گزیده کتاب آشنایی بانمازونماز جماعت

 
بسم الله الرحمن الرحیم
 
نمازونماز جماعت
نیاز ضروری زندگی انسان و اجتماعات بشری
 
(احساس نياز و وابستگي به معشوق حقیقی ، کشش های فطرتی ، تواضع در برابرعظمت الهی، ادای تکلیف شرعی ، سپاس نعمات ،حقیقت جویی دربی نهایت عالم ،رسیدن به حقیقت ووصال او و عند رب شدن  و...)
 

 

آشنایی با نمازونماز جماعت

نیاز ضروری زندگی انسان و اجتماعات بشری

                                                                    

(احساس نياز و وابستگي به معشوق حقیقی ، کشش های فطرتی ، تواضع در برابرعظمت الهی، ادای تکلیف شرعی ، سپاس نعمات ،حقیقت جویی دربی نهایت عالم ،رسیدن به حقیقت ووصال او و عند رب شدن  و...)

 

 

رضا قارزی

بسم الله الرحمن الرحیم

 

نمازونماز جماعت

نیاز ضروری زندگی انسان و اجتماعات بشری

 

(احساس نياز و وابستگي به معشوق حقیقی ، کشش های فطرتی ، تواضع در برابرعظمت الهی، ادای تکلیف شرعی ، سپاس نعمات ،حقیقت جویی دربی نهایت عالم ،رسیدن به حقیقت ووصال او و عند رب شدن  و...)

 

 

 

 

رضا قارزی

 

 

 

 

 

 

 

 

فهرست مطالب

دیباچه

 

فصل اول: چرانماز؟

انسان و نیاز به ارتباط با مونس و معشوق حقیقی نماز

جایگاه نماز در تعالی انسان

جلوه های زیبای زندگی  الهی در نماز

نماز عمود دین و عبادت بزرگ

علل چرا نماز؟( ريشه و سبب عبوديّت و بندگي انسان است)

نماز در کلام الهی

نماز و شکر نعمت

فصل دوم:نگاهی به آداب مهم نماز

انواع آداب نماز

مقدمات نماز

مقارنات نماز

تعقيبات نماز

نيت ، جلوه گاه خلوص

نيّت چيست ؟

نشانه هاي اخلاص

 

فصل سوم: حقایق ،سلوک و باطن نماز

در مراتب مقامات اهل سلوك

در بيان خشوع

از آداب مهمّه قلبيّه عبادات

در بيان محافظت عبادت از تصرف شيطان

سر آمد همه سرديها آداب‏الصلاة

 

 

 

 

 

 

 

فصل چهارم: نماز جماعت و اهميت آن

خواندن نماز جماعت و فضيلت آن

اهميت نماز جماعت

آثار نماز جماعت

آثار معنوي

آثار اجتماعي

آثار سياسي

امام جماعت

نماز پرواز به سوی رب

 

فصل پنجم:حکمت نماز جماعت

حکمت نماز جماعت

اولين نماز جماعت در اسلام

سفارش امام زمان (عج) به نماز جماعت

اهميت دادن به نماز

  1. از نظر دين
  1. از نظر پزشکي
  1. از نظر رواني
  1. از نظر اخلاقي
  1. از نظر تربيتي و اجتماعي
  1. از نظر سياسي
  1. پاکيزگي از مسجد از خاک و خس
  1. نماز جماعت و چگونگي برگزاري آن
  1. مقام و جايگاه جماعت در اسلام

10- اهداف مربوط به جماعت در نماز

11- روش ايجاد انگيزه و علاقه به شرکت در نماز جماعت در نوجوانان

12- چگونگي آموزش تعاون در برگزاري نماز جماعت

پاکيزگي  مسجد از خاک و خس

 

فصل ششم: نياز جوانان به نماز و دعا

نياز جوانان به نماز و دعا

شناخت دوستان و دشمنان

نمونه هايي از آثار تربيتي جماعت

نمايش شکوه و عظمت اسلام

منع از گناه در سطح اجتماع

احاديث و روايات در باب نماز جماعت

فصل هفتم :حوزه هاي نماز جماعت در زندگی

 

حوزه هاي وجودي نماز جماعت

حوزه عرصه تعهد و تکليف فردي، اجتماعي

حوزه عرصه اخلاق (و دنيا )

حوزه اخلاقي عرصه اخلاق و معنويت

حوزه اخلاقي عرصه ايمان و معرفت

حوزه عرصه حب و ولايت

حوزه عرصه خودسازي و نوسازي

حوزه عرصه وحدت، يکپارچگي و اتحاد

حوزه عرصه زندگي جمعي

حوزه عرصه تلاش و جهاد

حوزه عرصه اجتماعي

حوزه عرصه روابط  اجتماعی

حوزه عرصه دوري از فحشا و منکرات (اوامر و نواحي )

حوزه عرصه تلاش و جهاد

حوزه عرصه خانواده و ازدواج

حوزه عرصه عدالت

حوزه عرصه حکومت

حوزه عرصه ورزش و تربيت بدني

حوزه عرصه بهداشت تن و روح

حوزه عرصه فرهنگی

حوزه عرصه علوم، تحقيقات، فنون

حوزه عرصه حرّيت و آزادگي

حوزه عرصه تولّي و تبرّي

حوزه عرصه تعليم و تربيت

حوزه عرصه سياست و تدبير

حوزه عرصه خلاقيت و نوآوري ضروری

حوزه عرصه کار و زندگي

 

 

منابع و مآخذ

 

 

 

به ساحت قدسی جان جهان هستي، روح عالم وجود صاحب غيبت الهيه، وارث دعوت نبويه، قلب عالم امکان صاحب العصر و الزمان، رحمت قادر منان، شفا بخش دلهاي مؤمنان چراغ هدايت بشر، امام ثاني العشر، مولا اباصالح المهدي که امروز واسطه فيوضات الهيه بر جميع مخلوقات اوست.

 

فصل اول: چرانماز؟

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

الحمد للّه ربّ العالمين و صلّى اللّه على محمّد و آله الطّاهرين و لعنة اللّه على اعدائهم اجمعين من الآن إلى قيام يوم الدّين

 

انسان و نیاز به ارتباط با مونس و معشوق حقیقی نماز

نماز به عنوان يك عمل عبادي از ابعاد گوناگون قابل برري و مطالعه است. يكي از ابعاد مهم آن بعد انگيزشي نماز است.

اجزاء عبادي:

دست كم از دو قسمت تشكيل مي‌شود: اول رفتار عبادي كه صورت ظاهري عمل است و داراي آدابي است. دوم انگيزه عبادي كه همان نيت است. نيت مي‌بايد خالصاً لله باشد.

نيت اساس عمل است و اينكه عمل عبادي، صحت و مقبوليت داشته باشد، مبتني است بر صحت نيت. نيت يك قصد آگاهانه است كه عمل را معني‌دار مي‌سازد و در تمام طول عمل جريان دارد. نيت نه يك قول كلامي است و نه يك تصور ذهني از عملي كه انجام مي‌گيرد. از همين روست كه فقها اداي قول و يا گذراندن تصميم از ذهن را شرط لازم براي نيت نمي‌دانند. اگر آنها نباشند هم مي‌تواند‌؛ نيت مي‌تواند وجود داشته باشد.

نيت كاملاً جنبه فردي دارد، هرچند كه رفتار عبادي مي‌تواند جمعي باشد. چنانچه در نماز جماعت رفتار عبادي جمعي انجام مي‌گيرد؛ ولي نيت توسط يكايك افراد صورت مي‌پذيرد.

به اين ترتيب، نيت انگيزه رفتار عبادي است كه مي‌بايد به صورت يك قصد آگاهانه براي انجام كاري كه به دستور خداوند و به منظور اطاعت از او و قرب به اوست انجام گيرد.

 

جایگاه نماز در تعالی انسان

 

نماز يكي از عبادات مهم در اسلام، بلكه در تمامي اديان است. هر ملتي براي رهايي از تعلقات دنيوي و براي كسب آرامش به نوعي از عبادت و نماز متوسل مي‌شود. در دين اسلام نماز، اگر با آداب و شرايطش بجا آورده شود، انسان را نه تنها به آرامش كافي مي‌رساند كه او را به تدريج از سطوح پايين تحولي بالا برده و او را به سطح متعالي مي‌رساند. چنانكه گفتيم انسان در حدود سنين نوجواني به دليل رشد عقلي و طي كردن مراحل انگيزشي قبل، با سطح متعالي انگيزشي آشنا مي‌شود. يعني پي مي‌برد كه قوانين و اصولي وجود دارد كه فراتر از خواسته‌ها و تمايلات شخصي او ديگران است. پي مي‌برد كه ايمان به خدا و عمل به دستورات او، وي را از خود و جامعه و هر قيد ديگري رها كرده و به سطح بالايي از آزادي و وارستگي مي‌كشاند. پي بردن به اين نكته و وجود سطحي متعالي در انگيزش‌ها به تنهايي براي رسيدن به اين سطح و زندگي كردن در اين سطح كفايت نمي‌كند، بلكه انسان بايد به انجام اعمالي خود را در اين سطح نگه داشته و به تدريج انگيزه‌هاي خود را از اين سطح دريافت كند. و اين همان چيزي است كه اديان در پي آنند تا انسان‌ها را به رشد شايسته خود برسانند.

نماز انسان را به بهترين وجه در اين سطح نگه مي‌دارد. انسان با آماده سازي خود از طريق تطهير، وضو ساختن و آمادگي رواني، به تدريج وارد مرحله‌اي مي‌شود كه از انگيزه‌هاي سطوح پايين‌تري جدا شده تا وارد سطح متعالي شود. او با نيت قربه الي الله، آگاهانه وارد عملي مي‌شود كه هدفش چيزي نيست جز رضايت كسي كه فراتر و بالاتر از هرچيز و هركسي است. با تكبيره‌الاحرام ما سوي الله را به پشت سر خود مي‌افكند و او مي‌ماند و خدايش. با حضور قلب، به نيت خود استمرار مي‌بخشد و زيستن در سطح متعالي را تمرين مي‌كند.

چنين نمازي است كه مورد تأكيد دين است. نمازي كه براي مقبوليت اجتماعي خوانده شود به حكم ريا باطل است. نمازي كه بدون توجه و حضور قلب برپا شود، بي‌اعتبار است و تنها نشانه اسلام است و از ايمان تهي است. چنين نمازهايي انسان را از فحشاء و منكر باز نمي‌دارد. نمازي انسان را به سطح متعالي مي‌رساند كه از فحشاء و منكر باز دارد.

 

جلوه های زیبای زندگی  الهی در نماز

اگر بر اين باوريم كه نماز پرچم عبادات و ستون دين است و اگر به فرموده رسول اسلام حضرت محمد صلي‌الله‌عليه‌و‌آله دين همان عقل است، «الدين هو العقل و العقل هو الدين». پس «نماز» جلوه‌اي از تفكر عقلاني و معيار خردمندي و نمازگزاران صاحبان انديشه و تعقل و معناگران زندگي خردمندانه و حيات عاقلانه‌اند و بايد اين‌گونه باشند.

«دين» در يك معنا يعني مجموعه باورها و رفتارهاي فردي و اجتماعي نشأت گرفته از فطرت انساني و منطق و معيار عقلاني «دين» يعني بهره‌مندي از يك زندگي هدفمند مبتني بر نيازهاي رواني و موازين عقلاني و در يك سخن، عقل يعني پاي‌بندي در حريم خير و صلاح، تكيه بر بايسته‌ها و شايسته‌ها، لبيك به كلام حكيمانه، منطق‌گرايي و مال‌انديشي، تبلور رفتارهاي متعالي و هدايت يك زندگي الگويي براي همه نسل‌ها در همه عصرها.

در جهان‌بيني اسلامي «عقل و دين» دو سوي يك سكه، مكمل يكديگر و معنابخش كمالند.

آنچه از عقل مي‌دانيم و از عاقلان انتظار داريم در حقيقت همان است كه «دين» به معناي دقيق آن در خود دارد و دوست داريم در رفتارهاي فردي و اجتماعي متدينين بالاخص نمازگزاران كه مناديان حق و سرايندگان سرود توحيدند مشاهده نمائيم. به كلام ديگر انتظار چنين است و حق هم اين است كه خرد و خردورزي را در همه حال در انديشه و رفتار و زندگي نمازگزاران به مثابه الگوهاي برتر جامعه معنا نمائيم.

اين كلام پيامبر بزرگوار اسلام، حضرت محمد صلي‌الله‌عليه‌و‌آله كه فرمودند: «الدين هو العقل و العقل هو الدين» دين همان عقل است و عقل همان دين، حجت را بر همه صاحبان انديشه و خرد، اصحاب تعقل و تفكر، دينداران بصير و متدينين فهيم تمام كرده است.

به سخن ديگر به فرموده پيامبر اسلام صلي‌الله‌عليه‌و‌آله هركس دين دارد، عاقل است و هركس عاقل است و عاقلانه مي‌انديشد اهل دين و معرفت است. همه شكوه و زيبايي اسلام را مي‌توان در اين جمله كوتاه درك و تصديق نمود.

همين است كه اسلام همه صاحبان خرد و تمامي اصحاب تعقل را به تفكر و انديشه در جهان هستي و پديده‌هاي الهي دعوت مي‌نمايد.

و همين است كه پيامبر خدا صلي‌الله‌عليه‌و‌آله فرمودند: «تفكر ساعه خير من عباده ستين سنه» يك ساعت فكر كردن از شصت سال عبادت بهتر است.

و امام صادق عليه‌السلام عبادت را تفكر در كار خدا دانسته و مي‌فرمايند «عبادت به زيادي نماز و روزه نيست به راستي كه عبادت تفكر در كار خداست» و هرگز نمي‌تواند نمازگزاري فارغ از فكر و انديشه و به دور از رفتار خردمندانه باشد.

همه كودكان و همه بزرگسالان وقتي به يك پديده از پديده‌هاي جهان هستي خيره شده و كنجكاوانه آن را وارسي مي‌كنند، لاجرم در چهره آنان حالت تعجب و تحير آشكار مي‌گردد و چنين تعجب و تحيري، زمينه تأمل و تفكر در پديده‌هاي هستي را فراهم مي‌نمايد و در ادامه اين فرايند زيبا و باشكوه حالتي از تواضع و خشوع وجود ايشان را فرامي‌گيرد و بي‌ترديد زبان تقديرو تشكر گشوده و تسبيح ذات اقدس حق مي‌گويند. نماز كمال تسبيح حق است، و نماز ابزار تشكر و اظهار حمد و ثناي خالق است، و «نمازگزار» كسي است كه با درك عظمت وجود خالق و در پس انديشه و تفكر مستمر در پديده‌هاي الهي، همراه با تحولي كه در طبيعت، در زمين و آسمان‌ها و در سير ماه و خورشيد مشاهده مي‌كند هنگامه‌هاي طلوع فجر، زماني كه خورشيد عمود بر زمين مي‌گردد، و آن زمان كه خورشيد مي‌خواهد روز را وداع گويد (عصر) و آن هنگام كه غروب خورشيد را تماشا مي‌كند (غروب) و شب هنگام كه ماه و ستارگان آرايش تازه‌اي مي‌يابند، به نماز ايستاده و با خالق خويش سخن مي‌گويد. همين است كه تفكر و انديشه، خردورزي و زندگي خردمندانه از برجسته‌ترين ويژگي‌هاي نمازگزاران است و بايد باشد. آري حقيقت اين است كه «نماز» كامل‌ترين پاسخ به عالي‌ترين نياز انسان است، نياز به كنجكاوي در پديده‌هاي هستي، نياز به تأمل و تفكر در خلقت، و نياز به تقدير و تشكر از خالق و نياز به تسبيح و نهايت خودشكوفايي و توحيد و يكتايي.همين است كه ما همه معناي دين‌داري و خردگرايي را در سيماي نمازگزاران مي‌بينيم، و بايد ببينيم. همه زيبايي، شكوه، عظمت، منطق و حيات هدفمند و خردمندانه را مي‌بايست در زندگي نمازگزاران جستجو نمود. لذا خوشرويي، تواضع، توكل، متانت، گذشت، ايثار، شجاعت، عدالت، صبوري و احسان را مي‌بايست در منش نمازگزاران خردمند تجربه نمود.

از جمله نشانه‌هاي رفتار عاقلانه كه در سيماي نمازگزاران مشاهده مي‌كنيم، دور بودن از همه آفت‌ها و زشتي‌ها و متصف شدن به همه خوبي‌ها و زيبايي‌هاست «ان الصلوه تنهي عن الفحشاء و المنكر» چرا كه نماز انسان را از همه بدي‌ها و زشتي‌ها باز مي‌دارد و انسان را امر به معروف و نهي از منكر مي‌كند و زندگي خردمندانه يعني تقيد در حريم ارزش‌ها، دوري از مفسده‌ها و تقويت خوبي‌ها.

از ديگر نشانه‌هاي رفتار عاقلانه كه مي‌بايست همواره در اخلاق و منش نمازگزاران عاقل و عاقلان نمازگزار نمايان باشد و براي ديگران الگو؛ عبارتند از:

1ـ دقت در سخن گفتن و پرهيز از آسيب‌هاي زبان.

اميرالمؤمنين علي عليه‌السلام فرمودند: «لسان العاقل وراء قلبه و قلب الاحمق وراء لسانه». زبان عاقل پشت قلب و قوه ادراك اوست و دل احمق پشت زبان اوست.

يعني نمازگزار عاقل و خردمند كسي است كه قبل از هر سخني انديشه مي‌كند. و جز حق نمي‌گويد و العاقل من صان لسانه من الغيبه، عاقل كسي است كه زبان خود را از غيبت نگه مي‌دارد.

«ان العاقل لايكذب و ان كان فيه هواه»، شخص عاقل و خردمند دروغ نمي‌گويد، اگرچه دلخواه او باشد. و هرگز نمي‌تواند نمازگزاري فارغ از فكر و انديشه، و به دور از رفتار خردمندانه باشد.

2ـ عاقل از هواي نفس پيروي نمي‌كند،

«العاقل من قمع هواه بعقله».

عاقل كسي است كه ريشه هواي نفس را به نيروي عقل و خرد از دل بركند و مولي علي عليه‌السلام مي‌فرمايد: العاقل من يملك نفسه اذا غضب و اذا رغب و اذا رهب.

عاثقل كسي است كه در هنگام خشم و خوشي و ترس مالك نفس خود باشد.

3ـ عاقل از هر پيشامدي پند مي‌گيرد.

«العاقل من وعظته التجارب و الجاهل من خدمته المطالب».

خردمند و عاقل كسي است كه از تجربه‌هاي خود و ديگران پند مي‌آموزد و جاهل و نادان كسي است كه مطالب گوناگون فريبش مي‌دهد.

«والتجارب لاتنقضي و العاقل منه في زياده». تجربيات تمام ناشدني است و شخص عاقل همواره از راه تجربه در صدد افزايش عقل خويش مي‌باشد.

4ـ عاقل خودبين و متكبر نيست.

همان‌طوري كه پيش‌تر اشاره شد، از ويژگي‌هاي فرد عاقل تواضع و فروتني است، در واقع تواضع و فروتني حاصلي است از تفكر و انديشه در پديده‌هاي الهي و درك عظمت خالق.

«العاقل يضع نفسه فيرتفع و الجاهل يرفع نفسه فيضع».

عاقل نفس خود را فروتن مي‌دارد و برگ مي‌گردد و انسان جاهل و نادان خود را برگ مي‌شمارد و به همين سبب خوار و زبون مي‌شود.

بدترين آفات عقل خودبيني و تكبر  است و همين است كه شخص نمازگزار هميشه متواضع و فروتن و خوش اخلاق است و بايد اينگونه هم باشد.

5ـ عاقل همواره از گناه پرهيز مي‌كند.

اميرالمؤمنان علي عليه‌السلام مي‌فرمايد: «العاقل من تورع عن الذنوب و تنزه من العيوب»

عاقل كسي است كه از آلوده شدن به گناهان خودداري مي‌كند و از عيب‌ها پرهيز مي‌نمايد. در جاي ديگري مي‌فرمايد: عاقل كسي است كه بر هوا و هوس خود غالب آيد و آخرت خود را به دنيا نفروشد.

و اين معناي روشن عقل است كه همان دين و دينداري را توصيف مي‌نمايد.

و نهايت آنكه شخص عاقل هميشه از آسيب‌هاي زبان، دروغ و غيبت و تهمت و افتراء و استهزاء ديگران مصون بوده و جز حق نمي‌گويد و جز به صلاح و صواب لب نمي‌گشايد.

انسان عاقل بر كشش‌هاي نفساني خويش حكومت دارد و مغلوب غرايز نفساني نمي‌گردد، و در هنگامه‌هاي پرهيجان، در خوشايندي‌ها و ناخوشايندي‌ها، در عافيت و گرفتاري نفس خويش را كنترل نموده و هرگز اسير خشم و احساس نمي‌گردد. شخص عاقل از همه تجارب زندگي خود و ديگران تجربه مي‌آموزد و از رفتار خردمندانه اهل نظر و عاقلان پند مي‌گيرد و بر كمال عقلاني خود مي‌‌افزايد.

انسان عاقل همواره با تواضع و فروتني زندگي مي‌كند و با كبر و خودخواهي و خودمداري، بيگانه است و هميشه در سنگر عقل از تركش گناهان و كشش‌هاي گناه‌آلود نفس شيطاني در امان است و اين معناي دينداري است و نمازگزاران هميشه اين‌گونه‌اند، زندگي و مشي خردمندانه را مي‌بايست در حيات فردي و اجتماعي نمازگزاران جستجو نمود.

و نمازگزار كسي است كه با انديشه و رفتار خردمندانه خود در همه عرصه‌هاي زندگي همگرايي و همانندي عقل و دين را معنا مي‌كند.

 

نماز عمود دین و عبادت بزرگ

 

       شناخت معبود و آفريدگار ، محبت او را رد دل ايجاد مي كند و اين محبت ، انسان را به پرستش و عبادت و اظهار كوچكي و تواضع در برابر عظمت او وا مي دارد .

نماز ، جلوه اي از بندگي انسان در پيشگاه خدا و مظهر عبوديت و عبادت است . آنكه « بندة » آفريدگار است و اين يندگي را احساس مي كند و مي داند و باور دارد ، رد برابر او ، مطيع و فرمان است و در پيشگاهش سر بر خاك مي نهد و قامت خم مي كند و به سجده مي افتد و با وي راز مي گويد و نماز مي طلبد و آن خالق بي همتا را كه سررشته دار اوست ، به عظمت و پاكي مي ستايد .

 

علل چرا نماز؟( ريشه و سبب عبوديّت و بندگي انسان است)

 

       فلسفة آفرينش انسان ، بندگي و عبادت و عبوديت او است . اين صريح كلام الهي در قرآن كريم است كه مي فرمايد : « و ما خلقت الجنّ و الأنس الاّ ليعبدون » جن و انس را ، جز براي پرستش و يندگي خود ، نيافريدم .اين حكمت و هدف والا ، سرلوحة همة رسولان الهي نيز بوده است . در قرآن مي خوانيم :

« و لقد بعثنا في كلّ امّهٍ رسولاً اَنِ اعبدُوا اللّه و اجتنبوا الطاغوت »

در هر امتي پيامبري برانگيختم كه ( به مردم بگويند ) : « اللّه » را بپرستيد و بندة خدا باشيد و از طاغوت بپرهيزيد .

ناگفته نماند كه اين بندگي كردن ، سودي به خدا نمي رساند بلكه ماية عزّت و سعادت خود انسان است و گرنه خداوند بي نياز مطلق است .

من نكردم خلق تا سودي كنم                              بلكه تا بر بندگان جودي كنم

اگر يك معلّم هم به شاگردانش مي گويد : درس بخوانيد ، نفع اين درس خواندن به خود آنان بر مي گردد و براي معلّم سودي ندارد . آنچه كه ريشه و سبب عبوديّت و بندگي انسان است عبارتست از :

 

1-عظمت خدا

         برخورد با يك شخصيّت عظيم ،‌انسان را به تواضع وا مي دارد ، ديدار با يك دانشمند بزرگ ، آدمي را به تكريم و احترام وا مي دارد ، چون كه انسان در برابر عظمت و دانش آن شخصيت و اين دانشمند ، خود را كوچك و كم سواد مي بيند . خداوند ، مبدأ همة عظمت ها و جلال هاست . شناخت خداوند به عظمت و بزرگي ، انسان ناتوان و حقير را به كرنش و تعظيم وا مي دارد .

 

2- احساس نياز و وابستگي

         انسان ، برخوردار از عجز و ناتوني است و خداوند ، در اوج بي نيازي و غناي مطلث و سر رشته دار امور انسان هاست . اين هم عاملي است ، تا انسان در برابر خداوند « بندگي » كند .

