پرسش وشبهه ولادت، زندگانی در دوران حیات پدروامامت حضرت مهدی(ع)وپاسخ آن(باترجمه به چهارزبان)

مسائل و شبهات ولادت، زندگانی در دوران حیات پدروامامت حضرت مهدی(ع)

پرسش وشبهه ولادت، زندگانی در دوران حیات پدروامامت حضرت مهدی(ع)وپاسخ آن:

 حضرت امام مهدی ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ در زمان حیات پدر از آن جا كه شروع غیبت صغرا را از هنگام تولّد حضرت مهدی ـ علیه السّلام ـ به حساب می آورند، بد نیست كه نظری گذرا به زندگانی حضرتش در زمان حیات پدر بزرگوارشان بیفكنیم.

واضح است كه حضرت مهدی ـ علیه السّلام ـ در سامرا و تحت سرپرستی پدرشان حضرت امام حسن عسكری ـ علیه السّلام ـ در حالی كه در طول زندگانیشان مشمول عنایات و عواطف پدر می‌بودند ـ زندگی می‌فرمودند.

در این مدّت، حضرت امام حسن عسكری ـ علیه السّلام ـ فرزندشان را برای برخی از افراد مورد اعتماد شیعه ظاهر می‌فرمودند و حضرتش را به عنوان دوازدهمین امام و پیشوا و مهدی موعود منتظر به آنان معرفی می‌فرمودند.

 

وقتی كه حضرت امام حسن عسكری ـ علیه السّلام ـ را زهر خوراندند و آن حضرت لحظات پایانی حیات را می‌گذراندند ـ و اغیار و جاسوسان پس از اطمینان از تأثیر زهر در جسم ایشان منزل حضرت امام حسن عسكری ـ علیه السّلام ـ را ترك كرده بودند ـ حضرت مهدی ـ علیه السّلام ـ نزد پدرشان حاضر گردیدند تا ایشان را در نوشیدن دارو كمك نماید و ظرفی را كه در دست گرفته و می‌خواستند بنوشند نگه دارند؛ زهر فوق‌العاده قوی بود و رعشه‌ای در دو دست مبارك حضرتش حادث گردیده بود كه حضرت امام حسن عسكری ـ علیه السّلام ـ نمی‌توانستند ظرف دارو را بنوشند؛ چرا كه ظرف به دندانهایشان می‌خورد. این ملاقات آخرین دیدار و آخرین عهد بود. حضرت امام حسن عسكری ـ علیه السّلام ـ پس از آن دنیا را بدرود گفتند و پاك فرزند عزیزشان را در تندباد روزگار و در معرض حوادث و مسائل زندگی یتیم گذاردند؛ در پناه محافظت همیشگی خدا و حمایت حق كه هرگز از بین نمی‌رود.

 

- در اینجا به برخی از روایات که دوران کودکی امام مهدی (عج) را نقل نموده اند اشاره می کنیم:

1. بانوی بزرگوار حضرت«حكیمه» عمه حضرت امام حسن عسكری ـ علیه السّلام ـ كه در هنگام تولد حضرت مهدی ـ علیه الصلاه و السلام ـ حاضر بود و پس از آن ماجرا نیز چندین بار حضرت مهدی ـ علیه السّلام ـ را زیارت نمود.

2. نسیم، كنیز حضرت عسكری ـ علیه السّلام ـ، او می‌گوید: یك شب (به روایتی ده شب) پس از تولد حضرت مهدی ـ علیه السّلام ـ بر ایشان وارد شدم. درمحضرشان عطسه كردم. به من فرمود: «یَرْحَمُكِ الله» من از این سخن شادمان گردیدم. سپس به من فرمودند: آیا بشارتی در مورد عطسه به تو بدهم؟ عرض كردم: آری ای مولای من. فرمودند: «عطسه » تا سه روز انسان را از مرگ در امان می‌دارد.»[1]

3. جماعتی از یاران حضرت عسکری ـ علیه السّلام ـ. از ابوغانم خادم روایت شده است كه گفت:امام عسکری ـ علیه السّلام ـ را فرزندی به دنیا آمد كه وی را «محمّد » نامیدند. آن حضرت فرزندشان را در روز سوم به یاران خویش نمایاندند و فرمودند:«این صاحب شما پس از من است و خلیفه من بر شما. او همان قائمی است كه به انتظار او گردن می‌كشند و هنگامی كه زمین از جور و ظلم آكنده گردد ظهور كرده آن را از عدل و داد پر خواهد ساخت.»[2]

4. تقریباً ‌چهل مرد حضرتش را زیارت نمودند؛ آن هنگام كه پدرش حضرت امام حسن عسكری ـ علیه السّلام ـ وی را به آنان نشان داده فرمودند: « این، امام شما پس از من است و خلیفه من بر شما.»

5. شیخ بزرگوار«احمد‌بن‌اسحاق‌قمی اشعری». وی می‌گوید:

«بر حضرت ابومحمد حسن‌بن‌علی ـ علیهماالسّلام ـ وارد شدم. در نظر داشتم از ایشان راجع به جانشینشان سؤال كنم. حضرتش ـ بدون آن كه من سؤالی كرده باشم ـ ابتدا به سخن كرده فرمودند: ای احمد‌بن‌اسحاق! خدای تبارك و تعالی از زمانی كه حضرت آدم ـ علیه السّلام ـ را خلق فرمود، زمین را از حجتی كه از سوی خود بر مردم معین می‌كند، خالی نگذارده است و تا روز قیامت نیز خالی نخواهد گذارد. به وسیله او بلا را از اهل زمین دفع می‌نماید و به واسطه او باران را فرو می‌فرستد و به سبب او بركات زمین را خارج می‌گرداند.»

 

 

 

 

سؤال كردم: ای پسر پیامبر، امام و خلیفه پس از شما كیست؟

حضرت به سرعت برخاسته به اندرون رفتند سپس بیرون آمدند؛ در حالی كه كودكی را كه چهره‌اش مانند ماه شب چهارده و سنش در حدود3 سال بود بر دوش گرفته بودند. پس به من فرمودند:«ای احمد‌بن‌اسحاق، اگر نزد خدا و حجّت‌های او گرامی نمی‌بودی، این فرزندم را به تو نشان نمی‌دادم. او هم نام رسول خدا و هم كنیه اوست. وی همان كسی است كه زمین را از عدل و داد پر می‌كند؛ همان گونه كه از ظلم و جور پر شده باشد.

ای احمد‌بن‌اسحاق، مَثَل او در این امت مثل خضر است و ذوالقرنین. سوگند به خدا كه آن چنان غیبتی خواهد داشت كه در آن غیبت، هیچ كس از هلاكت نجات نیابد؛ مگر آن كس كه خدای عزّوجلّ وی را در اعتقاد به امامت او ثابت دارد و به دعاكردن برای تعجیل در فرجش توفیق دهد.»

عرض كردم: مولای من، آیا نشانه‌ای هست ك قلب من با آن آرامش یابد؟ در این هنگام كودك شروع به سخن گفتن به زبان عربیِ‌فصیح نمود و فرمود:«من بازمانده خدا در زمین اویم و انتقام گیرنده از دشمنان او؛ بعد از این دیگر از من اثری مجوی، ای احمد‌بن‌اسحاق.»[3]

 

احمد‌بن‌اسحاق گوید: خوشحال و شادمان برگشتم، وقتی فردا شد مجدّداً‌به محضر حضرت امام حسن عسكری ـ علیه السّلام ـ شتافتم و به ایشان عرض كردم: ای فرزند رسول خدا، شادمانی من به خاطر منّتی كه بر من نهادید، زیاد گردید. اما سنت جاریه‌ای كه در او از خضر و ذوالقرنین است، چیست؟

فرمودند:«طولانی شدن غیبت، ای احمد.»

 

عرض كردم: ای فرزند رسول خدا، آیا غیبت وی به طول خواهد انجامید؟

فرمودند:«آری، سوگند به پروردگارم؛ تا آن جا كه بیشتر معتقدان به وی از اعتقاد به او برمی‌گردند و هیچ كس (بر این امر) باقی نمی‌ماند مگر آن كس كه خدای تعالی از او بر ولایت ما پیمان گرفته و در قلبش ایمان را ثبت نموده و وی را به روحی از سوی خود تأیید فرموده باشد. ای احمد‌بن‌اسحاق، این امری از امور خداست وسرّی از اسرار او و غیبی از علم غیب خدا؛ آن چه را به تو دادم بگیر و از شكركنندگان باش تا در بالاترین درجات بهشت با ما باشی.»[4]

6. یعقوب‌بن‌منقوش. او می‌گوید:«بر حضرت ابومحمد حسن‌بن‌علی ـ علیهماالسّلام ـ داخل شدم. بر سكویی در منزل نشسته بودند و سمت راستشان اطاقی بود كه پرده‌ای آن را پوشانده بود.

 

از ایشان سؤال كردم: ای آقای من، چه كس صاحب این امر خواهدبود؟ فرمود:«پرده را بردار.»

پرده را برداشتم. كودكی را دیدم كه قامتش پنج وجب بود و به نظر می‌رسید كه حدوداً هشت یا ده ساله باشد. پیشانی‌‌ای گشاده، صورتی سفید، چشمانی درخشنده داشت. ستبر دست و خمیده‌ زانو بود. خالی بر گونه راستش و موهایی برآمده در جلوی سرش دیده می‌شد. آن كودك آمد و بر روی پای حضرت امام حسن عسكری ـ علیه السّلام ـ نشست.

حضرت عسكری ـ علیه السّلام ـ فرمودند:«این، صاحب شماست.» آنگاه حضرت مهدی ـ علیه السّلام ـ برخاستند كه بروند. حضرت امام حسن عسكری ـ علیه السّلام ـ فرمودند:«فرزندم، تا زمانی معین شده به داخل برو.» آن حضرت وارد اتاق گردید و من مشغول نظاره او بودم.

سپس حضرت امام حسن عسكری ـ علیه السّلام ـ فرمودند:«ای یعقوب، بنگر چه كسی در داخل اتاق است؟ من داخل شدم ولی كسی را ندیدم.»[5]

 

--------------------------------------------------------------------------------

[1] . كمال الدین، ج2، ص 430 و غیبت شیخ طوسی ص 139.

