کتاب آشنایی با زندگینامه امام علی علیه السلام

زندگینامه امام علی علیه السلام
  
نام مبارک حضرت:علی علیه السلام
لقب معروف حضرت: امیرالمومنین علیه السلام
کنیه شریف حضرت:ابوالحسن علیه السلام
نام پدر شریف حضرت:ابوطالب عبد المطلب علیه السلام
نام مادر مکرمه حضرت:فاطمه بنت اسد علیه السلام
تاریخ ولادت حضرت:جمعه سیزدهم رجب سی سال  پس از عام الفیل
محل  ولادت حضرت:کعبه
تاریخ شهادت حضرت:شب جمعه بیست و یکم ماه مبارک رمضان سال چهلم هجری
محل شهادت مولا علیه السلام: مسجد کوفه
نام قاتل :عبدالرحمن بن ملجم مرادی ((لعنه  الله علیه))
حرم مطهرحضرت :نجف اشرف
مدت امامت حضرتش:سی سال که بیست و پنج سال آن در ایام غصب ولایت وحکومت توسط ملعونین گذشت.
مدت عمر حضرتش: شصت و سه سال و دوماه وهفت روز
القاب آن حضرت بیش از هزار لقب از جمله آنها یَعسوبُ الدین، قاتُل الناکسین و القاسطین و المارقین، قائد غُرِّ المُحَجِّلین، مرتضی، رئیس الموحّدین، نَفس الرّسول، اَمن الرّسول، زَوج البتول، سِیفُ الله، اَمیرالبَرره، قاتل الفَجَره، صاحِبَ اللواء، قسیم الجنه وَ النّار، سیّد العرب، عِینُ الله الناظِره، مَظْهر العَجائب، والِدِ السّبطَیْن، اسد الله الغالب، کلام الله الناطق، المحامی عن حرم المسلمین، وارِث عِلم النبیّین، وجه الله الزاهره، صالح المؤمنین، رحمه الله الواسعه، کشّاف الکرب، صدّیق الاکبر، هادی، فاروق الاعظم، باب مدینه العلم، خازن علم الله، میزان القسط، عروه الله الوثقی، کهف الارامل، وزیرالمصطفی، مطهّر، طاهر، شاهد، نفس الله،جنب الله، کنزالغنی، حیاه العارفین، امام المرتضی، سیّد الوصیّین، مثانی، نبأ العظیم، ابن الصفا، فخر الوری، عون المؤمنین، صحف، شرف، حبل الله المتین، ابوالیتامی، قائده السّابقین،صلوه المومن، نجم الله الزاهره، قائد المومنین، ولی ال افخر الوری، نعیم، لسان الله، نسیم، مهتدی رمه الله الاطول، ولد المحسنات.
کنیه‌های آن حضرت:ابُوتراب، ابُوالَئِمَّ، ابُوالحسن، ابُوالحسین، ابُوالحسینین، ابُوالریحانتین، ابُوالنورین. 
 

آشنایی بازندگینامه امام علی علیه السلام

 

 زندگینامه امام علی شهادت امام علی مرقد امام علی نجف

                نام مبارک حضرت:علی علیه السلام

لقب معروف حضرت: امیرالمومنین علیه السلام

کنیه شریف حضرت:ابوالحسن علیه السلام

نام پدر شریف حضرت:ابوطالب عبد المطلب علیه السلام

نام مادر مکرمه حضرت:فاطمه بنت اسد علیه السلام

تاریخ ولادت حضرت:جمعه سیزدهم رجب سی سال  پس از عام الفیل

محل  ولادت حضرت:کعبه

تاریخ شهادت حضرت:شب جمعه بیست و یکم ماه مبارک رمضان سال چهلم هجری

محل شهادت مولا علیه السلام: مسجد کوفه

نام قاتل :عبدالرحمن بن ملجم مرادی ((لعنه  الله علیه))

حرم مطهرحضرت :نجف اشرف

مدت امامت حضرتش:سی سال که بیست و پنج سال آن در ایام غصب ولایت وحکومت توسط ملعونین گذشت.

مدت عمر حضرتش: شصت و سه سال و دوماه وهفت روز

القاب آن حضرت بیش از هزار لقب از جمله آنها یَعسوبُ الدین، قاتُل الناکسین و القاسطین و المارقین، قائد غُرِّ المُحَجِّلین، مرتضی، رئیس الموحّدین، نَفس الرّسول، اَمن الرّسول، زَوج البتول، سِیفُ الله، اَمیرالبَرره، قاتل الفَجَره، صاحِبَ اللواء، قسیم الجنه وَ النّار، سیّد العرب، عِینُ الله الناظِره، مَظْهر العَجائب، والِدِ السّبطَیْن، اسد الله الغالب، کلام الله الناطق، المحامی عن حرم المسلمین، وارِث عِلم النبیّین، وجه الله الزاهره، صالح المؤمنین، رحمه الله الواسعه، کشّاف الکرب، صدّیق الاکبر، هادی، فاروق الاعظم، باب مدینه العلم، خازن علم الله، میزان القسط، عروه الله الوثقی، کهف الارامل، وزیرالمصطفی، مطهّر، طاهر، شاهد، نفس الله،جنب الله، کنزالغنی، حیاه العارفین، امام المرتضی، سیّد الوصیّین، مثانی، نبأ العظیم، ابن الصفا، فخر الوری، عون المؤمنین، صحف، شرف، حبل الله المتین، ابوالیتامی، قائده السّابقین،صلوه المومن، نجم الله الزاهره، قائد المومنین، ولی ال افخر الوری، نعیم، لسان الله، نسیم، مهتدی رمه الله الاطول، ولد المحسنات.

کنیه‌های آن حضرت:ابُوتراب، ابُوالَئِمَّ، ابُوالحسن، ابُوالحسین، ابُوالحسینین، ابُوالریحانتین، ابُوالنورین.

.1 ولادت و پرورش آن حضرت:                                                                                              

حضرت علی علیه السلام در روز جمعه سیزدهم ماه رجب سی سال بعد از عام الفیل در میان کعبه معظمه متولد شده اند.

پدر آن حضرت ابوطالب پسر عبدالمطلب بوده که با عبدالله پدر حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم برادر اعیانی (پدری و مادری) بوده و مادر آن حضرت، فاطمه بنت اسد بن هاشم بن عبدمناف بوده است.

حضرت علی علیه السلام در خانه پیامبر صلی الله علیه و آله و در دامان او پرورده شدند و خود ایشان در این باره چنین می گویند: من بسان بچه ناقه ای که به دنبال مادر خود می رود در پی پیامبر می رفتم؛ هر روز یکی از فضایل اخلاقی خود را به من تعلیم می کرد و دستور می داد که از آن پیروی کنم. [1.[

2.. حضرت علی علیه السلام اولین ایمان آورنده به پیامبر:

طبق مسلمات تاریخ حضرت اولین مردی بودند که نبوت رسول مکرم اسلام را پذیرفتند. مرحوم علامه امینی متون احادیث و کلمات بسیاری از محدثان و مورخان اسلامی را پیرامون پیش قدم بودن علی علیه السلام در ایمان به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در جلد سوم الغدیر، صفحات 191 تا 213 (چاپ نجف) آورده است. بسیاری از محدثان و تاریخ نویسان نقل می کنند که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله روز دوشنبه به رسالت مبعوث شد و حضرت علی علیه السلام فردای آن روز ایمان آورد.

پیش از همه، رسول اکرم صلی الله علیه و آله، خود به سبقت حضرت علی علیه السلام در اسلام تصریح کردند و در مجمع عمومی صحابه چنین فرمودند: نخستین کسی که در روز رستاخیر با من در حوض (کوثر) ملاقات می کند پیش قدمترین شما در اسلام، علی بن ابی طالب است. [2.[آن حضرت علاوه بر این اولین کاتب وحی بود.[3.[

3. یوم الدار و تعیین حضرت علی علیه السلام به جانشینی پیامبر:

سه سال از بعثت پیامبر گذشته بود که آیه «وَأَنذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ» (سوره شعراء، آیه 214) نازل شد، پیامبر میهمانی ترتیب دادند و خویشان خود را دعوت به اسلام نمودند، از بین آن جمع کسی جز حضرت علی علیه السلام پاسخ نداد، این کار سه بار تکرار شد. رسول مکرم اسلام صلی الله علیه و آله فرمودند: بنشین که تو برادر و وصی و وزیر و وارث و جانشینم پس از من هستی. [4.[

4.لیلة المبیت:

سران قبایل مکه در (دارالندوه) که مجلس شورای آنان بود گرد آمدند. پس از گفتگوی بسیار که تفصیل آن در کتاب های سیره از جمله سیره ابن هشام آمده است، همگان بر این اقدام یک سخن شدند که از هر قبیله جوانی چابک انتخاب کنند و هر یک از آنان شمشیری برنده در دست گیرد، شب هنگام بر حضرت صلی الله علیه و آله حمله کنند و به یکبار شمشیر خود را برایشان بزنند تا افرادی خاص قاتل حضرت نباشد. اگر چنین شد بنی هاشم نمی توانند با همه قبیله ها دربیافتند، ناچار به خون بها راضی می شوند.

