نظریات اندیشه ایی وفتاوی فقهی اصلاحی درسطح جامعه اسلامی آیت الله سیدجواد سیدفاطمی (ره) –بخش هفتم اسلام شناسی،منابع وتعالیم دین اسلام

نظریات اندیشه ایی وفتاوی فقهی اصلاحی درسطح جامعه اسلامی آیت الله سیدجواد سیدفاطمی (ره) –بخش هفتم اسلام شناسی،منابع وتعالیم دین اسلام

بسم الله االرحمن الرحیم

نظریات اندیشه ایی وفتاوی فقهی اصلاحی درسطح جامعه اسلامی آیت الله سیدجواد سیدفاطمی (ره) –بخش هفتم

اسلام شناسی،منابع وتعالیم دین اسلام،اصول اعتقادات، آداب واخلاقیات اسلامی وتزکیه وخدامحوری 

)بررسی اسلام شناسی،  اندیشه اعتقادی،معرفت شناسی،جهان بینی ،انسان شناسی، آداب واخلاقیات اسلامی وتزکیه وخدامحوری  ایشان براساس قرآن و سنت آثارعلامه ، مفسر ومرجع عالیقدر حضرت آیت الله سیدجوادسید فاطمی تبریزی رحمه الله وضرورت مقابله با اندیشه وفرهنگ مادی غرب وشرق وراهکارهای های پیشرو ایشان.(

رضاقارزی، دانشجوی دکتری علوم سیاسی گرایش اندیشه سیاسی.

چکیده

پژوهش حاضرادامه بررسی  های محورهای مهم تحول واصلاح بنیادین فضای سیاسی،اجتماعی وفرهنگی کشورباروش قرآن و سنت در آثارعلامه ، مفسر ومرجع عالیقدر حضرت آیت االه سیدجوادسید فاطمی تبریزی رحمه الله علیه چگونه است:ازنتایج وحاصل برررسی توصیفی،عینی واستنادی در آثاروکتب ومقالات آن عارف بالله ومفسر عظیم الشان ودانشمندگرانقدر جهان اسلام چندمحور می باشد . شامل بررسی اسلام شناسی،  اندیشه اعتقادی،معرفت شناسی،جهان بینی ،انسان شناسی، آداب واخلاقیات اسلامی وتزکیه وخدامحوری  ایشان براساس قرآن و سنت آثارعلامه ، مفسر ومرجع عالیقدر حضرت آیت الله سیدجوادسید فاطمی تبریزی رحمه الله وضرورت مقابله با اندیشه وفرهنگ مادی غرب وشرق وراهکارهای های پیشرو ایشان.انچه در این تحقیق می آید:

1-اصول اعتقادات اسلامي ( اصول دين) 2-آشنايي با دين مقدس اسلام.3-توحيد . 4-تزكيه (خودسازي).5-عدل الهي.6-قرآن و اختيار انسان

7-نبوت.8-ويژگيهاي پيامبران الهي .9-راههاي شناخت پيامبران الهی.10-امامت امتداد راه پيامبراكرم(ص).11-انتظار فرج حضرت ولي‌عصر(عج).12-معاد1

مقدمه

صحبت به میان آوردن از زندگی کسی که عمر خود را درراه عبودیت ،اطاعت و بندگی خداوند صرف  نموده جز برای او و درراه او نبوده بسیار دشوار وسنگین می نماید، پیرامون عارف بالله، پیروی  حقیقی قرآن واهلبیت و منتظر واقعی حضرت ولی عصر (عج) و آن کاشف حقایق الهی، فقیه عصمت و طهارت استادمان حضرت آیت الله حاج سید جواد سید فاطمی تبریزی رضوان الله تعالی علیه. ولیکن جهت الگوگیری وبهره بردن از معارف ناب آن بزرگوار مطالب  و نکاتی کوتاه  از زندگی وسیره ایشان که ثابت و آشکار گردیده آورده شده است  .مجموعه زیر تحقیقی است برگرفته از گزیده نوشته ها، مقالات،کتابها، متن جلسات تفسیر قرآن کریم، اصول عقاید ، درس فقه ( شرح من یحضره الفقیه علامه مجلسی ره )، شرح لمعه ،پرسشهای وشبهات جمع آوری شده در طی سالهای 1370 الی 1403همچنین  نکاتی از حالات و مسکنات ،نظر مراجع علما پیرامون آن عظیم الشان (که اساس آن در آیات و سنت اهل بیت عصمت و طهارت(س) و گفتار و حالات بزرگان دین  ) ،تا چراغ راه آینده و باعث عبودیت و هدایت بیشتر وکاملتر ما گردد.سرآغاز مطالب را مزین به جملاتی ازمدافع اهلبیت عصمت وطهارت، مرجع عالیقدر حضرت آیت الله آقا، میرزا جواد تبریزی رحمه الله علیه که خطاب به نگارنده نوشتار(حقیر)، پیرامون استادشان آیت الله العظمی فاطمی رحمه الله علیه  درچندین سال قبل بیان فرمودند: (( خداوند شما را موفق بدارد، ایشان آدم تهذیب شده ایست از آن سادات هستند که در سادات بودن آنها شبهه ای نیست، من هم از ایشان مقدمات خوانده ام، در وجود ایشان توجه کرده اید (توجه نمایید) در دیانتش و صداقتش (مطالب قابل توجه دارد) . ».  ودر ادامه بیانشان فرمودند : «من شاگردی ایشان را کرده ام و از ایشان درسها گرفته ام».2

1-تزکیه وخودسازی مومن  نه خسران وسرخوردگی انسان نساخته شده

تفسیر سوره مبارکه الشمس از کتاب انسان و درس نوشته آن مفسر عظیم الشأن : بسم الله الرحمن الرحیم وله الحمد و صلی الله علی سیدنا محمد و آله پیرامون سوره مبارکه الشمس- 15 آیه دارد و ردیف شماره 91 قرآن است . اول سوره به ارکان دوازده گانه هستی قسم یاد می کند که : پیروزی، رستگاری، و همچنین خسران و سرخوردگی در بشریت حق است، رستگاری کسی که خود را تزکیه کرد و خسران کسی که خود را آلوده نمود.

والشمس و ضحیها(1) به خورشید و گسترش نور آن سوگند(1) والقَمر اِذا تلیها(2) و به ماه هنگامی که پی آن در آید و النهار اِذا جلّها (3) و به روز هنگامی که صفحه زمین را روشن سازد(خورشید را ظاهر سازد).وَ اللَیل اِذا یغشاها (4) و به شب آن هنگام که زمین را بپوشاند (آفتاب را پوشاند).وَ السِّماءِ وَ ما بَنیها (5) و قسم به آسمان و آنچه آن را بنا کرده .وَ الارضِ ما طَحیها (6) و به زمین و آنچه آن را گسترانده .وَنَفس وَ ما سَوّیها(7) و قسم بجان آدمی و به آنچه آنرا منظم ساخته .فَاَلهَمهاً فُجُورَها وَ تقویها(8) سپس فجور و تقوی(شر و خیرش) را به او الهام کرده است.

قَد اَفلَحَ مَن زَکیّها(9) که هر کس نفس خود را پاک و تزکیه کرده رستگار شده وَ قَدخابَ مَن دَستّها(10) و آنکس که خویش را با گناه آلوده ساخته و در پستی نگه داشته محروم شده است .خیلی ساده و همه فهم است وقتی آفتاب بچهار یک آسمان می رسد ساعت 9 و چون بالای سر قرار می گیرد ساعت 12 و بچهار یک غرب آسمان که می رسد ساعت 15 را اعلام می کند . با غروب آفتاب ستاره ها آرام آرام ظاهر می شوند . اینجا کمی دقت لازم است . ستاره هائی که در خط سیر آفتاب قرار دارند کار آفتاب می کنند .

 یعنی وقتی بچهار یک آسمان می رسد سه ساعت از شب رفته و چون به بالا می رسد نصف شب است و در چهار یک غرب وقت سحر است البته باید ستاره ای انتخاب شود که شب طلوع و غروب دارد.در اینجا حدیثی از حضرت صادق(ع) آمده از آنحضرت پرسیدند نصف شب را چگونه تشخیص دهیم، فرمود آندسته ستاره ها که شب طلوع وغروب دارند، هرگاه به خط نصف النهار(بالاسر) رسیدند نصف شب است.آسمان در هر سه ساعت نقش عوض می کند : آشنا شدن با دو سه ستاره در خط سیر آفتاب و چند ستاره اطراف بیننده را بحقیقت فوق راهنمائی می کند .

فلاح : رستن از بند و گرفتاری(آتش درونی)و دست یافتن مقصوداست.تزکیه : پاک نمودن و رشددادن.

خیبه : ناامیدی و نرسیدن بمطلوب است .تدسیه در مقابل تزکیه : آلوده کردن و خاموش داشتن استعدادها و مواهب آن است .و تلویحاً اشاره بمقدمیت همه موجودات و اینکه دستگاه عظیم آفرینش برای بکمال رسیدن انسان است که با تزکیه و بندگی خدا تحقق پیدا می کند(قَد اَفلحَ مَن ذِکّیها، 9 ) در حدیث آمده : خَلقتُ الاَشیاء لِاَجلِک وَ خَلَقتَکَ لِاَجلی، - نظیر قسمت مهم آیات قرآن در این زمینه  و سَخِّر لَکُم الشَمسَ والقَمَرَ دائبین وَ سَخِّرَ لَکمُ اللّیلَ وَ النَهار – 33 ابراهیم و خورشیده و ماه را به تسخیر شما در آورده و شب و روز را مسخر شما کرد.

اَلذی جَعلَ لَکم الارضَ فِراشاً وَ السَّماءَ بِناءً وَ اَنزَل مِنَ السَماء ماءَ فَاَحرَجَ بِهِ مِنَ الثَمراتِ رِزقاً لَکم فلا تجعلوا لِلهِ اَنداداً و انتم تعلمون – 22 بقره – آنکس که زمین را بستر شما و آسمان را همچون سقفی قرار داد و از آسمان آبی فرستاد و بوسیله آن میوه ها تا روزی شما باشد.