[2] . كمال الدّین، ج2، ص431.

[3] . انسان از اثر تفحص می‌نماید تا آنكه مؤثّر را بیابد؛ ولی وقتی مؤثّر را یافت، دیگر انگیزه‌ای برای تفحص از اثر نخواهد داشت. ممكن است مراد حضرت از این جمله كه «پس از این، از من اثری مجوی ای احمد‌بن‌اسحاق» این باشد كه تو امامت را یافته‌ای و لذا لزومی ندارد كه دنبال علامت و نشانهائی بگردی كه افراد شكّاك به دنبال آنها می‌گردند.

[4] . علم غیب مسأله‌ای است و اطلّاع بر علم غیب مسأله‌ای دیگر.

[5] . كمال الدّین، ج2، ص437.

 

 

 

چگونه ممكن است حضرت مهدی - عجل الله تعالی فرجه الشریف- امام دوازدهم شیعیان كه بعد از وفات پدرش امام حسن عسكری - علیه السلام - پنج ساله بود امام شود، آیا ممكن است كودكی پنچ ساله پیشوایی مسلمین را داشته باشد؟

 

اولا: اگر در اخبار اهل بیت - علیهم السلام - تأمل شود معلوم می گردد كه مقام نبوت و امامت یك مقام ظاهری ناچیز نیست كه هر كسی صلاحیت آن را داشته باشد بلكه نبوت مقام ارجمندی است كه شخص واجد آن مقام با حق تعالی ارتباط و اتصال داشته از افاضات و علوم عوالم غیبی برخوردار می شود، احكام و قوانین الهی بر باطن و قلب نورانیش وحی و الهام می گردد و به طوری آنها را دریافت می كند كه از هر گونه خطا و اشتباهی معصوم است.

 

همینطور ولایت و امامت مقام بزرگی است كه واجد آن مقام به طوری احكام خدایی و علوم نبوت را تحمل و ضبط می كند كه خطا و نسیان و عصیان در ساحت وجود مقدسش راه ندارد و همواره با عوالم غیبی مرتبط بوده و از افاضات و اشراقات الهی بهره مند می گردد.

 بواسطه علم و عمل پیشوا و امام انسانیت و نمونه و مظهر دین و حجت خداوندی است، معلوم است كه هر كسی قابلیت و استعداد احراز این مقام شامخ را ندارد بلكه باید از حیث روح در مرتبه اعلای انسانیت باشد تا لیاقت ارتباط با عوالم غیبی و دریافت علوم و ضبط آنها را واجد باشد و از حیث تركیبات جسمانی و قوای دماغی در كمال اعتدال باشد تا بتواند حقایق عالم هستی و افاضات غیبی را بدون خطا و اشتباه به عالم الفاظ و معانی تنزل دهد و به مردم ابلاغ كند پس پیغمبر و امام از حیث آفرینش ممتازند و به واسطه همین استعداد و امتیاز ذاتی است كه خداوند متعال آنان را به مقام شامخ نبوت و امامت انتخاب می كنند، این امتیاز از همان اوان كودكی در وجود آنهان موجود است لكن هر وقت كه صلاح بود و شرایط موجود شد و مانعی در كار نبود آن افراد برجسته رسماً به مقام و منصب نبوت و امامت معرفی می شوند این انتخاب و نصب ظاهری چنانكه گاهی بعد از بلوغ یا در زمان بزرگی انجام می گیرد ممكن است در ایام كودكی تحقق پذیرد.

 

چنانكه حضرت عیسی - علیه السلام - در گهوراه با مردم سخن گفت و خودش را پیغمبر و صاحب كتاب معرفی نمود.

 

خداوند متعال در سوره مریم می فرماید: «فاشارت الیه قالوا: كیف نكلم من كان فی المهد صبیاً. قال انی عبدالله آتانی الكتاب و جعلنی نبیاً و جعلنی مباركاً این ما كنت و اوصانی بالصلوه و الزكاه ما دمت حیاً [1] » مریم به عیسی اشاره كرد، گفتند: «چگونه با كودكی كه در گهواره است سخن بگوییم؟! عیسی گفت من بنده خدایم كه مرا كتاب داده و به پیغمبری برگزیده است و هر كجا باشم مبارك گردانیده و به نماز و زكوه تا زنده باشم سفارش كرده است.

از این آیه و آیات دیگر استفاده می شود كه حضرت عیسی - علیه السلام - از همان كودكی و ایام صغر پیغمبر و صاحب كتاب بوده است.

بنابراین هیچ مانعی ندارد كه كودكی در سن پنج سالگی با عوالم غیبی ارتباط داشته باشد و به وظیفه سنگین خزانه دارای و ضبط و تبلیغ احكام منصوب گردد و در انجام وظیفه خویش و ادای این امانت بزرگ كاملا نیرومند و مقتدر باشد[2].

 

ثانیاً: حضرت امام جواد - علیه السلام - هم در هنگام وفات پدرش نه ساله و یا هفت ساله بوده و امام رضا - علیه السلام - او را به عنوان جانشین خود معرفی نمود [3]، كه سخنان و مناظرات امام جواد - علیه السلام - و حل مشكلات بزرگ علمی و فقهی توسط آن حضرت تحسین و اعجاب دانشمندان اسلامی اعم از شیعه و سنی را بر انگیخته و آنان را به تعظیم در برابر عظمت علمی امام وا داشته است و هر كدام او را به نحوی ستوده اند و به عنوان نمونه:

سبط ابن جوزی می گوید: (اما جواد - علیه السلام - ) در علم و تقوا و زهد و بخشش بر روش پدرش بود [4].

ابن حجر هیتمی به اعلمیت امام جواد - علیه السلام - اعتراف نموده می نویسد: مأمون او را به دامادی انتخاب كرد زیرا با وجود كمی سن از نظر علم و آگاهی وحلم و بر همه دانشمندان برتری داشت [5].

 

ثالثاً: ائمه اطهار - علیه السلام - هم موضوع صغر سِنّ آن جناب را پیش بینی كرده و اعلام نموده اند تا مورد اعتراض مخالفین و معاندین قرار نگیرد. به عنوان نمونه:

قال ابو جعفر - علیه السلام - : «صاحب هذالامر اصغرنا سناً و اخملنا شخصاً [6] » حضرت امام محمد باقر - علیه السلام - فرمود: حضرت صاحب الامر سن مباركش از ما كمتر و گمنام تر است.

 

رابعاً: با اینكه آفرینش و خلقت ویژه انبیاء و ائمه طوری است كه نمی توان آن را به افراد عادی مقایسه كرد مع الوصف در بین اطفال عادی هم گاهی افراد نادری دیده می شوند كه از حیث استعداد و حافظه نابغه عصر خویش بوده و قوای دماغی و ادراكات آنان از مردان چهل ساله هم بهتر است ابو علی سینا فیلسوف نامی از این افراد شمرده می شود از وی نقل شده است كه گفته: چون به حد تمیز رسیدم مرا به معلم قرآن سپردند و پس از آن معلم ادب پس هر چه را شاگردان بر استاد ادیب قرائت می كردند من همه را حفظ نمودم. بعلاوه آن،استاد مرا به كتابهای ذیل تكلیف كرد: «الصفات» و «غریب المصنف» و «ادب الكاتب» و «اصلاح المنطق» و «العین» و «شعر و حماسه» و «دیوان رومی» و «تصریف مازنی» و «نحو سیبویه» پس همه را در مدت یك سال و نیم حفظ كردم و اگر تعویق استاد نبود در كمتر از این مدت حفظ می كردم. پس از آن شروع كردم به یاد گرفتن فقه و چون به دوازده سالگی رسیدم بر طبق مذهب ابی حنیفه فتوی می دادم پس از آن شروع كردم به علم طب و «قانون» را در سن شانزده سالگی تصنیف نمودم و در سِنّ بیست و چهار سالگی خودم را در تمام علوم متخصص می دانستم [7] .

درباره فاضل هندی گفته شده: «قبل از رسیدن به سن سیزده سالگی تمام علوم معقول و منقول را تكمیل كرده بود و قبل از دوازده سالگی به تصنیف كتاب پرداخت [8] .

 

بنابراین در صورتی كه اطفال نابغه، دارای چنان مغز و قوایی باشند كه در سنین خرد سالی از عهده حفظ هزاران مطالب گوناگون و حل مشكلات و غوامض علوم بر آیند و نیروی محیر العقول آنان باعث اعجاب گردد پس چه استبعادی دارد كه خداوند متعال حضرت بقیه الله و حجّت حق و علت مبقیه انسانیت را در سن پنج سالگی به ولایت منصوب گرداند و تحمل و ضبط احكام را به عهده اش واگذار كند [9].

 

نتیجه آنكه عقلا و وقوعاً هیچ استبعادی ندارد كه حضرت صاحب الامر - عجل الله تعالی فرجه الشریف- به اراده و امر الهی در سن پنج سالگی پیشوایی مسلمین را به عهده بگیرد.

 

--------------------------------------------------------------------------------

[1]ـ مریم/29.

[2]ـ ابراهیم امینى، دادگستر جهان، انتشارات شفق، چاپ چهاردهم، ص1373، ص121.

[3]ـ اثبات الوصیه، ص161.

[4]ـ سبط بن جوزى، تذكره الخواص، مكتبه الحیدریه، 1383 هـ ق، ص359.

[5]ـ ابن حجر هیتمى، صواعق المحرقه، ط 2، قاهره، مكتبه القاهره، 1385 هـ ق، ص205.

[6]ـ مجلسى، بحار الانوار، اسلامیه، ج51، ص38.

[7]ـ دادگستر جهان، همان، ص123.

[8]ـ هدیه الاحباب، ط تهران، 1329، ص228.

[9]ـ دادگستر جهان، همان، ص123.

 

 

 

 

 

 

 

ترجمه عربی:

قضايا وشكوك حول الولادة والحياة في حياة الإمام المهدي (ع):

 الإمام المهدي (ع) في حياة والده ، بما أنهم يعتبرون بداية غياب الطفل الصغير منذ ولادة حضرة المهدي (ع) ، فليس من السيئ إلقاء نظرة سريعة على حياة إمامه في حياة والده الكريم.

