فوائد وآثاروجودامام غایب عصرمان امام زمان(عج)

بسم الله الرحمن الرحیم

فوائد امام غایب عصرمان امام زمان(عج)

صدها سال است که جامعه بشری از فیض ظهور حجت خدا محروم گردیده و امت اسلامی از درک محضر رهبری آسمانی و پیشوایی معصوم، بی بهره مانده است.

به راستی وجود او در غیبت و زندگی او در پنهانی و دور از دسترس همگان چه آثاری برای جهان و جهانیان دارد؟

آیا نمی شد در نزدیکی های دوران ظهور متولد شود و شاهد روزگار سخت غیبت خویش از شیعیان نباشد؟

این سوال و مانند آن از نبود شناخت نسبت به جایگاه امام و حجت الهی سرچشمه می گیرد.

 

بسم الله الرحمن الرحیم

فوائد وآثاروجودامام غایب عصرمان امام زمان(عج)

صدها سال است که جامعه بشری از فیض ظهور حجت خدا محروم گردیده و امت اسلامی از درک محضر رهبری آسمانی و پیشوایی معصوم، بی بهره مانده است. به راستی وجود او در غیبت و زندگی او در پنهانی و دور از دسترس همگان چه آثاری برای جهان و جهانیان دارد؟ آیا نمی شد در نزدیکی های دوران ظهور متولد شود و شاهد روزگار سخت غیبت خویش از شیعیان نباشد؟

این سوال و مانند آن از نبود شناخت نسبت به جایگاه امام و حجت الهی سرچشمه می گیرد.

به راستی جایگاه امام در مجموعه هستی چگونه است؟ آیا همه آثار وجودی او به آشکار بودن او وابسته است؟ آیا او تنها برای رهبری و پیشوایی مردمان است یا وجود او برای همه موجودات اثر وبرکت است؟

امام محور هستی

از نظر شیعه و بر اساس تعالیم دینی، امام، واسطه فیض رسانی پروردگار به همه پدیده های جهان آفرینش است. او در نظام هستی محور و مدار است و بیوجود او عالم و آدم، جن و ملک و حیوان و جمادی نمی ماند.

از امام صادق (ع) سوال شد آیا زمین بدون امام باقی می ماند؟ حضرت فرمود:

« اگر زمین بدون امام بماند هر آینه اهل خود را فرو می برد.»[1]

اینکه او در رساندن پیام های خدا به مردم و راهنمایی آنها به سوی کمال انسانی، واسطه است و هر فیض و لطفی در این بخش به سبب وجود او به همگان می رسد، امری روشن و بدیهی است. زیرا از ابتدا خداوند متعال از طریق پیامبران و سپس جانشیان آنها قافله بشری را هدایت کرده است. ولی از کلمات معصومین (ع) استفاده می شود که وجود امامان در گستره عالم به عنوان واسطه ای برای رسیدن هر نعمت و فیضی از ناحیه پروردگار به هر موجود کوچک و بزرگی است. به بیان آشکارتر همه موجودات، آنچه از فیوضات و عطایای الهی دریافت می کندن از کانال امام می گیرند. هم اصل وجودشان به واسطه امام است و هم نعمت ها و بهره های دیگری که در طول حیات خود دارا هستند.

در فرازی از آیات جامعه کبیره که یک دوره امام شناسی است اینگونه آمده است :

« بِکُم فَتَحَ اللهُ وَ بِکُم یختِم وَ بِکُم یَنزِّلُ الغَیثَ وَ بِکُم یمسِکُ السَّماءَ اَن تَقَعَ عَلَی الاَرضِ اِلا ّ بِاِذنِهِ[2]؛

[ ای امامان بزرگ] خداوند به سبب شما [ عالم را] آغاز کرد و به سبب شما [ نیز آن را] پایان می دهد و به [ سبب وجود] شما باران را فرو می فرستد و به [برکت وجود] شما آسمان را نگهداشته است از اینکه بر زمین فرود آید، جز به اراده او».

بنابراین آثار وجودی امام تنها به ظهور و آشکاری او خلاصه نمی شود بلکه وجود او در عالم- حتی در غیبت و نهان زیستی- سرچشمه حیات همه موجودات و مخلوقات الهی است و خدا خود اینگونه خواسته است که او که موجود برتر و کاملتر است واسطه دریافت و رساندن فیوضات و داده های الهی به سایر پدیده ها باشد و در این عرصه فرقی بین غیبت و ظهور او نیست. آری همگان از آثار وجود امام بهره می گیرند و غیبت امام مهدی (ع) در این جهت خللی ایجاد نمی کند. جالب اینکه وقتی از امام مهدی (عج) درباره نحوه بهره مندی از آن حضرت در دوره غیبت، سوال می شود می فرماید:

« وَ اَمّا وَجهُ الاِنتِفاعِ بی فی غَیبَتی فَکَا الاِنتِفاع بِالشَّمسی اِذا غَیبَتها عَنِ الاَبصارِ السَّحابُ[3]؛

بهره مندی از من در روزگار غیبتم، مانند سود بردن از خورشید است آنگاه که به وسیله ابرها از چشم ها پوشیده است.»

تشبیه امام به آفتاب و تشبیه غیبت او به قرار گرفتن خورشید در پس ابر، نکته های فراوانی دارد که به برخی از آنها اشاره می شود:

خورشید در منظومه شمسی مرکزیت دارد و کرات و سیارات به دور او حرکت می کنند چنان که وجود گرامی امام عصر مرکز نظام هستی است.

بِیقائِهِ بَقِیتِ الدُّنیا وَ بِیمنِهِ رُزِقَ الوَری وَ بِوجُودِهِ ثّبَتَتِ الارضُ وَ السَّماء[4]

به سبب بودن او دنیا باقیا ست و به برکت وجود او، عالم روزی می خورند و به خاطر وجود او زمین و آسمان، استوار مانده است.

آفتاب، لحظه ای از نور افشانی دریغ نمی کند و هر کس به اندازه ارتباطی که با خورشید دارد از نور آن بهره می گیرد. چنان که وجود ولی عصر واسطه دریافت همه نعمت های مادی و معنوی است که از ناحیه پروردگار جهان به بندگان میرسد ولی هر کس به اندازه رابطه خود با آن منبع کمالات، بهره مند می گردد.

اگر این آفتاب پشت ابر هم نباشد، شدت سرما و تاریکی، زمین را غیر قابل سکونت خواهد کرد. چنانکه اگر عالم از وجود امام- گرچه در پشت پرده غیبت- محروم بماند سختی ها و نابسامانی ها و هجوم انواع بلاها ادامه زندگی را غیر ممکن می سازد.

آن حضرت در نامه ای به شیخ مفید خطاب به شیعیان خود می فرماید:

« اِنّا غَیرُ مُهمِلینَ لِمُراعاتِکُم وَ لا ناسینَ لِذِکرِکُم وَ لَو لا ذلِکَ لَنزَلَ بِکُمُ اللاواءَ وَ اصطَلَمَکُمُ الاعداء[5]؛

ما هرگز شما را به حال خود رها نکرده ایم و هرگز شما را از یاد نبرده ایم و اگر نبود ( عنایات پیوسته ما) حتماً سختی ها و بلاهای فراوانی به شما می رسید و دشمنان شما را نابود می کردند.»

بنابراین آفتاب وجود امام بر عالم وجود می تابد و به همه هستی فیض می رساند و در این میان برای بشریت و به ویژه جامعه مسلمین و امت شیعه و معتقد به او برکات وخیرات بیشتری دارد که به نمونه هایی از آن می پردازیم:

امید بخشی

از سرمایه های مهم زندگی، امید است. امید مایه حیات ونشاط و پویایی است. امید عامل حرکت و اقدام است. وجود امام در عالم، موجب امید به آینده ای روشن و سراسر شوق و اشتیاق است. شیعه، پیوسته و در طول تاریخ هزار و چهار صد ساله، به انواع بلاها و سختی ها گرفتار شده است و آن چه به عنوان نیرویی بزرگ و پشتوانه ای استوار، او را به ایستادگی و تسلیم نشدن و حرکت و تلاش، واداشته است؛ امید به آینده سبز مومنین و دین باوران بوده است. آینده ای که خیالی و افسانه ای نیست؛ آینده ای که نزدیک است و می تواند نزدیک تر باشد. زیرا آن که باید رهبری قیام را به عهده گیرد زنده است و هر لحظه پا به رکاب؛ و این من و تو و ماییم که باید آماده باشیم.

پایداری مکتب

هر جامعه ای برای حفظ تشکیلات خود و ادامه راه تا رسیدن به مقصد مورد نظر، نیاز به وجود رهبری آگاه دارد تا اجتماع، تحت نظر و فرماندهی او در مسیر صحیح، حرکت کند. وجود رهبرف پشتوانه بزرگی برای افراد است تا در یک سازماندهی منظم، دستاوردهای قبلی را حفظ کنند و به تقویت برنامه های آینده، همت گمارند. رهبر زنده و فعال، گرچه در میان جمعیت و افراد خود نباشد از ترسیم خطوط اصلی و ارائه راهکارهای کلی، کوتاهی نمی کند و به واسطه های گوناگون، نسبت به راههای انحرافی، هشدار می دهد.

امام عصر (ع) گرچه در غیبت است ولی وجود او عامل جدی برای حفظ مکتب شیعه است. او با اگاهی کامل از توطئه های دشمنان، به شیوه های مختلف، مرزهای فکری شیعیان را پاسداری می کند و آن گاه که دشمن فریبکار با وسیله ها و ابزارهای گوناگون، اصول مکتب و اعتقادات مردم را نشانه می گیرد، با هدایت و ارشاد عالمان و برگزیدگان راه های نفوذ او را می بندد. برای نمونه، عنایت حضرت مهدی (عج) به شیعیان بحرین را از زبان علامه مجلسی[6] می شنویم:

در روزگار گذشته، فرمانروایی ناصبی بر بحرین حکومت می کرد، که وزیرش در دشمنی با شیعیان آن جا، گوی سبقت را از او ربوده بود. روزی وزیر بر فرمانروا وارد شد و اناری را به دست او داد، که به صورت طبیعی این واژه ها بر پوست آن نقش بسته بود: « لا اله الا الله، محمد رسول الله و ابوبکر و عمر و عثمان و علی خلفاء رسول الله». فرمانروا از دیدن آن بسیار در شگفت شد و به وزیر گفت: این نشانه ای آشکار و دلیلی نیرومند بر بطلان مذهب تشیع است. نظر تو درباره شیعیان بحرین چیست؟ وزیر پاسخ داد: به باور من، باید آنان را حاضر کنیم و این نشانه را به ایشان ارائه دهیم. اگر ان را پذیرفتند که از مذهب خود دست می کشند وگرنه آنان را میان گزینش سه چیز مخیر می کنیم ؛ پاسخی قانع کننده بیاورند یا جزیه[7] بدهند و یا این که مردان شان را می کشیم زنان و فرزندانشان را اسیر می کنیم و اموال شان را به غنیمت می بریم.

فرمانروا، رای او را پذیرفت و دانشمندان شیعه را نزد خود فراخواند. آن گاه انار را به ایشان نشان داد و گفت: اگر در این باره دلیلی روشن نیاورید، شما را می کشم و زنان و فرزندان تان را اسیر می کنم یا این که باید جزیه بدهید. دانشمندان شیعه، سه روز از او مهلت خواستند. آنان پس از گفت و گوی فراوان به این نتیجه رسیدند که از میان خود، ده نفر از صالحان و پرهیزگاران بحرین را برگزینند. آن گاه از میان این ده نفر نیز سه نفر را برگزینند و به یکی از آن سه نفر گفتند: تو امشب به سوی صحرا برو و به امام زمان (عج) استغاثه کن و از او، راه رهایی از این مصیبت را بپرس؛ زیرا او، امام و صاحب ماست.