وَ الاَنعامَ خَلَقها لَکُ فیها دِفُ وَ منافِعُ وَمِنها تاکُلوُن، وَلَکُ فیها جمالُ حینَ تُریحونَ و حینَ تَشَرحُون- 6 نحل – چهارپایان را آفرید در حالیکه در آنها برای شما وسیله پوشش و منافع دیگری است و از گوشت آنها می خورید، و در آنها برای شما زینت و شکوه است . بهنگامی که آنها را به استراحت گاهشان باز می گردانید و هنگامی که به صحرا می فرستید.

وَاَلقی فی الرضِ رَواسِیَ اَن تَمیدَبِکم وَ النهاراً وُ سُبُلاً لعلّکُم تَهتَدون. وَعلاماتٍ وَ بِالنَجم هُم یهتصرون اَفَمن یخلق کَمِن لا یَخلُق افلا تَذکَرون، وَاِن تَعُدّوا نِعمَتَ اللهِ لا تُحصوا اِنّ الله لَغفُورُ رحیم- 18 نحل- و در زمین کوهها افکند تا لرزش آن را نسبت به شما بگیرد، و نهرها و راههائی ایجاد کرد تا هدایت شوید، و علاماتی قرار داد و بوسیله ستارگان هدایت می شوید، آیا کسی که می آفریند همچون کسی است که نمی آفریند؟ آیا متذکر نمی شوید، و اگر نعمتهای خدا را بشمارید هرگز نمی توانید آنها را احصاء کنید، خدا بخشنده و مهربان است.

در حدیث قدسی باین مضمون آمده : من با بندگانم طوری هستم که گوئی منم و او وزمین و آسمان، همه چیز برای او اما بندگانم با من بدجور تا می کنند، انگار همه خدای اوست غیر از من .

تزکیه : آزاد شدن انسان از اسارت خود بوسیله تعلیم و تربیت انبیاء است. از حرص و آز، بخل، حسد و سایر شعبه ها و خصلتهای مذمومه که هر یک شعله از آتش است که انسان را در عذاب می دارد و جهنم او را تشکیل می دهند.

قرآن با آيات، ثابت مي‌كند و انسان را به اين علم مي‌رساند كه زندگي باهدف است و هدف رشد انسان است، فلاح انسان است و انسان برسد به جايگاهي كه خداوند براي آن آفريده شده است و آن هم بهشت جاوداني است.

انسان بايد مقدرات الهي را بداند، حلال و حرامش را و...، راهنمايي‌هاي پيامبران كه در خط خدايند.

به خداوند با عظمت مي‌گوييم: ما به تو بندگي مي‌كنيم تو خداي مائي، تو معبود مائي .

شكوفايي انسان در اعتقاد به توحيد است، قولوا لااله‌الاالله تفلحوا، انسان كه به اين علم رسيد خدا در نظرش عظيم و غيرخدا هر چه باشد، حقير و كوچك مي‌شود يعني دنيا با تمام زيبايي هايش در نظر يك مسلمان كوچك و حقير است. اگر ديگران دارند او ناراحت نمي‌شود حسد نمي‌كند و اگر خود دارد حريص نيست و بخل نمي‌ورزد و خصوصيتهاي خوب و زيباي ديگر كه همان شكوفايي است بعبارت ديگر تزكيه‌ي انسان است كه كليد بهشت است بهشت سرتاسري  .

آري اسلام با تعليماتش با مقررات روزمره‌اش، نماز، زكوه، حج، جهاد و... حتي كساني را كه سواد خواندن و نوشتن هم ندارند نيز به اين مقام مي‌رساند دنيا و زيبائيهاي آن اگر در چشمها صغير و ناچيز باشد ديگر جايي براي حرص، بخل و حسد و ديگر حالات رذل جهنمي باقي نمي‌ماند و زندگي بهشت گونه مي‌گردد پيامبر اكرم (ص) فرمود : هركس به فقرش صبر كند روز قيامت با من خواهد بود.

آري شخص مسلمان در هر حال بنده خداست و داشتن و نداشتن پيش او سواء (يكسان) است، او داراي نفس مطمئنه است كه بهرحال رضايت دارد و خدا هم از او راضي است، او در هرحال و درهر حادثه بخدا رجوع مي‌كند، خداي كه «لَهُ ما في‌السماوات والارض و ما بينهماوما... آيه6 طه» او همواره مخاطب آيه: «يا اَيَتُهاالنَّفسُ المُطمئِنّه ارجعي‌الي‌ربك راضيّهً‌مرضيه فَادخلي‌في‌عبادي‌وَادخُلي جنتي» است . (‌ سوره فجر27 الي30 ) او قبل از بهشت موعود، در دنيا هم در باغستانها (حالات بهشتي دارد) و مشمول آيه 54و55 سوره قَمر مي‌باشد،«إنَّ المُتقين في جنّات وَ نَهرفي مَقعد صدقٍ عند مليكٍ مقتدر» ترجمه: بي‌گمان متقيان در باغستانها و نهرها هستند در مقام ومنزلت صدق، نزد فرمانرواي مقتدر .2

 

2-اصول اعتقادات اسلامي ،معارف وتعالیم الهی( اصول دين ) در آثارشان

دین مقدس اسلام یک برنامه عمومی وهمیشگی است که ازجانب خدای متعال برای زندگی انسان دردوجهان به سوی خاتم پیغمبران حضرت محمد(صلی الله علیه وآله ) نازل شده است تا درجامعه بشری به مورد اجراء درآید وکشتی انسانیت را ازگرداب جهالت و بدبختی بیرون کشیده وبه ساحل نجات وسعادت دودنیا برساند. دین درلغت به معنای اطاعت وجزا و..آمده واصطلاحاً به معنای اعتقاد به آفریننده ای برای جهان وانسان وهمچنین دستورات عملی متناسب با این اعتقاد می باشد. کسانی که مطلقاً معتقد به آفریننده نیستند «بی دین» وکسانی که معتقد به آفریننده برای جهان هستند «دیندار» شمرده می شوند. اینها (بی دین ها) جهان را تصادفی ویا صرفاً معلول فعل وانفعالات مادی وطبیعی می دانند. براین اساس ادیان موجود درمیان انسان ها به حق وباطل تقسیم می شوند. دین حق آئینی است که دارای عقاید درست ومطابق با واقع بوده، رفتارهایی را مورد توصیه وتأکید قر اردهد که از ضمانت کافی برای صحت واعتبار برخوردارباشد.

خداوند تعالی درآیه 120 سوره بقره می فرماید: «ولن ترضی عنک الیهود ولاالنصاری حتی یتبع ملتهم قل ان هدی الله هوالهدی ولئن اتبعت اهواء هم بعد الذی جاء ک من العلم مالک من الله من ولی ولانصر». ترجمه : (ای پیامبر) هرگزیهود ونصاری ازتو راضی نخواهند گشت تا اینکه  بطورکامل تسلیم خواسته های آنها شوی وازآئین (تحریف یافته ) آنان پیروی کنی، بعد ازآن که آگاه شده ای، هیچ سرپرست و یاوری ازسوی خدا برای تو نخواهد بود. همچنین درسوره صف آیه 6 و 7 می فرماید:« وباز یاد آور هنگامی که عیسی بن مریم با بنی اسرائیل گفت : من همانا رسول خدا به سوی شما هستم و به حقانیت کتاب تورات که مقابل من است تصدیق می کنم ونیز شما را مژده می دهم که بعد ازمن رسول بزرگواری که نامش درانجیل من احمد است بیاید (قرآنش عالمی را به نورعلم حکمت روشن سازد). چون با آیات ومعجزات به سوی خلق آمد گفتند : این سحری آشکاراست . آیا ازآن کس که به راه اسلام وسعادتش می خوانند واو همان دم، برخدا افتراء و دروغ می بندد درجهان کسی ستم کارترهست؟ وخدا هم هیچ قوم ستمکاری را هدایت نخواهد کرد». پس دین حق امروز فقط دین مقدس اسلام به صریح آیات وروایات و تنها مذهب و صراط مستقیم تشیع اثنی عشری (دوازده امامی) است. وطبق نظر اکثرمراجع تقلید آیین تحریف شده یهود ونصاری درعصر حاضر به دلیل نپذیرفتن پیامبر حضرت خاتم کافرمحسوب می شود بجزکسانی ودرجایی ازجهان باشند که ندانند پیامبر اکرم (ص) آمده است و به دین خالص و اصیل (بدون تحریف) خود مقیّد و پایبند که از رستگاران خواهد بود.

تعالیم متعالی دین اسلام شامل سه بخش عقاید اسلام، احکام و دستورات عملی وبخش اخلاقیات (مسائل روانی) وآداب وسنن اسلامی می باشد. که بخش عقاید(اصول) وبخش احکام عملی واخلاقیات  وآداب وسنن  « فروع دین» نامیده می شود که بوسیله ابر که مبنای تکلیف الهی است با علوم آن از منابع دین (قرآن و سنت؛ زندگی پیامبر اکرم (ص) و ائمه معصومین صلوات الله علیه و در مواردی نظر اجماعی علمای اسلام) که بوسیله علوم اسلامی لازم.

اعتقاد به خدای یگانه، اعتقاد به زندگی ابدی برای هرفردی ازانسان درعالم آخرت ودریافت پاداش وکیفر اعمالی که دراین جهان انجام داده است واعتقاد به بعثت پیامبران ازطرف خدای متعال برای هدایت بشر به سوی کمال نهایی وبه سعادت دنیا وآخرت این سه اصل درواقع پاسخ هایی است به اساسی ترین سؤالاتی که برای هر انسان آگاهی مطرح می شود که :مبدأ هستی کیست؟ پایان زندگی چیست؟ ازچه راهی می توان بهترین برنامه زیستن را شناخت که برخاسته ازجهان بینی الهی می باشد و متن برنامه ای که ازراه تضمین شده وحی شناخته می شود همان ایدئولوژی دینی است و همچنین اصول عدل و امامت.عقاید اصلی لوازمات و ملزومات وتوابع وتفاضیلی دارد که مجموعاً نظام عقیدتی دینی را تشکیل می دهد و اختلاف دراینگونه اعتقادات موجب پیدایش ادیان وفرقه ها و نحله های مذهبی مختلف شده است مانند اعتقاد به تثلیث مسیحی که با توحید وفق نمی دهد هرچند مسیحیان درصدد توجیه آن برمی آیند (درباب نبوت ) همچنین اختلاف درکیفیت تعیین جانشین پیامبر که باید ازطرف خدا یا ازطرف مردم تعیین شود عامل اصلی اختلاف بین شیعه وسنی دراسلام شده است.