من الواضح أن حضرة المهدي (ع) عاش في سامراء تحت وصاية والده الإمام الحسن العسكري (ع) ، بينما كانوا تحت رعاية ومحبّة والده في حياتهم.

خلال هذه الفترة ، قدم الإمام الحسن العسكري (ع) ابنه إلى بعض أكثر الشيعة ثقة وقدمه باعتباره الإمام الثاني عشر والقائد والمهدي الموعود الذي ينتظرهم.

عندما تسمم الإمام حسن العسكري (ع) وكان يمر في اللحظات الأخيرة من حياته - وكان الكشافة والجواسيس قد غادروا منزل الإمام الحسن العسكري (ع) بعد التأكد من تأثير السم على جسده - حضرة جاء المهدي عليه السلام إلى والدهم ليساعده في شرب الدواء ، ويمسك الإناء في يده الذي يريد أن يشربه. كان السم قويا جدا وحدث رعشة في يدي الإمام الحسن العسكري (عليه السلام) الذي لم يستطع شرب الدواء. لأن الطبق يأكل أسنانهم. كان هذا الاجتماع هو الاجتماع الأخير والعهد الأخير. قال حضرة الإمام الحسن العسكري (ع) وداعا للعالم بعد ذلك وترك طفلهم العزيز نظيفا في عاصفة الزمن ويتعرض لأحداث وقضايا حياة اليتيم ؛ في مأوى حماية الله الأبدية وحماية الحقيقة التي لن تضيع أبدًا.

وهذه بعض الروايات التي حكيت عن طفولة الإمام المهدي (ع):

1. السيدة النبيلة حضرة "حكيمة" ، عمة الإمام الحسن العسكري (ع) ، التي كانت حاضرة عند ولادة حضرة المهدي (عليه السلام) ، وبعد ذلك زارت حضرة المهدي (ع) عدة مرات.

2. نسيم ، خادم حضرة العسكري (عليه السلام) ، يقول: ذات ليلة (في الرواية عشر ليال) بعد ولادة حضرة المهدي (عليه السلام) ، دخلت عليه. عطست أمامهم. قال لي: "رحمني الله" ، فرحت بهذا البيان. ثم قالوا لي: هل أبشرك بالعطس؟ قلت: نعم ربي. قالوا: "العطس" يقي من الموت حتى ثلاثة أيام ". [1]

3. مجموعة من أصحاب حضرة العسكري (ع). عن أبي غانم خادم أنه قال: ولد الإمام العسكري عليه السلام ولداً اسمه محمد. وفي اليوم الثالث أظهر الإمام ابنه لأصحابه فقال: هذا مالك من بعدي وخليفي عليك. إنه المستقيم الذي قطع رأسه وعندما تمتلئ الأرض بالظلم والظلم يظهر ويملأها العدل ". [2]

4. حوالي أربعين رجلاً زاروا قداسته. فلما أظهره أبوه الإمام حسن العسكري عليهم ، قالوا: هذا إمامكم من بعدي وخليفي عليكم.

5. الشيخ الكبير "أحمد بن إسحاق قمي الأشعري". هو يقول:

"دخلت على حضرة أبي محمد حسن بن علي (عليه السلام). أردت أن أسألهم عن خليفتهم. قال حضرته - دون أن يسألني سؤال - أولاً: يا أحمد بن إسحاق! إن الله تعالى ، منذ خلق آدم عليه السلام ، لم يترك الأرض خالية من سلطانه على الناس من نفسه ، ولن يتركها فارغة إلا يوم القيامة. "وبه يصد المصائب على أهل الأرض وبه ينزل المطر وبسببه يخرج بركات الأرض".

قلت: يا ابن النبي من هو الإمام والخليفة من بعدك؟

نهضوا مسرعين ودخلوا ثم خرجوا. أثناء حمل طفل كان وجهه كقمر الليل كان في الرابعة عشرة من عمره وكان عمره حوالي 3 سنوات. فقالوا لي: يا أحمد بن إسحاق ، لو لم يكن الله لك وحججه ، لما أريتك ابني هذا. إنه اسم رسول الله ولقبه. هو الذي ملأ الارض بالعدل. كأنها مليئة بالظلم.

يا أحمد بن إسحاق ، مثله في هذه الأمة مثل الخضر وذو القرنين. أقسم بالله أنه سيكون له مثل هذا الغياب أنه في هذا الغياب لن يخلص أحد من الدمار ؛ "إلا إذا أثبت الله تعالى إيمانه بإمامته ونجح في الدعاء للإسراع برحيله".

قلت: يا ربي هل هناك علامة على سلام قلبي معها؟ في ذلك الوقت بدأ الطفل يتكلم بلغة عربية فصيحة ، فقال: إني من بقية الله في الأرض ومنتقم أعدائه ، وبعد هذا عمل مني آخر يا أحمد بن إسحاق. [3]

يقول أحمد بن إسحاق: عدت فرحًا وسعيدًا ، فلما أتيت غدًا هرعت إلى الإمام الحسن العسكري (عليه السلام) مرة أخرى ، وقلت له: يا ابن رسول الله ، زاد فرحتي بسبب النعمة التي وضعتها علي. ولكن ما هو التقليد الحالي الذي هو فيه من الخضر وذو القرنين؟

قالوا: طال الغياب يا أحمد.

قلت: يا ابن رسول الله هل يدوم غيابه؟

قالوا: نعم أقسم بربي ، لدرجة أن معظم المؤمنين به يبتعدون عن الإيمان به ولا يبقى أحد (في هذا الأمر) إلا من قطع الله تعالى لنا عهدا في مقاطعتنا ، وسجل الإيمان بقلبه وجعله روحًا منه. أكدت نفسها. يا أحمد بن إسحاق ، هذا أمر من باب الله ، وسر من أسراره ، وغيب من علم الغيب. خذ ما قدمته لك وكن ممتنًا لوجودك معنا في أعلى درجات السماء. "[4]

6. يعقوب بن محفور. يقول: دخلت على حضرة أبي محمد حسن بن علي (عليه السلام). كانوا يجلسون على منصة في المنزل ، وعلى يمينهم كانت غرفة مغطاة بستائر.

سألته: مولاي مولاي هذا؟ قال "اخلع الستارة".

رفعت الستارة. رأيت طفلاً يبلغ طوله خمسة أقدام ويبدو أنه في الثامنة أو العاشرة من عمره. كانت جباهه عريضة ، ووجهه أبيض ، وعيونه مشرقة. كانت يده غليظة و ركبته مثنية. يفرغ على خده الأيمن والشعر البارز أمام رأسه. جاء الطفل وجلس على قدمي الإمام الحسن العسكري ع.

قال حضرة العسكري (عليه السلام): "هذا هو مالك". ثم قام حضرة المهدي عليه السلام ليغادر. قال الإمام الحسن العسكري (ع): "يا طفلتي إذهب إلى الداخل إلى وقت معين". دخل الإمام الحجرة وكنت أراقبه.

فقال الإمام الحسن العسكري ع: يا يعقوب أنظري من في الغرفة؟ دخلت لكن لم أر أحداً ". [5]

 

-------------------------------------------------- ------------------------------

[1]. كمال الدين ج 2 ص 430 وغياب الشيخ الطوسي ص 139.

[2]. كمال الدين ، المجلد 2 ، ص .431.

[3]. يفحص الإنسان التأثير حتى يجد التأثير الفعال ؛ ولكن بمجرد أن يكتشف التأثير ، لن يكون لديه حافز لفحص التأثير. ولعل الإمام قصد بقوله: "بعد هذا عمل مني يا أحمد بن إسحاق" أنك وجدت الإمامة ، فلا يلزمك البحث عن العلامات والرموز التي يبحث عنها المشككون.

[4]. معرفة الغيب شيء ، والمعلومات عن معرفة الغيب شيء آخر.

[5]. كمال الدين ، المجلد 2 ، ص .437.

 

كيف يمكن لحضرة المهدي (ع) أن يصبح إمام الإمام الثاني عشر للشيعة ، الذي كان عمره خمس سنوات بعد وفاة والده الإمام حسن العسكري (ع) ، هل يمكن لطفل عمره خمس سنوات أن يقود المسلمين؟

 

أولاً: إذا تأملنا في أخبار أهل البيت (ص) ، يتبين لنا أن موقع النبوة والإمامة ليس موقفًا ظاهرًا صغيرًا لكل فرد ، بل النبوة هي منصب مشرف يتواصل به صاحب هذا المنصب مع تعالى. إنه يتمتع بمعرفة العوالم غير المرئية ، ويتم الكشف عن القواعد واللوائح الإلهية وإلهامها في قلبه الداخلي والمستنير ، ويتقبلها بطريقة تجعله معصومًا من الخطأ.

 

كما أن الولاية والإمامة هي مكانة عظيمة يحملها صاحب هذا المنصب ويسجل الأوامر الإلهية وعلوم النبوة بحيث لا يكون للخطأ والنسيان والتمرد أي سبيل في عالم وجوده المقدس ويرتبط دائمًا بالعالم غير المرئي ويستفيد من الوحي والإضاءة الإلهية. ماند.

 نظرا لمعرفة وعمل القائد وإمام الإنسانية ومثال ومظهر الدين وسلطة الله ، فمن الواضح أنه ليس كل شخص لديه القدرة والموهبة لتحقيق هذا المكانة العظيمة ، ولكن يجب أن يكون في أعلى مستوى من الإنسانية من حيث الروح ليكون جديرا بالتواصل مع العوالم غير المرئية والاستقبال يجب أن يكون لديه المعرفة ويسجلها وأن يكون في الاعتدال التام من حيث التكوين الجسدي والقوى العقلية حتى يتمكن من تحطيم حقائق الكون والغيب إلى عالم الكلمات والمعاني دون خطأ وإيصالها إلى الناس. الخلق ممتاز ، وبسبب هذه الموهبة الفطرية والامتياز ، اختارهم الله تعالى ليكونوا مكانة النبوة والإمامة العظيمة ، وهذا الامتياز موجود فيهم منذ بداية الطفولة ، ولكن كلما كان جيدًا وكانت الظروف هناك وكان عقبة في طريقهم. إن غياب تلك الشخصيات البارزة يُدخل رسمياً إلى موقع النبوة والإمامة ، وقد يتحقق هذا الانتقاء والتثبيت الظاهر ، كما يحدث أحيانًا بعد البلوغ أو في وقت كبير ، في مرحلة الطفولة.