جبرئیل رسول خدا صلی الله علیه و آله را آگاهی داد که باید امشب در بستر خود نخوابی. رسول خدا به حضرت علی علیه السلام فرمودند: در جای من بخواب و به تو آسیبی نخواهد رسید. حضرت علی علیه السلام پرسیدند: «اگر من جای تو بخوابم تو در امان خواهی ماند». فرمودند: بلی. حضرت علی علیه السلام لبخندی زدند و سجده گذاردند. آیه «ومن الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضاة الله» (سوره بقره، آیه 207) درباره حضرت علی علیه السلام و در این حادثه نازل شد. [5.[

میبدی می نویسد: و گفته اند که این آیه در شأن امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب آمد. آن گه که مصطفی هجرت کرد و علی را بر جای خواب خود می خوابانید. [6] از آن شب به لیلة المبیت یاد شده است.

http://ahlolbait.com/files/u161/114_1.jpghttp://ahlolbait.com/files/u161/646890_azQ6eS9O.jpg

5. حضرت علی علیه السلام در جنگ ها و غزوات صدر اسلام:

پس از هجرت به مدینه غزوات پیامبر با مشرکین و منافقین و اهل کتاب آغاز می شود قصه دلاوری های حضرت علی علیه السلام در این جنگ ها فراوان است. فقط اشاره می کنیم که امیرمؤمنان در بیست و شش غزوه از غزوات پیامبر شرکت کردند و فقط در غزوه تبوک به فرمان رسول اکرم صلی الله علیه و آله در مدینه اقامت گزیدند و از شرکت در جنگ بازماندند، زیرا بیم آن می رفت که منافقان مدینه در غیاب پیامبر شورش کنند و زمام امور را در مرکز اسلام (مدینه) بدست گیرند.

 

-6زدواج حضرت علی علیه السلام و حضرت فاطمه سلام الله علیها:

حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها دختر پیغمبر در خانه پدر بسر می برد. ابوبکر و عمر یکی پس از دیگری برای خواستگاری او آمدند اما رسول خدا صلی الله علیه و آله نپذیرفت. آن دو و نیز مردمی از انصار به حضرت علی علیه السلام گفتند: فاطمه را خواستگاری کن.

علی به خانه رسول خدا صلی الله علیه و آله رفت. پیغمبر پرسید: پسر ابوطالب برای چه آمده است؟ حضرت امیر علیه السلام فرمودند: برای خواستگاری فاطمه. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: مرحبا و اهلا! مردانی از قریش از من رنجیدند که چرا دخترم را به آنان نداده ام. من بدان ها گفتم این کار به اذن خدا بوده است.

 

.7 تعیین حضرت علی علیه السلام به جانشینی پیامبر در روز غدیر:

اواخر عمر شریف رسول اکرم صلی الله علیه و آله پیامبر مسلمین را فرمان دادند تا همراه ایشان در آخرین حج رسول خدا شرکت کنند. در راه بازگشت در منطقه ای به نام غدیر (جایی که کاروانیان از هم جدا می شدند) آیه ای نازل شد:

((يَأَيهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ وَ إِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَايهَدِى الْقَوْمَ الْكَافِرِين)). (سوره مائده، آیه 67)

رسول مکرم اسلام صلی الله علیه و آله فرمان توقف دادند و در آن جا خطبه معروف غدیر را قرائت فرمودند و حضرت علی علیه السلام را به عنوان خلیفه و جانشین خود معرفی نمودند.

خود حضرت در این باره می فرمایند: پیامبر خدا به قصد حجة الوداع بیرون آمد. سپس (در بازگشت)، به غدیرخم رسید. به دستور او برایش چیزی شبیه منبر ساختند. سپس از آن بالا آمد و بازوی مرا گرفت (و بالا برد)، تا آن جا که سفیدی زیر بغلش دیده شد و با صدای بلند، در همان جایگاه گفت:

«هر که من مولای اویم، پس علی مولای اوست. خدایا! دوستدارش را دوست و دشمنش را دشمن بدار!».

پس با ولایت من، ولایت خدا و با دشمنی با من، دشمنی با خدا محقق می شود. خداوند عزوجل در آن روز، نازل کرد:

«الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن دِينِكُمْ فَلاَ تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلاَمَ دِينًا. (سوره مائده، آیه 3

پس، ولایت من مایه کمال دین و رضایت پروردگار بلند مرتبه است. [7. [

 

.8سقیفه و غصب خلافت پیامبر:

در 28 صفر سال 13 هجری مصیبت عظمای رحلت رسول اکرم صلی الله علیه و آله واقع می شود، عده ای در مکانی که به نام سقیفه بنی ساعده است، جمع شدند و ابوبکر را به خلافت برگزیدند. حضرت علی علیه السلام در این باره می فرمایند:

به خدا سوگند که «فلان» خلافت را چون جامه اى بر تن کرد و نیک مى دانست که پایگاه من نسبت به آن چونان محور است به آسیاب. سیل ها از من فرو مى ریزد و پرنده را یاراى پرواز به قله رفیع من نیست. [8]

حضرت وقتی دیدند مردم او را رها کردند و به سوی دنیا روآوردند، با آن که می توانستند با آنان درافتند و حقی را که از آن ایشان است بازستانند، لب فروبستند و چیزی نگفتند، چنان چه خودشان فرمودند:

به صبر گراییدم حالی که در چشمانم خار بود و در گلویم استخوان و می دیدم که میراثم به غارت می رود. [9]

خودسرانه خلافت را عهده دار شدند و ما را که نسبت برتر و پیوند با رسول خدا استوارتر داشتیم، به حساب نیاوردن، خودخواهی بود. گروهی بخیلانه به کرسی خلافت چسبیدند و گروهی سخاوتمندانه از آن چشم پوشیدند. داور خدا است و بازگشتگاه روز جزاست. [10. [

حضرت علی علیه السلام خلافت را حق خود می دانستند، اما حرمت دین و وحدت مسلمانان را برتر از آن می دیدند و می فرمودند: می دانید سزاوارتر از دیگران به خلافت منم به خدا سوگند بدان چه کردید گردن می نهم، چندان که مرزهای مسلمانان ایمن بود و کسی را جز من ستمی نرسد. من خود این ستم را پذیرفتم و اجر این گذشت و فضیلتش را چشم می دارم و به زر و زیوری که بدان چشم دوخته اید دیده نمی گمارم. [11. [

الف) عمر دومین غاصب خلافت:

خلافت ابوبکر به درازا نکشید. وی در جمادی الثانی سال 13 هجری درگذشت و چنان که نوشته اند در آخرین روز زندگی، عمر را به جانشینی خود معین کرد. علی علیه السلام در این باره فرمایند:

شگفتا! کسی که در زندگی می خواست خلافت را واگذارد، چون اجلش رسید کوشید تا آن را به عقد دیگری درآورد. [12]

عمر در ذی الحجه سال بیست و سوم از هجرت با خنجری که به پهلوی او زدند، در بستر افتاد و پس از چند روز درگذشت. پیش از مردن، شش تن از یاران پیغمبر، یعنی حضرت علی علیه السلام، عثمان، زبیر، سعد پسر ابووقاص، عبدالرحمان پسر عوف و طلحه را که در آن روز در مدینه نبود نامزد کرد تا به مشورت بپردازند و در مدت سه روز خلیفه مسلمانان را تعیین کنند.