- درنظرآیین مقدس اسلام فراگیری اصول مقدس اسلام وعمل به فروع «احکام» ودستورات آن وهمچنین آراسته شدن به اخلاقیات وآداب اسلامی به هرمسلمانی واجب وتکلیف می باشد.

-جهان بینی ها کلا به دوبخش : الهی (امروزاسلام) ومادی تقسیم می شود. که به پیروان جهان بینی مادی درزمان سابق «طبیعی»، «دهری» ، احیاناً «ملحد» و«زندیق» نامیده می شدند ودرزمان ما «مادی» و«ماتریالیست» نامیده می شوند.

- مادی گری نحله مختلفی ومشهورترین آنها درعصرما «ماتریالیسم دیالکتیک» است که بخش فلسفی مارکسیسم را تشکیل می دهد.

-واژه ی «اصول دین» را می توان به دومعنای عام وخاص به کاربرد: اصطلاح عام آن در برابر«فروع دین» و بخش احکام به کارمی رود و شامل همه عقاید معتبرمی شود و اصطلاح  خاص آن به اساسی ترین عقاید اختصاص می یابد.- منابع دین که اصول و فروع به وسیله عقل از آن استخراج می شود عبارتست از قرآن و سنت و در برخی موارد اجماع علمای اسلام و این استخراج توسط علوم اسلامی انجام می گیرد که باید آن ها را فرا گرفت.3

3-توحید (خداشناسی،خدا پرستی وخدامحوری)

توحيد آن است كه خالق آسمان و زمين و آنچه بين آنهاست خداي واحد است نه تنها خلقت، تدبير هم از آن خداست تمام كارها، تمام حوادث ، چه حوادث شخصي و چه اجتماعي همه زير نظر خدا و به اراده خداست.

- نخستين گام در راه دينداري و عبادت خدا شناخت خداوند و اساس شناختن ، يگانه دانستن اوست.

- لذت بندگي خدا و عبوديتش بهترين و والاترين مقام است.

- توحيد يعني هرچه هست اوست كسي كاره‌اي نيست مگر به اجازه او . توحيد همان سوره قل‌هوالله‌احد است.

- توحيد يعني كارها براي خدا باشد براي بندگي او كه براي همين آفريده شده‌ايم «ما خلقت الجن و الانس الابيعبدون» انسان وقتي به اين خط آمد تعبير همان صراط مستقيم است.

- خدا از انسان دور نيست اما اين انسانها هستند كه با خدا فاصله دارند و از خدا دورند عامل آن هم هواي نفس است ( تكبر، حرص، حسد و... ) انسان وقتي درست مي‌شود كه از اين جاذبه دور شود بندگان خدا آنانند كه خدا را شناختند و در راه طاعت آن حركت كردند .

- شكوفايي انسان در توحيد است توحيد انسان را برپا مي دارد و شكوفا مي كند

- خداوند با تمام ذرات عالم است و از يك ذره هم دور نيست با هر ذره هست نه بطور قاطي و از هر چيز جداست نه به طور دوري، مثل او چيزي نيست اما او بصير و شنوا است، درد ما را مي‌داند و احتياجمان را مي‌فهمد و ما در محضر او هستيم.

- بالاترين مرتبه شكر گزاري خداوند «فنا في‌الله» است يعني خداوند همه چيز را به ما داده پس همه چيز ما براي او ، در راه او باشد و ذوب شدن در خداوند و رسيدن به بقاءالله اين همان عبوديت و بندگي خداست. هرچه انسان خود را در مقابل خداوند بشكند به خدا نزديكتر مي‌شود. خداوند نقش انسان را در قرآن بيان مي‌كند و كسي كه قرآن بخواند راه و رسم انسان را مي‌يابد. پس اگر اين (طور) نباشد اسفل‌السافلين است وقتي انسان خدا را به بزرگي ياد كرد غير خداوند (پول، ماشين، شهوت و....) در نظر او كوچك مي‌شود دنيا برايش كوچك مي‌شود و خداوند در نظر او بزرگ، اين بهشت است و حالات بهشتي، بهشت موعود دنيا قبل از بهشت جاوداني اما اگر انسان خدا را فراموش كند پرده كفر ضخيم مي‌شود و همين انسان باهوش طوري پرده‌هاي كفرش ضخيم مي‌شود كه ديگر خدا را نمي‌بيند و وقتي به اين حالت رسيد ديگر انذار و عدم و انذار برايش فرقي ندارد و آنگاه كه انسان شقي شد ديگر صلاحيت هم ندارد، «ختم‌الله‌علي قلوبهم‌و‌علي‌سمعهم‌و‌علي أ‌َبْصارِهم غشاوه و لهم‌عذاب عظيم » .

- خداوند بردباري مي‌كند آنچنان كه گويا نمي‌داند و اغماض مي‌كند كه گويي نديده است و مي‌پوشاند كه گويي بر او عصيان نمي‌شود براي عقوبت عجله نمي‌كند به لحاظ كرمش و اغماض و حلمش.

- الله بالاتر و والاتر است از اين كه وصف كنندگان او را درك كنند با صفاتي كه او موصوف است به آن و جز اين نيست كه وصف كنندگان به اندازه خودشان وصف مي‌كنند نه اندازه عظمت و جلال او، خداوند ولاتر از آن است كه وصف كنندگان او را درك كنند خداوند از بندگان خود غني است، احتياج به عبادت بندگانش ندارد ولي انسان موظف است تكليف خود را انجام دهد، زندگي ما بايد زندگي محمدوآل‌محمدصل‌الله‌عليه‌وآله باشد  .  4

چند روايت در باب توحيد

امام ششم عليه‌السلام مي‌فرمايند: «خدا، هستيِ ثابت دارد و علم او خود اوست در حالي كه معلومي نبود و سمع او خود اوست درحالي كه مسموعي نبود و بصر او خود او بود در حالي كه مبصري نبود و قدرت او خود او بود در حالي كه مقدوري نبود». بحارالانوار ، ج 2 ، ص 125 ، اخبار و روايات نقل شده از اهل بيت در اين مسائل بسيار زياد است

امام پنجم و ششم و هفتم و هشتم عليه‌السلام مي‌فرمايند: «خداي تعالي نوري است كه با ظلمت مخلوط نيست و علمي است كه جهل در آن نيست و حياتي است كه مرگ در آن نيست  . )). بحارالانوار ، ج 2 ، ص 129

امام هشتم عليه‌السلام مي‌فرمايند: « مردم در صفات سه مذهب دارند: گروهي صفات را به خدا اثبات مي‌كنند با تشبيه به ديگران و گروهي صفات را نفي مي‌كنند و راه حق مذهب سوم است و آن، اثبات صفات است با نفي تشبيه به ديگران)). بحارالانوار ، ج 2 ، ص 94

امام ششم عليه‌السلام فرمودند: «خداوند تبارك و تعالي با زمان و مكان و حركت و انتقال و سكون منصف نمي‌شود بلكه او آفريننده‌ي زمان و مكان و حركت و سكون است » . بحارالانوار ، ج 2 ، ص 92                                      

4- عدل الهي

عدل يكي از صفات خداست در مباحث اصول عقايد از آن به گونه ‌اي مستقل بحث مي‌شود و به عنوان اصل دوم از اصول عقايد به شمار مي‌رود.معني لغوي عدل، قرارگرفتن هر چيز درجاي شايسته و بايسته‌ي خود است. اين معنا در كل جهان آفرينش حكمفرماست. حديث پيامبرصل‌الله‌عليه‌وآله نيز به اين معنا اشاره دارد كه «بِالعَدلِ قامت السَّماواتُ والارض» به عدالت، آسمان‌ها و زمين برپاست.معناي اصطلاحي عدل مراعات حقوق ديگران است كه نقطه برابر آن، ظلم است يعني حق ديگران را پايمال كردن. در رعايت عدل بايد استحقاق‌ها و اولويت‌ها در نظر گرفته شود و هر صاحب حقي به آنچه حق و شايسته اوست برسد. اگر استحقاقها و اولويت‌ها مساوي باشند مراعات عدالت اين است كه پاداش آنها مساوي باشد و اگر استحقاقها و اولويتها متفاوت باشند عدالت با پاداش متفاوت آنها حاصل مي‌شود.

((وَ السماءَرَفَعَها وَ وَضَع الميزانَ » و آسمان را برافراشت و ميزان را قرار داد. سوره الرحمن آيه‌ي 7 «رَبنا الذي اَعطي كُلَّ شَيءٍ خَلقَهُ ثُمَّ هَدي» پروردگار ما كسي است كه به هرچيزي آفرينش ويژه همان را داده و سپس آن را هدايت نموده است. (سوره طه/ آيه50).عدل در تشريح: «لا يُكَلِّفُ الله نَفساً اِلّا وسعَها» خدا بر هيچ كس مگر بر قدر توانايي او تكليف نمي‌كند. (سوره بقره/ آيه286).« وَ ما جَعَل عَلَيكُم في الدّينِ مِن حَرَجٍ» و در دين كاري سخت برشما ننهاده است. (سوره حج/ آيه78).رسول اكرم صل‌الله‌عليه‌وآله مي‌فرمايند: « از امت من نُه چيز برداشته شده است... و (يكي ازآنها) چيزهايي است كه بدان اضطرار يابند.» ( بحارالانوارج58 ص325  ) .    «اَفَنَجعَلُ المُسلمينَ كالمُجرمين» آيا مؤمنان را همچون مجرمان قرار مي‌دهيم. (سوره قلم/ آيه35)

 مؤمنان خانه‌نشين – كه زيان ديده نيستند- با آن مجاهداتي كه با مال و جان خود در راه خدا جهاد مي‌كنند يكسان نيستند- خداوند كساني را كه با مال و جانشان جهاد مي كنند به درجه‌اي به خانه‌نشينان برتري بخشيده است.» (سوره نساء/ آيه95)

«فَمَن يَعمَل مِثقالَ ذَرَّهٍ خيراً يَرَه و مَن يَعمَل مِثقالَ ذَرَهٍ شَرّاً يَرَه» پس هر كس هموزن ذره‌اي، نيكي كرده باشد (پاداش) آن را خواهد ديد و هركس هموزن ذره‌اي بدي كرده باشد (كيفر) آن را خواهد ديد. (سوره زلزال/ آيه 7و8)

«وَمن جاءَ بِالسَّيئَهِ فَلا يُجزي اِلّا مِثلَها» و هركس گناهي انجام دهد تنها مانند آن جزا داده مي‌شود. (سوره انعام/ آيه160)

 قرآن و اختيار انسان :

علاوه بروجدان، آيات فراواني از قرآن به آزادي و اختيار انسان گواهي مي‌دهند كه مي‌توان آنها را به چند دسته تقسيم كرد:

الف: آيات مربوط به رسالت پيامبران و دعوت انسان به آئين حق با انذار و تبشير (كه) اگر از نظر قرآن انسان مختار و آزاد نمي‌بود ارسال پيامبران و دعوت آنها بيهوده مي‌بود.