 كما تحدث عيسى (ع) مع الناس في جوهره وقدم نفسه كنبي ومؤلف الكتاب.

قال الله تعالى في سورة مريم: كلام عبد الله عطاني ، الكتاب ، وتزوير النبي ، وتزوير المبارك ، هذا ما نحن عليه ، وأوساني في الصلاة وصدقتنا عار [1] "أشارت مريم إلى عيسى قائلة:" ​​كيف نتحدث مع طفل في المهد ؟! قال يسوع ، "أنا عبد الله الذي أعطاني الكتاب واختارني نبيًا ، وحيثما كنت أكون باركني وأمرني بالصلاة وإعطاء الصدقة لأعيش".

تستخدم هذه الآية وآيات أخرى أن عيسى (عليه السلام) كان نبيًا وصاحب الكتاب منذ طفولته وصغره.

لذلك ، ليس هناك ما يمنع الطفل في سن الخامسة من الارتباط بالعوالم غير المرئية وتكليفه بالواجب الثقيل للخزانة وتسجيل الأحكام ونشرها ويكون قويًا وقويًا تمامًا في أداء واجبه وتحقيق هذه الثقة العظيمة. [2]

 ثانيًا: كان الإمام جواد عليه السلام يبلغ من العمر تسعًا أو سبع سنين وقت وفاة والده ، وقدّمه الإمام الرضا (ع) خلفًا له [3] ، الذي قال إن خطابات الإمام جواد عليه السلام ومناقشاته. وقد أثار حل المشاكل العلمية والفقهية الكبيرة من قبل ذلك الإمام إعجاب وإعجاب علماء الإسلام من الشيعة والسنة ، وجعلهم ينحنون أمام عظمة الإمام العلمية ، وقد أثنى عليه كل منهم بطريقة ما ، وعلى سبيل المثال:

يقول نسب ابن الجوزي: (ولكن جواد - عليه السلام -) كان في العلم والتقوى والزهد والمغفرة على منهج أبيه [4].

يقر ابن حجر الحطامي بشمولية الإمام جواد (عليه السلام) ويكتب: اختاره مأمون صهره لأنه رغم صغر سنه كان متفوقًا على جميع العلماء في العلم والعلم والحكمة [5].

ثالثاً: الأئمة الطاهرون (ع) تنبأوا وأعلنوا مسألة السنة الصغرى لذلك المحترم حتى لا يعترض عليها الخصوم والمعارضون. فمثلا:

قال أبو جعفر (ع): "صاحب العمر أصغر منا ونحن خيرنا" [6].

رابعًا: بالرغم من أن الخلق الخاص للأنبياء والأئمة لا يمكن مقارنته بالناس العاديين ، إلا أنه بين الأطفال العاديين أحيانًا يكون هناك أناس نادرون من العباقرة من حيث الموهبة وتذكر زمانهم وقوى عقلية وحيوية. وتصوراتهم أفضل من تلك التي في الأربعين من الرجال ، ويعتبر من هؤلاء أبو علي سينا ​​الفيلسوف ، وروي عنه أنه قال: تلاها الأستاذ أديب ، حفظتها كلها. بالإضافة إلى ذلك ، خصص لي أستاذي الكتب التالية: "الصفاة" و "غريب المصنف" و "أدب الكاتب" و "إصلاح المنطق" و "العين" و "الشعر والملحمة" و "البلاط الروماني" و "تصريف مازني" و "تركيب سيبويه" لذلك حفظتها كلها في عام ونصف ، ولولا تأجيل المعلم ، لكنت حفظتها في أقل من هذه الفترة. بعد ذلك بدأت بتعلم الفقه ، وعندما بلغت الثانية عشرة من عمري فتوى على ديانة أبي حنيفة ، وبعد ذلك بدأت بتأليف الطب و "القانون" في سن السادسة عشرة ، وعمري أربعة وعشرين عامًا. عرفته كخبير في كل العلوم [7].

لقد قيل عن فاضل هندي: "قبل بلوغه سن الثالثة عشرة كان قد أكمل جميع العلوم المعقولة والمتحركة ، وقبل سن الثانية عشرة ألف مؤلفات. [8]

 

لذلك ، إذا كان الأطفال العبقريون يمتلكون مثل هذه العقول والقوى بحيث يمكنهم حفظ الآلاف من الموضوعات المختلفة وحل مشاكل وتشويش العلم في سن مبكرة ، وتسبب عقلهم المذهل في التساؤل ، فما الاستثناء من الله تعالى ، بقية الله ، وسلطة الحق وقضية بقية البشرية يجب أن يعين للمحافظة في سن الخامسة ويترك التسامح وتسجيل الأحكام له. [9]

والنتيجة هي أنه عقلانيًا وعرضيًا ، لا استثناء لحضرة صاحب العمر - عجّل الله مصيره - لتولي المسلمين في سن الخامسة بالإرادة والأمر الإلهي.

 

-------------------------------------------------- ------------------------------

[1] ـ مریم / 29.

[2] - إبراهيم أميني ، قاضي العالم ، منشورات شفق ، الطبعة الرابعة عشرة ، ص 1373 ، ص 121.

[3] - إثبات الإرادة ، ص 161.

[4] - آل ابن جوزي ، تذكره الخواص ، مكتب الحيدرية ، 1383 هـ ، ص 359.

[5] - ابن حجر حطامي ، سوائق المحرقة ، الطابق الثاني ، القاهرة ، مدرسة القاهرة ، 1385 هـ ، ص 205.

[6] - المجلسي ، بيهار الأنوار ، الإسلامية ، المجلد 51 ، ص 38.

[7] - قاضي العالم ، نفس المرجع ، ص 123.

[8] - هديه الأحباب ، طهران ، 1329 ، ص 228.

[9] - قاضي العالم ، نفس المرجع ، ص 123.

rabeana: balrghm min 'ana alkha

 

 

ترجمه  انگلیسی متن:

Issues and doubts about birth, life during the life of Imam Mahdi (as)

 Imam Mahdi (pbuh) during the life of his father, since they consider the beginning of the absence of the little one from the birth of Hazrat Mahdi (pbuh), it is not bad to take a brief look at the life of his Imam during the life of his noble father. .

It is clear that Hazrat Mahdi (pbuh) lived in Samarra under the tutelage of his father, Imam Hassan Askari (pbuh), while they were under the care and affections of his father during their lifetime.

During this period, Imam Hassan Askari (as) presented his son to some of the most trusted Shiites and introduced him as the twelfth Imam and leader and the promised Mahdi waiting for them.

When Imam Hassan Askari (as) was poisoned and he was going through the last moments of his life - and the scouts and spies had left the house of Imam Hassan Askari (as) after being sure of the effect of the poison on his body - Hazrat The Mahdi (pbuh) came to their father to help him drink medicine and to hold the container in his hand that they wanted to drink; The poison was extremely strong and a tremor had occurred in the blessed hands of Imam Hassan Askari (as) who could not drink the medicine; Because the dish eats their teeth. This meeting was the last meeting and the last covenant. Hazrat Imam Hassan Askari (PBUH) said goodbye to the world after that and left their dear child clean in the storm of time and exposed to the events and issues of orphan life; In the shelter of God's eternal protection and protection of the truth that will never be lost.

Here are some narrations that have narrated the childhood of Imam Mahdi (as):

1. The noble lady of Hazrat "Hakimeh", the aunt of Hazrat Imam Hassan Askari (PBUH), who was present at the birth of Hazrat Mahdi (PBUH) and after that incident, visited Hazrat Mahdi (PBUH) several times.

2. Nasim, the servant of Hazrat Askari (PBUH), he says: One night (according to a narration, ten nights) after the birth of Hazrat Mahdi (PBUH), I entered upon him. I sneezed in front of them. He said to me: "May God have mercy on me." I was happy with this statement. Then they said to me: Shall I give you the good news of sneezing? I said: Yes, my Lord. They said: "Sneezing" protects a person from death for up to three days. "[1]

3. A group of companions of Hazrat Askari (as). It is narrated from Abu Ghanem Khadem that he said: Imam Askari (as) was born a child who was named "Muhammad". On the third day, the Imam showed his son to his companions and said: "This is your owner after me and my caliph over you. He is the upright one who beheads him, and when the earth is filled with oppression and oppression, he will appear and fill it with justice. ”[2]

4. About forty men visited His Holiness; When his father, Imam Hassan Askari (as), showed him to them, they said: "This is your Imam after me and my caliph over you."

5. The great Sheikh "Ahmad Ibn Ishaqqami Ash'ari". He says:

"I entered upon Hazrat Abu Muhammad Hassan Ibn Ali (peace be upon him). I wanted to ask them about their successor. His Holiness - without asking me a question - first said: O Ahmad Ibn Ishaq! God Almighty, since the creation of Adam (peace be upon him), has not left the earth empty of the authority that He determines on the people from Himself, and He will not leave it empty until the Day of Judgment. "Through him, he repels evil from the people of the earth, and through him he sends down rain, and because of him he brings out the blessings of the earth."

I asked: O son of the Prophet, who is the Imam and Caliph after you?

They got up quickly and went inside, then came out; While carrying a child whose face was like the moon of the night was fourteen and he was about 3 years old. So they said to me: "O Ahmad Ibn Ishaq, if you were not cherished by God and His arguments, I would not have shown you this child of mine. He is both the name of the Messenger of God and his nickname. He is the One who fills the earth with justice; As if filled with oppression.

O Ahmad Ibn Ishaq, his example in this ummah is like Khidr and Dhu al-Qarnayn. I swear by God that it will have such an absence that in that absence, no one will be saved from destruction; "Unless the Almighty God proves him in believing in his Imamate and succeeds in praying for hastening his departure."

I said: My Lord, is there any sign that my heart will be at peace with it? At this time the child began to speak in eloquent Arabic and said: "I am the remnant of God on earth and the avenger of his enemies; After this, there is another work from me, O Ahmad Ibn Ishaq. "[3]

Ahmad Ibn Ishaq says: I came back happy and joyful. When it was tomorrow, I rushed to Imam Hassan Askari (as) again and said to him: O son of the Messenger of God, my happiness has increased because of the blessings you have placed on me. But what is the current tradition in which he is from Khidr and Dhu al-Qarnayn?