 

3- سپاس نعمت

       توجه به نعمت هاي بي حساب و فراواني كه از هر سو و در هر زمينه ما را احاطه كرده ، قوي ترين انگيزه را براي پرستش پروردگار ايجاد مي كند . نعمت هايي كه حتّي پيش از تولد انسان شروع مي شود و در طول زندگي همراه ماست و در آخرت هم ( اگر شايستگي داشته باشيم ) از آنها بهره مند خواهيم شد . در قرآن به اين نكته اشاره شده و به مردم زمان پيامبر (ص) مي فرمايد : « فليعبدوا ربّ هذا البيت ، الّذي اَطعمهم من جوعٍ و آمَنَهم مِن خوف »

بايد خداي كعبه را عبادت كنند ، خدايي كه آنان را از گرسنگي نجات داد و سير كرد و از ترس ، ايمن ساخت .

 

4- فطرت

        در سرشت انسان ،  پرستش و نيايش وجود دارد . اگر به معبود حقيقي دست يافت ، كه كمال مطلوب همين است ، و اگر به انحراف و بيراهه دچار شد ، به پرستش معبودهاي بدلي و باطل مي پردازد . بت پرستي ، ماه و خورشيد پرستي ، گوساله و گاوپرستي ، نمونه هاي انحرافي است كه وجود دارد ، كساني هم پول و مقام و همسر و ماشين و طاغوت و مدل و . را مي پرستند .انبياء ، آمده اند تا فطرت را در مسير حق ، هدايت كنند و انسان را از عبادت هاي عوضي نجات بخشند . حضرت علي (ع) در مورد بعثت رسول خدا (ص) مي فرمايد :

« فَبَعث اللّه محمداً بالحقِ ليُخرِج عبادَهُ مِن عباده الأوثان الي عبادته . »

خداوند حضرت محمد (ص) را برانگيخت تا بندگانش را از « بت پرستي » به « خداپرستي » دعوت كند .

روح عبادت در فطرت انسان نهفته است و اگر خوب رهبري نشود به عبادت بت و طاغوت مي گرايد . مثل ميل به غذا كه در هر كودكي هم هست ، ولي اگر راهنمايي نشود ، كودك خاك مي خورد و لذّت هم مي برد . بدون هدايت صحيح اين گرايش فطري ، انسان به عشقهاي زودگذر پوچ يا پرستش هاي بي محتواي انحرافي دچار مي شود .

 

  نماز در کلام الهی

        البته عبادت ، عنوان عنوان عامي است كه نمونه ها و مصداق هاي فراواني را در بر مي گيرد و تنها در « نماز » خلاصه نمي شود ، حج ، روزه ، امر به معروف و نهي از منكر ، جهاد ، طلب روزي حلال ، خدمت به همنوعان ، درس خواندن و درس گفتن ، عزاداري بر شهيدان كربلا ، نيكي به پدر و مادر ، يتيم نوازي ، پرداخت خمس و زكات و ... همه و همه عبادت است ( البته به شرط خدايي بودن نيّت )

ولي در ميان اعمال عبادي ، «نماز» برجستگي و درخشندگي خاصي دارد و جلوة روشن تر عبادت و پرستش خدا به حساب مي آيد .اوصاف نماز ، فلسفه و حكمتش ، فايده و آثارش ، شرايط و آدابش ، مكان و زمانش در آيات و روايات بسياري آمده كه پرداختن به آنها بسي طولاني خواهد شد . اما سعي مي كنيم بر اساس قرآن و حديث ، قطره اي از درياي معارف اسلامي دربارة نماز را بازگوئيم . نماز ، بزرگترين عبادت و مهمترين سفارش همة انبياء است .

لقمان پسرش را به نماز توصيه مي كند . حضرت عيسي در گهواره مي گويد: خدايم مرا به نماز و زكات توصيه كرده است . رسول خدا (ص) نماز را نور چشم خود مي داند :

 «قُرّه عيني في الصلاه» نماز فريضه اي است كه خدا را به ياد انسان مي آورد و پيمان خدا با مردم است .

نماز ، سيماي مكتب است : « الصلوه وجه دينكم » .

نماز ، دواي تكبّر است : « والصلوه تنزيهاً عن الكبر » .

نماز ، وسيلة تشكر و سپاس از نعمت هاي الهي است ، عمود و پاية دين ، كليد بهشت ، وسيلة سنجش و شناخت مردم و از بين برندة گناهان و پاك كنندة دل و جان اوست .روزي پنج نوبت ، با شرايط كامل نماز ، در پيشگاه خدا ايستادن و نعمتهاي او را ياد كردن و از او حاجت و نياز خواستن ، همچون شستشو در نهر آبي است كه چرك ها و آلودگي ها را مي زدايد.

نماز ، اولين سؤال در قيامت است ، اگر پذيرفته نشود ، كارهاي ديگر هم غير مقبول است.

نماز ، تنها عبادتي است كه در هيچ حال از عهده انسان ساقط نمي شود ، حتي در ميدان جنگ و در شرايط اضطرار و بيماري و هنگام غرق شدن و ....

نماز ، اعلام بندگي خدا و زير بار نرفتن در مقابل طاغوت ها و ستمگران است . زنده نگه داشتن آئين توحيدي حضرت ابراهيم ، و سنّت رسول اللّه و مكتب حسين بن علي (ع) است .

نماز ، عبادتي است كه براي عاشقان خدا ،‌شيرين است ولي براي منافقان ، تلخ و سنگين : « وَ اّنها لكبيرهٌ الّا علي الخاشعين » .

كوبندة شيطان و مأيوس كنندة اوست .حضور در برابر آفريدگار است .

هماهنگي با همه ذرّات عالم است ، را كه جهان ، محراب وسيعي است كه همة كائنات ، در آن به تسبيح و عبادت و سجود در برابر خدا مشغولند . به نماز ايستادن ، همراهي با همة آفريده ها و فرشتگان در پرستش و ذكر پروردگار است . در اهميّت نماز ، همين بس كه علي (ع) در ميدان نبرد صفيّن ، و اما م حسين (ع) در ظهر عاشورا دست از جنگ كشيدند و به عشق الهي ، به نماز ايستادند و كسي به حضرت علي (ع) ايراد گرفت ، وي فرمود : ما براي همين مي جنگيم تا مردم ، اهل نماز باشند و به سيدالشهداء ، در زيارتنامه اش خطاب مي كنيم كه : گواهي مي دهم كه تو نماز را بر پا داشتي :«اشهدُ انكّ قداقمتَ الصّلوه . »

در مشكلات و اضطراب ها ، ياد خداي بزرگ و استمداد از او ، آرام بخش دل ها و راهگشاي انسان در سختي هاست و تكيه كاهي است كه مؤمنان به خدا دارند . از اين رو قرآن دستور مي دهد كه به وسيلة «صبر» و «نماز » از خداوند ياري بطلبيد :

« وَ استعينوا بالصبر و الصلوه »

چنان مهم است كه اما صادق (ع) در واپسين دم زندگي خويش ، همة بستگان را جمع كرد و در وصيت خويش به آنان ، نماز را يادآور شد و فرمود : هر كه نماز را سبك شمارد ، از شفاعت ما محروم است .

مرز ميان اسلام و كفر  ، ترك عمدي نماز است . چگونه مدعي مسلماني است ، آنكه رابطة خود با خدا را بريده و از نماز روي گردان است . رسول خدا فر مود :

« مَن ترك الصّاوه متعّمدً فقد كفر » هر كه عمداً نماز را ترك كند ، كفر ورزيده است .

و در كلام علوي مي خوانيم كه فرمود :

«‌مَنْ ضَيّع الصّلوه فَهوَ لِغيرَها اَضْيَع »

كساني كه نماز را سبك شمارند و آنرا تباه و ضايع سازند ، غير نماز را بيشتر ضايع خواهند ساخت:

نماز ، موقعيتي است كه بايد در آن به خدا توجّه داشت نه ديگري ، و هرچه را از نظر دور داشت مگر خدا را ، كه بايد زنده و حاضر و ناظر بدانيم و احساس حضور در برابر آن خالق عظيم را در خويش ، زنده نگاهداريم . پيامر اسلام (ص) فرموده است : همين كه انسان در نماز  به غير خدا توجّه مي كند ، خداوند به او خطاب مي كند :

به چه كسي توجه مي كني ؟

آيا پروردگاري جز من سراغ داري ؟

آيا جز من ، مراقب و ناظري در كار است ؟

آيا به بخشنده اي جز من دل بسته اي . ؟

اگر توجه به من داشته باشي ، من و فرشتگانم به تو توجّه داريم .

 

نماز و شکر نعمت

      انسان ، اسير محبّت ديگران مي شود .نعمت و نيكي ، انسان را به مقام سپاس و تشكر مي كشد . اگر كسي نعمتي به ما بخشيد احياني در حق ما كرد با زبان و عمل سپاسگذار او مي شويم . ما بندة خدائيم و غرق در نعمت هاي او ، پس در هر نفسي ، نه يك نعمت بلكه صدها نعمت است و بر اين نعمت ها نه شكري ، بلكه هزاران شكر لازم است .

كافي است كه اندكي چشم بصيرت بگشائيم و لطف و فضل خدا را دربارة خودمان ببينيم . آنگاه ، خواهي نخواهي سپاس او خواهيم گفت و نماز ، نوعي سپاس از نعمت هاي فراوان و بيشمار اوست . خداوند ، به ما هستي بخشيد ، آنچه براي زندگي مادي و معنوي لازم داشتيم عطا كرد .هوش و عقل و استعدادمان داد ، قطرات باران ،‌برگ درختان ،‌ماهيان دريا ، پرندگان آسمان ، نور خورشيد و هدايت عقل و ولايت پاكان و راهنمايي وجدان را جهت سعادت ما ارزاني داشت .اعضايي متناسب‌ ، قوايي مفيد ، مربيّاني دلسوز ، طبيعتي رام و مسخّر ما قرار داد تا با او بيشتر آشنا باشيم . اگر لب ما نرم نبود ، توان سخن گفتن نداشتيم .

اگر انگشت پصت نداشتيم ، حتي دكمة يقه خود را نمي توانستيم بنديم .

اگر آبها ، شور و تلخ بود ، درختان نمي روئيد .

اگر زمين جاذبه نداشت، اگر فاصلة خورشيد به ما نزديكتر بود ، اگر هنگام تولد ،‌مكيدن را نيم دانستيم ، اگرقدرت نطق و گويائي نداشتيم ، اگر چشممان نابينا بود ، اگر از موهبت عقل ، بي بهره بوديم

و . هزاران اگر ديگر ،كه به تعبير قرآن ، نعمت هاي الهي ، قابل شمارش نيست .

آيا اين همه نعمت ، تشكر لازم ندارد ؟

آيا بي انصافي و حق نشناسي نيست كه انسان ، غرق نعمت هاي خدا باشد ولي سپاس به درگاه صاحب نعمت نداشته باشد ؟

نماز ، تشكّر از خداست كه ولي نعمت ماست، هر چه داريم از اوست . البته اين سپاس ، براي خدا سودي ندارد ، بلكه براي خودمان مفيد است و نشان معرفت ماست . همچنانكه تشكر يك دانش آموز از معلم خود ،‌بيانگر كمال و رشد فكري اوست ، و از تشكر او چيزي عايد معلم نمي شود .

چه غافل اند ،‌آنانكه بر سر سفرة نعمت خدا ، عمري مي نشينند و يكبار هم به شكرانه اين موهيت ها ، در آستان آن خداي متعال ، پيشاني عبوديت و سجدة شكر بر زمين نمي گذارند ؟

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

فصل دوم:نگاهی به آداب مهم نماز

 

 

   حضور شاكرانه و عابدانه در برابر پروردگار ، دلي پاك مي خواهد و نيتي خالص !

زندگي و رفتاري خداپسندانه مي طلبد و معرفتي عميق و بصيرتي مكتبي .

زباني دور از گناه مي خواهد و چهره اي نيالوده به نافرماني معبود .

توجّه و حضور قلب در نماز ، ادب لازم الرعاية ابن عبادت والا است .

امام صادق (ع) فرمود :

 اين آداب ظاهري و باطني و شرايط حجّت و قبول و كمال ، عمل را مطولب خدا مي سازد و نماز ، شايستگي صعود به درگاه خدا را مي يابد .

انواع آداب نماز

آداب نماز ، در يك تقسيم بندي ، سه بخش است :

1-مقدمات نماز

2-مقارنات نماز

3-تعقيبات نماز

مقدمات، چيزهائي است كه قبل از شروع به نماز ، بايد آنها را انجام داد . مقارنات ، به اعمال و آداب متن نماز مربوط مي شود و تعقيبات ، به پس از نماز .

مقدمات نماز :

  1. طهارت

      نمازگزار،بايد پيش از آنكه شروع به نماز كند بايد « وضو » بگيرد . امام باقر (ع) فرموده است :« لا صلوه اِلّا بِطَهُورٍ » نماز بدون وضو نماز نيست . وضو ، جزئي از ايمان است ، نورانيت و صفاي دروني مي آورد ، نشاط آور و كسالت زدا است ، به علاوه نظافت جسم را نيز همراه دارد . وضو ،‌انسان را آمادة نماز مي سازد . فيض كاشاني گفته است : يك مرتبه از ماديّت برخاستن و به معنويت كوچ كردن دشوار است . وضو، انسان راكم كم آماده مي سازد.وضو ، كفارة گناهان كوچك است و خوبست انسان در همه حال با وضو باشد و حتي هنگام خوابيدن هم وضو بگيرد . بي وضو دست زدن به قرآن و نام خدا و پيامبران و امامان حرام است . طهارت ، بمنزلة اجازة ورود به حضور خداست .

البته ، طهارت مراتبي دارد ، از جمله :

طهارت ظاهر از نجاسات و آلودگيها

طهارت اعضاء از گناهان و جرائم

طهارت روح از مفاسد و رذائل اخلاقي

غسل و تيمّم

       گاهي طهارت لازم براي نماز ، با غسل است . كسي كه جنب باشد يا به دليل ديگري غسل بر او واجب شود ، بايد غسل كند . در مواردي هم وظيفة نمازگزاران تيمم بر خاك و زمين است . آنجا كه آب نباشد يا ضرر داشته باشد ،‌يا وقت براي غسل و وضو نداشته باشد ، يا آب براي آشاميدن و حفظ جان لازم باشد و دربارة هر يك از وضو و غسل و تيمم ، كه مصداق هاي « طهارت » اند ، مسائل متعددي در توضيح المشائل است كه پرداختن به آنها ما را از هدف اين كتاب ،‌دور مي كند .

  1. لباس نمازگزار

      در نماز ، پوشش بدن لازم و خوب است . البته حد واجب ، پوشاندن عورت براي مرد است و بهتر است از ناف تا زانو را بپوشاند . زن بايد تمام بدن را ( غير از صورت و دست ها و پاها تا مچ ) بپوشاند . لباس ، بايد پاك و مباح باشد . در نماز ، بهتر است جامة سفيد پوشيده شود ،‌انگشتر عقيق به دست كنند و از لباس هاي چرك و تنگ و سياه و لباس افراد لاابالي كه از نجاسات پرهيز نمي كنند استفاده نمايند . مكان نيز بايد مباح باشد . در جايي كه مال ديگري است ، بي اجازه و رضايت نمي توان نمازخواند . رعايت اين شرط ها در نماز ، هم مراعات ادب است ، هم رعايت حق ديگران .دربارة مكان و لباس نيز مسئله فراوان است ( به رسالة علميه رجوع شود )

  1. شناخت قبله

       نماز ،‌بايد به سوي قبله باشد ، قبلة ما كعبة مقدس است . گر چه داوند در طرف خاصي نيست كه به او رو كنيم ، هر طرف رو كنيم ،‌خدا آنجاست ( اَيَنما تَولّوا فَثَمّ وَجهُ اللّه ) ولي هم براي گراميداشت خاطرة‌ابراهيم ، بنيانگزار خانة توحيد ، هم براي متوجه ساختن دل به نقطه اي مقدس ، ‌هم براي هماهنگي و نظم عبادت كنندگان و نمازگزاران در جهت گيري عبادي و هم براي اسرار ديگر ، مأموريم كه قبلة نمازمان را « كعبه » قرار دهيم . مسلمانان ، ابتدا به سوي بيت المقدس نماز مي خواندند . يهوديان زخم زبان زدند كه مسلمانان قبله ندارند و به سوي قبلة ما عبادت مي كنند  پيامبر منتظر تكليف الهي بود كه فرمان رسيد ، هر جا كه هستيد ، روي را به سوي مسجد الحرام كنيد .اين فرمان ، اين درس را مي دهد كه مسلمانان ، بايد متكّي به خود و مستقل باشند . حتي د رمسئله قبله و جهت نماز . ازاين رو ، امّت اسلام ، نماز و دعا و ذبح حيوان و خواب و خوراك و . را به سوي قبله انجام مي دهد ، تا به موازات توجه ظاهري به كعبه دل و جان انسان نيز جهت گيري خدايي داشته باشد و همه جا و در همه حال ، به ياد خدا و توحيد باشد .كعبه ، هم يادگار ابراهيم و اسماعيل و محمد است . هم نقطة شروع حركت عاشورايي امام حسين (ع) و هم تكيه گاه امام زمان (عج) در قيام جهاني خويش خواهد بود .

  1. اذان

      اذان ، شعار توحيدي مسلمانان است . اذان ، اعلام يكتائي خدا ، رسالت محمد (ص) ولايت علي (ع) رستگاري در ساية نماز ، و . به هرحال ، « تكبير » خداوند است .اذان ، فرياد بر ضدّ معبودهاي خيالي ، معرفي عقيدة اسلامي ، و شعار اسلام است .نخستين مؤذن اسلام ، « بلال » لود كه با نداي او مردم به نماز حاضر مي شدند . و مؤذن شدن او ، دليل اعتبار «تقوا» و «ايمان» ، در ديدگاه اسلام است نه رنگ و قيافه و نژاد و ثروت!اذان ، هم نداي فراخواني امت اسلام به شركت در نماز جماعت است ، هم آماده سازي روح و دل و جان ، براي ورود به « نماز » است . وقتي طنين ملكوتي اذان در فضا مي پيچد ، دل مؤمنان را به سوي خدا مي كشد و بر وحشت و خشم كافران مي افزايد . مرحوم شهيد نواب صفوي به ساران خود دستور داده بود كه هنگام ظهر و مغرب ، هر كجا كه بوديد با فرياد اذان بگوئيد.همين اذان ها وحشتي در دل مأموران نظام طاغوت به وجود آورده بود . اين ، گوشه اي از معناي حديثي است كه مي فرمايد :با صداي بلند اذان ، شيطان عصباني مي شود و فرار مي كند .

بي جهت نيست كه « گلادستون » سياستمدار انگليسي در پارلمان گفته بود : تا نام محمد (ص) بر فراز مناره ها بلند است و تا كعبه پا برخاست و قرآن ، كتاب راهنماي مسلمين است ، امكان ندارد سياست ما در سرزمين هاي اسلامي استوار شود . آري . اذان ، شعار باطل كوب و دشمن شكن توحيد است . ما نيز از عمق جان ، عليرغم خواستة مشكركان و كافران امروزي در سراسر جهان اعلام مي كنيم :

(( اللّه اكبر . اللّه اكبر . لا اله الّه الله محمد رسول اللّه . ))

نيت ، جلوه گاه خلوص

      از مقدمات نماز كه بگذريم ، به متن نماز مي رسيم . سر فصل اين عبادت و نخستين واجب در نماز ، «‌نيت » است . و . نيّت تعيين كنندة ارزش هر عمل است . اگر عبادتي ، از جهت نيّت خلل يابد و نمازگزار ، دچار ريب و ريا گردد ، كارش بي نتيجه و عبادتش فاسد و رنجش بي اجر خواهد بود .

نيّت چيست ؟

   انگيزة آگاهانه نسبت به هر عمل ، « نيّت » آن است و در عبادت ، اين انگيزه بايد به خدايي باشد و نماز به خاطر رضاي الهي و در راستاي تأمين خواستة او و اجراي فرمانش و به قصد نزديك تر شدن به خدا ( قصد قربت ) انجام گيرد . اگر در عبادت و نماز ،‌چنين نيت خالصي وجود داشت ، عامل قرب مي شود ، وگرنه جز دوري از خدا ، بازدهي ندارد . نيّت ، آگاهي و توجه به عمل و هدف آن است ، هدف نماز كه « ياد خدا »‌است ، بايد همواره در دل و ذهن نمازگزار ، زنده باشد . و انگيزه هاي مادي ، غير خدايي ،‌جلب رضايت مردم ، ريا ، خودنمايي ، مشهور شدن و . در دل و فكر ،‌راه پيدا نكند .

راه پرخطر را علائم بيشتري مي گذراند .راه بندگي خدا هم ، پر از انواع خطرهائي است كه عمل و فكر و نيت را تباه و منحرف مي سازد و از اينجايت كه در متون ديني و رهنمودهاي پيشوايان اسلام ، تعبير « في اللّه » ، « اللّه » ، « في  سبيل اللّه » و . فراوان به كار رفته است . در آيات قرآن ، هفتاد بار كلمه « في سبيل اللّه »(در راه خدا ) نسبت به كارهائي چون نماز ، زكات ، جهاد ، هجرت ، شهادت ، انفاق ، سختي كشيبدن ، آوارگي ، به كار رفته است . رنگ « الهي » به هركاري بخورد ، آنرا ارزشمند و جاودان مي سازد . در ساية نيّت خالص ، كار كم ، زياد مي شود :

عمل كوچك ، عظمن مي يابد ،  انفاقي اندك ، پاداشي عظيم مي يابد ،      كار دنيايي و مادّي ، به عملي اخروي و معنوي تبديل مي شود .اگر كسي عمري در عبادت و روزه و جها و انفاق بگذراند ، ولي نه به خاطر خدا ، همه اش تباه است ، و اگر درهمي انفاق ، يك بار جها ، گامي كوچك ، سجده اي كوتاه ، براي خدا باشد ، نز دخدا محفوظ است و از پاداش خدايي برخوردار .

امام صادق (ع) فرموده است : « مَنْ اراداللّه بالقليل مِن عمله ، اَظْهَرَهُ اللّه مّما اراد ، وَ مَنْ اراد الناسَ بالكثير مِن عَملِه اَبَي اللّه اِلّا اَن يُقَلِّله في عينِ مَن سَمعَه » .ترجمه : هر كه در كار اندك خود ، هدف خدايي داشته باشد ، بيش از آنكه خودش بخواهد ، خداوند كار او را بيشتر جلوه  مي دهد و هر كه از كار زياد ، نظر مردم را داشته باشد نه خدا را ، خداوند ، كارهايش را درديد شنونده جلوه مي دهد .

دلها به دست خداست و محبت مردم نيز با ارادة پروردگار است . اگر انسان ، محبوبيّت وموّدت ديگران راهم بخواهد‌، بايد از خداوند كه « مقلّب القلوب » ايت بطلبد .به تعبير اما صادق (ع) : دل حرم خداست ، و در اين حرم و حريم ، نبايد غير خدا راه يابد .

اخـلاص

     كمياب ترين گوهرها ، « اخلاص » در عمل است . يعني كاري را فقط و فقط براي خدا خالص ساختن و جز او را شريك وي نساختن .

بسياري اوقات ،‌رعايت مصالح شخصي با جلب منافع يا توجه ديگران ، يا انگيزه هاي دنيايي ، خط دهندة اعمالمان است . اگر بتوانيم نيت  را خالص كنيم ،‌رستكاريم و همين عمل ،‌براي ما مي ماند .

علي عليه السّلام فرموده است :

« اَخلِص للّه و عِلمك و بُغْضَكَ وَاخذك .تركَكَ و كَلامك و صُمتك » .

ترجمه : عمل و علم دشمني و گرفتن و نكرفتن و سخن و سكوت خويش را تنها « براي خدا » خالص گردان

در عبادت و نماز ، بايد قصد قربت كرد . حتّي اگر گوشه اي از آن براي غير خدا باشد عمل باطلست و نزد خداوند ، غير مقبول . حتي اگر نماز را راي خدا بخوانيم ولي انتخاب جا و مكان و زمان و نحوة خواندن و . براي غير خدا باشد ، باطل است . در عبادت خدا نبايد ديگري شريك ساخت . قرآن مي فرمايد :

« وَلا يُشرك بعبادهِ ربّه احداً »

احدي را شريك عبادت خدا قرار ندهيد .

حتي اگر رزمنده اي در جبهه ، براي غنائم ، يا خودنمائي و اظهار شهامت و . بجنگد ارزش ندارد . ورود شرك و ردّ پاي شيطان و ريا به عمل انسان ، طبق       از حركت مورچه در شبي تاريك ، روي سنگ سياه و سفت ، بي مودتر و مخفي تر است .

به فرمودة امام علي عليه السّلام :

« الّاخلاص اَعلي الايمان »

اخلاص ، بلندترين قله ايمان است .

