طـول روزگـار و گـردش ليـل و نـهـار و سير فلكدوار در بنيه و مزاج و اعضاء و قوى و صورت و هيئت آن حضرت بـه ايـن طـول عـمـر كـهتـاكـنـون هـزار و نـود و پـنـج سال از عمر شريف گذشته و خداى داند كه تا ظهور بهكجاى از سن مى رسد، جوان ظاهر شـود در مرد سى يا چهل ساله باشد، و چون طويل الاعمار از انبياى گذشته و غير ايشان نباشد كه يكى هدف تير پيرى(اِنَّ هذا بَعْلى شَيْخا) باشد، و ديـگـرى بـه نـوحـه گـرى(اِنـّى وَهـَنَ الْعـَظـْمُ مـِنـّى وَاشْتَعَلَالرَّاءْسُ شَيْبَا) از ضعف پيرى خويش بنالد.
شـيـخصدوق روايت كرده از ابوالصلت هروى ، گفت : گفتم به جانب رضا عليه السلام كـه چستعلامت قائم شما چون خروج نمايد؟ فرمود: علامتش آن است كه در سن پير باشد و بـهصـورت جـوان تـا به مرتبه اى كه نظر كننده به آن حضرت گمان برد كه در سن چهل سالگىيا كمتر از چهل سالگى است .
بـيـستم ـ رفتن وحشت و نفرتاست از ميان حيوانات بعضى يا بعضى و ميان آنها و انسان و بـرخـاسـتـن عـداوت ازمـيـان هـمـه آنـهـا چـنـانـكـه پـيـش از كـشـتـه شـدن هابيل بود. از حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام مروى است كه فرمود: اگر قائم ما خروج كـنـد صـلح شـود مـيـاندرندگان و بهائم حتى اينكه زن راه مى رود ميان عراق و شام نمى گـذارد پـاى خـود رامـگر بر گياه و بر سر او زينتهاى او است به هيجان نمى آورد او را درنده و نمىترساند او را.
بـيـسـت و يـكـم ـ بـودن جـمـعـى از مـردگـان در ركـابآن حـضـرت ، شـيـخ مـفـيـد نقل كرده است كه بيست و هفت نفر از قوم موسى و هفت نفراز اصحاب كهف و يوشع بن نون و سلمان و ابوذر و ابودجانه انصارى و مقداد و مالك اشتراز انصار آن جناب خواهند بود و حـكـام مـى شـونـد در بـلاد. وروايـت شـده كـه هـركـه چـهـل صـبـاح دعـاى عـهد: اَللّهُمَّ رَبَّ النُّورِالْعَظيمِ را بخواند از انصار آن حضرت باشد و اگـر پـيـش از آن حـضرت بميرد بيرونآورد او را خداوند از قبرش كه در خدمت آن حضرت باشد.
بـيـسـت و دوم ـ بـيـرون كـردن زمين ، گنج ها و ذخيره هايى را كه در اوپنهان و سپرده شده.
بـيـست و سوم ـ زياد شدن باران و گياه و درختان و ميوهها و ساير نعم ارضيه به نحوى كـه مـغـايـرت پـيـدا كـنـد حـالت زمـيـن در آن وقـتبـا حالت آن در اوقات ديگر و راست آيد قـول خـداى تـعـالى : (يـَوْمَ تـُبـَدِّلُالاَرْضُ غـَيـْرَ الاَرْضِ) . (51) ،
بـيـست و چهارم ـ تكميل عقولمردم به بركت وجود آن حضرت و گذاشتن دست مبارك بر سر ايـشـان و رفـتـن كـينه و حسداز دلهايشان كه طبيعت ثانيه بنى آدم شده از روز كشته شدن هـابـيـل تـاكنون و كثرتعلوم و حكمت ايشان علم قذف شود در دلهاى مؤ منين پس محتاج نمى شـود مـؤ مـن بـهعـلمـى كـه در نـزد بـرادر او اسـت ، و در آن وقـت ظـاهـر مـى شـود تـاءويـل ايـنآيه شريفه(يُغْنِ اللّهُ كُلا مِنْ سَعَتِهِ) . ،
بـيـسـت و پنجم ـ قوت خارج از عادت در ديدگان و گوشهاى اصحاب آن حضرت بهحدى كـه بـه قـدر چهار فرسخ از آن حضرت دور باشند حضرت با ايشان تكلم مى فرمايد وايشان مى شنوند و نظر مى كنند به سوى آن جناب .
بـيـسـت و ششم ـ طول عمر اصحابو انصار آن حضرت ، روايت شده كه عمر مى كند مرد در ملك آن جناب تا اينكه متولد مىشود براى او هزار پسر.
بيست و هفتم ـ رفتن عاهات و بلايا و ضعف از ابدان انصارآن حضرت .
بـيـسـت و هشتم ـ دادن قوت چهل مرد به هر يك از اعوان وانصار آن حضرت و گرديده شود دلهـاى ايـشـان مـانـنـد پـاره آهـن كـه اگـرخـواسـتـنـد بـه آن قـوت ، كـوه را بـكنند خواهند كند.
بـيـسـت و نـهـم ـ اسـتغفاى خلق به نور آن جناب از نور آفتاب و ماه ؛چنانكه روايت شده در تفسير آيه شريفه(وَ اَشْرَقَتِ الاَرْضُ بِنُورِ رَبِّها) آنكه مربى زمين امام زمان است صلى اللّه عليه و على آبائه .