They said: "Prolonged absence, O Ahmad."

I said: O son of the Messenger of God, will his absence last?

They said, "Yes, I swear by my Lord; To the extent that most of the believers in Him turn away from believing in Him and no one (on this matter) will remain except the one from whom God Almighty has made a covenant with us in our province and has recorded faith in his heart and made him a spirit from Has confirmed itself. O Ahmad Ibn Ishaq, this is a matter of God and a secret of His secrets and an unseen from the knowledge of the unseen of God; Take what I have given you and be grateful to be with us in the highest degrees of heaven. "[4]

6. Jacob Ibn Engraved. He says: "I entered upon Hazrat Abu Muhammad Hassan Ibn Ali (peace be upon him). They were sitting on a platform in the house, and to their right was a room covered with curtains.

I asked him: My lord, who will be in charge of this? "Take off the curtain," he said.

I lifted the curtain. I saw a child who was five feet tall and seemed to be about eight or ten years old. He had wide foreheads, white face, and bright eyes. He had a thick hand and a bent knee. Empty on his right cheek and protruding hair in front of his head. The child came and sat on the feet of Imam Hassan Askari (as).

Hazrat Askari (peace be upon him) said: "This is your owner." Then Hazrat Mahdi (pbuh) got up to leave. Imam Hassan Askari (as) said: "My child, go inside until a certain time." The Imam entered the room and I was watching him.

Then Imam Hassan Askari (as) said: "O Yaqub, look who is in the room? I entered but did not see anyone. "[5]

-------------------------------------------------- ------------------------------

[1]. Kamaluddin, vol. 2, p. 430 and the absence of Sheikh Tusi, p. 139.

[2]. Kamaluddin, vol. 2, p. 431.

[3]. Man examines the effect until he finds the effective one; But once it finds the effect, it will no longer have an incentive to investigate the effect. It may be that the Imam meant by saying, "After this, a work by me, O Ahmad ibn Ishaq," that you have found the Imamate, and therefore it is not necessary for you to look for signs and symbols that skeptics look for.

[4]. The knowledge of the unseen is a matter, and the knowledge of the knowledge of the unseen is another matter.

[5]. Kamaluddin, vol. 2, p. 437.

First: If we reflect on the news of the Ahl al-Bayt (PBUH), it becomes clear that the position of prophethood and Imamate is not a small apparent position that everyone has the authority, but prophecy is an honorable position that a person holding that position communicates with the Almighty. He enjoys the knowledge of the unseen worlds, the divine rules and regulations are revealed and inspired on his inner and enlightened heart, and he receives them in such a way that he is infallible from any error.

Also, guardianship and Imamate is a great position that the holder of that position bears and records the divine commands and sciences of prophecy in such a way that error, forgetfulness and rebellion have no way in the realm of his holy existence and are always related to the unseen worlds and benefit from divine revelations and illuminations. Mand.

 Due to the knowledge and action of the leader and Imam of humanity and the example and manifestation of religion and the authority of God, it is clear that not everyone has the ability and talent to achieve this great position, but must be in the highest level of humanity in terms of spirit to be worthy of communication with the unseen worlds and receiving He must have knowledge and recording them and be in perfect moderation in terms of physical composition and mental powers so that he can degrade the truths of the universe and the unseen to the world of words and meanings without error and communicate them to the people. Creation is excellent and it is due to this innate talent and privilege that God Almighty chooses them as the great position of prophethood and Imamate. This privilege is present in them from the very beginning of childhood, but whenever it was good and the conditions were there and it was an obstacle in The absence of those eminent persons is officially introduced to the position of prophethood and Imamate. This apparent selection and installation, as is sometimes done after puberty or at a great time, may be realized in childhood.

As Jesus (pbuh) spoke to the people in Gohora and introduced himself as a prophet and the author of the book.

The Almighty God says in Surah Maryam: "Fasharat aliyah Qalwa: How can I not be in the cradle of Sabia. The words of Abdullah Atani, the Book, and the forgery of the Prophet, and the forgery of the Blessed One, this is what we are, and Osani is in prayer and our almsgiving is shameful [1] "Maryam pointed to Jesus, saying:" How can we talk to a child in the cradle ?! Jesus said, "I am the servant of God, who has given me the book and has chosen me as a prophet, and wherever I am, he has blessed me and commanded me to pray and give alms so that I may live."

This verse and other verses are used that Jesus (pbuh) was a prophet and the owner of the book from his childhood and the younger days.

Therefore, there is no obstacle for a child at the age of five to be connected with the unseen worlds and to be assigned to the heavy duty of the treasury and to record and propagate the rulings and to be completely strong and powerful in performing his duty and fulfilling this great trust. [2]

Second: Imam Javad (as) was either nine years old or seven years old at the time of his father's death and Imam Reza (as) introduced him as his successor [3], who said that Imam Javad (as)'s speeches and debates And the solution of great scientific and jurisprudential problems by that Imam has aroused the admiration and admiration of Islamic scholars, both Shia and Sunni, and has made them bow before the scientific greatness of the Imam, and each of them has praised him in some way, and for example:

Ibn Jawzi's lineage says: (But Jawad - PBUH -) was in knowledge, piety, asceticism and forgiveness according to his father's method [4].

Ibn Hajar al-Hitami acknowledges the universality of Imam Jawad (as) and writes: Ma'mun chose him as his son-in-law because, despite his young age, he was superior to all scientists in terms of knowledge, knowledge and wisdom [5].

Thirdly: The pure Imams (as) have also predicted and announced the issue of the minor Sunnah of that esteemed person so that it will not be objected to by the opponents and opponents. For example:

Abu Ja'far (pbuh) said: "Sahib al-Amr is the youngest of us and we are the best in person." [6] Imam Muhammad Baqir (pbuh) said: Hazrat Sahib al-Amr is less blessed and anonymous than us.

Fourth: Although the special creation of the prophets and imams is such that it can not be compared to ordinary people. Their perceptions are also better than those of forty-year-old men. Abu Ali Sina, a philosopher, is considered one of the names of these people. It has been narrated from him that he said: Master Adib recited, I memorized them all. In addition, my teacher assigned me the following books: "Al-Sifat", "Gharib Al-Musnaf", "Adab Al-Katib", "Islah Al-Manteq", "Al-Ain", "Poetry and Epic", "Roman Diwan", "Tasrif Mazeni" and "Sibouyeh syntax" So I memorized them all in a year and a half, and if it were not for Master's procrastination, I would have memorized them in less than this period. After that, I started learning jurisprudence, and when I reached the age of twelve, I gave fatwas according to the religion of Abi Hanifa. After that, I started composing medicine and "law" at the age of sixteen, and at the age of twenty-four. I knew him as an expert in all sciences [7].

It has been said about Fazel Hindi: "Before reaching the age of thirteen, he had completed all the sensible and movable sciences, and before the age of twelve, he composed books. [8]

Therefore, if the genius children have such brains and powers that they can memorize thousands of different subjects and solve the problems and confusions of science at a young age, and their astonishing intellect causes wonder, then what is the exception that God Almighty, the rest of God, has And the authority of the right and the cause of the rest of humanity should be appointed to the province at the age of five and leave the tolerance and recording of rulings to him. [9]

The result is that rationally and incidentally, there is no exception for Hazrat Sahib al-Amr - may God hasten his fate - to take the lead of the Muslims at the age of five by the will and divine command.

-------------------------------------------------- ------------------------------

[1] ـ مریم / 29.

[2] - Ebrahim Amini, Justice of the World, Shafaq Publications, Fourteenth Edition, p. 1373, p. 121.

[3] - Proof of will, p. 161.

[4] - Sibt Ibn Jozi, Tazkereh al-Khawas, Al-Haydariyeh School, 1383 AH, p.

[5] - Ibn Hajar Hitami, Sawa'iq al-Muharraqa, 2nd floor, Cairo, Cairo School, 1385 AH, p. 205.

[6] - Majlisi, Bihar Al-Anwar, Islamieh, vol. 51, p. 38.

[7] - Justice of the World, Ibid., P. 123.

[8] - Hedyeh al-Ahbab, Tehran, 1329, p. 228.

[9] - Justice of the World, Ibid., P. 123.

 

ترجمه فرانسوی:

Problèmes et doutes sur la naissance, la vie pendant la vie de l'Imam Mahdi (as)

 Imam Mahdi (psl) durant la vie de son père, puisqu'ils considèrent le début de l'absence du petit dès la naissance de Hazrat Mahdi (psl), il n'est pas mal de jeter un bref regard sur la vie de son Imam durant la vie de son noble père. .

Il est clair que Hazrat Mahdi (psl) a vécu à Samarra sous la tutelle de son père Imam Hassan Askari (psl) tout en étant sous les soins et les affections de son père pendant sa vie.

Pendant cette période, l'Imam Hassan Askari (psl) a présenté son fils à certains des chiites les plus dignes de confiance et l'a présenté comme le douzième Imam et chef et le Mahdi promis qui les attendait.

Lorsque l'Imam Hassan Askari (as) a été empoisonné et qu'il traversait les derniers moments de sa vie - et que les éclaireurs et les espions avaient quitté la maison de l'Imam Hassan Askari (as) après s'être assuré de l'effet du poison sur son corps - Hazrat Le Mahdi (psl) est venu vers leur père pour l'aider à boire des médicaments et à tenir dans sa main le récipient qu'ils voulaient boire; Le poison était extrêmement fort et un tremblement s'était produit entre les mains bénies de l'Imam Hassan Askari (as) qui ne pouvait pas boire le médicament; Parce que le plat mange leurs dents. Cette réunion était la dernière réunion et la dernière alliance. Hazrat Imam Hassan Askari (PSL) a dit au revoir au monde après cela et a laissé leur cher enfant propre dans la tempête du temps et exposé aux événements et aux problèmes de la vie orpheline; À l'abri de la protection éternelle de Dieu et de la protection de la vérité qui ne sera jamais perdue.

Voici quelques récits qui ont raconté l'enfance de l'Imam Mahdi (as):

1. La noble dame de Hazrat "Hakimeh", la tante de Hazrat Imam Hassan Askari (PSL), qui était présente à la naissance de Hazrat Mahdi (PSL) et après cet incident, a rendu visite à Hazrat Mahdi (PSL) à plusieurs reprises.