عمل بدون اخلاص ، داراي آفت است و نابود شدني است . نيّت استوار و خالص ، باعث مي شود انسان هرگز سست و خسته نشود و به عجز و بن بست نرسد .

 

نشانه هاي اخلاص

  از كجا مي توان شناخت كه عبادتمان ، از اخلاص برخوردار است ، نشانه هاي اخلاص چند چيز است :

1- عدم توقع از ديگران

             اگر كار براي خداست ، انسان مخلص ، چشمداشت تشكر و قدرداني از غير خدا ندارد . اگر قدرنشناسي و ناسپاسي هم ديد ، باز در عمل خويش ثابت قدم و استوار است ، اين نشانة آنست كه براي خدا كار مي كند .

سورة « هل اتي » در شأن علي وفاطمه و حسن و حسين ( عليهم السلام ) نازل شد ، كه سه روز روزة نذري گرفته بودند ، در هر سه روز ، افطار خود را به مسكين و يتيم و اسير دادند و با آب ، افطار كردند . سخن اين خانواده با اخلاص يقين ، چنين بود :

« انما نُطعمكم لوجهِ الله لا نريدُ مِنكم جَزاءً و لا شُكورا »

ما شما را به خاطر خدا طعام داديم ، و از شما پاداش و تشكري نمي خواهيم .

گاهي كسي بدون پول ، خدمتي انجام مي دهد . ولي دوست دارد مردم بدانند و بگويند كه او بي پول كار مي كند . اين با اخلاص سازگار نيست . گاهي اگر از كسان ديگر نام مي برند ولي از ديگري اسمي برده نمي شود . اگر در دل ناراحت شود كه چرا مرا مطرح نساختند ، خللي در نيت و اخلاص اوست .

2- توجه به تكليف ، نه عنوان

      مخلصان ، تابع و بندة تكليفند ، نه اسير عنوان !چه بسا كارهاي لازم كه بر زمين مانده ، و كسي سراغش نمي رود ، تنها به اين جهت كه عنوا نمفيد و معتبري ندارد .  اخلاص را از آنجا مي توان شناخت كه تكليف را هر چه باشد انسان انجام دهد و كارهاي بزرگ و كوچك ، اسم دار يا بي عنوان ، داراي نمود و تبليغات يا گمنام و ناشناخته ، براي او تفاوتي نداشته باشد . اگر جز اين باشد ، رگه هايي از ناخالصي را در نيت بايد جستجو كرد .

3- پشيمان نشدن

      انسان مخلص ، از كار نيكي كه كرده پشيمان نمي شود ، چون پاداش خدايي خود را دارد و به وظيفه هم ، هر چه بوده عمل كرده است . پس چرا پشيماني ؟

اگر به قصد قربت ، به ديدار كسي يا به مجلس ختم رفتيد ، ولي آنان متوجه آمدن شما نشدند و تشكر نكردند ، جاي پشيماني نيست . اگر در اين شرايط ، از رفتن پشيمان شويد ، پاي اخلاصتان مي لنگد .

4- عدم تاثير استقبال يا بي اعتنايي

      اين هم نشان ديگري از اخلاص است . گاهي اگر از انسان تعريف كنند و كارش مورد استقبال قرار گيرد ، انجام مي دهد . و اگر مورد بي اعتنايي و بي مهري قرار گيرد ، سست مي شود و ترك مي كند . اگر كاري براي خداست ، نبايد استقبال يا بي اعتنايي مردم براي انسان مخلص فرقي داشته باشد .

اميرلمؤمنين (ع) در اين زمينه ، ضابطه و ملاك جالبي به دست ما داده است . مي فرمايد :

« للمُرائي ثلاث علاماتٍ : يكسِلُ اذاكانَ وحده اذا كان في النّاسِ و يزيد في العمل اذا اُثنِيَ و نيقص اذا ذُمّ »

ريا كار ، سه علامت دارد :

اوّل : وقتي تنهاست ، با كسالت و بي حالي عمل مي كند .

دوّم : در حضور جمع مردم نشاط دارد .

سوّم : اگر تعريفش كنند ، مي افزايد ، اگر ملامتش كنند ، مي كاهد .

  1. يگانكي ظاهر و باطن

        از نشانه هاي ديگر خلوص ،يكي بودن ظاهر و باطن است . آنچه در آشكارا نشان مي دهد ، حالت دروني و صفت واقعي اش هم همان باشد . مقل منافقان ،‌گندم نماي جو فروش نباشد . و همان چه كه هست ، نشان دهد ، «بود » و «نمود»ش دو تا نباشد .

علي عليه السّلام فرموده است :

« مَن لم يختلف سِرّه و علانيُته وَفَعْلَته ، فَقدْ ادّي الأمانَه وَاَخْلَصَ العباده »

كسي كه ظاهر و باطن و آشكارش و رفتار و گفتارش با هم اختلاف نداشته باشد . او امانت الهي را ادا كرده و عبادت و بندگي را خالص ساخته است .

نشانه هاي ديگري هم وجود دارد كه به همين قدر ، بسنده مي شود .

آنكه اخلاص داشت ، نورانيتي در دل ، توفيقي در عمل ، پاداشي در دنيا و آخرت ، عاقبت به خيري و خوش نامي ، محبوبيّت و نام نيك خواهد داشت . اين وعدة الهي است كه پاداش نيكوكاران خالص و بندگان مخلص را ضايع نمي سازد .

پس نمازي بخوانيم ، با اخلاص و توجّه به خدا .

نمازي كه هر كس بخواند ، يك دعاي مستجاب دارد .

نمازي كه نشستن در مسجد به انتظار آن ،‌عبادت است .

نمازي كه از انفاق خانه اي پر از طلا بهتر است .

نماز بخوانيم ، و حق آنرا ضايع نكنيم ، در انجام آن سستي و كاهلي نداشته باشيم ، گاه و بيگاه ، ترك نكنيم . به خاطر مشغوليات ديگر آن را عقب نيندازيم .

نماز اول وقت و به جماعت را فراموش نكنيم . كه . ياد خدا بزرگتر از هر چيز است :

« وَ لَذكر الله اكبر »

 

 

 

 

 

 

 

 

                                             

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

فصل سوم: حقایق ،سلوک و باطن نماز

( برگرفته ازکتاب اسرار الصلاه(آداب نماز) حضرت امام خمینی رحمه الله علیه)

 

 

مقدمه

بدان كه از براى نماز غير از اين صورت معنايى است و غير از اين ظاهر باطنى است، و چنانچه ظاهر را در آدابى است كه مراعات ننمودن آنها يا موجب بطلان نماز صورى يا نقصان آن گردد، همينطور از براى باطن آدابى است قلبيّه باطنيه كه با مراعات ننمودن آنها نماز معنوى را بطلان يا نقصان دست دهد، چنانچه با مراعات آنها نماز داراى روح ملكوتى شود. و ممكن است پس از مراقبت و اهتمام به آداب باطنيّه قلبيّه، شخص مصلّى را نصيبى از سرّ الهى نماز اهل معرفت و اصحاب قلوب حاصل شود كه آن قرّة العين اهل [1] «بار الها، كمال بريدگى (از متعلّقات دنيوى) براى توجه به خودت ارزانيم فرما، و چشم دلهايمان را به نور نظر كردن به خودت روشن گردان تا ديدگان دل پرده‏هاى نور را دريده به كان عظمت و جلال برسد و جانهايمان به عزّت قدس تو آويخته گردد (تعلق يابد).» «مناجات شعبانيّه»، بحار الانوار، ج 91، ص 99

 

  سلوك و حقيقت معراج قرب محبوب است. و آنچه گفته شد كه براى نماز باطن و صورت غيبيّه ملكوتيّه است، علاوه بر آن كه موافق ضربى از برهان و مطابق مشاهدات اصحاب سلوك و رياضت است، آيات و اخبار كثيره عموما و خصوصا نيز دلالت بر آن دارد، و ما به ذكر بعضى از آن اين اوراق را متبرّك مى‏كنيم.از آن جمله قول خداى تعالى است: يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ مَا عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُحْضَرا و ما عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ انَّ بَيْنَها وَ بَيْنَهُ أَمَدا بَعيدا 3: 30. آيه شريفه دلالت كند كه هر كسى اعمال خوب و بد خود را حاضر مى‏بيند و صورت باطنّيه غيبيّه آنها را مشاهده كند. چنانچه در آيه شريفه ديگر فرمايد: وَ وَجَدُوا ما عَمِلوُا حاضِرا 18: 49. و در آيه ديگر فرمايد: فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْرا يَرَه 99: 7... الخ دلالت كند بر آن كه نفس اعمال را معاينه كند.و اما احاديث شريفه در اين مقام بيشتر از آن است كه در اين صفحات بگنجد و ما به ذكر بعض آن اكتفا مى‏كنيم.از آن جمله در وسائل سند به حضرت صادق سلام اللّه عليه رساند، قال: من صلّى الصّلوات المفروضات في اوّل وقتها و أقام حدودها، رفعها الملك الى السّماء بيضاء نقيّة، تقول: حفظك اللّه كما حفظتنى استودعتني ملكا كريما

و من صلاها بعد وقتها من غير علّة و لم يقم حدودها، رفعها الملك سوداء مظلمة، و هي تهتف به: ضيّعتني ضيّعك اللّه كما ضيّعتني و لا رعاك اللّه كما لم ترعني.  «كسى كه نمازهاى واجب را در اوّل وقت ادا كند و حدود آنها را حفظ نمايد، فرشته آن را سپيد و پاكيزه به  دلالت كند بر آن كه نماز را ملائكة اللّه بالا برند به سوى آسمان يا با صورت پاكيزه سفيد. و آن در وقتى است كه در اوّل وقت بجا آورد و ملاحظه آداب آن نمايد، و در اين صورت دعاى خير به نمازگزار كند. و يا با صورت تاريك سياه. و آن در وقتى است كه آن را بى عذر تأخير اندازد و اقامه حدود آن نكند، و در اين صورت او را نفرين كند. و اين حديث علاوه بر آن كه دلالت بر صور غيبيّه ملكوتيّه كند دلالت بر حيات آنها نيز كند، چنانچه برهان نيز قائم است بر آن و آيات و اخبار دلالت بر آن كند. چنانچه حق تعالى فرمايد: و إنَّ الدّارَ الآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوان 29: 64. و به مضمون اين حديث شريف احاديث ديگرى است كه ذكر آنها موجب تطويل است.و از حضرت صادق سلام اللّه عليه روايت است كه «چون بنده مؤمن داخل قبر شود، نماز در جانب راست او و زكات در جانب چپ او است، و خوبى او بر او سايه افكند و صبر در گوشه‏اى قرار گيرد، و چون دو ملكى كه موكّل سؤالند داخل شوند، صبر به نماز و زكات و نيكويى گويد: با شما باد يارى رفيقتان و اگر شما عاجز شديد من با او هستم.» و اين حديث شريف را در كافى شريف به دو طريق نقل فرموده و شيخ صدوق رحمه اللّه در ثواب الاعمال حديث فرموده. و دلالت آن بر صور غيبيّه برزخيّه و حيات و شعور آنها واضح است. و احاديث تمثّل قرآن به صورت ملكوتيّه و تمثّل نماز بسيار است.

 آسمان برد. نماز (به نماز گزار) گويد: خدا تو را نگاه دارد همان گونه كه مرا نگاه داشتى، مرا به ملكى بزرگوار سپردى. و كسى كه نمازها را بى سبب به تأخير اندازد و حدود آنها را حفظ نكند، فرشته نماز او را سياه و تاريك به آسمان برد در حالى كه نماز با صداى بلند به نماز گزار گويد: مرا ضايع كردى، خداى تو را ضايع كند آنچنانكه مرا ضايع كردى، و خدا تو را رعايت نكند، آنچنانكه تو مرا رعايت نكردى.» - وسائل الشيعة، ج 3، ص 90، «كتاب الصّلوة»، «أبواب المواقيت»، باب 3، حديث 17. (با اختلافى اندك)

 

  و اما آنچه گفته شد كه از براى نماز و ساير عبادات جز اين آداب صوريّه آداب قلبيه ايست كه بدون آن آداب نماز ناقص است يا اصلا مقبول درگاه نيست، در خلال اين اوراق، كه شماره آداب قلبيّه مى‏شود، مذكور خواهد شد ان شاء اللّه.

و آنچه در اين مقام بايد دانست آن است كه اكتفا نمودن به صورت نماز و قشر آن و محروم ماندن از بركات و كمالات باطنيّه آن، كه موجب سعادات ابديّه بلكه باعث جوار ربّ العزّة و مرقاة عروج به مقام وصول به وصال محبوب مطلق - كه غايت آمال اولياء و منتهاى آرزوى اصحاب معرفت و ارباب قلوب بلكه قرّة العين سيّد رسل صلّى اللّه عليه و آله است -«» از اعلى مراتب خسران و زيان كارى است كه پس از خروج از اين نشأه و ورود در محاسبه الهيّه موجب حسرتهايى است كه عقل ما از ادراك آن عاجز است. ما تا در حجاب عالم ملك و خدر طبيعت هستيم از آن عالم نمى‏توانيم ادراكى نماييم و دستى از دور بر آتش داريم. كدام حسرت و ندامت و زيان و خسارت بالاتر از آن است كه چيزى كه وسيله كمال و سعادت انسان و دواى درد نقايص قلبيّه است و در حقيقت صورت كماليّه انسانيّه است، ما پس از چهل پنجاه سال تعب در راه آن از آن به هيچ وجه استفاده روحيّه نكرده سهل است، مايه كدورت قلبيّه و حجابهاى ظلمانيّه شود، و آنچه قرّة العين رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلم است موجب ضعف بصيرت ما گردد يا حسرتى على ما فرّطت في جنب اللّه پس اى عزيز، دامن همّت به كمر زن و دست طلب بگشاى و با هر تعب و زحمتى است حالات خود را اصلاح كن و شرايط روحيّه نماز اهل معرفت را تحصيل كن، و از اين معجون الهى كه با كشف تامّ محمدى صلّى اللّه عليه و آله براى درمان تمام دردها و نقصهاى نفوس فراهم آمده استفاده كن، و خود را  تا مجال است از اين منزلگاه ظلمت و حسرت و ندامت و چاه عميق بعد از ساحت مقدّس ربوبيّت جلّ و علا كوچ ده و مستخلص كن و به معراج وصال و قرب كمال خود را برسان، كه اگر اين وسيله از دست رفت وسايل ديگر منقطع است: ان قبلت قبل ما سواها، و إن ردّت ردّ ما سواها. [1] و ما آداب باطنيّه اين سلوك روحانى را به مقدار ميسور و مقتضى بيان مى‏كنيم، شايد يكى از اهل ايمان را نصيبى از آن اتّفاق افتد، و اين خود شايد موجب رحمت الهى و توجّه غيبى شود نسبت به اين باز مانده از طريق سعادت و انسانيّت و مغلول در زندان طبيعت و انانيّت. انّه ولىّ الفضل و العناية اگر (نماز) پذيرفته شد ساير اعمال پذيرفته مى‏شود، و اگر ردّ شد كارهاى ديگر (نيز) ردّ مى‏شود.» فلاح السّائل، ص 127، به نقل از من لا يحضره الفقيه. در منبع اخير روايت چنين است: أوّل ما يحاسب به العبد عن الصّلوة، فاذا قبلت قبل منه سائر عمله، و اذا ردّت عليه ردّ عليه سائر عمله. ج 1، «فضل الصّلوة»، باب 2، حديث 5

 مقاله اولى در آدابى كه در تمام حالات نماز بلكه در تمام عبادات و مناسك ضرور است و در آن چند فصل است.يكى از آداب قلبيّه در عبادات و وظايف باطنيّه سالك طريق آخرت، توجّه به عزّ ربوبيّت و ذلّ عبوديّت است،و آن يكى از منازل مهمّه سالك است، كه قوّت سلوك هر كس به مقدار قوّت اين نظر است، بلكه كمال و نقص انسانيّت تابع كمال و نقص اين امر است. و هر چه نظر انيّت و انانيّت و خودبينى و خودخواهى در انسان غالب باشد، از كمال انسانيّت دور و از مقام قرب ربوبيّت مهجور است. و حجاب خودبينى و خودپرستى از جميع حجب ضخيم‏تر و ظلمانى‏تر است، و خرق اين حجاب از تمام حجب مشكلتر و خرق همه حجب را مقدّمه است، بلكه مفتاح مفاتيح غيب و شهادت و باب الابواب عروج به كمال روحانيّت خرق اين حجاب است. تا انسان را نظر به خويشتن و كمال و جمال متوهّم خود است، از جمال مطلق و كمال صرف محجوب و مهجور است، و اوّل شرط سلوك إلى اللّه خروج از اين منزل است، بلكه ميزان در رياضت حق و باطل همين است. پس هر سالك كه با قدم انانيّت و خودبينى و در حجاب انّيّت و خود خواهى طىّ منزل سلوك كند، رياضتش باطل و سلوكش إلى اللّه نيست، بلكه إلى النفس است: «مادر بتها بت نفس شما است». [1] قال تعالى: وَ مَنْ يَخْرُجْ مِنْ بَيْتِهِ مُهاجِرا الىَ اللَّه وَ رَسُولِهِ ثُمَّ يُدْرِكْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلى‏ اللَّه 4: 100. [2] هجرت صورى و صورت هجرت عبارت است از هجرت به تن از منزل صورى به سوى كعبه يا مشاهد اولياء (ع)، و هجرت معنوى خروج از بيت نفس و منزل دنيا است إلى اللّه و رسوله، و هجرت به سوى رسول و ولىّ نيز هجرت إلى اللّه است. و ما دام كه نفس را تعلّقى به خويش و توجّهى به انّيّت است مسافر نشده، و تا بقاياى انانيّت در نظر سالك است و جدران شهر خودى و اذان اعلام خود خواهى مختفى نشده، در حكم حاضر است نه مسافر و مهاجر..

و در مصباح الشّريعة است: قالّ الصّادق عليه السّلام: العبوديّة جوهرة كنهها الرّبوبيّة، فما فقد من العبوديّة وجد في الرّبوبيّة، و ما خفى من الرّبوبيّة أصيب في العبوديّة. [3] كسى كه با قدم عبوديّت سير كند و داغ ذلّت بندگى را در ناصيه خود [1] «مادر بتها بت نفس شماست  زانكه آن بت مار و اين بت اژدهاست.» - مولوى.

  «كسى كه از خانه‏اش بيرون شود در حالى كه هجرت كننده به سوى خدا و رسول اوست، آن گاه مرگ او را در يابد، پاداش او بر خدا واقع (و لازم) شده.» (نساء - 100)

بندگى گوهرى است كه باطن آن ربوبيت است، پس، هر چه از بندگى به دست نيامده باشد، در ربوبيت يافته مى‏شود. و هر چه از ربوبيت پوشيده و پنهان باشد، در بندگى حاصل مى‏گردد. مصباح الشّريعة، «في حقيقة العبودية»، باب 100

   وصول به عزّ ربوبيّت پيدا كند. طريق وصول به حقايق ربوبيّت سير در مدارج عبوديّت است، و آنچه در عبوديّت از انّيّت و انانيّت مفقود شود در ظلّ حمايت ربوبيّت آن را مى‏يابد، تا به مقامى رسد كه حق تعالى سمع و بصر و دست و پاى او شود، چنانچه در حديث صحيح مشهور بين فريقين وارد است. [1] چون از تصرّفات خود گذشت و مملكت وجود خود را يكسره تسليم حق كرد و خانه را به صاحب خانه واگذار نمود و فانى در عزّ ربوبيّت شد، صاحب خانه خود متصرّف در امور گردد، پس تصرّفات او تصرّف الهى گردد، چشم او الهى شود و با چشم حق بنگرد، و گوش او گوش الهى شود و به گوش حقّ بشنود. و هر چه ربوبيّت نفس كامل باشد و عزّ آن منظور خواطر شود، از عزّ ربوبيّت به همان اندازه كسر شود و ناقص گردد، چه كه اين دو مقابل يكديگرند: الدّنيا و الآخرة ضرّتان.«» پس، سالك إلى اللّه را ضرور است كه به مقام ذلّ خود پى برد و نصب العين او ذلّت عبوديّت و عزّت ربوبيّت باشد. و هر چه اين نظر قوّت گيرد عبادت روحانى‏تر شود و روح عبادت قويتر شود، تا اگر به دستگيرى حقّ و اولياى كمّل عليهم السلام توانست به حقيقت عبوديّت و كنه آن واصل شود، از سرّ عبادت لمحه‏اى در مى‏يابد. و در جميع عبادات - خصوصا نماز كه سمت جامعيّت دارد و منزله آن در عبادات منزله انسان كامل است و منزله اسم اعظم بلكه خود اسم اعظم است - اين دو مقام، يعنى مقام عزّ ربوبيّت كه حقيقت است و مقام ذلّ عبوديّت كه رقيقه آن است، مرموز است. و در اعمال مستحبّه «قنوت» و در اعمال واجبه «سجده» را اختصاصى است كه پس از اين [1] اشاره است به روايت «قرب نوافل»: و انّه ليتقرّب إلىّ بالنافلة حتّى احبّه، فاذا احببته كنت سمعه الّذى يسمع به و بصره الّذى يبصر به و لسانه الّذى ينطق به و يده الّتى يبطش بها، ان دعانى اجبته و ان سألنى اعطيته... اصول كافى، ج 4، ص 53، «كتاب الايمان و الكفر»، «باب من اذى المسلمين و احتقرهم»، روايت 7 و 8.  ان شاء اللّه به آن اشاره خواهم كرد

و بايد دانست كه عبوديّت مطلقه از اعلى مراتب كمال و ارفع مقامات انسانيّت است كه جز اكمل خلق اللّه محمّد صلّى اللّه عليه و آله بالاصالة و ديگر اولياى كمّل بالتّبعيّة كسى ديگر را از آن نصيبى نيست، و ديگران را پاى عبوديّت لنگ است و عبادت و عبوديّت آنها معلّل است. و جز با قدم عبوديّت نتوان به معراج حقيقى مطلق رسيد، و لهذا در آيه شريفه فرمايد: سُبحانَ الّذى اسْرى‏ بِعَبْدِهِ 17: 1.«» قدم عبوديّت و جذبه ربوبيّت سير داد آن ذات مقدّس را به معراج قرب و وصول. و در «تشهدّ» نماز كه رجوع از فناى مطلق است، كه در سجده حاصل شده، باز توجّه به عبوديّت قبل از توجّه به رسالت است. و ممكن است اشاره به آن باشد كه مقام رسالت نيز در نتيجه جوهره عبوديّت است. و اين مطلب را دنباله طويلى است كه از وظيفه اين اوراق خارج است .

 

در مراتب مقامات اهل سلوك

 

بدان كه اهل سلوك را در اين مقام و ساير مقامات مراتب و مدارجى است بى‏شمار، و ما به ذكر بعض از آن مراتب به طور كلّى مى‏پردازيم. و امّا احاطه به جميع جوانب و احصاء همه مراتب آن از عهده اين ناچيز بيرون است: الطّرق إلى اللّه بعدد انفاس الخلائق. [1] يكى از آن مراتب مرتبه «علم» است. و آن، چنان است كه به سلوك [1] - «به عدد نفسهاى آفريدگان به سوى خدا راههاست.» حديث منسوب به پيامبر (ص) است.