آن مرد چنین کرد، ولی موفق به زیارت حضرت نشد. شب دوم نیز نفر دوم را فرستادند. او نیز پاسخی دریافت نکرد. شب آخر، نفر سوم را که محمد بن عیسی نام داشت فرستادند. او به صحرا رفت و با گریه و زاری از حضرت، درخواست کمک کرد. چون آخر شب شد، شنید مردی خطاب به او می گوید: ای محمد بن عیسی! چرا تو را به این حال می بینم و چرا به سوی بیابان بیرون آمده ای؟ محمد بن عیسی از آن مرد خواست که او را به حال خود واگذارد. او فرمود: ای محمد بن عیسی! من صاحب الزمان. حاجت خود را باز گو! محمد بن عیسی گفت: اگر تو صاحب الزمانی، داستان مرا می دانی و به گفتن من نیاز نیست. فرمود: راست می گویی. تو به دلیل آن مصیبتی که بر شما وارد شده استف به این جا آمده ای . عرض کرد: آری، شما می دانید چه بر ما رسیده است و شما امام و پناه ما هستید. پس آن حضرت فرمود: ای محمد بن عیسی! در خانه ی آن وزیر – لعنه الله علیه- درخت اناریا ست. هنگامی که درخت تازه انار آورده بود، او از گل ، قالبی به شکل انار ساخت. آن را نصف کرد و در میان آن، این جملات را نوشت. سپس قالب را بر روی انار که کوچک بود، گذاشت و آن را بست. چون انار در میان آن قالب بزرگ شد، آن واژه ها بر روی آن نقش بست! فردا نزد فرمانروا می روی و به او می گویی که من پاسخ تو را در خانه وزیر می دهم. چون به خانه وزیر رفتید، پیش از وزیر به فلان اتاق برو! کیسه سفیدی خواهی یافت که قالب گلی در آن است. آن را به فرمانروا نشان ده. نشان هی دیگر این که به فرمانروا بگو: که معجزه دیگر ما این است که چون انار را دونیم کنید، جز دود و خاکستر چیزی در آن نیست!

محمد بن عیسی ازا ین سخنان بسیار شادمان شد و به نزد شیعیان بازگشت. روز دیگر، آنان پیش فرمانروا رفتند و هر آن چه امام زمان (عج) فرموده بود، آشکار گشت.

فرمانروای بحرین با دیدن این معجزه به تشیع گروید و دستور داد وزیر حیله گر را به قتل رساندند.[8]

خودسازی

قرآن کریم می فرماید:

( وَ قُل اِعمَلُوا فَسَیرَی اللهُ عَمَلَکُم وَ رَسُولُهُ وَ المُؤمِنُون)[9]

[ ای پیامبر به مردم] بگو عمل کنید [ ولی بدانید] که خداوند و پیامبر (ص) و مومنان، کارهای شما را می بینند.

در روایت آمده است که مراد از «مومنون» در این آیه شریفه، امامان معصوم (ع) هستند.[10] بنابراین، اعمال مردم به نظرا مام زمان (عج) می رسد. و آن بزرگوار از پس پرده غیبتف شاهد و ناظر کارها است. این حقیقت اثر تربیتی بزرگی دارد و شیعیان را به اصلاح کارهای خود وا می دارد و از این که در برابر حجت خدا و امام خوبی ها به زشتی ها و گناهان آلوده شوند باز می دارد. البته به هر اندازه توجه انسان به آن معدن صفا و پاکی، بیشتر باشد، آیینه دل و جانش، صفای بیشتری می یابد و این روشنی و زلالی در گفتار و رفتار او آشکارتر می گردد.

پناهگاه علمی و فکری

پیشوایان معصوم (ع) معلمان و مربیان اصلی جامعه هستند و مردم، همواره از سرچشمه زلال معارف ناب آن بزرگواران بهره ها برده اند. در زمان غیبت نیز، اگرچه دسترسی مستقیم و استفاده همه جانبه از محضر امام عصر (عج) ممکن نیست ولی آن معدن علوم الهی به راه های مختلف، گره از مشکلات علمی و فکری شیعیان باز می کند. در دوره غیبت صغری، بسیاری از سوالات مردم و علما، از طریق نامه های امام که به توقیعات مشهور است پاسخ داده می شد.[11]

امام عصر (عج) در جواب نامه احساق بن یعقوب و سوال های او، نوشته است:

« خداوند تو را هدایت کند و ثابت قدم بدارد؛ اما اینکه درباره منکران از خاندان و عموزادگان ما سوال کردی، بدان که بین خدا و هیچ کس خویشاوندی نیست و کسی که مرا انکار کند از من نیست و عاقبت او همانند سرانجام پسر نوح است... و اما اموال تان را تا پاکیزه نکنید قبول نمی کنیم...

و اما اموالی که برای ما فرستادی از آن رو می پذیریم که پاکیزه و طاهر است... و کسی که اموال ما را حلال شمرده و آن را بخورد همانا آتش خورده است... و چگونگی استفاده از من، مانند بهره مندی از خورشید پشت ابرا ست و من امان مردم روی زمین هستم همانطوری که ستارگان امان اهل آسمانها هستند. و از اموری که سودی برایتان ندارد. پرسش نکنید و خود را در آموختن آنچه از شما نخواسته اند به زحمت نیفکنید و برای تعجیل فرج بسیار دعا کنید که همان، فرج شماست، سلام بر تو ای اسحاق بن یعقوب و سلام بر هر کسی که پیرو هدایت است.»[12]

پس از غیبت صغری هم بارها علمای شیعه، مشکلات علمی و فکری خود را با امام خویش مطرح کرده و پاسخ آن را دریافت نموده اند.

میر علام یکی از شاگردان مقدس اردبیلی [13] چنین می گوید:

نیمه شبی در نجف اشرف در صحن مطهر حضرت علی (ع) بودم ناگاه شخصی را دیدم که به سمت حرم یم رود، به سوی او رفتم چون نزدیک شدم؛ دیدم که شیخ و استادم ملا احمد مقدس اردبیلی ( قدس سره) است. خود را از او پنهان کردم.

نزدیک حرم مطهر شد در حالی که در بسته بود؛ ناگاه دیدم در گشوده شد و داخل حرم گردید! و پس از مدتی کوتاه از حرم خارج شد، و به سمت کوفه متوجه گردید.

به دنبال او روانه شدم به طوری که مرا نمی دید تا آن که داخل مسجد کوفه گردید و در نزد محرابی که امیر المومنین (ع) را در آن ضربت زده اند قرار گرفت و مدتی در آنجا درنگ کرد. سپس برگشت و از مسجد بیرون رفت و به سمت نجف متوجه گردید من همچنان دنبال او بودم تا آنجا که به مسجد حنانه رسید؛ ناگاه بدون اختیار سرفه ام گرفت چون صدای مرا شنید برگشت نگاهی به من کرد و مرا شناخت. فرمود: میر علام هستی؟ گفتم: آری! گفت: اینجا چه می کنی؟ گفتم: از آن زمان که داخل حرم حضرت علی (ع) شدی تا حال با شما هستم. شما را به حق این قبر قسم می دهم که سر این واقعه را که امشب از شما مشاهده کردم به من خبر دهید!

فرمود: به شرط آن که تا من زنده هستم آن را به کسی نگویی! چون به او اطمینان دادم فرمود: گاهی که برخی مسائدل بر من مشکل می شود برای حل آن به امیر المومنین (ع) متوسل می شوم. امشب نیز مسئله ای برای من مشکل شد و در آن فکر می کردم؛ ناگاه به دلم افتاد که باز به خدمت آن حضرت روم و سوال کنم.

چون به حرم مطهر رسیدم چنان که دیدی در بسته بر روی من گشوده شد. پس داخل شده به خدا نالیدم که جواب آن را از آن حضرت دریابم ناگاه از قبر مطهر ندایی شنیدم که فرمود: به مسجد کوفه برو و از قائم (عج) سوال کن زیرا که او امام زمان توست. پس به نزد محراب [ مسجد کوفه] آمدم و از آن بزرگوار سوال کرده جواب شنیدم و اکنون به منزل خود می روم.[14]

هدایت باطنی و نفوذ روحانی

امام و حجت خدا وظیفه رهبری و هدایت مردم را به عهده دارد و در تلاش است افرادی را که آماده دریافت نور هدایت او هستند، راهنمایی کند. برای انجام این ماموریت الهی، گاهی آشکارا و بی پرده، با انسان ها ارتباط برقرار می کند و با گفتار و کردار زندگی ساز خود، راه سعادت بهرورزی آنها را نشان می دهد و زمانی دیگر با استفاده از قدرت ولایت خود که نیروی غیبی و الهی است در درون قلب ها اثر می گذارد و با توجهی ویژه و عنایت خاص، دل های آماده را، مایل به خوبی ها و زیبایی ها می کند و راه رشد و کمال آنها را هموار می سازد. در این بخش، نیازی به حضور ظاهری امام و ارتباط مستقیم با او نیست بلکه هدایت از راه های درونی و ارتباط قلبی انجام می گیرد. امام علی (ع) در بیان این بخش از فعالیت های امام می فرماید:

خداوندا، جز این نیست که باید حجتی از سوی تو در زمین باشد تا خلق را به سوی آیین تو رهنمون گردد... و اگر وجود ظاهری او از مردم پنهان باشد ولی بی شک تعالیم و آداب او در دلهای مومنین پراکنده است وآنها بر اساس آن عمل می کنند.[15]

امام غایب از طریق همین هدایت ها به کار نیروسازی برای قیام و انقلاب جهانی، همت می گمارد. و آن ها که شایستگی های لازم را دارا باشند تحت تربیت ویژه امام، برای حضور در رکاب آن حضرت آماده می شوند و این یکی از برنامه های امام غایب است که به برکت وجود او انجام می شود.

ایمنی از بلاها

بدون تردید، امنیت از اصلی ترین سرمایه های زندگی است. پدید آمدن حوادث گوناگون در عالم، همواره زندگی و حیات طبیعی موجودات را در معرض نابودی قرار داده است و کنترل آفت ها و بلاها اگرچه با فراهم آوردن وسایل مادی ممکن است ولی عوامل معنوی نیز در آن تاثیر فراوانی دارد. در روایات پیشوایان ما، وجود امام و حجت الهی ، در مجموعه جهان آفرینش، به عوان عامل امنیت زمین و اهل آن شمرده شده است.

امام مهدی (ع) خود فرموده است:

وَ اِنِّی الاَمان لِاَهلِ الارضِ...؛

من موجب ایمنی ( از بلاها) برای ساکنان زمین هستم.[16]

وجود امام، مانع از آن است که مردم به سبب انواع گناهان و مفاسدی که انجام می دهند به عذاب های سخت الهی گرفتار آیند و طومار حیات زمین و اهل آن در هم پیچیده شود.

قرآن کریم در این باره، خطاب به پیامبر اسلام (ص) می فرماید:

( وَ ما کانَ اللهُ لِیعَذِّبَهُم وَ اَنتَ فِیهِم...)

« ( ای رسول ما) تا زمانی که تو در میان ایشان ( مسلمان) هستی، خداوند هرگز آن ها را به عذاب ( عمومی) گرفتار نخواهد کرد.»[17]

حضرت ولی عصر (عج) که مظهر رحمت و مهر پروردگار است نیز به عنایت خاص خود بلاهای بزرگ را به ویژه از جامعه شیعیان و فرد فرد آن ها دور می کند؛ گرچه در بسیاری از موارد، شیعیان به لطف و کرامت او توجه نداشته باشند و دست یاری گر او را در بالای سر خود نشناسند!

آن گرامی در مقام معرفی خود فرموده است:

« اَنا خاتِمُ الاوصِیاءِ وَ بِی یدفَعُ اللهُ عَزَّوَجَلَّ البَلاءَ مِن اَهلی وَ شِیعَتِی؛

من آخرین جانشین پیامبر خدا (ص) هستم و خدای تعالی به [سبب وجود] من بلاها را از خاندان و شیعیانم دور می کند.»[18]

در جریان شکل گیری انقلاب شکوهمند اسلامی ایران و سالهای پر التهاب دفاع مقدس، بارها لطف و محبت آن امام بزرگوار بر سر ملت و مملکت سایه افکند و نظام اسلامی و ملت مسلمان و مهدوی را از گردنه توطئه های سنگین دشمن، عبور داد! شکسته شدن حکومت نظامی شاه در 21 بهمن 1357 به فرمان امام خمینی (ره) حادثه سقوط هلی کوپترهای نظامی آمریکا در سال 1359 در صحرای طبس، کشف کودتای نافرجام نوژه در 21 تیرماه 1361 و ناکامی دشمنان در جنگ هشت ساله و ده ها نمونه دیگر شواهد گویایی است.