2. Nasim, le serviteur de Hazrat Askari (PSL), il dit: Une nuit (selon une narration, dix nuits) après la naissance de Hazrat Mahdi (PSL), je suis entré sur lui. J'ai éternué devant eux. Il m'a dit: "Que Dieu ait pitié de moi." J'étais content de cette déclaration. Puis ils m'ont dit: Dois-je vous annoncer la bonne nouvelle des éternuements? J'ai dit: Oui, mon Seigneur. Ils ont dit: "Les éternuements" protège une personne de la mort jusqu'à trois jours. "[1]

3. Un groupe de compagnons de Hazrat Askari (as). Il est rapporté d'Abu Ghanem Khadem qu'il a dit: Imam Askari (as) est né un enfant qui a été nommé "Muhammad". Le troisième jour, l'Imam a montré son fils à ses compagnons et a dit: "Ceci est votre propriétaire après moi et mon calife sur vous. Il est le juste qui le décapite, et lorsque la terre sera remplie d'oppression et d'oppression, il apparaîtra et la remplira de justice. »[2]

4. Une quarantaine d'hommes ont visité Sa Sainteté; Lorsque son père, l'imam Hassan Askari (as), leur a montré, ils ont dit: "C'est votre Imam après moi et mon calife sur vous."

5. Le grand cheikh "Ahmad Ibn Ishaq Qomi Ash'ari". Il dit:

"Je suis entré sur Hazrat Abu Muhammad Hassan Ibn Ali (que la paix soit sur lui). Je voulais leur poser des questions sur leur successeur. Sa Sainteté - sans me poser de question - a d'abord parlé: Ô Ahmad Ibn Ishaq! Dieu Tout-Puissant, depuis la création d'Adam (que la paix soit sur lui), n'a pas laissé la terre vide de l'autorité qu'Il détermine sur le peuple de Lui-même, et Il ne la laissera pas vide jusqu'au Jour du Jugement. "Par lui, il repousse la calamité des peuples de la terre, et par lui, il fait tomber la pluie, et à cause de lui, il fait ressortir les bénédictions de la terre."

J'ai demandé: O fils du prophète, qui est l'Imam et le calife après vous?

Ils se sont levés rapidement et sont entrés, puis sont sortis; En portant un enfant dont le visage ressemblait à la lune de la nuit, il avait quatorze ans et il avait environ 3 ans. Alors ils m'ont dit: "O Ahmad Ibn Ishaq, si tu n'étais pas chéri par Dieu et Ses arguments, je ne t'aurais pas montré mon enfant. Il est à la fois le nom du Messager de Dieu et son surnom. Il est celui qui remplit la terre de justice; Comme rempli d'oppression.

O Ahmad Ibn Ishaq, son exemple dans cette Oummah est comme Khidr et Dhu al-Qarnayn. Je jure par Dieu qu'il y aura une telle absence que, dans cette absence, personne ne sera sauvé de la destruction; "A moins que le Dieu Tout-Puissant ne le prouve en croyant en son Imamat et réussisse à prier pour hâter son départ."

J'ai dit: Mon Seigneur, y a-t-il un signe que mon cœur sera en paix avec lui? A ce moment, l'enfant commença à parler en arabe éloquent et dit: «Je suis le reste de Dieu sur terre et le vengeur de ses ennemis; Après cela, il y a un autre travail de moi, O Ahmad Ibn Ishaq. "[3]

Ahmad Ibn Ishaq dit: Je suis revenu heureux et joyeux, quand demain est venu je me suis de nouveau précipité vers l'Imam Hassan Askari (as) et lui ai dit: O fils du Messager de Dieu, ma joie a augmenté à cause de la bénédiction que tu m'as accordée. Mais quelle est la tradition actuelle dans laquelle il est originaire de Khidr et Dhu al-Qarnayn?

Ils ont dit: "Absence prolongée, O Ahmad."

J'ai dit: Ô fils du Messager de Dieu, son absence durera-t-elle?

Ils ont dit: «Oui, je jure par mon Seigneur; Dans la mesure où la plupart de ceux qui croient en lui se détournent de croire en lui et personne (à ce sujet) ne reste sauf celui dont Dieu Tout-Puissant a conclu une alliance avec nous dans notre province et a enregistré la foi dans son cœur et fait de lui un esprit de S'est confirmé. O Ahmad Ibn Ishaq, c'est une question de Dieu et un secret de Ses secrets et un invisible de la connaissance de l'invisible de Dieu Prenez ce que je vous ai donné et soyez reconnaissant d'être avec nous dans les plus hauts degrés du ciel. "[4]

6. Jacob Ibn gravé. Il dit: "Je suis entré sur Hazrat Abu Muhammad Hassan Ibn Ali (que la paix soit sur lui). Ils étaient assis sur une plate-forme dans la maison, et à leur droite se trouvait une pièce couverte de rideaux.

Je lui ai demandé: Mon seigneur, qui sera responsable de cela? «Enlevez le rideau», dit-il.

J'ai levé le rideau. J'ai vu un enfant qui mesurait 1,50 mètre et qui semblait avoir environ huit ou dix ans. Il avait un front large, un visage blanc et des yeux brillants. Il avait une main épaisse et un genou plié. Vide sur sa joue droite et cheveux saillants devant sa tête. L'enfant est venu et s'est assis aux pieds de l'Imam Hassan Askari (as).

Hazrat Askari (que la paix soit sur lui) a dit: "Ceci est votre propriétaire." Puis Hazrat Mahdi (psl) s'est levé pour partir. Imam Hassan Askari (as) a dit: "Mon enfant, va à l'intérieur jusqu'à un certain temps." L'Imam est entré dans la pièce et je le regardais.

Puis l'imam Hassan Askari (as) a dit: "O Yaqub, regarde qui est dans la pièce? Je suis entré mais je n'ai vu personne. "[5]

-------------------------------------------------- ------------------------------

[1]. Kamaluddin, vol. 2, p. 430 et l'absence de Sheikh Tusi, p. 139.

[2]. Kamaluddin, vol. 2, p. 431.

[3]. L'homme examine l'effet jusqu'à ce qu'il trouve l'effet efficace; Mais une fois qu'il a trouvé l'effet, il ne sera plus incité à enquêter sur l'effet. Il se peut que l'Imam ait voulu dire en disant: «Après cela, une œuvre de moi d'Ahmad Ibn Ishaq» est que vous avez trouvé l'Imamat, et donc il n'est pas nécessaire que vous cherchiez des signes et des symboles que les sceptiques recherchent.

[4]. La connaissance de l'invisible est une question, et la connaissance de la connaissance de l'invisible est une autre affaire.

[5]. Kamaluddin, vol. 2, p. 437.

Comment Hazrat Mahdi (psl) est-il possible de devenir l'imam du douzième imam des chiites, qui avait cinq ans après la mort de son père, l'imam Hassan Askari (as)? Est-il possible pour un enfant de cinq ans de diriger les musulmans?

Premièrement: Si nous réfléchissons aux nouvelles de l'Ahl al-Bayt (PSL), il devient clair que la position de prophétie et d'imamat n'est pas une petite position apparente selon laquelle tout le monde a l'autorité, mais la prophétie est une position honorable qu'une personne occupant cette position communique avec le Tout-Puissant. Il apprécie la connaissance des mondes invisibles, les règles et règlements divins sont révélés et inspirés dans son cœur intérieur et éclairé, et il les reçoit de telle manière qu'il est infaillible de toute erreur.

En outre, la tutelle et l'Imamat sont une excellente position que le titulaire de cette position tolère et enregistre les commandements divins et les sciences de la prophétie de telle manière que l'erreur, l'oubli et la rébellion n'ont aucun moyen dans le domaine de sa sainte existence et sont toujours liés à des mondes invisibles et bénéficient des révélations divines. Devient.

 En raison de la connaissance et de l'action du chef et de l'imam de l'humanité et de l'exemple et de la manifestation de la religion et de l'autorité de Dieu, il est clair que tout le monde n'a pas la capacité et le talent pour atteindre cette grande position, mais doit être au plus haut niveau de l'humanité en termes d'âme pour être digne de communiquer avec les mondes invisibles et de recevoir Il doit avoir des connaissances et les enregistrer et être dans une parfaite modération en termes de composition physique et de pouvoirs mentaux afin qu'il puisse dégrader les vérités de l'univers et de l'invisible au monde des mots et des significations sans erreur et les communiquer au peuple, donc le Prophète et l'Imam en termes de La création est excellente et c'est grâce à ce talent inhérent et à ce privilège que Dieu Tout-Puissant les choisit comme la grande position de prophétie et d'Imamat. L'absence de ces personnalités éminentes est officiellement introduite dans la position de prophétie et d'imamat.

Alors que Jésus (psl) a parlé aux gens de Gohora et s'est présenté comme un prophète et l'auteur du livre.

Le Dieu tout-puissant dit dans la sourate Maryam: Les paroles d'Abdullah Atani, le Livre, et le faux du Prophète, et le faux du Béni du Ciel, voilà ce que nous sommes, et Osani est en prière et notre aumône est honteuse [1] »Maryam désigna Jésus en disant:« Comment pouvons-nous parler à un enfant dans le berceau?! Jésus a dit: "Je suis le serviteur de Dieu, qui m'a donné le livre et m'a choisi comme prophète, et où que je sois, il m'a béni et m'a commandé de prier et de faire l'aumône afin que je vive."

Ce verset et d'autres versets sont utilisés pour dire que Jésus (psl) était un prophète et le propriétaire du livre depuis son enfance et ses jeunes jours.

Par conséquent, il n'y a aucun obstacle pour un enfant de cinq ans à être connecté avec les mondes invisibles et à être affecté au lourd devoir du trésor et à enregistrer et propager les décisions et à être complètement fort et puissant dans l'accomplissement de son devoir et l'accomplissement de cette grande confiance. [2]

Deuxièmement: l'Imam Javad (as) avait soit neuf ans ou sept ans au moment de la mort de son père et l'imam Reza (as) l'a présenté comme son successeur [3], qui a dit que les discours et débats de l'Imam Javad (as) Et la solution de grands problèmes scientifiques et jurisprudentiels par cet Imam a suscité l'admiration et l'admiration des érudits islamiques, chiites et sunnites, et les a fait s'incliner devant la grandeur scientifique de l'Imam, et chacun d'eux l'a loué d'une manière ou d'une autre, et par exemple:

La lignée d'Ibn Jawzi dit: (Mais Jawad - PSL -) était dans la méthode de son père dans la connaissance, la piété, l'ascèse et le pardon [4].