 جامع الاسرار و منبع الانوار، سيد حيدر آملى، ص 8، 95، 121. و نيز شرح لاهيجى بر گلشن راز، ص 153. و نقد النصوص، ص 185. و منهاج الطالبين، ص 221. و الأصول العشرة، ص 31.  علمى و برهان فلسفى ثابت نمايد ذلّت عبوديّت و عزّت ربوبيّت را. و اين يكى از لباب معارف است كه در علوم عاليه و حكمت متعاليه به وضوح پيوسته كه جميع دار تحقّق و تمام دايره وجود صرف ربط و تعلّق و محض فقر و فاقه است. و عزّت و ملك و سلطنت مختصّ به ذات مقدّس كبريا است واحدى را از حظوظ عزّت و كبريا نصيبى نيست، و ذل عبوديّت و فقر در ناصيه هر يك ثبت و در حاقّ حقيقت آنها ثابت است. و حقيقت عرفان و شهود و نتيجه رياضت و سلوك، رفع حجاب از وجه حقيقت و رؤيت ذلّ عبوديّت و اصل فقر و تدلّى است در خود و در همه موجودات. و دعاى منسوب به سيّد كائنات صلّى اللّه عليه و آله: اللّهمّ ارنى الأشياء كما هي. [1] شايد اشاره به همين مقام باشد، يعنى، خواهش مشاهده ذلّ عبوديّت كه مستلزم شهود عزّ ربوبيّت است نموده.پس، اگر سالك راه حقيقت و مسافر طريق عبوديّت با قدم سلوك علمى و مركب سير فكرى اين منزل را طى كرد، در حجاب علم واقع شود و به مقام اوّل انسانيّت نائل شود، و لكن اين حجاب از حجب غليظه است كه گفته‏اند:«العلم هو الحجاب الاكبر. » و بايد سالك در اين حجاب باقى نماند و آن را خرق كند. و شايد به اين مقام اگر قناعت كند و قلب را در اين قيد محبوس نمايد، در استدراج واقع شود. و استدراج در اين مقام آن است كه به تفريعات كثيره علميّه پرداخته و به جولان فكر براى اين مقصد براهين كثيره اقامه كند و از منازل ديگر محروم ماند، و قلبش به اين مقام علاقه‏مند شود و از نتيجه مطلوبه كه وصول إلى فناء اللّه است غافل شود، و صرف عمر خود را در حجاب برهان و شعب آن نمايد، و هر چه كثرت فروع بيشتر شود، حجاب بزرگتر و احتجاب از حقيقت افزون گردد. پس، سالك نبايد گول شيطان را در اين مقام خورده از [1] - «خدايا، اشيا (و امور) را آنچنانكه هستند نشانم بده.» در عوالى اللّئالى، ج 4، ص 132، روايت كرده است: اللّهمّ ارنا الحقائق كما هي. و در تعليق بر آن، از تفسير كبير فخر رازى، ج 6، ص 26، و مرصاد العباد، ص 309 ، ارنا الأشياء كما هي نقل گرديده است.  حق و حقيقت به واسطه كثرت علم و غزارت آن و قوّت برهان محجوب شود و از سير در طلب بازماند، و دامن همّت به كمر زند و از جدّيّت در طلب مطلوب حقيقى غفلت نورزد و خود را به مقام ديگر كه مقام دوم است برساند.و آن، چنان است كه آنچه را عقل با قوّت برهان و سلوك علمى ادراك كرده با قلم عقل به صفحه قلب بنگارد و حقيقت ذلّ عبوديّت و عزّ ربوبيّت را به قلب برساند و از قيود و حجب علميّه فارغ گردد. و ما اشاره به اين مقام در آتيه نزديكى مى‏نماييم ان شاء اللّه. پس نتيجه مقام دوم حصول ايمان به حقايق است.

مقام سوّم، مقام «اطمينان و طمأنينه نفس» است كه در حقيقت مرتبه كامله ايمان است. قال تعالى مخاطبا لخليله: « اوَ لَم تُؤمِنْ؟ قالَ بَلى‏ وَ لكِنْ لِيَطْمَئِنَّ قَلْبي 2: 260. » و شايد اشاره به اين مرتبه نيز پس از اين بيايد مقام چهارم، مقام «مشاهده» است كه آن نورى است الهى و تجلّى‏اى است رحمانى كه تبع تجلّيات اسمائيّه و صفاتّيه در سرّ سالك ظهور كند و سر تا پاى قلب او را به نور شهودى متنوّر نمايد. و در اين مقام درجاتى است كثيره كه ذكر آنها از حوصله اين اوراق خارج است. و در اين مقام نمونه‏اى از قرب نوافل (كنت سمعه و بصره و يده)«» بروز كند و سالك خود را مستغرق بحر لا يتناهى بيند، و پس از آن بحرى است بسيار عميق كه از اسرار «قدر» در آن شمّه‏اى كشف شود.و هر يك از اين مقامات را استدراجى است خاصّ به خود كه سالك را در آن هلاكت عظيم است، و سالك بايد در تمام مقامات خود را تخليص از انانيّت و انّيّت كند و خود بين و خودخواه نباشد كه سرچشمه اكثر مفاسد است خصوصا براى سالك. و پس از اين اشارتى به اين مطلب مى‏نماييم، ان شاء اللّه

 

 در بيان خشوع

 

يكى از امورى كه از براى سالك در جميع عبادات خصوصا نماز كه سر آمد همه عبادات است و مقام جامعيّت دارد لازم است، خشوع است. و حقيقت آن عبارت است از خضوع تامّ ممزوج با حبّ يا خوف. و آن حاصل شود از ادراك عظمت و سطوت و هيبت جمال و جلال. و تفصيل اين اجمال آن است كه قلوب اهل سلوك به حسب جبلّت و فطرت مختلف است .

پاره‏اى از قلوب عشقى و از مظاهر جمالند و به حسب فطرت متوجّه به جمال محبوب هستند، و چون در سلوك ادراك ظلّ جميل يا مشاهده اصل جمال كنند، عظمت مختفيه در سرّ جمال آنها را محو كند و از خود بى خود نمايد. چون در هر جمالى جلالى مختفى و در هر جلالى جمالى مستور است، چنانچه اشاره به اين ممكن است فرموده باشد حضرت مولى العارفين و امير المؤمنين و السالكين صلوات اللّه عليه و على آله اجمعين آنجا كه فرمايد: سبحان من اتّسعت رحمته لاوليائه في شدّة نقمته و اشتدّت نقمته لاعدائه فى سعة رحمته. [1] پس، هيبت و عظمت و سطوت جمال آنها را فرو گيرد و حالت خشوع در مقابل جمال محبوب براى آنها دست دهد. و اين حالت در اوائل امر موجب تزلزل قلب و اضطراب شود، و پس از تمكين حالت انس رخ دهد و وحشت و اضطراب حاصل از عظمت و سطوت مبدّل به أنس و سكينه شود و حالت طمأنينه دست دهد، چنانچه حالت قلب خليل الرحمن عليه السلام چنين بوده و پاره‏اى از قلوب خوفى و از مظاهر جلالند. آنها هميشه ادراك عظمت [1] «منزه است كسى كه عذاب و نقمتش شديد است و در همان حال رحمت او دوستانش را فرا گرفته، و با آنكه دايره رحمتش فراگير است، عذاب و نقمتش براى دشمنان شدّت گرفته است.» نهج البلاغة، فيض الاسلام، ص 215، خطبه 89

 آداب‏الصلاة ص 14 : و كبريا و جلال كنند و خشوع آنها خوفى باشد، و تجليّات اسماء قهريّه و جلاليّه بر قلوب آنها شود، چنانچه حضرت يحيى على نبيّنا و آله و عليه السلام چنين بوده. پس، خشوع گاهى ممزوج با حبّ است و گاهى ممزوج با خوف و وحشت است، گرچه در هر حبّى وحشتى و در هر خوفى حبّى است و مراتب خشوع به حسب مراتب ادراك عظمت و جلال و حسن و جمال است. و چون امثال ماها با اين حال از نور مشاهدات محروميم، ناچار بايد در صدد تحصيل خشوع از طريق علم يا ايمان بر آييم. قال تعالى: قَدْ افْلَحَ الْمُؤْمِنوُنَ الَّذين هُمْ في صَلاتِهِمْ خاشِعُون. 23: 1 - 2«» خشوع در نماز را از حدود و علائم ايمان قرار داده، پس، هر كس در نماز خاشع نباشد، به حسب فرموده ذات مقدّس حق از زمره اهل ايمان خارج است. و نمازهاى ماها كه مشفوع با خشوع نيست از نقصان ايمان يا فقدان آن است. و چون اعتقاد و علم غير از ايمان است، از اين جهت اين علمى كه به حق و اسماء و صفات او و ساير معارف الهيّه در ما پيدا مى‏شود غير از ايمان است. شيطان به شهادت ذات مقدّس حق علم به مبدأ و معاد دارد، مع ذلك كافر است - خَلَقْتَنى مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِين 7: 12«» گويد، پس حق تعالى و خالقيّت او را مقرّ است، انْظِرْنى الى‏ يَوْمِ يُبْعَثوُن 7: 14«» گويد، پس معاد را معتقد است، علم به كتب و رسل و ملائكه دارد، با اين وصف خداوند او را كافر خطاب كرده و از زمره مؤمنين خارج فرموده

پس، اهل علم و ايمان از هم ممتازند: هر اهل علمى اهل ايمان نيست.

پس، بايد پس از سلوك علمى خود را در سلك مؤمنين داخل كند و عظمت و جلال و بهاء و جمال حق جلت عظمته را به قلب برساند تا قلب خاشع شود، و الا مجرد علم خشوع نمى‏آورد، چنانچه مى‏بينيد در خودتان كه با اعتقاد به مبدأ و معاد و اعتقاد به عظمت و جلال حقّ قلب شما خاشع نيست و اما قول خداى تعالى: الَمْ يَانِ لِلَّذينَ آمَنوُا انْ تَخْشَعَ قُلوُبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّه وَ ما نَزَلَ مِنَ الْحَق 57: 16«» شايد ايمان صورى، كه همان اعتقاد بما جاء به النّبيّ صلّى اللّه عليه است، مقصود باشد، و الا ايمان حقيقى ملازم با يك مرتبه از خشوع است، يا آن كه خشوع در آيه شريفه خشوع به مراتب كامله باشد، چنانچه عالم را گاهى اطلاق كنند بر كسى كه از حدّ علم به حدّ ايمان رسيده باشد، و محتمل است در آيه شريفه انَّما يَخْشَى اللَّه مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماء 35: 28«» اشاره به آنها باشد. و در لسان كتاب و سنّت علم و ايمان و اسلام به مراتب مختلفه اطلاق شده و بيان آنها از وظيفه اين اوراق خارج است.بالجمله، سالك طريق آخرت - خصوصا با قدم معراج صلوتى - لازم است قلب خود را با نور علم و ايمان خاشع كند و اين رقيقه الهيّه و بارقه رحمانيّه را در قلب هر اندازه ممكن است متمكّن نمايد بلكه بتواند در تمام نماز حفظ اين حالت را بنمايد. و حالت تمكّن و استقرار در اوّل امر گرچه براى امثال ماها قدرى صعب و مشكل است ولى با قدرى ممارست و ارتياض قلب امرى است بسى ممكن.عزيزم، تحصيل كمال و زاد آخرت طلب و جدّيّت مى‏خواهد و هر چه مطلوب بزرگتر باشد جدّيّت در راه آن سزاوارتر است، البتّه معراج قرب الهى و مقام تقرّب جوار ربّ العزة با اين حال سستى و فتور و سهل انگارى دست ندهد، مردانه بايد قيام كرد تا به مطلوب رسيد. شما كه ايمان به آخرت داريد و آن نشئه را نسبت به اين نشئه طرف قياس نمى‏دانيد، چه در جانب سعادت و كمال يا در جانب شقاوت و وبال، چه كه آن نشئه عالم ابدى دائمى است كه موت و فنا ناپذير است، سعيدش در راحت و عزّت و نعمت هميشه ايست آن‏هم راحتى كه در اين عالم شبيه ندارد، عزّت و سلطنتى الهى كه در اين نشئه نظير ندارد، نعمتهايى كه در متخيّله كسى خطور ننموده است، و همينطور در جانب شقاوت آن كه عذاب و نقمت و وبالش در اين عالم نظير و مثل ندارد، و راه وصول به سعادت اطاعت ربّ العزّة است، و در بين اطاعات و عبادات هيچ يك به مرتبه اين نماز كه معجونى است جامع الهى كه متكفّل سعادت بشر است و قبولى آن موجب قبولى جميع اعمال است نمى‏باشد، پس بايد در طلب آن جدّيّت تامّ نماييد و از كوشش مضايقه نكنيد و در راه آن تحمّل مشاقّ نماييد، با آنكه مشقّت هم ندارد بلكه اگر چندى مواظبت كنيد و انس قلبى حاصل شود، در همين عالم از مناجات با حق لذّتها مى‏بريد كه با هيچ يك از لذّات اين عالم طرف نسبت نيست، چنانچه از مطالعه احوال اهل مناجات با حق اين مطلب روشن شود.بالجمله، خلاصه مذاكره ما در اين فصل آن است كه پس از آن كه عظمت و جمال و جلال حق را انسان به برهان يا بيان انبياء عليهم السلام فهميد، قلب را متذكّر آن بايد نمود، و كم كم با تذكّر و توجّه قلبى و مداومت به ذكر عظمت و جلال حقّ خشوع را در قلب وارد بايد نمود تا نتيجه مطلوبه حاصل آيد. و در هر حال سالك نبايد قناعت كند به آن مقامى كه دارد، كه هر مقام براى امثال ماها حاصل شود در بازار اهل معرفت به پشيزى نيرزد و در سوق اصحاب قلوب با خردلى مقابله نكند. سالك بايد در جميع حالات متذكّر نقص و معايب خود باشد شايد راهى به سعادت از اين طريق باز شود.

 

از آداب مهمّه قلبيّه عبادات

 

و از آداب مهمّه قلبيّه عبادات، خصوصا عبادات ذكريّه، طمأنينه است و آن غير از طمأنينه ايست كه فقهاء رضوان اللّه عليهم در خصوص نماز اعتبار كرده‏اند. و آن عبارت است از آن كه شخص سالك عبادت را از روى سكونت قلب و اطمينان خاطر بجا آورد، زيرا كه اگر عبادت را با حال اضطراب قلب و تزلزل بجا آورد، قلب از آن عبادت منفعل نشود و آثارى از عبادت در ملكوت قلب حاصل نشود و حقيقت عبادت صورت باطنيّه قلب نگردد و يكى از نكات تكرار عبادات و تكثار اذكار و اوراد آن است كه قلب را از آنها تأثيرى حاصل آيد و انفعالى رخ دهد تا كم كم حقيقت ذكر و عبادت تشكيل باطن ذات سالك را دهد و قلبش با روح عبادت متّحد گردد. و تا قلب را اطمينان و سكونت و طمأنينه و وقار نبود، اذكار و نسك را در آن تأثيرى نيست و از حدّ ظاهر و ملك بدن به ملكوت و باطن نفس سرايت ننمايد و حظوظ قلبى از حقيقت عبادت ادا نشود، و اين خود از مطالب واضحه است كه محتاج به بيان نيست و با اندك تأمّل معلوم شود. و اگر عبادتى چنين باشد كه قلب را از آن به هيچ وجه خبرى نبود و از آن آثارى در باطن پيدا نشود، در عوالم ديگر محفوظ نماند و از نشئه ملك به نشئه ملكوت بالا نرود، و ممكن است در وقت شدائد مرض موت و سكرات هولناك موت و أهوال و مصيبات پس از موت خداى نخواسته صورت آن بكلّى از صفحه قلب محو و نابود شود و انسان با دست خالى در پيشگاه مقدّس حق برود. مثلا اگر كسى ذكر شريف لا اله الا اللّه، محمّد رسول اللّه (ص) را با سكونت قلب و اطمينان دل بگويد و قلب را به اين ذكر شريف تعليم دهد، كم كم زبان قلب گويا شود و زبان ظاهر تابع زبان قلب شود و اوّل قلب ذاكر گردد و پس از آن لسان. و اشاره به اين معنى فرموده جناب صادق عليه السلام به حسب روايت مصباح الشريعة، قال: فاجعل قلبك قبلة للسانك، لا تحرّكه الا باشارة القلب و موافقة العقل و رضى الايمان.«» در اوّل امر كه زبان قلب گويا نشده، سالك راه آخرت بايد آن را تعليم دهد و با طمأنينه و سكونت ذكر را به آن القا كند، همين كه زبان قلب باز شد، قلب قبله لسان و ساير اعضاء شود، با ذكر آن همه مملكت وجود انسانى ذاكر  گردد. و امّا اگر اين ذكر شريف را بى سكونت قلب و طمأنينه آن و با عجله و اضطراب و اختلال حواسّ گفت، از آن در قلب اثرى حاصل نشود و از حدّ زبان و گوش حيوانى ظاهرى به باطن و سمع انسانى نرسد و حقيقت آن در باطن قلب محقّق نشود و صورت كماليّه قلب نگردد كه ممكن الزّوال نباشد

پس، اگر أهوال و شدائدى دست دهد، خصوصا مثل أهوال و سكرات موت و شدائد نزع روح انسانى، بكلّى آن ذكر را فراموش كند و از صفحه دل آن ذكر شريف محو شود، بلكه اسم حق تعالى و رسول ختمى (ص) و دين شريف اسلام و كتاب مقدّس الهى و ائمّه هدى (ع) و ساير معارف را كه به قلب نرسانده فراموش كند و در وقت سؤال قبر جوابى نتواند دهد، تلقين را نيز به حال او فايده‏اى نباشد، زيرا كه در خود از حقيقت ربوبيّت و رسالت و ديگر معارف اثرى نمى‏بيند، و آنچه به لقلقه لسان گفته بود و در قلب صورت نگرفته بود از خاطرش محو شود و او را نصيبى از شهادت به ربوبيّت و رسالت و ديگر معارف نخواهد بود و در حديث است كه يك طايفه از امّت رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلم را كه وارد جهنّم مى‏كنند، از هيبت مالك جهنّم اسم پيغمبر را فراموش مى‏كنند، با آنكه در همان حديث است كه آنها اهل ايمان هستند و قلوب آنها و صورتهاى آنها از نور ايمان درخشان و متلألى است.«» جناب محدّث عظيم الشّأن مجلسى رحمه اللّه در مرآت العقول در شرح حديث شريف كنت سمعه و بصره فرمايد: «كسى كه چشم و گوش و ديگر اعضاى خود را در راه اطاعت حق تعالى صرف نكند، داراى چشم و گوش روحانى نشود و اين چشم و گوش ملكى جسمانى در آن عالم نرود و در عالم قبر و قيامت بى گوش و چشم باشد، و ميزان سؤال و جواب قبر آن اعضاء روحانى است.» انتهى حاصل ترجمته.«».

 بالجمله، احاديث شريفه درباره اين نحو از طمأنينه و آثار آن بسيار است. و قرآن شريف أمر به ترتيل قرآن فرموده و در احاديث شريفه است كه «كسى كه نسيان كند سوره‏اى از قرآن را، متمثّل شود آن سوره در بهشت براى او در صورتى كه به آن خوبى صورتى نيست. پس وقتى آن را مى‏بيند، مى‏گويد به آن كه تو چه هستى چقدر نيكوئى كاش تو از من بودى. جواب مى‏دهد: آيا تو مرا نمى‏شناسى؟ من فلان سوره هستم، اگر مرا فراموش نكرده بودى تو را به اين درجه رفيعه مى‏رساندم.» و در حديث است كه «كسى كه قرآن را در جوانى بخواند، قرآن با گوشت و خونش مختلط شود.» و نكته آن آن است كه در جوانى اشتغال قلب و كدورت آن كمتر است، از اين جهت قلب از آن بيشتر و زودتر متأثر شود و اثر آن نيز بيشتر باقى ماندو در اين باب احاديث بسيارى است كه ما در باب «قرائت» يادى از آنها مى‏كنيم ان شاء اللّه. و در حديث شريف است كه «هيچ چيز پيش خداى تعالى محبوبتر نيست از عملى كه مداومت بر آن شود گرچه آن عمل كم باشد.» و شايد نكته بزرگ آن آن باشد كه عمل صورت باطنيّه قلب شود، چنانچه ذكر شد.

 

در بيان محافظت عبادت از تصرف شيطان

 

يكى از مهمّات آداب قلبيّه نماز و ساير عبادات كه از امّهات آداب قلبيّه است و قيام به آن از عظائم امور و مشكلات دقايق است، محافظت آن است از تصرّفات شيطانى، و شايد آيه شريفه كه فرمايد در وصف مؤمنين: الَّذينَ هُمْ عَلى‏ صَلَواتِهِمْ يُحافِظُون 23: 9«» اشاره به جميع مراتب حفظ باشد كه يكى از آن مراتب، بلكه اهمّ مراتب آن، حفظ از تصرّف شيطان است.و تفصيل اين اجمال آن است كه پيش اصحاب معرفت و ارباب قلوب واضح است كه چنانچه ابدان را غذائى است جسمانى كه بدان تغذّى كنند و بايد آن غذا مناسب حال و موافق نشئه آنها باشد تا بدان تربيت جسمانى و نموّ نباتى دست دهد، همينطور قلوب و ارواح را غذائى است كه هر يك به فرا خور حال و مناسب نشئه آنها بايد باشد كه بدن تربيت شوند و تغذّى نمايند و نموّ معنوى و ترقّى باطنى حاصل آيد. و غذاى مناسب با نشئه ارواح معارف الهيّه از مبدا مبادى وجود تا منتهى النهايه نظام هستى است، چنانچه در تعريف فلسفه اعاظم ارباب صناعت فرمودند: هي صيرورة الانسان عالما عقليّا مضاهيا للعالم العينىّ في صورته و كماله.«» و اين اشاره است به همين تغذّى معنوى، چنانچه تغذّى قلوب از فضايل نفسانيّه و مناسك الهيّه است و بايد دانست كه هر يك از اين غذاها اگر از تصرّف شيطان خالص باشد و با دست ولايت مآبى رسول ختمى و ولىّ اللّه اعظم صلوات اللّه عليهما و آلهما فراهم آمده باشد، روح و قلب از آن تغذّى كنند و به كمال لايق انسانيّت و معراج قرب إلى اللّه نائل شوند. و خلوص از تصرّف شيطان، كه مقدّمه اخلاص است، به حقيقت حاصل نشود مگر آن كه سالك در سلوكش خدا خواه شود و خودخواهى و خود پرستى را، كه منشأ تمام مفاسد و امّ الأمراض باطن است، زير پا نهد، و اين به تمام معنى در غير انسان كامل و به تبع او در خلّص أولياء عليهم السلام در ديگر اشخاص ميسور نيست. ولى سالك نبايد مأيوس از الطاف باطنه حق باشد كه يأس از روح اللّه

 

سر آمد همه سرديها آداب‏الصلاة

 

سر آمد همه سرديها آداب‏الصلاة سستيها است و از اعظم كبائر است، و آنچه از براى صنف رعايا نيز ممكن است و قرّة العين اهل معرفت است.پس، بر سالك طريق آخرت لازم و حتم است كه با هر جدّيّتى هست معارف و مناسك خود را از تصرّف شيطان و نفس امّاره تخليص كند و با كمال دقّت و تفتيش در حركات و سكنات و طلب و مطلوب خود غور كند و غايت سير و تحصيل و مبادى حركات باطنيّه و تغذّيات روحيّه را به دست آورد و از حيله‏هاى نفس و شيطان غفلت نكند و از دامهاى نفس امّاره و ابليس غافل نشود، و در جميع حركات و افعال سوء ظنّ كامل به خود داشته باشد و هيچ گاه آن را سر خود و رها نكند، چه بسا باشد كه با اندك مسامحه‏اى انسان را مغلوب كند و به زمين زند و سوق به هلاكت و فنا دهد، زيرا كه اگر غذاهاى روحانى از تصرّف شيطان خالص نباشد و دست او در فراهم آمدن آنها دخيل باشد، علاوه بر آنكه ارواح و قلوب با آنها تربيت نشوند و به كمال لايق خود نرسند، نقصان فاحش براى آنها دست دهد و شايد صاحب خود را در سلك شياطين يا بهائم و سباع منسلك نمايد و آنچه كه مايه سعادت و رأس المال كمال انسانيّت و وصول به مدارج عاليه است نتيجه منعكسه دهد و انسان را به هاويه مظلمه شقاوت سوق دهد، چنانچه در بعض اهل عرفان اصطلاحى ديديم اشخاصى را كه اين اصطلاحات و غور در آن آنها را به ضلالت منتهى نموده و قلوب آنها را منكوس و باطن آنها را ظلمانى نموده و ممارست در معارف موجب قوّت انانيّت و انّيّت آنها شده و دعاوى ناشايسته و شطحيّات ناهنجار از آنها صادر گرديده. و نيز در ارباب رياضات و سلوك اشخاصى هستند كه رياضت و اشتغال آنها به تصفيه نفس قلوب آنها را منكدرتر و باطن آنها را ظلمانى‏تر نموده. و اين‏ها از آن است كه بر سلوك معنوى الهى و مهاجرت الهى اللّه محافظت ننمودند و سلوك علمى و ارتياضى آنها با تصرّف شيطان و نفس به سوى شيطان و نفس بوده. و همينطور در طلاب علوم نقليّه شرعيّه اشخاصى را ديديم كه علم در آنها تأثير سوء بخشيده و بر مفاسد اخلاقى آنها افزوده، و علم كه موجب فلاح و رستگارى آنها بايد باشد باعث هلاكت آنها شده و آنها  را به جهل و ممارات و استطاله و ختل كشانده. و همينطور در بين اهل عبادت و مناسك و مواظبين به آداب و سنن كسانى هستند كه عبادت و نسك، كه سرمايه اصلاح احوال و نفوس است، قلوب آنها را كدر و ظلمانى نموده و آنها را به عجب و خودبينى و كبر و تدلّل و تغمّز و سوء خلق و سوء ظنّ به بندگان خدا وادار نموده. و اين‏ها نيز از عدم مواظبت بر اين معاجين الهيّه است.