ب) عثمان غاصب سوم:

خود حضرت در این باره می فرمایندچون زندگانی او بسر آمد گروهی را نامزد کرد و مرا در جمله آنان درآورد. خدا را. چه شورائی! من از نخستین چه کم داشتم که مرا در پایه او نپنداشتند و در صف اینان گذاشتند؟ ناچار با آنان انباز و با گفتگوشان دمساز گشتم. اما یکی از کینه راهی گزید و دیگری داماد خود را بهتر دید و این دوخت و آن برید تا سومین به مقصود رسید. [13]

 

.9 فعالیت های امام علیه السلام در دوران غاصبان خلافت:

  • فعالیت های امام علیه السلام در این دوره در امور زیر خلاصه می شد:

  • عبادت خدا آن هم به صورتی که در شأن شخصیتی مانند حضرت علی علیه السلام بود؛ تا آن جا که امام سجاد علیه السلام عبادت و تهجد شگفت انگیز خود را در برابر عبادت های جد بزرگوار خود ناچیز می دانست.

  • تفسیر قرآن و حل مشکلات آیات و تربیت شاگردانی مانند ابن عباس.

  • پاسخ به پرسش های دانشمندان ملل و نحل دیگر، بالاخص یهودیان و مسیحیان که پس از درگذشت پیامبر صلی الله علیه و آله برای تحقیق درباره ی اسلام رهسپار مدینه می شدند و سؤالاتی مطرح می کردند که پاسخگویی جز حضرت علی علیه السلام، پیدا نمی کردند. اگر این خلا به وسیله ی امام علیه السلام پر نمی شد جامعه ی اسلامی دچار سرشکستگی شدیدی می شد.

  • بیان حکم بسیاری از رویدادهای نوظهور که در اسلام سابقه نداشت و در مورد آن ها نصی در قرآن مجید و حدیثی از پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله در دست نبود. قسمتی از داوری های امام علیه السلام و استفاده های ابتکاری و جالب وی از آیات در کتاب های حدیث و تاریخ منعکس است.

  • تربیت و پرورش گروهی که ضمیر پاک و روح آماده ای برای سیر و سلوک داشتند، تا در پرتو رهبری و تصرف معنوی امام علیه السلام بتوانند قله های کمالات معنوی را فتح کنند و آن چه را که با دیده ی ظاهر نمی توان دید با دیده ی دل و چشم باطنی ببینند.

  • کار و کوشش برای تأمین زندگی بسیاری از بینوایان و درماندگان؛ تا آن جا که امام علیه السلام با دست خود باغ احداث می کرد و قنات استخراج می نمود و سپس آن ها را در راه خدا وقف می کرد.

  • هنگامی که دستگاه خلافت در مسائل سیاسی و پاره ای از مشکلات با بن بست روبرو می شد، امام علیه السلام یگانه مشاور مورد اعتماد بود که با واقع بینی خاصی مشکلات را از سر راه آنان برمی داشت و مسیر کار را معین می کرد. برخی از این مشاوره ها در نهج البلاغه و در کتاب های تاریخ نقل شده است. ما در این جا فهرست وار نمونه ای از آن ها را نقل می کنیم:

الف) در دوران ابوبکر:

  • جنگ با رومیان. [14. [

  • مناظره با دانشمندان بزرگ یهود. [15. [

  • پاسخ قانع کننده به دانشمند مسیحی. [16]

  • داوری حضرت علی درباره یک مرد شرابخوار. [17. [

ب) در دوران عمر:

  • مشورت در فتح ایران. [18. [

  • مشورت در فتح بیت المقدس. [19. [

  • تعیین مبدأ تاریخ اسلام. [20. [

8- مرجعیت فتوا در عصر خلفا: رشید رضا، مؤلف المنار، در کتاب نفیس خود، الوحی المحمدی (چاپ دوم، صفحه ی 225)، تصریح می کند که مجموع احادیثی که از پیامبر اسلام در خصوص احکام و فروع در دست ماست، پس از حذف مکررات، از چهارصد حدیث تجاوز نمی کند و احتمال این که احادیث نبوی بیش از این مقدار بوده و سپس از میان رفته است ضعیف است. بنابراین، احادیثی که پس از درگذشت پیامبر صلی الله علیه و آله در اختیار امت بود همین حدود یا اندکی بیش از آن بود. بنابراین و با توجه به حدیث نبوی «من شهر علمم و علی علیه السلام در آن است.» حضرت علی علیه السلام را باید یگانه مرجع فتوا در عصر خلفا دانست، که البته نمونه های آن در تاریخ زیاد است.[21] / [22] / [23] / [24] / [25] / [26] / [27] / [28] / [29] / [30] / [31. [

 

.10 دوران خلافت امام علی علیه السلام:

پس از به خلافت رسیدن عثمان به علل مختلف از جمله:

  • تعطیل حدود الهی.

  • تقسیم بیت المال در میان بنی امیه.

  • تأسیس حکومت اموی و نصب افراد غیرشایسته به مناصب اسلامی.

  • ایذاء و ضرب گروهی از صحابه پیامبر صلی الله علیه و آله که از خلیفه و اطرافیان او انتقاد می کردند.

  • تبعید تعدادی از صحابه که خلیفه حضور آنان را مزاحم افکار و آمال و برنامه های خود می دید، مردم بر وی شوریدند و او را به قتل رساندند.

زندگینامه امام علی ذوالفقار جنگ های امام علی

سپس به سراغ امیرالمومنین علیه السلام رفتند و از ایشان خواستند تا خلافت را بر عهده گیرند.

حضرت علی علیه السلام خود در این مورد گویدبه خدایی که دانه را کفید و جان را آفرید، اگر این بیعت کنندگان نبودند و یاران حجت بر من تمام نمی نمودند و خدا علما را نفرموده بود تا ستمکار شکمباره را برنتابند، و به یاری گرسنگان ستمدیده بشتابند، رشته این کار را از دست می گذاشتم و پایانش را چون آغازش می انگاشتم، و چون گذشته خود را به کناری می داشتم، و می دیدید که دنیای شما را به چیزی نمی شمارم و حکومت را پشیزی ارزش نمی گذارم. [32]

بار خدایا! تو می دانی که من در پیِ زمامداری و حکومت و برتری جویی و ریاست نبودم؛ بلکه تنها در پیِ اقامه حدود و اجرا کردن شریعت، نهادن امور بر جای خود، رساندن حقوق صاحبان حق، حرکت بر روش پیامبرت و هدایت گمراهان به نور هدایت بودم. [33. [در زمان خلافت حضرت سه جنگ با سه دسته با نام های ناکثین، قاسطین و مارقین درگرفت.

 

علت جنگ جمل (جنگ با ناکثین(

آن بود که طلحه و زبیر از این که در حکومت علی علیه السلام به استانداری منطقه ای منصوب شوند مأیوس و نومید شدند. از طرف دیگر، از جانب معاویه به هر دو نفر نامه ای، تقریباً به یک مضمون، رسید که آنان را به «امیرالمؤمنین» توصیف کرده و یادآور شده بود که از مردم شام برای آن دو بیعت گرفته است و باید هر چه زودتر شهرهای کوفه و بصره را اشتغال کنند، پیش از آن که فرزند ابوطالب بر آن دو مسلط شود و شعار آنان در همه جا این باشد که خواهان خون عثمان هستند و مردم را بر گرفتن انتقام او دعوت کنند.

این دو صحابی ساده لوح فریب نامه ی معاویه را خوردند و تصمیم گرفتند که از مدینه به مکه بروند و در آنجا به گردآوری افراد و ساز و برگ جنگ بپردازند و همسر رسول خدا صلی الله علیه و آله همراه آنان سوار بر شتر سرخ مو عازم جنگ شد. عایشه می گفت: مردم! عثمان به ناحق کشته شده است و من انتقام خون او را می گیرم. [34]

جنگ با شکست ناکثین پایان یافت. سپس حضرت کوفه را به عنوان مرکز خلافت برگزیدند.

 

علت انتخاب کوفه به عنوان مرکز حکومت

 

 بیشتر سربازان و جان نثاران امام را مردم کوفه و حوالی آن تشکیل می دادند. زیرا امام برای سرکوبی پیمان شکنان به وسیله صحابی بزرگ، عماریاسر و فرزند گرامی خود امام حسن علیه السلام از مردم کوفه، که مرکز مهم عراق بود، استمداد طلبید و گروه انبوهی از مردم آن منطقه به ندای امام پاسخ مثبت گفتند و همراه نمایندگان وی عازم جبهه شدند پس از آن که امام در نبرد با ناکثان پیروز شد و دشمن را تار و مار ساخت، حق شناسی ایجاب می کرد که از خانه و زندگی این مردم دیدن کند و لبیک گویان و جهادگران خود را تقدیر و متقاعدان و بازماندگان از جهاد را توبیخ و مذمت نماید.