باران رحمت

موعود بزرگ جهانیان و قبله آمال مسلمانان و محبوب دل های شیعیان، همواره بر حال مردم نظر دارد و غیبت آن خورشید مهربانی، مانع از آن نیست که پرتو زندگی بخش و نشاط آفرین خود را بر جان های مشتاق بتاباند و آن ها را بر خوان کرم و بزرگواری خویش، مهمان کند. آن ماه منیر دوستی و مهرورزی، پیوسته غمخوار شیعیان و دستگیر مددجویان آستان حضرتش بوده است. گاهی بر بالین بیماران حاضر گردیده و دست شاف بخش خویش را مرهم زخم های آن ها قرار داده است و زمانی دیگر، به گم شدگان در بیابان ها عنایت فرموده و واماندگان در وادی تنهایی و بی کسی را یار و یاور و راهنما گشته است و در لحظه های سرد ناامیدی، دل های منتظر را گرمی امید، بخشیده است او که باران رحمت الهی است، در همه حال، بر کویر تفتیده جان ها باریده و با دعای خود برای شیعیان، سبزی و خرمی را برای آنها به ارمغان آورده است. آن سجاده نشین آستان حضرت دوست، دست های خواهش را گشوده و برای من و تو این چنین خواسته است:

« یا نُورَ النُّورِ یا مُدبِّرَ الاُمُورِ یا باعِثَ القُبُورِ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَاجعَل لی وَ لِشیعَتی مِنَ الضّیقِ فَرَجاً وَ مِنَ الهَمِّ مَخرجاً وَ اَوسِع لَنَا المَنهَجَ وَ الطلق لَنا مِن عِندِکَ ما یفَرِّجُ وَ افعَل بِنا ما اَنتَ اَهلُهُ یا کَریم[19]

ای روشنایی نور، ای تدبیر کننده کارها، ای زنده کننده مردگان، بر محمد و خاندان او درود فرست و برای من و شیعیانم در تنگناها گشایشی قرار ده و از غم و اندوه راه چاره ای باز کن و راه [هدایت] را بر ما وسعت بخش و راهی که در آن گشایش ما است به روی ما بگشا و آن چنان که تو شایسته آن هستی با ما رفتار کن ای کریم.»

آنچه گفته شد بیانگر آن است که از آثار وجود امام – گرچه در غیبت به سر برد- امکان ارتباط و اتصال به اوست و آن ها که لیاقت و شایستگی داشته اند لذت همنشینی و همنوایی آن یار بی همتا را چشیده اند.

 

 

خلاصه ونکات پایانی

* امام عصر (عج) محور هستی، و واسطه همه فیوضات الهی به دیگران است.

* اعتقاد به ظهور و آمدن حضرت (عج) روح امید و نشاط و پویای را در جامعه می دمد.

* امام عصر (عج) نسبت به جریان امور مسلمین اشرف دارد و از مکتب شیعه پاسداری می کند.

* با توجه به اشرف حضرت بر کارها و عرض اعمال مردم به حضور حضرت این اعتقاد اثر تربیتی جدی در اصلاح و خودسازی مردم دارد.

* امام عصر (عج) پناهگاه علمی و فکری شیعیان و حق طلبان است در موارد زیادی بزرگان شیعه پاسخ های علمی خود را از طریق حضرت دریافت نموده اند و نیز هدایت باطنی، ایمنی از بلاها و نزول باران رحمت از برکات وجودی آن حضرت است.

 



[1] - کافی، ج 1، ص 201.

[2] - مفاتیح الجنان، زیارت جامعه کبیره، توضیح اینکه این زیارت از امام هادی (ع) نقل شده است و از نظر سند و عبارات، عالی است و پیوسته مورد عنایت خاص عالمان شیعه بوده است.

[3] - احتجاج، ج2، ش 344، ص 542.

[4] - مفاتیح الجنان، دعای عدیله.

[5] - احتجاج، ج 2، ش 359، ص 598

[6] - او از علمای بزرگ شیعه عصر صفوی است که اثار فراوانی از خود به جا گذاشته، معروفترین آنها کتاب بحارالانوار است که مجموعه ای  گران سنگ از کلمات اهل بیت (ع) است که در 110 جلد تنظیم شده است، وی در سال 1111 ق وفات یافت و در مسجد جامع اصفهان دفن شد.

[7] - پولی که غیر مسلمانی که در پناه حکومت اسلامی زندگی می کنند، در برابر تامین امنیت و برخورداری از امکانات به دولت اسلامی می پردازند.

[8] - بحارالانوار ، ج 52، ص 178.

[9] - سوره توبه، آیه 105.

[10] - کافی، ج 1، باب عرض الاعمال، ص 171.

[11] - ر. ک : کمال الدین، ج 2، باب 45، صص 235-286

[12] - همان، ح4، ص 237.

[13] - او از علمای بزرگ شیعه درقرن دهم هجری بود که در تقوا و فضایل اخلاقی نمونه و مثال زدنی است و بنابراین نقل علامه مجلسی، بارها محضرا مام عصر (عج) مشرف گردیده و از وی آثار ارزشمندی هم به جای مانند حدایق الشیعه و ... او در حرم امیرالمومنین علی (ع) می باشد.

[14] - بحار الانوار، ج52، ص 174.

[15] - اثبات الهداه، ج 3، ح 112، ص 463.

[16] - کمال الدین، ج 2، باب 45، ح4، ص 239.

[17] - سوره انفال، آیه 33.

[18] - کمال الدین، ج 2، باب 43، ح 12، ص 171.

[19] - منتخب الاثر، فصل 10، باب7، ش 6، ص 658.

 

ترجمه عربی:

بسم الله فوائد وأعمال الإمام الغائب في عصرنا الإمام زمان (ع) لمئات السنين ، حُرم المجتمع البشري من نعمة ظهور سلطان الله ، وحُرمت الأمة الإسلامية من فكرة القيادة الإلهية والقيادة المعصومة. وبالفعل ، ما آثار وجوده في غيابه وحياته في الخفاء وبعيدًا عن متناول الجميع للعالم والعالم؟ ألا يمكن أن يولد قرب وقت قدومه ولا يشهد أوقات غيابه عن الشيعة؟ هذا السؤال ونحوه نابع من عدم معرفة مكانة الإمام والسلطة الإلهية. ما هو موقع الإمام في الكون؟ هل كل آثار وجوده تعتمد على وضوحه؟ هل هو فقط لقيادة الشعب وقيادته أم أن وجوده تأثير وبركة لجميع الكائنات؟ أنت الإمام عند الشيعة وبحسب التعاليم الدينية ، فإن الإمام هو وسيط نعمة الله على كل ظواهر عالم الخلق. إنه في نظام الوجود والدوران ، وبدونه لن يبقى العالم والإنسان والجن والممتلكات والحيوان والجماد. وسئل الإمام الصادق (ع) هل ستبقى الأرض بدون إمام؟ قال حضرة: "إذا تركت الأرض بدون إمام ، ابتلعت أهلها" [1]. وواضح أنه الوسيط في إيصال رسائل الله للناس وتوجيههم نحو الكمال البشري ، وأن كل نعمة ولطف في هذا المجال تصل إلى الجميع بسبب وجوده. لأن الله تعالى قد هدى منذ البدء القافلة البشرية من خلال الأنبياء ثم خلفائهم. ومع ذلك ، فإن كلمات المعصومين (ع) تستخدم في أن وجود الأئمة في الكون كوسيط لنيل كل نعمة ونعمة من الله لكل كائن صغير وكبير. لتوضيح الأمر بشكل أوضح ، يتلقى جميع الكائنات ما يتلقونه من الهبات والهبات الإلهية عبر قناة الإمام. كل من مبدأ وجودهم يرجع إلى الإمام وغيره من النعم والفوائد التي حصلوا عليها في حياتهم. وقد جاء في آيات الجماعة الكبرى ، وهي فترة إمامية: "سأنتصر على الله وأقهرك وأقهر الشر وسأغلب السماوات إذا قطعت على الأرض إلا بإذن ؛ بدأ الله [العالم] بسببك ، وانتهى بسببك ، ونزل المطر بسببك ، وحفظ السموات معك ، "من السقوط على الأرض إلا بإرادته". لذلك ، فإن أعمال الإمام الوجودية لا تقتصر على ظهوره وظهوره ، بل إن وجوده في الكون - حتى في الغيبة والستر البيولوجي - هو مصدر الحياة لجميع الكائنات والمخلوقات الإلهية ، والله نفسه شاء أن هو الذي ، هو كائن أسمى وأكمل ، يتوسط وينقل النعم الإلهية والبيانات إلى ظواهر أخرى ، وفي هذا المجال لا فرق بين غيابه وظهوره نعم ، يستفيد الجميع من آثار وجود الإمام ، وغياب الإمام المهدي (ع) لا يتدخل في هذا الاتجاه. اللافت أنه عندما سئل الإمام المهدي (ع) عن كيفية الانتفاع بهذا الإمام في غيابه قال: "وأما وجه الانتفاع بغير المرئي ، فيكون الانتفاع بغير الشمس إن لم يراه أعين الصحابة [3] ؛ "الاستمتاع بي في غيابي يشبه الاستفادة من الشمس عندما تكون مغطاة بالغيوم." إن تشبيه الإمام بالشمس وقياس غيابه عن كون الشمس وراء الغيوم له عدة نقاط نذكر منها: تتمركز الشمس في النظام الشمسي وتتحرك الكواكب والكواكب حولها ، فوجود إمام العصر المحترم هو مركز الكون. مع بقاء العالم وتأمين الرزق الأرضي ووجوده تقوم الأرض والسماء [4]. وبسبب وجوده ، بقي العالم ، وبفضل وجوده صمد العالم ، وبسبب وجوده ، بقيت الأرض والسماء مستقرتين. لا تتردد الشمس في أن تشرق للحظة ، والجميع يستخدم ضوءها بقدر ما يتعلق بالشمس. حيث أن وجود وصي العصر هو الوسيلة لتلقي كل البركات المادية والروحية التي تصل إلى العبيد من رب العالم ، لكن يستفيد الجميع بقدر علاقته بمصدر الكمال هذا إذا لم تكن هذه الشمس خلف الغيوم ، فإن شدة البرد والظلام ستجعل الأرض غير صالحة للسكن. وكأن العالم محروم من وجود الإمام - وإن كان وراء حجاب الغياب - فإن المشاق والاضطرابات وهجوم كل أنواع الكوارث تجعل من المستحيل الاستمرار في الحياة. وقال في رسالة للشيخ مفيد موجهة إلى الشيعة: لا يهمك أن تراقبني ، ولا أعرفك لذكري ، وإذا لم تفعل ذلك ، فسأرسل لك أقوالي وأقضي على أعدائك [5] ؛ "لم نتركك بمفردنا ولم ننسك أبدًا ، ولولاك (بركاتنا الدائمة) لكانت لكانت العديد من المصاعب والمحن لكان من الممكن تدمير أعدائك". لذلك فإن شمس وجود الإمام تشرق على عالم الوجود وتجلب النعمة على جميع الكائنات ، وفي هذه الأثناء لها المزيد من النعم والإحسان للإنسانية وخاصة المجتمع المسلم والأمة الشيعية التي تؤمن به ، أمثلة على ذلك. التي سنناقشها: متفائل الأمل هو أحد أهم مقومات الحياة. الأمل هو مصدر الحياة والحيوية والحيوية. الأمل هو سبب الحركة والعمل. وجود الإمام في العالم يبعث الأمل في مستقبل مشرق مليء بالحماس. لقد عانى الشيعة على مر التاريخ وعلى مدى أربعة عشر مائة عام من كل أنواع المصائب والمصاعب ، وما جعلهم كقوة كبيرة وداعمًا راسخًا يقفون ولا يستسلمون ويتحركون ويجاهدون. كان الأمل للمستقبل الأخضر للمؤمنين. مستقبل غير خيالي وأسطوري ؛ مستقبل قريب ويمكن أن يكون أقرب. لأن من يجب أن يقود الانتفاضة ما زال حيا ويدوس على قاعدة التمثال في أي لحظة ؛ وعلينا أن نكون مستعدين أنت وأنا. بايدامدرسة راي يحتاج كل مجتمع إلى قيادة واعية من أجل الحفاظ على تنظيمه والاستمرار في طريقه للوصول إلى الوجهة المرجوة ، حتى يتحرك المجتمع بإشرافه وقيادته في الاتجاه الصحيح. يعد امتلاك قائد دعمًا كبيرًا للأشخاص للحفاظ على الإنجازات السابقة في منظمة منتظمة والعمل على تعزيز الخطط المستقبلية. الزعيم الحي والنشط ، وإن لم يكن بين السكان وشعبه ، لا يفشل في رسم الخطوط الرئيسية وتقديم الحلول العامة ، ويحذر من الطرق المنحرفة بشتى الوسائل. وعلى الرغم من غياب الإمام العصر (ع) إلا أن وجوده عامل جاد في الحفاظ على المدرسة الشيعية. مع إدراكه التام لمؤامرات الأعداء ، يحرس حدود الفكر الشيعي بشتى الطرق ، وعندما يستهدف العدو المخادع مبادئ المدرسة ومعتقدات الناس بمختلف الوسائل ، بتوجيه من العلماء و المختارون يحجبون طرق تأثيره. على سبيل المثال ، نسمع عن رعاية حضرة المهدي (ع) لشيعة البحرين من لغة العلامة المجلسي [6]: في الماضي ، حكم عبد الناصر البحرين ، وكان وزيرها قد انتزع منه الصدارة في نزاع مع الشيعة. وذات يوم دخل الوزير إلى الحاكم وسلمه رمّانا نقش على جلده بطبيعة الحال عبارة: "لا إله إلا الله ، محمد رسول الله ، أبو بكر ، عمر ، عثمان ، علي ، خلفاء رسول الله". وتفاجأ الوالي برؤيتها وقال للوزير: "هذه علامة واضحة وسبب قوي لبطلان الدين الشيعي". ما رأيك في شيعة البحرين؟ أجاب الوزير: أعتقد أن علينا أن نقدمهم ونعطيهم هذه العلامة. إذا قبلوا أنهم تركوا دينهم ، وإلا فإننا نختار بين ثلاثة ؛ أعطوا إجابة مقنعة ، أو ادفعوا جزية ، أو اقتلوا رجالهم ، واقبضوا على زوجاتهم وأولادهم ، ونهب ممتلكاتهم. قبل الحاكم صوته واستدعى علماء الشيعة. ثم أراهم ثمرة الرمان فقال: إن لم تعطوا سببًا واضحًا سأقتلكم وأقبض على زوجاتكم وأولادكم ، أو ستدفعون الجزية. سأله علماء الشيعة عن ثلاثة أيام. وبعد الكثير من النقاش ، قرروا اختيار عشرة من أهل البحرين الصالحين والأتقياء من بينهم. ثم اختاروا ثلاثة من هؤلاء العشرة وقالوا لأحدهم: اذهب إلى الصحراء الليلة واسأل إمام العصر (ع) واسأله عن كيفية التخلص من هذه المصيبة؟ لأنه إمامنا ومالكنا. فعل الرجل ذلك ، لكنه فشل في زيارة الإمام. في الليلة الثانية أرسلوا الشخص الثاني. كما أنه لم يتلق أي رد. الليلة الماضية أرسلوا رجلاً ثالثًا اسمه محمد بن عيسى. ذهب إلى الصحراء وبكى وطلب المساعدة. ولما كان متأخر من الليل سمع رجلاً يخاطبه ويقول: يا محمد بن عيسى! لماذا أراك هكذا ولماذا خرجت إلى الصحراء؟ طلب محمد بن عيسى من الرجل أن يتركه وشأنه. قال: يا محمد بن عيسى! من صاحب الوقت. أخبرنا باحتياجاتك! قال محمد بن عيسى: إن كنت صاحب الوقت فأنت تعلم قصتي ولا داعي لإخباري. قال: أنت على حق. لقد أتيت إلى هنا بسبب المأساة التي حلت بك. قال: أعلم ما حل بنا وأنت إمامنا وملجأنا. فقال الإمام: يا محمد بن عيسى! هناك شجرة رمان في بيت ذلك الوزير - لعنة الله عليها. عندما تم إحضار شجرة الرمان الطازجة ، صنع قالبًا على شكل ثمرة الرمان من الزهور. قطعها إلى نصفين وكتب هذه الجمل بينهما. ثم وضع القالب على حبة الرمان الصغيرة وأغلقها. وكلما نمت ثمرة الرمان في وسط ذلك القالب ، كانت تلك الكلمات محفورة عليها! غدا تذهب إلى الحاكم وتقول له إنني سأجيب عليك في بيت الوزير. لما ذهبت الى بيت الوزير اذهب الى غرفة امام الوزير! سوف تجد كيسًا أبيض به قالب زهرة. أظهرها للمسطرة. وعلامة أخرى هي إخبار الحاكم: أن معجزتنا الأخرى هي أننا لأننا نعرف الرمان فلا شيء فيه إلا دخان ورماد! كان محمد بن عيسى سعيدًا جدًا بهذه الكلمات وعاد إلى الشيعة. وفي الغد ذهبوا إلى ولي الأمر وبات كل ما قاله الإمام الزمان عليه السلام واضحًا. عند رؤية هذه المعجزة ، تحول حاكم البحرين إلى الشيعة وأمر بقتل الوزير الماكر. [8] تطوير الذات يقول القرآن الكريم: (وَقُل ِعَمَلُوا فَسَیرَی اللهُ عَمَلَكُم وَرَسُولُهُ وَالُؤمُؤنِون)) [أيها النبي ، قل للناس] يتصرفوا [لكن اعلموا] أن الله والنبي صلى الله عليه وسلم والمؤمنون سيرون أعمالك. وقد ورد أن معنى "المؤمنين" في هذه الآية الكريمة هو الأئمة المعصومون (ع). [10] لذلك تصل أفعال الناس إلى وجهة نظر الزمن. وهذا الرجل النبيل هو الشاهد والمراقب للأشياء من وراء الستار. ولهذه الحقيقة أثر تعليمي كبير ، وتجبر الشيعة على إصلاح أعمالهم ، وتحول دون إصابتهم بالقبح والذنوب في وجه سلطان الله وإمام الخير. بالطبع ، كلما اهتم الإنسان بمنجم الطهارة والنقاء هذا ، كلما صارت مرآة قلبه وروحه أكثر نقاءً ، وأصبح هذا الوضوح أكثر وضوحًا في حديثه وسلوكه. ملجأ علمي وفكري القادة الأبرياء هم المعلمون والمعلمون الرئيسيون في المجتمع ، وقد استفاد الناس دائمًا من المصدر الواضح للمعرفة النقية لهؤلاء النبلاء. في زمن الغياب ، على الرغم من أن الوصول المباشر والاستفادة الكاملة من وجود الإمام العصر (ع) غير ممكن ، إلا أن هذا المنجم من العلوم الإلهية بطرق مختلفة ، يربط عقدة المشاكل العلمية والفكرية للشيعة. وأثناء غيابه القاصر أجاب على كثير من أسئلة الناس والعلماء من خلال رسائل الإمام المعروف بالطاقات.