ب: آياتي كه به صراحت از اختيار و آزادي انسان در پذيرش يا نفي ايمان سخن مي‌گويند. از جمله: (سوره دهر/آيه3- سوره كهف/ آيه29..)

ج: آياتي كه ايمان اجباري را خواست خدا نمي‌دانند و آن را نكوهش مي‌كنند: از جمله آيات: (سوره شعرا/آيه3و4- سوره انعام/ آيه107).د: آياتي كه پيامبران را تنها دعوت كننده، راهنما و ترساننده مي‌شمرند. از جمله آيات: (سوره شوري/آيه 48- سوره غاشيه/ آيه 21و22)   . كتاب معرفت ديني ، ج 23 بحث عدل الهي

اعتقادبه عدل آن است كه حق تعالي ما را به عدل مأمور فرموده و خود معامله با ما به مافوق عدل يعني تفضل نموده، دليل آن قول الهي است كه درقرآن كه مي‌فرمايند: « هر كه نيكي آورده ، ده برابرش براي اوست و هر كه بدي آورده جزا داده نمي‌شود (مگر مثل همان) و عدل آن است كه ثواب عمل نيك را نيك دهند به همان قدر و جزاي بد را بد به همان قدر» و جناب نبوي صلي‌الله‌عليه‌وآله فرمودند كه: « احدي داخل بهشت نمي‌شود به عمل خود، مگر به رحمت حق عزوجل» 2. 2 )( مجموعه آثار شيخ صدوق ، ص 108 و 109 ، باب اعتقاد در عدل الهي )

-خداوند عادل است، خداوند يك ذره هم ظلم نمي‌كند چه ظلم به موجود چه ظلم به انسان، اين اعتقاد آرامش بخش است انسان در هرحال كه باشد مي داند حقش محفوظ است. نتيجه كار اين است كه هيچ كس از حقش محروم نمي‌شود و به يك ذره هم ظلم نمي‌شود. هيچ موجودي در عالم بي‌حساب نيست عدالت هم معنايش همين است بالعدل قامت السموات و الارض زمين و آسمان روي عدالت است ، روي اعتدال است . آسمان و زمين را بدون ستون آفريد يك اعتدالي در كار است عدالت هم معنايش همين است . عدالت الهي آن است كه هر كاري و هر موجودي را كه آفريده در موقعيت مناسبش قرار داده. هركاري كه اين زيبايي عالم را به هم بزند خلافست و در برابر اين زيبايي‌ها در عالم است. كه از آن جمله آثار سوء و مضرات تجهيزات و وسايل صنايع غرب حاضر در جهان است. حديث دارد: خداوند عالم را آفريد خواست اين عالم را كوچك كند (ماكت عالم را بسازد) انسان را آفريد. انسان خلاصه جهان است. در رأس عادلين ائمه‌اطهار(س) هستند. » آثار و جلسات آيت الله فاطمي 5

 5-نبوت

« هو الّذي بعث في الاميين رسولاً منهم يتلو عليهم آياته و يزكيهم و يعلمهم الكتاب والحكمه و ان كانوا من قبل لفي ضلال مبين» ترجمه: « اوست خدايي كه ميان عرب امي پيغمبري بزرگوار از همان مردم برانگيخت تا برآنان آيات وحي خدا تلاوت كند و آنها را از لوث جهل واخلاق زشت پاك سازد و شريعت كتاب و حكمت الهي بياموزد با آنكه پيش از اين همه در ورطه‌ي جهالت و گمراهي بودند» .(سوره جمعه / آيه2).اصل نبوت يكي از اصول ماست و زندگي ما روي اين پايه‌ها و اصول است ما معتقديم خداوند براي بشر پيامبر فرستاده كه اولين آنها حضرت آدم صلوات‌الله‌عليه‌ و خاتم آنها حضرت محمدصل‌الله‌عليه‌وآله است. كاري كه پيامبر انجام مي‌دهد عمده كار پيامبر در آيه فوق بيان شده است، اولين كار پيامبراينست كه نشانه‌هاي توحيد، عدل، حساب و... را براي مردم بخواند، دومين كار پيامبر اين است كه مردم را تزكيه كند در آيات مختلف قرآن كريم مي‌خوانيد قدافلح‌من تزكي، در جاي ديگر ذلك من تزكي، اين جزاي كسي است كه تزكيه شده است.پيامبر آمده حالات حرص، حسد و آز و تندي و ستيز و....را كه گرفتاري انسانها هم همين است را از آنها بردارد. انسان تزكيه نشده حريص است جمع مي كند و خرج نمي‌كند.

 مردم ناراحتند، زن و بچه ناراحت است اين زندگي خراب است. جهنم است. پيامبر آمد. اين حالات را از انسان ببرد اين معني تزكيه است. كه اگر انسان آن برنامه عبادي كه آورده عمل كند اين حالات از او دفع مي‌شود. متقي‌ها آنانند كه خدا را مي‌پايند آنها در باغستانها هستند. آدم متقي همه جا براي او باغ است، خانه بازار و... و زندگي مبدل به بهشت مي‌شود قبل از بهشت موعود دنيا برايش بهشت است و در وسعت است يعني در همه احوال، خواندن قرآن حالات تزكيه را در انسان ايجاد مي‌كند. آيات قرآن واجب است خوانده شود حضرت علي‌(ع) مي‌فرمايد: برهر مسلماني واجب است روزي 50 آيه بخواند . برگرفته از جلسات اصول عقايد آيت الله العظمي فاطمي

حضرت امام رضاعليه‌السلام : اگر كسي بگويد: « چرا خداوند شناخت پيامبران و اقرار و اعتراف به اطاعت آنان را بر مردم واجب كرده است؟» در پاسخ بايد گفت: از آن جا كه در آنان چيزي كه مصالحشان را به گونه اي شايسته برآورد نيست و پروردگار والاتر از آن است كه با چشم ديده شود-تا مردم مصالح خويش را بي‌واسطه از او برگيرند- و ناتواني و عجز آنان از ادراك و آشكار است، چاره‌اي جز آن نيست كه ميان خداوند و خلقش پيامبري معصوم باشد تا امر و نهي و آداب او را به آنان برساند و آنان را به چيزهايي كه به واسطه‌شان منافع خويش را به دست آوردند و ضررها را دفع مي‌نمايند آگاه سازد6.» بحارالانوار ج11ص...40

6-ويژگيهاي پيامبران الهي :

پيامبران الهي، ويژگيها و برتريهايي بر ديگر انسان‌ها دارند كه در اين‌جا به برخي از آن‌ها اشاره مي‌شود :

1- وحي: پيامبران افزون بر برخورداري از دو نيروي ادراك حسي وعقلي به نيروي ديگري به نام وحي مجهزند كه هيچ گونه خطا و اشتباهي در آن راه ندارد. علم آنان از مبدأ هستي محيط برتمام كائنات افاضه مي‌گردد به گونه‌اي كه پيامبر درس نخواند. با نزول وحي از والاترين معارف و قوانين براي رشد و تكامل و اداره جامعه بشري آگاه مي‌شود.

2-عصمت : عصمت به معناي دوري از هرگونه گناه عمدي و سهوي و اشتباه است. البته آنان انسانهايي مختار و در انتخاب كار خوب يابد آزادند ولي در همان حال به هيچ گناهي آلوده نيستند. اين ويژگي پيامبران، شايستگي اعتماد را به تمام و كمال به آنان مي‌بخشد. پيامبران كساني‌اند كه به اوج بندگي رسيده و خداوند آنان را برگزيد و از آغاز آفرينش انسان، كه شيطان در پي گمراهي كردن فرزندان آدم برآمد از گمراه او به دور بوده‌اند. عصمت پيامبران به بينش و درجه يقين و ايمانشان مربوط است.

3- رهبري بي‌مانند: پيامبران براي برپايي قسط و عدالت و هدايت انسانها به توحيد و خداپرستي و مبارزه با طاغوت به پا مي‌خيزند و با بيدار كردن نيروهاي خفته و شكوفا نمودن استعدادها و گسيختن غل و زنجير از دست و پاي مردم ستمديده، چنان دگرگوني و تحول در جامعه پديد مي‌آوردند كه آثار كوشش‌هاي آنان براي هميشه به جاي مي‌مانند چنان كه بيشتر قهرمانان حماسه‌هاي قرآني را پيامبران تشكيل مي‌دهند و قرآن با بازگو كردن حماسه رهبري و دعوت پيامبران به توحيد و مبارزه با ظلم آنان را به عنوان نمونه‌هايي آرماني به مردم معرفي مي‌كند و در سوره انعام پس از نام بردن از هيجده پيامبر مي‌فرمايد: « آنان كساني‌اند كه خداوند هدايتشان كرده پس به هويت آنان اقتدا كن.» و بايد گفت كه سامان بخشيدن و به حركت درآوردن و به حركت درآوردن نيروهاي خفته در نهان انسان در جهت رضاي خدا و صلاح بشريت تنها از عهده‌ي پيامبران الهي برمي‌آيد.