 

علت جنگ صفین (جنگ با قاسطین(

 آن بود که امام علیه السلام می دانست که شورش پیمان شکنان گناهی است از گناهان معاویه که آنان را به نقض میثاق تشویق کرده. اکنون که تیر این یاغی به خطا رفته و شورش پایان یافته بود باید هر چه زودتر ریشه ی فساد قطع و شاخه ی شجره ی ملعونه ی بنی امیه از پیکر جامعه اسلامی بریده می شد. لذا با سپاهی عظیم از کوفه حرکت فرمود و در بیابان صفین با معاویه برخورد کرد. و به این ترتیب، نبردی سخت و طولانی بین سپاه عراق و شام درگرفت.

جنگ صفین هر چند به سود امام علیه السلام پیش رفت ولی به علت جهالت عده ای و فریبکاری عمروعاص کار به حکمیت کشید. در حکمیت هم حکم امام علیه السلام که خلاف میل ایشان انتخاب شده بود جهالت کرد و خلافت به عهده معاویه افتاد.

 

علت جنگ نهروان (جنگ با مارقین(

 

آن بود که پس از جنگ صفین جهالی که تن به حکمیت دادند گفتند گناه کرده ایم و توبه کردیم، علی علیه السلام نیز باید توبه کند. سپس در محلی به نام نهروان جمع شدند و شروع به ایجاد اخلال در کار امام علیه السلام نمودند. تلاش امام علیه السلام برای هدایتشان بی فایده بود، بنابراین لشگری را عازم جنگ با آنان کردند که در نهایت با شکست خوارج پایان یافت.

خلافت ظاهری آن حضرت قریب به پنج سال طول کشید و در بیشتر آن با منافقان مشغول قتال و جدال بودند و پیوسته بعد از حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم مظلوم بودند و اظهار مظلومیت خویش می فرمودند و از کثرت نافرمانی و نفاق مردم خویش دلتنگ بودند و طلب مرگ از خدا می نمودند و از شهادت خود بدست ابن ملجم (یکی از بازماندگان خوارج) خبر می دادند و گاهی می فرمودند که چه مانع شده است بدبخت ترین امت را که محاسن مرا از خون سرم خضاب کند؟

و سرانجام در شب 19 ماه مبارک رمضان سال چهل هجری حضرت سیدالاوصیاء بدست شقی ترین فرد از اولین و آخرین محاسن مبارکش از خون سر خضاب شد و در شب بیست و یکم ماه رمضان که مصادف با شب جمعه بودبه شهادت رسیدند. [35. [امام علی (ع) 25 سال بعد از رحلت پیامبر (ص) به خلافت و رهبری مسلمین برگزیده شد و نزدیک به 5 سال حکومت مسلمین را بر عهده داشت.مشکلات اصلی دوران خلافت امام (ع) در اجرای عدالت و مبارزه با رفاه‌گرائی و برخی انحرافات و بدعت‌ها بروز کرد

امام علی (ع) سعی نمود تا در این مدت در زمینه‌های مختلف سیاسی، اجتماعی و... اصلاحاتی را به‌وجود آورد اما در اجرای اصلاحات امام (ع) مشکلات و موانع گسترده‌ای به‌وجود آمد. مشکلات اصلی دوران خلافت امام (ع) در اجرای عدالت اقتصادی و اجتماعی و مبارزه با رفاه‌گرائی و برخی انحرافات و بدعت‌ها بروز کرد و جنگ‌های داخلی را به‌وجود آورد. بسیاری از مشکلات دنباله قتل عثمان بود و اکثر افرادی که علیه اصلاحات امام برخاستند، بهانه خود را خونخواهی عثمان اعلام نمودند. سپس اصلاحات مالی امام و دلایل مخالفت‌ها در این زمینه که از دلایل آن می‌توان از خو گرفتن مردم به روش تقسیم بیت المال در دوران عمر و عثمان اشاره کرد. برکناری والیان نالایق قبلی از دیگر اقدامات امام بود که مشکلاتی را موجب شد و این‌که در دوران خلافتشان به نبرد با سرکشان داخلی و سه جنگ جمل، صفین و نهروان در این‌راستا پرداخت. برخی از مشکلات در این زمینه عبارت بودند از: تردید برخی از سپاهیان امام در نبرد با این سرکشان به‌دلیل مسلمان بودن آنان، طولانی شدن و شدت این جنگ‌ها و کشتار به نسبت زیاد و عواملی مانند نفوذ معیارهای قومی و اشرافیت قبیله‌ای که در نهایت این عوامل موجب سستی و آشفتگی سپاهیان امام شد. هم‌چنین مشکلات اواخر حکومت امام ازجمله غارتگری‌های سپاهیان معاویه و ضعف و سستی مردم در مقابل استمداد امام که لازم است در جای خود بررسی شود.

امیرالمؤمنین(ع) همواره با بصیرت و آگاهی کامل در هر مقطع، سنگین‌ترین مسؤولیت‌های اجتماعی را بر دوش گرفت و هرگز از مسیر وظیفه و اخلاص و ایثار و فداکاری فاصله نگرفت. در دوران حکومت پیامبر، کسی‌که در خطرناک‌ترین صحنه‌ها حاضر و برای پذیرش سخت‌ترین بار مسؤولیت همواره مشتاقانه داوطلب و پیشتاز بود، علی ابن ابیطالب (ع) بود. در آن دوران 25 ساله نیز صبر و سکوت امیرالمؤمنین هم برای دشمن و هم برای دوست، اعجاب‌آور بود.
دوران کوتاه پنج ساله پایان زندگی امیرالمؤمنین یعنی دوره حکومت برای همه مسئولان و زمامداران و اندیشمندان در طول تاریخ بسیار درس‌آموز استدر آخرین روزهای سال 35 هجری قمری، امیرالمؤمنین خلافت و حکومت را به‌دست گرفت و تا بیستم رمضان سال 40 هجری که این دوره حدوداً چهار سال و نه ماه بیشتر نیست، ادامه یافت. بنابراین حتی دوران حکومت و زمامداری‌امیرالمؤمنین به پنج سال هم نرسید. امیرالمؤمنین با مشکلات بسیار زیادی در این دوران مواجه بود. حکومت آن‌حضرت، حکمرانی و زمامداری بر روی یک جاده صاف و هموار نبود. خود وی نیز این مسئله را پیش‌بینی می‌کرد و آن‌را به بیان‌های گوناگون در لحظه بیعت مردم با آن‌حضرت بیان فرموده بود که بخشی از آن در نهج البلاغه هم آمده است. گرچه نهج البلاغه مجموعه کاملی از جملات و کلمات و نامه‌های آن‌حضرت نیست، ولی‌مجموعه‌ای بسیار ارزشمند و اثری گرانبهاست که می‌تواند برای ترسیم دوران حکومت امیرالمؤمنین ما را از خواندن تاریخ‌های مفصل، مستغنی بدارد.

 عدم آشنایی رعایا با اسلام

وقتی امیرالمؤمنین حکومت را شروع کرد، اولین مشکلی که با آن مواجه شد، توسعه جغرافیایی دنیای اسلام بدون تعمیق فرهنگ اسلام در اذهان و افکار مردم بود. در دوران حکومت سه خلیفه قبلی، به‌ویژه در دوران خلافت خلیفه دوم، جغرافیای دنیای اسلام توسعه فراوانی یافت؛ هم از طرف شرق و غرب و هم از طرف شمال و جنوب. در حالی‌که جغرافیای اسلام در هنگام رحلت رسول معظم اسلام تقریباً به شبه جزیره عربستان محدود می‌شد، در این دوران 25 ساله آنچنان گسترش یافت که تا خراسان بزرگ در شرق و شمال افریقا و بخش اعظم روم شرقی در غرب را شامل می‌شد. دو تمدن بزرگ یعنی تمدن ایران و تمدن روم را درهم نوردیده بود و اسلام به‌عنوان تنها تمدن و قدرت بزرگ آن روزگار، نمایان شده بود. بنابراین اسلام از لحاظ سرزمینی و جغرافیایی وسعت زیادی یافته بود و از لحاظ انسانی نیز تعداد مسلمان‌ها چندین برابر شده بود و اسلام به‌ظاهر وارد این سرزمین‌ها شده بود و والیانی از طرف خلفا بر مردم حکمرانی می‌کردند. خراج و مالیات از مردم می‌ستاندند؛ بخشی را مصرف می‌کردند و بخشی را به مرکز خلافت که مدینه بود، می‌فرستادند. جنگ‌هایی در گوشه و کنار هنوز به‌وقوع می‌پیوست و سربازان اسلام در برابر دشمنان می‌جنگیدند. در این سرزمین‌ها دین اسلام رونق ظاهری پیدا کرده بود، ولی فرهنگ حاکم بر قلوب و رفتار مردم معمولاً همان فرهنگ گذشته بود.