[11] كتب الإمام العصر (ع) في جواب إحساق بن يعقوب وأسئلته: "الله يوفقك ويثبتك. أما إذا سألت أهلنا وأبناء عمومتنا عن المنكرين فاعلم أنه لا صلة بين الله ولا أحد ، وأن من ينكرني ليس مني ، وأن نهايته مثل نهاية ابن نوح ... واقبل ملكيتك حتى تطهرها. نحن لا ... لكننا نقبل العقار الذي أرسلته إلينا لأنه طاهر ونقي ... ومن يعتبر ممتلكاتنا مشروعة ويأكلها يحترق ... وكيف يستغلني مثل الاستمتاع بالشمس إنه خلف الغيوم وأنا أمان الناس على الأرض لأن النجوم الآمنة من السماء. ومن الأمور التي لا تفيدك. لا تسألوا ولا تكلفوا أنفسكم بمعرفة ما لم يطلبوا منك فعله ، وكثروا الصلاة على الفرج الذي هو فرجك ، والسلام عليكم إسحاق بن يعقوب ، والسلام على من اتبع الهدى. [12] بعد غياب الصغري ، أثار علماء الشيعة مرارًا مشاكلهم العلمية والفكرية مع إمامهم ونالوا الإجابة. يقول مير علم ، أحد تلاميذ أردبيل القديسين [13]: كنت في ساحة الإمام علي (ع) في النجف أشرف عند منتصف الليل ، وفجأة رأيت رجلاً يسير باتجاه المرقد ، فذهبت إليه لأنني كنت قريبًا منه. رأيت أن شيخي وأستاذي هو الملا أحمد مقدس أردابلي (صلى الله عليه وسلم). أخفيت نفسي عنه. اقترب من الحرم الشريف والباب مغلق. فجأة رأيت الباب مفتوحًا ودخل الضريح! وبعد فترة وجيزة غادر المرقد واتجه نحو الكوفة. تبعته حتى لا يتمكن من رؤيتي حتى دخل مسجد الكوفة ووقف قرب المذبح حيث تعرض أمير المؤمنين (ع) للضرب وبقي هناك لفترة. ثم عاد وخرج من المسجد ونحو النجف أدرك أنني ما زلت أتبعه حتى وصل إلى مسجد حنانة ، فجأة سعلت بشكل لا إرادي لأنه سمع صوتي ، استدار ونظر إلي وتعرف علي. قال: أأنت مير علام؟ قلت نعم! قال: وماذا تفعل هنا؟ قلت: أنا معك منذ دخولك مرقد الإمام علي (ع). أقسم بحق هذه القبر أن تبلغني بهذه الحادثة التي رأيتها منك الليلة! قال: ما دمت لا تخبرها لأحد وأنا حي! وقال لأني أكدت له: أحيانًا عندما تكون بعض الأمور صعبة علي ، ألجأ إلى أمير المؤمنين (ع) لحلها. كانت هناك مشكلة بالنسبة لي الليلة وكنت أفكر في ذلك ؛ فجأة خطر لي أن أذهب لخدمة ذلك الإمام مرة أخرى وأطلب. عندما وصلت إلى الحرم المقدس ، فتح لي باب مغلق. فدخلت واشتكيت إلى الله أني سأجد الجواب من ذلك الإمام ، وفجأة سمعت نداء من القبر المقدس يقول: اذهب إلى مسجد الكوفة واسأل القائم (ع) لأنه إمام زمانك. لذلك أتيت إلى المذبح وسألت ذلك الرجل الكريم وسمعت الجواب والآن أنا ذاهب إلى المنزل. [14] الإرشاد الداخلي والتأثير الروحي على الإمام وحجة الله واجب قيادة الناس وإرشادهم وهو يحاول أن يرشد الناس المستعدين لنور هدايته. من أجل القيام بهذه الرسالة الإلهية ، يتواصل أحيانًا بشكل علني وصريح مع البشر ويوضح لهم الطريق إلى رفاهيتهم من خلال أقواله وأفعاله الواهبة للحياة ، وفي أوقات أخرى باستخدام قوة مقاطعته كقوة إلهية وغير مرئية. إنه يعمل داخل القلوب باهتمام خاص وعناية خاصة ، يجعل القلوب الجاهزة تتمنى الخير والجمال وتمهد الطريق لنموها وكمالها. في هذا القسم لا داعي لظهور الإمام والتواصل المباشر معه ، وإنما التوجيه من خلال الطرق الداخلية والتواصل القلبي. يقول الإمام علي (ع) في تعبيره عن هذا الجزء من نشاط الإمام: اللهم إنك فقط أنه لا بد من حجة منك في الأرض لتهدي الناس إلى دينك ... وإذا كان ظاهر وجوده مخفيا عن الناس ، لكن لا شك أن تعاليمه وعاداته مشتتة في قلوب المؤمنين وقوامها إنهم يشغلونها. [15] من خلال هذه الإرشادات ، يسعى الإمام الغائب إلى تقوية الانتفاضة والثورة العالمية. ومن لديه المؤهلات اللازمة مستعدون للسير على خطى الإمام تحت التدريب الخاص للإمام ، وهذا من برامج الإمام الغائب ، ويتم ذلك بفضل حضوره. الأمان من الكوارث لا شك أن الأمن هو أحد الأصول الأساسية للحياة. لطالما عرّض ظهور أحداث مختلفة في الكون الحياة والحياة الطبيعية للمخلوقات للتدمير ، والسيطرة على الآفات والكوارث ، على الرغم من إمكانية ذلك من خلال توفير الوسائل المادية ، ولكن أيضًا العوامل الروحية لها تأثير كبير عليها. في روايات قادتنا ، يعتبر وجود الإمام والسلطة الإلهية ، في مجموعة عالم الخلق ، عامل أمان للأرض وشعبها. قال الإمام المهدي (ع) نفسه: وَأِنِّي الاَمان لِاَهلِ الارضِ ...؛ أجلب الأمان (من المصائب) لسكان الأرض. [16] إن وجود الإمام يمنع الناس من معاناة العقاب الإلهي الشديد بسبب أنواع الذنوب والفساد التي يرتكبونها ، ودرج حياة الأرض وأهلها معقد. وفي هذا الصدد ، يخاطب القرآن الكريم نبي الإسلام صلى الله عليه وسلم: (وإنا الله تعذبهم وهم مفهومة ...) "[يا رسولنا] ما دمت بينهم (مسلمون) فلن يصيبهم الله أبدًا عذابًا" [17]. حضرة ولي العصر (ع) ، الذي هو مظهر من مظاهر رحمة الله والرحمة ، وكذلك برعايته الخاصة يزيل المصائب الكبيرة ، وخاصة من المجتمع الشيعي وأفرادهم ؛ إلا أنه في كثير من الأحيان لا يلتفت الشيعة إلى فضله وكرامته ولا يدركون يده فوق رؤوسهم! قال في موضعه التقديمي: «أنا خا[11]