البته معجونى كه با دست ديو پليد و تصرّف نفس سركش فراهم آمد، جز خلق شيطانى از آن زاييده نشود، و چون قلب در هر حال از آنها تغذّى مى‏نمايد و آنها صورت باطنيّه نفس شوند، پس بعد از چندى مداومت انسان يكى از وليده‏هاى شيطان شود كه با دست تربيت و در تحت تصرّف او نشو و نما نموده، و چون چشم ملكى بسته شود و چشم ملكوتى باز گردد خود را يكى از شياطين مى‏بيند و در آن حال جز خسران نتيجه‏اى نبرد و حسرتها و افسوس‏ها به حالش سودى نبخشد. پس، سالك طريق آخرت در هر رشته از رشته‏هاى دينى و طريقه‏اى از طريقه‏هاى الهى هست اوّلا بايد با كمال مواظبت و دقّت، چون طبيبى با محبت و پرستارى پر شفقت، از حال خود مواظبت نمايد و عيوب سير و سلوك خود را تفتيش و مداقّه كند. و ثانيا در خلال آن از پناه بردن به ذات مقدّس حقّ جلّ و علا در خلوات و تضرّع و زارى به درگاه اقدس ذو الجلال غفلت نورزد .

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

فصل چهارم:نماز جماعت و اهميت آن

 

 

خواندن نماز جماعت و فضيلت آن

 

اسلام دين تک بعدي نيست به همان ميزان که در عبادات به اعمال فردي توجه شده به انجام عبادات به طور جمعي نيز تأکيد گرديده است و در تعاليم ديني مطابق بيان اهميت نماز براي برگزاري آن به جماعت تأکيد بسياري شده است. اشاره جوهره همه عبادات و خصوصاً نماز اين است که خودخواهي انسان شکسته شود. انسان تا در دايره تنگ و تاريک تمايلات شخصي، دنيايي و کوچک محصور راه به جهان نوراني سراي حکومت نمي برد و مدارج و مراحل کمال را طي نمي کند و به ارزش واقعي انسان دست نمي يابد. حضور در جمع و برگزاري نماز اين با فضيلت ترين عبادات در کنار ديگر نمازگزاران فرصت و امکان مناسبي فراهم مي سازد تا نمازگزار از حصار فرديت خويش بيرون آيد. نماز جماعت تحقق اين معناي نهفته در نماز است که «اسلام بر بندگان صالح خداوند» و بندگان صالح خداوند کساني هستند که نماز را برپا مي دارند و ايستادن در کنار نمازگزاراني که جمع بندگان صالح را عينيت مي بخشد اين امکان را فراهم مي سازد تا به برکت خلوص، حضور آنان خود نمازگزار در اين سير انفسي به سوي خود به فيوضات بيشتري دست يابد و نماز او به برکت تعالي ترين آراسته گردد. با نماز مکارم اخلاقي در انسان پديد مي آيد، رشد مي کند و به ثمر مي نشيند. خدمت به ديگران و رفع درد و رنج ديگران از برترين مکارم اخلاقي است. به عبارتي ديگر همانگونه که نماز برترين آيين بندگاني است نوعدوستي و خدمت به بندگان خدا نيز در زمره برترين مکارم اخلاقي قرار دارد. نماز جماعت زمينه ساز آشنايي با درد و رنج ديگر نمازگزاران است تا نمازگزاران در حد توان در رفع مشکلات و نگراني هاي آنان بکوشند و اگر در عمل گاهي نتواند بردارد در لحظات نوراني نيايش و مناجات با خدا دست به درگاه خداوندي بالا برد و از پروردگار مهربان عاجزانه بخواهد تا در جهت برطرف شدن سختي ها و مشکلاتي که ديگران با آن دست به گريبانند راه نجات و گشايش را فراهم آورد. نماز را در جمع ديگران خواندن، برکت ديگري نيز دارد و آن جمع قطره هاي کوچک و تشکيل درياي متحد از انسان هاي پاک و با فضيلت است. اين قدرت الهي فراهم آمده در کينه زمين هاي اجتماعي، فردي، سياسي، فرهنگي، اقتصادي و نظامي منشأ ثمرات مثبت و
تعيين کننده بسياري خواهد بود. خواندن نماز به جماعت اثرات مثبت و سازنده بسياري در تربيت فردي، اجتماعي  انسان هاي موحد دارد. با فضيلتي که هر روز در کنار هم رو به قبله توحيد مي ايستند و به راز و نياز با خالق هستي ومشغول مي شوند. در معاشرت با يکديگر نيز تا حد بسياري موازين و مکارم اخلاقي را رعايت مي نمايند. ترويج و تبليغ نماز جماعت را احکامي است که بطور مشروح در رساله هاي عمليه بيان شده است. معني نماز جماعت قرار داده شده است تا اخلاص و يگانگي و اسلام و عبادت براي خداوند آشکار و باز ظاهر شود. معني نماز خواندن انسان در جماعت بهتر است از نمازي که چهل سال در خانه خوانده شود عرض کردند يا رسول الله نماز يک روز؟ حضرت فرمودند: بلکه يک نماز.

در آغاز اسلام، مسلمانان هرگز نماز جماعت را ترک نمي کردند، حتي در ميدان جنگ، براي برپايي نماز جماعت دو گروه مي شدند.

گروهي مي جنگيدند و گروهي ديگر نماز را به جماعت با پيغمبر مي خواندند. امام حسن در ظهر عاشورا، در کنار پيکر پاک شهيدان به نماز جماعت ايستادند و با گروهي از ياران شجاع و وفادار خود نماز ظهر را خواندند. در احکام دين نيز به مسائلي برمي خوريم که اهميت نماز جماعت را مي رساند. مانند اين مسائل:

1- شرکت در نماز جماعت براي همه مستحب است به ويژه براي همسايگان مسجد.

2- حاضر نشدن در نماز جماعت از روي بي اعتنايي جايز نيست.

3- مستحب است صبر کنيم تا نماز را با جماعت برگزار کنيم.

4- نماز جماعتي که مختصر خوانده مي شود از نماز فرادي که طول داده مي شود بهتر است.

5- نماز جماعت هرچند اول وقت خوانده نشود از نماز فرادي از اول وقت بهتر است.

 

نماز جماعت و جمعه وسيله اي است که مي توان قدرت اسلام و مسلمانان را با آنها در هر صبح و شام و در هر روز جمعه، به نمايش بياورد. در نماز جماعت يک نفر مسلمان عادل و شايسته جلو مي ايستد و ديگر نمازگزاران پشت سر او در صف هاي منظم قرار مي گيرند و همه با هم نماز مي خوانند بر پاداشتن نماز جماعت تصويري از هماهنگي مسلمانان است در نماز جماعت آثار برابري را مي توان مشاهده کرد. افراد مختلف از قشرهاي گوناگون جامعه در کنار يکديگر مي ايستند و با خدا خويش راز و نياز مي کنند و پايان نماز با يکديگر آشنا مي شوند و به مشکلات همديگر رسيدگي مي کنند و به ياري هم مي شتابند. اگر يکي از مؤمنان را در صف ببينند از حال او جويا مي شود. اگر بيمار بود به ديدارش مي روند و اگر گرفتار بود به ياريش مي شتابند. نمازگذار در تنظيم صفهاي نماز کاملاً دقت کرده و به امام جماعت اقتدا مي کنند و با رعايت نظم از امام پيروي مي کنند. اعمال نماز را با رهبري انجام مي دهند و بدين ترتيب پيروي را همه روزه تمرين مي کند. امام خميني (ره ) در اين باره فرموده: «نماز را با جماعت بخوانيد و مساجد را پر کنيد اينها (دشمنان اسلام) از مساجد مي ترسند. مساجد سنگر است پس بايد سنگرها را پر کرده » در آغاز اسلام مسلمانان هرگز نماز جماعت را ترک نمي کردند حتي در ميدان نبرد براي بر پايي نماز جماعت دو گروه مي شدند. گروهي مي جنگيدند و گروهي ديگر نماز جماعت را با جماعت با پيامبر (ص) مي خواندند. امام حسين (ع) در روز عاشورا در کنار پيکر پاک شهيدان به نماز جماعت ايستادند و با گروهي از ياران شجاع و وفادار خود نماز ظهر را خواندند. در احکام دين نيز به مسائلي برمي خوريم که اهميت نماز جماعت را مي رساند مانند اين مسأله:

  1. حاضر نشدن به نماز جماعت از روي بي اعتنايي جايز نيست.
  2. در نماز جماعت براي همه مستحب است به ويژه براي همسايگان مسجد.
  3. مستحب است صبر کنيم تا نماز را با جماعت برگزار کنيم.
  4. نماز جماعتي که مختصر خوانده مي شود از از نماز فرادايي که طول داده
    مي شود بهتر است.
  5. نماز جماعت هر چند در اول وقت کمي خوانده شوند از نماز فراداي طولاني بهتر است و همچنين اسلام تأکيد کرده که مسلمانان به صورت دسته جمعي زندگي کنند حتي دسته جمعي نماز بگذارند. اگر مسجد در دسترس نيست هرجا مناسب باشد در صحرا در سالن مدرسه در کارگاه و کارخانه يا در خانه ها وقتي در يک محل نماز جماعت خوانده مي شود همه بکوشند تا از خانه يا محل کار خود به آنجا بروند و در نماز جماعت شرکت کنند.

 

اهميت نماز جماعت

 

آئين اسلام، از بعد اجتماعي مهمي برخوردار است و با عنايت به برکات و آثار وحدت و تجمع و يکپارچگي، در بسياري از برنامه هايش بر اين بعد، تکيه و تأکيد کرده است. برگزاري نمازهاي روزانه واجب نيز به صورت جماعت و گروهي، يکي از اين برنامه هاست. در اينجا به اهميت «نماز جماعت » اشاره مي کنيم:

 غير از آثار فردي و اجتماعي نماز جماعت (که به آنها اشاره خواهد شد) پاداشهاي عظيمي براي آن بيان شده که در اينجا به بعضي از روايات، اشاره مي شود.

از رسول خدا (ص) نقل شده که: «مَن سَمِعَ النّداءَ فَلَم يجِبهُ مِن غَيرِ عِلّةٍ فَلا صَلاةَ له»[1]

نماز کسي که صداي اذان را بشنود و بي دليل، در نماز جماعت مسلمانان شرکت نکند، ارزشي ندارد. در حديث، تحقير نماز جماعت، به منزله تحقير خداوند به شمار آمده است: «مَن حَقَّرَهُ فَاِنّما يحَقّرُ اله »[2]

شرکت دائم در نماز جماعت، انسان را از منافق شدن بيمه مي کند.[3] و براي هر گامي که به سوي نماز جماعت و مسجد برداشته شود، ثواب و حسنه در نظر گرفته شده است.[4] همين که کسي براي شرکت در نماز جماعت از منزل خارج مي شود، يا در مسجد، در انتظار نماز جماعت به سر مي برد پاداش کسي را دارد که در اين مدت، به نماز مشغول بوده است.[5] تعداد حاضران در نماز جماعت، هر چه بيشتر باشد، پاداش آن بيشتر است. اين کلام رسول خدا (ص) است که فرمود: «ما کَثُرَ فَفُوَ اَحَبُّ الي الله »[6]

حديث جالبي در بيان فضيلت نماز جماعت است که قسمتي از آن در رساله هاي علميه هم ذکر شده که ترجمه تمام حديث چنين است:

اگر اقتدا کننده 1 نفر باشد، پاداش 150 نماز داده مي شود.

اگر اقتدا کننده 2 نفر باشد، پاداش 600 نماز داده مي شود.

اگر اقتدا کننده 3 نفر باشد، پاداش 1200 نماز داده مي شود.

اگر اقتدا کننده 4 نفر باشد، پاداش 2400 نماز داده مي شود.

اگر اقتدا کننده 5 نفر باشد، پاداش 4800 نماز اده مي شود.

اگر اقتدا کننده 6 نفر باشد، پاداش 9600 نماز داده مي شود.

اگر اقتدا کننده 7 نفر باشد، پاداش 19200 نماز داده مي شود.

اگر اقتدا کننده 8 نفر باشد، پاداش 36400 نماز داده مي شود.

اگر اقتدا کنندگان و امام جماعت به 10 نفر رسيدند، پاداش 72800 نماز را دارد. ولي، همين که عدد افراد از ده نفر گذشت، حساب آن را جز خدا کسي نمي داند.[7]

در حديث ديگر است: هرکه نماز جماعت را دوست بدارد، خدا و فرشتگان او را دوست مي دارند.[8] در زمان پيامبر (ص) هرگاه افراد نماز جماعت کم مي شدند، آن حضرت به جستجو و تفقد از افراد مي پرداخت و مي فرمود: شرکت در نماز صبح و عشاء بر منافقان از هر چيز سنگين تر است.[9] قرآن نيز، از اوصاف منافقان، بي حالي و کسالت هنگام نماز را بيان کرده است.[10] زيرا سحرخيزي و حضور در جماعت مسلمين، آن هم از راه هاي دور و در گرما و سرما، نشانه صداقت در ايمان و عشق نمازگزار است.

حضور در نماز جماعت، خاص يک منطقه نيست. انسان در هر جا که باشد، خوب است به فکر نماز جماعت و حضور در آن و تشويق ديگران باشد. رسول خدا (ص) درباره اهميت جماعت، فرمود: «صَلاةُ الرَّجُلِ في جماعةٍ خيرُ مِن صَلاتِهِ في بَيتِهِ اَربَعينَ سَنَةٍ. قيلَ: يا رَسُولَ اللهِ ! صَلاةُ يومٍ؟ فقال (ص): صَلاةُ واحِدَةُ »[11]يک نماز با جماعت، بهتر از چهل سال نماز فرادي در خانه است. پرسيدند: آيا يک روز نماز؟ فرمود: بلکه يک نماز. و مي فرمودند: صف هاي نماز جماعت، همانند صف هاي فرشتگان در آسمان چهارم است.[12]

اولين نماز جماعتي که برپا شد، به امامت رسول خدا و شرکت حضرت علي (ع) و جعفر طيار (برادر حضرت علي (ع) )بود.

همين که ابوطالب، فرزندش علي (ع) را ديد که به پيامبر اقتدا کرده، به فرزند ديگرش جعفر گفت: تو نيز به پيامبر اکرم اقتدا کن. و اين جماعت دو سه نفري، پس از نزول آيه «فَاصدَع بماتُؤمَر » بود، که فرمان به علني ساختن دعوت و تبليغ مي داد.[13]

 

 آثارنماز جماعت:( معنوي ـ سياسي ـ اجتماعي ـ اخلاقي و تربيتي نماز جماعت)

 

در ميان عبادتها تنها عبادتي که آن را مي توان به جماعت خواند و در مورد آن پيشوايان بزرگ دين ما و مخصوصاً رسول اکرم صلي الله عليه و آله بسيار سفارش فرموده اند، نماز است که با برنامه اي دقيق و عميق، با آداب و رسومي ويژه، با شرايطي خاص و جالب و جامع، و با احکامي متين، با جماعت و گروه برگزار مي شود و آثار بزرگ، و نتايجي گرانقدر و سودمند دارد، مخصوصاً آثار و نتايج رواني و اخلاقي و آموزشي و اجتماعي. البته، اگر درست و با معنا و طبق مقررات، آنطور که شارع مقدس اسلام خواسته و دستور داده برگزار شود و انجام گيرد، و آداب و سنتي را که برايش گفته مراعات کند. نماز جماعت را چون نماز فرادي، در هر مکان و در هر جا مي شود خواند در صورتي که آن جا و مکان مباح بوده و غصبي نباشد. نهايت در پاره اي از جاها
نماز خواندن مکروه است. اما نماز خواندن در مسجد امتياز و برتري ديگري دارد و فضيلت و ثواب بيشتري دارد و بالخصوص با جماعت. پيغمبر صلي الله عليه و آله و ائمه اطهار عليه السلام درباره آن عجب توصيه کرده اند و اشخاصي را که از نماز جماعت در مسجد فاصله مي گرفته اند سخت تهديد مي فرمودند. در زمان رسول اکرم ايشان با کمال شدت فرمودند: اگر اينان به مسجد نيايند مي فرستم خانه هاشان را بر آنها آتش زنند. چرا در جماعت مسلمين شرکت نمي کنند؟ در آن زمان اميرالمؤمنين (ع) در کوفه بود، وقتي که به حضرت خبر دادند، گروهي از همسايگان مسجد به جماعت در مسجد حاضر نمي شوند حضرت با جديت بيان مي فرمود: «اينان از ما دور شوند و مجاورت، را ترک گويند » در حديث ديگري است که آن حضرت درباره گروهي که براي نماز جماعت به مسجد نمي آمدند. فرمود:«اين گروه از خوردن و آشاميدن با ما مشارکت نکنند و با ما مشورت نمايند و با ما وصلت ازدواج نمايند و از احوال بيت المال بهره نگيرند. مگر اينکه به مسجد بيايند و در جماعت ما شرکت کنند و اگر چنانچه بر اين کارشان اصرار داشته باشند، چه بسا دستور دهم خانه هاشان را بر ايشان آتش بزنند . مسلمانان که اين سخنان را از آن حضرت شنيدند به طور کلي از آنها فاصله گرفتند. معاشرت و رفت و آمد با آنها را ترک گفتند، ديگر با آنها هم خوراک نشدند و وصلت و ازدواج با آنها نکردند، تا اينکه به جماعت حاضر شدند». حضرت صادق عليه السلام فرمود: «هرکه در خانه اش نماز به جماعت بخواند البته بدون علت و عذر براي او فضيلت و نماز است و نه براي کساني که در آن جماعت شرکت کرده اند ». باز آن حضرت فرمود: «هرکس از همسايگان مسجد صداي اذان را بشنود و آن را اجابت نکند و براي نماز به مسجد نرود پس نمازش داراي فضيلت و کمال نخواهد بود. » اميرالمؤمنين (ع) فرمود: کسي که به مسجد مي رود، حداقل و دست کم به يکي از هشت چيز نائل مي شد: اول : برادر و دوستي در راه خدا براي خود مي يابد. دوم: يا دانش تازه اي مي آموزد. سوم: يا آيتي از آيات محکم قرآن مجيد را ياد بگيرد. چهارم: يا سخني مي شنود که در نتيجه براي استقامت و استواري او
مي افزايد. پنجم: يا به رحمت و منفعت غير متقربه اي مي رسد. ششم: يا موعظه پند و اندرزي اخذ مي کند که او را از انحراف و بدبختي نگه مي دارد. هفتم و هشتم: يا گاهي و در اثر ترس از خدا و يا از روي شرم و حيا گناهي را ترک مي گويد. مردمي که به مسجد مي روند بايستي پاک و پاکيزه باشند و از بوهاي بد و زننده به دور باشند بلکه بايد خوشبو باشند.

برپايي فرضيه هاي ديني به صورت دسته جمعي، غير از پاداش هاي فراواني که ياد شد، در زندگي فردي و اجتماعي امت مسلمان نيز، آثار مثبت و فراواني دارد که به برخي اشاره مي شود:

 

ازآثار معنوي

بزرگترين اثر معنوي نماز جماعت، همان پاداش هاي الهي است که گفته شد. روايت است که شبي، علي (ع) تا سحر به عبادت مشغول بود. چون صبح شد، نماز صبح را به تنهايي خواند و استراحت کرد. رسول خدا (ص) که آن حضرت را در جماعت صبح نديد، به خانه او رفت. حضرت فاطمه (س) از شب زنده داري (ع) و عذر او از نيامدن به مسجد سخن گفت. پيامبر فرمود: پاداشي که به خاطر شرکت نکردن در نماز جماعت صبح، از دست علي (ع) رفت، بيش از پاداش عبادت تمام شب است[14]. (495) رسول خدا (ص) فرموده است:

«لِاَن اُصَلِّي الصُبَح في جَماعةٍ اَحَبُّ اِلي مِن اَن اُصَلِّي لَيلَتي حَتّي اُصبِحَ »[15]. اگر نماز صبح را به جماعت بخوانم، در نظرم محبوب تر از عبادت و شب زنده داري تا صبح است.

به خاطر همين فضيلت و پاداش هاست که اگر تعداد نمازگزاران از ده نفر بيشتر شود، اگر تمام آسمان ها کاغذ، و درياها مرکب و درخت ها قلم شود و فرشتگان بنويسند[16]، پاداش يک رکعت آن را نمي توانند بنويسند.

و نماز جماعت با تأخير، بهتر از نماز فراداي در اول وقت است.

 

ازآثار اجتماعي

نماز جماعت، مقدمه وحدت صفوف و نزديکي دلها و تقويت کننده روح اخوت است.

نوعي حضور و غياب بي تشريفات، و بهترين راه شناسايي افراد است.

نماز جماعت، بهترين، بيشترين، پاکترين و کم خرج ترين اجتماعات دنياست و نوعي ديد و بازديد مجاني و آگاهي از مشکلات و نيازهاي يکديگر و زمينه ساز تعاون اجتماعي بين آحاد مسلمين است.

ازآثار سياسي

نماز جماعت، نشان دهنده قدرت مسلمين و الفت دلها و انسجام صفوف است. تفرقه ها را مي زدايد، بيم در دل دشمنان مي افکند، منافقان را مأيوس مي سازد، خار چشم بدخواهان است.

نماز جماعت، نمايش حضور در صحنه و پيوند «امام» و «امت» مي باشد.

 

ازآثار اخلاقي، تربيتي

 

در نماز جماعت، افراد در يک صف قرار مي گيرند و امتيازات موهوم صنفي، نژادي، زباني، مالي و .... کنار مي رود و صفا و صميميت و نوعدوستي در دلها زنده مي شود و مؤمنان، با ديدار يکديگر در صف عبادت، احساس دلگرمي و قدرت و اميد مي کنند.

نماز جماعت، عامل نظم و انضباط و وقت شناسي است. روحيه فرد گرايي و انزوا و گوشه گيري را از بين مي برد و نوعي مبارزه با غرور و خودخواهي را در بر دارد.

نماز جماعت، «وحدت» در گفتار، جهت، هدف و امام را مي آموزد و از آنجا که بايد پرهيزکارترين و لايق ترين اشخاص، به امامت نماز بايستد، نوعي آموزش و الهام دهنده علم و تقوا و عدالت است. نماز جماعت، کينه ها و کدورت ها و سوء ظن ها را از ميان مي برد و سطح دانش و عبوديت و خضوع را در جامعه اهل نماز، افزايش مي دهد.

به خاطر اين همه آثار است که به نماز جماعت، آن همه توصيه شده است. حتي نابينايي وقتي از حضور پيامبر، اجازه خواست که به مسجد نيايد، آن حضرت فرمود: از خانه تا مسجد، ريسماني ببندد و به کمک آن، خود را به نماز جماعت برساند[17] و نيز نابيناياني که اجازه ترک شرکت در نماز خواستند، رسول خدا (ص) اجازه نفرمود.[18]

از طرف ديگر، برخورد شديد نسبت به کساني که به نماز جماعت اهميت نمي دهند، نشان ديگري بر اهميت و سازندگي آن است. در حديث است که به چنان کسان، همسر ندهيد[19] (501) و معرف آنان نشويد.[20]

امام جماعت

در نماز جماعت، آنکه جلو مي ايستد و مردم به او اقتدا مي کنند، «امام » نام دارد. بعضي نيز به او «پيشوا » مي گويند. در نظام اجتماعي سياسي اسلام، آنکه پيشوايي جمعي را به عهده دارد، بايد از يک سري فضيلت ها و برتري ها برخوردار باشد، تا فضايل او، الهام بخش ديگران نيز باشد. در نماز جماعت نيز، پيش نماز، بايد در علم و عمل و تقوا و عدالت، برتر از ديگران باشد.

در حديث مي خوانيم: «فقدموا افضلکم» (503) و «فقدّموا خيارکم» (504) يعني به با فضيلت ترين و بهترين خودتان اقتدا کنيد. احاديث، در اين باره، بسيار است. به چند نمونه اشاره مي کنيم: امام جماعت، بايد کسي باشد که مردم به ايمان و تعهد او اطمينان داشته باشند.(505)

امام صادق (ع) فرمود: امام جماعت، رهبري است که شما را به سوي خدا مي برد، پس بنگريد که به چه کس اقتدا مي کنيد. (506) ابوذر فرمود: امام شما، در قيامت، شفيع شماست. پس شفيع خودتان را از افراد سفيه و فاسق قرار ندهيد. (507)

اقتدا کردن افراد ناشناخته و آنان که در دين يا امامت، غلّو مي کنند، نهي شده است. (508) افرادي که در جامعه، به خاطر گناه علني، شلاق خورده اند، يا از طريق نامشروع، به دنيا آمده اند، حق امام جماعت شدن ندارند. (509) امام جماعت، بايد مورد قبول مردم باشد، وگرنه آن نماز، مورد قبول درگاه خداوند نيست. (510 ) امام صادق (ع) در تفسير آيه شريفه «خذوا زينتکم عندکل مسجد » (511 ) هنگام رفتن به مسجد، زينت خود را همراه داشته باشيد.فرمود: زينت مسجد، پيشواي شايسته و امام جماعت مسجد است. (512 )البته پوشيدن لباس پاک و داشتن وقار و عطر زدن و ... نيز در رواياتي به عنوان «زينت مسجد » آمده است.