سى ام ـ بودن رايت رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم با آن جناب .
سى و يكم ـ راست نيامدن زره حضرت رسول صلى اللّه عليه و آله و سلم مگر برقد شريف آن حضرت و بودن آن بر بدن آن حضرت هـمـچـنان كه بر بدن مبارك حضرت رسول صلىاللّه عليه و آله و سلم بوده .
سى و دوم ـ از براى آن جناباست ابرى مخصوص كه خداى تعالى آن را براى آن حضرت ذخـيـره كـرده كـه در آن است رعدو برق پس حضرت سوار مى شود بر آن پس مى برد آن حضرت را در راه هاى هفت آسمان و هفتزمين .
سى و سوم ـ برداشته شدن تقيه و خوف از كفار و مشركين ومنافقين و ميسر شدن بندگى كـردن خـداى تـعالى و سلوك در امور دنيا و دين حسب نواميسالهيه و فرامين آسمانيه بدون حـاجـت بـه دسـت بـرداشـتـن از پـاره اى از آنـهـا ازبـيـم مـخـالفـيـن و ارتـكـاب اعمال ناشايسته مطابق كردار ظالمين ؛ چنانچه خداىتعالى وعده فرموده در كلام خود:
(
وَعـَدَ اللّهُ الَّذيـن آمـَنـُوا وَ عـَمـِلُواالصـّالِحاتِ مِنْكُمْ لِيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِى الاَرْضِ كَمَا اسـْتـَخـْلَفَالَّذيـنَ مـِنْ قـَبـْلِهِمْ وَ لِيُمَكِنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذى ارْتَضىلَهُمْ وَ لَيُبَدِلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ امِنا يَعْبُدُونَنىلايُشْرِكُونَ بى شَيئا) .
وعـده دادن خـداى تـعـالىآنـان را كـه ايمان آورده اند از شما و كردند كارهاى شايسته كه هـرآينه البته خليفهگرداند ايشان را چنانچه خليفه گردانيد آنان را كه بودند پيش از ايشان و هرآينهالبته متمكن خواهد كرد براى ايشان دين ايشان را كه پسنديد براى ايشان و هرآينهالبته تبديل خواهد كرد مر ايشان را از پس ترس ايشان ايمنى كه بپرستند مرا و شريكقرار ندهند براى من چيزى را.
سى و چهارم ـ فرو گرفتن سلطنتآن حضرت تمام زمين را از مشرق تا مغرب و برّ و بحر و معموره و خراب و كوه و دشت ،نماند جايى كه حكمش جارى و امرش نافذ نشود و اخبار در ايـن مـعـنـى مـتـواتـر اسـت(وَلَهُ اَسـْلَمَ مـَنْ فـِى السَّمواتِ وَ الاَرْضِ طَوْعَا وَ كَرْها) . ،
سـى و پـنـجـم ـ پـر شـدن تـمام روى زمين از عدل و داد چنانكه در كمتر خبرالهى يا نبوى خاصى يا عامى ذكر يا از حضرت مهدى عليه السلام شده كه اين بشارت و اينمنقبت براى آن جناب مذكور نباشد در آن .
سى و ششم ـ حكم فرمودن آن حضرتدر ميان مردم به علم امامت و نخواستن بينه و شاهد از احدى مثل حكم داود و سليمانعليهما السلام .
سـى و هـفـتـم ـ آوردن احـكـام مـخـصـوصـه كـه تـا عـهـدآن حـضرت ظاهر و مجرى نشده بود مـثـل آنـكـه پيرزنى و مانع زكات را مى كشد و ميراثدهد برادر را از برادرش در عالم ذرّ، يـعنى هر دو نفر كه در آنجا در ميانشان عقداخوت بسته شد در اينجا از يكديگر ميراث مى بـرنـد. و شـيخ طبرسى رحمه اللّه روايتكرده كه آن جناب مى كشد مرد بيست ساله را كه علم دين و احكام مسايل خود را نياموختهباشد.
سـى و هـشـتـم ـ بـيـرون آمدن تمام مراتب علوم چنانچه قطب راوندى در(خرائج)از جنابصادق عليه السلام روايت كرده كه فرمود: علم بيست و هفت حرف است پس جميع آنچهپيغمبران آوردند دو حرف بود و نشناختند مردم تا امروز غير از اين دو حرف را، پسهرگاه خـروج كـرد قـائم مـا عـليـه السلام بيرون آورد بيست و پنج حرف را پس پراكندهمى كند آنـهـا را در مـيـان مـردم و ضم مى نمايد به آن دو حرف ديگر را تا آنكهمنتشر مى فرمايد تمام بيست و هفت حرف را.
سـى و نـهـم ـ آوردنشـمـشـيـرهاى سمائى براى انصار و اصحاب آن حضرت .  
چهلم ـ اطاعت حيوانات ، انصارآن حضرت را.