كتب الإمام العصر (ع) في جواب إحساق بن يعقوب وأسئلته: "الله يوفقك ويثبتك. أما إذا سألت أهلنا وأبناء عمومتنا عن المنكرين فاعلم أنه لا صلة بين الله ولا أحد ، وأن من ينكرني ليس مني ، وأن نهايته مثل نهاية ابن نوح ... واقبل ملكيتك حتى تطهرها. نحن لا ... لكننا نقبل العقار الذي أرسلته إلينا لأنه طاهر ونقي ... ومن يعتبر ممتلكاتنا مشروعة ويأكلها يحترق ... وكيف يستغلني مثل الاستمتاع بالشمس إنه خلف الغيوم وأنا أمان الناس على الأرض لأن النجوم الآمنة من السماء. ومن الأمور التي لا تفيدك. لا تسألوا ولا تكلفوا أنفسكم بمعرفة ما لم يطلبوا منك فعله ، وكثروا الصلاة على الفرج الذي هو فرجك ، والسلام عليكم إسحاق بن يعقوب ، والسلام على من اتبع الهدى. [12] بعد غياب الصغري ، أثار علماء الشيعة مرارًا مشاكلهم العلمية والفكرية مع إمامهم ونالوا الإجابة. يقول مير علم ، أحد تلاميذ أردبيل القديسين [13]: كنت في ساحة الإمام علي (ع) في النجف أشرف عند منتصف الليل ، وفجأة رأيت رجلاً يسير باتجاه المرقد ، فذهبت إليه لأنني كنت قريبًا منه. رأيت أن شيخي وأستاذي هو الملا أحمد مقدس أردابلي (صلى الله عليه وسلم). أخفيت نفسي عنه. اقترب من الحرم الشريف والباب مغلق. فجأة رأيت الباب مفتوحًا ودخل الضريح! وبعد فترة وجيزة غادر المرقد واتجه نحو الكوفة. تبعته حتى لا يتمكن من رؤيتي حتى دخل مسجد الكوفة ووقف قرب المذبح حيث تعرض أمير المؤمنين (ع) للضرب وبقي هناك لفترة. ثم عاد وخرج من المسجد ونحو النجف أدرك أنني ما زلت أتبعه حتى وصل إلى مسجد حنانة ، فجأة سعلت بشكل لا إرادي لأنه سمع صوتي ، استدار ونظر إلي وتعرف علي. قال: أأنت مير علام؟ قلت نعم! قال: وماذا تفعل هنا؟ قلت: أنا معك منذ دخولك مرقد الإمام علي (ع). أقسم بحق هذه القبر أن تبلغني بهذه الحادثة التي رأيتها منك الليلة! قال: ما دمت لا تخبرها لأحد وأنا حي! وقال لأني أكدت له: أحيانًا عندما تكون بعض الأمور صعبة علي ، ألجأ إلى أمير المؤمنين (ع) لحلها. كانت هناك مشكلة بالنسبة لي الليلة وكنت أفكر في ذلك ؛ فجأة خطر لي أن أذهب لخدمة ذلك الإمام مرة أخرى وأطلب. عندما وصلت إلى الحرم المقدس ، فتح لي باب مغلق. فدخلت واشتكيت إلى الله أني سأجد الجواب من ذلك الإمام ، وفجأة سمعت نداء من القبر المقدس يقول: اذهب إلى مسجد الكوفة واسأل القائم (ع) لأنه إمام زمانك. لذلك أتيت إلى المذبح وسألت ذلك الرجل الكريم وسمعت الجواب والآن أنا ذاهب إلى المنزل. [14] الإرشاد الداخلي والتأثير الروحي على الإمام وحجة الله واجب قيادة الناس وإرشادهم وهو يحاول أن يرشد الناس المستعدين لنور هدايته. من أجل القيام بهذه الرسالة الإلهية ، يتواصل أحيانًا بشكل علني وصريح مع البشر ويوضح لهم الطريق إلى رفاهيتهم من خلال أقواله وأفعاله الواهبة للحياة ، وفي أوقات أخرى باستخدام قوة مقاطعته كقوة إلهية وغير مرئية. إنه يعمل داخل القلوب باهتمام خاص وعناية خاصة ، يجعل القلوب الجاهزة تتمنى الخير والجمال وتمهد الطريق لنموها وكمالها. في هذا القسم لا داعي لظهور الإمام والتواصل المباشر معه ، وإنما التوجيه من خلال الطرق الداخلية والتواصل القلبي. يقول الإمام علي (ع) في تعبيره عن هذا الجزء من نشاط الإمام: اللهم إنك فقط أنه لا بد من حجة منك في الأرض لتهدي الناس إلى دينك ... وإذا كان ظاهر وجوده مخفيا عن الناس ، لكن لا شك أن تعاليمه وعاداته مشتتة في قلوب المؤمنين وقوامها إنهم يشغلونها. [15] من خلال هذه الإرشادات ، يسعى الإمام الغائب إلى تقوية الانتفاضة والثورة العالمية. ومن لديه المؤهلات اللازمة مستعدون للسير على خطى الإمام تحت التدريب الخاص للإمام ، وهذا من برامج الإمام الغائب ، ويتم ذلك بفضل حضوره. الأمان من الكوارث لا شك أن الأمن هو أحد الأصول الأساسية للحياة. لطالما عرّض ظهور أحداث مختلفة في الكون الحياة والحياة الطبيعية للمخلوقات للتدمير ، والسيطرة على الآفات والكوارث ، على الرغم من إمكانية ذلك من خلال توفير الوسائل المادية ، ولكن أيضًا العوامل الروحية لها تأثير كبير عليها. في روايات قادتنا ، يعتبر وجود الإمام والسلطة الإلهية ، في مجموعة عالم الخلق ، عامل أمان للأرض وشعبها. قال الإمام المهدي (ع) نفسه: وَأِنِّي الاَمان لِاَهلِ الارضِ ...؛ أجلب الأمان (من المصائب) لسكان الأرض. [16] إن وجود الإمام يمنع الناس من معاناة العقاب الإلهي الشديد بسبب أنواع الذنوب والفساد التي يرتكبونها ، ودرج حياة الأرض وأهلها معقد. وفي هذا الصدد ، يخاطب القرآن الكريم نبي الإسلام صلى الله عليه وسلم: (وإنا الله تعذبهم وهم مفهومة ...) "[يا رسولنا] ما دمت بينهم (مسلمون) فلن يصيبهم الله أبدًا عذابًا" [17]. حضرة ولي العصر (ع) ، الذي هو مظهر من مظاهر رحمة الله والرحمة ، وكذلك برعايته الخاصة يزيل المصائب الكبيرة ، وخاصة من المجتمع الشيعي وأفرادهم ؛ إلا أنه في كثير من الأحيان لا يلتفت الشيعة إلى فضله وكرامته ولا يدركون يده فوق رؤوسهم! قال في موضعه التقديمي: «أنا خا[11] كتب الإمام العصر (ع) في جواب إحساق بن يعقوب وأسئلته: "الله يوفقك ويثبتك. أما إذا سألت أهلنا وأبناء عمومتنا عن المنكرين فاعلم أنه لا صلة بين الله ولا أحد ، وأن من ينكرني ليس مني ، وأن نهايته مثل نهاية ابن نوح ... واقبل ملكيتك حتى تطهرها. نحن لا ... لكننا نقبل العقار الذي أرسلته إلينا لأنه طاهر ونقي ... ومن يعتبر ممتلكاتنا مشروعة ويأكلها يحترق ... وكيف يستغلني مثل الاستمتاع بالشمس إنه خلف الغيوم وأنا أمان الناس على الأرض لأن النجوم الآمنة من السماء. ومن الأمور التي لا تفيدك. لا تسألوا ولا تكلفوا أنفسكم بمعرفة ما لم يطلبوا منك فعله ، وكثروا الصلاة على الفرج الذي هو فرجك ، والسلام عليكم إسحاق بن يعقوب ، والسلام على من اتبع الهدى. [12] بعد غياب الصغري ، أثار علماء الشيعة مرارًا مشاكلهم العلمية والفكرية مع إمامهم ونالوا الإجابة. يقول مير علم ، أحد تلاميذ أردبيل القديسين [13]: كنت في ساحة الإمام علي (ع) في النجف أشرف عند منتصف الليل ، وفجأة رأيت رجلاً يسير باتجاه المرقد ، فذهبت إليه لأنني كنت قريبًا منه. رأيت أن شيخي وأستاذي هو الملا أحمد مقدس أردابلي (صلى الله عليه وسلم). أخفيت نفسي عنه. اقترب من الحرم الشريف والباب مغلق. فجأة رأيت الباب مفتوحًا ودخل الضريح! وبعد فترة وجيزة غادر المرقد واتجه نحو الكوفة. تبعته حتى لا يتمكن من رؤيتي حتى دخل مسجد الكوفة ووقف قرب المذبح حيث تعرض أمير المؤمنين (ع) للضرب وبقي هناك لفترة. ثم عاد وخرج من المسجد ونحو النجف أدرك أنني ما زلت أتبعه حتى وصل إلى مسجد حنانة ، فجأة سعلت بشكل لا إرادي لأنه سمع صوتي ، استدار ونظر إلي وتعرف علي. قال: أأنت مير علام؟ قلت نعم! قال: وماذا تفعل هنا؟ قلت: أنا معك منذ دخولك مرقد الإمام علي (ع). أقسم بحق هذه القبر أن تبلغني بهذه الحادثة التي رأيتها منك الليلة! قال: ما دمت لا تخبرها لأحد وأنا حي! وقال لأني أكدت له: أحيانًا عندما تكون بعض الأمور صعبة علي ، ألجأ إلى أمير المؤمنين (ع) لحلها. كانت هناك مشكلة بالنسبة لي الليلة وكنت أفكر في ذلك ؛ فجأة خطر لي أن أذهب لخدمة ذلك الإمام مرة أخرى وأطلب. عندما وصلت إلى الحرم المقدس ، فتح لي باب مغلق. فدخلت واشتكيت إلى الله أني سأجد الجواب من ذلك الإمام ، وفجأة سمعت نداء من القبر المقدس يقول: اذهب إلى مسجد الكوفة واسأل القائم (ع) لأنه إمام زمانك. لذلك أتيت إلى المذبح وسألت ذلك الرجل الكريم وسمعت الجواب والآن أنا ذاهب إلى المنزل. [14] الإرشاد الداخلي والتأثير الروحي على الإمام وحجة الله واجب قيادة الناس وإرشادهم وهو يحاول أن يرشد الناس المستعدين لنور هدايته. من أجل القيام بهذه الرسالة الإلهية ، يتواصل أحيانًا بشكل علني وصريح مع البشر ويوضح لهم الطريق إلى رفاهيتهم من خلال أقواله وأفعاله الواهبة للحياة ، وفي أوقات أخرى باستخدام قوة مقاطعته كقوة إلهية وغير مرئية. إنه يعمل داخل القلوب باهتمام خاص وعناية خاصة ، يجعل القلوب الجاهزة تتمنى الخير والجمال وتمهد الطريق لنموها وكمالها. في هذا القسم لا داعي لظهور الإمام والتواصل المباشر معه ، وإنما التوجيه من خلال الطرق الداخلية والتواصل القلبي. يقول الإمام علي (ع) في تعبيره عن هذا الجزء من نشاط الإمام: اللهم إنك فقط أنه لا بد من حجة منك في الأرض لتهدي الناس إلى دينك ... وإذا كان ظاهر وجوده مخفيا عن الناس ، لكن لا شك أن تعاليمه وعاداته مشتتة في قلوب المؤمنين وقوامها إنهم يشغلونها. [15] من خلال هذه الإرشادات ، يسعى الإمام الغائب إلى تقوية الانتفاضة والثورة العالمية. ومن لديه المؤهلات اللازمة مستعدون للسير على خطى الإمام تحت التدريب الخاص للإمام ، وهذا من برامج الإمام الغائب ، ويتم ذلك بفضل حضوره. الأمان من الكوارث لا شك أن الأمن هو أحد الأصول الأساسية للحياة. لطالما عرّض ظهور أحداث مختلفة في الكون الحياة والحياة الطبيعية للمخلوقات للتدمير ، والسيطرة على الآفات والكوارث ، على الرغم من إمكانية ذلك من خلال توفير الوسائل المادية ، ولكن أيضًا العوامل الروحية لها تأثير كبير عليها. في روايات قادتنا ، يعتبر وجود الإمام والسلطة الإلهية ، في مجموعة عالم الخلق ، عامل أمان للأرض وشعبها. قال الإمام المهدي (ع) نفسه: وَأِنِّي الاَمان لِاَهلِ الارضِ ...؛ أجلب الأمان (من المصائب) لسكان الأرض. [16] إن وجود الإمام يمنع الناس من معاناة العقاب الإلهي الشديد بسبب أنواع الذنوب والفساد التي يرتكبونها ، ودرج حياة الأرض وأهلها معقد. وفي هذا الصدد ، يخاطب القرآن الكريم نبي الإسلام صلى الله عليه وسلم: (وإنا الله تعذبهم وهم مفهومة ...) "[يا رسولنا] ما دمت بينهم (مسلمون) فلن يصيبهم الله أبدًا عذابًا" [17]. حضرة ولي العصر (ع) ، الذي هو مظهر من مظاهر رحمة الله والرحمة ، وكذلك برعايته الخاصة يزيل المصائب الكبيرة ، وخاصة من المجتمع الشيعي وأفرادهم ؛ إلا أنه في كثير من الأحيان لا يلتفت الشيعة إلى فضله وكرامته ولا يدركون يده فوق رؤوسهم! قال في موضعه التقديمي: «أنا خاتِمُ الاوسياءِ وَبِي دفعع اللهُ عَزَّوَجَلَّ البَلاءَ مِن اَهلی وَ شِيعَتِی؛ أنا آخر من خلفاء رسول الله صلى الله عليه وسلم ، والله تعالى يزيل المصائب عن أهلي والشيعة بسبب [وجودي]. [18] خلال فترة تشكيل الثورة الإسلامية المجيدة في إيران وسنوات الدفاع المقدس الملتهبة ، ألقت نعمة وحب هذا الإمام العظيم بظلالها على الأمة والبلاد وتجاوزت النظام الإسلامي والأمة الإسلامية والمهدوية من خلال مؤامرات العدو الشديدة! تم كسر الحكم العسكري للشاه في 11 فبراير 1979 بأمر من الإمام الخميني ، وتحطمت المروحيات العسكرية الأمريكية في صحراء تاباس عام 1980 ، والانقلاب الفاشل في نوجة في 12 يوليو 1982 ، وفشل الأعداء في حرب الثماني سنوات وعشرات الأمثلة الأخرى من الأدلة. إنه بليغ. مطر الرحمة الوعد الكبير بالعالم والقبلة لتطلعات المسلمين وأحباء قلوب الشيعة ، دائمًا على الناس ، وغياب شمس اللطف هذه لا يمنعها من إشراق شعاعها الواهب للحياة والرفعة على النفوس المتحمسة وإشراقها. وصاحب الجلالة الضيف. في ذلك الشهر ، كان منير دوستي ومهرفارزي في حداد مستمر على الشيعة واعتقلا عملاء عستان حضرة. في بعض الأحيان كان يأتي إلى أسرة المرضى ويستخدم يده الشافية لشفاء جروحهم ، وفي أحيان أخرى كان يعتني بالمفقودين في الصحاري ويساعد العاجزين في الوادي المنعزل والعاجز. وأعطت لحظات اليأس الباردة القلوب المنتظرة دفء الأمل ، فهو الذي هو مطر الرحمة الإلهية يمطر نفوسهم في جميع الأوقات على الصحراء المحروقة ، وبصلواته للشيعة أحضر لهم الخضار والتمر. السجود الجالس على عتبة حضرة دوست فتح يديه في الصلاة وسألني وإياك ما يلي: "اليانور خفيف أو حيلة أو الأمفر أو سبب القبر الفصل علي محمد ولي ولاشيتي فاجل لي وفرجا الزيق الهم مخرجي وأفس المنهج وفي الهواء الطلق لينا لينا أنا يفرج وأفل ندك لنا لذلك نحن أطوار المقاطعة أو المقدسة [19] يا نور النور ، يا مدبر الأمور ، يا محيي الأموات ، أبعث بتحياتي إلى محمد وآله ، وافتح بابًا لي ولشيعة في الضيق ، وافتح مخرجًا من الحزن ، واتسع لنا الطريق. "افتح الجزء والطريقة التي يكون فيها انفتاحنا علينا وتعاملنا بما تستحقه يا كريم". ما قيل يدل على أن من آثار وجود الإمام - رغم غيابه - إمكانية التواصل معه والتواصل معه ، ومن استحق متعة المرافقة والتوافق مع ذلك الرفيق الفريد. الملخص والنقاط النهائية * الإمام العصر (عليه السلام) هو محور الوجود ، وهو وسيط كل النعم الإلهية للآخرين. * الإيمان بقدوم الرسول صلى الله عليه وسلم ومجيئه نفسا روح الأمل والحيوية والحيوية في المجتمع. * الإمام العصر (ع) على علم بشؤون المسلمين ويحمي المدرسة الشيعية. * بالنظر إلى عمل أشرف حضرة واتساع نطاق تصرفات الناس في حضور حضرة ، فإن هذا الاعتقاد له تأثير تعليمي جاد على إصلاح الناس وتحسين الذات. * الإمام العصر (ع) هو الملجأ العلمي والفكري للشيعة وأتباع الحق ، وفي كثير من الأحيان كان شيوخ الشيعة يتلقون إجاباتهم العلمية من خلال الإمام ، وكذلك التوجيه الباطني ، والأمان من النكبات ، ومطر الرحمة من نعمة وجوده. [1] - كافي ، المجلد 1 ، ص 201. [2] - مفاتح الجنان حج المجتمع الكبير ، موضحًا أن هذا الحج قد روى عن الإمام الهادي (ع) وممتاز من حيث الوثائق والعبارات وكان دائمًا تحت رعاية علماء الشيعة. [3] - Protest، vol. 2، p. 344، p. 542. [4] - مفتاح الجنان ، صلاة عديلة. [5] - Protest، vol. 2، p. 359، p. 598 [6] - هو من كبار علماء الشيعة في العصر الصفوي ، وقد ترك العديد من المؤلفات أشهرها كتاب بهارالانفار ، وهو مجموعة ثمينة من كلمات أهل البيت (ع) مرتبة في 110 مجلدات. توفي سنة 1111 هـ ودفن في جامع أصفهان الكبير. [7] - الأموال التي يدفعها غير المسلمين الذين يعيشون تحت حماية الحكومة الإسلامية للدولة الإسلامية مقابل الأمن والتسهيلات. [8] - بهارالانوار ، المجلد 52 ، ص 178. [9] - سورة التوبة ، الآية 105. [10] - كافٍ ، المجلد الأول ، الفصل الخاص بعرض الإجراءات ، ص 171. [11] - ر. K: كمال الدين ، المجلد 2 ، الفصل 45 ، ص 235 - 286 [12] - المرجع نفسه ، هـ 4 ، ص 237. [13] - كان من كبار علماء الشيعة في القرن العاشر الهجري ، وهو قدوة في التقوى والأخلاق ، ولذلك تمت قراءة رواية العلامة المجلسي مرات عديدة من قبل مام عصر (ع) وأعمال قيمة له بدلاً من الأحاديث الشيعية. و ... وهو في مرقد أمير المؤمنين علي (ع). [14] - بحر الأضواء ، المجلد 52 ، ص 174. [15] - إثبات التوجيه ، المجلد 3 ، ص 112 ، ص 463. [16] - كمال الدين ، المجلد 2 ، الفصل 45 ، ح 4 ، ص 239. [17] - سورة الأنفال الآية 33. [18] - كمال الدين ، المجلد 2 ، الفصل 43 ، ص 12 ، ص 171. [19] - أعمال مختارة ، الفصل 10 ، الفصل 7 ، المجلد 6 ، ص 658.