4-خلوص و قاطعيت: از ديدگاه اسلام ارزش هركاري در گرو خلوص آن كار براي خداست و پيامبران از آن جا كه از سوي خدا برانگيخته مي‌شوند رسالت الهي بردوش دارند. در كار خود انگيزه و هدف جز تحصيل رضاي خداوند ندارند. از اين رو چنان استقامت و پايمردي از خود نشان مي‌دهند كه در تاريخ بي‌نظير است و اين جز از گذر خلوص نيت و پشتوانه الهي صورت نمي‌پذيرد. قاطعيت و استواري پيامبران معلول همين خلوص نيت و الهي بودن است.

5-مبارزه با ظلم: قرآن كريم مي‌فرمايد: « (پيامبري كه) آنان را به نيكي امر مي‌كند و از زشتي باز مي‌دارد و پاكيزه‌‌ها را برآنان حلال و پليدي‌ها را برآنان حرام مي‌كند و قيد و زنجيرشان را برمي‌دارد.» .

8-راههاي شناخت پيامبران الهي :از چند راه مي‌توان بهره جست :

1-يافتن نشانه‌اي در شخص پيامبر كه دليل بر ارتباط با خدا باشد و اين را «معجزه» گويند ؛

2-گردآوري قراين و شواهد .

3-گواهي پيامبران پيشين يا معاصر

4-معجزه: كاري كه به اراده خداوند برخلاف عادت و طبيعت به وسيله‌ي شخص مدعي پيامبري انجام مي‌شود به گونه‌اي كه ديگران از انجام مثل آن عاجزند.

5-ايمان به گفته‌هاي خود.

6-گواهي پيامبران پيشين يا معاصر: از جمله آيات برنبوت  پيامبر ما :  (سوره صف/6- سوره اعراف/157) .كتاب معرفت ديني ، ج 23       

7-گردآوري قراين : از مهمترين قوانين براي شناسايي پيامبران:

الف- مطالعه درباره‌ي گذشته شخص مدعي پيامبري

 ب- بررسي محيط دعوت

  ج- محتواي آيين

 د- پيروان.7

9-امامت، امتداد راه پيامبراكرم(ص(

از اصول دين ما امامت است؛ توحيد، عدل، نبوت، امامت، معاد. امامت يعني ما معتقديم كه بعد از پيغمبرصل‌الله‌عليه‌وآله دوازده نفر وصي آن بزرگوار هستند كه هريك وظايفي داشتند، حاكم نگهبان دين و مفسر وحي بودند. اسلام واقعي به زبان ائمه اطهار(س) تفسير شده است . در صلوات شعبانيه مقداري از مقامات ائمه اطهار صلوات‌الله‌عليهم بيان گرديده است. بارالها صلوات مرا برمحمدوآل محمد بفرست آنها كه: شجره نبوت، موضوع رسالت، مختلف الملائكه آمدوشد ملائكه به خانه وحي بود، معدن علم بودند، اميرالمؤمنين، امام حسن عليه‌السلام تا آخر معدن علم‌اند، تمام علم در خانه محمدوآل‌محمد صلوات‌الله‌عليهم است.

الفلك الجاريه كشتيهاي جاريه، يأمَنُ مَنْ رَكبَها هركس سوار دراين كشتيها شد از غرق شدن در امان است. خدايا درود فرست بر محمدوآل‌محمد صلوات‌الله‌عليهم‌اجمعين درود بسيار كه آن درود موجب خشنودي آنها باشد و اداي حق آنها بر ما شود. آنها كه پاكان بودند و نيكوكاران و اخيار هستند. خداوند اداي حق آنها را برما واجب كرده است. و واجب كرده است كه از اهل بيت صلوات‌الله عليهم اطاعت كنيم. ما تمام زندگيمان بايد طبق موازيني باشد كه محمدوآل‌محمد گفته است. خدايا پيامبر را براي من شفيع مقبول الشفاعه قرار بده و طريق مستقيم هموار بسوي خود گردان، خداوند مرا پيرو آن بزرگوارانت گردان تا روزي كه به لقاء تو برسم تا اينكه روز قيامت را ملاقات كنيم در حالي كه از من راضي هستي، امامت و امتداد راه پيامبر اكرم صل‌الله‌عليه‌وآله است. (بخش امامت برگرفته از بيانات و آثار حضرت آيت‌الله فاطمي رحمه الله علیه).

چند مطلب

پيامبراكرم(ص) پيش از وفات خود به امر خدا، حضرت‌علي‌عليه‌السلام را به جانشيني برگزيد و بارها او رابه مسلمانان معرفي كرد و از آنان خواست با او بيعت كنند و قبول خلافتش را اعلام كنند و چنين نيز شد.

تعيين جانشين براي پيامبر كه حضرت علي و فرزندانش عليهم‌السلام (12 معصوم) هستند كاري ضروري و حياتي بود زيرا:

1- پيامبر اكرم در طول بعثت به تعليم و بيان احكام معارف قرآن كريم پرداخت و ضروري بود در طول زمانهاي آتي پاكان و شايستگان و امانت داراني از جانب خداوند، مأمور تعليم وتبيين و ابلاغ پيامها و احكام معارف قرآن باشند.

2-بايد مفسري معصوم مي بود تا نظر او معيار و ميزان براي جامعه باشد تا هم در فهم قرآن بخصوص موارد اختلاف به او رجوع گردد و معيار مفسران ديگر بوده و همچنين راه سوء استفاده بر دشمنان مسدود گردد .

3- تشكيل حكومت شايسته‌ترين، عالم‌ترين، مديرترين و مدبرترين فرد جامعه براي حاكم اسلامي باشد و با اختيار ولايتي كه خداوند به او داده به جانشيني پيامبر نصب گردد.

لذا پيامبر اكرم اهل‌بيت(ع) در حديث ثقلين را قرين عدل، مفسر و مبين قران معرفي نموده و روز 18 ذي‌حجته سال دهم هجري در غديرخم حضرت‌علي(ع) را بر تمام مسلمانان اعلام و از آنان بيعت گرفت. ولايت فقيه استمرار امامت در دوران غيبت است، حاكم دين، مفسردين، امامت، تشخيص احكام، حل اختلافات مخصوص حكومت ولي فقيه است8. (  معرفت ديني/ 23(

10-انتظار فرج حضرت ولي‌عصر(عج)

حقيقت وجود حضرت ولي‌عصر(عج) مثل خورشيد روشن است، خورشيد پشت ابرو حقيقتي است انكار ناپذير. ايشان در گرفتاريها آمده و به داد شيعيان رسيده است و گاه افرادي از طرف ايشان ما مسلمانها تنها نيستيم امام زمان بالاي سرماست بزرگترين قوت ما وجود نازنين حضرت ولي‌عصر(عج) است. از اصلي‌ترين مطالب در مورد امام زمان‌(عج) اعتقاد به آمد نشان انتظار فرج و دعا براي فرجشان است. بار پروردگارا انقلاب اسلامي ما را به انقلاب جهاني ولي‌عصر(عج) متصل بفرما ما را از اعوان و انصارش قرار بده، اسلام و مسلمين را نصرت عنايت فرما.

اَطيعواالله و اطيعوالرسول و اولي الامر منكم ( سوره نساء/ آيه 59). تمام مناصب امام معصوم(ع) به جز مقام عصمت و.... به ولي فقيه تفويض شده به نص آيه فوق و توحيد امام معصوم عليه‌السلام و به تأكيد روايات، مرجعيت و حاكميت در زمان غيبت مانند تصرف در بيت‌المال ، قضاوت، اقامه نمازجمعه و جهاد و جنگ در راه خدا است. جهاد رمز قدرت و عزت مسلمانان و به تعبير بهتر دريچه بهشت است كه به دست ولي‌فقيه برروي امت باز مي‌شود. ملت ايران مانند قوم بني‌اسرائيل نيست كه سروصداي فرعون و فرعونيان اينها را تحت تأثير قرار بدهد امروز بايد ايران اسلامي شرق و غرب را به يوغ خود بكشد. امروز تمام كفر در مقابل تمام اسلام ايستاده بايد مسلمانان كاري بكنند كه در جهان سربلند باشند. تاريخ تكرار مي‌شود، الان هم مثل دوران حضرت اميرالمؤمنين عليه‌السلام است الان هم ولايت فقيه عادل وجود دارد ولي مردم به طرف معاويه مي‌روند وعده كمي دور علي‌عليه‌السلام‌اند معاويه صفتها ظاهرشان را درست مي‌كنند ولي باطنشان خراب است.

جامعه اسلامي به معناي حقيقي آن دوران امام زمان‌عجل‌الله تعالي درست مي‌شود (تحقق خواهد يافت) مسلمانان بايد قيام كنند آمريكا دارد عزت اسلام را لگد مال مي‌كند واجب است از مرزهاي اسلامي دفاع كنيم كافر آمده در مرزهاي اسلامي آماده باشيم براي جهاد بايد پشت سر رهبرمان حركت كنيم، ما به ياري خدا قدرت داريم كفار‌(آمريكا و...) را از كشورهاي اسلامي بيرون كنيم. برويد از رهبر حكم جهاد بگيريد، امروز جهاد برعليه كفار واجب است، ما مسلمانها تنها نيستيم امام زمان(عج) بالاي سرماست.

 واعدولهم ما استعطعتم من قوه . و من رباط الخَيْل ترهبون به عدوالله و عدوكم» ترجمه: هرچه مي‌توانيد نيرو بر عليه آنها آماده كنيد.آماد‌گي داشته باشيم اگر رهبر حكم جهاد بدهد برويم و به كمك امام و رهبرمان حضرت آيت‌الله‌العظمي خامنه‌اي حركت كنيم و نام امريكا را براي هميشه دفن كنيم   

چند مطلب  

پيامبراكرم(ص) پيش از وفات خود به امر خدا، حضرت‌علي‌عليه‌السلام را به جانشيني برگزيد و بارها او رابه مسلمانان معرفي كرد و از آنان خواست با او بيعت كنند و قبول خلافتش را اعلام كنند و چنين نيز شد.