Ibn Hajar al-Hitami reconnaît l'universalité de l'imam Jawad (as) et écrit: Ma'mun l'a choisi comme gendre parce que, malgré son jeune âge, il était supérieur à tous les scientifiques en termes de connaissances, de connaissances et de sagesse [5].

Troisièmement: les imams purs (as) ont également prédit et annoncé la question de la Sunna mineure de cette personne estimée afin qu'elle ne soit pas contestée par les opposants et les opposants. Par exemple:

Abu Ja'far (psl) a dit: "Sahib al-Amr est le plus jeune d'entre nous et nous sommes les meilleurs en personne" [6] "Imam Muhammad Baqir (psl) a dit: Hazrat Sahib al-Amr est moins béni et anonyme que nous.

Quatrièmement: Bien que la création spéciale des prophètes et des imams soit telle qu'elle ne peut être comparée aux gens ordinaires. Leurs perceptions sont également meilleures que celles des hommes de 40 ans. Abu Ali Sina, un philosophe, est considéré comme l'une de ces personnes. Il a été raconté de sa part qu'il a dit: Quand j'ai atteint le niveau de pureté, on m'a confié le professeur du Coran, puis le professeur de littérature. Maître Adib a récité, je les ai tous mémorisés. De plus, mon professeur m'a attribué les livres suivants: "Al-Safat", "Gharib Al-Musnaf", "Adab Al-Katib", "Islah Al-Manteq", "Al-Ain", "Poetry and Epic", "Roman Court", "Tasrif Mazeni" et "Syntaxe Sibouyeh" Alors je les ai tous mémorisés en un an et demi, et s'il n'y avait pas eu la procrastination du Maître, je les aurais mémorisés en moins de cette période. Après cela, j'ai commencé à apprendre la jurisprudence, et quand j'ai atteint l'âge de douze ans, j'ai donné des fatwas selon la religion d'Abi Hanifa. Après cela, j'ai commencé à composer la médecine et le «droit» à l'âge de seize ans et à vingt-quatre ans. Je le connaissais en tant qu'expert de toutes les sciences [7].

On a dit à propos de Fazel Hindi: «Avant d'atteindre l'âge de treize ans, il avait achevé toutes les sciences sensibles et mobiles, et avant l'âge de douze ans, il composait des livres [8].

Par conséquent, si les enfants de génie ont des cerveaux et des pouvoirs tels qu'ils peuvent mémoriser des milliers de sujets différents et résoudre les problèmes et les confusions de la science à un jeune âge, et que leur intellect étonnant suscite des merveilles, alors quelle est l'exception que Dieu Tout-Puissant, le reste de Dieu, a Et l'autorité du droit et de la cause du reste de l'humanité devrait être nommée dans la province à l'âge de cinq ans et lui laisser la tolérance et l'enregistrement des décisions [9].

 

Le résultat est que rationnellement et accessoirement, il n'y a pas d'exception pour Hazrat Sahib al-Amr - que Dieu hâte son destin - de prendre la direction des musulmans à l'âge de cinq ans par la volonté et le commandement divin.

-------------------------------------------------- ------------------------------

[1] ـ مریم / 29.

[2] - Ebrahim Amini, Justice of the World, Shafaq Publications, quatorzième édition, p. 1373, p. 121.

[3] - Preuve de volonté, p. 161.

[4] - La famille d'Ibn Jozi, Tazkereh al-Khawas, Maktab al-Haydariyyah, 1383 AH, p. 359.

[5] - Ibn Hajar Hitami, Sawa'iq al-Muharraqa, 2e étage, Le Caire, École du Caire, 1385 AH, p. 205.

[6] - Majlisi, Bihar Al-Anwar, Islamieh, vol. 51, p. 38.

[7] - Justice du monde, Ibid., P. 123.

[8] - Hedyeh al-Ahbab, Téhéran, 1329, p. 228.

[9] - Justice du monde, Ibid., P. 123.

 

 

ترجمه اسپانیایی:

Problemas y dudas sobre el nacimiento, la vida durante la vida del Imam Mahdi (as)

 Imam Mahdi (la paz sea con él) durante la vida de su padre, ya que consideran el inicio de la ausencia del pequeño desde el nacimiento de Hazrat Mahdi (la paz sea con él), no está mal echar un vistazo breve a la vida de su Imam durante la vida de su noble padre. .

Está claro que Hazrat Mahdi (la paz sea con él) vivió en Samarra bajo la tutela de su padre, el Imam Hassan Askari (la paz sea con él), mientras estuvo bajo el cuidado y el afecto de su padre durante su vida.

Durante este período, el Imam Hassan Askari (as) presentó a su hijo a algunos de los chiítas más confiables y lo presentó como el duodécimo Imam y líder y el Mahdi prometido que los esperaba.

Cuando el Imam Hassan Askari (as) fue envenenado y estaba pasando por los últimos momentos de su vida, y los exploradores y espías habían abandonado la casa del Imam Hassan Askari (as) después de estar seguros del efecto del veneno en su cuerpo - Hazrat El Mahdi (la paz sea con él) acudió a su padre para ayudarlo a tomar la medicina y para sostener el recipiente en su mano que querían beber; El veneno era extremadamente fuerte y se había producido un temblor en las benditas manos del Imam Hassan Askari (as) que no podía beber la medicina; Porque el plato les come los dientes. Esta reunión fue la última reunión y el último pacto. Hazrat Imam Hassan Askari (PBUH) se despidió del mundo después de eso y dejó a su querido hijo limpio en la tormenta del tiempo y expuesto a los eventos y problemas de la vida huérfana; En el refugio de la protección eterna de Dios y la protección de la verdad que nunca se perderá.

Aquí hay algunas narraciones que han narrado la infancia del Imam Mahdi (as):

1. La noble dama de Hazrat "Hakimeh", la tía del Imam Hazrat Hassan Askari (la paz sea con él), que estuvo presente en el nacimiento de Hazrat Mahdi (la paz sea con él) y después de ese incidente visitó a Hazrat Mahdi (la paz sea con él) varias veces.

2. Nasim, el sirviente de Hazrat Askari (la paz sea con él), dice: Una noche (según una narración, diez noches) después del nacimiento de Hazrat Mahdi (la paz sea con él), entré a él. Estornudé frente a ellos. Me dijo: "Que Dios se apiade de mí". Estaba feliz con esta declaración. Entonces me dijeron: ¿Quieres que te dé la buena noticia de los estornudos? Dije: Sí, mi Señor. Dijeron: "Estornudar" protege a una persona de la muerte hasta por tres días ". [1]

3. Un grupo de compañeros de Hazrat Askari (as). Se narra de Abu Ghanim Khadem que dijo: El Imam Askari (as) nació como un niño llamado "Muhammad". Al tercer día, el Imam mostró a su hijo a sus compañeros y dijo: "Este es tu dueño después de mí y mi califa sobre ti. Él es el recto que lo decapita, y cuando la tierra se llene de opresión y opresión, él aparecerá y la llenará de justicia ”[2].

4. Cerca de cuarenta hombres visitaron a Su Santidad; Cuando su padre, el Imam Hassan Askari (as), se lo mostró, ellos dijeron: "Este es su Imam después de mí y mi califa sobre ustedes".

5. El gran jeque "Ahmad Ibn Ishaqqami Ash'ari". Él dice:

"Entré en Hazrat Abu Muhammad Hassan Ibn Ali (la paz sea con él). Quería preguntarles sobre su sucesor. Su Santidad, sin hacerme una pregunta, dijo primero: ¡Oh, Ahmad Ibn Ishaq! Dios Todopoderoso, desde la creación de Adán (la paz sea con él), no ha dejado la tierra vacía de la autoridad que Él mismo determina sobre el pueblo, y no la dejará vacía hasta el Día del Juicio. "A través de él, él repele la calamidad de la gente de la tierra, y a través de él hace caer la lluvia, y por él saca las bendiciones de la tierra Pregunté: Oh hijo del Profeta, ¿quién es el Imam y el Califa después de ti?

Se levantaron rápidamente y entraron, luego salieron; Mientras cargaba, un niño cuyo rostro era como la luna de la noche tenía catorce años y tenía unos 3 años. Entonces me dijeron: "Oh Ahmad Ibn Ishaq, si no fueras querido por Dios y sus argumentos, no te habría mostrado a este hijo mío. Es tanto el nombre del Mensajero de Dios como su apodo. Él es el que llena la tierra de justicia; Como si estuviera lleno de opresión.

Oh Ahmad Ibn Ishaq, su ejemplo en esta ummah es como Khidr y Dhu al-Qarnayn. Juro por Dios que tendrá tal ausencia que en esa ausencia nadie se salvará de la destrucción; "A menos que el Dios Todopoderoso le demuestre creer en su Imamato y tenga éxito en orar para apresurar su partida".

Dije: Mi Señor, ¿hay alguna señal de que mi corazón estará en paz con eso? En ese momento el niño comenzó a hablar en árabe elocuente y dijo: "Soy el remanente de Dios en la tierra y el vengador de sus enemigos; Después de esto, hay otro trabajo mío, Oh Ahmad Ibn Ishaq ". [3]

Ahmad Ibn Ishaq dice: Regresé feliz y gozoso. Cuando era mañana, corrí al Imam Hassan Askari (as) de nuevo y le dije: ¡Oh, hijo del Mensajero de Dios, mi felicidad ha aumentado debido a las bendiciones que me has dado! Pero, ¿cuál es la tradición actual en la que es de Khidr y Dhu al-Qarnayn?

Dijeron: "La ausencia es prolongada, Oh Ahmad".

Dije: Oh hijo del Mensajero de Dios, ¿durará su ausencia?