چـهـل و يـكـم ـ بـيـرون آمـدن دو نفر از آب و شيرپيوسته در ظهر كوفه كه مقرّ سلطنت آن حـضـرت اسـت از سـنـگ جـنـاب موسى عليه السلامكه با آن حضرت است ؛ چنانچه در(خرائج)مروى است از حضرت باقر عليه السلام كه فرمود: چونقائم عليه السلام خـروج كـنـد و اراده مـكه نمايد كه متوجه كوفه شود منادى آن حضرتندا كند آگاه باشيد كـه كـسـى حـمل نكند طعامى و نه آبى و حمل نمايد حجر موسى را كهجارى شده بود از آن دوازده چـشـمـه آب پـس فـرمـود: نـمـى آيند در منزلى مگر آنكهنصيب مى فرمايد آن را پس جارى مى شود از آن چشمه ها پس هركه گرسنه باشد سير مى شودو هركه تشنه باشد سيراب مى گردد پس آن سنگ توشه ايشان است تا وارد نجف شوند پشتكوفه پس چون فـرود آمـدنـد در ظـهـر كـوفه جارى مى شود از آن پيوسته آب و شير پسهركه گرسنه باشد سير مى شود و هركه تشنه باشد سيراب مى گردد.
چـهـل و دوم - نـزول حـضـرت روح اللّه عـيسى بن مريم عليه السلام از آسمانبراى يارى حضرت مهدى عليه السلام و نماز كردن حضرت عليه السلام در خلف آن جناب ؛چنانكه در روايات بسيار وارد شده بلكه خداى تعالى آن را از مدائح و مناقب آن جنابشمرده ؛ چنانكه در(كـتـاب مـخـتصر (بصائر الدرجات) ) حسن بن سليمان حلىمروى است در خبر طولانى كه خداوند تبارك و تعالى به رسول خدا صلى اللّه عليه و آلهو سلم فرمود در شـب مـعـراج كـه عـطـا فـرمـودم بـه تـو اينكه بيرون بياورم از صلباو يعنى على عليه السـلام يـازده مـهـدى كـه هـمـه از ذريـه تـو بـاشـنـد از بـكـربـتـول ، آخـر مرد ايشان نماز مى كند در خلف او عيسى بن مريم عليه السلام ، پر مىكند زمين را از عدل چنانچه پر شده از ظلم و جور، به او نجات مى دهم از مهلكه وهدايت مى كنم از ضلالت و عافيت مى دهم از كورى و شفا مى دهم به او مريض را.
چهل و سوم ـ قتل دجّال لعين كه از عذابهاى الهى است براى اهل قبله چنانچهدر تفسير على بن ابراهيم مروى اسـت از جـنـاب بـاقـر عـليـه السلام كه تفسير فرمودهعذاب در آيه شريفه : (قُلْ هُوَ الْقـادِرُ عـَلى اَنْ يـُبـْعـَثَعـَلَيـْكـُمْ عـَذابـا مـِنْ فـَوْقـِكـُمْ) بـه دجـال و صـيـحـه و فـرمـودنـد: هـيـچ پـيـغـمـبـرى نـيامد مگر آنكه ترساند مردم را از فتنه دجال .
چـهـل و چـهـارم ـ جـايـز نـبـودن هـفت تكبير بر جنازه احدى بعد از حضرتاميرالمؤ منين عليه السلام جز بر جنازه آن حضرت ؛ چنانكه در حديث وفات حضرتاميرالمؤ منين عليه السلام و وصيت آن حضرت به امام حسن عليه السلام ذكر شد.
چـهـل و پـنـجـم ـ بـودن تـسبيح آن حضرت است از هيجدهم ماه تا آخر ماه ،بدان كه از براى حـجج طاهره عليهما السلام تسبيحى است در ايام ماه : تسبيح پيغمبرصلى اللّه عليه و آله و سـلم در روز اول مـاه اسـت ، تـسـبـيـح امـيـرالمـؤ منينعليه السلام در روز دوم ماه ، تسبيح حـضرت زهراء عليها السلام در روز سوم ماه ، وبه اين ترتيب تسبيح باقى ائمه عليهم السلام است تا حضرت امام رضا عليه السلام كهتسبيح آن حضرت در دهم و يازدهم است ، و تسبيح حضرت جواد عليه السلام در دوازدهم وسيزدهم است ، و تسبيح حضرت هادى عليه السلام ، در چهاردهم و پانزدهم است ، و تسبيححضرت عسكرى عليه السلام در شانزدهم و هـفـدهم است ، و تسبيح حضرت حجت عليه السلامدر هيجدهم ماه است تا آخر ماه ، و تسبيح آن حضرت اين است :
(
سـُبـْحـانَ اللّهِعـَدَدَ خـَلْقـِهِ، سـُبْحانَ اللّهِ رِضا نَفْسِهِ، سُبْحانَ اللّهِ مِدادَكَلِماتِهِ، سُبْحانَ اللّهِ زَنَةَ عَرْشِهِ، وَالْحَمْدُللّهِ مِثْلَ ذلِكَ) .
چـهـل و شـشم ـ انقطاع سلطنت جبابره و دولت ظالمين در دنيا به وجود آن جنابكه ديگر در روى زمـيـن پـادشـاهـى نـخـواهـنـد كـرد، و دولت آن حـضـرت مـتـصـل شـودبـه قـيـامت يا به رجعت ساير ائمه عليهم السلام يا به دولت فرزندان آن حضرت ، و نقلشده كه حضرت صادق عليه السلام مكرر به اين بيت مترنم بود:

لِكُلِّ اُناسٍ دَوْلَةٌيَرْقُبُونَها

 

 

وَ دَوْلَتُنا فى آخِرِ الدَّهْرِ يَظْهَرُ

 

در اثـبـات وجـود مـبـارك امـام دوازدهـم حـضـرت حـجـت عـليـه السلام و غيبت آنحضرت
و ما در اينجا اكتفا مى كنيم به آنچه علامهمجلسى رحمه اللّه در كتاب(حق اليقين)ذكـر كـرده و هـركه طالب تفصيل استرجوع كند به كتاب(نجم ثاقب)و غير آن . فـرمـوده : بـدان كـهاحـاديـث خـروج مهدى عليه السلام را خاصه و عامه به طرق متواتره روايت كرده اندچنانكه در(جامع الا صول)از(صحيح بخارى)و(مسلم)و(ابـى داود)و(تـرمـذى)ازابوهريره روايت كرده است كه رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم فرمود: به حق آنخداوندى كه جانم در دست قدرت او اسـت نـزديـك اسـت نـازل شـود فـرزنـد مـريـم كـهحـاكـم عـادل بـاشـد پـس چـليـپـاى نـصـارى را بشكند و خوكها را بكشد و جزيه رابرطرف كند، يـعـنـى از ايـشـان بـه غـيـر اسـلام چـيـزى قـبـول نـكـنـدو چـنـدان مـال فـراوان گـردانـد كـه مـال را دهـنـد و كـسـى قـبـول نكند پس گفت : رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم فرمود: چگونه خواهيد بود در وقـتـى كـه نـازلشـود در مـيـان شما فرزند مريم و امام شما از شما باشد يعنى مهدى عليه السلام .
و در(صـحـيـح مـسـلم)از جـابـر روايـت كـرده اسـت كـهرسـول خـدا صلى اللّه عليه و آله و سلم فرمود: پيوسته طايفه اى از امت من مقاتله برحق خـواهـنـد كـرد و غالب خواهند بود تا روز قيامت پس فر<

زندگانی حضرت بقیه الله الاعظم امام مهدی علیه السلام روحی وارواحنا له الفداء

مطالب مرتبط
تنظیمات
این پرونده را به اشتراک بگذارید :
Facebook Twitter Google LinkedIn