تعيين جانشين براي پيامبر كه حضرت علي و فرزندانش عليهم‌السلام (12 معصوم) هستند كاري ضروري و حياتي بود زيرا:

1-پيامبر اكرم در طول بعثت به تعليم و بيان احكام معارف قرآن كريم پرداخت و ضروري بود در طول زمانهاي آتي پاكان و شايستگان و امانت داراني از جانب خداوند، مأمور تعليم وتبيين و ابلاغ پيامها و احكام معارف قرآن باشند.

 2- بايد مفسري معصوم مي بود تا نظر او معيار و ميزان براي جامعه باشد تا هم در فهم قرآن بخصوص موارد اختلاف به او رجوع گردد و معيار مفسران ديگر بوده و همچنين راه سوء استفاده بر دشمنان مسدود گردد .

3-تشكيل حكومت شايسته‌ترين، عالم‌ترين، مديرترين و مدبرترين فرد جامعه براي حاكم اسلامي باشد و با اختيار ولايتي كه خداوند به او داده به جانشيني پيامبر نصب گردد.

4-لذا پيامبر اكرم اهل‌بيت(ع) در حديث ثقلين را قرين عدل، مفسر و مبين قران معرفي نموده و روز 18 ذي‌حجته سال دهم هجري در غديرخم حضرت‌علي(ع) را بر تمام مسلمانان اعلام و از آنان بيعت گرفت. ولايت فقيه استمرار امامت در دوران غيبت است، حاكم دين، مفسردين، امامت، تشخيص احكام، حل اختلافات مخصوص حكومت ولي فقيه است.9

11-معاد

از ديگر اصول دين ما معاد است، ما يقين داريم كه زندگي دنيا موقت و گذرا و آزمايش است و ما زنده خواهيم شد « و بالاخره هم يوقنون» البته اين يقين داشتن ، عارضي نيست. اين را آيات قرآن به ما مي‌رساند خداوند عادل است و عادل كار بيهوده عبث نمي‌كند خداوند بالاتر از اين است كه انسان را پوچ و بي هدف قرار دهد.

 او بالاتر از اين است كه زندگي بي هدف بيافريند. پادشاه به حق بالاترين  از اين است كه اين آفرينش دقيق انسان را براي چند صباحي موقت و بي‌هدف آفريده باشد. تمام اينها از روي علم است، از روي حساب و ما دوباره زنده مي‌شويم.

 آن كساني كه به آخرت ايمان ندارند در عذاب و گمراهي آشكارند. گمراهي بالاتر از اين نيست كه انسان با داشتن عقل زندگي را منحصر در اين چند روز بداند. زندگي براي چيست؟ زندگي بي‌هدف نيست. چيزي كه انسان را از ناراحتي‌ها كه هميشه دامن گير انسان است خلاص مي‌كند اعتقاد به قيامت است.

پيامبران الهي معتقد به اجر و پاداش قيامت بودند. قرآن مي‌گويد: همه چيزها و كارهايتان در خط بندگي خدا باشد كسب، تجارت، خوردن، خوابيدن و... انسان وقتي از حالات حيواني خارج مي‌شود كه در راه بندگي خدا حركت كند. همه چيز او براي خدا باشد. تزكيه يعني بنده خدا بودن اين فرد رستگار مي‌شود، مي‌رود تا به خدا مي  رسد و بنده خدا مي شود.

انسان وقتي از زندگي عادي گذر كرد فقط آن را به اندازه نياز استفاده كرد آن وقت تازه به اصل زندگي وارد مي‌شود و مي‌فهمد زندگي چيست متقيان آنهايي هستند كه خدا را مي‌پايند آنان در باغستانها هستند، بهشت دنيا قبل از بهشت موعود ، حالات بهشت گونه دارند، او در بهشت در وسعت است يعني در همه احوال در تنگي نيست، داشتن و نداشتن براي اين آدم مساوي است و اين توحيد است. خداست كه روزي را به هر كه بخواهد زياد مي‌دهد و به هر كه بخواهد كم مي‌دهد ، ما فقط مكلف به انجام تكليفيم

آنچه مطلوب است، رحمت خداوند است آن خدايي كه رب السموات‌والارض و ما بينهما است، خدايي كه رحمتش همه جا را فراگرفته. روز قيامت كسي مالك خطاب نيست، آن روز كه روح و ملائكه صف مي‌كشند و كسي حرفي ندارد خطابي نمي‌گويد: مگر بفرمان خدا، روز موعود در پيش است و ترديدي نيست پس هر كس مي‌خواهد به سوي خدا راهي پيدا كند و خود را مهيا كند تا روي رفتن به سوي حق را داشته باشد.

زندگي دنيا جز متاع فريب چيزي نيست و اصل آخرت است و داخل شدن در بهشت اگر انسان بخواهد فقط اين جسم را اينجا (دردنيا) نگه دارد و وسائل زندگي مادي‌اش را فراهم بياورد اين نقص است اگر هدف ما اين باشد بيچارگي و پستي است. در صورتي كه آخرت بهتر است يعني آن زندگي بالاتر از اين زندگي است، آن زندگي الهي كه در بطن دين زندگي بايد آن را پيدا كرد آنچه در كتابهاي آسماني تعريف شده همين زندگي الهي است نه زندگي پست حيواني، زندگي پست حيواني آتش است.

تزكيه يعني بنده خدا بودن، يعني از حالات انسان (نفساني) درآمدن و وارد شدن در جرگه بندگي خدا مثال او آيات اول سوره مؤمنون است ، اين فرد رستگار مي‌شود مي‌رود و به خدا مي‌رسد و بنده خدا مي‌شود. راه نجات فقط بندگي خداست ، آن است كه انسان را نجات مي‌دهد همه چيز را به او دادن و سپردن. بنده خدا هروقت گفت الحمدالله رب العالمين، لااله الا الله ، معتقد مي‌شود و اول خود را خلع سلاح مي‌كند و به خود مي‌گويد، من هيچ و هر چه هست اوست اولين قدم، از بين بردن تكبر است امام زين‌العابدين عليه‌السلام مي‌فرمايد: « خداوندا من با آن همه عبادات، در نزد تو از ذره هم كمترم» اگر اين رويه درست نشود ما هم درست نمي‌شويم. و تا وقتي كه شيوه ائمه‌اطهارعليهم‌السلام را كنار بگذاريم و به آن عمل نكنيم درست نمي‌شويم. وقتي مردم به خوشگذراني عادت كردند محكومند ، راه نجات يافتن ، رهايي از كبر است كه با عبادت و بندگي خدا حاصل مي‌شود حضرت اباعبدالله الحسين عليه‌السلام مي‌فرمايد: «خداوند تبارك و تعالي دعوت بربندگي خدا مي‌كند كسي كه بنده خدا شد بنده غيرخدا نمي‌شود.» بنده شهوت، بنده دنيا، بنده زن و... حتي امام صادق عليه‌السلام در حال طواف كعبه مي‌فرمايد: الهي قِ شح نفسي الهي مرا از بخل نفس نجات بده .( برگرفته از بيانات و آثار حضرت آيت‌الله فاطمي رحمه الله علیه.(10

12-اخلاق ، آداب وسنن اسلامي

دين اسلام همه دستوراتش طبق بهترين آداب و اخلاق است و تمام شئون اسلام اعم از عبادات و داد و ستدها و غيره بر پايه‌هاي بلند اخلاق و فضيلت استوار است.

بر هر مسلماني لازم است بكوشد تا عقايد اسلامي را شناخته و كاملاً برقوانين مقدس اسلام چه در زمينه فروع دين و چه در زمينه اخلاق و آداب دين عمل نمايد.

واژه اخلاق جمع خُلِق است آدمي موجودي مركب از جسم مادي و نفس مجرد است ويژگيهاي جسمي انسان «خَلقِ» و ويژگيهاي روحي و نفساني او «خُلق» ناميده مي‌شود در بيان ديگر مي‌توان گفت خَلق صورت ظاهري انساني و خُلق سيرت باطن انساني است. عالمان مسلمان اخلاق را به معناي ملكات نفساني در نظر مي‌گرفتند؛ يعني «هيأتهايي راسخ و پايدار در جان آدمي كه او را به انجام دادن كارهايي بدون انديشه و تأمل بر مي‌انگيزاند

اخلاق به آدمي مي‌آموزد كه:

1-خلق‌هاي پسنديده و خوي‌هاي ناپسند كدام است.

2-راه پيراستن نفس از خلق‌هاي ناپسند چيست.

3-روش آراستن نفس به سجاياي پسنديده كدام است.

بايد بدانيم در مكتب انبياء عليهم‌السلام انسان موجودي است دوبعدي يعني فطرت انساني داراي بعد مثبت و منفي است انسان هم مي‌تواند مسير صعودي پيدا كند و هم مسير نزولي، در نهاد او گرايش به خيرها و نيكي ها وجود دارد هم گرايش به شرها و زشتي‌ها، انسان هم داراي عقل ونفس لوامه است كه او را به سوي خيرها و فضيلت‌ها هدايت مي‌كند هم نفس اماره كه او را به رذائل و زشتي‌ها سوق مي‌دهد. نفس انساني هم داراي نيروي صلاح است هم داراي نيروي فساد.