فتح یک سرزمین بزرگ در یک زمان کوتاه، امکان‌پذیر است. این‌که مردم به کلمه توحید و گفتن «لا اله الا الله و محمد رسول الله» آشنا شوند، کار خیلی پیچیده و مشکلی نیست؛ اما آشنایی مردم با وحی آسمانی و با مفاهیم قرآن مجید و فرهنگ غنی اسلام، کار ساده‌ای نیست. بسیاری از اصحاب پیامبر در همان مکه و مدینه باقی مانده بودند و عده‌ای گرفتار مسائل روزمره حکومت بودند. بخشی از اصحاب پیامبر نیز در عزلت بودند. دنیای اسلام به‌شدت گسترش یافته بود، بدون این‌که مردم از فرهنگ غنی و انسان‌ساز اسلام بهره لازم را برده باشند.

از طرف دیگر، سه تمدن بزرگ یعنی تمدن اسلام، تمدن ایران و تمدن روم با هم تلاقی کرده و تقریباً این سه تمدن با هم اختلاط پیدا کرده بودند. فرهنگ‌هایی که مردم درگذشته با آن خو گرفته بودند و با آن تمدن‌ها زندگی کرده بودند، متفاوت بود. اختلاط این تمدن‌ها، معضلات و مشکلات فراوانی از لحاظ فرهنگی برای مردم به‌وجود آورده بود.از طرفی هم صاحب‌نظران، مفسران و مبلّغان اسلامی به اندازه کافی در دسترس مردم نبودند؛ همان مشکلی که دنیای اسلام امروز با آن مواجه است.

بنابراین یک معضل امیرالمؤمنین در آغاز حکومت، وسعت دنیای اسلام بدون آشنایی مردم تازه‌مسلمان با عمق فرهنگ اسلام بود. همین مسئله باعث شد که معاویه به‌راحتی بتواند با افکار مردم شام بازی کند. دلیل این‌که معاویه به این راحتی سر مردم شام کلاه می‌گذاشت، همین بود که حتی توانست نماز جمعه را در روز چهارشنبه اقامه کند. مردم به فرهنگ اسلام آشنایی نداشتند. با متن کلمات و گفتار و سیره پیامبر و حتی اصحاب و یاران پیامبر کمتر نزدیک بودند.

 انحرافات 25 ساله

مشکل دومی که امیرالمؤمنین با آن مواجه بود، اقدامات و روش‌های انحرافی بود که در طول 25 سال گذشته به آن‌ها عمل شده بود. یعنی در طول این مدت، شیوه‌های اداره حکومت و جامعه، نحوه تقسیم بیت المال، نحوه برخورد با مردم، شکل رابطه‌ای که بین مردم و حاکمان به‌وجود آمده بود، نسبت به زمان پیامبر، آنچنان دچار تغییر و انحراف شده بود که امیرالمؤمنین در آغاز حکومتش با دنیایی از انحرافات، بدعت‌ها و مشکلات مواجه بود. جملاتی که آن‌حضرت در آغاز بیعت و حتی در آستانه بیعت فرمود، حاکی از همین معضلات بود، فرمود: علی را رها کنید و دنبال دیگری بروید.

چرا امیرالمؤمنین این جملات را فرمود؟ چرا گفت ما با یک فضایی مواجه خواهیم بود که الوان و رنگ‌های گوناگون و وجوه مختلف خواهد داشت؟ در خطبه 92 نهج البلاغه آمده است: «دعونی و التمسوا غیری فانا مستقبلون امراً له وجوه و الوان لا تقوم له القلوب و لا تثبت علیه العقول و ان الآفاق قد اغامت و المحجه قد تنکرت». فرمود برای چه در مسجد این‌چنین اجتماع کرده‌اید؟ این همه فشار آورده‌اید؟ این همه اصرار دارید که با علی‌بن ابیطالب بیعت کنید تا زمامداری شما را برعهده گیرد؟ علی را رها کنید و دنبال دیگری بروید.
شاید در نگاه اول اگر کسی به مشکلات آن زمان توجه نکند، این جملات برایش عجیب باشد که مردم بعد از سال‌ها، رهبر واقعی خود را پیدا کرده‌اند و با اصرار هم به‌دنبال بیعت با او هستند تا او حکومت و زمامداری را برعهده گیرد و او نمی‌پذیرد و قبول نمی‌کند. امیرالمؤمنین که به‌دنبال عوام‌فریبی و خوشایند مردم نبود. امیرالمؤمنین که نمی‌خواست تظاهر به بی‌اعتنایی به دنیا و حکومت کند تا با اشتیاق بیشتری مردم با او بیعت کنند.

 امیرالمؤمنین مشکلات و مسائل آینده را به‌خوبی می‌دید. فرمود: «فانا مستقبلون امراً له وجوه و الوان» من فردای جامعه شما را می‌بینم با چهره‌های متلوّن، نه تنها چهره‌های مختلف انسان‌ها، که حتی رنگ به رنگ شدن جامعه، رنگ به رنگ شدن اعتقادات مردم و هر روز به سمتی و به سویی رفتن مردم را به‌خوبی می‌بینم. «لا تقوم له القلوب و لا تثبت علیه العقول» آنچنان آینده آشفته‌ای را علی (ع) ترسیم می‌کند که قلب‌ها توان ایستادگی و عقل‌ها توان مقاومت و ثبات را در خود نمی‌بینند. امیرالمؤمنین فردا را می‌دید. همان فردایی که شاید بسیاری از مردمی که در مسجد دور آن‌حضرت را گرفته بودند و تضرع و التماس می‌کردند که زمامداری امور مسلمین را برعهده گیرد، آن فردا را اصلاً تصور نمی‌کردند.
اگر مردم تحت تأثیر تبلیغات افراد و فراز و نشیب شرایط قرار بگیرند و دنبال منافع خود و قبیله و طایفه خود باشند و از اهداف اسلامی و ملی فاصله بگیرند، حاکمیت دچار بالاترین مشکل و تزلزل خواهد شد.بعد فرمود: «واعلموا انی إن اجبتکم رکبت بکم ما اعلم و لا اصغ الی قول القائل و عتب العاتب»، اگر من خلافت را بپذیرم و اگر با من بیعت کنید، پس از بیعت بدانید که علی به وظیفه خود عمل خواهد نمود، بر مبنای آنچه خداوند، قرآن و سنت رسول خدا و پیامبر اسلام مشخص نموده و بر مبنای آنچه حق است و علی آن‌ها را می‌فهمد و درک می‌کند.

فرمود: «و إن ترکتمونی» اگر علی را رها کنید، «فانا کاحدکم» اگر امروز شما با من بیعت نکردید، من هم همانند یکی از شما مردم هستم. اگر علی‌بن ابیطالب مسؤولیت زمامداری و اداره جامعه بر دوشش نباشد، «فانا کاحدکم» من هم فردی از آحاد جامعه شما هستم. اگر به سمت علی‌بن ابیطالب نیامدید، همان دوران 25 ساله ادامه پیدا می‌کند و طول آن دوران سی ساله می‌شود.
فرمود: «و لعلّی اسمعکم و اطوعکم لمن ولیتّموه امرکم» اگر فرد دیگری را به‌عنوان رهبر و ولی انتخاب کردید، شاید امیرالمؤمنین مثل شما خواهد بود. در پایان هم فرمود: «و انا لکم وزیراً خیر لکم منی امیراً» اگر علی به‌عنوان وزیر و مشاور در اداره جامعه شما باشد، بهتر از این است که رهبری و امامت را بر دوش و برعهده گیرد.