Dijeron: "Sí, lo juro por mi Señor; En la medida en que la mayoría de los creyentes en Él se aparten de creer en Él y nadie (en este asunto) permanecerá excepto aquel de quien Dios Todopoderoso ha hecho un pacto con nosotros en nuestra provincia y ha registrado la fe en su corazón y lo ha convertido en un espíritu de Se ha confirmado. Oh Ahmad Ibn Ishaq, esto es un asunto de Dios y un secreto de Sus secretos y un invisible del conocimiento de lo invisible de Dios; Toma lo que te he dado y agradece estar con nosotros en los grados más altos del cielo "[4].

6. Jacob Ibn grabado. Dice: "Entré en Hazrat Abu Muhammad Hassan Ibn Ali (la paz sea con él). Estaban sentados en una plataforma de la casa, y a su derecha había una habitación cubierta con cortinas.

Le pregunté: Mi señor, ¿quién se encargará de esto? "Quita la cortina", dijo.

Levanté la cortina. Vi a un niño que medía un metro y medio y parecía tener unos ocho o diez años. Tenía frentes amplias, rostro pálido y ojos brillantes. Tenía una mano gruesa y una rodilla doblada. Vacío en su mejilla derecha y cabello saliente en frente de su cabeza. El niño vino y se sentó a los pies del Imam Hassan Askari (as).

Hazrat Askari (la paz sea con él) dijo: "Este es tu dueño". Entonces Hazrat Mahdi (la paz sea con él) se levantó para irse. El Imam Hassan Askari (as) dijo: "Hijo mío, entra hasta cierto tiempo". El Imam entró en la habitación y yo lo estaba mirando.

Entonces el Imam Hassan Askari (as) dijo: “Oh Yaqub, mira quién está en la habitación. Entré pero no vi a nadie ". [5]

-------------------------------------------------- ------------------------------

[1]. Kamaluddin, vol. 2, p. 430 y la ausencia de Sheikh Tusi, p. 139.

[2]. Kamaluddin, vol. 2, pág.431.

[3]. El hombre examina el efecto hasta encontrar el eficaz; Pero una vez que encuentre el efecto, ya no tendrá un incentivo para investigar el efecto. Puede ser que el Imam quisiera decir "Después de esto, una obra mía, Oh Ahmad ibn Ishaq", que has encontrado al Imamato y, por lo tanto, no es necesario que busques los signos y símbolos que buscan los escépticos.

[4]. El conocimiento de lo invisible es una cosa y la información sobre el conocimiento de lo invisible es otra.

[5]. Kamaluddin, vol. 2, pág.437.

¿Cómo es posible que Hazrat Mahdi (as) se convierta en el imán del duodécimo imán de los chiítas, que tenía cinco años después de la muerte de su padre, el imán Hassan Askari (as)? ¿Es posible que un niño de cinco años lidere a los musulmanes?

Primero: si reflexionamos sobre las noticias de Ahl al-Bayt (la paz sea con él), queda claro que la posición de profeta e Imamato no es una posición pequeña y aparente en la que todos tienen la autoridad, pero la profecía es una posición honorable en la que una persona que ocupa esa posición se comunica con el Todopoderoso. Disfruta del conocimiento de los mundos invisibles, las reglas y regulaciones divinas se revelan e inspiran en su corazón interior e iluminado, y las recibe de tal manera que es infalible ante cualquier error.

Además, la tutela e Imamato es una gran posición que el titular de esa posición lleva y registra los mandamientos divinos y las ciencias de la profecía de tal manera que el error, el olvido y la rebelión no tienen forma en el reino de su santa existencia y siempre están relacionados con los mundos invisibles. Mand.

 Debido al conocimiento y la acción del líder e Imán de la humanidad y al ejemplo y manifestación de la religión y la autoridad de Dios, está claro que no todos tienen la capacidad y el talento para alcanzar esta gran posición, pero deben estar en el rango más alto de la humanidad en términos de espíritu para ser dignos de comunicarse con los mundos invisibles. Debe tener conocimiento y registrarlos y estar en perfecta moderación en términos de composición física y poderes mentales para que pueda degradar las verdades del universo y lo invisible al mundo de las palabras y significados sin error y comunicarlo a la gente, por lo que el Profeta y el Imam en términos de La creación es excelente y es por este talento innato y privilegio que Dios Todopoderoso los escoge como la gran posición de profeta e Imamato. Este privilegio está presente en ellos desde el comienzo mismo de la niñez, pero siempre que fue lo correcto y las condiciones estuvieron ahí y fue un obstáculo para La ausencia de esas personas eminentes se introduce oficialmente en la posición de profeta e imamato, esta aparente selección e instalación, como se hace a veces después de la pubertad o en un gran momento, puede realizarse en la niñez.

Mientras Jesús (la paz sea con él) le habló a la gente de Gohora y se presentó como profeta y autor del libro.

El Dios Todopoderoso dice en Surah Maryam: "Fasharat aliyah Qalwa: ¿Cómo no puedo estar en la cuna de Sabia? Las palabras de Abdullah Atani, el Libro y la falsificación del Profeta, y la falsificación del Bendito, esto es lo que somos, y Osani está en oración y nuestra limosna es vergonzosa [1] ". Maryam señaló a Jesús, diciendo:" ¿Cómo podemos hablar con un niño en la cuna?! Jesús dijo: "Soy el siervo de Dios, que me ha dado el libro y me ha elegido como profeta, y dondequiera que esté, me ha bendecido y me ha ordenado orar y dar limosna para que pueda vivir".

Este versículo y otros versículos se utilizan en el sentido de que Jesús (la paz sea con él) fue un profeta y el dueño del libro desde su niñez y juventud.

Por lo tanto, no hay obstáculo para que un niño a la edad de cinco años esté en contacto con los mundos invisibles y sea asignado al pesado deber de la tesorería y para registrar y propagar las reglas y ser completamente fuerte y poderoso en el desempeño de su deber y en el cumplimiento de esta gran confianza. [2]

En segundo lugar: el Imam Javad (as) tenía nueve o siete años en el momento de la muerte de su padre y el Imam Reza (as) lo presentó como su sucesor [3], quien dijo que los discursos y debates del Imam Javad (as) Y la solución de grandes problemas científicos y jurisprudenciales por parte de ese Imam ha despertado la admiración y admiración de los eruditos islámicos, tanto chiitas como sunitas, y los ha hecho inclinarse ante la grandeza científica del Imam, y cada uno de ellos lo ha elogiado de alguna manera, y por ejemplo:

El linaje de Ibn Jawzi dice: (Pero Jawad - PBUH -) estaba en el método de su padre en conocimiento, piedad, ascetismo y perdón [4].

Ibn Hajar al-Hitami reconoce la universalidad del Imam Jawad (as) y escribe: Ma'mun lo eligió como su yerno porque, a pesar de su corta edad, era superior a todos los científicos en términos de conocimiento, conocimiento y sabiduría [5].

En tercer lugar: Los imanes puros (as) también han predicho y anunciado la cuestión de la Sunnah menor de esa persona estimada para que no sea objetada por los oponentes y oponentes. Por ejemplo:

Abu Ya'far (la paz sea con él) dijo: "El dueño de este asunto es el más joven de nosotros y somos los mejores en persona" [6] Hazrat Imam Mohammad Baqir (la paz sea con él) dijo: ".

                                                                                              Cuarto: Aunque la creación especial de los profetas e imanes es tal que no se puede comparar con la gente común, sin embargo, entre los niños comunes, a veces hay raras personas que son genios en términos de talento y memoria de su tiempo, y poderes mentales y Sus percepciones son también mejores que las de los hombres de cuarenta años. Abu Ali Sina, un filósofo, es considerado una de estas personas. Se ha narrado de él que dijo: Cuando alcancé el nivel de pureza, se me confió el maestro del Corán y luego el maestro de literatura. El maestro Adib recitó, los memoricé todos. Además, mi maestro me asignó los siguientes libros: "Al-Sifat", "Gharib Al-Musnaf", "Adab Al-Katib", "Islah Al-Manteq", "Al-Ain", "Poesía y epopeya", "Roman Diwan", "Tasrif Mazeni" y "Sintaxis de Sibouyeh" Así que las memoricé todas en un año y medio, y si no fuera por la procrastinación de la Maestra, las habría memorizado en menos de este período. Después de eso, comencé a aprender jurisprudencia y, cuando cumplí los doce años, di fatwas según la religión de Abi Hanifa. Después de eso, comencé a componer medicina y "derecho" a los dieciséis años y a los veinticuatro. Lo conocí como un experto en todas las ciencias [7].

Se ha dicho sobre Fazel Hindi: "Antes de los trece años, había completado todas las ciencias sensibles y móviles, y antes de los doce, compuso libros. [8]

Por lo tanto, si los niños genios tienen tales cerebros y poderes que pueden memorizar miles de temas diferentes y resolver los problemas y confusiones de la ciencia a una edad temprana, y su asombroso intelecto causa asombro, entonces, ¿cuál es la excepción que Dios Todopoderoso, el resto de Dios, tiene? Y la autoridad del derecho y la causa del resto de la humanidad debe ser nombrada en la provincia a la edad de cinco años y dejar a él la tolerancia y el registro de las sentencias [9].

El resultado es que, racional e incidentalmente, no hay excepción para Hazrat Sahib al-Amr, que Dios apresure su destino, para tomar el liderazgo de los musulmanes a la edad de cinco años por voluntad y mandato divino.

 

-------------------------------------------------- ------------------------------

[1] ـ مریم / 29.

[2] - Ebrahim Amini, Justicia del mundo, Publicaciones Shafaq, decimocuarta edición, p. 1373, p. 121.

[3] - Prueba de testamento, pág.161.

[4] - La familia de Ibn Jozi, Tazkereh al-Khawas, Maktab al-Haydariyyah, 1383 AH, p. 359.

[5] - Ibn Hajar Hitami, Sawa'iq al-Muharraqa, segundo piso, El Cairo, Escuela de El Cairo, 1385 AH, pág.205.

[6] - Majlisi, Bihar Al-Anwar, Islamieh, vol. 51, pág. 38.

[7] - Justicia del Mundo, Ibíd., P. 123.

[8] - Hedyeh al-Ahbab, Teherán, 1329, pág. 228.

[9] - Justicia del Mundo, Ibíd., P. 123.

مطالب مرتبط