قرآن كريم مي‌فرمايد: « قسم به روز قيامت و قسم به نفس ملامت‌گر» (سوره قيامت/ آيه1و2)و همچنين « همانا نفس به كارهاي بد امر مي‌كند مگر آنكه پروردگار رحم كند» (سوره يوسف/آيه 54)، انسان فطرتاً در بُعد مثبت طبيعت خود گرايش به خدا دارد و قرآن در همين زمينه مي‌فرمايد «فطرت خدايي كه مردم را براساس آن آفريد » (سوره روم/آيه30)، انسان استعداد دارد كه به سوي خدا سير كند و موجودي متعالي شود، استعداد آن را دارد تا خود به مقام «نفس مطمئنه» برسد چه زيباست كلام حق: «اي نفس ملكوتي به سوي پروردگارت باز گرد كه هم تو از او خشنود باشي و هم خداوند از تو، در زُمره بندگان خالص من داخل شو و وارد بهشت شو» (سوره فجر/آيه26-30) در بُعد منفي نيز طبيعت انساني بخيل و حريص و مجادله‌گر و عجول و ناسپاس معرفي شده است چنانچه در آيات قرآن مي‌خوانيم: «كانَ الانسانُ قَتُوراً» (سوره اسراء/ آيه100) « اِنَّ الانسانَ خُلِق هَلُوعا» (سوره معارج/آيه 19)

-و كان الانسانُ اَكثَر شيءٍ جَدَلا» (سوره كهف/آيه54) طبيعت منفي انسان به گونه اي است كه آدمي مي‌تواند خود را به اسفل‌السافلين بكشاند قرآن كريم مي‌فرمايد: «سپس او را به پست‌ترين منازل‌ باز گردانديم، مگر آنان كه ايمان آوردند و عمل صالح انجام دادند.» (سوره تين/ آيه6و7)

بنابراين از ديدگاه قرآن درساختمان وجودي انسان بعدي بي‌نهايت قرارگرفته از يك سوء آن چنان رشد پيدا مي‌كند كه به « اَعلي عِلِّيين» برسد و چنانكه قرآن مجيد نسبت به پيغمبر عظيم‌الشأن حضرت‌محمدصل‌الله‌عليه‌وآله مي‌فرمايد:

-ثُم دَنا قَقَدّلي فَكانَ قابَ قوسين اَو اَدني» و از سوي ديگر ممكن است آنچنان سقوط كند كه به « اسفل‌السافلين» برسد.

پس بايد بدانيد براي تربيت و رشد انساني لازم است از معلمين اخلاق كه خود به سجاياي انساني و فضائل اخلاقي متخلّق گرديده‌اند و از رذائل اخلاق، خود را برحذر داشته‌اند كمال استفاده را نمود تا رفته‌رفته داراي « ملكه‌ي فضيلت» شويم و اگر به خود نرسيم و خود را رها كنيم مسلماً مي‌رسيم به جايي كه قرآن مجيد نسبت به اين انسان كه خود را رها كرده مي‌فرمايد:« اولئك كالانعام بَل هُم اَضَلَّ » آنها مانند چهارپايان هستند بلكه گمراه‌تر.

انسان موجودي است كه بهترين استعداد را در رسيدن به تكامل دارد و مي‌تواند از نقطقه صفر شروع و بي‌نهايت حركت كند . و هرگز مسير تكاملي او هرگاه مسير خود حركت كند، متوقف نخواهد گشت.

اسلام عالي‌ترين مكتب تربيتي است كه صفات عالي و باارزش را در وجود انسان پرورش مي‌دهد همچنين روح ايمان آگاهي و مسئوليت را در نهاد او تقويت مي‌كند. به همين جهت هيچگاه ممكن نيست كه انسان در زندگي خويش لحظه‌اي از اين مكتب بزرگ‌تر تربيتي بي‌نياز گردد.

هدف نهايي زندگي انسان تقرب الهي است به اين اساس، هر عملي كه انسان را به اين هدف نزديكتر سازد از ارزش اخلاقي برخوردار است چنين عملي را « فضيلت» مي خوانند، و اگر عملي به ظاهر خوب و شايسته باشد ولي انسان آن را به كمال نهايي نزديك نگرداند در نظام اخلاقي اسلام فاقد ارزش است.

هر عملي از دو جزء كاملاً مشخص شكل يافته:

اول: نيت كه به منزله‌ي روح عمل است.

دوم: شكل عمل كه در حكم جسم و كالبد عمل است.

عملي از نظر اسلام فضيلت محسوب مي‌شود ( داراي ارزش اخلاقي است ) كه در انجام آن عمل هم نيت خالص براي خدا باشد (اخلاص در نيت) و هم شكل عمل مطابق فرمان خدا باشد. شرط اول را «حُسن فاعلي» و دومي را «حُسن فعلي» نامد. پس نمي‌توان عمل ناپسندي را با نيت الهي انجام داد چنانچه كه نمي‌توان عمل شايسته را با نيت نادرست به جاي آورد.

از ويژگيهاي نظام اخلاقي اسلام:

1-وسعت دامنه‌ي آموزشهاي اخلاقي در اسلام گسترده است، تا جايي كه نمي‌توان فهرستي كاملي از آن را ذكر كرد و به جرأت مي‌توان گفت هيچ نكته‌اي راحتي در جزئي‌ترين مسائل ناگفته نگذارد. عميق‌ترين و دقيق‌ترين نكته‌ها در زمينه تربيت روحي و اخلاقي در قالب جمله‌هاي ساده كوتاه بيان شده و دستورات عملي براي سازندگي اخلاقي ارائه گرديده است. همين تعاليم وسيع و عميق خود بزرگترين معجزه در اثبات حقانيت دين اسلام دارد.

2-جنبه‌ي همگاني داشتن تعاليم اخلاقي اسلام، كه هركس در هر مرتبه از كمال فكري ومعنوي مي‌تواند متناسب با ظرفيت خود از آن بهره ببرد. و همه افراد در تمامي سطوح مي‌توانند از آن سود بجويند.

3-هماهنگي در پرورش فضائل انسان كامل كسي نيست كه تنها يك يا چند فضيلت در درون او رشد يابد بلكه كسي است كه همه‌ي ارزشهاي انساني در حد اعلاي خود در درون او پرورش يابد و اين رشد، رشدي هماهنگ باشد.

نظام اخلاقي اسلام ديدي همه جانبه نسبت به تربيت انسان دارد و فقط به تنهايي به پرورش يكيا چند ارزش، در وجود انسان نمي‌پردازد.

پيشوايان اسلام نمونه اعلاي تربيت اسلام هستند و در همه زمينه‌ها نمونه و سرمشق بوده‌اند نه تنها در يك يا چند زمينه خاص.

اسلام پايه‌هاي استوار اخلاق اسلامي و چهار اصل معرفي نموده است:

1-خوش‌نيتي و پاك دلي انسانها نسبت به هم

2-خوش‌رويي و بشاشيت با همه افراد جامعه

3-خوش زباني و نيك سخن باكليه مردم اعم از دوست و دشمن‌ها

4-خوش برخوردي و نيك رفتاري با تمامي مخلوقات و موجودات، چه رسد به افراد بشر.

اسلام همچنين آداب را بر دو پايه محكم استوار مي‌بيند:

1-آداب فردي راجع به حقوق شخصي انسان مانند آداب خوردن و آشاميدن، لباس و پوشاك، خواب و بيداري، سفر و حضر ، صحت و مرض  و... كه در همه آنها اسلام، آدابي منحصر به فرد داشته كه پيروي از آن انسان را در زندگي كامياب و خوشبخت نمود. و از نگرانيها و گرفتاريها، بيماريها و ناهنجاريها دور مي‌دارد.

2- آداب اجتماعي راجع به حقوق اجتماعي انسان، مانند آداب معاشرت با پدرومادر زن و فرزند، خويشان و نزديكان، استاد و شاگرد، دوست و همسايه و همه افراد بشر كه تطبيق اين آداب ضامن امنيت جامعه و حافظ شادابي و خرمي و سعادت و سلامتي همه انسانها مي‌باشد.

دين در واقع همه‌ي دستورات آن طبق بهترين آداب و اخلاق است و تمام شئون اسلام اعم از عبادات، دادوستدها و غيره همگي برپايه‌هاي بلند اخلاق و فضيلت استوار است و اينك با رعايت اختصار به ذكر آنچه كه طبق اخلاق و آداب سزاوار است انجام داده يا ترك نمود، مي‌پردازيم.

منهيات و محرمات

آنچه به جاآوردنش ممنوع است و اسلام از آن نهي نموده است، كه به آن «حرام» گويند. منهيات ومحرمات عبارتند از:

1-ظلم و ستم، 2- تبذيرواسراف، 3- مسخره كردن ديگران 4- مردم آزاري 5- فاش كردن اسرار ديگران 6- دروغ و تهمت 7- ناراضي كردن پدرومادر 8- احتكارارزاق ملت، 9- زنا، 10- هم جنس بازي، 11- نگاه به زن نامحرم و مرد نامحرم، 12- نوشيدن شراب، 13- قماربازي، 14- رشوه‌خواري، 15- خوردن گوشت مُردار و گوشت خوك و هرغذاي حرام ديگر، 16- خوردن مال مردم بدون رضايت آنان، 17- غِش در معامله، 18- انگشتر طلا و زينت طلا براي مردان، 19- رباخواري، 20- حيله و فريب دادن مردم، 21- استمناء، 22- كنجكاوي و تجسس در اسرار مردم، 23- غيبت و سخن‌چيني، 24- آوازخواني و گوش‌دادن به آن(غنا وموسيقي)، 25- قتل و ترور شخص و شخصيت، 26- دزدي و سرقت، 27- به هم رساندن ديگران براي انجام عمل فحشاء، 28- خيانت، 29- حكم نمودن برخلاف قرآن، 30- پايمال كردن حقوق ديگران، 31- همكاري با كافران و ستمگران، 32- بد زباني و دشنام دادن و....

براي اطلاع بيشتر از اخلاق و آداب اسلامي به رساله حقوق امام‌زين‌العابدين(ع) و كتاب: مكارم‌الاخلاق، و كتاب: آداب و سنن آيت‌الله شيرازي اعلي‌الله درجاته مراجعه شود، و براي شناخت بيشتر واجب و حرام، به كتاب: واجبات و محرمات آيت‌الله‌العظمي شيرازي رضوان‌الله‌عليه مراجعه گردد.

فضايل و آداب

فضايل و آداب كه زينت‌بخش مسلمان است عبارتند از:

1- انصاف، 2- تعاون و همكاري در كارهاي نيك، 3- صبرواستقامت، 4- اصلاح بين مردم، 5- اخلاص در عمل، 6- توكل برخدا، 7- حِلم و بردباري، 8- نيكي به پدرومادر، 9- اطعام كردن، 10- پاكدامني، 11- باصداي بلند سلام كردن، 12- پاكيزگي، 13- كسب دانش، 14- خوش رفتاري با مردم، 15- سخاوت، 16- شجاعت، 17- صِله‌ي رحم 18- ميانه روي درهركار، 19- اخلاق خوب، 20- رسيدگي به بيچارگان، 21- فروتني، 22- برآوردن نياز حاجتمندان، 23- ناديده گرفتن خطاي ديگران، 24- پرهيزكاري، 25- راستگويي، 26- احترام به مردم، 27- خنده‌رو بودن، 28- شرم داشتن از انجام اعمال زشت، 29- ازدواج، 30- سپاسگزاري از نعمت‌هاي خدا.