 

ترجمه انگلیسی:

en la nomo de Dio
 
Avantaĝoj kaj verkoj de la forestanta imamo de nia tempo Imamo Zaman (kiel)
 
Dum centoj da jaroj, la homa socio estis senigita de la graco de la apero de la aŭtoritato de Dio, kaj la islama Umma estis senigita de la nocio de dia gvidado kaj senerara gvidado. Efektive, kiajn efikojn havas lia ĉeesto en lia foresto kaj lia vivo sekrete kaj ekster atingo de ĉiuj por la mondo kaj la mondoj? Ĉu li ne povus naskiĝi proksime de la tempo de sia apero kaj ne atesti la malfacilajn tempojn de sia foresto de la ŝijaistoj?
 
Ĉi tiu demando kaj simile devenas de la manko de scio pri la pozicio de la imamo kaj la dia aŭtoritato.
 
Kio estas la pozicio de la imamo en la universo? Ĉu ĉiuj spuroj de lia ekzisto dependas de lia evidenteco? Ĉu li estas nur por la gvidado kaj gvidado de la homoj aŭ ĉu lia ekzisto estas efiko kaj beno por ĉiuj estaĵoj?
 
Vi estas la imamo
 
Laŭ la ŝijaistoj kaj laŭ religiaj instruoj, la imamo estas la peranto de la graco de Dio al ĉiuj fenomenoj de la mondo de kreado. Li estas en la sistemo de ekzisto kaj orbito, kaj sen li, ekzistos neniu mondo, neniu viro, neniu spirito, neniu posedaĵo, neniu besto, neniu solido.
 
Imamo Sadegh (AS) estis demandita ĉu la tero restos sen imamo? Hazrat diris:
 
"Se la tero restos sen imamo, ĝi englutos siajn homojn." [1]
 
Estas klare, ke li estas la peranto por transdoni la mesaĝojn de Dio al homoj kaj gvidi ilin al homa perfekteco, kaj ke ĉiu graco kaj bonkoreco en ĉi tiu regiono atingas ĉiujn pro lia ekzisto. Ĉar de la komenco, Dio Ĉiopova gvidis la homan karavanon tra la profetoj kaj poste iliaj posteuloj. Tamen, la vortoj de la Seneraraj (AS) estas uzataj, ke la ekzisto de imamoj en la mondo kiel rimedo por atingi ĉiun benon kaj gracon de Dio al ĉiu malgranda kaj granda estaĵo. Por diri ĝin pli klare, ĉiuj estaĵoj ricevas tion, kion ili ricevas de diaj premioj kaj donacoj per la kanalo de la Imamo. Ambaŭ la principo de ilia ekzisto ŝuldiĝas al la imamo kaj aliaj benoj kaj avantaĝoj, kiujn ili havas dum sia vivo.
 
En la versoj de la granda komunumo, kiu estas periodo de Imamologio, oni diras:
 
“Mi konkeros Dion, kaj Mi konkeros vin, kaj Mi venkos la malbonon, kaj Mi venkos la ĉielojn.
 
Dio komencis [la mondon] pro vi, kaj Li finas ĝin pro vi, kaj Li elversxas la pluvon pro vi, kaj Li gardis la ĉielon kun vi. "De falado sur la teron, krom per Lia volo."
 
Tial, la ekzistecaj verkoj de la Imamo ne limiĝas al lia aspekto kaj manifestiĝo, sed lia ekzisto en la universo - eĉ en kaŝado kaj biologia kaŝado - estas la fonto de vivo de ĉiuj diaj estaĵoj kaj kreitaĵoj, kaj Dio mem volis, ke li, kiu estas supera kaj pli perfekta estaĵo, mediu. Kaj transdonante diajn benojn kaj datumojn al aliaj fenomenoj, kaj sur ĉi tiu kampo estas neniu diferenco inter lia foresto kaj aspekto. Jes, ĉiuj profitas el la efikoj de la ekzisto de la imamo, kaj la foresto de imamo Mahdi (kiel) ne kaŭzas interrompon tiurilate. Kurioze, kiam Imamo Mahdi (pbuh) estas demandita pri kiel profiti de tiu Imamo dum sia foresto, li diras:
 
"Kaj koncerne la vizaĝon de uzrajto sen la nevidata, tiam la uzuzo sen la suno, se ĝi forestas de la vido de la kunuloj [3];
 
"Ĝui min dum mia foresto estas kiel profiti de la suno, kiam ĝi estas kovrita de la nuboj."
 
La komparo de la imamo al la suno kaj la komparo de lia foresto al la suno malantaŭ la nubo havas multajn punktojn, kelkaj el kiuj estas menciitaj:
 
La suno estas centrita en la sunsistemo kaj la planedoj kaj planedoj moviĝas ĉirkaŭ ĝi, ĉar la ekzisto de la estimata Imamo de la Aĝo estas la centro de la universo.
 