 کمبود کادر مدیریت

مشکل دیگر امیرالمؤمنین، کمبود افراد لایق برای اداره جامعه بود. اگر حکومتی می‌خواهد موفق باشد، بی‌تردید یک پایه موفقیت آن، مدیران کارآ، لایق و متعهد و وجود نخبگان شایسته در جامعه است. چگونه می‌توان جامعه‌ای را به تنهایی مدیریت کرد؛ یک فرد که به تنهایی نمی‌تواند یک کشور بزرگ را مدیریت کند. آیا امیرالمؤمنین به تعداد کافی مدیر لایق در اختیار داشت؟

کارگزاران امام - به‌جز شماری اندک - با اندیشه و رفتار امام همراهی نشان ندادند و نه تنها باری از او برنداشتند، بلکه خود به مانعی بر سر راه او تبدیل شدند: ابوموسی اشعری که امام او را در سمت فرمانداری کوفه ابقا کرده بود، مردم را با اصرار و تأکید از پیوستن به او منع می‌کرد. جریربن عبدالله بجلّی سفیر امام نزد معاویه بود. او مدتی تسلیم دفع‌الوقت معاویه شد و بعدها تمایل خود را به معاویه نشان داد. مصقله‌بن هبیره در اموال اردشیر خوره خیانت کرد، سپس گریخت و به معاویه پیوست. یزیدبن قیس ارحبی در ارسال خراج تعلل می‌کرد. منذربن جارود که عامل استخر بود، دست در اموال عمومی گشود؛ به‌گونه‌ای‌که امام مجبور شد او را عزل و زندانی کند.

نعمان‌بن عجلان اموال بحرین را به یغما برد و به معاویه پیوست. یزیدبن حجیّه‌بن عامر تمیمی که عامل ری و دستبی بود، بخشی از خراج را برداشت و نزد معاویه گریخت. امام، خریت‌بن راشد از بنی ناجیه را بر برخی از نواحی اهواز امارت داد، اما وی همراه چند صد تن از مردان قبیله‌اش شورش کرد و در قلمرو حکومت او دست به قتل و غارت زد.
کار امام و فرماندارانش از این نظر به جایی رسید که او دیگر قادر به اعتماد کردن به هیچ‌کس نبود. یک‌بار در این‌باره مردم کوفه را مخاطب قرار داد که: به خدا سوگند فلانی را فرستادم، خیانت ورزید و غدر کرد و اموال را برای خود برداشت. فلانی را فرستادم، خیانت ورزید و غدر کرد. فلانی را فرستادم، خیانت ورزید و غدر کرد و اموال را برداشت و نزد معاویه برد. به خدا سوگند اگر به کسی از شما اعتماد کنم و کاسه‌ای را به دستش بدهم، بیم آن دارم که بند آن‌را ببرد.

بعضی از اصحاب امیرالمؤمنین آدم‌های‌پاک و شایسته‌ای بودند، افراد متقی، پرهیزکار و مورد اعتماد بودند، اما در مدیریت ضعیف بودند. نمونه‌اش کمیل زاهد پاکدامن مخلص فداکار را به‌عنوان والی منطقه‌ای در عراق منصوب کرد. در خود نهج‌البلاغه، نامه‌ای است که حضرت، کمیل را مورد خطاب قرار می‌دهد و تصریح می‌کند که تو مدیریت کافی برای اداره نداشتی و نتوانستی از سرحدات دفاع کنی و به وظیفه عمل کنی.

نام آن منطقه «هیت» بود که کمیل آنجا را رها کرده و برای انجام کاری به شهر دیگری رفته بود و غارتگران آمده و شهر را غارت کرده بودند. امیرالمؤمنین نامه عتاب‌آمیزی به کمیل می‌نویسد. این نامه، نامه 61 نهج البلاغه است.

از طرف دیگر افرادی بودند دارای مدیریت قوی ولی با ایمان ضعیف که گاهی امیرالمؤمنین ناچار می‌شد از آن‌ها هم استفاده کند؛ گرچه به‌دلیل ضعف در تقوا و ایمان گاهی دولت اسلامی دچار مشکل و حتی حضرت، ناچار به عزل آن‌ها می‌شد. زیادبن ابیه یکی از آن‌هاست. زیاد از طرف امیرالمؤمنین والی ایالت فارس می‌شود. قبلاً سهل‌بن حنیف، والی فارس و کرمان بود، ولی نتوانست آنجا را به‌خوبی اداره کند و لذا امیرالمؤمنین سهل را عزل کرد و زیادبن ابیه را به آنجا فرستاد.

 زیادبن ابیه یک آدم سیاسی با هوش، خوش‌بیان و از لحاظ مدیریت، نیرومند بود، اما اطمینانی که به کمیل بود، به زیاد نبود. اطمینانی که به سهل بود، به زیاد نبود. اما امیرالمؤمنین زیاد را به‌عنوان والی فارس فرستاد تا این منطقه آشوب‌زده را آرام کند. در عین حال امیرالمؤمنین مرتب برای وی نامه می‌نوشت. یک نمونه از این نامه‌ها در نهج البلاغه هم آمده است. به زیادبن ابیه نامه می‌نویسد که معاویه می‌خواهد تو را بفریبد و تو را به‌عنوان برادر خود بخواند، مواظب باش تحت تأثیر شیطنت معاویه قرار نگیری.

در پیام دیگری سفارش می‌کند که اگر به من گزارش شود تخلفی کردی، اگر به من ثابت شود در بیت المال تعدی شده، این‌چنین می‌کنم، آنچنان می‌کنم. پیداست امیرالمؤمنین نگران زیاد است، اما در عین حال کسی هم بهتر از او در اختیار امیرالمؤمنین نیست.
حتی ابوموسی اشعری را در آغاز کار، والی کوفه قرار داد. مالک اشتر به مدینه آمد و عثمان را وادار کرد تا ابوموسی را والی کوفه کند. در اوایل خلافت علی (ع) هم، همین مالک اشتر اصرار می‌کرد که ابوموسی در کوفه بماند. البته خودش بعد از ماجرای جنگ جمل رفت و ابوموسی را از کوفه بیرون کرد. چون در جنگ جمل ابوموسی تخلف کرد و لذا امیرالمؤمنین او را عزل کرد و مالک او را از کوفه اخراج کرد.

 عدم تمکین شهرها و مناطق مهم از امام

مقارن این سال‌ها چند شهر و منطقه مهم در قلمرو دولت اسلامی وجود داشت که مردم و نیروهای موجود در آن‌ها، نقشی تعیین‌کننده در حوادث سیاسی و اجتماعی ایفا می‌کردند. این مناطق عبارت بودند از: مکه، مدینه، شام، بصره و کوفه.
1.مردم مدینه (انصار و فرزندان آن‌ها) احتمالاً تحت تأثیر مخالفت قریش (معاویه از یک‌سو و طلحه و زبیر و عایشه از سوی دیگر) با امام و نیز مشاهده اقدامات تند و خشونت‌باری که از عناصر انقلابی در جریان محاصره و قتل عثمان و حوادث بعد از آن سر زده بود، ترجیح می‌دادند خود را از این حوادث کنار بکشند. ضمن این‌که آنان به‌دلیل داشتن شرف سبقت در اسلام و صحابی پیامبر بودن و نیز بهره‌مندی از ثروتی که به‌دلیل همین منزلت به‌دست آورده بودند، اصولاً از وضع موجود چندان ناراضی نبودند که بخواهند برای تغییر آن با امام همراهی کنند.
2. وضعیت شام از همان آغاز کاملاً روشن بود. شام حدود بیست سال به دست پسران ابوسفیان (یزید و معاویه) اداره شده بود و مردم آن وفاداری قابل توجهی به این خانواده داشتند. آشکار بود که معاویه و هواداران او، چنین منطقه‌ای را تسلیم امام نخواهند کرد. شامیان سرانجام به جنگ آمدند و بیشترین نقش را در تضعیف حکومت او و به بن‌بست کشاندن برنامه‌هایش ایفا کردند.
3.بصریان با سپاه جمل همراه و مدعی خون عثمان شدند، بر امام شوریدند و بعدها نیز به ضدیت با او و تمایل به جبهه مخالف او شهره گشتند.
4.کوفه بسیار زود و به‌صورتی گسترده، از امام و دولت او حمایت کرد و به‌همین‌دلیل به‌عنوان پایتخت دولت نوپای امام علی برگزیده شد، ولی به همان سرعت و گستردگی نیز دست از حمایت او کشید.