رذايل و مكروهات

رذايل و مكروهاتي كه انسان را به سقوط مي‌كشاند عبارتند از:

1-انتقام‌جويي، 2- فخرفروشي، 3- ثروت‌اندوزي، 4- خودپسندي، 5- كارهاي بيهوده، 6- حرفهاي بيهوده، 7- تنبلي در انجام وظايف، 8- ترس، 9- بي‌تابي در پيش‌آمدها، 10- رياست طلبي و مقام‌خواهي، 11- خُلف وعده يا بدقولي، 12- حِرص‌و‌آز، 13- بي‌همتي، 14- تعصب ورزيدن، 15- شك وترديد،  16- كينه‌توزي، 17- شتاب‌زدگي، 18- طمع كاري، 19- غفلت و بي‌توجهي به خداي متعال،20- بدخلقي، 21- سنگدلي، 22- منت نهادن و غيره.....

آنچه از فضايل گفته شد همگي از كارهاي مستحب نمي‌باشند بلكه برخي از آنها از نظر شريعت اسلام واجب است.

چنانچه رذايلي را كه شمرديم تماماً از كارهاي مكروه نمي‌باشند، بلكه برخي از آنها هم از نظر اسلام حرام است.

بنابراين بر هر فردِ مسلمان لازم است، بكوشد و جدّيّت به خرج دهد تا خود را با عقايد اصول دين اسلام آراسته و كاملاً به قوانين مقدس اسلام چه در زمينه‌ي احكام و دستورات عملي دين و چه در زمينه‌ي اخلاق و آداب دين عمل نمايد و چنانچه عمل ننمايد، مانند  پرنده‌ي شكسته بالي خواهد بود كه نمي تواند پرواز كند و اتومبيل بي‌چرخي كه نتواند راه برود.

آري، براي يك شخص مسلمان فقط گفتنِ اينكه من مسلمانم كافي نيست، زيرا مانند آن است كه انسانِ مريض بگويد من سالم هستم، همان‌طور كه گفته‌ي مريض به حال او سودي ندارد، گفتار مسلمان هم تا هنگامي كه به قوانين اسلام رفتار ننمايد بي تأثير است، لذا بايد گفتار را با كردار توأم ساخته و سخن را با عمل مطابقت و تأييد نمود . 11

جمع بندی

خداوند تعالي در آيه 120 سوره بقره مي‌فرمايد: « وَلَن ترضي عنكَ اليَهودُ ولانَصاري حتّي تَتَبِعَ مِلَتَهُم قُل انّ هُديَ اللهِ هَوَ الهدُي و لَبن اتّبَعتَ اَهَواءهُم بَعَد الَّذي جاءَكَ مِنَ العِلم مَالكَ مِنَ اللهِ من وليٍ و لانصيرٍ».ترجمه : « (اي پيامبر ! ) هرگز يهود و نصاري از تو راضي نخواهند شد تا (بطور كامل تسليم خواسته هاي آنها شوي و از آيين (تحريف يافته‌ي) آنان پيروي كني، بعد از آنكه آگاه شده‌اي، هيچ سرپرست و ياوري از سوي خدا براي تو نخواهد بود. همچنين در سوره‌ي صف آيه 6 و مي‌فرمايد: ( و با زياد آر هنگاميكه عيسي بن مريم به بني‌اسرائيل گفت: من همانا رسول خدا به سوي شما هستم و به حقانيت كتاب تورات كه مقابل من است تصديق مي‌كنم و نيز شما را مژده مي‌دهم كه بعد از من رسول بزرگواري كه نامش (در انجيل من) احمد است بيايد (قرآنش عالمي را به نور علم حكمت روشن سازد.) چون با آيات و معجزات به سوي خلق آمد گفتند: اين سحري آشكار است(6) آيا از آن كسي كه به راه اسلام و سعادتش مي‌خوانند و او همان دم برخدا افتراء و دروغ مي‌بندد در جهان كسي ستمكارتر هست؟ و خدا هم هيچ قوم ستمكاري را هدايت نخواهد كرد . » .

پس دين حق امروز فقط دين مقدس اسلام است به صريح آيات و روايات، تعاليم متعالي دين اسلام شامل 3 بخش عقايد اسلام، احكام و دستورات عملي اسلام  و بخش اخلاقيات (مسائل رواني) و آداب و سنن اسلامي مي‌باشد. كه بخش عقايد«اصول» و بخش احكام عملي «فروع دين » ناميده مي‌شود و اخلاقيات حلقه اتصال بين اين 2 بخش است .

اعتقاد به خداي يگانه اعتقاد به زندگي ابدي هر فردي از انسان در عالم آخرت و دريافت پاداش و كيفر اعمالي كه در اين جهان انجام داده است و اعتقاد به بعثت پيامبران از طرف خداي متعال براي هدايت بشر بسوي كمال نهايي و سعادت دنيا و آخرت اين 3 اصل در واقع پاسخهايي است به اساسي‌ترين سؤالاتي كه براي هر انسان آگاهي مطرح مي‌شود كه: مبداء هستي كيست؟ پايان زندگي چيست؟ از چه راهي مي‌توان بهترين برنامه زيستن را شناخت؟ كه برخاسته از جهان‌بيني الهي مي‌باشد و متن برنامه‌اي كه از راه تضمين شده و شناخته مي‌شود، همان ايدئولوژي ديني مي‌باشد.

عقايد اصلي لوازمات و ملزومات و توابع و تفاضيلي دارد كه مجموعاً نظام عقيدتي ديني را تشكيل مي‌دهد و اختلاف در اينگونه اعتقادات موجب پيدايش اديان و فرقه‌ها و نحله‌هاي مذهبي مختلفي شده است. مانند اعتقاد به تثليث مسيحي كه با توحيد وفق نمي‌دهد هرچند مسيحيان درصدد توجيد آن بر مي‌آيند (در باب نبوت) همچنين اختلاف در كيفيت تعيين جانشين پيامبر كه بايد از طرف خدا يا از طرف مردم تعيين شود عامل اصلي اختلاف بين شيعه و سني در اسلام شده است.

مقصود ازعلوم اسلامی، علومی است که به نحوی جزء واجبات اسلامی می باشد. یعنی علومی که تحصیل آن علوم حتی به نحو واجب کفایی برمسلمین واجب است وآن علومی است که مشمول این حدیث نبوی می گردد. «طلب العلم فریضه علی کل مسلم» یعنی دانش طلبی برهرمسلمان واجب است. ( به شرح ذیل):

- علومی که موضوع ومسائل آنها اصول وفروع اسلامی است یا چیزهایی که با استفاده ازآنها (یعنی قرآن وسنت ) آن اصول وفروع، اثبات

می گردد مانند علم قرائت، علم تفسیر، علم حدیث، علم کلام نقلی، (علم کلام به دوقسمی است نقلی وعقلی )، علم فقه، علم اخلاق نقلی

- علت واجب بودن آن است که شناخت ودانستن اصول دین اسلام برمسلمان واجب عینی و فروع دین واجب کفایی است.

- شناخت قرآن وسنت هم واجب است زیرا بدون قرآن وسنت شناخت اصول وفروع اسلام غیرمیسر است.

- همچنین علومی که مقدمه تحصیل وتحقیق علوم فوق الذکر است واجب می باشد. ازباب « مقدمه واجب» مانند : ادبیات عرف صرف، نحو، لغت، معانی، بیان، بدیع و.. ) ، علوم عقلی، اخلاق عقلی، حکمت الهی، منطق، اصول فقه، رجال  ودرایه) یعنی درحوزه اسلام لازم است که به قدرکفایت همواره افرادی مجهز به این علوم باشند ولازم است همواره افرادی باشند که دایره تحقیقات خود را درعلوم متن و درعلوم مقدمی ، توسعه دهند وآنها را افزایش دهند».

لازم به ذکراست که «علوم فریضه» که تحصیل وتحقیق آن برمسلمانان واجب است منحصر به علوم فوق نیست بلکه هرعلمی که برآوردن نیازهای لازم جامعه اسلامی موقوف به دانستن آن علم وتخصص و اجتهاد درآن باشد به مسلمین تحصیل آن علم ازباب به اصطلاح «مقدمه تهیّوی» واجب ولام است. پس: هرعلمی که برای جامعه اسلامی لازم وضروری است ( به حد نیاز) جزء » علوم مفروضه اسلامی»  قرارمی گیرد وجامعه اسلامی همواره این علوم را فرایض تلقی کرده است ازجمله علوم وفنون ذیل ( درحد نیازجامعه): پزشکی، اداره جامعه تجارت درنتیجه علوم اسلامی یعنی علومی که به نوعی ازنظراسلام «فریضه» یعنی واجب ، محسوب می شود.12

 

پی نوشت ها:

 rezagharezi.ir1-آشنایی با اسلام .رضاقارزی

2-انسان ودرس(تعلیم وتعلم)،سیدجوادسیدفاطمی رحمه الله علیه..چاپ میثم1380

3-اندیشه سیاسی اجتماعی آیت الله سیدجوادسید فاطمی رضاقارزی.نشرروزا1403

4-عبودیت خدا نوشته‌های رضاقارزی 15مهر1402، @obodiyatekhodaa

5-8پایگاه اظلاع رسانی آیت الله سیدجواد سیدفاطمیasfatemi.ir

9-11-اندیشه سیاسی اجتماعی آیت الله سیدجوادسید فاطمی رضاقارزی.نشرروزا1403

12-انسان ودرس(تعلیم وتعلم)،سیدجوادسیدفاطمی رحمه الله علیه..چاپ میثم1380

 

 

 

 

مطالب مرتبط
تنظیمات
این پرونده را به اشتراک بگذارید :
Facebook Twitter Google LinkedIn