امام باقر (ع) فرمود: امام جماعت بايد از افراد انديشمند و صاحب فکر باشد. (513) رسول خدا (ص) فرمود: کسي که پشت سر امام عالم نماز بخواند، گويا پشت سر من و حضرت ابراهيم، نماز خوانده است. (514 )

امام جماعت، بايد مراعات ضعيف ترين افراد را بکند و نماز را طول ندهد. (515 ) از مجموع اين احاديث، موقعيت حساس امامت جماعت شناخته مي شود.

 

از آنجا که در امام جماعت، برتري و فضيلت بر ديگران شرط است، اگر در موقعيتي، چند نفر شايستگي آن را داشتند که به آنان اقتدا شود، باز هم اوصاف و شرايطي به عنوان اولويت در روايات مطرح است که آموزنده است و گرايش به ارزشها و انتخاب بهتر را مي آموزد. از جمله:

کسي که قرائت نمازش بهتر باشد. «اقرئهم »

کسي که در هجرت پيشقدم باشد. «اقدمهم هجرت »

کسي که دين شناس تر و در مراتب علمي برتر باشد. «اعلمهم بالسنة و افقههم في الدين »

کسي که سن بيشتري داشته باشد. «فاکبرهم سنّا »

کسي که انس او با قرآن بيشتر باشد.

کسي که زيباتر و خوشروتر باشد.

صاحب منزل، از مهمان در امام جماعت شدن مقدم است.

امام جماعت دائمي، بر افراد تازه وارد به مسجد، مقدم است. در ميان امتيازات، به مسئله (عالم بودن ) بيش از هر چيزي تکيه شده است. اين دانايي و اعلميت، در همه مواردي که نوعي رهبري و پيشوايي در کار است، شرط و امتياز است. در حديث است: «من صلّي بقوم و فهيم من هو اعلم منه لم يزل امرهم الي السفال الي يوم القيامة » (517 )

کسي که امامت نماز و پيشوايي گروهي را به عهده بگيرد، در حالي که ميان آنان، داناتر از او هم باشد، وضع آن جامعه تا قيامت، همواره رو به سقوط و پستي است.

البته همچنان که در حديثي گذشت، امام جماعت بايد مورد پذيرش و قبول مردم باشد. اين مقبوليت، از راه علم و پاکي و عدالت و تواضع و اخلاق نيکو به دست مي آيد.

نبايد غفلت داشت که گاهي دشمنان و اهل نفاق، براي ضربه زدن به اسلام و روحانيت، امام جماعتي را با شايعه و تهمت و دروغ، بدنام مي کنند تا او را به انزوا بکشند. هشياري مردم، خنثي کننده اين نقشه شيطاني است. پشت سر کسي نبايد به جماعت ايستاد که با فسق و گناه و بدرفتاري، مقبوليت خود را از دست داده است، نه آنکه دست هاي مرموز دشمن، او را از نظرها انداخته باشد ! ....

از شرايط امام جماعت، عادل بودن است.

عدالت را در کتب فقيهي تعريف کرده اند. فقهاي گرانقدر، از جمله حضرت امام خميني (قدس سره ) مي فرمايند:

عدالت، يک حالت دروني است که انسان را از ارتکاب گناهان کبيره، و تکرار و اصرار نسبت به گناهان صغيره باز دارد. (518 )

پاکي، تقوا، دوري از گناه، از نشانه هاي عدالت است. بنا به اهميت اين صفت، در نظام اسلامي يکي از امتيازات به حساب آمده و در فقه اسلامي و قانون اساسي، داشتن آن براي مسئولان بلند پايه و مشاغل حساس، شرط است و کارهاي مهم کشور و امور مردم، بايد به دست افراد عادل انجام گيرد.

به برخي از اين موارد که عدالت شرط است، توجه کنيد:

در مسائل عبادي، امام جماعت بايد عادل باشد.

در مسائل سياسي عبادي، مثل نماز جمعه، خطيب و امام جمعه بايد عادل باشد. در مسائل سياسي و حقوقي، (همچون نمايندگي مجلس و تصويب قوانين ) نظر فقهاي عادلي به نام «شوراي نگهبان » معتبر است. در مسائل حقوقي، گرفتن و دادن هر حق به صاحبش، با با گواهي افراد عادل باشد. در مسائل تربيتي، اجراي حدود اسلامي و تأديب ظالم و خلافکار، وقتي است که افراد عادل، به خلاف و گناه او شهادت دهند. در مسائل اقتصادي، بيت المال بايد دست افراد عادل باشد. در مسائل اجتماعي و فرهنگي، پخش و نشر خبرها، بايد دست افراد عادل باشد و به خبر افراد فاسق، اعتماد نمي توان کرد، مگر پس از تحقيق و تفحص.در مسائل نظامي، فرمانده کل قوا، با رهبري است، که عدالت شرط آن است. پس عدالت از ارکان مهم در نظام حکومتي اسلام و واگذاري مسئوليت هاي اجتماعي و تنظيم امور زندگي است.

 

گرچه برخورداري از عدالت، و داشتن ملکه ترک گناه، از امور دروني افراد است، ولي با علائم و نشانه هايي که در زندگي و عمل افراد بروز مي کند، مي توان به بود و نبود آن در افراد، پي برد. در روايات، برخي از اين علائم به چشم مي خورد و بعضي ملاکها بيان شده که با وجود آنها، مي توان کسي را عادل شمرد.

از امام صادق (ع) پرسيدند: عادل کيست؟

فرمود: «اذا غض طرفه من المحارم و لسانه عن الماّثم و کفه عن المظالم » (519 ) کسي که چشمش را از نامحرم، زبانش را از گناه، و دستش را از ظلم حفظ کند. پيامبر خدا (ص) نيز در حديثي انسان جوانمرد و عدل را چنين معرفي مي کند: «من عامل النّاس فلم يظلمهم و حدثهم فلم يکذبهم و وعدهم فلم يخلفهم فهو ممن کملت مروته و ظهرت عدالته ... » (520 ) کسي که با مردم، در معاملات، ستم نکند و در سخن، دروغ نگويد و در وعده هايش تخلف نکند، او از کساني است که مروتش کامل و عدالتش آشکار است.

 

از امام صادق (ع) سوال شد: عدالت انسان را از کجا بشناسيم؟

فرمود: همين که کسي اهل حيا و عفت باشد و در خوراک و گفتار و شهوت، خود را به گناه نيالايد، و از گناهان بزرگي مثل زنا، ربا، شراب، فرار از جنگ، .... (که مورد تهديد قرآن است ) بپرهيزد، و جز در مواردي که عذر دارد، از شرکت در جماعت مسلمين دوري نکند، چنين انساني عادل است و تفتيش از عيوب او و غيبت او بر مردم حرام است ... (521 )

در روايات ديگري مي خوانيم: به آن کس که نمازهاي پنجگانه را به جماعت بخواند، خوشبين باشيد و گواهي او را بپذيريد. (522 )

شايد آنچه را که فقهاء، به عنوان «حسن ظاهري » در عدالت بيان مي کنند، همين باشد که با حضورش در مراسم و جماعت مسلمين و نبودنش در مراکز فساد و گناه، مايه اعتماد مردم شود و او را از اين طريق، انسان عادل و درستکاري بشناسند.

امام باقر (ع) در مورد عدالت زنان مي فرمايد:

همين که اهل حجاب و از خانواده هاي محترم بود و از شوهر خويش اطاعت
مي کرد و از کارهاي ناپسند و جلوه گري هاي ناروا پرهيز داشت، عادل است. (523 )

در بعضي روايات، «فاسق » را کساني مي داند که به خاطر گناهان زشت علني، در جامعه شلاق خورده، يا ميان مردم مشهور به خلاف و بدکاري يا مورد سوء ظن باشند. (524 ) البته معناي عدالت در يک نفر، آن نيست که در طول عمر، مرتکب گناهي نشده باشد، چرا که اين ويژگي، تنها در انبياء و اولياء معصوم است، ولي همين که ما در ظاهر، از او گناه بزرگي نديده باشيم، کافي است.

اين نيز ناگفته نماند که: اگر کسي خود را عادل نمي داند، و حتي به مردم بگويد که من عادل نيستم، اما مردم او را عادل و با تقوا بشناسند، مي تواند امام جماعت شود و مردم نيز مي توانند به او اقتدا کنند و اگر مردم، مايل به اقتدا باشند، نبايد سرپيچي کند. (525 ) و حتي اگر پس از نماز جماعت، معلوم شود که امام جماعت، عادل نبوده، نمازهايي را که پشت سر او خوانده اند صحيح است و اعاده لازم نيست. (526 )

 

با همه پاداشها و آثاري که براي نماز جماعت وجود دارد، برخي از اين فيض بزرگ محرومند و با تأسف، شاهديم که بسياري، به آن بي اعتنا و کم رغبتند و حتي در همسايگي مسجد به سر مي برند، ولي در جماعت مسلمين حاضر نمي شوند و مسجدها، گاهي به صورت ناراحت کننده و دردآوري خلوت است. علت شرکت نکردن افراد در نمازهاي جماعت، گوناگون است. بعضي واقعاً عذر دارند و دليلشان پذيرفتني است، ولي در بسياري موارد، بهانه هايي پوچ، بيشتر نيست. مروري به اينگونه دلايل و بهانه ها
مي کنيم:

بعضي، از پاداشهاي نماز جماعت، غافلند.

برخي، از بدرفتاري برخي نمازگزاران در مسجد، به نماز جماعت بي رغبت
مي شوند. بعضي، تنها بد اخلاقي امام جماعت را، بهانه عدم شرکت خود قرار مي دهند و آن را منافات با عدالت او به حساب مي آورند.

بعضي، به خاطر همفکر نبودن امام جماعت، با ديدگاه هاي سياسي آنان نسبت به موضوعات و اشخاص و ... از شرکت در جماعت، دوري مي کنند.

بعضي، به خاطر مشغوليت هاي اقتصادي و اجتماعي و گرفتاريهاي روزمره، از پاداشهاي عظيم نماز جماعت محروم مي شوند.

بعضي، از برخورد سرد افراد مسجد، دلسرد شده و ديگر نمي روند.

بعضي، عيب هاي بستگان و نزديکان امام جماعت را به حساب او مي گذارند و او را قبول ندارند.

بعضي، شرکت خود در نماز جماعت را، مايه تقويت و بزرگ شدن پيشنماز در جامعه مي دانند و از آن پرهيز دارد، بي آنکه دليلي روشن بر بي عدالتي امام جماعت داشته باشد. بعضي، از روي غرور، حاضر نيستند در نماز جماعت يک امام جوان يا فقيرزاده، اما پاک و متعهد و لايق، شرکت کنند.

برخي، تن پرور و تنبل اند و در عبادات، بي حوصله و کسل اند و نماز جماعت را، به جاي آنکه کار بدانند، بار مي دانند و به سختي حاضرند دست از کارهاي ديگر بکشند و به جمع مسلمانان در نماز بپيوندند. بعضي نيز، از طول کشيدن نماز جماعت، از مسجد مي گريزند.

بعضي نيز، از متولّي يا دست اندرکاران مسجد، خوششان نمي آيد، از اين رو به نماز جماعت نمي آيند.

اينها گوشه اي از علل سردي برخي نسبت به حضور در نماز جماعت بود. همانطور که ديديد، بيشتر اينها، بهانه هايي غير قابل اعتناست. اگر آگاهي و رشد ديني مردم به حدي برسد که عوامل ياد شده را کنار بگذارند، و با خلوص و همدلي، در صفوفي منظم کنار هم بنشينند، به پاداش هاي عظيم جماعت، توجه داشته باشند، بدخلقي پيشنماز را، مغاير با عدالت او ندانند، گناه بستگان او را به حساب او نگذارند، و ... به برکت و آثار مثبت فراوان اين «گردهمايي ديني » بينديشند، خواهيم ديد که مساجد، رونق بيشتري خواهد يافت و خلوتي نمازهاي جماعت، از ميان خواهد رفت.

البته، صلاحيت هاي علمي و اخلاقي پيشنماز، و محيط گرم و آموزنده بودن مساجد، و برخورد شايسته و احترام آميز با شرکت کنندگان در نماز، به خصوص با جوانان و نوجوانان، مي تواند سهم عمده اي در جذب آنان به مسجد، اين کانون وحدت و معنويت داشته باشد. سهم مسئولان فرهنگي، تبليغي و تربيتي کشور نيز در اين زمينه، مهم است.

اگر مربيان محترم و معلمان و پدران و مادران، خود در جماعت ها شرکت کنند و در برابر شاگردان و فرزندان به نماز بايستند، يا به مساجد بروند، الهام بخش ديگران نيز خواهند بود. اگر مدارس، در کنار مساجد ساخته شود، براي حضور دانش آموزان در نمازهاي جماعت، تسهيلي به حساب مي آيد.

پرواز در نماز

در احاديث از نماز به عنوان «معراج مؤمن » ياد شده است. ليکن اين عروج و پرواز، نه در فضاي باز آسمان بلکه در فضاي معنويت و بندگي است. و براي رسيدن به «قرب پروردگار» است. نه اوج گرفتن تا چند هزار در ارتفاع. در يک مقايسه، مي توان طيران معنوي و عروج عرفاني يک نمازگزار را با يک خلبان و پرواز او با هواپيما در آسمان، مقايسه کرده با تفاوت هايي که در اين دو هزار وجود دارد:

1- بيشترين نيرو فشار، هنگام کنده شدن هواپيما از زمين است، در عبادت و نماز هم، بيشترين سختي و فشار غلبه بر هواي نفس و شروع به عبادت است.

2- اهميت هر پرواز، به فرود سالم و بدون خطر، هواپيماهاست. شروع عبادت هم، وقتي ارزش داره که پايان آن سالم و بدون آفت عجب و غرور، و بدون ضايعه «ضبط اعمال » باشد.

3- هواپيما براي سوخت خود، نياز به بنزين دارد و خالص و ويژه. معراج روحي نمازگزار هم محتاج توجه خالص و نفي همه ي عبور يدهاست که بالا بردن دست تا بيخ گوش و نفي و «لا لبيک » گفتن به غير خدا، خلوص نيت به دست مي آيد.

4- براي پرواز، خلبان بايد از سلامت کامل برخوردار باشد، در نماز و بار يافتن به محضر خداوند نيز «قلب سليم » لازم است (اِلاّ مِن اَتَها الله بقلبَ سليمٍ )

5- پرواز هواپيما، با دو بال است، و با يک بال طيراني صورت نمي گيرد. در نماز هم، همراه با ارتباط با خدا, ارتباط سالم با مردم لازم است و در کنار اداي «يقيمون الصلاة» معمولاً «يؤتونَ الزَّکاة » را هم دارد.

6- هواپيما براي پرواز مقداري روي زمين حرکت مي کند و دور برمي دارد تا امکان برخاستن از زمين داشته باشد. مقدمات نماز و اذان و اقامه و ذکرهاي مستحب نيز مقدمه آن پرواز ملکوتي است. دعاهاي پس از نماز و ذکر تعقيبات هم، حرکت روي زمين پس نشستن در «باله» است.

7- در پرواز هم اولين خطا آفرين خطا هم است، و سقوط همراه با نابودي است. در عبادت نيز شرک و عجب و ريا، انسان را به دره سقوط مي افکند و ابليس با سابقه هزار سال عبادت با يک خطا و عصيان مطرود ملعون شد.

8- يک خلبان به فرمان برج و اتاق فرمان، حرکت مي کند و تابع دستورات. نماز و عبادت هم طبق دستورات و حتي يک دقيقه دير و زود يا خلاف قانون آن را باطل
مي کند.

9- خلبان گاهي پرواز کرده و گاهي استراحت مي کند. و هواپيما سرويس
مي شد. انسان هم در کنار نيايش و عبادت، گاهي هم به استراحت و لذت هاي مباح و پرداختن به معاش نياز دارد. و کسي همچون پيامبر خدا (ص)، گاهي (کلّميني يا حُميرا)
مي گفت .

10- براي ارتباط خلبان با برج مراقبت و کنترل فقط يک زبان بين المللي القيت دارد. ارتباط نمازگزار هم با خداوند فقط با زبان عربي است و در عبادت حج نيز، شروع احرام با (لبيک اللّهُمَّ لبيک ) است.

11- قبل از پرواز نياز به اطلاعات است. نسبت به هواشناسي. نقشه خواني.

 

نيروهامشغول در نمازعبارتنداز:

1- جسم انسان، دستها، پاها، ماهيچه ها، چشم ها، گوشها و تمرکز هر يک از آنها در جهت اجراي برنامه و پرهيز از هرگونه حرکت اضافي و پراکنده.

2- حواس ششگانه و تمرکز آن درست اجراي برنامه و پرهيز از هرگونه رفتار اضافي.

3- ذهن و حافظه و تمرکز آن درست تلفظ صحيح اذکار و توجه به معناي آنها.

4- نيروهاي ارادي و تمرکز آن در جهت درک حضور در جهت مبارزه با هرگونه هوا و حواس و هجوم غرايز طبيعي، حيواني، و وسوسه هاي شيطاني.

5- قلب و نيروهاي قلبي و تمرکز آن در جهت درک حضور و محضر حق و عالم ملکوت.

6- عقل و وجدان و تمرکز آن براي ياري قلب در جهت درک مقام حضور تعمق در معارف مربوط به نماز و تأسف از گناهان.

7- نگاه کردن به اين طرف و آن طرف

ملاحظه مي شود که ايجاد مهارت در انجام چنين فعاليتهاي دقيق و عميقي به تکرار و ايجاد عادت نياز دارند.

 

فصل پنجم:حکمت نماز جماعت

  1. حکمت نماز جماعت
  2. اولين نماز جماعت در اسلام
  3. سفارش امام زمان (عج) به نماز جماعت
  4. اهميت دادن به نماز
  1. از نظر دين
  2. از نظر پزشکي
  3. از نظر رواني
  4. از نظر اخلاقي
  5. از نظر تربيتي و اجتماعي
  6. از نظر سياسي
  7. پاکيزگي از مسجد از خاک و خس
  8. نماز جماعت و چگونگي برگزاري آن
  9. مقام و جايگاه جماعت در اسلام

10- اهداف مربوط به جماعت در نماز

11- روش ايجاد انگيزه و علاقه به شرکت در نماز جماعت در نوجوانان

12- چگونگي آموزش تعاون در برگزاري نماز جماعت

پاکيزگي  مسجد از خاک و خس

 

مقام و جايگاه جماعت در اسلام

 

اهداف مربوط به جماعت در نماز

 

روش هاي ايجاد انگيزه و علاقه به شرکت در نماز جماعت در نوجوانان

 

چگونگي آموزش تعاون در برگزاري نماز جماعت

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

حکمت نماز جماعت

 

شيخ الرئيس ابوعلي سينا براي شيخ ابوسعيد ابوالخير نامه اي نوشت و در آن اين موضوع را مطرح نمود چه لزومي دارد تا مردم هم در مسجد به جماعت اجتماع کنند زيرا خداوند از رگ گردن به انسان نزديک تر است پس انسان هرکجا که باشد اگر رابطه است رابطه اش را با خداي خود برقرار سازد نتيجه خواهد گرفت. شيخ ابوسعيد ابوالخير نامه اي به ابوعلي سينا نوشت و در آن چنين مثال زد: اگر چند چراغ در جايي روشن باشد در صورت اول اگر يکي از آنها خاموش شود چراغ هاي ديگر روشن است ولي در حالت دوم اگر يکي از چراغ ها خاموش شود آن اتاق تاريک است. انسان ها نيز به همين گونه هستند بعضي گنهکار هستند و بعضي خطاکار هستند تنها باشند شايد موفق به دريافت فيوضات و برکات نور الهي نشوند. ولي اگر در اجتماع باشند و در دکه دعا و مناجات و نمازهاي جماعت شرکت کنند شايد خداوند به دعا و برکت وجود بعضي از افراد ديگر جماعت آن را نيز مشمول رحمت و برکت و فيوضات قرار دهد و اين يک اثر از آثار مفيد جماعت است. البته اين مطلب نشانگر يک بعد از ابعاد بسيار زياد جماعت مي باشد در صورتي که اجتماع در مسجد و مکان هاي مذهبي از نظر ابعاد سياسي، اجتماعي عبادي آثار و فوايد ديگري نيز دارد.

 

اولين نماز جماعت در اسلام

اولين نماز جماعتي که برپا شد به امامت رسول خدا (ص) و شرکت حضرت علي (ع) و جعفر طيار برادر حضرت علي (ع) بود و همين که ابوطالب فرزندش علي (ع) را ديد که به پيامبر اقتدا کرده به فرزند ديگرش جعفر گفت تو نيز به پيامبر (ص) اقتدا کن و اين جماعت دو سه نفري پس از نزول آيه فَاصدَع بِما تُؤمر بود که فرمان به عرفي ساختن دعوت و تبليغ مي  داد.

سفارش امام زمان به نماز جماعت

 

آيت الله العظمي مرعشي نجفي براي يکي از خواص نزديک خويش نقل کرده و اکيداً سفارش نموده بود که تا من زنده هستم براي کسي نقل نکن. در زمان اقامت در سامراء چندي در سرداب مقدس شبها بيتوته مي کردم. شبهاي زمستان در اواخر يکي از شبها که در سرداب مقدس بودم ناگهان صداي پايي شنيدم با آنکه در سرداب بسته بود فوق العاده وحشت نمودم که شايد يکي از مخالفين شيعه و دشمنان اهل بيت باشد. شمعي که با خود داشتم خاموش شده بود.

البته عبادت عنوان عامي است که نمونه ها و مصاديق هاي فراواني را در بر
مي گيرد و تنها در نماز خلاصه نمي شود، حج، روزه، امر به معروف، نهي از منکر، جهاد، طلب روزي حلال، و همچنين خدمت، درس خواندن و درس گفتن، عزاداري براي شهيدان کربلا و نيکي به پدر و مادر و يتيم نوازي و زکات و غيره همه و همه عبادت است. البته به شرط خدايي بودن.

ولي در ميان اعمال عبادي نماز برجستگي و درخشندگي خاصي دارد و جلوه روشن تر عبادت و پرستش خدا به حساب مي آيد.

اوصاف نماز فلسفه و حکمتش فايده و آثارش شرايط و آدابش مکان و زمانش در آيات و روايات بسياري آمده است. که پرداختن به آنها بحثي طولاني خواهد شد. اما سعي مي کنم بر اساس قرآن و حديث، قطره اي درباره معارف اسلامي بازگويم. نماز بزرگترين عبادت و مهمترين سفارش همه انبياست. همان مسيرش را به نماز توصيه مي کند. حضرت عيسي در گهواره مي فرمايد: «قُرة عيني في الصلاة »

نماز فرضيه اي است که انسان را به ياد خدا مي آورد. نماز تجلي مکتب است. نماز دواي تکبر است. نماز وسيله تشکر و سپاس از نعمتهاي الهي است. عمود و پايه دين.

تشويقهاي کيفي در راستاي نماز.

مناسب کردن برنامه ها با ويژگي هاي روحي و رواني شرکت کنندگان.

 

به طور کلي زندگي مذهبي به يک معنا شکستن بن بستهاست. آدمهاي غير مذهبي در حصارهايي که خودشان براي خودشان درست کرده اند، زندگي مي کنند. ويليام جيمز که بعداً پدر روان شناسي در آمريکا مي نامند کتابي دارد تحت عنوان تجارت مذهبي و بنام دين و روان به فارسي ترجمه شده است. زندگي مذهبي به نظر او چشيدن طعم شيريني هاست. زندگي مذهبي يعني همراه شدن با گسترده هستي و بچه هايي که با احساس مذهبي رشد مي کنند از قدرت تخيل بيشتري برخوردار هستند و خلاقيت بيشتري دارند.

خانواده ها گفته شود که اگر ما مروري بکنيم به زندگي «مخترعان، مکتشفان، نام آوران» تاريخ علم و تکنولوژي در دنيا خواهيم ديد که از جمله ويژگي هاي اين افراد بوده است اين که «احساس مذهبي» دارند. رفتار مذهبي که نمودش .

 

اهميت دادن به نماز

 

از اسباب حضور قلب که اکثر علما به آن اشاره کرده اند اهتمام و اهميت دادن آدمي به نماز است چرا که يکي از امور فطري آن است که قلب ما به امور مهم توجه مي کند. چنانچه در زندگي خود آنچه براي ما پراهميت و مهم جلوه کند طريقه برخورد با آن هم جدي است. لذا نماز هم به مقدار در نظر نمازگزار مهم جلوه کند به همان تناسب توجه و حضور قلب در نماز وجود دارد. کسي که نماز را سرباز خود و يک تکليف طاقت فرسا مي پندارد به اهميت نماز پي نبرده است. چرا که هيچ کس احساس نيازي به نماز ندارد و در نتيجه آنکه قلب خود را در نماز متوجه امور مورد نياز و مصمم مي سازد از حضور قلب در محضر خداوند غافل و ساهي مي گردد.