 شهادت امام علی (ع)

بعد از جنگ نهروان و سرکوب خوارج برخی از خوارج از جمله عبدالرحمان بن ملجم مرادی در یکی از شبها گرد هم آمدند و اوضاع آن روز و خونریزی ها و جنگهای داخلی را بررسی کردند و از نهروان و کشتگان خود یاد کردند و سرانجام به این نتیجه رسیدند که باعث این خونریزی و برادرکشی حضرت علی (ع) و معاویه و عمروعاص هستند و اگر این سه نفر از میان برداشته شوند، مسلمانان تکلیف خود را خواهند دانست. سپس با هم پیمان بستند که هر یک از آنان متعهد کشتن یکی از سه نفر گردد.

ابن ملجم متعهد قتل امام علی (ع) شد و در شب نوزدهم ماه رمضان همراه چند نفر در مسجد کوفه نشستند. آن شب حضرت علی (ع) در خانه دخترش مهمان بودند و از واقعه صبح باخبر بودند، وقتی موضوع را با دخترش در میان نهاد، ام کلثوم گفت: فردا جعده را به جای خودتان به مسجد بفرستید. حضرت علی (ع) فرمود: «از قضای الهی نمی توان گریخت» آن گاه کمربند خود را محکم بست و عازم مسجد شد.ابن ملجم، در حالی که حضرت علی (ع) در سجده بودند، با ضربتی بر فرق مبارک خون از سر حضرتش در محراب جاری شد و محاسن شریفش را به خون رنگین کرد. در این حال آن حضرت فرمود: «فزت و رب الکعبه».«به خدای کعبه سوگند که رستگار شدم»سپس آیه 55 سوره طه را تلاوت فرمود: «شما را از خاک آفریدیم و در آن بازتان می گردانیم و بار دیگر از آن بیرونتان می آوریم».

 محل دفن امام علی (ع)

بعد از  حضرت علی علیه السلام ایشان را در نزدیکی شهر کوفه بدون این که کسی متوجه شود دفن کردند. دلیل این مساله جلوگیری از نبش قبر و بی حرمتی دشمنان نسبت به جنازه ایشان بود.بعد از گذشت سال ها محل دفن امام علی (ع) کشف شد و بعد از ساخت مقبره ایشان در آن جا شهر نجف به وجود آمد.

 آثارمربوط به امام علی (ع)

  • نهج البلاغه: اسنادی از سخنان، خطبه ها و نامه های حضرت علی (ع) که از ایشان به جا مانده است توسط پیروان و طرفداران ایشان گرد هم آورده شده است که آن را نهج البلاغه می نامند.

  • «غرر الحکم و درر الکلم»: دومین اثری است که از بیانات امام علی (ع) گردآوری شده است.

  • مصحف علیسومین اثر به جای مانده از امیرمؤمنان (ع) قرآن معروف ایشان است که در آن سوره های قرآن طبق تاریخ نزول مرتب شده اند.

  • کتاب بعدی امام علی کتابی مشتمل بر سخنانی از حضرت محمد (ص) درباره کل نیاز های مردم که گفته می شده است و حضرت علی آن ها را مکتوب می کردند.

  • همچنین آورده شده است که دعای کمیل، دعایی است که حضرت علی (ع) به یکی از شاگردانش به نام کمیل بن زیاد یاد داده بودند.

خلاصه زندگینامه امام علی (ع) از ولادت تا شهادت

زندگینامه امام علی (ع) از ولادت ایشان در خانه کعبه آغاز و به شهادت ایشان در محراب مسجد ختم می شود. زندگی نامه امام علی بسیار آموزنده است. امام علی (ع) امام اول شیعیان و نخستین کسی است که به پیامبر اکرم   ایمان آورد. زندگینامه امام علی (ع) سرشار از رشادت هایی است که در راه اسلام داشته و در نهایت نیز به دلیل کینه توزی دشمنان اسلام در محراب مسجد به شهادت رسید.

 میلاد باسرسعادت امام علی علیه السلام روز سیزدهم ماه رجب سال سی‌ام عام الفیل، در خانه کعبه اتفاق افتاده است. خلاصه ای از ماجرا وجریان ولادت حضرت علی علیه السلام از این قرار است که فاطمه بنت اسد به هنگام درد زایمان راه مسجدالحرام را در پیش گرفت و خود را به دیوار کعبه نزدیک ساخت و چنین گفت:

«خداوندا! به تو و پیامبران و کتابهایی که از طرف تو نازل شده اند و نیز به سخن جدم ابراهیم سازنده این خانه ایمان راسخ دارم. پرودگارا! به پاس احترام کسی که این خانه را ساخت و به حق کودکی که در رحم من است، تولد این کودک را بر من آسان فرما!»

لحظه ای نگذشت که دیوار جنوب شرقی کعبه در برابر دیدگان عباس بن عبدالمطلب و یزید بن تعف شکافته شد. فاطمه وارد کعبه شد و دیوار به هم پیوست. فاطمه تا سه روز در خانه کعبه بود و نوزاد خویش را به دنیا آورد. سپس از همان شکاف دیوار که دوباره گشوده شده بود بیرون آمد و بر اساس پیامی که از غیب شنیده بود نام فرزندش را «علی» گذاشت.

  حضرت علی (ع) تا 3 سالگی نزد پدر و مادرش بسر برد و پیامبر اکرم (ص) وی را از بدو تولد تحت تربیت غیرمستقیم خود قرار داد. تا آن که خشکسالی عجیبی در مکه واقع شد و ابوطالب عموی پیامبر، با چند فرزندی که داشت با هزینه سنگین زندگی روبرو شد. رسول اکرم (ص) با مشورت عموی خود عباس توافق کردند که هر یک از آنان فرزندی از ابوطالب را به نزد خود ببرند تا گشایشی در کار ابوطالب باشد. عباس، جعفر را و پیامبر (ص)، علی (ع) را به خانه خود بردند.

 پس از وحی خدا و برگزیده شدن حضرت محمد (ص) به پیامبری و سه سال دعوت مخفیانه، سرانجام پیک وحی فرا رسید و فرمان دعوت همگانی داده شد. در این میان تنها حضرت علی (ع) مجری طرحهای پیامبر (ص) در دعوت الهی اش و تنها همراه و دلسوز آن حضرت در ضیافتی بود که وی برای آشنا کردن خویشاوندان خویش با اسلام و دعوتشان به دین خدا ترتیب داد. در همین ضیافت پیامبر (ص) از حاضران سؤال کرد: چه کسی از شما مرا در این راه کمک می کند تا برادر و وصی و نماینده من در میان شما باشد؟ فقط علی (ع) پاسخ داد: ای پیامبر خدا! من تو را در این راه یاری می کنم. پیامبر (ص) بعد از سه بار تکرار سوال و شنیدن همان جواب فرمود: ای خویشاوندان و بستگان من، بدانید که علی (ع) برادر و وصی و خلیفه پس از من در میان شماست.