Kun la postvivado de la mondo kaj kun la sekureco de la surtera nutraĵo, kaj kun ĝia ekzisto, la tero kaj la ĉielo estas establitaj. [4]
 
Pro lia ekzisto, la mondo restas, kaj danke al lia ekzisto, la mondo subtenas, kaj pro lia ekzisto, la tero kaj la ĉielo restis stabilaj.
 
La suno ne hezitas brili dum momento, kaj ĉiuj uzas sian lumon tiom, kiom ĝi rilatas al la suno. Ĉar la ekzisto de la kuratoro de la epoko estas la rimedo por ricevi ĉiujn materiajn kaj spiritajn benojn, kiuj atingas la servistojn de la Sinjoro de la mondo, sed ĉiu profitas tiom, kiom lia rilato kun tiu fonto de perfekteco.
 
Se ĉi tiu suno ne estas malantaŭ la nuboj, la intenso de malvarmo kaj mallumo igos la teron neloĝebla. Kvazaŭ la mondo estas senigita de la ekzisto de la imamo - kvankam malantaŭ la vualo de foresto - malfacilaĵoj kaj malordoj kaj la atako de ĉiaj katastrofoj malebligas plu vivi.
 
En letero al ŝejko Mofid, la imamo diris al siaj ŝijaistoj:
 
ا Ne gravas por vi observi min, kaj mi ne konas vin pro mia memoro, kaj se vi ne faros tion, mi sendos al vi miajn orakolojn kaj mi detruos viajn malamikojn [5];
 
"Ni neniam lasis vin solaj kaj ni neniam forgesis vin, kaj se ne estus vi (niaj konstantaj benoj), multaj malfacilaĵoj kaj katastrofoj trafus vin kaj viaj malamikoj detruus vin."
 
Tial, la suno de la ekzisto de Imamo brilas sur la mondo de ekzisto kaj alportas gracon al ĉiuj estaĵoj, kaj dume ĝi havas pli da benoj kaj bonvolemo por la homaro, precipe la islama komunumo kaj la ŝijaisma ummo, kiu kredas je li, ekzemplojn pri kiuj ni diskutos:
Esperema
Unu el la plej gravaj havaĵoj de la vivo estas espero. Espero estas la fonto de vivo, vigleco kaj dinamiko. Espero estas la kaŭzo de movado kaj agado. La ĉeesto de la imamo en la mondo kaŭzas esperon por brila estonteco plena de entuziasmo. La ŝijaistoj, konstante kaj laŭlonge de la historio de dek kvar cent jaroj, suferis ĉiajn katastrofojn kaj malfacilaĵojn, kaj kio, kiel granda forto kaj solida subteno, igis ilin stari kaj ne rezigni kaj moviĝi kaj strebi; Espero estis por la verda estonteco de kredantoj. Estonteco ne imaga kaj mita; Estonteco proksima kaj pli proksima. Ĉar tiu, kiu devas gvidi la ribelon, vivas kaj paŝas sur la piedestalon ĉiumomente; Kaj por mi kaj vi kaj ni por kiuj ni devas esti pretaj.
Payda
Ray-lernejo
 
Ĉiu socio bezonas konscian gvidadon por konservi sian organizon kaj daŭrigi sian vojon por atingi la deziratan celon, tiel ke la komunumo, sub sia superrigardo kaj komando, moviĝas en la ĝusta direkto. Havi gvidanton estas bonega subteno por homoj konservi pasintajn atingojn en regula organizo kaj labori pri plifortigo de estontaj planoj. La vivanta kaj aktiva gvidanto, kvankam ne inter la loĝantaro kaj lia popolo, ne malsukcesas krei la ĉefajn liniojn kaj doni ĝeneralajn solvojn, kaj avertas pri deviaj manieroj per diversaj rimedoj.
 
Kvankam Imamo al-Asr (kiel) forestas, lia ĉeesto estas serioza faktoro por subteni la ŝijaistan lernejon. Kun plena konscio pri la komplotoj de la malamikoj, li gardas la ŝijaistajn intelektajn limojn diversmaniere, kaj kiam la trompema malamiko celas la principojn de la lernejo kaj la kredojn de la homoj per diversaj rimedoj, kun la gvidado de la kleruloj kaj La elektitoj blokas liajn manierojn de influo. Ekzemple, ni aŭdas la zorgon de Hazrat Mahdi (pbuh) por la ŝijaistoj de Barejno el la lingvo de Allama Majlisi [6]:
 
En la pasinteco Nasser regis Barejnon, kies ministro kaptis de li la antaŭecon en vendetto kun la ŝijaistoj. Unun tagon, la ministro eniris la reganton kaj donis al li granaton, kiu nature havis la vortojn gravuritajn sur sia haŭto: "La ilaha illa Allah, Muhammad, la Sendito de Dio, Abu Bakr, Umar, Uthman, kaj Ali, la kalifoj de la Sendito de Dio." La reganto estis tre surprizita vidante ĝin kaj diris al la ministro: "Ĉi tio estas klara signo kaj forta kialo por la malvalideco de la ŝijaisma religio." Kio estas via opinio pri la ŝijaistoj de Barejno? La ministro respondis: Mi kredas, ke ni devas prezenti ilin kaj doni al ili ĉi tiun signon. Se ili akceptas, ke ili rezignas pri sia religio, alie ni elektos inter tri aferoj; Donu konvinkan respondon, aŭ pagu jizyah, aŭ mortigu iliajn virojn, kaptu siajn edzinojn kaj infanojn kaj prirabu iliajn havaĵojn.
 
La reganto akceptis sian voĉdonon kaj alvokis la ŝijaistojn. Poste li montris al ili la granaton kaj diris: Se vi ne donos klaran kialon pri tio, mi mortigos vin kaj kaptos viajn edzinojn kaj infanojn, aŭ vi devos pagi Jizyah. Ŝijaismaj erudiciuloj petis lin pri tri tagoj. Post multa diskuto, ili decidis elekti dek el la justaj kaj pia homoj de Barejno inter si. Poste ili elektis tri el ĉi tiuj dek homoj kaj diris al unu el ili: Iru al la dezerto ĉi-vespere kaj demandu la Imamon de la Epoko (pbuh) kaj demandu al li la vojon por forigi ĉi tiun katastrofon; Ĉar li estas nia imamo kaj posedanto.
 
La viro faris tion, sed ne vizitis la imamon. La duan nokton ili sendis la duan personon. Li ankaŭ ne ricevis respondon. Hieraŭ vespere ili sendis trian viron nomatan Muhammad ibn Isa. Li iris al la dezerto kaj ploris kaj petis helpon. Kiam estis malfrue nokte, li aŭdis viron alparoli lin kaj dirantan: Ho Muhammad ibn Isa! Kial mi vidas vin tiel kaj kial vi eliris en la dezerton? Muhammad ibn Isa petis la viron lasi lin sola. Li diris: Ho Muhammad ibn Isa! De la posedanto de tempo. Diru al ni viajn bezonojn! Muhammad ibn Isa diris: Se vi estas la posedanto de tempo, vi konas mian historion kaj ne necesas rakonti al mi. Li diris: Vi pravas. Vi venis ĉi tien pro la tragedio, kiu trafis vin. Li diris: Jes, vi scias, kio okazis al ni, kaj vi estas nia imamo kaj rifuĝo. Do la imamo diris: Ho Muhammad ibn Isa! Estas granatarbo en la domo de tiu ministro - Dio diable. Kiam oni alportis la freŝan granatarbon, li faris granatojn el floroj. Li duonigis ĝin kaj skribis ĉi tiujn frazojn inter. Poste li metis la muldilon sur la malgrandan granaton kaj fermis ĝin. Dum la granato kreskis meze de tiu muldilo, tiuj vortoj estis gravuritaj sur ĝi! Morgaŭ vi iros al la reganto kaj diros al li, ke mi respondos al vi ĉe la ministro. Kiam vi iris al la domo de la ministro, iru al ĉambro antaŭ la ministro! Vi trovos blankan sakon kun flora ŝimo en ĝi. Montru ĝin al la reganto. Alia signo estas diri al la reganto: ke nia alia miraklo estas, ke ĉar ni konas la granaton, en ĝi estas nenio krom fumo kaj cindro!
 
Muhammad ibn Isa tre ĝojis pri ĉi tiuj vortoj kaj revenis al la ŝijaistoj. La sekvan tagon, ili iris al la reganto kaj ĉio, kion diris imamo al-Zaman (kiel), fariĝis klara.
 
Vidante ĉi tiun miraklon, la reganto de Barejno konvertiĝis al ŝijaismo kaj ordonis mortigi la ruzan ministron. [8]
 
Mem-plibonigo
 
La Sankta Korano diras:
 
(وَقُل ِعَمَلُوا فَسَیرَی اللهُ عَمَلَكُم وَرَسُولُهُ وَالُؤمُؤنِون)) [9]
 
[Ho Profeto, diru al la homoj] agi [sed sciu] ke Dio kaj la Profeto (PBUH) kaj la kredantoj vidos viajn farojn.
 
Estas rakontite, ke la signifo de "kredantoj" en ĉi tiu nobla verso estas la seneraraj imamoj (AS). [10] Tial la agoj de la homoj atingas la vidpunkton de la tempo. Kaj tiu nobla viro estas atestanto kaj observanto de aferoj de malantaŭ la kurteno. Ĉi tiu fakto havas grandan edukan efikon kaj devigas la ŝijaistojn reformi siajn farojn kaj malhelpas ilin infektiĝi per malbeleco kaj pekoj antaŭ la aŭtoritato de Dio kaj la imamo de boneco. Kompreneble, ju pli persono atentas tiun minon de pureco kaj pureco, des pli la spegulo de lia koro kaj animo fariĝas pli pura, kaj ĉi tiu klareco fariĝas pli klara en lia parolo kaj konduto.
 
Scienca kaj intelekta rifuĝejo
 
Senkulpaj gvidantoj estas la ĉefaj instruistoj kaj edukistoj de la socio kaj la homoj ĉiam profitis de la klara fonto de la pura scio de tiuj nobeloj. Dum la foresto, kvankam rekta aliro kaj plena uzo de la ĉeesto de imamo al-Asr (kiel) ne eblas, sed tiu minejo de diaj sciencoj diversmaniere malligas la nodon de sciencaj kaj intelektaj problemoj de la ŝijaistoj. Dum lia negrava foresto, li respondis multajn demandojn de la homoj kaj erudiciuloj per la leteroj de la imamo, nomata Taqiyat.
 
[11]
 
Imamo al-Asr (as) skribis en la respondletero de Ehsaq Ibn Ya'qub kaj liaj demandoj:
 
“Dio gvidu vin kaj tenu vin firma; Sed se vi demandos niajn familiojn kaj kuzojn pri la neantoj, sciu, ke ne ekzistas parenceco inter Dio kaj neniu, kaj kiu ajn neas min, tiu ne estas de mi, kaj ke lia fino similas al la fino de la filo de Noa ... kaj akceptu vian posedaĵon ĝis vi purigos ĝin. Ni ne ...
 
Sed ni akceptas la posedaĵon, kiun vi sendis al ni, ĉar ĝi estas pura kaj pura ... kaj tiu, kiu konsideras nian posedaĵon laŭleĝa kaj manĝas ĝin, estas bruligita ... kaj kiel uzi min, kiel ĝui la sunon Ĝi estas malantaŭ la nuboj kaj mi estas la sekureco de la homoj sur la tero, ĉar la sekuraj steloj estas de la ĉielo. Kaj el aferoj, kiuj ne utilas al vi. Ne faru demandojn kaj ne ĝenu vin lerni tion, kion ili ne petis de vi fari, kaj preĝu multe por rapidigi la vulvon, kiu estas via vulvo, paco estu al vi, Ishaq ibn Ya'qub, kaj paco estu al ĉiuj, kiuj sekvas gvidon. "[12]
 
Post la foresto de Soghari, ŝijaismaj kleruloj plurfoje levis siajn sciencajn kaj intelektajn problemojn kun sia imamo kaj ricevis la respondon.
 
Mir Alam, unu el la sanktaj disĉiploj de Ardabil [13] diras:
 
Mi estis en Naĝaf Aŝraf meznokte en la sankta korto de imamo Ali (AS). Subite mi vidis homon marŝantan al la sanktejo, mi iris al li ĉar mi estis proksima; Mi vidis, ke mia ŝejko kaj instruisto estas Mullah Ahmad Moqaddas Ardabili (Dio benu lin kaj donu al li pacon). Mi kaŝis min de li.
 