 

1- از نظر دين

نماز ستون دين است که مرتب روح انسان را با خدا و صفات نيکوي الهي ارتباط مي دهد و روح سبوي رستگاري بکشاند، به اهداف خود نخواهد رسيد.

 

2- از نظر پزشکي

اَلا بِذِکرِ اللهِ تَطمَئِنُ القُلُوبُ.

هان ! با ياد خدا دلها آرامش مي يابد.                           سوره رعد آيه 28

امروزه بسياري از پزشکان دريافته اند که دعا و نماز و داشتن يک ايمان محکم به دين، نگراني، تشويق، يأس و ترس را که موجب نيم بيشتري از بيماري هاست بر طرف مي سازد.

 

3- از نظر رواني

قَد اَفلَحَ المُؤمنون الّذينُهم في ضَلالِهِم خاشعون

به راستي که مؤمنان رستگارند، کساني که در نمازشان خشوع مي ورزند.

                                                                                    سوره مؤمنون آيه 1-2

توجه و خشوع از شرايط مهم نماز است، وسيله ايست براي پرورش و تمرين حضور ذهن و تمرکز حواس که در زندگي بسيار حائز اهميت بوده بيشتر موفقيت هاي انسان در نتيجه همين تمرکز فکر و توجه کامل حضور ذهن است.

4- از نظر اخلاقي

اِنَّ الصلوة تَنهي عَنِ الفَحشاءَ و المُنکَر.

نماز آدمي را از بدي ها و تباهي ها باز مي دارد.           سوره عنکبوت آيه 45

نماز با توجه دادن به خدمت خدا صفات نيکوي الهي و روز قيامت آدمي را از بدي ها باز مي دارد و فضائل اخلاقي و انساني را در روي تقويت و به اخلاق الهي آراسته مي گرداند.

5- از نظر تربيتي و اجتماعي

اِلاّ المُصلنَ الّذينَ هُم عَلي صَلَواتِهِم ذائمُونَ و الَّذينَ في اَموالِهِم حَقٌ مَعلُومُ لِلسائل وَ المَحرُوم

نظافت و طهارت لباس و بدن، و غصبي نبودن لباس و محل نماز، وقت شناسي و غيره از شرايط محق نماز است و نمازگزار واقعي طبق آيات فوق کسي است که نمازش ترک نشود و قسمتي از اموال خود را از آن بينوايان و محرومين بداند. روز جزا را به ياد داشته خود را از عذاب پروردگار اين نداند و امان خود را از شهوتراني پاک نگاه دارد و به امانتها و عهد و پيمان خود وفادار باشد و براي حفظ حقوق مردم ترس نداشته باشد و براي شهادت قيام کند. افزون بر اينکه شعارهاي متن نماز خود سازنده و تربيت کننده فرد و اجتماع است.

6- از نظر سياسي

و يذکرُ اللهِ اَکبَرُ وَ اللهَ يعلَمُ ما تَمنَعُونَ

و مسلماً ذکر خدا برتر و بزرگتر است و خدا به هرچه کنيد آگاه است.

به نماز و مساجد اهميت دهيد که پرونده هاي دادگستري مال بي نمازها است و نماز جوان هاي (واقعي ) در دادگستري پرونده ندارد. نماز پشتوانه ملت است. نماز يک کارخانه انسان سازي است. نماز خوب فحشاء و منکر را از يک ملت بيرون مي کند. اينهايي که به مراکز فساد کشيده شده اند، بي نمازها هستند. ما با ذکر خدا پيش برويم و نماز بالاترين ذکر خداست. شما اي دانشجويان: مساجد را پر کنيد که مساجد سنگرند (محراب ) يعني جايي که جرب (جنگ و مبارزه ) از آنجا آغاز مي شود. شيطان ها از مساجد و نماز مي ترسند آنها مي خواهند از نماز جلوگيري کنند و بعد از خالي کردن سنگرها حمله کنند.

 

پاکيزگي  مسجد از خاک و خس

تنها گردگيري و تنظيف، و تعمير و تزيين و عطر پاشيدن در فضائي مسجد نيست که آن را داراي جاذبه مي کند بلکه تعمير و تزيين معنوي و عطر معنويت مسجد است که در جذب مردم بسوي آن نقش اساسي دارد. و اين بايد وجهه همت همه دوستداران نماز و مسجد باشد. براي تحقق اين هدف پيش نمازان، واعظان، اولياء و بنيان گذران مسجد و کليه کساني که خدمتگزار مساجد هستند، پاک و پاکيزه و خوش نيت و خوشبو باشد. بايد مساجد را از خاک و خس وجود متدينان و خدمتگزاران نا صالح و دروغين پاک و پاکيزه کنند. يا حذف اين گروه ها و آلودگي هاست که باطن مسجد داراي جاذبه مي شوند. حتي کساني که براي عبادت يا اهداف ديگري به مسجد مي روند بايد افراد مخلصي باشند. مسجد يک مکان مقدس است و جزء پاکان نبايد در آن گام بگذارند. مبادا که کسي به جاي آنکه آبادي و زينت و عطر مسجد باشد، ويراني و زشتي آن به حساب آيد و موجب بيزاري از نماز و مسجد گردد.

سـر صـالحان گفت روزي به مــرد                  که خاشاک مسجد بيفشان و گـرد

براي برگزار کردن نماز جماعت نمازگزاران رو به قبله در صفهاي منظم به نماز مي ايستند و يک نفر جلو مي ايستد و نماز دسته جمعي را رهبري مي کند (امام جماعت) نماز جماعت در درجه اول به رهبري عالي ترين نماينده حکومت اسلامي در هرمنطقه خوانده مي شود وگرنه خود مردم از ميان خود يک فرد شايسته را براي اين کار انتخاب مي کنند. در نماز جماعت حمد و سوره رکعت اول و دوم را فقط امام جماعت مي خواند و نمازگزاران ديگر گوش فرا مي دهند . ولي قسمتهاي ديگر نماز را همه با هم انجام
مي دهند.

مقام و جايگاه جماعت در اسلام

نفس تجمع زندگي مؤمنان ارزش است. نماز جماعت از مصاديق تعاون در برّ و تقوي است؛ «تعاونو اعلي البرّ والتقوي » نماز تقوي است, برّ است؛ واصبرو وصابرو و رابطوا نماز رابطه جماعت است.اسلام از هر فرصتي براي تجمع مسلمين و مؤمنين بهره جسته است و اين دليل بر  اهميت آن است.

حج؛ يکي از مهم ترين مواردي است که اسلام به وسيله آن اهميت جماعت و تجمع مسلمين را گوشزد مي کند.

جمعه و نماز جمعه؛ تفاوت عطله و تعطيلي در فرهنگهاي ديگر با جمعه , اين است که در فرهنگ اسلام روز جمعه روز تجمع عمومي مسلمين و مؤمنين است.

نماز جماعت؛ «لا صلوة الا بالجماعة » با تعدد شرکت کنندگان و نماز در مساجد بزرگتر و مهمتر, ثواب نماز را چندين برابر مي کند.

در اعياد, در نماز عيد فطر و عيد قربان, در حج و در جهاد في سبيل ا... تجمع ارزش است.

آثار تربيتي و رواني تجمع در عبادات آن قدر زياد است که مجال شرح آنها نيست.

 

اهداف مربوط به جماعت در نماز

 

الف) ايجاد انگيزه و علاقه به شرکت در نماز جماعت

ب) ايجاد عادت به شرکت در نماز جماعت و به جماعت خواندن نماز

ج) آموزش تعاون در برگزاري نماز جماعت

د) آشنا کردن و آموزش چگونگي بر گزاري نماز جماعت و برنامه ها و احکام مربوط به آن

هـ) آشنايي با روحانيت و علماي عامل و رابطه عميق و قلبي با ايشان به عنوان «ربانيون هذه الاقه» و کاربرد شرط عدالت در امامت و امتيازهاي تقوي و احترام به سيادت علم و ذوشيةٍ في الاسلام .

و) آشنايي عملي با امام جماعت و مفهوم امام و هماهنگي با امام جماعت و مفهوم مأموم و وظائف او.

ز) آموزش غير منظم و مستقيم ارزشها و مفاهيم عبادي از طريق محيط و گروه.

روش هاي ايجاد انگيزه و علاقه به شرکت در نماز جماعت در نوجوانان

            اولين و مهم ترين هدف تربيتي برنامه نماز در مراکز بايد ايجاد علاقه به نماز و نماز جماعت باشد و همه چيز بايد تحت الشعاع اين هدف قرار گيرد.

برخي از روشهاي ايجاد علاقه به شرکت در نماز جماعت در مراکز عبارتند از:

  1. پر جاذبه کردن برنامه جماعت با گنجاندن برنامه هاي جذاب و نيز برخوردهاي شيرين مناسب
  2. ذکر مفاهيم عرفاني با بياني شيرين و جذاب .
  3. فعال کردن بچه ها و دادن مسئوليت در امور نماز جماعت به آنها
  4. خوب برگزارکردن نماز جماعت  ايجاد آرامش خاطر و احساس انس و عرفان در نمازگزاران .
  5. استفاده از اصل مجاورت و انعکاس شرطي؛ يعني مجاور قرار دادن نماز جماعت با آنچه که نمازگزاران فطرتاً به آن تمايل دارند و موجب رشد معنوي ايشان مي شود.
  6. تشويق هاي کيفي در راستاي نماز .
  7. متناسب کردن برنامه ها با ويژگيهاي روحي و رواني شرکت کنندگان.

چگونگي آموزش تعاون در برگزاري نماز جماعت

اين هدف از دستور صريح قرآن کريم نسبت به تعاون در برّ و تقوي سرچشمه گرفته است و نماز بالاترين برّ و تقوي است.

ايجاد تعاون در برگزاري نماز جماعت نيز آموزش و تمرين لازم دارد.

گذشت و فداکاري هزينه مادي تحمل برخوردهاي غلط صرف وقت هماهنگي با جمع و تصميمات جمعي همه و همه مسئوليت انجام صحيح و کامل مأموريت جلب نيروها و امکانات موجود جامعه به نفع حرکت جمعي کشف امکانات داخلي و استفاده از آنها به نفع حرکت جمعي همه و همه از اموري است که تمرين لازم دارد.

پذيرش دستورات و مأموريتهاي مديريت به تمرين نياز دارد.

توضيحات لازم و درک ثواب تعاون و اجر و مزد آن نزد جماعت و ثواب بيشتر آن انگيزه خوبي براي اين فعاليت است.

برنامه اذان تبليغ نماز جماعت براي جلب بيشتر نمازگزاران است .

 

            «آموزشهاي مستقيم در بسياري موارد, تأثير کمتري در مقايسه با آموزش هاي غيرمستقيم دارد. بايد آموزش مستقيم يعني مفهوم رو مستقيماً و بدون ابزار کمک آموزشي منتقل کنيم. آموزش غير مستقيم را طوري برنامه ريزي کنيم که محيط و فضا و رفتارهاي جمعي موجب انتقال مفهوم مورد نظر شود. »

            «چگونگي آموزش تعاون در برگزاري نماز جماعتها. »

            « اين هدف از دستور صريح قرآن کريم نسبت به تعاون در تقوي و نيکي سرچشمه گرفته است.»

نماز بالاترين نيکي و تقوي است. ايجاد تعاون در برگزاري نماز جماعت نيز آموزش و تمرين لازم دارد. گذشت و فداکاري, هزينه مادي, تحمل برخوردهاي غلط, صرف وقت, هماهنگي با جمع و تصميمات جمعي, قبول مسئوليت کامل مأموريت, جلب نيروها و امکانات موجود جامعه به نفع حرکت جمعي, کشف امکانات داخلي و استفاده از آنها به نفع حرکت جمعي همه و همه از اموري است که تمرين لازم دارد.

            پذيرش دستورات و مأموريت هاي مديريت به تمرين نياز دارد.

            توضيحات لازم و درک ثواب تعاون و اجر و مزد آن نزد خداوند متعال و مقام برپايي نماز.

            درک اهميت تبليغات و جلب جمعيت بيشتر در نماز جماعت و ثواب بيشتر آن. براي اذان تبليغ نماز جماعت براي جلب بيشتر نمازگزاران است. استفاده از روانشناسي رشد, تربيتي و اجتماعي در جهت ايجاد انگيزه در متد بيان براي همکاري در حرکت و تعاون در برگزاري نماز جماعت لازم است.

چندين راه ديگر براي جذب نوجوانان به نماز جماعت وجود دارد :

1- انتخاب مکبّر خوش صدا.

2- انتخاب مؤذن خوش صدا.

3- اجراي دعاي بعد از هر نماز.

4- انتخاب قاري نماز به منظور آموزش عملي قرائت صحيح نماز.

5- برنامه هاي بين دو نماز

اگر بخواهيم سنگر مساجد از آلودگي حفظ شود بايد برنامه نماز جماعت را جدي بگيريم.

 

فصل سوم:نياز جوانان به نماز و دعا

 

  1. نياز جوانان به نماز و دعا
  2. شناخت دوستان و دشمنان
  3. نمونه هايي از آثار تربيتي جماعت
  4. نمايش شکوه و عظمت اسلام
  5. منع از گناه در سطح اجتماع
  6. چند حدیث

 

 

نياز جوانان به نماز و دعا

سنين جواني از نظر روانی، سنين عرفاني و عرفان گرايي معرفي شده است؛ زيرا جوانان در اين سنين به دلايل تحولات و تغييرات خاص روحي و رواني به مسائل روحاني، عرفاني و ماورايي به شدت متمايل مي شوند. صرف نظر از علل اصلي پيدايش اين حالات ـ ککه در کتاب روان شناسي عواطف و کتاب شخصيت سوم که توسط نگارنده در دست تأليف است، بدان اشاره شده است ـ آنچه که قطعي است، نياز جوانان به عرفان و معارف قرآني و حقايق ملکوتي است که نه تنها با حالات عرفاني و ملکوتي نماز کاملاً مطابق است، بلکه اگر به وسيله نماز و دعا و برنامه هاي تربيتي اسلامي ارضا نشود، بسياري از جوانان به جادوگري، صوفي گري و حتي از نوع مسيحي و اروپايي آن و مکاتبي از نوع هيپنوتيزم و امثال آن روي خواهند آورد. لذا اين مطالب که برخي از روان شناسان مخالف مذهب ابراز مي دارند، مبني بر اينکه نماز و دعا با روح جوان سازگاري ندارد، حرف بي پايه و غير علمي و بي ريشه اي است که تنها از فطرت منحرف شده شخص گوينده صادر مي شود. اينکه رسول خدا (ص) به عنوان اول روان شناس که کليه اطلاعات مربوط به جوانب رشد و نيازهاي روحي و رواني انسان را بخصوص در مرحله جواني، از خالق انسان دريافت فرموده است، مي فرمايد: عَلَيکُم بالَاحداث يعني، بايد به جوانان توجه کنيد، تأييد همين مطلب است. در اين فرمان، آمادگي روحي و رواني جوانان را براي دريافت معارف ملکوتي و قرآن بيان مي فرمايند و ما را از آن مطلع مي نمايند. در سنين جواني است که انسان به استنتاج دست مي يابد و اصول عقايد را با تحقيق مي پذيرد و از تقليد در مورد اصول اعتقادات پرهيز مي کند. انتخاب، حاصل تشخيص و استنتاج است و تشخيص، نشان دهنده رشد روحي و رواني فرد است و انتخاب جوان و گرايش او به سمت مسائل عرفاني و ماورايي، بيانگر آن است که موجودي در روان او متولد شده است که نيازهاي او را به کلي از مراحل قبلي متفاوت ساخته است. استنتاج، تشخيص، انتخاب، عشق، اراده، مقاومت، حقيقت گرايي و گرايش به مسائل ماورايي، قهرمان دوستي، آرمان گرايي، يکرنگي، صميميت، تشخص طلبي، مراقبت از شخصيت فردي، نگراني از آينده و بسياري ديگر از اين قسم، گواه بر تولد شخصيت جديدي است که در اينجا آن را شخصيت سوم مي ناميم که تماماً نشان دهنده آن است که به تماس با قدرت مطلق، علم مطلق، کمال مطلق و زيبايي مطلق تمايل دارد و به عبادت و پرستش او و دعا و نيايش با او نيازمند است. نکات تربيتي فوق از آن نظر ذکر شد که آمادگي روحي و رواني نوجوانان و جوانان براي اجراي برنامه نماز روشن گردد، تا هرگونه ضعف در اجراي برنامه به عدم تمايل جوانان نسبت داده شده. بنابراين، هرگونه شکست و يا نقض در اين برنامه، با کارشناسي طرح يا نحوه اجراي برنامه، مربوط است. کدام کار فردي و حرکت اجتماعي، شريف تر و فاضل تر از کاري است که شکوه و بزرگي  اسلام را زياد کند و دشمنان اسلام را بترساند.

شناخت دوستان و دشمنان

نماز جماعت، معرف دوستان و دشمنان اسلام است. دشمنان سرسخت اسلام، با نماز جماعت دشمن اند و براي جلوگيري از تشکيل و برهم زدنش مي کوشند، زيرا
نقشه هاي شومشان را افشا و معادلات سياسي شان را به هم مي ريزد. تجمع مسلمين نيز برايشان خطرناک است. به ويژه نماز جماعت ککه يک اجتماع عقيدتي است و مي دانند که بسيج مسلمين براي محاربه با دشمنان اسلام از مسجد آغاز مي گردد. کلمه محراب برايشان آشنا و هراس انگيز است. چه مي دانند که فرمان محاربه با دشمنان اسلام از آنجا صادر مي شود و جايي که امام و فرمانده مسلمين براي عبادت و اجراي امر خدا در آن قرار مي گيرد، بسي خطرناک است، و مي دانند که محراب عبادت جاي محاربه با نفس است و محاربه با نفس، انسان هاي فهيم، دشمن شناس، شجاع، و مصمم تربيت مي کند و انسان هاي ساخته شده برايشان خطرناکند و از همين روست که در دنيا به ترويج فساد مشغولند. آنان که تظاهر به اسلام مي کنند و نام مسلمان برخود مي نهند و در باطن دشمن اسلام اند نيز مشخص مي شوند. منافقان، بايد در نماز جماعت، حاضر شوند و آنچه را که به آن اقرار کرده اند، در عمل نشان بدهند و چون قلباً تمايل به همراهي با اسلام و مسلمين را ندارند و نمي توانند به گفته خود عمل کنند پيوسته از شرکت در نماز جماعت گريزانند، از اين رو هويتشان آشکار مي گردد و به اين ترتيب اين گروه از دشمنان اسلام که بسيار خطرناکند، توسط نماز جماعت معرفي مي گردند. همچنين آنان که نماز را سبک مي شمارند و مؤمن خالص نيستند، به خاطر عدم شرکت در نماز جماعت و کاهلي در آن، مورد شناسايي مردم قرار مي گيرند. نماز جماعت، دوستان اسلام را نيز به جامعه مي شناساند. آنان که تسليم امر پروردگارند و بر اجراي فرمان او مراقبت دارند، اول وقت در مساجد حضور مي يابند تا فرمانش را درباره نماز اطاعت کنند و چون پيوسته سر به فرمان حضرت حق دارند و در نماز جماعت حضور مي يابند، مردم آنان را دوستان خالص اسلام و مسلمين مي دانند و بر مسلماني آنان گواهي مي دهند.امام رضا (ع) فرمودند:

نماز جماعت، براي آنان مقرر شده است که منافقان و سبک شمارندگان نماز آنچه را که به آن اقرار کرده اند ادا کنند. در برابر خدا و مراقبت بر اجراي فرمانهاي خدا نيز به وسيله نماز جماعت آشکار مي گردد.

نمونه هايي از آثار تربيتي جماعت درکودکان و نوجوانان

  1. روحيه گرفتن و تهيج در برنامه هاي عبادي و معنوي.
  2. احساس هماهنگي با جمع.
  3. احساس فردگرايي نداشتن.
  4. آموزش غير مستقيم ارزشها مثل دعا و خضوع.

 

نمايش شکوه و عظمت اسلام

نماز فرادي بيان کننده حاکميت دين و مکتب در وجود يک فرد است و نماز جماعت بيان کننده حاکميت دين بر وجود انسانها و جامعه هاست. نماز هرکس چهره دين خودش است. اما نماز جماعت چهره اسلام را نمايش مي دهد. نماز فرادي صحت و سقم دين يک فرد را مي نماياند اما نماز جماعت چهره اسلام را جلوه مي دهد. نماز جماعت شعار اسلام است و نشان دهنده شور ديني مردم و حاکميت نماز و معنويت و اخلاص در ميان جامعه است. عارفانه ترين و عاشقانه ترين نمازها که تنها خوانده مي شود فقط يک حرکت فرادي است و شکوه اسلام را تجلي نمي سازد. نمازي که عظمت اسلام را متجلي نمي سازد. نمازي که عظمت اسلام را به نمايش مي گذارد، نماز جماعت است از اين که آن را پرچم اسلام و بيرق ايمان ناميده اند و از اين روست که دشمنان اسلام پيوسته از نمازهاي جماعت هراس دارند. به راستي کدام کار فردي و حرکت اجتماعي شريف تر و فاضل تر از کاري است که شکوه و بزرگي اسلام را زياد کند و دشمنان اسلام را بترساند.

منع از گناه در سطح اجتماع

در بحث چگونگي بازداري نماز از فحشا و منکرات در اين باره سخن گفتيم و در اينجا نيازي به بحث ديگر نيست فقط يادآوري مي کنيم که آنچه در آنجا گفته بود مربوط به تأثير طبيعت نماز است و نماز جماعت همان اثر را با شدت و وسعت بيشتري داراست به ادامه سخن امام رضا (ع) درباره حکمت نماز نيز اشاره مي کنيم که فرمودند:

اِنما جعلت الجماعة .... و الزجر عن کثيرٍ من معاصي الله عزوجل

چند حدیث حديث

امام حسين (ع) : در اوج جنگ، به نماز جماعت ايستاد و با عده اي از ياران شجاع و وفادارش آخرين نماز جماعت خود را اقامه فرمود.

امام رضا (ع): يک رکعت نماز جماعت ثواب هزار رکعت نماز فرادي را دارد.

امام باقر (ع): هرکس بدون عذر نماز جماعت را ترک کند و از روي بي اعتنايي از جماعت مسلمين و برگرداند، نمازش در پيشگاه پروردگار مورد قبول قرار نمي گيرد.

امام خميني (قدس سرّه ): نماز را به جماعت بخوانيد. مساجد را پر کنيد. زيرا مساجد سنگر هستند. دشمنان اسلام از مساجد که سنگر هستند مي ترسند.

 

 

بــا قــيام و بــا قـعود و بــا رکــوع و بــا ســجود

دارد الحق در جــماعت خــوشترين مــنظر نــماز

نغمه الله اکـــبر خـــوش ســرودي مــذهبي است

لـــحظــه آمــاده بــاش مـــاست قــــبل از نــماز

صبح و ظهر و عصر و شب در پيچ و تاب زندگي

چـرخ عــمر هــر مسلــمان را بــود مــحور نــماز

روح پاک و جسم پاک و جامه پاک و آب پاک

مسح ســر تـا مسح پـا؛ يــعني که سـر تـا پا نــماز

گـر شـود بـر پـا نـــمـازي با صـفا و بـا خـلــوص

مـي کنــد خــود نــهي از فحشا و از مـنکر نــماز

تـــا بــيـاسـايـد در آغــوش ســـعـادت مــدتــي

بــايــد اول ســــايـه انـــدازد ورا بــر ســر نــماز

جنگ با فـرهنـگ شيـــطاني است در مــحــرابها

مي زند بر قلب دشمن روز و شـب خــنجر نــماز

هـر بــناي بــي ســتوني عـــاقبت ويـــران شــود

گر در ايمان بـي ســتون بــرپا نــباشد گــر نــماز

 

فصل چهارم:حوزه هاي نماز جماعت  در زندگی

 

از جمله اهداف نماز جماعت آشنايي مسلمانان با يکديگر رفع نياز و گرفتاري به يکديگر و در صورتيکه در دادگاه و يا هرگونه قضاوت، قبول شهادت نياز به گواهي بود هم مسجدي ها و هم جماعتي هاي خود را تأييد نمايند. امام صادق (ع) فرمودند: اگر در مورد کسي که اهل جماعت و مسجد نيست از شما سؤال کردند بگوييد من نمي شناسم.