 زمانی که پیامبر (ص) قصد داشت تا از مگه به سمت مدینه هجرت کند مشرکان دسیسه ای مبنی بر قتل پیامبر کشیدند. امام علی (ع) با شجاعت و از جان گذشتگی به جای پیامبر (ص) در بستر ایشان خوابید و با این کار زمینه هجرت پیامبر (ص) را فراهم کرد.در سال های اول تا سوم هجری، حضرت رسول (ص)، دخترش فاطمه (ع) را به  عقد امام  علی  علیه السلام در اورد.نخستین فرزند امام علی (ع) و حضرت فاطمه سلام علیهادر نیمه ماه رمضان سال سوم هجری به دنیا آمد که نامش را حسن گذاشتند. فرزند دوم آنها یعنی حسین  در سوم شعبان سال چهارم هجرت به دنیا آمد. ماجرای غدیر خم از این قرار بود که پیامبر (ص) بعد از اتمام مراسم حج در آخرین سال عمرش در راه برگشت در محلی به نام غدیرخم در نزدیکی جحفه دستور توقف داد، زیرا پیک وحی فرمان داده بود که پیامبر (ص) باید رسالتش را به اتمام برساند. پس از نماز ظهر پیامبر (ص) بر بالای منبری از جهاز شتران رفت و فرمود: «ای مردم! نزدیك است كه من دعوت حق را لبیك گویم و از میان شما بروم درباره من چه فكر می كنید؟» مردم گفتند: «گواهی می دهیم كه تو آیین خدا را تبلیغ می كردی» پیامبر فرمود: «آیا شما گواهی نمی دهید كه جز خدای یگانه، خدایی نیست و محمد بنده خدا و پیامبر اوست؟» مردم گفتند: «آری، گواهی می دهیم» سپس پیامبر (ص) دست حضرت علی (ع) را بالا گرفت و فرمود: «ای مردم! در نزد مؤمنان سزاوارتر از خودشان كیست؟» مردم گفتند: «خداوند و پیامبر او بهتر می دانند» سپس پیامبر فرموند: «ای مردم! هر كس من مولا و رهبر او هستم، علی هم مولا و رهبر اوست» و این جمله را سه بار تكرار فرمودند. بعد مردم این انتخاب را به حضرت علی (ع) تبریك گفتند و با وی بیعت نمودند.حضرت علی (ع) در بیشتر جنگ ها در کنار پیامبر اسلام به عنوان پرچمدار سپاه اسلام می جنگید و داستان های زیادی از دلاوری و شجاعت او بر سر زبان ها است که خیلی هم زیاد است.البته بنا به روایات، حضرت امیر (ع) در همه غزوات به جز غزوه تبوک حضور داشته است. در غزوه تبوک خود حضرت رسول (ص)، امام علی (ع) را به جای خودش در مدینه گذاشت و این امر موجب بروز یکسری شایعه در مورد کدورت پیامبر از امام علی (ع) گردید. امام علی (ع) این شایعه را با پیامبر در میان گذاشت و آن حضرت (ص) فرمود:«‌أنتَ مِنّی بِمَنزلهِ هارونَ مِنْ مُوسی، اِلّا أنـّه لانَبی بَعدی»«جایگاه تو نسبت به من همچون جایگاه هارون نسبت به موسی است مگر اینکه پیامبری پس از من نیست.».ایشان همیشه در صف اول از سپاه خود حضور داشتند که با شروع جنگ ضررهای زیادی بر دشمن وارد می کردند به طوری که همه دشمنان اسلام از نام ایشان می ترسیدند و حاضر به رویارویی با وی نبودند. از همین رو امام اول را «حیدر کرار» می نامیدند.

پس از شجاعت این حضرت در جنگ احد بود که فرشته وحى به پیامبر (ص) فرمود: این نهایت فداکارى است که على (ع) از خود نشان مىدهد. رسول خدا فرمود: «او از من و من از او هستم» در این هنگام صدایى از آسمان شنیدند که مىگفت:

 «لا فَتى اِلاّ عَلِىّ، لا سَیفَ اِلاّ ذُو الفَقار»ترجمه:((جوانمرد شجاعى چون على وشمشیری چون ذوالفقار وجود ندارد)). در آخرین لحظات عمر پیامبر (ص)، علی (ع) نزد او آمد و رسول خدا (ص) رازی طولانی را با او در میان گذاشت و پس از آن بیماری‌اش شدت یافت و به علی(ع) فرمود: «سرم را در دامان خود قرار ده، زیرا فرمان الهی رسیده است، هرگاه روح از بدنم مفارقت کرد آن را با دست خود برگیر و بر صورت خویش بکش و آن‌گاه مرا رو به قبله نما و تجهیز کن و قبل از همه مردم بر بدنم نماز بگزار و تا پیکرم را در خاک نهان می‌سازی، از من جدا مشو و از خدای متعال یاری بخواه».بعد از رحلت پیامبر (ص)، در حالی که علی و عده ای از طائفه بنی هاشم مشغول تجهیز و تدفین حضرت (ص) بودند، بعضی از مهاجران و انصار از جمله ابوبکر، عمر و عثمان به راه افتادند و در جایی به نام سقیفه بنی ساعده جمع شدند تا تکلیف حکومت را روشن کنند که پس از مشاجراتی که میان آنها واقع شد، در نهایت بدون توجه به واقعه غدیر، ابوبکر را به عنوان خلیفه معرفی کردند.امام علی (ع) 25 سال در برابر این مساله سکوت کرد و پس از قتل عثمان با هجوم و اصرار مسلمانان، خلافت را بر عهده گرفت.پس از کشته شدن عثمان، جمعی از اصحاب نزد امام علی (ع) آمدند و گفتند: ما سزاوارتر از تو به خلافت، کسی را نمی‌شناسیم؛ علی(ع) گفت: من وزیر شما باشم بهتر است تا امیر شما باشم. آنان گفتند: جز بیعت با تو، چیزی نمی‌پذیریم. آن حضرت گفت که بیعت او در خفا نمی‌باشد و باید در مسجد باشد.همه انصار جز چند نفر با علی (ع) بیعت کردند. در این باره که چرا امام علی(ع) زیر بار بیعت با مردم نمی‌رفت، باید گفت امام (ع) جامعه موجود را فاسدتر از آن می‌دانست که او بتواند آن را رهبری کرده و معیارها و منویات خود را در آن به اجرا در آورد.

 پی نوشت ها:

  1.  نهج البلاغه عبده، ج 2، ص 182

  2.  مستدرک حاکم، ج 2 ص 112؛ الاستیعاب، ج 3 ص 32

  3.  کاتبان وحی، سایت اندیشه قم

  4.  الارشاد: 48/1، کشف الیقین: 25/47، اعلام الوری: 322/1

  5.  تاریخ طبری، ج 2 ص 97

  6.  کشف الاسرار، ج 1، ص 554

  7.  الکافی: 4/27/8

  8.  نهج البلاغه، خطبه 3

  9.  نهج البلاغه، خطبه 3

  10.  نهج ا لبلاغه، خطبه 162

  11.  خطبه 74

  12.  نهج البلاغه، خطبه 3

  13.  نهج البلاغه، خطبه 3

  14.  تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 123، ط نجف

  15.  الارشاد، شیخ مفید، چاپ سنگی، ص 107

  16.  الدرالمنثور، ج 6، ص 317، الارشاد ص 106

  17.  بحارالانوار، ج 40، ص 224

  18.  نهج البلاغه عبده، خطبه 144؛ تاریخ طبری، ج 4، ص 238 تا 237 تاریخ کامل، ج 3، ص 3؛ تاریخ ابن کثیر، ج 7، ص 107؛ بحارالانوار، ج 9، ص 501، ط کمپانی

  19.  ثمرة الاوراق، در حاشیه ی المستطرف، نگارش تقی الدین حموی، ج 2، ص 15، ط مصر، 1368 ه.ق

  20.  تاریخ یعقوبی، ج 1، ص 123؛ تاریخ طبری، ج 2، ص 253؛ کنز العمال، ج 5، ص 244؛ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 3، ص 113؛ چاپ مصر.

  21.  مناقب ابن شهر آشوب، ج 1، ص 496؛ بحارالانوار، ج 40، ص 332

  22.  شیخ طوسی: تهذیب، ج 10، ص 50، احکام زنا، حدیص 188

  23.  صدوق: من لایحضره الفقیه، 9:3

  24.  سنن بیهقی، ج 8، ص 236؛ ذخائر العقبی، ص 81؛ الغدیر، ج 6، ص 120

  25.  مستدرک حاکم، ج 2، ص 95؛ الغدیر، ج 6، ص 110. ذخائر العقبی، ص 80 الغدیر، ج 6، ص 110

  26.  کشف الغمة، ج 1، ص 33؛ بحار، ج 40، ص 277

  27.  مستدرک الوسائل، ج 3، ص 166

  28.  کنزالعمال، ج 3، ص 178؛ ذخائر العقبی، ص 80

  29.  کنزالعمال، ج 3، ص 53؛ مستدرک الوسائل، ج 2، ص 119

  30.  الغدیر، 214:8 به نقل از کتاب عاصمی به نام «زین الفتی فی شرح سورة هل أتی»

  31.  ذخائر العقبی، ص 79

  32.  نهج البلاغه، خطبه 3

  33.  شرح نهج البلاغة: 41/299/20، الدرجات الرفیعة: 38

  34.  تاریخ طبری، ج 3، ص 172.35

  35. سایت دانشنامه اسلامی

 

 

مطالب مرتبط
تنظیمات
این پرونده را به اشتراک بگذارید :
Facebook Twitter Google LinkedIn