Li aliris la sanktan sanktejon dum la pordo estis fermita; Subite mi vidis la pordon malfermiĝi kaj eniri la sanktejon! Kaj post mallonga tempo li forlasis la sanktejon, kaj turnis sin al Kufa.
 
Mi sekvis lin tiel, ke li ne povis vidi min, ĝis li eniris la moskeon Kufa kaj staris proksime al la altaro, kie Amir al-Mu'minin (AS) estis batita kaj restis tie dum kelka tempo. Poste li revenis kaj forlasis la moskeon kaj direktiĝis al Naĝaf. Subite mi tusis nevole, ĉar li aŭdis mian voĉon, turniĝis, rigardis min kaj rekonis min. Li diris: Ĉu vi estas Mir Allam? Mi diris jes! Li diris: Kion vi faras ĉi tie? Mi diris: Mi estas kun vi de kiam vi eniris la sanktejon de imamo Ali (AS). Mi ĵuras per la rajto de ĉi tiu tombo informi min pri ĉi tiu okazaĵo, kiun mi vidis de vi ĉi-vespere!
 
Li diris: Tiel longe kiel vi ne diros ĝin al iu ajn dum mi vivos! Ĉar mi certigis lin, li diris: Foje kiam iuj aferoj malfacilas por mi, mi turnas min al Amir al-Mu'minin (AS) por solvi ĝin. Estis problemo por mi ĉi-vespere kaj mi pripensis ĝin; Subite venis al mi en la kapon iri denove al la servo de tiu imamo kaj demandi.
 
Kiam mi atingis la sanktan sanktejon, fermita pordo malfermiĝis al mi. Do mi eniris kaj plendis al Dio, ke mi trovos la respondon de tiu imamo.Subite, mi aŭdis vokon de la sankta tombo, kiu diris: Iru al la moskeo Kufa kaj demandu Qaem (AS) ĉar li estas la imamo de via tempo. Do mi venis al la altaro [Kufa Moskeo] kaj demandis tiun noblan viron kaj aŭdis la respondon kaj nun mi iras hejmen. [14]
 
Interna Gvidado kaj Spirita Influo
 
La Imamo kaj la Hojjat de Dio havas la devon gvidi kaj gvidi la homojn kaj li provas gvidi la homojn, kiuj pretas ricevi la lumon de lia gvidado. Por plenumi ĉi tiun dian mision, kelkfoje li komunikas malkaŝe kaj malkaŝe kun homoj kaj montras al ili la vojon al ilia bonfarto per siaj vivigaj vortoj kaj faroj, kaj alifoje uzante la potencon de sia provinco kiel nevideblan kaj dian forton. Ĝi agas interne de la koroj kaj kun speciala atento kaj speciala zorgo, igas la pretajn korojn deziri bonon kaj belecon kaj malfermas la vojon al ilia kreskado kaj perfekteco. En ĉi tiu sekcio, ne necesas la ŝajna ĉeesto de la imamo kaj rekta komunikado kun li, sed gvidado per internaj manieroj kaj kora komunikado. Imamo Ali (AS) esprimante ĉi tiun parton de la agadoj de Imamo diras:
 
Ho Dio, nur devas esti argumento de vi sur la tero por gvidi la homojn al via religio ... Kaj se lia ŝajna ekzisto estas kaŝita al la homoj, sed sendube liaj instruoj kaj kutimoj estas disĵetitaj en la korojn de la kredantoj kaj ili baziĝas sur Ili funkciigas ĝin. [15]
 
Per ĉi tiuj gvidlinioj, la Absenta Imamo strebas fortigi la mondajn ribelon kaj revolucion. Kaj tiuj, kiuj havas la necesajn kvalifikojn, estas pretaj sekvi la paŝojn de la imamo sub la speciala trejnado de la imamo, kaj ĉi tiu estas unu el la programoj de la forestanta imamo, kiu estas farita danke al lia ĉeesto.
 
Sekureco kontraŭ katastrofoj
 
Sendube sekureco estas unu el la ĉefaj havaĵoj de la vivo. La apero de diversaj eventoj en la universo ĉiam elmetis la vivon kaj naturan vivon de estaĵoj al detruo, kaj la regado de damaĝbestoj kaj katastrofoj, kvankam eblas per provizado de materialaj rimedoj, sed ankaŭ spiritaj faktoroj havas grandan efikon sur ĝi. En la rakontoj de niaj gvidantoj, la ekzisto de la imamo kaj la dia aŭtoritato, en la kolekto de la mondo de kreado, estas konsiderata kiel la faktoro de sekureco de la tero kaj ĝiaj homoj.
 
Imamo Mahdi (AS) mem diris:
 
وَأِنِّي الاَمان لِاَهلِ الارضِ ...;
 
Mi alportas sekurecon (de katastrofoj) al la loĝantoj de la tero. [16]
 
La ekzisto de la imamo malhelpas la homojn suferi severajn diajn punojn pro la specoj de pekoj kaj koruptoj, kiujn ili faras, kaj la rulaĵo de vivo de la tero kaj ĝiaj homoj estas komplika.
 
Tiurilate, la Sankta Korano alparolas la Profeton de Islamo (PBUH):
 
(Kaj ni estas Alaho por turmenti ilin kaj ili kompreniĝas ...)
 
"[O nia Mesaĝisto] dum vi estas inter ili (islamanoj), Dio neniam afliktos ilin per (ĝenerala) turmento." [17]
 
Hazrat Vali-e-Asr (AS), kiu estas la manifestiĝo de la kompato kaj kompato de Dio, ankaŭ per sia speciala zorgo forigas grandajn katastrofojn, precipe de la ŝijaisma komunumo kaj ilia individuo; Tamen, en multaj kazoj, la ŝijaistoj ne atentas lian gracon kaj dignon kaj ne rekonas lian helpan manon super siaj kapoj!
 
Ĝi diris en sia enkonduka pozicio:
 
«أنا خاتِمُ الاوسياءِ وَبِي دفعع اللهُ عَزَّوَجَلَّ البَلاءَ مِن اَهلی وَ شِيعَتِی;
 
Mi estas la lasta posteulo de la Profeto de Dio (PBUH) kaj Dio Ĉiopova forigas malfeliĉojn de mia familio kaj ŝijaistoj pro [mia ekzisto]. "[18]
 
Dum la formado de la glora Islama Revolucio de Irano kaj la inflamaj jaroj de la sankta defendo, la graco kaj amo de tiu granda imamo ĵetis ombron super la nacion kaj la landon kaj pasigis la islaman sistemon kaj la islaman kaj Mahdavi-nacion tra la pezaj komplotoj de la malamiko! La milita regado de la ŝaho rompiĝis la 11-an de februaro 1979 laŭ ordono de imamo omeomejni. Ĝi estas elokventa.
 
Pluvo de Kompato
 
La granda promeso de la mondoj kaj la kiblo de la aspiroj de la islamanoj kaj la amato de la koroj de la ŝijaistoj estas ĉiam sur la homoj, kaj la foresto de tiu bonkora suno ne malhelpas ĝin brili sian vivigan kaj levan radion al la avidaj animoj. Kaj Lia Moŝto, la gasto. En tiu monato Munir Dosti kaj Mehrvarzi senĉese funebras la ŝijaistojn kaj arestas la klientojn de Astan Hazrat. Foje li venis al la litoj de la pacientoj kaj uzis sian resanigan manon por resanigi iliajn vundojn, kaj aliajn fojojn, li prizorgis la perditajn en la dezertoj kaj helpis la senhelpulojn en la soleca kaj senhelpa valo. La malvarmaj momentoj de malespero donis al la atendantaj koroj la esperan varmon. Li, kiu estas la pluvo de dia kompato, ĉiam pluvigis siajn animojn sur la bruligita dezerto, kaj per siaj preĝoj por la ŝijaistoj alportis al ili legomojn kaj daktilojn. La kapaltera sidanta sur la sojlo de Hazrat Doost preĝis siajn manojn kaj petis min kaj vin jene:
 
"Eleanor malpeza aŭ eltrovema aŭ Alamvr aŭ kaŭzas Alqbvr Ĉapitro Ali Muhammad kaj Lee kaj Lshyty Vajl mi kaj mia Frja Alzyq Alhm Mkhrja kaj Avs Almnhj kaj subĉiela Lena Lena I Yfrj kaj Afl Ndk ni do ni fazoj graflando aŭ la Sankta [19]
 
Ho lumo de lumo, ho plancerbo, ho reviviganto de la mortintoj, sendu salutojn al Mohamedo kaj lia familio, kaj malfermu malfermaĵon por mi kaj miaj ŝijaistoj en la markolo, kaj malfermu vojon al malĝojo, kaj larĝigu la vojon por ni. "Malfermu la parton kaj la manieron laŭ kiu nia malfermo estas al ni kaj traktu nin kiel vi meritas ĝin, Karim."
 
La dirita indikas, ke unu el la efikoj de la ekzisto de la imamo - kvankam li forestis - estas la eblo de komunikado kaj ligo kun li, kaj tiuj, kiuj meritis la plezuron akompani kaj konformiĝi al tiu unika kunulo.
 
 
 
 
 
Resumo kaj finaj punktoj
 
* Imamo Asr (as) estas la akso de ekzisto, kaj estas la peranto de ĉiuj diaj benoj al aliaj.
 
* Kredo je la alveno kaj alveno de la profeto (pbuh) spiris la spiriton de espero kaj vigleco kaj dinamiko en la socio.
 
* Imamo Asr (AS) konscias pri la aferoj de islamanoj kaj protektas la ŝijaistan lernejon.
 
* Konsiderante la laboron de Aŝraf Hazrat kaj la amplekson de la agoj de homoj en la ĉeesto de Hazrat, ĉi tiu kredo efikas serioze eduke al la reformado kaj memplibonigo de la homoj.
 
* Imamo Asr (AS) estas la scienca kaj intelekta rifuĝejo de ŝijaistoj kaj dekstraj serĉantoj. En multaj kazoj, ŝijaismaj aĝestroj ricevis siajn sciencajn respondojn per la imamo, kaj ankaŭ esotera gvido, sekureco kontraŭ katastrofoj kaj pluvo de kompato estas inter la benoj de lia ekzisto.
 
 
 
 
[1] - Kafi, vol. 1, p. 201.
 
[2] - Mafatih Al-Jannan, la pilgrimado de la granda komunumo, klarigante, ke ĉi tiu pilgrimado estis rakontita de imamo Hadi (AS) kaj bonega rilate dokumentojn kaj esprimojn kaj ĉiam estis sub la speciala zorgo de ŝijaismaj erudiciuloj.
 
[3] - Protesto, vol. 2, p. 344, p. 542.
 
[4] - Mafatih al-Jannan, la preĝo de Adila.
 
[5] - Protesto, vol. 2, p. 359, p. 598
 
[6] - Li estas unu el la grandaj ŝijaismaj erudiciuloj de la Safavida epoko, kiu lasis multajn verkojn, kies plej fama estas la libro Baharalanvar, kiu estas altvalora kolekto de vortoj de la Ahl al-Bayt (AS), kiu estas aranĝita en 110 volumoj. Li mortis en 1111 AH kaj estis entombigita en la Isfahana Granda Moskeo.
 
[7] - Mono, kiun ne-islamanoj loĝantaj sub la protekto de la islama registaro pagas al la islama ŝtato kontraŭ sekureco kaj instalaĵoj.
 
[8] - Baharalanwar, vol. 52, p. 178.
 
[9] - Sura Tawbah, verso 105.
 
[10] - sufiĉa, vol. 1, ĉapitro pri la larĝo de agoj, p. 171.
 
[11] - ر. K: Kamaluddin, vol. 2, ĉapitro 45, pp 235-286
 
[12] - Ibid., H. 4, p. 237.
 
[13] - Li estis unu el la grandaj ŝijaismaj erudiciuloj en la deka jarcento AH, kiu estas ekzempla pri pieco kaj moralaj virtoj. Kaj ... li estas en la sanktejo de Amir al-Mu'minin Ali (AS).
 
[14] - Maro de Lumoj, vol 52, p. 174.
 
[15] - Pruvo de gvidado, vol. 3, p. 112, p. 463.
 
[16] - Kamaluddin, vol. 2, ĉapitro 45, h. 4, p. 239.
 
[17] - Sura Anfal, verso 33.
 
[18] - Kamaluddin, vol. 2, ĉapitro 43, p. 12, p. 171.
 
[19] - Elektitaj Verkoj, Ĉapitro 10, Ĉapitro 7, Vol. 6, p. 658.
 
 
 
Araba traduko:
 
 
مطالب مرتبط
تنظیمات
این پرونده را به اشتراک بگذارید :
Facebook Twitter Google LinkedIn