نماز جماعت زمينه معارفه و شناسايي مثبت را فراهم مي سازد. در روايتي از پيامبر اکرم (ص) وارد شده که يک شب اميرالمؤمنين تا صبح مشغول عبادت بود و وقت اذان صبح فوراً نماز خود را به صورت فراداي خواند و به منزل برگشت و استراحت کرد. چون پيامبر اکرم (ص) حضرت را در صف نمازگزاران مشاهده نفرمود به منزل آن حضرت آمد و از حضرت زهرا (س) حال علي (ع) را جويا شد. زهرا (س) جريان را بر پدر عرضه داشت. پيامبر (ص) فرمود: آنچه از دست او رفته است به خاطر عدم حضور در نماز صبح بيش از آن چيزي است که به دست آورده است از شب زنده داري. در اين هنگام علي (ع) از گفتگوي پيامبر و فاطمه (س) بيدار شد. پيامبر (ص) به حضرتش فرمود:

«يا علي اِنَّ صَلّي الصلاة في جماعة اَفضَل مِن قيامِ لَيلَةٍ کلّهِ »

کسي که نماز صبح را به جماعت بخواند بهتر از آنکه تمام شب را به عبادت برخيزد. حکمت نماز جماعت رهايي از تنهايي و حصار خود و تکروي در جامعه مي باشد و غالب اذکار و شعارهاي نماز به سوي همين هدف فرا مي خواند.

                         

حوزه هاي وجودي نماز جماعت

حوزه

اخلاق

فرهنگ

اجتماع

سياست

اقتصاد

 

تعهد و تکليف اجتماعي

ادبيات هنر

وحدت و يکپارچگي و اتحاد

حريت و آزادگي

خلاقيت ونوآوري

 

آخرت (و دنيا)

ورزش و تربيت بدني

سير و سياحت

سياست و تدبير

کار و سازندگي

 

طهارت و معنويت

بهداشت تن و روان

مشارکت و مسئوليت اجتماعي

تولي و تبري

دقت در محاسبه

 

ايمان، آگاهي و معرفت

فرهنگ و تمدن

ارتباطات و مناسبت هاي انساني

حکومت شورايي

ميل به تکامل و پيشرفت

 

عبوديت

علوم، تحقيقات و فناوري

تلاش و جهاد

صلاح و صلح

تمرکز و دلسپاري به حرف

 

حب و ولايت

تعليم و تربيت

امر به معروف و نهي از منکر

استقلال

نظم و تربيت

 

خودسازي نوسازي

تحميد و تکريم و محبت

رحمت و تسميه

استعانت (توکل )

مساوات

 

خوف و رجا

جمع گرايي و

مردم گرايي

زندگي و هدفداري

حق پذيري و عقلانيت

تمکن

 

توحيد و تسبيح

انضباط و قانون گرايي

عدالت و تقوي

دفاع، قيام و قعود

سلامت جان و مال

 

 

 

حوزه عرصه تعهد و تکليف فردي، اجتماعي:

کد:

رديف

اصول

1

2

3

4

5

6

7

8

9

10

11

12

13

14

خدا به عنوان برنامه ريز واقعي و تأثير گذار (خدا محوري )

اعتقاد صحيح

عمل صالح

حضور قلب و توجه

خشوع و خضوع

آگاهي

تقرب و تقوي

وجدان کاري

انسان دوستي

دين باوري

رعايت قوانين و مقررات

تقوي

تزکيه

تقليد

     
 

 

حوزه عرصه اخلاق (و دنيا ): 

کد:

رديف

اصول

1

2

3

4

5

6

7

8

9

10

11

دنيا وسيله ساختن انسان

مسئوليت و عمل

مراقبه

توکل

ادب

خودشناسي

معاد

رابطه جهان و آخرت

اعمال انسان و ارتباط با آخرت

توحيد

دنيا مزرعه آخرت

     
 

 

حوزه عرصه اخلاق و معنويت:  

کد:

رديف

اصول

1

2

3

4

5

6

7

8

9

10

11

12

احترام واقعي (احترام به انسان )

تفاهيم و معاشرت

ارايه الگو

آراستگي ظاهر

احسان و محبت

احترام به نفس

اخلاق نبوي

سيره امامان

حسن خلق

تأليف قلوب

اغتنام فرصت

تزکيه و تقوي  

     
 

 

 

 

 

 

حوزه عرصه ايمان و معرفت: 

کد:

رديف

اصول

1

2

3

4

5

6

7

8

9

10

11

بينش توحيدي و شناخت پروردگار

دين شناسي و دينداري

بينش معادي

تعبد و تقدس

اسلام ناب محمدي

انس با قرآن

تعظيم شعائر و سنتها

ايمان قلبي به خدا

تعبد

شناخت حقيقت

نقش معنويت در پردازش روح 

     
 

 

حوزه عرصه حب و ولايت:  

کد:

رديف

اصول

1

2

3

4

5

6

7

8

9

دوستي خداوند

علاقه به خداوند بطور فطري

تأييد و تحسين

اتکاي به تعلق و اعلام محبت

ولايت مطلقه

ولايت تشريعي

ولايت تکويني

دوستي اهل بيت

دوستي با علما و بزرگان 

     
 

 

حوزه عرصه خودسازي و نوسازي: 

کد:

رديف

اصول

1

2

3

4

5

6

7

8

9

10

11

12

13

اخلاص

معرفت ديني

رشد و تکامل فردي

آرامش رواني

الگوپذيري (الگوهاي رفتاري )

بيداري فطرت

نياز و نيايش

ميل به بينهايت

پالايش و ويرايش اخلاق اجتماعي

خودسازي فردي

خودسازي اجتماعي

جهاد با نفس

تزکيه و تهذيب نفس

     
 

 

 

 

 

 

 

 

 

حوزه عرصه وحدت، يکپارچگي و اتحاد:  

کد:

رديف

اصول

1

2

3

4

5

6

7

رابطه وحدت با قدرت

رابطه وحدت با پيشرفت جامعه

مشاوره نزديک

توحيد و يکتاپرستي

وحدت عملي

وحدت نظري

امت واحد اسلامي 

     
 

 

حوزه عرصه زندگي جمعي

کد:

رديف

اصول

1

2

3

4

5

6

7

8

9

10

فرهنگ جمعی اسلام

انس با طبيعت

زندگي جمعي

تحمل مصائب

خاطرات و مخاطرات

شناخت و سنتهاي قومي

باقیات و صالحات

آداب سفر

سفر و عبرت آموزي به اماکن مذهبي

هجرت  

     
 

 

حوزه عرصه تلاش و جهاد:  

کد:

رديف

اصول

1

2

3

4

5

6

7

 ايثار و گذشت

خودسازي

تحصيل خشوع در سايه تنبه و معاد و روز جزا

نظم و انضباط

تخليه هيجانها

انواع جهاد، جهاد في سبيل الله

جهاد با نفس (جهاد اکبر )

     
 

 

حوزه عرصه اجتماعي:  

کد:

رديف

اصول

1

2

3

4

5

6

7

8

9

10

11

 تعهد اجتماعي

حقوق وتکاليف

نظم و انضباط

مشورت و شورا

همبستگي و همنوايي

خدمت و ايثار

عدالت اجتماعي

قبول مسئوليت

شيوه هاي مشارکت

ترويج فرهنگ مذهبي

ترويج نماز، زکات و ...

     
 

 

 

 

حوزه عرصه روابط  اجتماعی:

کد:

رديف

اصول

1

2

3

4

5

6

7

8

9

10

11

تولّي و تبرّا

دشمن شناسي

آيين دوستي

صلح و نوع دوستي

امر به معروف و نهي از منکر

جهاد و شهادت

ارتباطات مردمي

محيط و چگونگي ارتباط

انواع ارتباطات  لازم

ارتباط حضوري، مکاتبه اي

ملاقات ها

     
 

 

حوزه عرصه دوري از فحشا و منکرات (اوامر و نواحي ):  

کد:

رديف

اصول

1

2

3

4

5

6

7

8

9

10

اصل هشدار و تذکر

کنترل در عين مدارا

ارشاد، اعطاي بينش

خوشايند نمودن صحنه نماز

تغافل، تسامح و تساهل و اغماض

اصل پذيرش

استمرار و مداومت

شرايط امر به معروف و نهي از منکر

ترويج فرهنگ امر به معروف و نهي از منکر

شيوه هاي مختلف امر به معروف و نهي از منکر 

     
 

 

حوزه عرصه تلاش و جهاد: 

کد:

رديف

اصول

1

2

3

4

5

6

 آيين زندگي

درک و همدلي

تلاش و پويايي

ارتباط متقابل

اعتماد زندگي فردي

زندگي اجتماعي

     
 

 

حوزه عرصه خانواده و ازدواج:  

کد:

رديف

اصول

1

2

3

4

5

6

7

8

 بهداشت بلوغ

آداب تشريف

عفاف و پاکدامني

فرهنگ ازدواج

حقوق خانواده

الگوي خانواده

تحکيم خانواده

آرامش و سکينه روحي

     
 

 

 

 

 

 

 

حوزه عرصه عدالت: 

کد:

رديف

اصول

1

2

3

4

5

6

7

8

9

10

11

اعتدال در زندگي

سنديت و اقتدار

شجاعت

مديريت

حمايت هاي اجتماعي

عدالت علي (ع)

قسط و تحکيم مباني اجتماعي

عدالت فردي

عدالت اجتماعي

رعايت حقوق ديگران

ظلم ستيزي

     
 

 

حوزه عرصه حکومت: 

کد:

رديف

اصول

1

2

3

4

5

 حيات طيبه

حاکميت دين

اخلاص

مديريت و روشهاي آن در جامعه

رابطه دولتمردان و ملت

     
 

 

حوزه عرصه قدرتهای بدني:  

کد:

رديف

اصول

1

2

3

4

5

 

 سلامت جسم و نشاط روح

فتوّت و جوانمردي

دفاع ازخود و آيين رزم

وفاق  وسازگاري

 قدرتهای دفاعی مسلمانان

     
 

 

حوزه عرصه بهداشت تن و روح:  

کد:

رديف

اصول

1

2

3

4

5

6

 سلامت روان

سلامت جسم و اصول بهداشت

طهارت درون

نشاط که حاصل خلوص و يقين در عبادت است

رفع نگرانی

آرامش و امنيت خاطر

     
 

 

حوزه عرصه فرهنگی:  

کد:

رديف

اصول

1

2

3

4

5

6

7

 

 وحدت ملي و مذهبي

فرزانگان

ملل و نحل

تقابل فرهنگي

عبرت آموزي

حاکميت ارزش ها

رابطه  درفرهنگ ديني

     
 

 

حوزه عرصه علوم، تحقيقات، فنون:  

کد:

رديف

اصول

1

2

3

4

5

6

7

8

9

 شناخت مباني

تاريخ علوم

علوم پايه

روش شناسي

تحقيقات کاربردي

احياي صنايع لازم

علم و تکنولوژي  لازم معاصر

جايگاه پژوهش و علم از ديدگاه اسلام

تحقيقات پيرامون نماز در جامعه و مسايل مذهبي

     
 

 

حوزه عرصه حرّيت و آزادگي:  

کد:

رديف

اصول

1

2

3

4

5

6

7

 دشمن شناسي

حرّيت و آزادگي انسان

دستگيري از ديگران

دفاع از مظلومان

فتوت و جوانمردي

آزاد کيست؟

آزادگي چيست؟

     
 

 

حوزه عرصه تولّي و تبرّي: 

کد:

رديف

اصول

1

2

3

4

5

6

 اصول دوستي و دوست يابي

حبّ و بغض

حب خدا به انسان و حب انسان به خدا

نقش دوستي و دشمني

خودي و غير خودي

دوستي ولايت و اهل بيت و دشمني با دشمنان آنها

     
 

 

حوزه عرصه تعليم و تربيت: 

کد:

رديف

اصول

1

2

3

4

5

6

7

8

9

10

11

12

13

اصل اعتدال

توجه به اصل سهله و سمحه بودن شريعت

اخلاص

اصل تدرّج و تمکّن

آموزش دين

آموزش و تعليم گام به گام

تفکر و تعقل

تدبّر

کرامت

عزّت

مباني و روشهاي تربيت

تعليم معنويات قرآني

تربيت و آموزش جوانان 

     
 

                               

 

 

حوزه عرصه سياست و تدبير: 

کد:

رديف

اصول

1

2

3

4

5

6

7

8

9

10

11

12

 ولايت و رهبري

بينش اسلامي

ديانت و سياست

آزادگي و آزاديخواهي

پاسداري از آرمانها

روحيه نقّادي

سياست جهاني

تدبير و تنسيق امور

سياست خارجي اسلامي

سياست دروني اسلامي

روشنفکري معنوي و فکری

تفکر اسلامي

     
 

 

 

حوزه عرصه خلاقيت و نوآوري ضروری: 

کد:

رديف

اصول

1

2

3

4

5

6

7

8

9

10

 شگفتي هاي آفرينش

استعدادهاي درخشان

خلاقيت و نوآوري

تعميم ابتکار

جوشش و کوشش

آفرينش هاي علمي

استقرار مغزها

انعطاف پذيري

خود شکوفايي

بهره وري صحیح

     
 

 

حوزه عرصه کار و زندگي: 

کد:

رديف

اصول

1

2

3

4

5

6

7

8

9

10

11

حقیقت  کاردر اسلام

فرهنگ بسيجي

جهاد ملي

خوداتکايي

مهارتهاي شغلي ضروری

فرهنگ توليد

قناعت و مناعت

سازندگي

اهميت کار

ارزش کار

ديدگاه اسلام به کار  

     
 

 

 

نماز يکي از فرائض ديني است که در تمامي شرايط انجام آن واجب است و نه تنها در شريعت اسلامي بلکه در شرايع ديگر نيز تکليف شده است.

اسلام يک دين تک بعدي نيست به همان ميزان که در عبادات به اعمال فردي توجه شده، به انجام عبادات بطور جمعي نيز تأکيد گرديده است و در تعاليم ديني مطابق بيان اهميت نماز براي برگزاري آن به جماعت تأکيد بسياري شده است. اساس و جوهره همه عبادات و خصوصاً نماز اين است که خودخواهي انسان کاسته شود. انسان تا در دايره تنگ و باريک تمايلات شخصي و دنيايي محصور است راه به جهان نوراني نمي برد و مراحل کمال را طي نمي کند و به ارزش واقعي انسان دست نمي يابد. حضور در جمع و برگزاري نماز، اين با فضيلت ترين عبادات در کنار ديگر نمازگزاران فرصت و امکان مناسبي فراهم مي سازد تا از حصار فرديت خويش بيرون آيد.

نماز جماعت تحقق اين معناي نهفته در نماز است که اسلام «بر بندگان صالح خداوند» و بندگان صالح خداوند کساني هستند که نماز را برپا مي دارند و ايستادن در کنار نمازگزاراني که جمع بندگان صالح عينيت مي بخشد اين امکان را فراهم مي سازد تا به برکت خلوص حضور آنان، خود نمازگزار در اين سير انفسي به فيوضات بيشتري دست يابد و نماز او به برکت تعالي تري آراسته گردد. نفس تجمع مسلمين ارزش است و نماز جماعت از مصاديق تعاون در نيکي و تقوا است.

نماز جماعت داراي فايده ها و آثار نيکوي فردي و جمعي است و به همان نسبت که وجودآن منشأ برکات و خيرات است، فقدان آن زيانبار است. فرهنگ اسلامي بر اساس زدودن منيّت ها و رهايي انسان از تنهايي و حصار خود بنا گرديده است. هر يک از تعاليم اسلامي بنحوي جامعه را به سوي ضميمه شدن تمامي انسانها پيش مي برد. غالب اذکار و شعارهاي نماز به اين شعور فرا مي خواند.

لذا اسلام به انسان توصيه دارد که براي سفر و حضر خود و در هر حرکت و سکون از تنهايي و تکروي بپرهيزد. در همين راستا و با در نظر گرفتن اهداف و آثار ديگر او را به نماز جماعت تشويق مي نمايد و آن را از هر عبادتي فراتر مي داند.

در روايتي پيامبر اکرم (ص) چنين مي فرمايد: هرکس به اندازه يک وجب راه خود را از مسير عمومي مسلمانان جدا کند و از آنان فاصله بگيرد رشته اسلام را از گردن خود باز کرده است.[21]

در حديث ديگري پيامبر اکرم (ص) مي فرمايد: هر کس مقيد به حضور در نماز جماعت تحت هر شرايطي باشد از پل صراط همچون برق عبور مي کند و به بهشت نائل مي گردد.[22]

فرضيه بزرگ نماز چهره ها و جلوه هايي دارد و از بالاترين و با شکوه ترين آن چهره هاي زيباي جماعت است. انسان به تنهايي به معراج نمي رود بلکه در ميان خيلي از سرسپردگان به آستان معبود ره به معراج مي سپارد و هر رکعت آن چنان برکت مي يابد که تمامي ملائکه از ثبت ثواب آن عاجزند. با حضور مؤمنين در صفوف به هم پيوسته نماز جماعت وحدت، يکدلي، يک رنگي، صفا و صميميت را به بار مي نشاند.

نماز جماعت بيان کننده حاکميت دين بر وجود انسانها و جامعه است. همانگونه که نماز فرادي بيان کننده حاکميت دين و مکتب در وجود يک فرد است.

نماز هر کس چهره دين خودش است اما نماز جماعت چهره اسلام را نمايش
مي دهد. نماز فرادي صحت و سقم دين يک فرد را مي نماياند اما نماز جماعت چهره اسلام را جلوه مي دهد. نماز جماعت شعار اسلام است و نشان دهنده شور ديني مردم و حاکميت نماز و معنويت و اخلاص در ميان جامعه است.

عارفانه ترين و عاشقانه ترين نمازها که تنها خوانده مي شود يک حرکت فردي است و شکوه اسلام را متجلي نمي سازد.

نمازي که عظمت اسلام را به نمايش مي گذارد نماز جماعت است از اين رو آن را پرچم اسلام و بيرق ايمان ناميده اند و از اين روست که دشمنان اسلام پيوسته از نمازهاي جماعت هراس دارند. به راستي کدام کار فردي و حرکت اجتماعي شريف تر و فاضل تر از کاري است که شکوه و بزرگي اسلام را زياد کند و دشمنان اسلام را بترساند.

اگر نماز ستون خيمه دين است نماز جماعت ستون خيمه اسلام است لذا فضايي است که روحيات معنوي و دسته جمعي مسلمانان را در مقابل تهاجم فرهنگي غرب تقويت کرده و از تاخت و تاز نيروهاي ضد مذهبي يابي تفاوت عليه مذهب پيشگيري

مي نمايد و نيز از اشغال فضاي اجتماعي توسط آنها ممانعت مي نمايد.

نماز جماعت طرز اداره يک اجتماع مذهبي و يا شيوه مشارکت در تجمعات آن را به نمازگزاران مي آموزد. و زمينه کسب عادت نسبت به اهميت نماز و وقت آن در آنها ايجاد مي کند.

نماز جماعت فضاي روحاني و آماده براي انابه و دعا و توسل را ايجاد مي کند.

با توجه و برداشت از روايات نخستين پرسش در قيامت مربوط به نماز است. «البته در ارتباط با کيفيت و چگونگي آن سؤال مي شود نه از وجود و عدم آن زيرا تارک الصلاة به حکم کفر جزء گروه هائيست که بدون سؤال راه جهنم را طي مي کند ». در روايتي از پيامبر اکرم (ص) چنين آمده است:

«صَلاةُ الرَّجُل في جَماعَةٍ خيرٌ مِن صَلاتِهِ في بَيتِهِ اَربَعين سَنَة »

«(يک ) نماز انسان با جماعت بهتر است از چهل سال نماز او در خانه اش ».

 

فرهنگ اسلامي بر اساس زدودن منّيت ها و رهايي انسان از تنهايي و حصار خود بنا گرديده است و هر يک از تعاليم و الزامات شرعي به نحوي جامعه را به سوي ضميمه شدن تمامي انسانها پيش مي برد.

غالب اذکار و شعارهاي نماز به اين شعور فرا مي خواند و به سوي همين هدف ساير تعاليم از روزه، خمس، زکوة، حج، جهاد و ... جهت مي گيرد.

در روايتي پيامبر اکرم (ص) چنين مي فرمايند: افرادي را در مقايسه با توده انسانها به گوسفندي تشبيه مي کند که از ساير گوسفندان گله جدا افتد که قطعاً نصيب گرگ
مي شود. اين انسان تکرو در دام شيطان قرار مي گيرد و شيطان او را مي ربايد.[23]

ما هم به اين موضوع ايمان داريم که امروزه با راه يافتن شيوه ها و تکنيک هاي جديد در تبليغات، اثر ارائه نمونه در معرض ديد عموم يا نصب ماکت و تصوير در جذب افراد بسيار مؤثر است. نماز ماکت اسلام و اعتقاد مجسم ديني است و عرضه آشکار آن و به فرمايش امام رضا (ع) حجت را براي بسياري از افراد تمام مي کند که نتوانند از اسلام و اعتقاد ديني اظهار بي اطلاعي کند.

اگر در ميان برنامه که به منظور آشنا کردن افراد يک مجموعه با يکديگر تفحص کنيم. برنامه نماز را سالم ترين،عاطفي ترين،پربهاء ترين و کم خرج ترين آنها ارزيابي مي کنيم. مسلمانان يکديگر را شناسايي مي کنند تا به هنگام گرفتاري و نياز يار هم باشند.

 

 

خداوندا، تو خود حال ضعيف و بيچارگى ما را آگاهى، مى‏دانى كه ما بى دستگيرى ذات مقدّس تو از دست دشمنى به اين قوّت و قدرت كه طمع به انبياء عظام و كمّل اولياء والا مقام بسته راه گريزى نداريم و اگر بارقه لطف و رحمت تو نباشد، ما را اين دشمن قوى پنجه به خاك هلاكت افكند و به تيه ظلمت و شقاوت گرفتار كند. تو را به خاصان درگاهت و محرمان بارگاهت قسم مى‏دهم كه از ما متحيّران وادى ضلالت و افتادگان بيابان غوايت دستگيرى فرما و قلوب ما را از غلّ و غشّ و شرك و شكّ پاك فرما

 

 

منابع و مآخذ:

قرآن كريم

نهج البلاغه

 آداب نماز –حضرت امام خمینی (ره)

نماز – محسن قرائتي

تفسير الميزان – علامه سيد محمد حسين طباطبايي

تفسيرمجمع البيان – فضل بن حسن طبرسي

مفازي – محمد بن عمر واقدي – ترجمه محمود مهدوي

پرتوي از اسرار ،حجه الاسلام محسن قرائتي

نماز گنجينه ذکر و راز، مؤسسه فرهنگي قدر و عدالت.

برداشتي از نماز، شيخ الله علي کاشاني

حضور قلب در نماز، علي اصغر عزيزي تهراني

نماز، عزيزي تهراني

نيايش نام، بهرام مهديان في الدين

پرواز با نماز، منصور کريميان

نماز جمعه و جماعت، محمد جواد مهدوي کرمانشاهي

نماز شناسي، حسن راشدي

فلسفه فعاليتهاي تربيتي، مرتضي زاهدي

راز نماز براي جوانان، حجه الاسلام محسن قرائتي

نماز پيوند خلق و خالق ،حجه الاسلام محسن قرائتي

پرستش آگاهانه ،محمدرضا رضوان طلب

 


1- وسائل، ج 5 ص 375، کنزالعمال، ج 8حديث 22799

1- من لا يحضره الفقيه، ج 1 ص 377.

1- مستدرک الوسائل، ج 1 ص 488.

2- کنزالعمال، ج 8 حديث 22815 از پيامبر اسلام »ص«

3- کنزالمعال، ج 8 حديث 22818 ، 22827

4- کنزالعمال، ج 8 ص 258

5- مستدرک الوسائل، ج 1 ص 487، رساله حضرت امام، مسئله 1400.

1- مستدرک الوسائل، ج 1 ص 488

2- کنزالعمال ج 8 ص 256

3- واذا قاموا الي الصلاة قاموا کسالي (نساء، آيه 142 )

4- مستدرک الوسائل، ج 1 ص 488

5- همان مدرک

6- همان مدرک، ص 689، وسائل، ج 5 ص 373

1- صحيفة البحار، ج 1، جماعت

2- کنزالعمال، ج 8 حديث 22792

3- توضيح المسائل امام (قدس سرّه ) مسئله 1400

1- توضيح المسائل امام (قدس سره ) مسئله 1402

2- وسائل، ج 5 ص 377

1- کنزالعمال، ج 8 ص 255

2- سفينة البحار، ج 1ف جماعت

1- سحيفة البحار 1/176

2- ثواب العمال  ص 323

1- کنز المعال 1/206

 

مطالب مرتبط
تنظیمات
این پرونده را به اشتراک بگذارید :
Facebook Twitter Google LinkedIn